غلامرضا برادران خسروشاهی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی را من در حد اسم می شناسم. نام ایشان را روی تعدادی کتاب ریاضی دیده بودم. پریشب نام ایشان را روی کتاب آشنایی با منطق ریاضی دیدم. نوشته ی هربرت بی. اندرتون. ترجمه ی غلامرضا برادران خسروشاهی و محمد رجبی طرخورانی.

            در http://www.roshd.ir/Default.aspx?tabid=621&EntryID=1981&SSOReturnPage=Check&Rand=0 گفت و گوی مفصل با دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی منتشر شده است. من تمام گفت و گو را خواندم. هم تعجب کردم از این که ایشان چه راحت خودستائی می کند، و هم به نظرم فرمایش ایشان در مورد «تحقیق»، آموزنده و خوب بود.

            ایشان، طبق گفته های خودش، در دوران ریاست آقای عمید زنجانی بر دانشگاه تهران، اجباراً بازنشسته شده، و یک سال قبل از بازنشسته شدنش، برنده ی جایزه ی خوارزمی شده بوده، و مدالها و نشانهای مختلف گرفته است. ایشان از مؤسسان مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات بوده است.

            این که گفتم تعجب کردم از این که ایشان چه راحت خودستائی می کند، به دلیل این گفته ی ایشان است:

«اصلاً ترکیبیاتی که در آینده اسم من در رأسش نباشد را نباید قبول کنید.»

[«ترکیبیات» بحثی در ریاضیات است.]

همچنین ایشان گفته است:

«در این مملکت علم هیچ نظامی ندارد. هر چقدر هم که مقامات بگویند من یکی قبول ندارم، اینجا همش هیاهو برای هیچ است که علم ما در دنیا فلان است و ... اینها همه کشکی است اگر اینها در کنه علم بیایند من به آن‌ها نشان می‌دهم که علم اینجا چه سوراخ‌هایی دارد، چه خاصیت ارتجاعی دارد؛ ارتجاعی یعنی افرادی که محقق نیستند و دنبال علم نیستند، مدیر علم شدند.»

نویسنده ی وبلاگ:

آیا دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی وقتی داشت جایزه ی خوارزمی می گرفت، می گفت اینها همه کشکی است؟ می گفت علم این جا سوراخ زیاد دارد؟ می گفت علم این جا همه اش هیاهو برای هیچ است؟ خیلی بعید می دانم. گمان می کنم ایشان وقتی داشت جایزه ی خوارزمی می گرفت، و مدال و نشان می گرفت، می گفت علم در ایران دارد رشد می کند، و می گفت از مدیران علمی ی کشور بابت این که مرا شایسته ی دریافت این جایزه دانستند تشکر می کنم.

اما وقتی بر خلاف تمایلش بازنشسته شد، ورق برگشت و ایشان گفت:

«در این مملکت علم هیچ نظامی ندارد. هر چقدر هم که مقامات بگویند من یکی قبول ندارم، اینجا همش هیاهو برای هیچ است که علم ما در دنیا فلان است و ... اینها همه کشکی است اگر اینها در کنه علم بیایند من به آن‌ها نشان می‌دهم که علم اینجا چه سوراخ‌هایی دارد، چه خاصیت ارتجاعی دارد؛ ارتجاعی یعنی افرادی که محقق نیستند و دنبال علم نیستند، مدیر علم شدند.»

***

            آنچه دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی در http://www.roshd.ir/Default.aspx?tabid=621&EntryID=1981&SSOReturnPage=Check&Rand=0 درباره ی «تحقیق» گفته، تقدیم خوانندگان محترم می کنم:

«من معتقدم تحقیق کردن مثل شعر گفتن است آدم ممکن است بعد از ده سال شاعر بشود و شعر بگوید، تحقیقات هم همین طوری است ما موظف هستیم که به جوانان خوش سلیقه و خوش استعداد همیشه مسائل تحقیقاتی را معرفی کنیم مثل این است که در بچگی همه می‌گویند بچه‌ها باید داستان‌هایی بخوانند که تخیلشان را تقویت کند و رویاپرور باشد.

این رویایی بودن مهم‌ترین المان تحقیق است. شما اگر ایده نداشته باشید هرگز محقق نمی‌شوید. یک محقق باید دائماً ایده در سر داشته باشد و از هر مسئله‌ای بتواند ده مسئله دیگر بسازد. این روحیه رشد نمی‌کند مگر این‌که از بچگی شما که این کار را در مورد رویا و روان بچه می‌کنید، درباره‌ی علم و عقلش هم بکنید.

دائماً به او مسائلی بدهید نه سوال‌های المپیادی را - مسائل تحقیقاتی فراتر از یک مسئله است- و بگویید این را حل کن، باید مسائلی باشد که اهداف داشته باشد باید مسائلی باشد که بچه ببیند که ما دنبال این هستیم اما اهدافش این است که اگر این را حل کنیم چه کمکی می‌کند یا مثلاً حتی ایده‌ای که در ریاضیات است که اگر شما مسئله‌ای را در این طبقه نمی‌توانید حل کنید آن را تعمیم بدهید و حلش کنید دوباره سایه‌اش در جایی می‌افتد که بعد آن را حل کنید، خب این تعمیم دادن هم مسئله‌ای رویایی است ـ یک معراج است ـ شما از روی یک مسئله معمولی بلند می‌شوید و بالاتر می‌روید و فراتر نگاه می‌کنید این مسئله نوعی افلاطونیسم است یعنی باید به مسائل از سطح‌های مختلف نگاه کرد تا حل بشوند.

اینها مکانیزم‌هایی است که باید از بچگی بچه به طرق مختلف بدون این‌که به او بگوییم که اینجوری این‌ها را تئوریزه بکنید باید به او یاد بدهند.»

***

            در صورت تمایل، تمام متن گفت و گو با دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی را در http://www.roshd.ir/Default.aspx?tabid=621&EntryID=1981&SSOReturnPage=Check&Rand=0 بخوانید. تاریخ نوشته شده در پایان متن گفت و گو، شانزده آذر 1388 است.