جهان از دید بیخدایان و حیات از دید تکاملگرایان بیخدا

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            ظاهراً از دید بیخدایان، ماجرای جهان این طور است:

            1) خدا وجود ندارد و جهان فقط جهان مادی است و جهان مادی همواره وجود داشته است و مفهوم «علت ِ کل ِ جهان» مفهومی انحرافی و گمراه کننده است و کل جهان، نیاز به علت ندارد. یا:

            2) خدا وجود ندارد و جهان فقط جهان مادی است و جهان مادی همواره وجود نداشته است بلکه از لحظه ی انفجار بزرگ (بیگ بنگ) به وجود آمده و انفجار بزرگ نیاز به علت ندارد و اگر هم نیاز به علت داشته باشد، خودش علت خودش است.

            ظاهراً از دید تکاملگرایان بیخدا، ماجرای حیات این طور است:

            3) البته، خدا ربطی به ماجرای «حیات» ندارد، چون، اصولاً، خدا وجود ندارد.

            4) حیات اولیه از طریق صاعقه یا ... در خشکی یا در دل آب یا در سیاره ای دیگر یا ... ایجاد شده است.

            5) همه ی گونه های دارای حیات، طی فرایند گونه زایی، از یک نیای مشترک برآمده اند.

            6) نیای مشترک همه ی موجودات زنده، لزوماً اولین موجود زنده نیست، بلکه ممکن است موجودی به حد کافی تخصصی و پیچیده باشد و بین «نیای مشترک تمام موجودات زنده» و «اولین موجود دارای حیات» دوره ی تکاملی ی بسیار طولانی طی شده باشد. (طبق http://www.parastoha.dk/almee12-manshai-haiat.html  : «باید در نظر داشت که اولین نیای مشترک همۀ موجودات روی زمین نباید الزاماً همان اولین موجود زنده باشد......... این نیای مشترک باید موجودی به حد کافی پیچیده و تخصصی باشد. قطعاً این موجود خود یک دوۀ تکاملی بسیار طولانی را طی کرده است.»)

            7) تکامل، قطعی است.

            8) تکامل، تدریجی است.

            9) تکامل بر اساس انتخاب طبیعی است.

            خلاصه:

            تمام موجودات زنده (انسان، سگ، نهنگ، درخت کاج، لوبیا، عدس، دایناسور، کرگدن، پشه، درخت انجیر، خفاش، کوسه، مگس، ...) دارای نیای مشترک واحد، و نه نیای مشترک متعدد، هستند. آن نیای مشترک واحد، چیست؟ نیای مشترک واحد، ممکن است غیر از اولین موجود زنده باشد، و بین اولین موجود زنده و نیای اولیه ی تمام موجودات زنده، دوره ی تکاملی ی طولانی طی شده باشد. معلوم نیست اولین موجود زنده، دقیقاً چه زمانی و چه مکانی و به چه کیفیتی ایجاد شده و چه گونه بوده ولی حدسیاتی در این زمینه وجود دارد و قطعاً یک حدس یا چند حدس از حدسیات گذشته یا یک حدس یا چند حدس از حدسیات آینده درست خواهد بود و قطعاً نظریه ی تکامل درست است و علمی است.

            ممکن است دیدگاه بیخدایان درباره ی جهان هستی و دیدگاه تکاملگرایان بیخدا درباره ی حیات، تفاوت کم یا تفاوت زیاد داشته باشد با آنچه من به آنها نسبت دادم، و بنده پذیرای تذکرات آنان هستم.

http://diogenesii.files.wordpress.com/2008/03/i11-40-smiller.jpg

نظرات 14 + ارسال نظر
امید چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:18 http://andishe-pooya.blogfa.com/

درود بر جناب محمدی

با عرض تسلیت و تبریک به مناسبت نقل مکان

خیلی برایم جالب بود که در اولین پست رسمی خانه جدید , تکامل گریان را مورد عنایت قرار داده اید .(البته شاید حساب و کتابی در کار است , ما چه می دانیم ؟ این چیزها را باید از آقای ابطحی پرسید) امید است اگر روزی در کشوری مانند سوئد مشمول سانسور اینترنتی و غیر انترنتی گشتید عنایتی هم به جزم اندیشی دینی داشته باشید !

1. اینکه "جهان مادی همواره وجود داشته است" نظر قدیمی کسانی بود که در برابر آفرینش گرایی می ایستادند و در قرن بیستم این نظر با تئوری علمی steady-state پیوند خورد ولی با تفوق نظریه بیگ بنگ به کناری گذاشته شد . نتیجتا من جریان آتئیستی را ندیده ام که در حال حاضر گزاره "جهان مادی همواره وجود داشته است" را درست بداند (ازآنرو که آنها متاسفانه یا خوشبختانه رویاروی علم نمی ایستند) ... و اگر قرار به بررسی نظرات کهن باشد , می خواهید پرونده خداباوران را باز کنیم تا ببینیم آنها در گذشته چه راجع به خداوند می اندیشیدند ؟

2.این آتئیست ها نیستند که روی عبارت "علت بیگ بنگ" خط می کشند ... فیزیکدانان هستند . از قرار معلوم علم آنقدر پیش رفته است که دیگر فهم فلسفی را بر نمی تابد .در ذهن من و شما "سریع تر" بودن مفهومیست که در هر جایی قابل اعمال است . اما گویا در نظریه نسبیت , استفاده از عبارت "سریع تر از نور" مفهومی ندارد . چالش بین فیزیک و فلسفه , دبه ی آتئیست ها نیست بلکه چالشیست که واقعا وجود دارد و حتما بهتر از من می دانید که همه فیزیکدانانی که عبارت "قبل از بیگ بنگ" یا "علت بیگ بنگ " را نامعتبر می دانند , لزوما خداناباور نیستند .

3. درباره تکامل , لینک های دال بر اعتبار تکامل در مجامع علمی را خدمتتان عرض کردم . هر آنچه گفته اید چیزهای است که علم می داند , یا نمی داند . داشته های علمی بشر فعلا در همین حد است ... شرمنده ! ... رهیافت علمی "کت جادویی" ندارد که بتواند حقایق ازلی و ابدی را از جیب آن بیرون بکشد ! شما و همفکرانتان که گویا دارید لطف کنید و به جای آنهمه حقایق ماورائی و حسی و روحی و دلی , یکی از این حقایق ابطال پذیر پست دون زمینی که هنوز کشف ناشده را با آکادمی های علمی در میان بگذارید تا از صرف میلیون ها دلار از بیت المال جلوگیری شود

4.برای دوستان که شاید نشناسند بگویم عکسی که گذاشته اید از دکتر استنلب میلر است که در سال 1953 گازهای موجود در جو آغازین را در یک ظرف واکنش شیشه‌ای مخلوط کرد و به مدت یک هفته تحت تاثیر جریان برق قرار داد؛ ترکیبات حاصل حاوی اسید آمینه بود ( اسید های آمینه را گاه آجر های سازنده حیات می نامند و در تمام موجودات زنده اسید های آمینه به شکل پروتئین سازماندهی شده اند )

فرزانه چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:07 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
جهان ازلی که باید سنی برابر بی نهایت داشته باشد و از آنجایی که این مفهوم فیزیکی آشکاری ندارد دیگر جایگاهی در فیزیک امروز ندارد.
این است که تمایل داریم آغازی برای جهان قایل باشیم و در پس آن به اولین اتفاقی که با آن جهان آغاز شده معتقد باشیم .
عده ای از فیزیکدانها بیگ بنگ را معرفی کرده اند که با قوانین ترمودینامیک و نسبیت هم سازگار است .
مطالعات جدید نجومی هم تولد و مرگ ستاره ها را گزارش می کنند .
بهر حال در برداشت عادی ما از جهان هیچ چیز نمی تواند قبل از اولین رویداد وجود داشته باشد تا بتواند علت آن رویداد باشد. حتی اگر زمان را محدود تصور کنیم و دارای ابتدا و انتها باز هم هیچ پدیده ای را نمی توان بعنوان اولین پدیده معرفی کرد.
انگار بگوییم کوچکترین عدد قبل از صفر یا بعد از صفر کدامست ؟( این هم از زیبایی های ریاضیات است که مفهومی را با زبان خودش می گوید که دیگر زبانها قادر به گفتنش نیستند) از طرفی صحبت از علت و معلول بی معنی است اگر زمان در کار نباشد .

از وقتی فیزیکدانانی مثل دیراک با محاسباتش و اندرسون با آزمایشاتش توانستند ماده را از فضای خالی یا هیچ در آزمایشگاه تولید کنند دیگر علتی برای بوجود آمدن جهان لازم نیست .
واقعیت این است که فیزیک هنوز نمی تواند جایگاه خدا را در جهان مشخص نماید .

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:54

با سلام
موضوعات کیهانی از مسائل پیچیده و جذاب است که جناب محمدی را به خود جذب کرده است.شاید بتوان نتیجه گرفت که پرداختن به این موضوعات از نتایج سیاست زدگی جامعه باشد.
به هر حال متشکرم.
البته نامه مورد اشاره را خوانده بودم نکته ای جدیدی را درآن نیافتم.

سیدمحمدی - امید (- فرزانه) چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:17 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
۱) لطفاْْ بفرما آیا آنچه من از بیخدایان و از تکاملگرایان بیخدا نقل کردم، درست است یا نه. یعنی نظر آنان همین است یا نه.
2) آیا علم فیزیک و شیمی و ریاضی و زیست شناسی و مهندسی، موضوعش، اثبات خدا یا انکار خدا است؟
3) آیا قبول داری نمودار انسان تا حیات اولیه، که تکاملگرایان بیخدا رسم می کنند، در واقع ترکیب یک نظریه ی علمی است (نظریه ی تکامل) به علاوه ی یک نظر فلسفی. یعنی این که وقتی ما در نمودار انسان تا حیات اولیه، هیچ حرفی از خدا یا خلقت نمی بینیم، این ترکیبی از آزمایشها و نظریه های زیست شناسان تکاملگرا روی فسیلها و ... است به علاوه ی پذیرفتن این نظر فلسفی، که خدا وجود ندارد و طبعاً در حیات هم دخالتی ندارد. این طور نیست؟ آیا بهتر و علمی تر و درستتر نیست، به جای رد کردن فلسفه، و انداختن وظیفه و شأن فلسه به دوش فیزیک و شیمی و مهندسی، بپذیرید که دیدگاه تکاملگرایی ی بیخدا، یک جنبه ی «علمی» دارد، شامل «حدس»ها و نظرها و نظریه ها و آزمایشها و ...، و یک جنبه ی فلسفی دارد که وامدار فلسفه ای است که با برهانهای خودش ثابت می کند خدا وجود ندارد؟
4) ظاهراً قدیم بودن جهان، برای کسانی که گرایشات و تمایلات بیخدایی دارند، چراغ سبزی است برای رساندن مطلب به «بیخدایی». وگرنه قدیم بودن یا حادث بودن فی نفسه باعث رفع اهمیت وجود خدا نمی شود. نمونه اش از قدیم باوران، بوعلی سینا.
5) علم، فهم فلسفی را برمی تابد. شخص شما، فهم فلسفی ی خداناباور را می پسندی. من، فهم فلسفی ی خداباور دارم. بین دانشمندان هم همین طور است.
6) در صورت تمایل، توجه کنید به سؤال من از فیزیک پیشه، دکتر فرزان یاسمن، و جواب ایشان، در ذیل

http://monjoogh.blogspot.com/2010/05/blog-post_28.html





On ۲۸ مهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۲۷ سیدعباس سیدمحمدی گفت...
سلام علیکم.
ببخشید.
آیا فیزیک، یا فیزیکدانها، ادعا کرده اند به استناد قانون بقای انرژی (و قوانین مختلف پایستگی)، این جهان مادی، همیشه بوده و همیشه خواهد بود و نیاز به علتی (علت العلل/خدا) خارج از خود ندارد؟
من مدتی قبل با فردی صحبت می کردم. ادعاهایی داشت این چنین. من گفتم طبق درک و سواد من، قانون بقای انرژی به خودی ی خود با قانون بقای بار الکتریکی (ی سیستم بسته) فرقی ندارد، از نظر این که بخواهیم از قانون بقا، به نتایج کلان درباره ی کل جهان برسیم، و این قانونهای بقا، نمی گویند جرم یا انرژی یا بار الکتریکی ی موجود در جهان از کجا آمده.
ممنون می شوم نظر عالمانه ی سرکار را بدانم.
ممنون می شوم از طریق وبلاگم مرا از جوابت مطلع کنی.


On ۲۸ مهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۲۰:۴۸ منجوق گفت...
سلام

جواب درستی به آن شخص داده اید. دایره ی اعتقادات معنوی از دایره فیزیک خارج است.

سیدمحمدی - فرزانه (- امید) چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 13:31 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
فرمایش شما:


«فیزیکدانانی مثل دیراک با محاسباتش و اندرسون با آزمایشاتش توانستند مـــــاده را از فضـــــای خالـــــی یا هیـــــچ در آزمایشگاه تولید کنند»

بله؟؟

امیر ثابت قدم چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 14:10 http://www.sabetq.blogfa.com


باسلام . باوبلاگ جدید آشنا شدم . موفق باشید.

بحث بی خدایان هم بحثی است تحقیقی که سبک کارشمارانشان می دهد والبته جالب است .

طرح نظرات مختلف می تواند سازنده باشد زیراانسان صاحب تفکر است وگوسفند نیست . ونتیجه بحثها هم می تواند رسیدن به نقاط مشترک فکری باشد .

فرزانه چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:05 http://www.elhrad.blogsky.com

پاسخ اول :

سلام
1) بله آنچه نقل کرده اید بخشی از نظریات خدا ناباوران را در بر می گیرد و نه البته همه آنرا . ضمن اینکه برخی از کسانی که گزاره هایی مثل تکامل را از لحاظ علمی پذیرفته اند لزوماً خدا ناباور نیستند.

2) خیر موضوع این علوم اثبات و یا انکار خدا نیست .
اما می توان با اطمینان خاطر از یافته های آنها برای اثبات گزاره فوق استفاده کرد.

3) در فلسفه تاکنون بی تفاوتی اخلاقی را کم تر جسته اند و کمتر بدست آورده اند. این اعتقادات معنوی پس از آنکه از حیطه علومی مثل ریاضی و فیزیک بیرون رانده شده است به فلسفه پناه آورده است اما اگر قرار باشد که فلسفه فقط مشتی رویای خوشایند نباشد این مفاهیم باید از فلسفه هم بیرون کشیده شود. فلسفه ای که نخواهد مفاهیم مورد نظر خودرا از خوبی و بدی به جهان تحمیل کند احتمالاً بیشتر به حقیقت دست پیدا خواهد کرد.
اگر با ابزار های فلسفه به موضوع نگاه کنیم خدانابوران هم دلایل متقنی برای خود دارند .

4) عجیب است من که در کامنت خودم نوشته ام که قدیم یا ازلی بودن جهان جایگاهی در فیزیک امروز ندارد.

5) تا جایی که می دانم این فلسفه است که فهم علم را بر می تابد .
علم راه خود را می رود بی آنکه کاری به فلسفه داشته باشد
این فلسفه است که برای اثبات گزاره های خود از شواهد علمی استفاده می کند.

6) خانم دکتر فرزان جواب خوبی داده اند فیزیک را با اعتقادات معنوی کاری نیست .صد در صد موافقم


پاسخ دوم:
بله حق دارید . شگفت انگیز است !
می توانم اگر بخواهید جزییات نظریات و آزمایشات ایشان را برایتان توضیح دهم و یا منابعش را معرفی کنم .
البته این به معنای کامل این نیست که هم اکنون ماده را در آزمایشگاه از هیچ می سازند فعلاً آزمایش اندرسون در سرعت های نزدیک به نور و برای ذرات کوانتومی ثابت شده است .
علم هنوز در ابتدای راه است اما گفتنیهای بسیار دارد .

سیدمحمدی - فرزانه چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 15:42 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
شما از طرفی می فرمائی

1) موضوع این علوم [فیزیک و ریاضی و مهندسی] اثبات و یا انکار خدا نیست

از طرفی می فرمائی

2) علم هنوز در ابتدای راه است

از طرفی می فرمائی

3) می توان با اطمینان خاطر از یافته های آنها [آنها = علوم] برای اثبات گزاره فوق [گزاره ی «خدا وجود ندارد» یا گزاره ی «خدا وجود دارد»] استفاده کرد

4) شما فرمودی:
فیزیکدانانی مثل دیراک با محاسباتش و اندرسون با آزمایشاتش توانستند مـــــاده را از فضـــــای خالـــــی یا هیـــــچ در آزمایشگاه تولید کنند»

و سپس فرمودی:

«می توانم اگر بخواهید جزییات نظریات و آزمایشات ایشان را برایتان توضیح دهم و یا منابعش را معرفی کنم»

گمان نمی کنید بهتر است جزئیات و منابع را به بنده معرفی نکنید، بلکه فرمایش اولیه ی خودتان را اصلاح کنید، به این شکل که:



کسی نمی تواند از «هیچ» چیزی تولید کند، مگر خدا، که طبق اعتقاد خداباوران و برهانهای فلسفی ی فیلسوفان خداباور، جهان هستی مسبوق به عدم بوده و خدا جهان را خلق کرده، و
دانشمندان کوشیده اند در سیستمهای غیر تهی، حالتهای احتمالی ی شکل گیری ی حیات اولیه را بازسازی کنند


توجه کنید:
شما فرمودی:
... توانستند مـــــاده را از فضـــــای خالـــــی یا هیـــــچ در آزمایشگاه تولید کنند


در حالی که ظاهراً طبق نظریات مکانیک کوانتوم و همچنین مشاهدات، در جهان مادی ی ما «هیچ/فضای خالی» وجود ندارد و آنچه هست خلأ نسبی یا خلأ کوانتومی است


5) فلسفه فهم علم را برمی تابد؟ اصولاً وقتی علم، موضوعش اثبات یا انکار خدا نیست، چه گونه علم بما هو علم می تواند به فهم درباره ی وجود داشتن یا نداشتن خدا برسد، و سپس، فلسفه پیرو و برتابنده ی فهم علم باشد؟

فرزانه چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 18:46 http://www.elhrad.blogsky.com

همانگونه که گفتم علم به راه خود می رود در پی یافتن آنچه تاکنون نیافته است . کاری هم به خدا و نا خدا ندارد .

اصرار و حتی انتظار ندارم شما با چند اشاره آنچه را خلاف عقایدتان است را بپذیرید در هر صورت همیشه حقایقی هست که نمی دانیم و دانستنش ما را بهت زده می کند.

فقط یاد آوری می کنم که درستی آنچه نوشته ام از طرق علمی ثابت شده و منطبق بر یافته های اخیر فیزیکدانان است .
در فیزیک خیر و شر و خداباور و خدا ناباور معنی ندارد .از نظر فیزیک این ذهن انسان است که به هریک از پدیده ها لقب خوب و بد می دهد و برخی از آنها را بعنوان عقاید خویش بر می گزیند .این است که می گویم علم راه خود را می رود. فلسفه هم احتمالاً از یافته های علم بعنوان ابزار فهم و مفروضات اولیه استفاده می کند .
به من بگویید آیا فلسفه ابزاری متقن تر از علم برای پی ریزی مبناهای فلسفی خویش سراغ دارد ؟

ببخشید البته تخصص خود جنابعالی فیزیک است . در فیزیک مدرن فضا و هم چنین زمان الاستیک و کش سان هستند و در تئوری کوانتوم فضای خالی یا هیچ جاییست که مملو از فعالیت های فیزیکی است .
بر طبق پیش بینی دیراک (paul dirac) در صورتیکه یک مقدار کافی انرژی در نقطه ای متمرکز گردد ماده بصورت یک زوج الکترون و پوزیترون متولد خواهد شد.
البته آنچه که من می گویم درباره بوجود آمدن ماده و نه حیات است

سیدمحمدی - فرزانه چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:42 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
موضوع خدا، در صلاحیت علم نیست. در صلاحیت فیزیک و شیمی نیست. فیزیک کاری به خدا ندارد، چون، نمی تواند داشته باشد.

فلسفه ابزاری است برای چیزی، و دانش، ابزاری است برای چیزی دیگر. علم، ابزاری برای پی ریزی ی مبانی ی فلسفه نیست.

من تأکید می کنم نه فیزیکدان هستم و نه فیزیک پیشه. درست است که دانشجوی فیزیک هستم، ولی ابداً متخصص فیزیک نیستم. مطالبی هم که از فیزیک عرض می کنم، با احتیاط و با مراجعه به منابع و با جست و جوهایم است. طبق معلومات من، فرمایش شما:

«در تئوری کوانتوم فضای خالی یا هیچ جاییست که مملو از فعالیت های فیزیکی است»

درست نیست، و اصولاً من نمی فهمم

«مملو از فعالیت های فیزیکی»

یعنی چی و نمی فهمم

«هیچ در تئوری کوانتوم»

یعنی چی. آنچه من می دانم این است (با پوزش بابت تکرار):

ظاهراً طبق مکانیک کوانتوم، «هیچ» وجود ندارد در جهان مادی ی ما، یعنی «فضایی که هیچ ذره ی مادی در آن وجود نداشته باشد»، وجود نمی تواند داشته باشد. ظاهراً آزمایشهایی که انجام شده، ایجاد ماده یا ایجاد حیات از «هیچ» نبوده، بلکه در سیستمی که شامل چیزی مانند صاعقه (توجه کنید صاعقه «هیچ» نیست و در بحث الکتریسیته بررسی می شود) است و با تمهیداتی، به نتایجی می رسند.

امیر ثابت قدم چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 19:44 http://www.sabetq.blogfa.com

باسلام وتقدیم غزلی عرفانی ازمولانا.


ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم
دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم
گر ز داغ هجر او دردی است در دل های ما
ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم
چون به دست ما سپارد زلف مشک افشان خویش
پیش مشک افشان او شاید که جان قربان کنیم
آن سر زلفش که بازی می کند از باد عشق
میل دارد تا که ما دل را در او پیچان کنیم
او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند
ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم
این کنیم و صد چنین و منتش بر جان ماست
جان و دل خدمت دهیم و خدمت سلطان کنیم
آفتاب رحمتش در خاک ما درتافته ست
ذره های خاک خود را پیش او رقصان کنیم
ذره های تیره را در نور او روشن کنیم
چشم های خیره را در روی او تابان کنیم
چوب خشک جسم ما را کو به مانند عصاست
در کف موسی عشقش معجز ثعبان کنیم
گر عجب های جهان حیران شود در ما رواست
کاین چنین فرعون را ما موسی عمران کنیم
نیمه ای گفتیم و باقی نیم کاران بو برند
یا برای روز پنهان نیمه را پنهان کنیم

قاسم‌فام چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 21:19 http://aknun.blogsky.com/

سلام

* از استقامت وبلاگی شما چنان که انتظار می‌رفت و تولد بلاگ‌اسکایی‌تان بسیار خوشوقت شدم.

* در مورد این پست‌تان: به نظر من تبیین فیزیکی و زیست‌شناختی عالم جای تبیین الهیاتی را تنگ نمی‌کند.

* * در مورد نظرتان در وبلاگم:
شما برداشت ناروایی از این پست را به موضوع نقدتان تبدیل کرده‌اید. توصیه‌می‌کنم مجددا مطلب را بخوانید. هر چند بدون مطالعه اصل کتاب نمی‌توان داوری نهایی در مورد دیدگاه دکتر فنایی داشت.
آنچه در این متن آمده است اشاره به دومراتب‌بودن و ذووجهی‌ بودن حقایق عالم است.
شما در همین دو آیه‌ای که در کامنت قبلی و الان ذکر کردید ذومراتب بودن حقیقت ایمان در کلام وحی را مشاهده می‌کنید. خطاب قرآن به کافران نیست بلکه به ایمان آورندگان است و از آن‌ها می‌خواهد که ایمانی دیگر بیاورند.(ایمان خود را کامل کننند،‌ مرتبه‌ای و وجهی دیگر بر ایمانشان اضافه کنند)، چگونه می‌توان منکر ذومراتب بودن ذووجهی بودن حقیقت ایمان و مفاهیمی دیگر شد.
یا ایها الذین آمنوا امنوا بالله و برسوله
یا ایهاالذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله

* دوست عزیز و بزرگوارمان زمانیان مطلبی فرمودند، که از نظر شما عزیز و بزرگوار اشتباه است؛ خب حالا چیکار باید کرد؛ آیا باید ناراحت شد و گله‌گذاری کرد یا باید مشغول نشان‌ دادن اشتباهات به زعم خودمان و با استفاده از قواعد عقلانی و منطقی و اخلاقی شد و به انتظار شنیدن پاسخ‌ها نشست. حتما تایید می‌کنید که باید کار دوم را انجام بدهیم.

سیدمحمدی - قاسم فام چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 22:32 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
نظر جناب عالی درباره ی

تبیین فیزیکی و زیست شناختی ی عالم

که بگوید عالم آفریدگار ندارد و بگوید حیات ربطی به خدا ندارد و حیات اولیه ربطی به خدا ندارد و حیات انسان ربطی به خدا ندارد، چیست؟

ظاهراً جناب عالی دقت نکردید. من روایت «تکاملگرایی ی الحـــــــــــــــــادی» از حیات را نقل کردم. چه گونه می شود تکاملگرایی ی الحادی و فیزیک الحادی و زیست شناسی ی الحادی، جا را بر تبیین الاهیاتی از این موضوعات تنگ نکند؟

جواد خراسانی پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 00:19 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
اینکه حیات و هستی به شکل تکاملی و یا به صورت آنی و خلقی یکباره به وجود آمده باشد. هیچ خللی در نیاز حیات به خالقی که ویژگی هایی خاص دارد وارد نمی کند. آنچه مهم است ویژگی های منشاء حیات است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد