اسلام ِ فدائیان اسلام و اسلام ِ محمد مصدق

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            ظاهراً تعدادی از تاریخ نویسان، کنار رفتن محمد مصدق و بازگشت محمدرضا پهلوی به ایران را کار آمریکا و انگلیس و «اوباش» و «شعبان جعفری» می دانند، و این طور می گویند که فقط امثال اوباش و شعبان جعفری از بازگشت محمدرضا شاه و کنار رفتن محمد مصدق خوشحال شدند.  

 

 

http://i30.tinypic.com/s5cvnb.jpg

             

         فدائیان اسلام، در نشریه ی شان، نبرد ملت، در 29 مرداد 1332، یعنی فردای 28 مرداد 1332، عیناً به نقل از کیهان فرهنگی شماره ی 153، http://webcache.googleusercontent.com/search?hl=fa&lr=&q=cache:D2ub9TvXgVoJ:http://www.noormags.com/View/Magazine/ViewPages.aspx?numberId=1087&ViewType=0&PageNo=52+%22%D8%B2%DB%8C%D8%B1+%D9%82%D8%AF%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%87%22&ct=clnk  ، تیر 1378، چنین نوشتند:

            «دیروز تهران در زیر قدمهای مردانه ارتش و مسلمانان ضد اجنبی می‏لرزید. مصدق غول پیر خون آشام، در زیر ضربات محو کننده مسلمانان‏ استعفا کرد ... تمام مراکز دولتی توسط مسلمانان و ارتش اسلام تسخیر شد ...»

            توجه کنید آنچه نقل کردم، اطلاعیه ی دربار شاهنشاهی ی ایران نبوده، بلکه در نشریه ی فدائیان اسلام منتشر شده بوده. شاید «مسلمانان» و «ارتش اسلام» و «مسلمانان ضد اجنبی» و «قدمهای مردانه»، اشاره اش به شعبان جعفری هم، بوده باشد. 

 

 

            دکتر فخرالدین عظیمی کتابی دارد به نام حاکمیّت ملّی و دشمنان آن: پژوهشی در کارنامۀ مخالفان بومی و بیگانۀ مصدق بر پایۀ تازه ترین سندها (تهران، نشر نگاره ی آفتاب، 1383). فصل ششم این کتاب «فداییان اسلام و راست گرایان مذهبی» نام دارد. 

 

 

            محمد مصدق، که فدائیان اسلام او را «غول پیر خون آشام» می نامیدند، و طبق طاهر احمدزاده هفته نامه ی پیام هاجر 20 مهر 1378 صفحه ی 8 یکی از روحانیون مشهد در سال 1331 به طاهر احمدزاده گفته بوده «اصلاً زندیقی مثل دکتر محمد مصدق تا حالا نیامده است» و آن روحانی (که طاهر احمدزاده نام روحانی را ذکر نکرده) گفته بوده «شاه هرگز زندیق نیست. او سالی یکبار به زیارت امام رضا (ع) می آید. مصدق کی به زیارت امام رضا (ع) آمده است؟»، در جلسه ی هفدهم دادگاه بدوی اش، در تاریخ شنبه 7 آذر 1332، عیناً طبق کتاب مصدّق در محکمۀ نظامی اثر جلیل بزرگمهر تهران انتشارات نیلوفر 1369 صفحه 413 چنین گفته است:

            «قبل از اینکه به جواب تیمسار محترم مبادرت کنم باید عرض کنم: اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمدا رسول الله. [در این موقع دکتر مصدق از جای خود بلند شد] این شهادتین است که تمام مذاهب اسلام باید بگویند، یعنی  حنفی و شافعی و حنبلی و مالکی. این چهار مذهب تسنن و همچنین هر کس که مسلمان است این شهادتین را باید بگوید. یک شهادت هم مال مذهب شیعه است: اشهد ان علیا ولی الله.

من در این دادگاه اقرار می کنم که مسلمان و شیعۀ اثنی عشری هستم. مسلک من مسلک حضرت سید الشهدا است. یعنی آنجایی که حق در کار باشد، با هر قوه ای مخالفت می کنم؛ از همه چیزم می گذرم. نه زن دارم، نه پسر دارم، نه دختر دارم؛ هیچ چیز ندارم  مگر وطنم را در جلو چشمم دارم. [در این موقع دکتر مصدق به گریه افتاد] رسول اکرم فرموده است: «قُم فَاستَقِم» ــ بایست و مقاومت کن. البته نفرموده است: «بدون مطالعه مقاومت کن. وقتی دیدی موضوعی بحق است بایست و مقاومت کن.» حالا من پیروی از مولای خودم را که در یک عمر کرده می کنم؛ و تا نفس دارم، دنبال عقیدۀ صحیح خود هستم.» 

 

 

            و طبق ابراهیم رضایی، «مصدق تداوم یک راه»، هفته نامه ی پیام هاجر، سه شنبه 6 بهمن 1377، شماره ی 251، صفحه ی 6، درباره ی محمد مصدق گفته است:

            «کسی که همواره قرآن در جیب خود داشته و بارها در مجلس شورای ملی آن را درآورده و نمایندگان را به پاس احترام به آن به برپاخاستن دعوت نمود ... کسی که تز دکترایش "وصیت در اسلام" بوده و مشاورش در نوشتن تز، یک روحانی به نام شیخ محمدعلی کاشانی بوده ... در مجلس ششم از ادای سوگند وفاداری به شاه و قانون اساسی خودداری کرد ... وقتی بنا شد که مردم کلاه پهلوی بگذارند، مصدق هشت ماه به بهانه بیماری از منزل بیرون نیامد. او در مجلس چهاردهم به کشف حجاب رضا خانی حمله کرد ... مصدق در برابر فریاد "مرده باد انگلیس" به مردم می گوید: "مردم مرده باد نگویید، من حاضر نیستم شما بگویید مرده باد انگلیس. شما هم دعا کنید خدای متعال انگلیس را برای شناختن حق مسلم ما هدایت کند» 

 

 

            شیخ باقر نهاوندی، به نقل از محمد ترکمان، در مجله ی ایران فردا، شماره ی 53، صفحه ی 82، به نقل از منوچهر کدیور، اصلاح طلبان ناکام، تهران، انتشارات کویر، 1380، صفحه ی 332: «ایشان چند سال قبل برای من نقل می کرد که قبل از نخست وزیری و بعدها در ایام محرم در منزل دکتر مصدق برنامه روضه خوانی داشتند. ایشان می گفت: مجلس روضه بود و من می رفتم و روضه می خواندم. در دوران نخست وزیری دکتر مصدق طبق معمول رفتم و باز هم مشغول ذکر مصیبت شدم. خانم مرحوم دکتر مصدق آمد و با ناراحتی به من گفت: آقای نهاوندی بس است دیگر ادامه ندهید! گفتم خانم مگر چه شده؟ گفت آقا حالش بهم خورده. گفتم: من نمی دانستم که آقای دکتر مصدق هم در اینجاست در واقع دکتر مصدق هنگام ذکر مصیبت در اتاق دیگری تنها نشسته و به روضه گوش می داده است. مرحوم آقا شیخ باقر ادامه داد که من رفتم نزد دکتر مصدق و علت بهم خوردن حالش را سؤال کردم، دکتر گفت: داشتم به این فکر می کردم که اگر به همراه این جمعیت که پشتیبان نهضت است در کربلا در خدمت حسین بن علی ع بودیم چگونه می شد که یاد مصیبت های آن بزرگان مقداری حالم را متأثر و دگرگون کرد.» 

 

 

            مرحوم حضرت امام خمینی، دقیقاً طبق صحیفۀ امام جلد 14 صفحه ی 456 به نقل از سی دی ی مجموعه آثار امام خمینی (ره)، در 25 خرداد 1360، درباره ی محمد مصدق عیناً چنین گفت: «این در زمان آن «2» [آقاى محمد مُصدّق، رهبر جبهه ملّى] بود که اینها فخر مى‏کنند به وجود او. او هم مُسلِم نبود.» 

 

 

 

              [تکمله در تاریخ 18 خرداد 1390: 

              نویسنده ی وبلاگ  http://zatun3011.persianblog.ir/ به نام آقای هاشم، کامنت گذاشته است و مضمون کامنت ایشان این است که دکتر علی شریعتمداری مدتی بعد از سخنرانی ی امام خمینی که گفت محمد مصدق مسلمان نبود، به حضور امام خمینی رفت و توضیحاتی داد، و امام خمینی قانع شد که محمد مصدق مسلمان بوده، و قاعدتاً یعنی امام خمینی پذیرفته بوده فرمایش قبلی اش مبنی بر این که محمد مصدق مسلمان نبود، نادرست بوده است. صحت کل این مطالب مطلقاً به عهده ی آقای هاشم است، و بنده فعلاً مدرکی (و اطلاعاتی) در این زمینه ندارم. عین کامنت آقای هاشم چنین است: 

                 «درخصوص مسلم نبودن مصدق دکتر علی شریعتمداری که عضو شورای انقلاب است با یکی نزد امام خمینی میروند و شرح میدهند دکتر اورده که امام نظرش را پذیرفت ........ دکتر همان چیزی را که شما نوشته ای برای امام شرح داده که مصدق رحمت الله علیه تزش درباره وصیت دراسلام است  و اطلاعات کاملی که از مرحوم مصدق داشته است را شرح داده و امام پذیرفته است
چون قضیه مربوط به سالها قبل مصاحبه دکتر شریعتمدار است کلیاتش در نظرم است.»]

نظرات 53 + ارسال نظر
مامریتزیو دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:11

شما فعلا بگرد دنبال ادرار یپرم خان! اون رو که پیدا کردی بعدا وارد معقولات بشو!

ستاریان دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:15

فعلا ترجیح می دهم هنر به خرج بدهم و هنرمند بمانم

قائم مقام دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 15:09

با سلام
متن شما در وبلاگ و فیس بوک نشان دادم با اجازه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد