بسم الله الرحمان الرحیم.
دقایقی قبل، در ویکیدپیدیای فارسی مدخل «شانزلیزه» خواندم:
«شانزلیزه*[1] (به فرانسوی: Champs-Élysées) خیابانی مشهور در شهر پاریس، پایتخت فرانسه است......
1. □ «شانزلیزه» نگارش درست نام این خیابان است (فریبرز مجیدی. فرهنگ تلفظ نام های خاص. تهران: انتشارات فرهنگ معاصر. ISBN 978-964-5545-79-4 )»
پایان نقل از ویکیپدیای فارسی مدخل «شانزلیزه».
سیدعباس سیدمحمدی:
کتاب فرهنگ تلفظ نام های خاص، اثر آقای فریبرز مجیدی، کتاب راهنمای «تلفظ» است، و نه راهنمای «نگارش». و ظاهراً، از نویسندگان ویکیپدیای فارسی انتظار می رود، اگر تصور می کنند املای شانزلیزه درست است (قاعدتاً پیام نویسندگان یادشده این است که املای «شانزه لیزه» غلط است)، چون آقای فریبرز مجیدی در کتاب خود در برابر مدخل Champs-Élysées ضبط فارسی ی «شانزلیزه» را به کار برده است، پس در ویکیپدیای فارسی در مدخلی هم که قرار است فیزیکدان معروف Erwin Schrödinger را معرفی کنند، باید بنویسند:
«اشرودینگر[1] ...
1 «اشرودینگر» نگارش درست نام این دانشمند است (فریبرز مجیدی. فرهنگ تلفظ نام های خاص. تهران: انتشارات فرهنگ معاصر. ISBN 978-964-5545-79-4 )»
بله. آقای فریبرز مجیدی، در اقدامی، که من گمان می کنم می شود به ایشان بابت این اقدام عجیب و غریبشان، جایزه ای از جوایز عجیب و غریب را تقدیم کرد، هم در کتاب فرهنگ تلفظ نام های خاص، و هم در کتاب خلاصۀ زندگینامۀ علمی دانشمندان، به جای املای شرودینگر، املای اشرودینگر را به کار برده است. و ضبط فارسی ی اشرادر برای Schrader و ضبط فارسی ی اشراودُلف برای Schraudolph .
خب. چه فکر می کنید ای خوانندگان؟ متوجه می شوید ماجرا چیست؟
به شما می گویم.
آقای فریبرز مجیدی دیده که statics را غالباً گفته ایم و نوشته ایم «استاتیک». دیده که standard را غالباً (و شاید همواره) گفته ایم و نوشته ایم «استاندارد». ایشان اینها را که دیده، و خب چون ویراستار ارشد و سرویراستار و این عنوانها را هم دارد آن بزرگوار، دست به کار شده و گفته بسم الله، برای حل دستگاهمندانه ی واژه ها و نامهای بیگانه که با s و sh و sch آغاز می شوند، چون ما در فارسی ابتدا به ساکن نداریم، و چون گفته ایم «استاتیک» و «استاندارد» و «استنلی»، پس از یک فرمول جامع (که مخترع این فرمول جامع، آقای فریبرز مجیدی است) پیروی می کنیم، و می گوئیم و می نویسیم:
اشرودینگر (و نه شرودینگر)؛
اشرودر (و نه شرودر)؛
اشلیک (و نه شلیک).
آقای فریبرز مجیدی، البته تشخیص هم داده کاراکترهای «ث» و «ذ» در رسم خط کنونی ی فارسی، در ضبط نامها و واژه های انگلیسی، نیاز نیست به کار رود، و کافی است از «س» و «د» (یا «س» و «ز»؟) استفاده شود.
بله. ما در فارسی، با همه ی ابتدا به ساکنهای انگلیسی و آلمانی و ... به یک شکل رفتار نکرده ایم. Stalin را غالباً می نویسیم و می گوئیم «استالین». statics را غالباً می نویسیم و می گوئیم «استاتیک». اما Schrödinger را نگفته ایم و ننوشته ایم «اشرودینگر». نوشته ایم شرودینگر و بین «ش» و «ر» یک کسره ی معمولی یا کسره ی خفیف تلفظ می کنیم، یا شاید تقریباً طوری تلفظ می کنیم که مانند تلفظ ابتدا به ساکن است. اما ظاهراً آقای فریبرز مجیدی متوجه این مسائل نیست. تلفظ و املا اختراع می کند و تقدیم ملت می کند. املا اختراع کردن ایشان، ظاهراً محدود به این موارد نیست. اما فعلاً به دیگر اختراعات املائی ی ایشان نمی پردازم.
درباره ی «شانزلیزه» و «شانزه لیزه» که در ابتدای نوشته ام طرح شد. بنده بین این دو املا آنچنان تفاوت نمی بینم. دایرة المعارف مصاحب املای «شانزلیزه» را به کار برده است. شاید تأکید نویسندگان دایرة المعارف مصاحب، و آقای فریبرز مجیدی بر املای «شانزلیزه»، با توجه به ظرائف دستور خط فرانسوی و مقتضیات ضبط نامها و واژه های آن زبان به املاهای زبانهای دیگر است. گمان می کنم املای «شانزه لیزه» برای نامیدن خیابان معروف در پاریس، در فارسی رایجتر است. بنده مخالفتی با املای «شانزلیزه» ندارم. هرچند فعلاً گرایشم به املای «شانزه لیزه» بیشتر است.
***
و اما بعد. اینها که گفتم، هیچ کدام به پای دریای حکمت در ضرب المثل «فکر نون کن که خربوزه آبه»، نمی رسد. نمی دانم، وقتی در ابتدائیات مسائل اقتصادی ی زندگی گیر هستم، و این گونه مقالات را می نویسم (می نویسم برای وبلاگم، و نه برای نشریات، که حق التألیف نصیبم شود)، خودم را سرزنش کنم، یا نه. نمی دانم.
سلام
در باره اصل مطلبتان که نظری نمیتوانم بدهم چون در این زمینه بی تجربه هستم و باید در حضور شما شاگردی کنم
و اما در مورد مطلب انتهای پستتان فقط میتوانم بگویم که ثروت شما نه مال دنیا که همان مطالعاتتان و تلاشتان در راه نشر این مطالب می باشد.ثروتی که من از آن بی بهره هستم.قلمت نویسا باد