خانقاه در افغانستان و آمریکا و ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            با دیدن متنی که نقل خواهم کرد، به ذهنم رسید:

            ــ خانقاه در افغانستان، باعث شده یک آمریکائی ی غیر مسلمان، مسلمان شود و سپس برود در آمریکا خانقاه ایجاد کند. و لابد خانقاه آزاد است در افغانستان.

            ــ خانقاه در آمریکا، لابد آزاد است ساخته شدنش، که فرد آمریکائی پس از مسلمان شدن و برگشتن از افغانستان، خانقاه ساخته است در آمریکا.

            ــ کشوری هم هست که خانقاه را با لودر و بولدوزر و بیل و کلنگ خراب می کنند.

            (من درویش نیستم و صوفی هم نیستم و گمان کنم در تمام عمرم فقط یک بار یک چیزی دیدم که اگر اشتباه خاطرم نباشد، خانقاه بود. حدود سال 1372 یک نفر وقتی قسمتهایی از محلات اطراف بازار بزرگ تهران را نشانم می داد، یک جا را هم نشانم داد، که گمان کنم خانقاه بود.)

            متن را از http://www.bbc.co.uk/persian/afghanistan/2012/12/121218_l09_sufi_us_islam.shtml

 نقل می کنم، و عیناً چنین است:

«صوفی آمریکایی: اسلام را در روستاهای افغانستان یافتم

به روز شده:  04:43 گرینویچ - شنبه 22 دسامبر 2012 - 02 دی 1391

یک صوفی امریکایی که تا سال ۱۹۹۰ میلادی در افغانستان کار می‌کرده، حالا در کالیفرنیا خانقاهی برپا کرده است.

رابرت عبدالحی دار مترجم و قایق‌ساز ۶۱ ساله‌ای است که اخیرا مهمان بی‌بی‌سی بود.

او در یک گفتگوی ویژه شرح داد که چگونه از دین آبایی خود که مسیحیت است، بریده و به اسلام روی آورده است.

آقای دار گفت رفتار روستانشینان فقیری که مهمان‌نواز و شکیبا هستند او را به اندیشیدن در مورد اسلام واداشت.

این مرد در خانواده‌ای مسیحی به دنیا آمد، مدت‌ها مشغول مطالعه و تحقیق در ادیان دیگر شد و سرانجام اسلام صوفیانه را برگزید.

رابرت دار در کنار زبان عربی، زبان فارسی دری را یاد گرفته و با صوفیان و اهل طریقت در شمال افغانستان در ارتباط بوده است.

او شماری از اشعار مولانا، گلشن راز شیخ محمود شبستری و شعرهای استاد خلیل‌الله خلیلی شاعر معاصر افغان را به انگلیسی ترجمه کرده است.

او گفت در سال ۱۹۹۱ و در سومین سفرش به قونیه بعد از مواجهه با حالتی روحانی اسلام آورده و در یک مسجد در مجاورت آرامگاه مولانا رسما مسلمان شده است.

استاد و مرشد او راز محمد زارع که پیرو طریقت اویسی بوده، دو سال پیش از امروز از دنیا رفته و حالا رابرت جانشین اوست.

نسخه صوتی گفتگوی شهباز ایرج با رابرت عبدالحی دار را در همین صفحه بشنوید.»

نظرات 6 + ارسال نظر
سلمان محمدی شنبه 9 دی‌ماه سال 1391 ساعت 22:01 http://salmanmohammadi2.blogsky.com

سلام. ولی من خانقاه رفته ام. حدود شش ماهی مرتب میرفتم. با علاقه. بعد ناگهان زده شدم. چرایش بماند. الآن اعتقاد ویژه ای به خانقاه ندارم. به نوعی طریقت و عرفان علاقه دارم که خانقاه در آن راه ندارد. همچنان که به نوعب شریعت عقیده دارم که آخوند در آن راه ندارد.
رسیده ام به این که دین نمیتواند متولی رسمی ای داشته باشد که کار نکند و از راه دین ارتزاق کند. چه این متولی اسمش آخوند باشد، چه پیر!
با این حال کسی را نباید به زور قانون از هیچ عقیده ای منع کرد. قانوناً هر عقیده ای باید آزاد باشد و حتی در برابر تعرض مخالفانش از حمایت حکومت هم برخوردار باشد. ولی همه، امکان بحث آزاد و نوشتن کتاب و مقاله در نقض و ابرام هر عقیده ای را داشته باشند.
با این حساب افغانها دمکراسی بیشتری از ما دارند.

صدرالدین مشتاق نائینی یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 13:27

به نام خدا
سلام
همه کس طالب یارند چه ترسا و چه گبر
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

علایی یکشنبه 10 دی‌ماه سال 1391 ساعت 19:26


سلام

هرجا صداقت و معنویت حاکم باشد دل راهش را پیدا میکند چه خانقاه باشد چه مسجد چه کلیسا.

[ بدون نام ] دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:55

https://www.4proxy.de/index.php?q=aHR0cDovL3NoYWhyZWZhcmFuZy5jb20vc2hpaXRlLW11aGFtbWFkLw%3D%3D

http://shahrefarang.com/shiite-muhammad/

قاسم‌فام سه‌شنبه 12 دی‌ماه سال 1391 ساعت 15:06 http://www.aknun.blogsky.com/

سلام
خیلی جالب است که روحانیت در ایران رقبایش را با لودر و بولدوزر و دیگر قوای قهریه جمع می‌کند بعد هم می‌فرمایند نحن ابناء الدلیل !

مهدی نادری نژاد چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 15:56 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
مسیحیان به عرفان اسلامى یا به عبارت دیگر، به اسلام با گرایش عرفانى نوعى محبت مى‏ورزند. شاید علت این امر، وجه اشتراکى باشد که میان «تصوف اسلامى‏» و «رهبانیت مسیحى‏» وجود دارد. البته باید مواظب بود که در این را رهزن بسیار است.چرا که در کتاب ارزش میراث صوفیه استاد زرین کوب از مأخذ خارجی عباراتی را نقل کرده‏ و بتجزیه حالات عرفانی صوفیان دست یازیده و بنظر خود،از لحاظ نظری از عهدهء فهم و درک این حالات یا مقامات برآمده است.اما نه مطالب نقل شده،حالتی از حالات و مقامی‏ از مقامات عارفان را میشناساند،و نه آن مطالب،از حیث حقیقت حالات و مقالات عرفا، بصواب و صحت مقرون است.علی الاصول نخستین مبحث کتاب در پیرامون«قلمرو عرفان» است.باتوجه به اینکه خود عرفان امری معنوی است پس باید قلمرو آنهم در عالم معنی‏ باشد،در حالیکه نویسنده از نحوهء تفکرات یا اوهام و باورهای ملل و اقوام مختلفه در گذشته‏ و حال،سخن بمیان آورده است و هر عقیده خام و ابتدایی و ناباروری را بزعم خود،مصداق‏ مباحث و مسائل عرفانی دانسته است!سخنان نقل شدهء ایشان بیشتر پیرامون مطلق اعتقادات‏ اقوام ملل دور میزند و به عرفان ربطی ندارد،مگر اینکه هرگونه اعتقادی را بتوان مصداق‏ عرفان دانست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد