در عمل پیرو آموزه ی«پندار بد گفتار بد کردار بد»هستند، ودرادعا...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

تعدادی از ایران دوستان متعصب، و عاشقان اسلام ستیزی و عاشقان عَرَب ستیزی، خیلی تأکید می کنند بر «پندار نیک گفتار نیک کردار نیک»، و این که ما با داشتن این پند و این آموزه، [تقریباً] نیاز به چیز دیگر نداریم.

اما. اما آخر اگر این افراد واقعاً پیرو آموزه ی شریف «پندار نیک گفتار نیک کردار نیک» بودند، می آمدند درباره ی حضرت محمد (ص) بی ادبانه سخن بگویند؟ می آمدند حضرت امام و مولا علی بن ابی طالب را «یک بادیه نشین» بنامند که نباید از «آن بادیه نشین» برای ایرانیان والانژاد سخنی نقل کرد؟ من هرچه در توان داشته باشم احتراماتم را تقدیم می کنم به کسی که و بابای کسی که و جدّ کسی که واقعاً پندارش نیک باشد و گفتارش نیک باشد و کردارش نیک باشد. اما امان از بی اخلاقها و بی مرامهایی که با افراشتن پرچم «پندار نیک گفتار نیک کردار نیک»، کارشان اسلام ستیزی و عرب ستیزی و سیّدستیزی و ایران دوستی ی متعصبانه است. عده ای هستند در واقع پیرو آموزه ی «پندار بد گفتار بد کردار بد» هستند، اما خود را طور دیگر معرفی می کنند.

***

و امان از افرادی که پرچم اسلام در دست گرفته اند، و عملشان ظلم است و انسان ستیزی و ایران ستیزی.

***

طبق صفحه ی 5 کتاب زبان و خط اوستایی نوشته و پژوهش خانم دکتر سوزان گویری چاپ انتشارات بهجت سال 1388:

«پندار نیک   humata

گفتار نیک     hūx ta

کردار نیک     huuaršta »

البته در هر سطر، معادل اوستائی را هم نوشته اند، اما من امکان تایپ آن را ندارم.

نظرات 13 + ارسال نظر
نوشیروان کاظمی جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 13:02

با درود .
شما اول مشخص کن که ایرانی هستی یا عرب .
بعدش قضاوت کن.

ستاریان جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:15 http://mostafasatarean.blogsky.com/

سلام
هر ادعایی اگر جامه ی عمل می پوشید که دنیا گلستان می شد. کافر مسلمان ایرانی عرب اهل بصیرت فتنه گر اسامی و دسته بندی ماست. انسان کجاست؟
به عمل کار براید به سخندانی نیست!

خراسانی جمعه 27 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 22:37 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام.

کسی که فحش و ناسزا میده و اداهای ناسیونالیستی درمیاره، همزمان هر سه شعار زرتشت را زیر پا میزاره.

[ بدون نام ] شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:13

سلام
با اجازه شما نظر میدهم و آنرا در معرض دید همگان می گذارم.
این نشان می دهد نه محمد (ص) نه زرتشت نه مسیح نه ابراهیم نه نوح و نه بیشمار پیامبری که آمدند نتوانستند ما را تغییر دهد.
فرهنگ تکه تکه شده ما دیگر روی آسایش و بهروزی به خود نخواهد دید. ای کاش ملحد و بی دین بودیم اما متحد تا دیندار و متدین اما اینقدر پراکنده.

الهه شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 04:54

سلام- من پیشتر از اینها مقاله ای نوشتم با عنوان ؛نه قران نه ایران-حقیقت؛ که در ان یکی از منتقدان سرسخت اسلام به نام دکتر احم د ای ر انی را مورد انتقاد قرار دادم و نسبت به این نوع بدفهمی ها و نکوداشتهای بی پایه هشدار دادم.
اما به خاطر بررسی حقیقتی دیگر یک سوال دارم- هر چند حسب عادت پرسش قبلی ام ذیل این متن:
http://seyyedmohammadi.blogsky.com/1391/11/18/post-447/
بی پاسخ گذاشتید.
می دانید کشتن اسیران جنگی کار ناروایی است ناروا تر از ان زمانی است که فردی که خود داعیه دار اصلاح مکارم اخلاق است این کار را انجام دهد. می دانید که یکی از اسیران جنگ بدر نضر بن حارث بود. این فرد گویا باسواد ترین مخالف حضرت رسول بوده است. چه بر طبق مستندات تواریخ اسلامی وقتی که پیامبر قصص عاد و ثمود می گفته این فرد بسیار سفر کرده از شکوه شهنشهان پارس می گفته و حتا گویا عده ای سخن او را را خوشتر از سخن رسول می دانسته و از گرد رسول می رمیده اند. این همان فردی است که می گفت قران چیزی نیست جز قصه های گذشتگان که محمد باز می گوید!
سرنوشت بگمان من درد بار این فرد این است که در هنگام اسارت پیغمبر به علی دستور می دهد که نضر را بکشد و حضرت علی هم گردن او را می زند. خواهر این نضر مرثیه ای سوگناک در رثای او و در نقد محمد می سراید که تا اندازه ای دل ادم را حزن آگین می کند. اگر دوست داشتید این مرثیه را در اختیارتان قرار می دهم.
سوال: ایا این عمل-کشتن یک اسیر- اخلاقی بود؟ آیا فردی که چنین دستوری می دهد سزاوار پیروی است.

با سپاس از شما

[ بدون نام ] شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:50

دوست ما که فعلآ روزه سکوت گرفته است. کاش مرثیه را میگذاشتید.

الهه شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 18:18

دوست بی نام سلام بر شما
ترجمه مرثیه:

ای سوارکار، من فکر میکنم که به أثیل خواهی رسید.
در شب پنجم، درصورتی که موفّق باشی.
درود مرا به مردان مرده برسان.
شتر ها را کنار بزن، خبر مرا به آنها برسان
راجع به اشکهای فراوان من که به هق هق ختم میشوند به آنها بگو
آیا النضر وقتی که من او را فرا میخوانم صدای مرا میشنود؟
مردی که مرده است چگونه میتواند بشنود در حالی که نمیتواند سخن بگوید؟
ای محمد، والاترین فرزند زنی شایسته،
که پدر مادرش پدر مادر شریفی بودند.
به تو آسیبی نمیرسید اگر حیات را از او دریغ نمیکردی
مردی که دریغ میکرد اما پر از شور و خشم بود
یا میتوانستی فدیه ای بگیری
بالاترین میزانی که میتوانست پرداخته شود.
النضر نزدیک ترین خویشاوند بود که تو اسیر کردی
با بهترین ادعایی که میتوانست آزاد شود.
شمشیر فرزندان پدرش بر او فرود آمد
خدای خوب! کدام خویشاوندی داغان شده است
(((((در حالی که درمانده و خسته بود به مرگی شکنجه وار کشته شد
زندانیی در بند، که همچون چهارپایی لنگ حرکت میکرد)))!

حسن به الهه یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 http://hhamtaii.blogfa.com

سلام. خبری نیست از شما.

بی نام_حسن یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 17:25

مگر خودت در خواست نکردی که دست از سر شما بردارد. من بی نامم حسن من بی نامم و به شما حسن سفارش میکنم:گر نداری جگر شیر سفر بیشه مرو.
الهه، سوفیا،افروز و یا هر کسی که هست ما را دعوت میکند تا به قول یالوم خیره به خورشید واقعیت بنگریم.
حالا خوب فکراتو بکن و اگه خیال این سفر به سرت زد دوباره از او درخواست کن که به آرامی رویت را به سمت خورشید بگرداند البته هیچ کدام از ما توان خیره شدن به خورشید را برای مدت طولانی نداریم اما ساده لوحانه است اگر بخواهیم خورشید را انکار کنیم.

الهه- آقای همتایی یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 19:03


آقای همتایی درود بر شما، دیرکردم را بَر من ببخشایید سرگرم پاسخ دادن به متنی تقریباً 50 صفحه ای از دوستان مذهبی ام هستم و بنابر این مجالم تا اندازه ای اندک است، دوستی ناشناس زیر گفتگوهای من و شما، خطاب به شما فرموده اند که دست از "فضولی" بکشید و ... من به جای ایشان از شما پوزش می خواهم!!

در مورد 2 و 3 با شما همرایم، اما باور بفرمایید به هیچ رو آماجم از گفتن آن خوار کردن مباحث معرفت شناختی نبود، به گمانم بحث من در باب "ذوالقرنین" آنقدر هم بغرنج نیست که کار را به بحث در مسائل معرفت شناسی بکشاند، گاه پیچیده سازی یک موضوع ساده باعث میشود که اصل مدعا فراموش شود، دریغا و فسوسا که دوستان دیندار من به ویژه روشن اندیشان دینی در این پیچیده سازی ها چیره دستند!



6- با این بخش از سخن تان سراپا همداستانم:

"گرایشی وجود دارد که به جای آنکه هستی شناسی، جمع و جور نگه داشته شود نظریه، کوچک نگه داشته شود. کیهان شناسی نیوتنی هم خوبیش همین خلاصگی نظریه است"
اما با این بخش از سخن تان نه: "و انتخاب آن از این جهت دلبخواهی است".
ارسطو بر آن بود که ماده ی زمینی از چهار عنصر آب و باد و خاک و آتش ساخته می شود که به طور طبیعی بر اساس ترکیب خود گرایش به صعود( باد و آتش) یا سقوط (اب و خاک) دارند در حالی که ماه و دیگر اجرام سماوی از عنصر ویژه ای به نام اِتِر ساخته شده اند که به طور طبیعی گرایش به حرکت دایره ای دائم دارند. شما می فرمایید صعود و سقوط اجسام را می توانستیم با نظریه ای از این دست توضیح دهیم اما صرفاً به دلیل پیچیده شدن روند کار با نظریه از آن دست کشیدیم، اما پرسش من از شما این است که اگر سنگی مُتعلق به کره ی ماه را به ارسطو می دادند و او می دید که سنگ های ماه نیز از قضا درست مانند سنگ های زمین صعود یا سقوط می کنند، آیا دَست از نظریه اش بر نمی داشت، و اگر گمان می کنید با این مشاهده، وی دست از نظریه اش بر می داشت، با وجود مدعای شما بر دلخواه بودن انتخاب پارادایم های متفاوت، کدامین امر نادلخواه وی را وا می داشت که دست از نظریه ی خویش بشوید؟ اساس نظریه ی ارسطو بر "ناهمسان بودن" ماده ی زمینی و ماده ای بود که ماه از آن ساخته شده بود، اگر ارسطو به این دوران می آمد و می دید که بر حسب مشاهدات، در نحوه ی صعود و سقوط سنگ های زمینی و سماوی به راستی تفاوتی ندارد، کدام امر نادلخواه وی را به چنین نتیجه ای (همسان بودن نحوه سقوط و صعود) می رساند؟ از بُن این کدامین امور نا-دلخواهند که گاهی ما را به ""بازبینی نظریه ها"" سوق می دهند؟ بر هَمین نمط می توان پرسید اگر بطلمیوس به این روزگار می آمد و می توانست دوَرَان یا گردش آشکار آونگ فوکو را ببیند، یا اگر بر حسب پیشامد، وی به تلسکوپ های گالیله دست می یافت و می دید که سیاره ی ناهید نیز درست مانند ماه، مراحلی را از داسی شکل بودن تا بدر کامل طی می کند، آیا باز حاضر بود باور به این که ناهید باید همیشه به صورت هلال باریک دیده شود را نگه دارد، باوری که از اعتماد وی به نظریه ی مرکزیت زمین برخاسته بود؟ و اگر پس از این مشاهدات، نظریه ی زمین مرکزی را ناکارآمد می یافت کدام قطعیت ها و امور نادلخواه، وی را از نظریه ای که آن همه در تدوین اش رنج بیشمار برده بود، دور می کرد، اگر به این پرسشها پاسخ دهید سپاسدار شما خواهم شد.
بر پایه ی خود متن قرآن:


الف- الفاظ قرآن، کلمات خداوند هستند.
ب) خداوند در قرآن گزاره هایی در توصیف جهان از منظر باشنده ای هَمه-دان گفته است. بر پایه ی این ک به گفته ی خود قران آیات خدا "مبین " هستند قاعدتاً معانی این گزاره ها باید سر راست می بودند اما به هر رو این معانی معمولاً سر راست نیستند و راه را بر تفسیر و تاویل می گشایند، اما هر تفسیر و تاویلی باید خود را با توجه به نص کتاب موجه گرداند و من در اوردی نباشد، گذشته از این در قران در مواضع گوناگون نسبت به موضوعی واحد رویکردهای گوناگون برگرفته شده، که این خود برای باورمندان به این کتاب باید چالش زا باشد، گرچه ایشان این چالش ها را پیوسته ندیده می گیرند.
ج) من می گویم، در قرآن سخنانی هست که امروزه می توان با قطعیت نادرست بودن شان را ثابت کرد (مانند باور به غروب خورشید در یک چشمه).
د) این اشتباهات دانش نارسای گوینده ی این ایات را می رساند، و ثابت می کنند که این کتاب از سوی خدا نیست!!
می دانم روشن اندیشان دینی به شتاب از من خواهند خواست که کلام خدا –نه محمد بودن- قران را ثابت کنم. از موضع برون دینی من منتقد از بُن نمی توانم با این رهیافت همسو باشم، چه از دید من قران کتاب خدا نیست، اما هر روشن اندیش دینی که می گوید که قرآن درک محمد از بنیاد هستی است، یا کلام خداست در ظرف توان روحی محمد، با تکلیف من منتقد را با آن دست آیاتی که می گوید این سخنان به حقیقت گفته های خدایند و نه محمد ، و نیز این که در این کتاب هیچ خطا و اختلافی دیده نمی شود و اگر جن و انس هم پشت در پشت هم گرد ایند نمی توانند چیزی همانند با ان بیاورند، روشن کند، گوینده ی این کتاب خدا بوده باشد یا پیغمبر او ادعا کرده که در این کتاب هیچ خطا و ناهمسازی دیده نمی شود و درست بنا بر چنین اعتماد سخت و سُتواری، همه ی جنیان و انسانهای همه ی زمانها را به هماردی فراخوانده است. این بدان معناست که حتا اگر یک خطا یا ناهمسازی در این کتاب یافته شود باید این کتاب را افتاده از اعتبار دانست. تجزیه و تحلیلهای من در باب ذوالقرنین دست کم یک خطا را در این کتاب بر افتاب کرده است پس .... !
برای دیدن ناهمسازی های بیشتر بد نیست این متن مَرا هم ببینید.
http://nastuh69.blogfa.com/post/1


این سخنان را صد در صد قطعی نمی دانم و حاضرم به شرط این که دوستانم اشتباهات مرا نشان دهند آنها را کنار بگذارم. این تجزیه و تحلیلها بیشتر به قصد حقیقت جویی است نه پای فشردن بر تعصبات.
با سپاس

نورالهی سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 15:53 http://denkenserfahrung.blogfa.com

برادر ارجمند
سلام علیکم
ترجمۀ بن man- (در این صرف خاص mata-) به پندار تنها بر اثر شبیه سازی با گفتار و کردار بوده و ترجمۀ صحیحی نیست. همان اندیشه بهتر است. حتی گمان نیز جای دارد اما پندار؟

موفق باشید.

حسن به الهه چهارشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 01:25 http://hhamtaii.blogfa.com

الهه/فروز/سوفیا جان، سید عباس از من خواسته که در صورت امکان گفتگوهایمان را در جای دیگری ادامه دهیم. من امیدوار بودم که حوصله کنم و سابقه‌ی بحث را به وبلاگ خودم منتقل نمایم اما وقت همچنان می‌گذرد و حوصله نمی‌آید. بنابراین آخرین پاسخم به نظر شما را در وبلاگ خودم می‌نویسم تا سر فرصت بقیه را بیاورم. یا اینکه شما اگر حوصله داری برویم محله‌ی شما. با معذرت‌خواهی از صاحب این وبلاگ.

امیدوار جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 00:03

قابل توجه خانم الهه

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa26095

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد