نوفه؟ خشه؟ آوا؟ ...؟

                بسم الله الرحمان الرحیم.

            اگر اشتباه نکنم، لغت «نوفه» را اولین بار در یکی از آثار دکتر میرشمس الدین ادیب سلطانی (کدام اثر؟) دیدم. اگر اشتباه نکنم، ایشان این لغت را از کتاب مبانی آکوستیک ترجمه ی دکتر اسماعیل بیگی و دکتر برکشلی نقل کرده بود.

            نمی دانم قبل از سال 1350 (تاریخ پیشگفتار مترجمان شهریور 1350 است)، که ظاهراً چاپ اول ترجمه ی کتاب مبانی آکوستیک در آن سال بوده، آیا لغت «نوفه» در کتابهای فیزیک و موسیقی و آکوستیک و موارد مشابه به کار رفته بوده یا نه و پیشنها شده بوده یا نه. به عبارتی، این لغت برای استفاده در متنهای علمی، «احیا شده بود» یا نه.

            توجه بفرمائید: لارنس ای. کینزلر و آستین آر. فرای، مبانی آکوستیک، ترجمه ی دکتر ضیاء الدین اسماعیل بیگی و دکتر مهدی برکشلی، تهران، امیر کبیر، چاپ چهارم، 1382، صفحه ی 416:

            «گفتار (1)، شنوایی (2)، و نوفه (3)

3) noise . I) در الکترونیک: آشفتگی الکتریکی نامطلوب در «باند فرکانس» سودمند. II) در آکوستیک: هر صوت خارجی یا غیر ذاتی که در گرفتن صوتهای مطلوب اختلال ایجاد کند. تداخل غالباً، ولی نه همیشه، نوفه پدید می آورد. [نوفه (بر وزن کوفه) شور و غوغا و صدا و آواز بلند را گویند (برهان قاطع). مصدر «نوفیدن» نیز ضبط شده است.] ــ م.»

ظاهراً «نوفه»، در برابر «noise»، برای مفهوم مورد بحث در این نوشته، تقریباً رایج شده در متنهای فارسی. اما، «نوفه» که رایج شده در متنها، بعد از چهل سال (و شاید بیشتر) که از احیا شدن این لغت می گذرد، ظاهراً هنوز نیاز است هر بار لغت «نوفه» در متن کتاب فیزیک یا آکوستیک یا موسیقی یا موارد مشابه به کار می رود، در پانوشت توضیح بدهند و از لغتنامه ی دهخدا شاهد بیاورند که «نوفه یعنی چی». آیا این از بدساخت بودن و پیشنهاد نامناسب این لغت نبوده؟

من چند ماه قبل کتابی خریدم. دی. بی. فرای، مقدمه ای بر آواشناسی آکوستیک (فیزک گفتار)، مترجم نادر جهانگیری، تهران، آگه، 1389. آنچه توجهم را در این کتاب جلب کرد، کاربرد لغت «خشه» در برابر «noise» بود. حدس می زنم مترجم، یعنی دکتر نادر جهانگیری، از رواج نسبی ی «نوفه» در برابر «noise» بیخبر نبوده، اما ایشان به دلیلی شبیه به ایرادی که من به لغت «نوفه» گرفتم، یا به دلیلی غیر مشابه، لغتی دیگر را به کار برده در برابر «noise». لغت ایشان «خشه» است. طبق صفحه ی 145:

«به چنین عنصر صوتی در صدایی مرکب، عنصر ناهم آهنگ (1) و صدای مرکب دارای چنین عنصر صوتی را خشه (2) یا صدای غیر موسیقایی می خوانند.

2) noise»

طبق واژه نامه در پایان کتاب:

«انفجار خشه Burst of noise

خشه Noise

خشه ی اضافی Masking noise

خشه ی سایش Friction noise

خشه ی سفید White noise »

من گمان می کنم بین «نوفه» و «خشه»، برای بیان کردن مفهوم مورد نظر در این نوشته، در برابر «noise»، لغت «خشه» شفافتر و فهمیدنی تر از «نوفه» است.

البته اگر متن ادبی باشد، شاید «نوفه» مناسبتر از «خشه» است. چنان که بنده در یکی از دو نمایشنامه ی شیکسپیر که دکتر میرشمس الدین ادیب سلطانی هر دو را ترجمه کرده است، دیدم ایشان لغت «نوفه» را به کار برده بود.

دقایقی قبل، در انتهای بخش دوم جلد دوم دایرة المعارف فارسی (شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ چهارم، 1387، صفحه ی 3537)، دیدم در برابر «noise» معادل «آوا» آورده اند، و البته قبل از «آوا» علامت ستاره است، و طبق توضیحات ابتدای فرهنگ لغات و اصطلاحات، یعنی «آوا» مدخلی است که در جلد متمم دایرة المعارف خواهد آمد.

اگر «noise» که «آوا» را معادل آن در نظر گرفته اند، مفهوم مورد بحث در آکوستیک و فیزیک و موسیقی باشد، بنده شک دارم لغت «آوا» معادل مناسب در برابر آن باشد.

شاید بتوان در برابر لغت «noise»، به معنای مورد بحث در این مقاله، واژه ای بهتر و شفافتر از «خشه» و بهتر از «نوفه» پیشنهاد داد.

نظرات 2 + ارسال نظر
نورالهی یکشنبه 17 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:16 http://denkenserfahrung.blogfa.com

برادر ارجمند
سلام علیکم
معادل گذاری کار بسیار فنی و سختی است به خصوص برای واژه های علمی.
این معادل خشه هم عجب هوشمندانه و جالب است. توفه را من تا به حال نشنیده بودم.

موفق باشید

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 14:17

فعل خشیدن که نداریم! نوفه به نظر من ارجح است! از آنجا که نوفیدن هم داریم توان ساخت واژگان بیشتر را دارد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد