جک بغل

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            اگر موتورسوار موتورش را روی جک بغل بگذارد و برود، چنان که خیلیها این کار را می کند، و کودک یا نوجوان هنگام عبور از پیاده رو و کنار خیابان بخورد به موتور و موتور هم قاعدتاً وقتی روی جک بغل است تعادل ندارد و بیفتد روی او، قانون چه پیش بینی کرده؟ می گوید ای کودک چرا حواست نبود موتور این موتورسوار محترم را که موتورش را گذاشته روی جک بغل و رفته، زدی، و موتور افتاد رویت، و حالا خسارت خش افتادن و خسارت موتور آقا را بده، و هزینه ی درمان خودت هم البته با خودت است؟ می گوید موتورسوار مطلقاً مقصر است؟

            این صحنه که زیاد دیده می شود در کشور ما، که موتورسوار با سرعت شصت کیلومتر در ساعت «عبور ممنوع» می رود و سرش کج است و با موبایلش هم صحبت می کند، این صحنه کی قرار است از کشور ما حذف شود؟

نظرات 7 + ارسال نظر
ستاریان شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 00:31

سلام
هیچ چی سر جاش نیست!

سلمان محمدی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 19:23 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

سلام.
مثل غالب اوقات سوال خوبی مطرح کرده اید.
راستش من هم - مثل همه ما - خیلی به این موضوع و دیگر نظایر آن فکر کرده ام: چرا ما برای حقوقِ یکدیگر ارزشی قائل نیستیم؟ خودمان را موظف نمیدانیم به حقوقِ هم احترام بگذاریم؟
سروش هی میگوید «ما تکلیف مداریم و غرب حقوق مدار». آن وقت این یک فقره تکلیف را هم ما زیر بارش نمیرویم. و اصلا مگر حق و تکلیف دو روی یک سکه نیستند؟
شاید کسی بگوید «ما تکلیف مدار هستیم، ولی فقط خود را به تکالیف دینی پایبند میدانیم، نه تکالیف شهروندی و حقوق بشر و .... که زادة دنیای مدرن اند».
من برای این سوال دو جواب دارم:
1. چه کسی گفته که دین فقط عبادات است و تکالیف اخلاقی (= تکالیف ما در برابر سایر خلق الله) از جملة تکالیف دینی نیست؟
2. والله عمل به تکالیف عبادی هم که چندان در میان ما رایج نیست! من دوست مسلمانی داشتم که هر کس از او دینش را میپرسید، خود را به شوخی «اهل کتاب» یا «اقلیت دینی» معرفی میکرد و بعد که ازش میپرسیدند «اِ ... کدام دین؟» میگفت اسلام. با این کار میخواست بفهماند که مسلمانها هم در اقلیت اند.
بگذریم. نه! ما تکلیف مدار هم نیستیم. من نمیدانم ما چه کوفتی مدار هستیم، اما قطعا نه تکلیف مداریم و نه حق مدار.

در ذیل نظرتان نظر می دهم و آن را به طور خصوصی به شما اطلاع می دهم.
سلام علیکم.
کجامون تکلیف مداره؟! ماها هردمبیل مدار هستیم.
دکتر سروش شاید نیت خوبی دارد از سخنش، که تقریباً زیاد تکرار می کند این حرف را، اما من، هم آوا با شما، متأسفانه، نمی بینم سخن سروش درست باشد. تکلیف و حق، دقیقاً ملازم هم هستند. اگر دستگاه زندگی ی فردی و اجتماعی ی ما نسبتاً درست باشد، فقه و اخلاق و دانش و سیاست و اقتصاد و لذت و تفریح و ...، هر کدام جای خودش قرار می گیرد.
غرب توانسته به یک تعداد چیزهای خوب برسد. چه خوب بود ما هم می رسیدیم. من ناراحت می شوم وقتی می گویند غربیها تف نمی کنند کف خیابان چون می دانند مالیات باید بدهند بابت پاک شدن آن تف از کف زمین. آخه این شد حرف؟ چرا چیزهای خوب دیگران را می خواهیم تعبیرشان کنیم به مسائل مبتذل؟
اگر فقها دید ستیزه جویانه با امثال سروش نداشتند (و آماده ی صدور فتوای قتل او نبودند) و اگر امثال سروش حاضر بودند بپذیرند فقه هم امکانات دارد که جامعه را تا حدی به سمت اخلاق ببرد، جامعه ی ما بهتر می شد. فقها تقریباً تمام قدرت حکومت و قدرت تبلیغات را برای خود می خواهند. توجه کنید: گویا اکثر فقها می گویند عبادت کردن بدون تقلید از یک مرجع تقلید، باطل است. دقت کردی؟ عبادت خدا، بدون تقلید از یک مرجع تقلید، باطل است!! الله اکبر!
(بی سند حرف نزنم:
وبسایت آقای ناصر مکارم شیرازی
http://makarem.ir/websites/farsi/estefta/?mit=53
شخصى ده سال بدون تقلید عبادت میکند، عبادتش چگونه است؟
باید هم اکنون تقلید کند و آنچه مطابق دستور مرجع فعلى او واقع شده صحیح است وغیر آن را باید اعاده کند. )

نورالهی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 23:35 http://denkenserfahrung.blogfa.com

برادر ارجمند دگراندیش
سلام علیکم
عرض شود آرزوی جنگ نشدن کرده بودید. عرض کنم آرزویتان کمی با تأخیر همراه است. جنگ ما از وقتی شروع شد که برادرمان قابیل برادرمان هابیل را کشت. جنگ از آن زمان شروع شده است و پایانش هم به حول و قوۀ الهی نزدیک است: أ لیس الصبح بقریب؟

در مورد تأملات یخچالی هم شما برادر گرامی را ارجاع میدهم به حاشیبه نویسم در مورد فیلم شجاع ایرانی "جدایی نادر از سیمین" به امید جدایی تمام نادرها از تمام سیمینها.
در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید
دانی که کیست زنده آنکو به عشق زاید
در راه رهزنان اند وین همرهان زنان اند
پای نگارکرده این راه را نشاید
...
کو رستم سرامد تا دست برگشاید
بدرود

نورالهی شنبه 15 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 23:38 http://denkenserfahrung.blogfa.com

در ضمن در مورد جبهه رفتن یا نرفتن امثال مرحوم فردید 2 نکته
1) میرزاجوادآقای تهرانی شدن توفیق الهی میخواهد.
2) در میان شاعران یک جان مرگ-آگاه کو؟
در میان اهل حکمت یک شهادت-خواه کو؟ (یوسفعلی میرشکاک)

فاضل یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:19 http://aknun.blogsky.com/

سلام

اگر روزگاری آمد که در چهارراه ولی‌عصر سواره‌ها به پیاده‌ها و پیاده‌ها به سواره‌ها احترام گذاشتند و حقوق همدیگر را رعایت کنند، نصف مشکلات مملکت حل شده است.


ان‌شاءالله در وعده‌گاه آقای نورالهی این مشکلات دم دستی و ابتدایی مثل قضییه چک بغل و چراغ قرمز و اضطراب‌های دم یخجالی حل و فصل گردد.

فرزانه یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 08:51 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
یعنی برای حل و فصل این مسایل ابتدایی ولی مهم باید بنشینیم منتظر رستم سرامد ؟

جواد خراسانی یکشنبه 16 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 14:47 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام.
وقتی موتور به عنوان موتور استفاده شود. محل استفاده از جک بغل و امنیت بچه هم حل می شود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد