پیشنهاد پر از لفاظی و عبارت پردازی؟؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            عیناً از کتاب چگونگی انتخاب اولین نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران و مکاتبات رجائی با بنی صدر، دفتر تحقیقات و انتشارات روابط عمومی نخست وزیری، شهریور 1360، صفحات 14 و 15 و 16، نقل می کنم:

            «متن نامه بنی صدر به امام، چنین بود:

«حضرت آیت الله العظمی امام خمینی

رهبر انقلاب اسلامی ایران

بعرض میرساند در اوضاع و احوال فعلی و با توجه به اینکه جامعۀ ما جامعۀ جوانی است و هیجان مثبت کار (ص 14) برای قرار دادن کشور در خط تولید و فعالیت، جنبۀ معنوی و هیجان آفرین را جنبه اصلی می گرداند، حجت الاسلام حاج احمد آقا یکی از مناسب ترین اشخاص برای تصدی نخست وزیری است در صورتی که موافقت فرمائید عین صواب است

ابوالحسن بنی صدر»

امام به این پیشنهاد پر از لفاظی و عبارت پردازی، بنحو صریح و روشن جواب منفی داد. متن پاسخ امام چنین است:

بسمه تعالی

بنا ندارم اشخاص منسوب به من، متصدی این امور شوند. احمد خدمتگزار ملت است و در این مرحله، با آزادی بهتر می تواند خدمت کند.

والسلام علیکم

روح الله الموسوی الخمینی

بنی صدر از این عمل چند منظور داشت:

1 ــ اگر امام پیشنهاد وی را می پذیرفت، همانطور که در بالا گفته شد، به تصور او مجلس در مقابل عمل انجام شده قرار می گرفت و بعنوان یکی از سه رکن جمهوری اسلامی، از ایفای یکی از مهمترین وظایف خود که دادن رأی تمایل به نخست وزیر است، باز می ماند. در آنصورت، مجلس که بقول امام «عصاره ملت» است، در اولین قدم خود برای تأئید نخست وزیر، از محتوی خالی میشد و این سابقه، در دوره های آینده، مسأله تمایل مجلس به نخست وزیر را بی اعتبار می کرد.

بهترین شیوه برای تضعیف و بی اعتبار کردن مجلس، همین شیوه بود. امام طبق معمول امام از این کار سیاسی «بازی نخورد» و نقشه بی اعتبار کردن قوه مقننه، ناموفق ماند.

2 ــ اگر امام پیشنهاد وی را نمی پذیرفت، بنی صدر به هدف دیگری میرسید و آن هدف، این بود که خود را بصورت فردی که (ص 15) تسلیم نظر امام است، در افکار عمومی مطرح می کرد، در اینصورت، مسأله نقض قانون اساسی و بی اعتنایی وی به قوه مقننه در زمینه عدم کسب رأی تمایل مجلس به نامزد نخست وزیری، تحت الشعاع قرار می گرفت و به احترام شخصیت امام، کسی او را مورد سئوال قرار نمیداد که چرا بجای کسب رأی تمایل مجلس، در صدد کسب رأی تمایل رهبر برآمده است. و دیدیم که در این زمینه، تا مدتی، موفق هم بود.

3 ــ در هر دو صورت، چه امام قبول می کردند و چه رد می کردند، نامزد کردن حجت الاسلام سیداحمد خمینی برای نخست وزیری، از نظر بنی صدر، یک موفقیت سیاسی محسوب میشد. چرا که او گمان می برد با این عمل، اعتماد و اطمینان وی را جلب خواهد کرد و از نام و اعتبار حجت الاسلام سیداحمد خمینی، برای تبلیغ اهداف سیاسی و خط مشی و اقدامات خود، بهره خواهد گرفت. اگرچه فرزند امام در نهایت، خط امام را بهتر از بنی صدر تشخیص میداد و دیدیم که بنی صدر نتوانست در دراز مدت به هدف خود در این مورد برسد، ولی عملا در موردی، از نام و عنوان او برای تبلیغ نظرات خود و مطرح کردن شخصیت خود، سوء استفاده کرد.»

پایان نقل از کتاب.

نویسنده ی وبلاگ:

1) نامه ی مختصر بنی صدر به آقای خمینی، «پر از لفاظی و عبارت پردازی» است، یا تفسیرها و تخیلات نویسندگان کتاب، لفاظی و عبارت پردازی و خیال پردازی و قصه پردازی است؟

2) به گفته ی خود نویسندگان کتاب، اگر فردی که تسلیم نظر امام خمینی بود قانون اساسی را نقض می کرد، «به احترام شخصیت امام خمینی»، نقض کننده مورد سؤال قرار نمی گرفت. خب طبق قیاس اولویت، طبیعی است اگر خود امام خمینی قانون اساسی را نقض می کرد، معظم له به طریق اولا مورد سؤال قرار نمی گرفت.

3) بنی صدر 46 ساله که حدود یازده میلیون رأی مستقیم ملت ایران را کسب کرده بود، خودش «نام و اعتبار» نداشت، و طبق این کتاب، می خواسته با این نقشه های پلیسی (که در ذهن نویسندگان کتاب بوده البته) و از طریق حجت الاسلام آقا سیداحمد خمینی ی 34 ساله، «نام و اعتبار» کسب کند؟

4) انتخاب نخست وزیر، بعد از بنی صدر هم «مسئله» بود. بنی صدر موضوعیت نداشت. در دومین نخست وزیری ی میرحسین، وقتی ایشان حدود صد رأی منفی از مجلس گرفت، تظاهراتهایی برپا شده بود و خواهان برخورد با نمایندگانی شده بودند که رأی منفی داده بودند به میرحسین. من تقریباً مطمئنم اگر آقا سیداحمد هم، چه در زمان بنی صدر و چه پس از بنی صدر، پیشنهاد می شد به عنوان نخست وزیر، تعدادی از نماینده ها خطر می کردند و رأی مخالف می دادند به او. این طور نبوده که سیداحمد، یعنی «کسب رأی صددرصدی ی موافق مجلس».

5) توجه کنید در جواب آقای خمینی به بنی صدر، حرفی از دیدگاه و نظر و تمایل شخص خود سیداحمد نیست. امام خمینی نفرموده سیداحمد بنا ندارد چنین مقامهایی را بپذیرد، بلکه فرموده بنا ندارم سیداحمد این مسئولیت را بپذیرد.

6) جالب است که نویسندگان کتاب نگران بوده اند مبادا با دغلبازیهای بنی صدر، مجلس از محتوا خالی شود.