بسم الله الرحمان الرحیم.
این مطلب را از دومین دائی ام در تاریخ بیست و یک دی 1390 شنیدم. ایشان متولد حدود 1316 شمسی است. بابای ایشان، پدربزرگ من بوده. توجه فرمائید به آنچه دائی ی بنده گفت:
«از قدیمی ترین معمارها و بنّاهای ده ما، اوس محمود ِ فَرَج بود. اوس محمود از معمارهایی بوده که کاخ مرمر تهران را می ساختند. کارش خوب بوده و یکی از مهندسها، یک بار به او جایزه داده بوده و تشویقش کرده بوده. بابای من هنگام ساخته شدن کاخ مرمر، وردست اوس محمود ِ فَرَج بوده. اوس محمود برای خود من تعریف کرد که:
یک روز که داشتیم کار می کردیم، رضا شاه آمد. سلام کردیم. رضا شاه بعد از جواب سلام و خسته نباشید و اینها، به من گفت اگر خواسته ای داری بگو تا برایت انجام دهم. من گفتم خواسته ای ندارم جز سلامتی ی قبله ی عالم. رضا شاه یک خرده چپ چپ به من نگاه کرد. بار دوم گفت اگر خواسته ای داری بگو برایت انجام دهم. من گفتم سلامتی ی قبله ی عالم. رضا شاه برای بار سوم گفت اگر خواسته ای داری بگو برایت انجام دهم. من هم برای بار سوم گفتم سلامتی ی قبله ی عالم. رضا شاه یک کشیده خوابوند زیر گوشم، که من از هوش رفتم. به هوش که آمدم، زن رضا شاه، مادر محمدرضا، داشت آب می پاشید روی صورتم. رضا شاه گفت:
پدرسوخته، هی میگی سلامتی ی قبله ی عالم سلامتی ی قبله ی عالم. مگر من خدا هستم که قبله ی عالم باشم؟ من شاهم. قبله ی عالم خداست.»
با عرض سلام و ادب
لایک به رضا قلدر !!
با سلام
از شخصی مثل رضا خان (قلدر) همچنین خصیصه ای دور از انتظار است چرا که شاهان همه به دنبال چنین القاب و عناوینی هستند که تاریخ خود گواه است.
موساد عامل ترور دانشمند هسته ای ایران
http://www.israelnationalnews.com/News/News.aspx/151776
تصور امروزین ما از خاندان بهلوی را حاکمیتی ساخته است که هیج امر مثبتی در این خاندان نشانمان نداده است. و همان تصویری است که جناب نادر بور در کامنت قبلی ان را رضای قلدر می نامند. باید که شک کرد در تصویری که از این خاندان در خاطر داریم. باید که دستاوردهای عظیم این خاندان را نیز به دیده ی عنایت نکریست.
با سلام
جناب طباطبایی
نمی دانم کامنت قبلی نادربور است یا نادری نژاد ولی نادربور کجا و نادری نژاد کجا؟
بله رضا خان (قلدر)؛ قلدر بودن را از مردم و کوچه و بازار به عاریه گرفته ام.
داستان هایی که ریش سفیدها که هنوز برخی از آنها در همان حال و هوا هستند و بر روحش طلب غفران میکنند واژه قلدر بودن را میتوان به با استناد به سخنان مردم مورد استفاده قرار داد. بنده به تاریخ شفاهی که مردم وکوچه و بازار نقل میکنند، اعتقاد معقول دارم.
سلام،
قبله ی عالم خداست. رضا قلدر
قبله ی عالم خداست. رضا شصت تیر
قبله ی عالم خداست. رضا خان ماکسیم
قبله ی عالم خداست. رضا خان میرپنج
قبله ی عالم خداست. رضا خان سردار سپه
قبله ی عالم خداست. حضرت اشرف رضا خان
قبله ی عالم خداست. رضا پهلوی شاه ایران
.
.
.
زیر نامه هایشان " رضا " امضاء می کرده است.
وقتی چهره های خندان خلق امیدوار به امامزاده ها، به لب و لوچه آویزان تبدیل شد، هیجانات کف آلوده فرو خفت و ملت دیدند که نخیر، خبری نیست. گشتند در پستوخانه ذهن شان، تا با خاطرات گذشته(حقیقی یا خیالی)، وصف العیش راه بیاندازند. اما باز در بر همان پاشنه خواهد گردید.
افسوس که تاکنون به این جمع بندی نرسیده ایم که رنگ های خالص سیاه و سفید در جهان واقع به ندرت یافت می شوند، آنچه که همیشه طبیعی، واقعی و موجود است، طیف های خاکستری است.
بقول مرحوم حاتمی
این پدر سوخته انگلیس ...
سید قهر کردی
بهمون سر نمیزنی!
سلام
بنظرم آنروز حال خوشی داشته وخواسته به اوس محمود مثلاً حال بدهد.سه بار نه شنیدن و رد پیشنهاد آن هم از سوی یک بنا در حضور جمع وبدتر از همه در حضور همسرش خیلی برایش سنگین بوده وبدجوری ضایعش کرده .عصبانیت درون وخشم ناشی از تحقیر شدنش را با آن سیلی جبران کرده است.جمله آخر هم پوششی است مقدس برای پوشاندن حقارت درون از دید ناظران ومخفی کردن تکبری که لگدمال شده است.و الا هیچکس حتی رضا قلدر اگر حقیقتاً وبرفرض محال اعتقاد داشته که قبله عالم خداست در شرایط عادی بخاطر این جمله به کسی سیلی ای نمی زند که بیهوش شود.
دیکتاتورها باطناً کمترین اعتقادی به خدا ندارند.اگر داشتند هرگز دیکتاتور نمی شدند.
دیکتاتورها تحمل مخالفت ونه شنیدن را ندارند.
http://howzeh-meybod.ir/main/fa/badhejab
درباره خدمات رضا شاه وپسرش هم همین قدر عرض کنم که میرزا جوادآقا ملکی تبریزی(رضوان الله علیه) فرمود که رضاشاه کمر صدوبیست وچهار هزار پیغمبر را شکست.
گاهی اوقات برای اینکه ژست روشنفکری بگیریم آن قدر عقب عقب می رویم که از آن طرف دیوار می افتیم.
اجازه می خواهم نظرم را در ذیل نظرت بنویسم:
سلام علیکم.
رضا شاه این طور که آقای میرزا جواد رحمت الله علیه فرموده کمر 124000 پیغمبر را (یکتنه؟) شکسته بوده و آن طور که آقای شاه آبادی رضوان الله علیه استاد ِ امام خمینی سلام الله علیه می فرموده «در طویله متولد شده بوده»، پس شاید بتوان نتیجه گرفت رضا شاه در عالم باطن استاد استادان شیطان است.
والّا من یک حکایت نقل کردم. حالا این حکایت چه داشته و چه قدر مهم بوده که بگویند سیدعباس دارد ژست روشنفکری می گیرد (؟) و سیدعباس آن قدر عقب عقب رفته که از آن طرف دیوار افتاده (؟)، من متوجه نمی شوم. و لابد فرد انتقادکننده به من، هم هیچ ژستی نگرفته، و هم دقیقاً یا تقریباً روی خط تعادل حرکت می کند.
رضا شاه، چه به عنوان یک فرد عادی، چه به عنوان شاه، قاعدتاً هم بدیها داشته و هم خوبیها (بدیها را مقدم بر خوبیها گفتم). رضا شاه مستقیماً با حوزه درافتاد. مدارس را، و دادگاهها را، از دست روحانیون درآورد. عمامه ها را گفت بردارند. و روحانیون برای حفظ عمامه، بسیار مبارزه و مقاومت کردند. کار بسیار زشت رضا شاه، که طبق عقل بنده، بسیار زشت بود، کشف حجاب (به اصطلاح خودشان «رفع حجاب») بود. چون رضا شاه مستقیماً با حوزه درافتاد، و خب حوزویان خود را نایب امام زمان می دانستند و می دانند، تا الان کینه ی رضا شاه از دل روحانیون بیرون نرفته. البته گفتم، و تکرار و تأکید می کنم، رضا شاه مسلماً کارهای بد و ظلمها انجام داده و کارهای بد و ظلمهایش را غیر از رودررو شدنش با روحانیون مطرح کردم.
خدمات رضا شاه و پسرش را باید در چارچوب و در حدّ عقل آنها و معلومات اسلامی و اجتماعی ی آنها بررسی کرد، و بررسی ی خدمات آنها و بررسی ی خدمات حکومت الله که از 22 بهمن 1357 یا 12 فروردین 1358 آغاز شد و در رأس آن حکومت آقای خمینی بود و پس از ایشان آقای خامنه ای است، ظاهراً بعضی معیارهایش متفاوت است.
بالله التوفیق.
ادامه:
فرمودید:
«درباره خدمات رضا شاه وپسرش هم همین قدر عرض کنم که میرزا جوادآقا ملکی تبریزی (رضوان الله علیه) فرمود که رضاشاه کمر صدوبیست وچهار هزار پیغمبر را شکست.»
یکی از عزیزان خواست بررسی شود این جمله را مرحوم میرازا جواد ملکی تبریزی گفته است یا نه. با دلایلی تردید داشت گوینده میرزا جواد باشد. با توجه به سال وفات میرزا جواد.
من الان در
http://rahebehesht.org/info/item.asp?ID=1977
چنین یافتم:
«مرجع بزرگ، مرحوم آیت الله شاه آبادی پس از مسأله ی کشف حجاب، بدون ترس از حکومت وقت، بر بالای منبر فریاد زد: رضا خان با به غارت بردن حجاب قرآن و کشتن قیام کنندگان علیه بی حجابی در مسجد گوهر شاد در کنار حرم علی بن موسی الرضا(علیه السّلام)، کمر صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را شکست.»
اگر آنچه نقل کردم درست باشد، گوینده ی این که رضا شاه کمر 124000 پیغمبر را شکست، مرحوم آقای شاه آبادی استاد عرفان مرحوم آقای خمینی بوده است.
و من شخصاً حدود ده (؟) سال قبل کتاب زندگینامه ی مرحوم شاه آبادی بزرگ را می خواندم، که گمانم ناشر کتاب بستگی ای داشت به بیت آقای شاه آبادی بزرگ. اصلاً شاید نام ناشر چیزی بود شبیه مؤسسه ی نشر آثار آیت الله العظمی شاه آبادی. چنین عنوانی. در آن کتاب خواندم، آقای شاه آبادی بزرگ استاد عرفان امام خمینی، اعتراض می کرده چرا برای رضا شاه جشن سالروز تولد می گیرید، رضا شاه در طویله متولد شده بوده، و در طویله که تاریخ تولد را ضبط نمی کنند.
دنیای عجیبی است. قرآن ما، می فرماید و لا تنابزوا بالالقاب، و ما مسلمانان به جای پیروی از قرآن، .....................
عشایر دلیر به هیچوجه حاضر نشدند زیر بار ظلم رضا شاه وسیاست اصلاحات ارضی وتمرکز گرایی او بروند.او هم زورش نرسید یا نخواست که با عشایر بجنگد.قرآنی را امضاء کرد وبرای روسای ایلات عشایر فرستاد که یعنی همه شما در امان هستید.آنها هم چون به قرآن اعتقاد داشتند وگمان نمی کردند تا این اندازه پست باشد سلاحشان را زمین گذاشتند و آماده گفتگو شدند.اما دستور داد همه را اعدام کنند تا بقیه حساب کار دستشان بیاید.
در اینجا گوشه ای از خدمات گرانقدر رضاشاه را آورده است.
http://www.rahetudeh.com/rahetude/Tabari/iran-rezashah/html/jameehiran-8.html
نتیجه سیاست ارضی وکشاورزی رضاشاه، چنانکه دررساله یاد شده نیز تصریح شده این بود که " ازیکسو بیست هزارده ششدنگ متعلق به 37 هزار خانواربزرگ مالک بود وازسوی دیگر60 درصد دهقانان ایران حتی یک وجب زمین نداشتند و23 درصد کمترازیک هکتار، 10 درصد ازیک تا سه هکتاروفقط 7 درصد بیش ازسه هکتارزمین داشتند.
سلام
چه خوبه که برای نقد کارهای رضاشاه از سوسیالیستهای خائن وطنی مثال و آمار آورد
سلام
1-در مورد نقل قول از مرحوم میرزا جوادآقا ظاهراً حق با شماست.من این مطلب را شنیده بودم وچون مدتی گذشته گوینده را اشتباه گفتم.اما کلیت مطلب صحیح است.
2-من چه گویم که تورا نازکی طبع لطیف
تا بحدی است که آهسته دعا نتوان کرد!
منظور من از ژست روشنفکری ابداً شما نبودید.منظور من مشخصاً آقای هادی طباطبائی وآقای جوادخراسانی بودند.اینکه حاکمان جمهوری اسلامی اکثراً عملکرد بسیار بدی داشته اند وبا خیانتها وجنایتها و زشت کاریهای فراوان همه چیز ما را نابود کرده اند دلیل نمی شود که ما رضاشاه را تقدیس کنیم.آن چیزهائی هم که در مورد او می گویند اکثراً مستند به شواهد فراوان تاریخی است وربطی به جمهوری اسلامی ندارد که بگوئیم خیالبافی و تبلیغات است.از آنطرف تاریخ ایران وشهادت کسانی که هنوز زنده هستند وانسانهای صدیق وباتقوائی هستند به خوبی گواهی می دهد که این پدروپسر خیانتهاوجنایتهای فراوان کردند.حالا آقا محمدرضا می فرمایند چرا از حزب توده شاهد آوردم.من فرصت بسیارکمی برای سرچ داشتم .لیست کردن خیانتهای این پدر وپسر به گمانم کار سختی نیست.به ما فرموده اند"انظر الی ما قال ولا تنظر الی من قال."اگر حزب توده خائن است بسیار خوب .آنچه حزب توده در مورد رضاشاه گفته اگر درست است ما می پذیریم.حرف حزب توده را می پذیریم اما خودش را ومرامش را وعملکردش را رد می کنیم.پس اشکال وارد نیست.
3-من هم سعی می کنم خاکستری ببینم ونمی گویم رضاشاه هیچ کارخوبی نداشته.سوال این است که اگر کارهای مثبتی در زمان رضاشاه انجام شده آیا بدلیل مقتضیات وشرایط زمانی وقرار گرفتن در سیر طبیعی تحولات جهانی بوده است یا اینکه چون رضاشاه حاکم بوده این مسائل واقع شده است.منطق من این است که حاکم را حذف می کنم ومی گویم اگر کس دیگری بجای او بودهمین اتفاقات مثبت رخ می داد؟اگر پاسخ مثبت است پس ربطی به مدیر جامعه ندارد.اگر پاسخ منفی است آنوقت به او مثبت می دهم.از نظر من انصاف این نیست که قبل وبعد یک حاکم را ملاک قرا دهیم وبگوئیم مثلاً ما راه آهن نداشتیم ورضاشاه راه آهن آورد.خوب راه آهن را برای ملت که نیاورد.برای انگلیسها آورد که بتوانندآذوقه ومهمات را به روسها برسانند.
انصاف این است که عملکرد هر کسی با خودش سنجیده شود.یعنی چه امکانات وتوانائیهائی داشته.چه کارهائی می توانسته انجام دهد وچه کارهائی انجام داده.اینهارا بعلاوه نقاط ضعف وخیانتها وجنایتهائی که آن حاکم کرده روی هم می گذاریم وبرآیند می گیریم.ایضاً همین برخورد رابا امام خمینی وبا خامنه ای ورفسنجانی واحمدی ودیگران می کنیم.ایا شک دارید که خامنه ای وهاشمی...برای این انقلاب واین مملکت زحمتهای فراوان کشیده اند وعمرشان را در این راه صرف کرده اند؟اما من با منطق خودم وقتی خیانتها وجنایتها وکج رویهای اینهارا کنار نقاط مثبتشان می گذارم کاهی را در مقابل کوهی میبینم که به حساب نمی آید.یا مثلاً ایت الله موسوی اردبیلی. کم خدمت کرده است به اسلام وانقلاب وحوزه ها؟ اما ایشان با سکوتش در مجلس خبرگان 68 بالاترین خیانت را به اسلام وانقلاب واین مردم مظلوم کرد.در حالی که خود خامنه ای بارها نزد ایشان اعتراف کرده بوده که من مقلد آقای منتظری هستم ایشان سکوت کرد وبا سکوتش رهبری اورا تایید کرد وحالا که بحمدالله والمنه تا بدبختی کامل ملت فاصله ای نمانده است دست به افشاگری زده که چنین وچنان بود.
نکته دیگرهمان است که مسعود بهنود گفته بود.همیشه اینطور بوده که بدنه نظام ونخبگان وزحمتکشان ومدیران میانی هستند که مملکت را می گردانند.حالا اگر یک حاکمی یا مدیر بالادستی شعور وبینش کافی داشت وایده های بزرگی هم ارائه داد این ایده های مثبت را بنام او ثبت می کنیم.والا مثل الان که دانشمندان ونخبگان ما در زمینه های مختلف ابتکار ونوآوری دارند یا بعضاً طرحهای خوب در مملکت جاری می شود این را حق نداریم به حساب خامنه ای واحمدی ودیگران بگذاریم.بله اگر آنها به هر ترتیبی زمینه رشد وبالندگی وشکوفائی ایده ها وافکار مثبت و تاثیرگذار را فراهم کردند وبه جریان تحول جامعه به سمت پیشرفت وتوسعه کمک کردند آنوقت برای آنها هم نقش قائل می شویم.فی المثل جناب امیر کبیر(رضوان الله علیه)هم عملکرد مثبت وبسیار سازنده ای داشته وهم صاحب ایده ها وافکار نوین وبسیار تاثیرگذار بوده است.پس آنچه بعنوان تحول مثبت وسازنده در عصر او انجام گرفته چون خودش مدیر وطراح این برنامه ها بوده بنام او ثبت می کنیم.با وجود آنهمه دشمن وفشارهای فراوان داخلی وخارجی کمترین کوتاهی وسستی یا خیانتی از او گزارش نشده.بنابراین من با منطق خودم بالاترین نمره را به او می دهم.هرچند نتوانسته باشد تمام طرحهایش را به موفقیت برساند.
4-ولا تنابزوا بالالقاب را متوجه نشدم.
نظرم را در ذیل نظرت می نویسم:
سلام علیکم.
گمان نمی کنم «ژست روشنفکری» به سیدهادی طباطبائی و به جواد خراسانی بخورد. احتمال می دهم نوشته ی آنها، ناظر بوده به نوشته ی مهدی نادری نژاد، که نادری نژاد نفی کرده بوده رضا شاه جمله ی «قبله ی عالم خداست» را گفته باشد، به این دلیل که رضا شاه قلدر بوده.
خب البته قلدر بودن رضا شاه (که بوده واقعاً)، منافات ندارد جمله ی «قبله ی عالم خداست» را گفته باشد.
و احتمال می دهم طباطبائی و خراسانی، منظورشان این بوده رضا شاه آنچنان موجود مخوفی نبوده که هیچ سخن و هیچ عمل خوب و معقولی از او صادر نشود. البته آقایان خودشان هستند و می توانند نظرشان را بفرمایند.
این که «ولا تنابزوا بالالقاب» را گفتم، به این دلیل بود:
من شخصاً حدود ده (؟) سال قبل کتاب زندگینامه ی مرحوم شاه آبادی بزرگ را می خواندم، که گمانم ناشر کتاب بستگی ای داشت به بیت آقای شاه آبادی بزرگ. اصلاً شاید نام ناشر چیزی بود شبیه مؤسسه ی نشر آثار آیت الله العظمی شاه آبادی. چنین عنوانی. در آن کتاب خواندم، آقای شاه آبادی بزرگ استاد عرفان امام خمینی، اعتراض می کرده چرا برای رضا شاه جشن سالروز تولد می گیرید، رضا شاه در طویله متولد شده بوده، و در طویله که تاریخ تولد را ضبط نمی کنند.
***
خب رضا شاه دانشگاه ساخت و بانک ساخت و راه آهن ساخت و دهها تونل ساخت و جاده ها ساخت، اگر همه اش را اولاً معلول پیشرفت صنعت زمانه بدانیم و ثانیاً بگوئیم رضا شاه اینها را انجام داد تا به انگلیس و روسیه و به ... خوشخدمتی کند، خب این فرقش با آنها که رضا شاه را سراسر سیاهی و تباهی و پلیدی معرفی می کنند، چیست؟
شما گمان می کنی اگر رضا شاه با کودتا حکومت را نمی گرفت، و احمد شاه تا 20 یا 30 یا 40 یا 50 سال دیگر حکومت می کرد، احمد شاه کم و بیش مطابق با همان زمانها که که رضا شاه راه آهن و دانشگاه و بانک و ... ساخت، این نهادها را تأسیس می کرد در ایران؟
***
خدمتها باید به درگاه خدا باشد.
خدمت کردن یا نکردن به فلان انقلاب و فلان جنبش و فلان حکومت، اگر مخلصانه باشد، اجر می بیند.
اگر افرادی مانند رفسنجانی به انقلاب خدمت کردند، و یکی دو سال بعد از پیروزی ی انقلاب گفتند
«اگر این انقلاب روزی نیاز به خفقان کرد خفقان پیش می آوریم»
(و قاعدتاً امام خمینی «نشنیده» جملات رفسنجانی را)
خب این افراد، اجرشان را از همان تشکیلات انقلاب باید توقع داشته باشند بگیرند. چنان که همین حدود یک سال قبل بود شعار «مرگ بر هاشمی» جلوی خانه اش سر می دادند.
انسان باید قبل از انقلاب و بعد از انقلاب و در هر زمان، حواسش به آخرتش باشد. جوگیر نشود. اسم و رسم و جایگاه و مقام افراد، حواس ما را پرت نکند. من از خدا می خواهم این طور باشم.
***
لطفاً در نسبت دادن الفاظ «جنایت» و ... به افرادی که این نسبتها به آنها موجب مرگ یا زندان یا ... می شود، در وبلاگ دیگران مراعات کن:
در وبلاگ دیگران مراعات کن.
اگر شما خودت وبلاگ داشتی، البته اختیار خودت را داری.
***
اگر اشتباه نکنم، خلاصه ی تحقیقاتت در موضوع ... هم این بود:
در آن موضوع، اشکال از «اطرافیـــــان» حضرت امام بوده.
سلام
در مورد تعبیر حضرت آیت الله شاه آبادی(رحمه الله) الان ذهنیتی ندارم ونظری نمی دهم.ولی اگر هم تعبیر ایشان محل اشکال باشد از باب توهین است نه القاب زشت.باید بررسی شود که آیا صدق توهین هست یا نه
آنچه گفتم فرمول کلی بود ودر مورد همه حاکمان صادق است.مشروط به اینکه تنها به شنیده ها ومعروفات اکتفا نکنیم ووقت بگذاریم وتاریخ را مدقانه ومحققانه بررسی کنیم که چرا بانک بوجود آمد چرا راه آهن ساختند وهزاران چرای دیگر.دقت کنید که بدون دانستن پشت پرده ها و اهداف طراحان یک برنامه حق نداریم قضاوت سطحی وعامیانه داشته باشیم.ممکن است کسی داعیه عدالت گستری داشته باشد وبا پول پخش کردن در جامعه مردم را هم راضی نگه دارد.اما وقتی من می بینم ومی فهمم که هدفش تصاحب کرسیهای قدرت وبسط وگسترش سلطه خود وحزبش است برخلاف همه مردم اورا وکارش را تایید نمی کنم.یا این منطق به مسائل نگاه کنید.در مورد رضاشاه راه آهنش را یقین دارم که هدف چه بود وبا قاطعیت هم می گویم که هدف ملت ایران نبود.گرچه بعدها مردم از این امکان بهره مند شدند.سایر مسائل هم محتاج تحقیق است.با وجود علاقه وافر تا این لحظه فرصت نکرده ام تاریخ دوره رضا شاه را مطالعه دقیق کنم.
من با تحلیل حوادث وآدمها کاملاً مخالفم.معتقدم ابتدا اطلاعات وشواهد ومستندات قوی ،متقن وجامع تهیه کنیم بعد تحلیل کنیم ونتیجه گیری نمائیم.نه اینکه اول تحلیل کنیم وبعد بگردیم دنبال شاهد مثال تاریخی برای تایید ادعایمان.کما اینکه در قضیه اعدام های 67 دیدید که هیچیک از تحلیلهائی که تا دوسال قبل انجام می شد مقرون به حقیقت نبود.چون اطلاعات دقیق ومستندی در دست نبود وصرفا گمانه زنی بود.
ملاحظه کردید که در بحث ملی شدن صنعت نفت باوجود اینکه همه آنرا خدمت بزرگی به ایران می دانند بنده آنرا یکی از بزرگترین خیانتها به این ملت می دانم.دلایلش را هم گفتم واستدلال کردم.
وضع کوس وممه چطوره ؟ خب گیرمیاد ؟؟؟