خَرگرایی و خردگرایی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            به اسم خردگرایی، به اسم سکولاریسم، به اسم مردمسالاری ی دینی، به اسم دین، به اسم دموکراسی، به اسم اعتدال، به اسم اصلاح طلبی، به اسم روشنفکری ی دینی، به اسم نواندیشی ی دینی، به اسم اصولگرایی، به اسم مبارزه با خرافات، چه فریبکاریها و چه خدعه ها و چه بی اخلاقیها در تاریخ بشر رخ نداده است.

            به اسم خردگرایی، چه خَرگراییها مرتکب نشده اند و مرتکب نمی شوند.

            (امیدوارم مطالبی که در ادامه نقل می کنم، اشاعه ی زشتیها نباشد.)  

                               http://www.aftabir.com/articles/religion/philosophy/images/18ed9538e1442c2763dea74df25bb9aa.jpg

چند ماه قبل، یک نفر در صفحه ی اینترنتی ی https://www.facebook.com/KheradGeraie نوشته بود:

«متعصبین که خود باورمند به "کسی‌" هستند که از هیچ زنی‌ در کِشَندِ روزهایِ قدرت ‌اش نگذشته است ( هتا زنِ پسر خوانده ‌اش، الاحزاب ۳۷) دیگران را به کیشِ خویش می‌-پندارند!»

بنده نوشتم:

«بر بنده روشن نیست خانم [...] چرا گستاخی ی صریح و جسارت صریح به حضرت محمد (ص) را نقل می کند و می پسندد. اگر «متعصبین»، یعنی امثال بنده که معتقد به رسالت و نبوت حضرت محمد (ص) هستند، بنده گستاخان و بی ادبان و یاوه گویان را به کیش خود نمی پندارم.»

            نویسنده ی جملات نقل شده، جواب داد:

«جنابِ آقایِ سید عباسِ سید محمدی

[...]

اما فرمودید به آقایِ محمد باورمندید، بسیار خوب ....

بحث ما پیرامونِ انگ زدنِ به بانو نیکی‌ کریمی‌ است که چون پیر مردی را در آغوش گرفته به ایشان امثالِ جناب عالی یعنی‌ متعصبینِ باز‌مانده‌یِ خلفایِ تازی، توهین کرده اند.

پرسشِ ما این است، چرا انسان‌ها رو به عنوانِ ابزارِ سکس می‌بینید؟ غیر از این است که آقایِ محمد پیامبرتان انسان ‌ها رو به عنوانِ ابزارِ سکس می‌-دیده است؟

سند: -سوره الاحزاب آیه ۳۷ ( تصرفِ زنِ پسر خوانده )

- سوره تحریم آیه‌ ۱ تا ۶: پریدن رویِ کنیزِ عمر، "ماریه" و لؤ رفتنِ قضیه توسطِ زینب ...

بله جانم، شما با نگاهِ شهوت‌آلودِ بیمارگونه که پیامبرتان داشته است، دیگران را به کیشِ خویش میپندارید

با احترام»

من نوشتم:

«لازم شد تکرار کنم گستاخان و بی تربیتان و یاوه گویان به مقام رسالت و نبوت را، به کیش خود نمی پندارم. و من مطلقاً اطلاعی از ماجرای نیکی کریمی ندارم. خَرگرایی را به اسم خردگرایی می فروشند.»

            نوشتند:

«جنابِ آقایِ سید عباسِ سید محمدی گرامی‌

آنچه که من گفتم طبقِ ۲ آیه‌ قرآنی است، شما میفرمائید: " یاوه" ؟

آیا آیاتِ قرآن یاوه است ؟

بروید اون ۲ آیه‌ را بخوانید تا درک کنید، اوجِ نگاهِ بیمارگونه‌یِ شهوات آلودِ پیامبرتان را به زن!

ما گفتاورد ( = نقل قول ) آوردیم از خود چیزی نگفتیم.

حال اگر شنیدنِ این آیاتِ قرآن اینقدر روی ظریف‌ترین سلسله‌یِ عصبی‌ِ بدنتان کار کرده است، اون دیگه دستِ ما نیست و بروید مشکل را با قرآن‌تان حل کنید.

با احترام»

بنده نوشتم:

«هرچند گفته اند تکرار مذموم است، مگر نام محبوب، اما برای سومین بار عرض می کنم گستاخان و یاوه گویان و بی ادبان را به کیش خود نمی پندارم. و پس از فرستادن درود و صلوات بر حضرت محمد (ص)، از این جا دور می شوم.»

نوشتند:

«جنابِ آقایِ سید عباسِ سید محمدی گرامی‌

خوب ، من که با سند با شما واردِ بحث شدم، این دوریِ شما ضعفِ شما رو از آگاهی‌ و آشنایئ از قران و همان آقایِ محمد دارد.

پیشنهاد می‌کنم حال که دارید دور میشوید، یک صلوات بفرستید فوت کنید به سویِ کامپیوترتان که یه موقع آثاری از شیطان نماند، انشا‌الله

شاد باشید جانم

(در ضمن، ریشه‌یِ چهارده سده‌ای (= صده‌ای ) اسلام را که تجاوزگرانه آن آب و خاک را اشغال کرده می‌زنیم و خواهیم زد)

بدرود»

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            آقای دکتر محمد خرمی، استاد محترم فیزیک، در http://www.mamwad.org/xm/xm-001.pdf مقاله ای نوشته است با عنوان «قاعده مند کردن  ِ خط  ِ فارسی». ایشان سؤالی مطرح کرده است، که «متولی ی  ِ خط برای زبان  ِ فارسی چه کس ی است؟»، و قسمتی از جوابش چنین است: «تدوین  ِ قاعده برای نوشتن یک کار  ِ علمی است. برای این کار متخصص ها یی در زمینه ی  ِ زبان شناسی، و متخصص ها یی در زمینه ی  ِ تئوری ی  ِ اطلاعات لازم است. تئوری ی  ِ اطلاعات یک زمینه ی  ِ میان رشته ای ی  ِ جوان (با سن  ِ حدود نیم قرن) است، که در مرز  ِ فیزیک (فیزیک  ِ آماری)، ریاضیات (تئوری ی  ِ احتمال)، و مهندسی ی  ِ برق (مخابرات) است.» ایشان همچنین گفته است «این ها همه مثال ها ی نقض ی است بر این ادعا که خط و نشر کار  ِ ادبا و ناشران است و بقیه نباید در آن دخالت کنند».

            هرچند دکتر محمد خرمی تواضع به خرج داده و خود را آن متخصص محترم تئوری ی اطلاعات، که دوشادوش زبان شناسان و ادیبان، متولی ی خط فارسی است، ننامیده، اما تصور می کنم از مجموع گفتار ایشان برمی آید ایشان در مرز بین فیزیک و نمی دانم چی است، و آن طرف مرز بین فیزیک و نمی دانم چی، رسم خط فارسی قرار دارد، و ایشان از متولیان خط فارسی است. و ایشان، که از متولیان خط فارسی است، با «یک کار علمی»، خط فارسی را قاعده مند می کند.

            از قاعده مند کردنهای خط فارسی، که از دل کار علمی ی ایشان بیرون آمده، این املاها است:

            تئکید؛ نامئنوس؛ تئمین؛ اِم روزی؛ بخش ی از؛ بعض ی از؛ چه کس ی است؛ با وجود  ِ مشکلات َ ش گام مهم ی در نشر؛ وضع را کم ی به تر کرده است؛ مرکز  ِ نشر  ِ دانش گاهی؛ مثال ها ی نقض ی است.

            همان طور که نقل کردم، آقای دکتر محمد خرمی گفته است «این ها همه مثال ها ی نقض ی است بر این ادعا که خط و نشر کار  ِ ادبا و ناشران است و بقیه نباید در آن دخالت کنند».

            من، به دکتر محمد خرمی عرض می کنم اگر دخالتهایش در رسم خط فارسی اینچنین است، لطفاً دست از سر رسم خط فارسی بردارد. من به دلیل فیزیک خوانده بودن یا شیمی خوانده بودن یا فلسفه خوانده بودن دکتر محمد خرمی یا هر کس دیگر، از اظهار نظر کردن آنها درباره ی رسم خط فارسی ناراحت نمی شوم، و همه حق دارند نظر بدهند. اما. اما من می بینم این استاد ارجمند فیزیک، ناآگاه است از مبانی ی رسم خط فارسی. ایشان چیزهایی این طرف آن طرف خوانده، و خوشش آمده خط فارسی ی قاعده مند بسازد و تحویل ملت دهد. ایشان در http://www.mamwad.org/xb/xb-001.pdf نوشته است «پی وست»، و این ضبطهای فارسی را در برابر این نامها به کار برده است:

شَرل اِرمیت Charles Hermite

رُنه دِکَرت René Descartes

مَری ـ آنُمُن کَمیی ژُردَن Marie-Ennemond Camille Jordan

ژُزف لویی لَگرانژ Joseph Louis Lagrange

            بله. آقای دکتر محمد خرمی، صدای بین اَ و آ در نامهای فرانسوی را، که در سنت خط فارسی با الف (و نه فتحه) نشان داده اند، و بنده در یکی نوشته هایم مفصل بحث کردم و توضیح دادم که املای الف موجه تر از املای فتحه است، می آید و با نشانه ی صریح فتحه نشان می دهد. چرا؟ من دلیلش را، آگاهی ی کم ایشان می دانم. درک و آگاهی ی سطحی از موضوعات رسم خط، و موضوعات ضبط مربوط به نامهای بیگانه.

            توفیقات آقای استاد محمد خرمی را از خداوند خواستارم.

            [دکتر محمد خرمی استاد فیزیک دانشگاه الزهرا است. متولد سال 1345. ایشان در http://www.mamwad.org/xn.htm اخبار فیزیک را به فارسی (با همان املای قاعده مند «تئخیر» و «یک ی از راه ها ی به بود ِ تفکیک  ِ تصویرها ی نجومی» و «هم کاران َ ش» و مانند آن) ترجمه و منتشر می کند. در لینک یادشده، اخبار از خود سال 2008 است (تا الان، که 2013 است). در http://www.mamwad.org/x0.htm اخبار فیزیک از سال 2000 تا خود سال 2007 است.

زحمتها و همت ایشان را صمیمانه ارج می نهم. میهن ما نیازمند این گونه زحمتها و همتها در علم و دانش است.]

فارسی زبان ملی است؟ زبان رسمی است؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            در هفته نامه ی اَمُرداد 22 تیر 1392 صفحه ی 5 نوشته ای از محمد بقایی (ماکان) است، که تیترش چنین است: «فارسی زبان ملی است، نه زبان رسمی»، و قسمتی از متن هم این طور: «در بیرون از کشور می گویند «زبان مادری» ایرانیان «فارسی» است».

            نویسنده ی وبلاگ:

            ظاهراً حساسیت بر سر این که فارسی زبان ملی است یا زبان رسمی، حساسیت اقلیتی از افراطیون، و عده ای دیگر است. افراطیون ستایشگر ایران، و عده ای از افرادی که فرهنگ و زبان و هویت آنها از جانب قدرت مرکزی ی فارس مورد تهاجم قرار گرفته. از آن افراطیون و آن عده ی دیگر که بگذریم، ظاهراً بحث این که فارسی زبان ملی است یا زبان رسمی، چندان موضوعیت ندارد.

            هرچند طبق قانون اساسی، اصل 15، «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است»، و ممکن است این اصل را دلیل قوی بر درستی ی گزاره ی «فارسی زبان رسمی است [و نه زبان ملی]» بگیرند، اما من شخصاً به دو دلیل گمان می کنم استناد به این اصل قانون اساسی چاره ساز نیست. یک) بحث و سؤال «فارسی زبان ملی است یا زبان رسمی»، اصولاً برایم موضوعیت ندارد. دو) در بحثهای فرهنگی و زبانی و لغوی و رسم خط و مانند آنها، هرچند ممکن است نهاد یا قانون یا مقامی باشد که فصل الخطاب «رسمی» باشد و تعیین کند فلان چیز رسمی است یا رسمی نیست و ملی است یا ملی نیست، اما آن حکم رسمی معلوم نیست بر دیدگاه اندیشمندان و صاحبنظران اثر بگذارد. بحثها اندر میان آنها ادامه می یابد.

            این مطلب هم که گفته اند «در بیرون از کشور می گویند «زبان مادری» ایرانیان «فارسی» است»، برای من عجیب است. آیا در بیرون از ایران، می گویند زبان مادری ی کُردهای ایران فارسی است و زبان مادری ی تُرکهای ایران فارسی است؟ آیا ما که بیرون از فرانسه هستیم، می گوئیم زبان مادری ی فرانسویان فرانسوی است؟ این حرفها چیست؟ زبان فرانسوی، رایجترین و مهمترین زبان در فرانسه است. اما این که زبان مادری ی هر فرد فرانسوی چیست، بدون داشتن شناخت از آن فرد، جوابش روشن نیست. و این که زبان مادری ی هر فرد ایرانی چیست، بدون داشتن شناخت از هر فرد مشخص ایرانی، جوابش روشن نیست.

هر گردی گردو نیست هر گردایی سی دی نیست

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            طبق http://www.khabaronline.ir/detail/99276/ مورخ 18 مهر 1389:

«دکتر کزازی با اشاره به اینکه بیش از یکسال است که زیاد با رسانه‌ها میانه‌ای ندارد و رادیو و تلویزیون را هم نمی‌بیند، درباره شیوه دریافت اطلاعات مورد نیاز خود گفت: هنوز به اینترنت خوگیر نشده‌ام و اطلاعات را همکاران از طریق «رخ‌نامه» برایم جمع آوری می کنند.

به گزارش خبرآنلاین، دکتر میرجلال‌الدین کزازی که ساعتی را میهمان «کافه خبر» بود با بیان این مطلب گفت: من واژه «ر‌خ‌نامه» را به جای «فیس بوک» به کار می‌برم.

وی همچنین از به کاربردن واژه «ورتا» برای «لوح فشرده» خبر داد و گفت: این واژه از واژه پهلوی ورتاک گرفته شده به معنای گرداننده که در فارسی به «گردا» تعبیر می‌شود.

این استاد زبان و ادبیات فارسی همچنین در پاسخ به سوالی در مورد مجموعه «مختارنامه» با بیان اینکه این مجموعه را ندیده، درباره علت پیوند «مختار» با ایرانی‌ها نیز گفت: مختار به یاری ایرانیان توانست کارهایش را انجام دهد و سپاه او را بیشتر ایرانیان تشکیل داده بودند.

کزازی که درباره آثار جدید خود، وضعیت زبان فارسی در رسانه‌ها و همچنین غیبت بلندمدتش از مجامع رسمی بویژه در میان مطبوعات سخن می‌گفت، گره اصلی و مشکل بنیادین زبان فارسی در حال حاظر را نیز اینگونه شرح داد: امروز گره اصلی در زبان پارسی، مانند دیگر پدیده‌های فرهنگی اجتماعی‌مان، بازگشت به نقش ایرانی خود است؛ باید خود را بازیابیم و از پیروی بپرهیزیم.

وی تاکید کرد: اگر آسیب شناسانه به فرهنگ و جامعه کنونی ایران بنگریم، آسیب بزرگ و گزند گرانی که خواهیم یافت، گسست ما از چیستی و هستی ایرانی خود است.

کزازی که در «کافه خبر» سخن می‌گفت، مایه پیشرفت و والایی و بلندنامی ایران و ایرانی را در توجه شایسته به «فرهــــــــــــــــــــنگ و هــــــــــــــــــــوش» ایرانی دانست و تصریح کرد: ما امروز از این دو گنجینه گران و دو سرچشمه سترگ آنچنان که شایسته این دوست بهره نمی‌بریم؛ باید همه خود را باور کنیم و زمینه‌های بهره‌وری بیشتر را هم فراهم بیاوریم.»

پایان نقل از لینک.

نویسنده ی وبلاگ:

یک واژه ی پهلوی بوده که «ورتاک» بوده، و از آن «ورتا» گرفته شده، و «ورتاک» / «ورتا» به معنای «گرداننده» / «گردا» است، و در مجموع، و نهایتاً:

واژه ی خوش ساخت و شفاف و مفهوم «ورتا» به جای واژه ی «سی دی» (compact disk / CD) که لابد نامفهوم و نامتداول و غیر رایج است، به پارسی زبانان و ایرانیان تقدیم می شود.

این مدلی و این جوری، واژه سازی می کنند عزیزان.

در بحث راجع به مختار ثقفی هم، مهمترین چیزی که به ذهن استاد میرجلال الدین کزّازی می رسد، این است که بیشتر سپاه او افراد ایرانی بوده اند! آیا از «فرهــــــــــــــــــــنگ و هــــــــــــــــــــوش» است که در جهان پیچیده ی کنونی، 99 درصد ذهن و فکر ما را «ایران [ــِـ باستان]» و «زبان پارسی» پر کند؟

شمردن

                 بسم الله الرحمان الرحیم.

            در حالی که زندانیان سیاسی و حبس شدگان، تعداد روزهای زندان بودن و حبس بودن خود را می شمارند، آقای دکتر ح. ر. تعداد مقامات خارجی که در مراسم تنفیذ حکم ایشان شرکت کرده بودند را می شمارد و در کنفرانس مطبوعاتی اش آن «تعداد کلان» را به رخ آمریکا می کشد.

            آقای دکتر ح. ر. آراء خود در انتخابات را به رخ آمریکا می کشد. چه جوری است، باراک اوباما که دور دوم با 51 درصد (حدود 66 میلیون رأی) و دور اول با 53 درصد (حدود 69 میلیون رأی) پیروز انتخابات ریاست جمهوری در کشور خود شد، عکس اوباما را در تهران در میدان ولی عصر دوشادوش شمر بن ذی الجوشن در ابعاد بزرگ می کشند و در معرض دید می گذارند، اما آقای دکتر ح. ر. که با 51 درصد آراء و حدود نوزده میلیون رأی پیروز انتخابات شد، توقع دارد انتخاب شخص ایشان باعث شود جهان و آمریکا با ایران به روش تکریم رفتار کنند. توجه کنید اوباما شخص اول آمریکا و رئیس تمام قوه ی مجریه در آمریکا است، و آقای دکتر ح. ر. شخص دوم ایران و رئیس قسمتی از قوه ی مجریه در ایران است. آقای دکتر ح. ر. انتظار دارد انتخاب شدن ایشان به عنوان شخص دوم کشور و رئیس قسمتی از قوه ی مجریه، آن هم با کمترین درصد در کل تاریخ جمهوری ی اسلامی ی ایران، امواج تکریم و احترام را به سوی ایشان و به سوی ملت ایران سرازیر کند، اما در کشور خودش، تصویر شخص اول آمریکا را در خیابان با ابعاد بزرگ نقاشی می کنند و کنار منفورترین شخصیتها قرار می دهند. این است «اعتدال»؟

            هر روز یک تعریف جدید و ملا نقطی از «اعتدال»، هدیه می شود به ملت. فکر نان کنیم، که خربزه آب است. تشدید شدن تحریمها، بیخ گوشمان است. 

                                     http://www.seemorgh.com/uploads/1391/11/262555_655.jpg