میخ!

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            دو روز دیگر، 24 خرداد 1392، انتخابات ریاست جمهوری برگزار می شود و رئیس جمهور جدید ایران مشخص می شود.

            ظاهراً میلیونها نفر از هموطنان ما مایلند نامزد با اندیشه ی در حد «میخ» رئیس جمهور شود، و البته، میلیونها نفر هم مایلند و خدا خدا می کنند و فراخوان می دهند، نامزد با اندیشه ی در حد «میخ» پیروز نشود، و ایران به آغوش جنگ و تحریمهای بیشتر و محدودتر شدن آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی نیفتد.

            باید «میخ» را توضیح بدهم:

            مهندس هاشم صباغیان، در: سقوط دولت بازرگان، به کوشش دکتر غلامعلی صفاریان و مهندس فرامرز معتمد دزفولی، تهران، انتشارات قلم، 1387، صفحه ی 199—179:

            «یکی آقای طاهر احمدزاده استاندار خراسان بود که سابقۀ مبارزاتی اش بیشتر از من بود. یکی هم تیمسار مدنی استاندار اهواز بود. وی تیمسار بازنشسته بود که سابقۀ اداری زیادی داشت. ابتدا به کلیه استانداریها بخشنامه کردیم که اگر استاندار می خواهد محل کارش را ترک کند به وزیر اطلاع دهد. اما آقای طاهر احمدزاده خیلی انقلابی عمل می کرد. ایشان این کارها را در استان خراسان می کرد که به خاطر بقعه حضرت علی ابن موسی الرضا از استانهای مرفه است، در جنگ نیز از آرامترین شهرها بود و هیچ موشکی به آنجا اصابت نکرد. آقای احمدزاده با کارهای انقلابی خودش حال ما را گرفته بود مثلاً با دوچرخه به سر کار رفت و آمد می کرد، روزهای جمعه اشیاء گرانقیمت مثل فرش و لوستر را حراج می کرد چرا که نمی خواست در ادارات فرش و لوستر باشد. هرچه ما پیغام می دادیم که شما بهتر است مشکلات استان را حل کنید، گوش (صفحه ی 197) نمی دادند. در دورۀ آقای صدر آقای مهندس یوسف طاهری وزیر راه در هیئت دولت مطرح کرد که مدیر کل راههای استان خراسان که از مهندسان خوب و بسیار خوشنام و باسابقه است می خواهد استعفا دهد. او گفته است که دار و دسته آقای احمدزاده به اداره کل راه استان خراسان ریخته اند و جالباسی قشنگ آنجا را برده اند و گفته اند لباسهایتان را به میخ آویزان کنید (صفحه ی 198).»  

http://bachehayeghalam.ir/wp-content/uploads/2013/01/ensha-l.jpg