توضیح نمی داد ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            سیدمحمودفریدون فاطمی، مترجم چند کتاب بود.

            طبق http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8705190520 :

            «19/05/87

«فریدون فاطمی» درگذشت

خبرگزاری فارس: «فریدون فاطمی» مترجم و ویراستار آثاری در زمینه فلسفه و علوم ‌انسانی، پنج‌شنبه صبح در سن 58 سالگی درگذشت.

به گزارش خبرنگار ادبی فارس، «فریدون فاطمی» مترجم به دلیل یک بیماری مزمن ریوی پس از سال‌ها بیماری در بیمارستان پارس درگذشت. مراسم تشییع این مترجم فردا ساعت 9 صبح از مقابل بیمارستان پارس واقع در بلوار کشاورز برگزار خواهد شد. همچنین مراسم بزرگداشت و ترحیم این مترجم فقید روز سه‌شنبه 22 مردادماه از ساعت 16/5 تا 18 در مسجد الرضا (ع) واقع در میدان نیلوفر منعقد می‌گردد. «فریدون فاطمی» در سال 1329 متولد شد. وی آثاری را در حوزه‌های فلسفه، تاریخ، سیاست، اقتصاد و جامعه‌شناسی ترجمه کرده است. از آثار او می‌توان به «دانشنامه مزدیسنا: واژه‌نامه توضیحی آیین زرتشت»، ترجمه «پژوهشهای فلسفی» اثر لودویک ویتگنشتاین، «فلسفه تحلیلی در قرن بیستم» اثر اورام استرول، «اندیشه‌های هوسرل» نوشته دیوید بل، «دوگانگی واقعیت/ارزش» اثر هیلری پانتم، «پنجاه متفکر بزرگ معاصر، از ساختارگرایی تا پسامدرنیته» اثر جان لچت اشاره کرد. انتهای پیام/»

            عیناً از http://www.ketabnews.com/detail-9019--0.html نقل می کنم:

            «فریدون فاطمی نشر مرکز / امیرمهدی حقیقت

ده دوازده روزی از درگذشت فریدون فاطمی گذشته. او که همه به عنوان مترجم و ویراستار می‌شناسندش، مسئولیتی هم در نشر مرکز داشت و مترجم‌ها و نویسنده‌ها بیشتر با او طرف بودند و از وقتی کتابی را پیشنهاد می‌دادند تا وقتی می‌رفتند و آن قراردادهای سخاوتمندانه(!)ی نشر مرکز را امضا می‌کردند کس دیگری را نمی‌دیدند

آن مرحوم البته آدم کم‌حرفی بود و زیاد توضیح نمی‌داد که چرا برخلاف قراردادهای بیشتر ناشران، قرارداد نشر مرکز چهار پنج صفحه است. زیاد توضیح نمی‌داد که چرا برخلاف بسیاری از نشرهای دیگر، در نشر مرکز فلان درصد از تیراژ بابت ضایعات کتاب کم می‌شود و فلان درصد از حق‌التحریر بابت تبلیغاتی که نشر باید بکند (و نمی‌کرد و نمی‌کند البته). نمی‌گفت چرا توِ نویسنده یا مترجم باید پول این تبلیغات را بدهی و آن‌وقت بر خلاف تقریبا بیشتر نشرها، عملا همه‌ی حقوق قانونی کتاب را برای همیشه واگذار می‌کنی و هیچ حقی در تقریبا هیچ‌چیزی که مرتبط با کتابت باشد نداری. و اگر بعد از سال‌های سال تجدید چاپ نشدن کتابت، اعتراضی کنی، باید همه‌ی پول فیلم و زینک و خرت و پرت‌های دیگر را تا قران آخر بدهی تا بتوانی کتابت را بگیری. توضیح نمی‌داد چرا هفتاد درصد بندهای قرارداد با «ناشر حق دارد» شروع می‌شود!

درباره‌ی چیزی که در کتاب‌های چاپ مرکز می‌نویسند «ویرایش تحریریه‌ی نشر مرکز» هم کلامی حرف نمی‌زد. از نویسنده‌ها و مترجم‌هایی که من می‌شناسم و با نشر مرکز کار کرده‌اند هیچ‌کس درباره‌ی این پدیده چیزی نمی‌داند. بعدها، مثلا چندسال بعد شاید، تو می‌فهمی فلان آقا یا خانم، همه‌ی این تحریریه است که ویرایش زورکی کتابت را به عهده داشته- مثل اداره‌ی ممیزی که مثلا چند سال بعد، می‌فهمی کتابت زیر دست فلان‌کس بوده که رد کرده یا روش چهارنعل تاخته.

آخرین بار حدود سال 82 بود که مرحوم فاطمی را بعد از چاپ کتابم، در میان گمشدگان، در دفترش دیدمش. نمی‌دانستم آخرین بار است که او را می‌بینم. خیال می‌کردم در میان گمشدگان بالاخره تجدید چاپ می‌شود و من برای تغییر طرح جلدش، با پیشنهادی، باز نزد او خواهم رفت. در میان گمشدگان تجدید چاپ نشد و فریدون فاطمی هم در گذشت. دنیای غریبی است.

روحش شاد.

امیرمهدی حقیقت

11/06/1387»