بسم الله الرحمان الرحیم.
مرحوم ستار بهشتی، طبق گفته ها، کارگر بوده. کارگر و وبلاگ نویس. من هرگز ندیده بودم وبلاگ ایشان را. اما ناگهان، پایان تلخ داستان زندگی ی او، و کلمات بسیار شجاعانه که ظاهراً ایشان به قلم و زبان آورده، نَقل محفلهای انسانی شد.
فردی با نام جعلی ی ایماگر، سالها است با مقید بودن به زندگی با نام جعلی، وبلاگ نویس است، و اگر اشتباه نکنم، یک بار مضموناً گفته بود شاگرد برجسته ی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی است. دو سه شب قبل در صفحه ی اینترنتی ی یکی از رفقایم، دیدم از ایماگر (که از بلاگسکای به بلاگسپات رفته است) چنین نقل کرده بود: «سخن گفتن از فقدان کامل مشروعیّت نظام از مدّتها پیش بیحاصل یا تحصیل حاصل بوده است؛ خطابم رو به اصلاحطلبان مسلمانی است که خود را پیرو کسی میدانند که شنیدن خبر ربودن گوشوار و خلخال را در خور اندوهی مرگآور میدانست. مرگ پیشکش، توان خروش، اعتراض یا انتقاد هم ندارید؟ برخاستن از سر سفرهی چرک حاکمیّت و شریکنشدن در این بزم خونین چطور؟ یک کارگر سادهی وبلاگنویس را زیر شکنجه میکشند و خیلی خونسرد میگویند که قبر بخرید و جنازه تحویل بگیرید؛ ما مستحقّ این تحقیریم»
من در صفحه ی اینترنتی ی رفیقم، نوشتم: «آخه ایماگری که سالیان سال است با هویت جعلی در اینترنت مطلب می نویسد، یه خرده عجیب نیست بشود آموزش دهنده ی شجاعت و حریت و قیام علیه ظلم؟؟»
و می گویم:
خدا را شکر می کنم از کسانی نیستم که پشت دیوار پنهانند و از آن مخفیگاه پیغامهای «شجاع باشید» و «مولا علی چنان فرموده» و «غیور باشید» و «به پا خیزید» صادر می کنند.
و می گویم:
هرچند مولا علی فرموده است به سخن بنگرید و نه به سخنگو، اما هرگز این فرمایش آن دریای علم و دریای شجاعت، معیارهای شناختن انسانهای بزرگ و شجاع و انسانهای کوچک و بزدل را تغییر نمی دهد.
و می گویم:
چه قدر مضحک است! فردی که سالیان سال با هویت جعلی در اینترنت زندگی کرده، ملت را به هیجان بیاورد و بگوید «مرگ پیش کش، توان خروش، اعتراض یا انتقاد هم ندارید؟» جمع کن خودتو! پشت دیوار پنهان شده ای، و اظهار شجاعت می کنی؟! ملت را چی فرض کردی؟ تو پشت دیوار باشی، و از سوراخ دیوار، بیرون را ببینی، و ملت قیام کنند؟!
سلام متن خیلی قشنگی بود به کلبه تنهایی دانشجویی ما سربزن منتظرنظراتت هستم بای
در حقیقت ما پشت دیوار باشیم و مذهبی ها قیام کنند ، بله :)
وقتی کسی این زندگی را تنها یک فرصت برای لذت تلقی کند و مرگ را پایان کار بداند ، معقول است که نخواهد از زندگی اش هزینه کند و سایه بید و لب کشت را غنیمت بشمارد . اما اگر کسی واقعا معتقد است که این دنیا ؛محل آزمون؛ است و پس از مرگ ؛حساب و کتابی؛ در کار است و یکی از چیزهایی که به حساب می آید ؛سکوت در برابر ظلم؛ و ؛دفاع از حق مظلوم؛ است ، خوب جالب است که در عمل همان شیوه ملحد وار را در پیش بگیرد و حطام ناچیز دنیوی را بیشتر از پاداش اخروی اش ارج بنهد یا به بهانه اموال و اولاد که صراحتا تاکید شده که برای شما ؛فتنه؛ هستند ، پای در راهی که حق میداند سست کند .
رفتار محافظه کارانه مذهبیون عدالت طلب ایران ، توجیه شرعی ندارد اما توجیه عقلی دارد . توجیه اش هم این است که نمی توان به این چیزها خیلی معتقد بود :) ... مذهبی بودن اگر به معنای نثار کردن ؛دریای علم؛ و ؛دریای شجاعت؛ به یک شخصیت تاریخی باشد یا انجام حرکات ورزشی - نرمشی به طور روزانه یا حتی چند ساعت گرسنگی را تحمل کردن ... بله ! ... خیلی ها مذهبی هستند و میخواهند مذهبی باشند . اما اگر سراغ آن ؛شجاعتی؛ که باید نتیجه بلافصل باورهای متافیزیکی باشد را بگیریم ، خوب ... کسی حسش را ندارد مثل اینکه .
اجازه می خواهم ذیل نظرت نظر بدهم، ای امید، که هر وقت کامنتت دارای مطالب خاص باشد، می شوی «فردی بدون آدرس وبلاگ»:
سلام. به نظرم شجاعت، مشترک است بین مذهبیون و ملحدان. من مطلقاً کاری به مذهب و الحاد، و مذهبیون و ملحدان، نداشتم در این نوشته ام.
من شجاعتی که «نتیجه ی بلافصل باورهای متافیزیکی باشد» سراغ ندارم. تکرار می کنم: شجاعت، مشترک بین تمام انسانها، با هر عقیده ای.
من خلاف شأن خود دانسته ام با نام «ایماگر» و با نام «امید اندیشه پویا» در اینترنت زندگی کنم. و مضحک می دانم فردی تأکید قاطع داشته باشد ده سال و چند سال با نام جعلی در اینترنت زندگی کند، و چنین آدمی بیاید بگوید
«مرگ پیشکش، توان خروش، اعتراض یا انتقاد هم ندارید؟»
ملت ایران، جسته و گریخته، توان اعتراض داشته و دارد، و تبدیل شدن اعتراض جسته و گریخته به قیام سراسری، وقتی رخ می دهد شرایط و عوامل مختلف فراهم باشد. وقتی مانند دوران شاه، شاه هویدا را و امثال او را بگیرد زندان کند و صد تا صد تا زندانهای سیاسی ی مذهبی و مارکسیست و ... را آزاد کند، یعنی دعوت مردم به «قیام سراسری». ملت ایران، برای محک زدن توانائی یا ناتوانی ی برای خروش و اعتراض و انتقاد، چشمش به قلم افرادی مانند ایماگر نیست که از مخفیگاه خود مطلب می نویسد و می گذارد در اینترنت.
سلام،
امید هم بد نمی گوید.
این بنده خدا کی گفته ملت برخیزید و بشورید و ...
اولش گفته خطابش به اصلاح طلبانی است که سر سفره حاکمیت نشسته اند!
هر کسی حق داره به این کفتارها بگه که دست از این رفتارهای دوگانه و مارماهی بازی ها در بیارند، چه هویتش معلوم باشه چه نامعلوم!
سلام
امید بد نمی گوید عالی میگه
( آیکون تشویق شدید حضار )
بعضا تیغ نقد خود را از اصلاح طلبان فراتر می برند و به کل مردم ایران نشانه می روند و خود در پستویی خزیده اند. این چنین قومی به عالم هم بُدند...
چرا فکر میکنید همه ی قیام ها باید مسلحانه و با کشتار و خون ریزی همراه باشد؟چرا فکر میکنید هر کس که معترض است باید با شناسنامه و کارت ملیش خودش را تحویل آقایان بدهد تا آنها هم دمار از روزگارش در آورند و شما هم او را به خاطر شجاعتش تحسین کنید.
به نظر شما ما به انقلاب فکری بیشتر نیاز داریم یا انقلاب مسلحانه همراه با کشتار و خون ریزی؟
سلام
الان در یکی از صفحات وبسایت عبدالله شهبازی دیدم اینطور نوشته است:
با پیدایش اینترنت و افزایش حجم اطلاعات در آن و تبدیل آن به یکی از ابزارهای اصلی تحقیق، واژه جدیدی خلق شده بهنام «وبلیوگرافی» (Webliography). یعنی، همانطور که در پایان مقالات و کتب، بخش مستقلی بهنام «کتابشناسی» (Bibliography) افزوده میشود و در آن منابع و مآخذ تحقیق ارائه میگردد، اگر از مآخذ اینترنتی استفاده شده، باید بخشی نیز با عنوان «وبلیوگرافی» افزوده شود. در زبان فارسی برای Bibliography معادل مناسبی آفریده شده که همان «کتابشناسی» است. برای «وبلیوگرافی» چه معادلی مناسبتر است؟
نظرت چیست؟
سلام علیکم جناب آقای ستاریان.
من لغت webliography نشنیده بودم. ظاهراً لغت رایجترش webography است، و هنوز هیچ کدام از این لغتها به وبستر چاپی ی 2009 راه نیافته اند. وبستر آنلاین را نمی دانم.
البته در سالهای اخیر، در خود bibliography (= کتابنگاری؛ کتابشناسی؛ فهرست منابع و مآخذ)، منابع اینترنتی در ردیف الفبائی ی خود ذکر می شدند.
این که برای webography/webliography چه معادلی بگویند، بستگی دارد به فرد معادلساز. من، فعلاً پیشنهادم «وبنگاری» / «فهرست منابع و مآخذ اینترنتی» است.
قربانت.
سلام بر هم وطن گرامی
از اینکه درباره مرحوم بهشتی نوشتید من بعنوان یک ایرانی ممنونو سپاسگذارم.
البته نمیدونم آقای سید محمدی منظورتون با طرفی که گفتید چی بوده ولی اگه حتی با اسم مستعار هم تو اینترنت حتی کامنت بزاری براحتی قابل دسترسی هستی و می شه شناساییت کرد.برخی از دوستان حتی جرئت کامنت گذاشتن هم ندارن چه برسه که وبلاگ بسازند و توش حتی مطالبی رو که دیگر وبلاگ ها میزنند رو درج کنند.
ولی چه بجا و زیبا سروده جناب سعید بیابانکی خطاب به سیدالشهدا در این ماه محرم:
به ما مخند که جای گریستن بر خویش
نشسته ایم دمادم به سوگواری تو