اصل طلائی: عمل کردن به آنچه می دانیم

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            پریشب، هفت بهمن 1391، در برنامه ای که حسن یوسفی اشکوری و محمدرضا نیکفر و پدیده ثابتی و یک نفر دیگر بودند، مجری ی برنامه (= داریوش کریمی) در دقایق پایانی ی برنامه سؤال کرد آیا شاه کلید یا اصل طلائی یا ... وجود دارد که جوامع انسانی را به سمت اخلاقیتر شدن ببرد؟ محمدرضا نیکفر گفت شاه کلید نه، و از «اخلاق موقعیت» نام برد. حسن یوسفی اشکوری گفت شاه کلید که نه، اما الان در اوضاع جامعه ی ایران می توانم «دیگران را دوست داشته باش» را پیشنهاد کنم، با توجه به نهادینه شدن نفرت در جامعه ی ما.

            به نظر من، البته اصل طلائی و شاه کلید، چنان که چند کلمه باشد که از قرآن یا احادیث یا انجیل یا تورات یا کلام سقراط یا افلاطون یا ارسطو یا هگل یا کانت یا کیرکه گور یا مارکس یا جان لاک یا ... نقل کنند، چیزی نیست که تضمین یا احتمال معقول باشد که جوامع را اخلاقیتر کند. نه که کلمات خوب و مفید نباشد در آن منابع. نه. هست کلمات خوب و مفید و مؤثر. اما گمان می کنم شاه کلید، «عمل» و «اراده» و «خواست» انسان است. عمل و اراده و خواست فردی و جمعی. اگر عمل و اراده و خواست فردی باشد، و جمعی نباشد، احتمال اخلاقیتر شدن جامعه کمتر است. اگر عمل و اراده و خواست فردی باشد، و جمعی هم باشد، احتمال اخلاقیتر شدن جامعه بیشتر است.

            من حدود سال 1379، سرباز که بودم، هنگام مطالعه ی کتاب یا روزنامه یا هنگام دیدن تلویزیون یا ...، احتمالاً در همان محیط محل خدمت سربازی، حدیثی دیدم که مضمونش این بود کسی که به آنچه می داند عمل کند خدا علم انبیاء را به او اعطا می کند. الان که در گوگل جست و جو کردم، ظاهراً حدیث به این عبارات در منابع مختلف هست:

من عمل بما علم رزقه الله علم ما لم یعلم أو علّمه الله؛

من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم؛

من عمل بما علم فتح له علم ما لا یعلم؛

من عمل بما علم وفقّه اللّه علم ما لم یعلم.

در اینترنت در یک منبع اهل سنت دیدم این حدیث را هم به حضرت محمد (ص) نسبت داده اند، و هم به حضرت عیسی (ع) (http://www.ahlalhdeeth.com/vb/showthread.php?t=218059 ).

به هر حال، حرف من این است، اگر فرد بیخدا «عمل کند» به این دانسته اش و به این باورش که دروغ بد است و راستگوئی خوب است، و ظلم بد است و مهربانی خوب است، آن فرد بیخدا با عمل کردن به آنچه می داند، خودش را و خانواده اش را و جامعه اش را یک قدم به سمت اخلاقیتر شدن می برد. بیخدا بودنش مانع نمی شود نتواند قدمی بردارد برای اخلاقیتر شدن جامعه. اگر فرد دیندار، عمل کند به آموزه های دینی اش و غیبت نکند و تهمت نزند و ...، این فرد خودش را و خانواده اش را و جامعه اش را یک قدم به سمت اخلاقیتر شدن می برد.

آیه و حدیث و انجیل و تورات و اوستا و کلام فیلسوفان و عارفان، هزار برابر هم باشد، تا وقتی انسان اراده نکند و نخواهد و عمل نکند، اخلاق و اخلاقیتر شدن به بار نمی آورد. تا وقتی ما، تک تک ما، باخدا و بیخدا، به آنچه می دانیم خوب است عمل نکنیم، دانسته های ما و گنجینه ی آیات و روایات و کلمات خوب بزرگان تاریخ بشر، ما را و جامعه ی ما را اخلاقی و اخلاقیتر نمی کند.

(این نوشته، به هیچ وجه انکارکننده ی اهمیت «دانش» نیست.)