ما در تاریخ چه بودیم؟

                بسم الله الرحمان الرحیم.

            چند روز قبل داشتم کتاب دستور تاریخی زبان فارسی تألیف دکتر محسن ابوالقاسمی را ورق می زدم. کتاب از انتشارات «سَمت» (سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها) است. چاپ هشتم، سال 1389. ظاهراً در تمام کتابهای انتشارات سَمت، در صفحه ی بعد از صفحه ی حقوق، تصویر و سخنانی از امام خمینی را چاپ می کنند. در کتاب دستور تاریخی زبان فارسی، عیناً این سخنان را از مرحوم امام خمینی منتشر کرده اند:

            «ما تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم، نفهمیم که چى بودیم، ما در تاریخ چه بوده و چه هستیم، چه داریم، تا اینها را نفهمیم استقلال نمى ‏توانیم پیدا کنیم. صحیفۀ نور؛ ج 10، ص 76»

در سی دی ی مجموعه آثار امام خمینی، سخنان فوق با اندکی تفاوت موجود است:

امام خمینی، هفت آبان 1358:

«ما تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم، نفهمیم ما چى بودیم، ما در تاریخ چه بودیم، چه هستیم، چه داریم، تا اینها را نفهمیم، استقلال نمى ‏توانیم پیدا کنیم.»

            وقتی بنده سخنان مرحوم امام خمینی را خواندم، چیزی که به فکرم آمد این بود وقتی فردی تأکید کند بر این که «ما در تاریخ چه بودیم» و تأکید کند بر این که «ما تا [...] نفهمیم [...] در تاریخ چه بودیم [...] استقلال نمی توانیم پیدا کنیم»، انتظار می رود آن فرد در سخنانش و سخنرانیهایش و نوشته هایش اشاراتی به ایران باستان و تاریخ ایران باستان، که تقریباً نیمی از کل تاریخ ایران است، کرده باشد. بنده خواستم تحقیق کنم ببینم امام خمینی، که فرموده بود «ما در تاریخ چه بودیم» و فرموده بود «ما تا [...] نفهمیم [...] در تاریخ چه بودیم [...] استقلال نمی توانیم پیدا کنیم»، درباره ی ایران باستان و تاریخ ایران باستان که تقریباً نیمی از کل تاریخ ایران است، چه بیاناتی ایراد کرده است.

            فرض کردم با بررسی ی تعداد کاربرد لغت «باستان» و «باستانی» و «هخامنشیان» و «اشکانیان» و «ساسانیان» در بیانات و نوشته های امام خمینی، و چه گونگی ی کاربرد آنها، تقریباً می توان به جواب رسید.

ــ لغت «هخامنشیان» ظاهراً حتا یک مرتبه به کار نرفته است. «هخامنشی» هم به کار نرفته است.

ــ لغت «اشکانیان» ظاهراً حتا یک مرتبه به کار نرفته است. «اشکانی» هم به کار نرفته است.

ــ لغت «ساسانی» به کار نرفته است. لغت «ساسانیان» فقط یک مرتبه به کار رفته است، البته به این شکل:

            امام خمینی، نه آذر 1364:

«انوشیروان به خلاف آن چیزهایى که به واسطۀ شعرا و به واسطۀ درباریهاى آن وقت و موبدان دربارى آن وقت درست کردند، یکى از ظالمهاى ساسانیان است‏.»

ــ لغت «باستانی» ظاهراً هرگز به کار نرفته است.

ــ لغت «باستان» دو مرتبه به کار رفته است. به این صورت:

«شما همه چیزتان شاهان باستان بوده است؟» (چهار آبان 1357).

«عده ‏اى هم به نام «فرهنگ ایران باستان» از اسلام فرار مى‏ کردند» (هفده آبان 1362).

نظریه و حدس بنده:

به نظر می رسد امام خمینی در ذهنش و ذهنیتش، ایران باستان و تاریخ ایران باستان اهمیت نداشته. جایگاه نداشته. اگر اهمیت داشت، در دهها سال عمر ایشان، دو سه مرتبه به شکلی محترمانه از تاریخ ایران باستان یاد می شد.

اولاً، در «ما در تاریخ چه بودیم» و «ما تا [...] نفهمیم [...] در تاریخ چه بودیم [...] استقلال نمی توانیم پیدا کنیم»، منظور امام خمینی تاریخ ایران باستان نبوده.

ثانیاً، بنده تصور می کنم منظور امام خمینی حتا تاریخ ایران بعد از اسلام هم نبوده.

ثالثاً، بنده گمان می کنم وقتی امام خمینی فرموده است «ما تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم، نفهمیم ما چى بودیم، ما در تاریخ چه بودیم، چه هستیم، چه داریم، تا اینها را نفهمیم، استقلال نمى ‏توانیم پیدا کنیم»، منظور ایشان اصولاً «تاریخ» نبوده، بلکه منظور ایشان «سیاسی» بوده. منظور «سیاسی» داشته است.

توجه کنید:

یک بار دیگر دقت کنید به جمله ی امام خمینی:

«ما تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم، نفهمیم ما چى بودیم، ما در تاریخ چه بودیم، چه هستیم، چه داریم، تا اینها را نفهمیم، استقلال نمى ‏توانیم پیدا کنیم.»

بنده وقتی «تمام حیثیت» در این سخنان امام خمینی را کنار «تمام حیثیت» در چندین سخن دیگر امام خمینی قرار دادم، دیدم تقریباً می توان حدس زد سخنان هفت آبان 1358 ایشان، معنایش و منظورش چنین چیزی بوده: «ما تا وقتی نفهمیم حیثیتمان و تاریخمان چه گونه توسط رضا شاه و محمدرضا شاه از بین رفته و نابود شده، نمی توانیم استقلال پیدا کنیم.»

توجه بفرمائید:

یک)  21 آبان 1356. این تظاهرات عظیم [برگزارى مراسم و تظاهرات مردم مسلمان ایران پس از آگاهى از شهادت آقاى سید مصطفى خمینى] در این فرصت، جواب قولى و عملى از یاوه سراییهاى چندین سالۀ این عنصر نالایق بود که تمام حیثیت و شرافت و استقلال و اقتصاد این ملت بزرگ شریف را پایمال اهواى خود و فامیل چپاولگر خود نمود.

دو) 10 خرداد 1357. چه بکنند بیچاره دانشگاهیها و استادهاى دانشگاه چه بکنند از دست این هیولاها؟ همۀ حیثیات ایران یک حیثیت انگلى شده، تمام حیثیت ایران را این آدم به باد داده و انگل کرده.

سه) 23 مهر 1357. از زمان رضا شاه تا حالا، مبتلا هست ایران به یک حکومتى که تمام حیثیت ایران را دو دستى تحویل داده به این نفتخوارها.

چهار) 23 دی 1357. و ما مى ‏دانیم که ملت پاکستان با مقاصد ایران که انسانى و اسلامى است موافقند. و آنچه که مورد تأسف است، این است که رئیس جمهور آنجا پشتیبانى از یک جانى که تمام حیثیت اسلامى و ایرانىِ ملت را برده است، کرده است.

پنج) 31 خرداد 1358. طبقۀ جوان یادش نیست که چه کردند اینها با حوزه‏هاى علمیه؛ چه کردند اینها با این ملت در آن زمان. در این زمان هم که شما یادتان هست، دیدید که چه کردند. تمام حیثیت ملى، حیثیت انسانى، حیثیت اسلامى ما را اینها تباه کردند. آن وقت مساجد ما را بستند؛ مدارس ما از بین رفت؛ عمامه ‏هاى اهل علم را از سرشان برداشتند.

شش) 24 آذر 1358. از اول همان طور که پدر او را انگلیس ‏ها آوردند در ایران، خود این [را] هم متفقین یعنى این سه دولت متفق اینها آوردند و مسلط کردند بر ما. خوب ما مى‏بینیم که دولت امریکا بر ما مسلط کرده است یک کسى را که تمام حیثیت ما را، چه ذخایر ما را و چه نیروى جوان ‏هاى ما را و چه جهات دیگرى که ما داشتیم اینها ما را تقریباً خلع سلاح کردند.

هفت) 24 آذر 1358. یک نفر جانى ‏اى که تمام حیثیت یک مملکت را در سى و چند سال از بین برده این را بردند نگه داشتند.

هشت) 25 آذر 1358. ما دیدیم خدمت او به این مملکت چه بوده است. علاوه بر این همه کشتار و این همه معلولین، تمام حیثیت مملکت ما را از بین برد این آدم. تمام ذخایر ما را از بین برد. تمام قدرتهاى انسانى و نیروهاى جوان ما را عقب زد و نگذاشت ترقى بکند.

نه) 26 آذر 1358. یک کسى که به یک ملتى ظلم کرده و مال یک ملتى را از بین برده و هدر داده و تمام حیثیت یک ملت را از بین برده است، این را بدهید اینجا ما محاکمه ‏اش مى ‏خواهیم بکنیم‏.

ده) 4 تیر 1359. در این پنجاه سال و پنجاه و چند سال که همه ‏اش را من یادم است و کمى از شماست که تمامش را یادتان باشد و این کارهاى اخیر شاه مخلوع را هم شماها یادتان است که با اسم تمدن بزرگ، با اسم اینکه من مى ‏خواهم این مملکت را در دو سال، سه سال دیگر، مثل ژاپن، بلکه مثل امریکا کنم، با این اسم، تمام حیثیت این مملکت را از دست داد و تقدیم آنهایى که باید بخورند، کرد.

یازده) 11 آذر 1361. بترسید که به زودى- خداى نخواسته- عنایات خدا از ما سلب بشود و ما برگردیم به همان حال فضاحتى که آن وقت بود، به حالى که جوانهاى ما را مى ‏بردند تا بکلى تباه کنند، مى ‏بردند تا تمام حیثیت انسانى را از آنها بگیرند.

دوازده) هجده بهمن 1362. محمد رضا بدتر از پدرش عمل کرد با ما. تمام حیثیت این ملت را محمد رضا به باد داد. حیثیت اسلامى ما را به باد داد. تمام جهاتى که ما داشتیم، شرافتى که ما داشتیم این به باد داد.

***

            دوازده سخن جداگانه ی امام خمینی را می توان این گونه جمع و تدوین کرد:

            «محمدرضا پهلوی یک نفر جانی بود که تمام حیثیت ملی ی ما و حیثیت اسلامی ی ما و حیثیت انسانی ی ما و شرافت ما و استقلال ما و اقتصاد ما را تباه کرد و به باد داد.»

***

            مسئولان انتشارات سَمت چون موظف بوده اند در صفحه ی حقوق کتاب دستور تاریخی زبان فارسی تصویر و سخن امام خمینی را منتشر کنند، و چون آنها هم مانند بنده موفق نشده بودند در بیانات و نوشته های امام خمینی کلمه ای راجع به ایران باستان و تاریخ ایران باستان بیابند، وقتی به جمله ی «ما تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم، نفهمیم ما چى بودیم، ما در تاریخ چه بودیم، چه هستیم، چه داریم، تا اینها را نفهمیم، استقلال نمى ‏توانیم پیدا کنیم» از امام خمینی برخورد کرده بودند، ظاهراً تصور کرده بودند عبارت «ما در تاریخ چه بودیم» سنخیت دارد با موضوعاتی مانند تاریخ ایران و تاریخ ایران باستان و تاریخ زبان فارسی و دستور تاریخی ی زبان فارسی.

            آن طور که بنده می فهمم، و توضیح دادم، ظاهراً جمله ای که از امام خمینی در ابتدای کتاب دستور تاریخی زبان فارسی نقل شده است، سنخیت و ارتباط با موضوع کتاب ندارد، و ظاهراً به اندازه ی کافی شاهد در بیانات امام خمینی وجود دارد که قانع شویم منظور ایشان در آن جمله، «سیاسی» بوده، و جمله دارای زمینه ی سیاسی ـ انقلابی بوده، و منظور چنین چیزی بوده است:

«ما تا وقتی نفهمیم حیثیتمان و تاریخمان چه گونه توسط رضا شاه و محمدرضا شاه از بین رفته و نابود شده، نمی توانیم استقلال پیدا کنیم.»

نظرات 13 + ارسال نظر
مهدی نادری نژاد دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 06:01 http://www.mehre8000.blogfa.com

سلام علیکم
برخی از علما و روحانیون به تاریخ ایران به ویژه تاریخ قبل از اسلام اعتنایی ندارند و همانند نظام آموزشی در جمهوری اسلامی آن را نادیده میگیرند.
اما مرام و شیوه مولایمان علی خلاف این است.
على (ع) در نامه تاریخیش به امام حسن ضمن سفارش به مسائلی در باره اهمیت تاریخ چنین مى فرماید: أَیْ بُنَیَّ إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَکَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ کَأَحَدِهِمْ بَلْ کَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَیَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِم‏؛[1] فرزندم! من هر چند عمر پیشینیان را یک جا نداشته‏ام، ولى در اعمال آنها نظر افکندم، در اخبارشان اندیشه نمودم، و در آثارشان به سیر و سیاحت پرداختم، آن چنان که گویى همچون یکى از آنها شدم، بلکه گویى من به خاطر آنچه از تجربیات تاریخ آنان دریافته‏ام با اولین و آخرین آنها عمر کرده‏ام"!.نهج البلاغه نامه 31

کریم پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 22:07

سلام
زحمت خوبی کشیدید
تاریخ یکی ازموضوعات مهم است از۲۱عنوان کتابخانه ها یک موضوع به تاریخ امریکا اختصاص دارد ما باید ازانها یادبگیریم چطوری ازتاریخ خودمان پاسداری کنیم
امام خمینی تاریخ جهان نوشته جواهرلعل نهرو ازرهبران هندرا خوانده بوده وبر تاریخ مسلط بوده است

خلیل جمعه 19 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 19:11 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام،

البته منظورشان از "حیثیت " هم حیثیت روحانیت بوده است. چون ایشان معتقد به ولایت فقیه بوده و مردم را در ردیف دیوانگان قرار داده است. ( به کتاب ولایت فقیه مراجعه شود)

بابایی چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:11

سلام و درود به این همت و تیزبینی.

بابایی چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:15 http://rezababaei.blogfa.com/

ایشان کتابی دارند به نام کشف الاسرار که حتما دیدید. برای تکمیل این بحث مفید است.

خلیل جمعه 26 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 19:44 http://tarikhroze3.blogsky.com

سلام دوباره،

مدتی است از آقای سلمان محمدی خبری نیست، شما خبری دارید؟

نوا یکشنبه 28 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 21:25

ایشان از ساسانیان و اشکانیان و ... نام نبرده اند چون نمی خواسته اند نام ببرند وگرنه تمام رهبران سیاسی، اطلاعات تاریخی قوی دارند. یعنی اگر علاقه به تاریخ نداشتند رهبر سیاسی نمی شدند.
منظور از اینکه اینها حیثیت ما را برباد دادند این است که حیثیت اسلامی ما را بر باد دادند.
معرفی ای که ایشان بوضوح از خودشان کرده اند، منظور جملات گفته شده و گفته نشده ی ایشان را معلوم می کند.

سوفیا دوشنبه 29 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 22:16

ایشان بنا به اظهارات صریحشان در کتاب "کشف الاسرار" بر آن بودند که سقراط در غاری انزوا پیشه نموده بود و امپدوکلس شاگرد سلیمان بوده است و اسکندر مقدونی "حکیم الهی"!
با این نکته من هم اعتقادم این است که: «ما تا تمام حیثیت خودمان را نفهمیم، نفهمیم که چى بودیم، ما در تاریخ چه بوده و چه هستیم، چه داریم، تا اینها را نفهمیم استقلال نمى ‏توانیم پیدا کنیم."
و آزادی مان بازیچه دست این چنین اشخاص نادان (دانان نما) نیستی خواه و هستی سوز خواهد شد.

آیا هیچ شیعه ای تاکنون از خود پرسیده است که از چه روست که مرقد مطهر! این آقا از مرقد خود پیامبر دین اسلام بزرگتر شده است. و این شخصی که در زمان حیاتش قدرت بر آوردن حاجات را نداشت ضریحش پس از مرگ برآورنده حاجات مردمان شده است ؟ نه!

هادی طباطبایی پنج‌شنبه 2 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:29 http://tabatabaie.blogsky.com

بسیاری از این امور بیشتر جنبه ی لسانی داشته اند و در کاربرد عملی تجلی نمی یافتند. بحث از آزادیها و انتخاباتها نیز از همین قبیلند.

ابوذر جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 23:13 http://aboozaraneha.blogfa.com

پناه می برم به خدا از شر اطلاعات دقیق و منطقی و مستند و مستدل شما!

فرزانه شنبه 4 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:33 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
و اکنون کلید گمشده بسیاری از مسائل در همان فرمایشات گهربار است . یعنی برای حل مشکل به جای عقلانیت و چاره جویی و تدبیر باید دنبال کسی گشت که خاطره ای چیزی از ایشان مناسب امروز یادش بیاید

م.ذوالفقاری دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 19:43 http://heydarimalayeri.blog.ir

رسانه ی پارسی زبان دکتر محمد حیدری ملایری

http://heydarimalayeri.blog.ir

ریحانه موسوی پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 14:47

سلام آقای سید محمدی بسیار وقتها وبسیار جاها کامنت های زیباتان را خوانده بودم ولذت برده ام.خیلی اتفاقی از وبلاگ سفینه واز طریق کامنت تان آمدم واین نوشته ی نغز را خواندم ، لذت بردم.استیون هاوکینگ عزیز میگه:بزرگ ترین دشمن بشر جهل نیست، توهم دانش است .من از ایشان عذر میخوام باوجود این که این گفته متین وواقعیتی تلخ است اما من معتقدم بزرگترین دشمن بشر توهم تقدس است واین است که حصار نامرئی میسازد که در عین نزدیکی دست هیچ بشری که یا خود خویش را مقدس میپندارد ویا دیگران به جهت اهدافی او را فردی مقدس میپندارند، نمیرسد چقدر از نعیمه خانم ممنون باید بود که با بیان خاطرات فهماند ایشان هم همان بشر مثلکم یا مثلهم !! است ونه مقدس و ورا انسان.ببخشید طولانی شد.قلم نویساباد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد