بسم الله الرحمان الرحیم. در هفته نامه ی اَمُرداد 22 تیر 1392 صفحه ی 5 نوشته ای از محمد بقایی (ماکان) است، که تیترش چنین است: «فارسی زبان ملی است، نه زبان رسمی»، و قسمتی از متن هم این طور: «در بیرون از کشور می گویند «زبان مادری» ایرانیان «فارسی» است». نویسنده ی وبلاگ: ظاهراً حساسیت بر سر این که فارسی زبان ملی است یا زبان رسمی، حساسیت اقلیتی از افراطیون، و عده ای دیگر است. افراطیون ستایشگر ایران، و عده ای از افرادی که فرهنگ و زبان و هویت آنها از جانب قدرت مرکزی ی فارس مورد تهاجم قرار گرفته. از آن افراطیون و آن عده ی دیگر که بگذریم، ظاهراً بحث این که فارسی زبان ملی است یا زبان رسمی، چندان موضوعیت ندارد. هرچند طبق قانون اساسی، اصل 15، «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است»، و ممکن است این اصل را دلیل قوی بر درستی ی گزاره ی «فارسی زبان رسمی است [و نه زبان ملی]» بگیرند، اما من شخصاً به دو دلیل گمان می کنم استناد به این اصل قانون اساسی چاره ساز نیست. یک) بحث و سؤال «فارسی زبان ملی است یا زبان رسمی»، اصولاً برایم موضوعیت ندارد. دو) در بحثهای فرهنگی و زبانی و لغوی و رسم خط و مانند آنها، هرچند ممکن است نهاد یا قانون یا مقامی باشد که فصل الخطاب «رسمی» باشد و تعیین کند فلان چیز رسمی است یا رسمی نیست و ملی است یا ملی نیست، اما آن حکم رسمی معلوم نیست بر دیدگاه اندیشمندان و صاحبنظران اثر بگذارد. بحثها اندر میان آنها ادامه می یابد. این مطلب هم که گفته اند «در بیرون از کشور می گویند «زبان مادری» ایرانیان «فارسی» است»، برای من عجیب است. آیا در بیرون از ایران، می گویند زبان مادری ی کُردهای ایران فارسی است و زبان مادری ی تُرکهای ایران فارسی است؟ آیا ما که بیرون از فرانسه هستیم، می گوئیم زبان مادری ی فرانسویان فرانسوی است؟ این حرفها چیست؟ زبان فرانسوی، رایجترین و مهمترین زبان در فرانسه است. اما این که زبان مادری ی هر فرد فرانسوی چیست، بدون داشتن شناخت از آن فرد، جوابش روشن نیست. و این که زبان مادری ی هر فرد ایرانی چیست، بدون داشتن شناخت از هر فرد مشخص ایرانی، جوابش روشن نیست. |