بسم الله الرحمان الرحیم.
وقتی در سال 1361 و 1362 (و سال ...؟) در صحن مجلس شورای اسلامی و در نماز جمعه (و در ...؟) نمایندگان مجلس و مؤمنان شعار مرگ بر بازرگان سر می دادند، و عزیزانی که فعلاً از سران اصلاح طلب هستند، آن زمان یا هیچ واکنش نشان نمی دادند و یا خودشان هم لطف می کردند چهار تا متلک بار ِ مهندس مهدی بازرگان، آن پرهیزگار نماز شب خوان و آن خادم قرآن و آن دوستدار ایران، می کردند، شاید عجیب نباشد بعد از 25 بهمن 1389 تقاص عمل آن روز خود را پس دهند و جلوی منزلشان «به طور خودجوش» تعدادی افراد «با اجازه ی حکومت» جمع شوند و شعار «مرگ بر» نثار آنها کنند.
اصلاح طلب و اصولگرا و میانه رو و محافظه کار و راستی و چپی. تفاوت نمی کند. هر کس بد کند، باید منتظر باشد بد ببیند. هر کس. هر کس.
سران اصلاح طلب و آقایانی که الان جلوی منزلشان «به طور خودجوش» تعدادی افراد «با اجازه ی حکومت» جمع می شوند و شعار «مرگ بر» نثار آنها کنند، ظاهراً هنوز که هنوز است بابت تعدادی از گفته ها و کرده های گذشته ی خود از ملت ایران پوزش نخواسته اند. و هنوز صراحت لهجه راجع به گذشته ی خود ندارند، و صراحت لهجه ی شان افشاگری راجع به گذشته و حال ِ «دیگران» است. صراحت لهجه یعنی چه؟ یعنی این:
عماد الدین باقی: «سالخوردگان ما هم آن زمان زبانشان، زبان دشنام بود ... چون معتقدم بیش از یک دانه خردل در به وجود آوردن آن وضع در آن زمان سهم داشته ام، هیچ وقت گناه را به گردن دیگران یا جو غالب اجتماعی یا این که سالخوردگان ما چنین بودند نمی اندازم. به هر حال پذیرفتم که چون ما بیش از یک خردل سهم داشتیم باید شفاف حرف هایمان را بزنیم و کفاره گناهانمان را بدهیم و خطرات صراحت لهجه را بپذیریم. ممکن است کفاره گناهانمان خیلی هم سنگین باشد.»
امیدوارم ایران سبز شود و سرسبز شود از صداقت و صراحت و حق و آزادی.
یک) متن مذاکرات مجلس شورای اسلامی، مورخ بیست مرداد 1362، عیناً طبق وبسایت مجلس شورای اسلامی:
.......... رئیس- سخنران بعدی. منشی- آقای مهندس بازرگان را آماده کنید. مهندس بازرگان- بسماللهالرحمنالرحیم و به نستعین. بعد از سپاس و ستایش خدا و سلام و صلوات بر رسول مصطفی و بر ما بر انبیاء و اولیاء و شهدا، درود و تبریک و دعا تقدیم کسانی مینمایم که در کشت نهال سه شاخه، آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی عشق ورزیده، تلاش کرده، مال و جان دادهاند و در دفاع از حق و از حقوقمان شربت شهادت نوشیده، پیروزیهای معجز آسا در جهبههای جنگ تحمیلی بهدست آورده و میآورند و همچنین سلام به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی و به خدمتگزاران با حسن نیت در نهادها و در دولتن همراه با نفرت و نفرین به صدام تکریتی و حامیان خارجی در حملات و کشتارهای دردمنشانه سابق و به هموطنان عزیزمان در گیلان غرب. در این نطق قبل از دستور میخواهم راجع به چیزی صحبت کنم که نه خوم به دلیل گذشت من بهره مند از آن میشوم و نه شما فوریت و اولویت در آن میبینید، در حالی که ارزش حیاتی درجه یک برای مملکت و اهمیت اساسی و فوری برای انقلاب و جنگ و جمهوری اسلامی دارد: راجع به انتخابات مجلس آینده میخواهم صحبت کنم. ضمن آنکه هیچ خواستهای خارج و خلاف قانون اساسی و سوگند نمایندگی ندارم. امیدوارم نمایندگان محترم با صبر و متانت لازم اجاره دهند عرایضم را در مدت کوتاه مقرر به اتمام رساند. و به حکم آیه شریفهای که روبه روی دیدگانشان در بالا سر هیات رئیسه قرار دارد، از خردمندان خوشبخت هدایت شده خدا باشند که گوش به گفتار میدهند و بهترین را برمیگزینند. مجلس حاضر ده ماه دیگر آخرین سالگرد خودش را جشن خواهد گرفت. من از هم اکنون بدون توجه به رفتارهای نامیون که مشمولش بودهایم، توفیق خدمت نمایندگان محترم و پایان اولین مجلس جمهوری اسلامی به خواست خدا را به شما تبریک میگویم. ولی فراموش نمیکنم که پایان مجلس اول پرده اخر عمر مملکت و تحقق آرمان مشترک انقلاب و ملت نیست. نه میتوان نسبت له مجلس آینده و انتخابات آن بیخیال و بیطرف نشست و نه باید تصور کرد که دشمن فراری منصرف از دسیسه بازی و مایوس از مراجعت گشته است. بدیهی است که ملت رشید انقلاب کرده ایران و تجربه اندوخته از 2500 سال استبداد، انقلاب قهقرائی به نظام شاهنشاهی نخواهد کرد. کسانی که چنین خواب و خیال واهی در سر بیمار خود میپرورانند. باید بدانند که به گفته سعدی: کس نیاید به زیر سایه بوم و رهمای از جهان شود معدوم نهضت آزادی اولین گروهی خواهد بود که به مقابله یا استبداد و رجعت طاغوت خواهد پرداخت (یکی از نمایندگان- عجبا) اما آرمان مشترک یعنی مثلث مقدس آزادی ملت، استقلال مملکت، و استقرار جمهوری اسلامی با دو اصل مقدس دیگر یعنی حاکمیت ملی و اجرای قانون اساسی مخمسی را تشکیل میدهند که پنج ضلع آن وابستگی ملازم متقابل با هم داشته حیات و قوامشان در گرو انتخابات آزاد میباشد. دیر یازود جمهوری اسلامی مانند سلف خود مشروطیت سلطنتی با حفظ صورت و عنوان تبدیل به نوعی استبداد و نظام طاغوتی متکی به استیلای خارجی خواهد شد. همیشه و در همه جای دنیا استبداد از روزی شروع شده است که یک شاه، یک خاندان، یک طبقه و حتی یک مکتب خواسته است ولو با حسن نیت و به قصد خدمت خود را یگانه مالک، یگانه مسوول و یگانه مامور بر سایرین تصور و بر جامعه تحمیل نموده وقعی به رضایت و رای مردم ننهد. در حالی که مجلسهای شورای واقعی (یکی از نمایندگان – آقا این حرف خلاف شرع است) و آزادیهای اجتماعی آخرین و بلکه یگانه سنگرهای استقلال کشورها و ضامن بقا و سعادت ملهها هستند. البته حاکم اصلی مالک همگی و موکل بر همه چیز ما خدا است. که احکامش را در کتاب و سنت به ما رسانده است. ولی مالکیت و محافظت را به حکم :« ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض» به خودمان واگذار فرموده، مردم و ملت را مسوول و حاکم مشاور و متعاهد یکدیگر قرار داده است. برای جلوگیری از مصائب فوق و تحقق آرمان مشترک انقلاب، شما نمایندگان محترم و کسانی که زمام امور فعلا در اختیارشان است، دو راه در پیش دارید: 1. اجرای انتخابات در شرایط وجو حاضر. 2. انجام انتخابات واقعاً آزاد و ملی بر طبق قانون اساسی ( یکی از نمایندگان- جو حاضر چیست؟) بدیهی است که در شرایط حاکم و محیطی که روزنامهها و رسانههای گروهی، راهپیمائیها و اجتماعات، محاکم و منابر، نهادها و جمعهها حالت انحصاری یک طرفه داشته، مخالفین و معترضین و غیر موافقین محروم از روزنامه و اجتماعات و سخنرایهای عمومی هستند و در صورت نامزد انتخابات شدن نگران از حملات و خطرات شدید خصوصاً در شهرستانها میباشند با چنین احوال و اشکالات هیچ انتخاباتی را، هیچ آدم منطقی و منصف، انتخابات آزاد نخواهد گفت عکس العمل طبیعی و معنی دار مردم (قره باغ- شما فکرتان راحت باشد ما در آخر بحثمان را خواهیم کرد) اگر به حال خود گذارده شوند تعلل و تقلیل مشارکت است. بنابراین از پشت این تریبون اعلام مینمایم که انتخابات خالی از آزادی و نظارت ملی و مجلس حاصل از آن فاقد کمترین اثر برای اهداف فوق و عادی از اعتبار و ارزش از نظر شرعی و قانونی و حقوقی بوده، هر اکثریتی که آورده شود و هر ادعائی که از استقبال و تائید مردم بنمایند مردود و باطل است. البته ممکن است کسانی از روی مصلحت اندیشی و یا منطق انقلابی، جنگ تحمیلی عراق، توطئههای داخلی و خارجی و سوء استفادهای را که ضد انقلاب از آزادی و اجتماعات مینماید علل موجهه برای شرایط استثنائی بدانند. ولی این سوال پیش میآید که آیا منزلت اسلام و مصلحت جمهوری اسلامی اجازه میدهد همانند دوران پهلوی یا دولتهای کمونیستی و فاشیستی توسل به تظاهر و تضع جسته، به انتخابات دربسته و انحصاری رنگ آزادی و قانونی بزنند و آیا بهتر نخواهد بود با شهامت و صداقتی که شایسته اهل حق و ضامن یاری خداوند است اعلام حالت استثنائی و تعطیل مجلس و آزادی شود؟ قانونی بگذارید و در رفراندمی از ملت اجازه بخواهید که تا حصول پیروزی و خاموش شدن آتش افزوزیهای خارجی مثلا مجلس حاضر تمددی گردد یا اداره مملکت زیر فرمان ولایت فقیه و نظارت یک شورای انقلاب منتصب مجدد قرار گیرد ؟ البته بنده چنین پیشنهادی نمیکنم ولی تعطیل موقت تصویب شده انتخابات را صدبار بهتر از انتخابات نادرست و آزادی ادعائی میدانم. اما راه حل یا حالت دوم، یعنی انتخابات واقعاً آزاد این است که اساً و رسماً به دور از تبعیض و تظاهر و از هماکنون که چند ماه به زمان انتخابات مانده است اعلام و اجرای آزادی گردیده، اجازه نطق و نوشتن و گرد آمدن آنطور که قانون اساسی و قانون مطبوعات مقرر داشته است به موافق و مخالف داده شود
همه افراد ملت در اظهار عقیده و انتقاد و اعتراض و در انتخاب نمایندگان خود آزاد باشند (شجونی- وقیت ملت رأی نداند چکار کنیم؟) و از تهمت و تهددی و (همهمه نمایندگان) توقیف یا تکفیر و توهین بر طبق قانون حمایت کردند. اگر انتخابات آزاد بلافاصله اعلام و شرایط آن تأمین نکرد نه فرصت لازم برای آگاهی و اطمینان مردم و آشنائی با نامزدها و نظریات فراهم خواهد شد و نه افراد و گروهها از عهده تداکارت لازم بر خواهند آمد. مضافاً به اینکه (رئیس- وقتتان تمام است) باز شدن سوپاپهای اطمینان و تبدیل محیط مسدود فعلی به محیط باز و برداری داروی شفا بخش بسیاری از ناراحتیا و نارضائیهای و بیتابیهای دائم- التزاید عمومی خواهد شد (رئیس- وقتتان تمام شد) و به همین دلیل تکیه بر ضرورت و فوریت آن کردم (رشیدیان- مرگ بر پدر منافقین) هنوز بنده میتوانم با احتمال قوی... (رشیدیان – خیبثی، واقعاً خبیثی) رئیس- آقای مهندس وقتتان تمام است. مهندس بازرگان – یک دقیق دیگر من وقت میدهید. رئیس- یک دقیقه دیگر وقت میدهید. یکی از نمایندگان – مرگ بر بازرگان رئیس- اجازه بدهید مهندس بازرگان- هنوز بنده می توانم با احتمال قوی اطمینان بدهم که بسیاری از نمایندگان محترم فعلی با انتخابات آزاد عام مجدداً به مجلس راه خواهند یافت و ملت پشتیبان و همکارشان خواهد بود. در خاتمه عرایضم حضرت مسئولین و متولیان را در دولت و مجلس و نهادها خطاب کرده میگویم شما مختارند آزادی واقعی انتخابات را به شرحی که عرض شده بپذیرید و این امانت شرعی و مردمی یعنی حق مالکیت ملی را که در اختیارتان قرار داد و به حکم «انالله یامرکم ات تود و الامانات الی اهلها» به ملت ایران برگردانده فرمان و پند الهی را اطاعت کنید یا آزادی را خلاف مصلحت دانسته تحمل و تأمین ننمائید. در صورت اول رضای خدا (رئیس- یک دقیقه وقتتان هم تمام شده) و رستگاری خودتان و پیروزی انقلاب و ملت را خواهید خرید و در صورت دوم خشم و خصوصیت مردم را زیاد کرده و همگی خسرالدنیا والاخره خواهیم شد. واسلام علی الذین یستمعون القول و یتعبون احسنه. عدهای از نمایندگان- مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا. مجید انصاری- اگر جرات داری در نماز جمعه شرکت کن. شنیدن مزخرفات او اشکال شرعی دارد. رئیس- آقایان توجه بفرمائید سخنران بعدی...........
دو) طبق http://www.bazargan.com/didgah/gharib1.htm :
تظاهرات "خودجوش" فردای آن روز [= فردای بیستم مرداد 1362] علیه بازرگان راه افتاد. بازرگان بعد از نطق جنجالی خود در مورد سلب آزادیها در سال ۶۲ گفت:
"هنوز از کرسی خطابه پایین نیامده بودم که سیمهای روابط عمومی مجلس به کمیته اصناف بازار وصل شد و دو وانت جمعیت با پارچههای تعارف و تمنا برای تظاهرات "طبیعی" مردم راه افتاد و تلویزیون، نماز سر چهارراه و راهبندان را که با نطقهای آتشین و شعارهای علیه افراد "ضد دین و ضد قرآن"، به چشم برهمزدنی درست شده بود پخش کرد."
سه) دکتر صادق زیباکلام طبق وبسایتش (http://www.zibakalam.com/news/256 ):
در اوایل انقلاب، در سال 60، کار به جایی رسید که در نماز جمعه شعار مرگ بر بازرگان سر داده شد؛ بازرگانی که اولین نخست وزیر بعد از انقلاب بود و عمر خود را صرف اسلام و قرآن و مبارزه کرده بود و صداقت و درستی و پاکی اش بر همه آشکار بود. در همان زمان آقای هاشمی که یکی از ائمه جمعه تهران بودند، از جمعیت خواستند شعار مرگ بر بازرگان ندهند و از سر داده شدن این شعار گلایه کردند.
چهار) مجید انصاری، که در بند یک، به مهدی بازرگان گفته است «اگر جرات داری در نماز جمعه شرکت کن. شنیدن مزخرفات او اشکال شرعی دارد»، حجت الاسلام مجید انصاری است که عضو فعلی ی مجمع تشخیص مصلحت نظام است و از سیاستمداران اصلاح طلب است و مدتی معاون سیدمحمد خاتمی (رئیس جمهور سابق ایران) و یک دوره نماینده ی مجلس خبرگان رهبری بود.
پنج) طبق http://www.bazargan.com/didgah/gharib1.htm واکنش تعدادی دیگر از رجال سیاسی ی آن زمان (که این زمان هم تعدادیشان هستند) به سخنان مهدی بازرگان چنین بوده است:
«میرحسین موسوی در واکنش به طرح بازرگان برای آزادی انتخابات:
"این شعارها باعث تضعیف جبهه ها و رزمندگان میدانم . بنده از این همه پررویی متعجبم."
رفسنجانی: ازاین سران آزادی یک وقت یکی شان به من میگفت که امروز اگر رای آزاد باشد، ما مثلا ۷۰ ، ۸۰ در صد رای می آوریم . خیال می کنند خانمشان ناراضی است، خاله اشان ناراضی است، عمهشان ناراضی است، یعنی مردم ناراضیاند. اینها اینجوری آمار گیری میکنند."
عطاالله مهاجرانی:"عراق جبههها را بمباران میکند، بازرگان پشت جبههها را."
رفسنجانی:"این انتخابات آزاد امروز اگر روحانی کاندید بشود رای می آورد. اگر روحانیت کسی را تایید بکند رای می آورد. انتخابات آزاد است ما نیاز نداریم به خفقان. اگر نیاز داشتیم و انقلاب ایجاب می کردهیچ ابایی نداشتیم . برای ما انقلاب اصل است و اسلام . اگر این انقلاب روزی نیاز به خفقان کرد خفقان پیش می آوریم ."
علی آقا محمدی نماینده همدان: "دیگر کسی امید به ماندن صدام ندارد و یاران صدام در داخل کشور هم دارند میروند. بازرگان هم شاید دست و پایی بزند که بماند اما ماندنی نیست. از قوه قضاییه می خواهیم ما را از شر این ته ماندههای آمریکایی ان شاالله برای همیشه راحت کند."
رفسنجانی: "ملیگراها و لیبرالها که طیف وسیعی بودند سر در آخور غرب داشتند."
پس از آن نطق غرا، بازرگان در پاسخ به مقاله افجه ای، سردبیر مجله پیام شاهد (به مدیریت مهدی کروبی)، که بازرگان را هوادار آزادی غربی، آزادی هدیه شده از سوی یاران صدام و آزادی هوای هوس آلود شهوتزده در قالب وارده غربی خوانده بود، در نامهای که به کروبی مدیر نشریه نوشت، گفت:
"من تا قبل از آن نطق نمیدانستم، همان طور که درعلائم آخرالزمان شنیده بودیم که به زبان آوردن لاالهالاالله مثل گرداندن آتش در دهان می شود، در پنجمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران حرف از آزادی زدن این همه تاوان و تهمت به دنبال داشته باشد. جل الخالق!"
غالب روزنامه ها مقالاتی علیه بازرگان می نوشتند، اما از چاپ پاسخ آن خود داری میکردند. تنها یکبار کیهان پاسخ او را چاپ کرد و البته در کنار متن جوابیه، مطالب دیگری در نقد مطلب بازرگان به قلم سید محمد خاتمی ( سرپرست وقت کیهان و رییس جمهور سال ۷۶) درج شد. بازرگان طی نامهای به خاتمی نوشت و ضمن تشکر از اینکه مقالهاش چاپ شده، گفت:
"از جوابهای کذایی هم که در ذیل متن نطق داده بودید گله چندانی ندارم. خوشبختانه خوانندگان بعد از قرائت مقاله من باید آنقدر خسته شده باشند که از خواندن جوابیه شما صرفنظر نموده باشند.شاید با آن بچههای کیهان، غیر از این هم نمیتوانستید، بگویید و چون قبلا به اندازه کافی اظهار نظر کرده بودید الزامی به گفتن حرفهایتان خصوصا با روغن داغهایی که بوی سوختگی و دشمنی میداد نداشتید. به هر حال جواب را فراموش کردم و آنچه در نظرم مانده و انشالله خواهد ماند، برخوردهای دوستانه، منصفانه و قیافه سمپاتیک و قامت رعنای شماست که بوی انسانیت و برادری اسلامی را از آن حس کردم."
نهضت آزادی نیز در نامهای به خاتمی به این روند انحصارطلبی و چاپ دروغ و توهین در روزنامه کیهان اعتراض کرد:
"آقای خاتمی به عنوان برادر مسلمان به شما توصیه می کنیم دست از این سانسورها و انحصارطلبیها بردارید و به حق و قانون گردن نهید."
مظلومیت بازرگان در مقابل این حجم تهمت و ناسزا دل آدمی را به درد میآورد و چشمها را به اشک مینشاند. محمد جواد حجتی کرمانی تعریف میکند:
"در مجلس شورا یکی را که اسم نمی برم [حجتالاسلام هادی غفاری] جوانی که خیلی پرخاشگر، بی منطق و فاشیست به تمام معنا بود با بازرگان نشسته بود و بنده به گوش خود می شنیدم که بازرگان با کرامت و بزرگواری نشسته بود و سکوت کرده بود. می توانست داد و فریاد کند یا می توانست بلند شود و برود ولی سکوت کرد. آخر سر دیدم که اشک های خود را پاک کرد. یعنی به اندازه ای خشم خود را فروخورده بود که گریه اش گرفت."
شش) حضرت آیت الله آقای خمینی آیا «مرگ بر بازرگان» در صحن مجلس و در نماز جمعه را شنید؟ آیا حضرت آیت الله آقای خمینی مذاکرات مجلس و خطبه ها و سخنرانیهای نماز جمعه را گوش می کرد؟ آیا حضرت آیت الله آقای خمینی واکنش نشان داد به مرگ بر بازرگان؟ نمی دانم. اما طبق اسناد موجود، حضرت آیت الله آقای خمینی برنامه ی رادیوئی ی سلام صبح به خیر را گوش کرده یا دیگران گوش کرده اند و به اطلاع ایشان رسانده اند، که یک شهروند معمولی در مصاحبه با خبرنگار رادیو نظر شخص خود را بیان کرده و از اوشین به عنوان الگوی مناسب زنان ایرانی یاد کرده و گفته حضرت زهرا مال 1400 سال پیش است و ما یک الگوی امروزی می خواهیم، و سپس حضرت آیت الله آقای خمینی (که ظاهراً واکنش نشان نداد به مرگ بر بازرگان در صحن مجلس و در نماز جمعه) بلافاصله (= یک روز بعد) واکنش قاطع نشان داد و فرمود «در صورتی که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است».
طبق http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=4006 :
«در اواسط دهه شصت، رادیوی جمهوری اسلامی ایران صبح ها برنامه ای را به نام "سلام، صبح به خیر" پخش می کرد که مجریان آن آقایان آتش افروز و شهریاری بودند.
در هشتم بهمن ماه 67 که مصادف با تولد حضرت زهرا و روز زن بود، این برنامه در گزارشی از مخاطبینش پرسیده بود که "به نظر شما الگوی امروز زنان ایرانی چه کسی است؟".
اکثر مخاطبین حضرت فاطمه را بعنوان الگوی خود معرفی کرده بودند، اما در این میان یکی از مصاحبه شوندگان از اوشین به عنوان الگوی مناسب زنان ایرانی یاد کرده و اظهار داشته بود که "حضرت زهرا مال 1400 سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می خواهیم".
گفتنی است که اوشین نام شخصیت اصلی داستان سریالی ژاپنی به نام "سالهای دور از خانه" بود که آن روزها با سانسور از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شد.
پحش این برنامه از صدای جمهوری اسلامی با واکنش بسیار تند رهبر راحل انقلاب مواجه شد.
محمد هاشمی در گفتگویی که با ویژه نامه "حضور" در 27 بهمن 1387 انجام داده است در مورد چگونگی برخورد آیت الله خمینی با این برنامه را اینگونه توضیح می دهد:
"... رادیو به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س) یک مصاحبه ای داشت. زمانی بود که ما اوشین را پخش میکردیم. از دختر خانمی می پرسند الگوی شما کیست؟ میگوید اوشین. گوینده میگوید الگوی شما باید حضرت زهرا (س) باشد چرا اوشین؟ میگوید: حضرت زهرا (س) مال 1400 سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می خواهیم ... برنامه زنده بود و آقای جعفری جلوه که در رادیو بود آن را پخش کرده بود.
امام به آقای میرعماد دادستان عمومی دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر این برنامه با قصد پخش شده، افراد را اعدام کنند. چون توهین به حضرت زهرا (س) بود. آقای میرعماد احکامی صادر کرد. شش هفت نفر محکوم شدند. از 5 سال انفصال تا شلاق. اما حکم اعدام به کسی ندادند. من به میرعماد زنگ زدم سراغ بچه ها را گرفتم. گفت دفتر من هستند و می خواهم بفرستم زندان قصر. گفتم نفرست تا من خبر دهم. نامه ای نوشتم به امام و ... میرعماد زنگ زد و گفت دیگر نمی توانم نگهشان دارم. فرستادشان زندان قصر. من زنگ زدم به مدیر زندان و گفتم داخل بند نفرستنشان و سرشان را هم نتراشند. رفتم خدمت امام و گفتم من مقصرم. من مسئول صدا و سیما هستم اگر اینها را مجازات کنید دیگر در صدا و سیما سنگ روی سنگ بند نمی شود و من نمیتوانم آنجا را اداره کنم. خواهش می کنم شما مرا مجازات کنید. امام گفت بنویس، من آنها را عفو می کنم. گفتم نوشتم. نامه را خدمت امام دادم. همانجا به آقای موسوی اردبیلی نوشتند که من اینها را عفو کردم. شما آنها را رها کنید. خودم غذا گرفتم و رفتم زندان..."(1)
نامه آیت الله خمینی به هاشمی:
آیت الله خمینی فردای آن روز در واکنش به این ماجرا، طی پیامی رسمی و علنی بشدت محمد هاشمی را مورد عتاب قرار داده و این چنین نوشتند:
"آقای محمد هاشمی
مدیرعامل صدا و سیمای جمهوری اسلامی
با کمال تاسف و تاثر روز گذشته (روز شنبه 8 بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج می گردد و دست اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین درکار بوده است، بلاشک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد. موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید وجدی مسئولین بالای صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامی زمینه ها قوه قضاییه اقدام می نماید". (2)
براساس شنیده های ما دستگاه قضائی چهار تن از دست اندرکاران برنامه مورد اشاره را که مدیر گروه معارف، سردبیر برنامه های ویژه ی عقیدتی سیاسی و مسئول نظارت بر برنامه هم در میان آنها حضور داشتند، به 4 سال حبس تعزیری و 40 ضربه ی شلاق محکوم کرد، گرچه به دستور آیت الله خمینی اجرای احکام تعزیری مزبور متوقف گردید.
زیرنویس:
(1) ویژه نامه حضور، 27 بهمن 1387
(2) صحیفه نور ، جلد 21 : ص 76»
پایان نقل از http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=4006 .
توجه کنید به عین متن در صحیفه ی امام خمینی (ره):
«صحیفه امام، ج21، ص: 251
نامه [به مدیر عامل صدا و سیما (اعتراض به توهین به مقدسات و تنبیه عاملین آن)]
زمان: 9 بهمن 1367/ 21 جمادى الثانى 1409
مکان: تهران، جماران
موضوع: اعتراض شدید به پخش برنامه توهین به مقدسات از رادیو
مخاطب: هاشمى، محمد (مدیر عامل صدا و سیما)
بسمه تعالى
آقاى محمد هاشمى، مدیر عامل صدا و سیماى جمهورى اسلامى
با کمال تأسف و تأثر روز گذشته «1» از صداى جمهورى اسلامى مطلبى در مورد الگوى زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردى که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج مىگردد، و دستاندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتى که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد توهینکننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدى مسئولین بالاى صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامى زمینهها قوه قضاییه اقدام مىنماید. «2»
- 9/ 11/ 67
روح اللَّه الموسوی الخمینى
«1» شنبه 8 بهمن
«2» پس از ارسال نامه امام خمینى، تلفنگرامى از سوى آقاى سید عبد الکریم موسوى اردبیلى(رئیس دیوان عالى کشور) به این شرح مخابره شد:
[بسمه تعالى. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمى امام خمینى- مد ظله العالى
درباره محکومیت مسئولین چهارگانه پخش الگوى زن، من با قاضى محکمه صحبت کردم جرم آنها تسامح و سهل انگارى در انجام وظیفه خطیرى است که در عهده دارند و از نظر قضایى با توجه به حساسیت مسئولیت، مجازات نامتناسب نیست ولى گفته مىشود این افراد خدمتگزاران خوبى هستند و قرینهاى بر سوء نیت موجود نیست و این ایام هم به وجود آنها نیاز است به نظر مىرسد این برخورد موجب تنبه آنان شود که دیگر این قبیل سهلانگاریها تکرار نشود. بنده درخواست عفو آنها را از همه مجازاتهاى تعیین شده در حکم از حضورتان دارم. 12/ 11/ 67- عبد الکریم موسوى]
[ بسمه تعالى. خدمت حضرت امام متن قرائت شد، فرمودند: عفو نمودم. 12/ 11/ 67- انصارى]»
هفت) در بند یک، رشیدیان که به مهدی بازرگان گفته «مرگ بر پدر منافقین» و گفته «خبیثی»، محمد رشیدیان است متولد 1317 . ایشان نماینده ی مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده ی مجلس شورای اسلامی دوره ی اول و دوم و سوم و ششم بوده است. در وبسایت «امام آمد» در آدرس http://emam-amad.co.cc/post-171.aspx از شیدا نبوی، مجله ی چشم انداز ایران، شماره ی 20، بهار 1378 ، نوشته ی مفصلی نقل کرده، که نام محمد رشیدیان چند بار در آن آمده است. بنده به ملاحظاتی، نقل نمی کنم. اما علاقه مندان، متن http://emam-amad.co.cc/post-171.aspx را کامل و با دقت بخوانند و نام رشیدیان را هم در آن ببینند.
سلام
یادآوری گذشته - البته به درد تاریخ می خورد. به درد تحلیل روندها نیز.
این نوشته مرا یاد شعر ( فکر کنم) ناصر خسرو انداخت. شعر این است:
ای کشته کرا کشتی تا کشته شدی زار
تا باز کجا کشته شود آنکه ترا کشت
نا گفته نماند که با این شعر مشکل دارم. گویی می خواهد بگوید هر کس دارد تقاص کارش را می دهد. و در این استدلال - پس باید این چنین باشد. نتیجه این می شود همه چیز طبیعی است. چون باید این چنین باشد و هست
سلام،
این وضعیت چند روزه بعد 25 بهمن واقعا" باید جای ویژه ای در تاریخ و مطالعات رفتار مستبدین پیدا کند.
سیستم مثل جنون زده ها رفتار می کند. از یک طرف همه را به خط کرده و مصاحبه پخش می کند، آن هم از کسانی که آبرویشان را برده است و درست در همان روز شعارهای مرگ بر... در راهپیمایی های خودجوش را پخش می کند. و مسخره تر این که تمام این رجل سیاسی از ادبیات واحدی استفاده می کنند، " حرکت ضد انقلابی " عجبا انگار قبلا" با هم هماهنگ کرده اند که چه بگویند، یا اینکه متن واحدی را بدست آقایان داده اند و گفته اند این را بگوئید.
و البته همه اینها نشانه های خوبی است از پایان خیلی چیزها.
سلام
گوشزد تاریخ معاصر تاریخ انقلاب و بیان سوابق رفتاروگفتار آقایان بسیار مفیدافتاد برای حقیر..واقعا که غافل بودم
البته سوابق رفتار آقایان سروش وعباس عبدی و عبدالله نوری را شنیده بودم
زحمت کشیدید ممنون
سلام مجدد




درمورد ایشان هم رفتم متن خوندم چه فاجعه ای بوده
همیشه بما گفته بودند سینمارکس را شاه به آتش کشید
آیا روزی چنین واقعیاتی در کتابهای درسی تاریخ مقاطع تحصیلی نگاشته خواهد شد
سلام
دست مریزاد انصافاً زحمت کشیده ایدبرای جمع آوری مطالب
.
ای کاش عده زیادی اینها را بخوانند و بدانند در آنسالهایی که چندان هم دور نیستند .تاریخ چگونه تکرار شده است ؟
دیدگاهها و نقل قولهای رفسنجانی و موسوی و مهاجرانی وانصاری ... بسیار تامل بر انگیزند .
با مقایسه این دیدگاهاا می توان روند وقایع را درست تر و واقعی تر دید
با سلام
کسانی که تا دیروز سانسورچی و انحصار طلب بودند امروز در صف مخالفان و مدافعان آزادی و تساهل هستند.
واقعا تاریخ عبرت آموز است.
مطلبت را کامل خواندم.
بله درست است.خود کرده را تدبیر نیست.
آقای تاج زاده هم گفتند که از گذشته باید عذر خواهی کنیم.
سلام.
چطوری اقا سید؟
قسمت سوم پستم آپ شد.
ما منتظریم.
خدا خیر بدهد به شما.