فقط خانه ی اعیانی ی شش هزار متری درجاده ی قدیم شمیران باقی ماند! |
بسم الله الرحمان الرحیم. آقای عبدالله شهبازی، که در یک زمانی، مورخ بودنش این طور بود، که اگر می خواست (یا اگر به او سفارش داده می شد)، دلایل و مدارک و ... را جمع می کرد که خانه ی فرض کنید دویست متری ی یک مقام دوران شاه را سند اتصال آن مقام به طاغوت و جالوت و یزید و ... معرفی کند، الان، برعکسش، اگر کسانی زمینهای شمال ایرانشان و زمینهای قزوینشان از دستشان رفته و «فقط» یک خانه ی اعیانی ی شش هزار متری در تهران در جاده ی قدیم شمیران برایشان مانده، این را می کند دستمایه ی اعتراضش به سیستم بانکی ی فعلی و اعتراض به کسانی که بخواهد. خب بندگان خدا، فقط یک خانه ی اعیانی ی شش هزار متری در جاده ی قدیم شمیران بیشتر ندارند، و لعنت به سیستم رباخوار بانک ایران، و لعنت بر این و لعنت بر آن. من مدتی قبل کتاب گسترۀ تاریخ (گفتگوهای مسعود رضوی با تاریخ نگاران ایران) را می خواندم. باستانی پاریزی و چند نفر دیگر. افراد معمولاً سه چهار صفحه بود صحبتشان. بعد نوبت یک «مورخ» دیگر شد. هی خواندم خواندم خواندم، دیدم تمام نمی شود صحبتهای این مورخ، و می گوید فلان مطلب را جز من کسی نفهمیده و فلان مکاران را جز من کسی نشناخته، و از این مطالب. من یادم رفت مصاحبه شونده چه کسی است. ورق زدم و به صفحات قبل برگشتم. دیدم بله، این مورخ که با باستانی پاریزی و عبدالحسین نوایی و عباس زریاب خویی و ... تفاوت دارد، آقای عبدالله شهبازی است. توجه کنید در متنی که از وبسایت آقای عبدالله شهبازی نقل می کنم، ایشان به رقم 27 درصد بهره ی بانک توجه کرده، اما ظاهراً یک حساب سرانگشتی نکرده که خانه ی ویلائی به مساحت شش هزار متر مربع در تهران خیابان دکتر شریعتی نبش پل صدر، چه قیمت دارد. بنده قیمت ندارم که در تقاطع شریعتی و صدر قیمت ملک چه گونه است، اما وقتی محل زندگی ی من در پائین خیابان آزادی الان زمین متری سه میلیون تومان است، گمان کنم تقریباً محال است در تقاطع شریعتی و صدر کمتر از متری پنج میلیون تومان باشد. اگر این حد اقل را در نظر بگیریم، قیمت ملک می شود سی میلیارد تومان. نه وارث هم که باشند، به هر وارث به طور متوسط سه میلیارد و سیصد میلیون تومان می رسد. اصولاً چه نیاز به رهن گذاشتن ملک؟ شاید وارثان، میل داشته اند شش هزار متر ملک را داشته باشند، و با وام بانک، مجتمع هم بسازند. نمی دانم. درباره ی کتاب محققانه ی دکتر محمدقلی مجد هم، که شاید بی شباهت به کتابهای محققانه ی آقای عبدالله شهبازی نباشد، بنده یک بار با دوستانم گفت و گو کردم. اگر مدعیات دکتر محمدقلی مجد درباره ی تعداد تلفات ایرانیان در جنگ جهانی ی اول درست باشد، طبق آمار و ارقامی که من در زمان صحبت با دوستانم به دست آورده بودم از مدعیات دکتر محمدقلی مجد، تقریباً مثل فرو افتادن برگ درختان در پائیز و مانند رگبار تگرگ، ثانیه به ثانیه و دقیقه به دقیقه هر روز در ایران آدم می مرده. به هر حال عیناً از http://www.shahbazi.org/blog/Archive/8904.htm#Majd_Bank1 نقل می کنم: «یکشنبه، 14 شهریور 1389/ 5 سپتامبر 2010، ساعت 11:30 صبح بانکداری ایران و رباخواری لجامگسیخته «بانک اقتصاد نوین» و خانه پدری دکتر محمدقلی مجد داستان نظام بانکی ایران در سه دهه اخیر مانند برخی عرصههای دیگر است که با شعارها و وعدههای فریبنده آغاز و به آفرینش هیولایی ترسناک ختم شد. پس از سی سال زبان حال مردمی که با نظام بانکی ایران سر و کار دارند این است: از طلا بودن پشیمان گشتهایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید! طرحهای عجیب و غریب نه تنها به از میان رفتن ارزش داخلی و اعتبار جهانی پول ملّی ایران انجامید، بلکه بهنام «اسلام» نوعی جدید و بینظیر از بانکداری به پا شد که البته با بانکداری رایج در جهان غرب فاصلهای حیرتانگیز دارد. اگر «بهره» در نظام بانکی غرب 3 تا 5 در صد است، در نظام بانکداری جدید ایران، بهنام اسلام، این بهره به 20 در صد و بیشتر رسید! دکتر محمدقلی مجد محققی محترم و سرشناس است. او، که سالها در ایالات متحده آمریکا زندگی میکند، به رغم مخاطرات فراوان که برایش آفریدند، از جمله در عرصه اشتغال و تدریس، تلاش برای ایضاح تاریخ معاصر ایران را رها نکرد. ثمره این تلاش ارجمند، کتابهایی است که امروزه تعدادی از آنها در ایران منتشر شده و تاریخنگاری و اندیشه سیاسی ایران را پربارتر کرده است. این دکتر مجد بود که نخستین بار به معرفی قحطی بزرگ سالهای جنگ اوّل جهانی، غارت بزرگ آثار باستانی ایران در دوران رضا شاه و غیره پرداخت و برای اوّلین بار اسناد آرشیو ملّی آمریکا را به حوزه تحقیقات تاریخی ایران وارد کرد. [+، +، +] و البته، آنگونه که تجربه شخصی به من آموخته، و دستاوردهای تحقیقاتم ثابت میکند، برایم اصلاً عجیب نبوده و نیست که دکتر مجد، بهرغم غربت و بیمهریها در آمریکا، در ایران مورد تکریم قرار نگرفته و آثارش پس از سالها تأخیر به فارسی ترجمه و منتشر میشود و البته در ازای پرداخت حق التألیفی ناچیز! عجیب نیست اگر دکتر مجد از سوی دولتمردان ایران مورد تجلیل قرار نگرفته، به مناصب افتخاری چون مشاورت رئیسجمهور و غیره منصوب نشده و وامهای آن چنانی دریافت نکرده است. دکتر مجد نه «سوراخ دعا» را میداند و نه به حلقههای مرموز «از ما بهتران» وابسته است! او برای تحقیقاتش بودجههای آنچنانی از سوی نهادهای عریض و طویل آمریکایی یا ایرانی در اختیار نداشت و چون من هماره برای «دل خود» نوشت. اسفبارتر سرنوشت خانه پدری اوست. پدر دکتر مجد، مرحوم محمدعلی مجد، از مالکین سرشناس ایران در دوران پهلوی بود که عمری را در راه ارتقاء کشاورزی ایران کوشید و «اتحادیه فلاحین ایران» را بنیان نهاد. در دوران رضا شاه املاک مجد را در شمال ایران به تاراج بردند و در ازای آن اراضی بایری در منطقه قزوین به او دادند. مجد این اراضی را آباد کرد ولی این نیز در ماجرای «تقسیم اراضی» محمدرضا شاه در سالهای 1340 به تاراج رفت. برای خانواده مجد خانهای ماند اعیانی و شش هزار متری در جاده قدیم شمیران (خیابان شریعتی کنونی، نبش پل صدر). 9 نفر وراث مرحوم محمدعلی مجد از طریق تخصص خود امرار معاش میکردند تا چندی پیش، در اوج رونق بازار مسکن، برادر بزرگ، مهندس محمدحسین مجد، به فکر افتاد خانه پدری را به مجتمعی تبدیل کند و از این طریق برای دوران بازنشستگی اعضای خانواده پولی فراهم آورد. او حدود شش سال پیش، برای تأمین هزینه اتمام کار خود، خانه پدری را نزد «بانک اقتصاد نوین»، [+، +] که نمیدانم در پس شرکتهای سهامدار آن چه کسانی هستند با چه پیشینهای، به رهن گذاشت و دو و نیم میلیارد تومان وام گرفت با بهره 27 در صد. بهره 27 در صد یعنی هر سه سال دو میلیارد تومان به بدهی فوق افزوده خواهد شد! اینک، بانک اقتصاد نوین مدعی است پول پرداختیاش هفت میلیارد تومان شده و برای دریافت آن میخواهد خانه پدری دکتر مجد را به تاراج برد! بدینسان، خاندان مجد، با از دست دادن آخرین بازمانده ثروت خود، سرنوشتی چون بسیاری خانوادههای دیگر ایرانی خواهد یافت. در ایران نوکیسه گان این نیز عجیب نیست! سالها درباره نظام بانکداری آمریکا و پیوند آن با زرسالاران خوانده و نوشتهام ولی هیچگاه تاراجی چنین وقیح و بیپروا ندیدهام. اینان همان «عقرب»هایی هستند که در احادیث ذکر شده و باید از دستشان به «شایلوک» (رباخوار معروف یهودی در نمایشنامه «تاجر ونیزی» شکسپیر) پناه برد. مبارک باد این «نظام بانکداری اسلامی» بر مردم ایران، و جاودان باد نام بنیانگذاران و حامیان و مدیران این نظام در تاریخ رباخواری جهان، از دوران کنعانیان * تا امروز! * در «عهد عتیق» رباخواری به عنوان حرفه کنعانیها (فنیقیها) ذکر شده. این روش انباشت و تکاثر ثروت میراثی فنیقی بود که یهودیان پس از مهاجرت به سرزمین کنعان از کنعانیان آموختند و از آن پس به حاملان اصلی این شیوه مبادله پولی بدل گردیدند تا بدانجا که رباخواری به عنوان یک حرفه «یهودی» شناخته میشود. در «سفر خروج» (22/ 25) خواسته شده که در پرداخت «پول نقد» به «فقرای بنیاسرائیل» با ایشان به سان «رباخواران» سلوک نشود و بهره دریافت نگردد. در «سفر تثنیه» (23/ 19- 20) رباخواری در میان بنیاسرائیل ممنوع ولی در رابطه با بیگانگان مجاز شمرده شده: «غریب را میتوانی به سود قرض بدهی، اما برادر خود را به سود قرض مده.»» |