بسم الله الرحمان الرحیم.
یک کتاب از انگلیسی ترجمه کردند. از من هم خواستند همکاری کنم. یک قسمتش هست قهرمان داستان، مدت محکومیتش در اردوگاه کار اجباری در افغانستان در دوران طالبان تمام شده. مأمور اردوگاه حُکم آزادی را به او می دهد و او را تا دروازه ی اردوگاه و تا «آزادی» استقبال می کند. من این طور گفتم: «آن سوی دروازه، آزادی بود.»
الان با خودم فکر می کردم. آدم زندان است، آن سوی زندان آزادی است. از زندان بیرون می آید، می گوید آن سوی مرزهای کشورم، آزادی است. می رود آن سوی مرزها، می گوید باز هم بگردم ببینم آزادی ی مطلوب کجا است.
آزادی از نزدیک به صفر تا نزدیک به صد، در نقاط مختلف دنیا هست. هرچند بیرون ِ زندان ِ یک کشور دیکتاتوری، آزادی ی مطلوب آزادیخواهان نیست، ولی بالأخره آزادی اش بیشتر از درون زندان همان کشور است. هرچند بیرون ِ مرزهای یک کشور دیکتاتوری، آزادی ی مطلوب آزادیخواهان نیست، ولی ممکن است آزادی اش بیشتر از درون آن کشور دیکتاتوری باشد.
انسان سعی می کند از دروازه هایی که دَر بَر آزادی می بندند، بگذرد و رها شود. و البته چون این آزادی، برای بعضیها خطر دارد، آنها هم سعی می کنند دروازه ها را محکمتر کنند.
یکی از افتخارات حکومتها، خصوصاً در دوران جدید، این است که بگویند در حکومت ما و در کشور ما، آزادی مطلق است یا صد در صد است.
امام خمینی، 7 اردیبهشت 1358: «ما آزادى مطلق خواهیم داد، و مىدهیم و دادهایم لکن نه براى توطئه، نه براى فساد و خرابکارى. توطئه باید درهم شکسته شود. خرابکاران باید دفع شوند. باقیمانده رژیم منحوس، ریشههاى کثیف آن، طرفداران کثیفتر از آن باید قطع شوند. ما آنها را دفن مىکنیم.»
امام خمینی، 2 شهریور 1358: «ما آزادى دادیم به آنها، آزادى مطلق.»
امام خمینی، 11 آبان 1358: «هیچ انقلابى در دنیا نمىتوانید پیدا کنید مثل انقلاب ایران که بعد از انقلاب ابداً گرفتارى در کار نبود و آزادى مطلق بود.»
امام خمینی، 6 دی 1358: «آزادى مطلق بعد از آن اختناق مطلق در ایران بعد از انقلاب بلافاصله بود.»
امام خمینی، 14 دی 1358: «همه دیدید که دنبال سر این انقلاب یک آزادى مطلق بود.»
دکتر محمود احمدی نژاد، دوم دی 1388، در گفت و گو با شبکه ی ای بی سی ی آمریکا، وبسایت دولت جمهوری ی اسلامی ی ایران، http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=12&Id=185033 : «ما در ایران آزادی داریم، بیشتر از آمریکا. آنها آزادند صحبت کنند و تظاهرات کنند.»
دکتر محمود احمدی نژاد خطاب به خبرنگار مجله ی اکونومیست، 24 خرداد 1388، وبسایت دولت جمهوری ی اسلامی ی ایران، http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=13&Id=178298 : «نگران نباشید آزادی در اینجا نزدیک به مطلق و دلیل آن نیز این است که مردم هرچه دلشان بخواهد می گویند.»
http://www.theatlantic.com/infocus/2011/10/world-war-ii-the-holocaust/100170/
قابل توجه اونهایی که دم از اسطوره بودن هالوکاست می زنند و صرفا یک اختلاف عقیده ی مذهبی رو اساس قضاوت قرار می دن.
شرم آورده وجود این همه سند و مدرک و دم از جعلی زدن یکی از مصیبت بارترین فجایع قرن بیستم. موضع واتیکان چیست؟ یادمون نمیره که در آلمان کلیسای ماتولیک از هیتلر حمایت کرد...
ببخشید کی برد من لیبل فارسی نداره و مدام اشتباه تایپی دارم
1. درباره چند میلیون پوند ... اولا من "چند بار "نگفتم , یک متن را یکبار اینجا گذاشتم , یکبار هم در کامنت دانی وبلاگ شما عینا کپی پیست کردم . ثانیا نکته را اشتباه متوجه شده اید , شما در مورد پیامدهای پیش بینی نشده این عمل اظهار نگرانی کردید , من هم اشاره کردم که بودجه اختصاص داده اند " برای تحقیقات آزمایشگاهی به قصد ارزیابی ایمنی این شیوه " ... یعنی خودشان حواسشان هست . می خواستم نگرانی شما که قطعا ریشه انسان دوستانه دارد و قطعا ریشه واپس گرایانه ندارد را مرتفع کرده باشم .
2. فرمودید : "خب مگر یکی از ویژگیهای جوامع دموکراتیک، حاکم بودن " قانون" نیست؟ آیا غیر از این است، پس از به نتیجه رسیدن این حالت "انسان سه پدرمادره" ... در آن جوامع دموکراتیک، پارلمان و دولت پس از تعامل آزادانه با احزاب و مردم و دانشمندان و جامعه شناسان و کلیسائیان و ...، قانون می گذرانند که این کار عملی بشود یا نه؟ غیر از این است؟"
درحالیکه پیشتر فرموده بودید :
" اگر دانشمندان و قانونگذاران و مسجد و کلیسا مجموعاً تأیید کنند این روش را، و افرادی خواهان باشند از این روش استفاده کنند، البته آن افراد در فرزند خود شاهد آسیبهای احتمالی ی استفاده از این روش خواهند بود."
حالا بگذارید , جمله شما را تحلیل کنیم , شما یک جمله "اگر ... آنگاه ... " گفته اید بدین معنی که اگر این شیوه درمانی عملیاتی شود , آنگاه "افراد در فرزند خود شاهد آسیبهای احتمالی ی استفاده از این روش خواهند بود" ...
خوب . این جمله فی النفسه جالب است . معقول این
است که شما با توجه به اینکه دغدغه انسان ها را داری انشالله و کاهش رنج همه آدمیان را خواستاری , پس از اینکه یک شیوه درمانی توسط دانشمندان "تایید" شد , امیدوار باشی که خلایق از مزایایش بهره ببرند و بیماری ها ژنتیکی کمتر انتقال یابد و کودکان سالمتری در آینده داشته
باشیم , اما مشخص است که شما موضع منفی داری نسبت به این شیوه درمانی : " البته آن افراد در فرزند خود شاهد آسیبهای احتمالی ی استفاده از این روش خواهند بود." ... نمی دانم چرا
3. حال بگذاریم به مقدم جمله بپردازیم : "اگر دانشمندان و قانونگذاران و مسجد و کلیسا مجموعاً تأیید کنند این روش را ..." , اگر تحلیل من درست باشد که شما از کل قسمت "اگر" عملیاتی شدن این شیوه را در نظر داشته اید , خوب , حالات را بررسی می کنیم :
اگر دانشمندان تأیید نکنند این روش را ... قضیه کلا منتفی است
اگر دانشمندان تایید کنند ولی قانونگذاران تأیید نکنند این روش را ... مادامی که قانونگذاران موافقی از سوی مردم انتخاب نشوند و قانون را عوض نکنند , این شیوه عملیاتی نخواهد شد .
اگر دانشمندان تایید کنند و قانون گذاران هم تایید کنند اما مسجد و کلیسا تایید نکنند , .... چه می شود ؟ بیمارستان ها از این شیوه درمانی استفاده نخواهند کرد ؟ مردم مراجعه نخواهند نمود ؟ از لحاظ اجرای این شیوه فرقی می کند ؟
تنها می توان گفت , که محتمل است پیروان مسجد و پیروان کلیسا نخواهند از این شیوه درمانی استفاده کنند ... کما اینکه احتمالا از خیلی چیزهای دیگر جاری و ساری در جامعه انگلیس استفاده نمی کنند ... و همه اینها البته هیچ ربطی به "آسیبهای احتمالی ی استفاده از این روش" نخواهد داشت .
4. حالا اگر بخواهیم دقیقتر بررسی کنیم , باید بگویمم کدام مسجد و کدام کلیسا ؟ کلیسای انگلیکن ؟ کلیسای کاتولیک ؟ کلیسای پروتستان ؟ ارتودکس ؟ اوانجلیست ؟ ... و کدام مسجد ؟ شیعه ها ؟ سنی ها ؟ ...
و اصلا چرا شما فقط قید کرده اید "مسجد و کلیسا" مگر هندوها , یهودیها , سیک ها , بودایی ها و ... آدم نیستند ؟ یا نظر نهاد دینیشان به اندازه مسلمان ها و مسیحی ها برایشان محترم نیست و تاثیر گذار نیست ؟ ... و همچنین آن نخستین اقلیت انگلستان که شما سخن از آن نمی
گویید : بی مذهب ها (طبق سرشماری سال 2001 در انگلستان , 15.5 درصد از مردم انگلستان بی مذهب هستند . در مقابل 2.7 درصد مسلمان در این کشور زندگی می کنند)
خلاصه امیدوارم متوجه عرایضم باشید , با نهادهای دینی در امر قانونگذاری آنچنان "تعاملی" نمی شود کرد زیرا اعتنا به هر کدام تبعیض در مورد دیگران محسوب می شود . و نیز به این خاطر که معمولا "استدلالات عقلانی" برای امور ندارند و بر اساس متون مقدسشان راجع به هر پدیده جدیدی نظر می دهند . کلا هم نظر مردم بریتانیا وابستگی
چندانی به نظر مسجد و کلیسا ندارد . مثلا این را ببینید :
http://en.wikipedia.org/wiki/File:Bsa-religion-
question.svg
4. اما مذهبی ها انگلستان از چه نوع هستند ؟ ... محبوب ترین کلیسا در انگلیس کلیسای انگلیکان است و کلیسای انگلیکان کلیسایی است که :
در قرن 19 و در جریان جنگهای داخلی اروپا، در حالیکه این موضوع موجب شکاف در کلیساهای دیگر شد، کلیسای انگلیس بهعنوان تنها کلیسای پروتستان رای به ممنوعیت بردهداری داد.
جانبداری از حق زنان در انتخاب به مقام اسقفی در سال 1989 عملی شد.
اسقف اعظم "آنگلیکان" انگلیس گفت: باید محدودیتهای ازدواج همجنسبازان در کلیسا برداشته شود چون زن و شوهرها دارای حق انتخاب بین ازدواج مدنی و مذهبی هستند، همجنس گرایان نباید ازاین حق محروم شوند.
دکتر ملکولم براون مدیر هیات تبلیغاتی و ارتباط مردمی انجمن اسقفهای بزرگ :
«چارلز داروین، از هنگام تولد تو (1809)، کلیسای انگلستان به شما یک عذرخواهی بدهکار است؛ بدلیل بدفهمی و نیز موضعگیری ابتدایی غلط و تشویق دیگران به این سوء تعابیر، اما منازعه و جدال با شهرت و اعتبار شما همچنان ادامه دارد، و این جدال نه تنها متوجه تعارضات مذهبی شما، بلکه متمایل به آنانیست که علم حمایت از
شما را تنها به سبب حمایت از منافع شخصی خود بر دوش میکشند.»
... اما همین کلیسا هم لیبرال ترین کلیسای مهم جهان محسوب می شود , برای خود"مسیحی خواندگان" انگلیسی جذابیتی ندارد .
به نقل از اینجا :
http://en.wikipedia.org/wiki/Religion_in_United_Kin
gdom
Society in the United Kingdom is markedly more secular than in the past and the number of churchgoers fell over the second half of the 20th century.[19] In the UK overall, a Guardian/ICM poll in 2006 found that 33% describe themselves as "a religious person" while 82% see religion as a cause of division and tension between people.[20] The Ipsos MORI poll in 2003 reported that 18% were "a practising member of an organised religion".[12] The Tearfund Survey in 2007 found that only 7% of the population considered themselves as practising Christians. Ten per cent attend church weekly and two-thirds had not gone to church in the past year.[13][21] The Tearfund Survey also found that two thirds of UK adults (66%) or 32.2 million people have no connection with the Church at present (nor with another religion). These people were evenly divided between those who have been in the past but have since left (16 million) and those who have never been in their lives (16.2 million
سلام،
آنها که بلندتر و بیشتر آزادی را فریاد می زنند، همان ها هستند که دیوارهای نامرئی بلندتری برایش می کشند.
سلام
وآنانکه فریاد کنندگان آزادی را دیوارکشنده برای آن می دانند آیا بی استثنا چنین می انگارند؟ اینها خود چگونه آزادی را طلب می کنند ؟ درگوشی ؟ اینها آیا از قاعدین نیستند؟ مستبدان اغلب اوقات فریاد را هم نمی شنوند!
بگذریم از آنها که در هوای تمیز آزادی زندگی نمی توانند و ان را مسموم می سازند و از انها که هوای آلوده و مسموم را به مسلولین تقدیم می دارند! و هستند کسانیکه اصلا نمی دانند آزادی چیست؟
با سلام
همه حکومت ها در شعار خود را ملتزم می دانند ولی در عمل با موانعی روبرو می شوند شاید این موانع خود ساخته حکومت ها باشند.
باید به این مقوله ها با دید نسبی نگریست.
سلام
* نسلون ماندلا بعد از 20 سال زندان و شکنجه، موقع پیروزی، مخالفانش را می بخشد و رهبران ما بعد از پیروزی، اعدام سران رژیم سابق را در دستور کار قرار می دهند.
* معلوم نیست به چه دلیل در جامعه ما لعن و نفرین و مرگ خواهی برای دیگری همچنان تقدیس می شود و جزو فرایض به شمار می آید. طبیعی است که چنین جامعه ای نمی تواند جامعه ی رحمانی باشد بلکه زمینه رشد انواع خشونت ورزی و تحدید آزادی و بی عدالتی در حق مخالفان را فراهم می آورد.
سلام
خب ما بیش از اندازه انقلابی بودیم و البته از نظر کسانی که اعدامها را ناکافی می خواندند و همانها که انحلال ارتش به دلیل طاغوتی بودن خواستار بودند اصلا انقلابی نبودیم بلکه سازشکارانی بیش نبودیم !
شما از همین امروز قیاس بگیر که کسی مثل فرهادی رفته جایزه گرفته و علی الاصول باید فخر ایرانی باشد اما عده ای اگر بتوانند او را اعدام می کنند ! چرا چون جایزه ای صهیونیستی امریکایی گرفته است.
روزگار ما در گذشته تا بوده ،همین بوده و امروز هم همین است و بعد از این هم همین خواهد بود .پس زیاد به آینده دل نبندیم که به عقیده ی من فردای مان سیاهتر از دیروز و امروزمان خواهد بود
سلام
1-منطق نتیجه گرا بهره ای از حقیقت نخواهد داشت.
گفتیم وخواستیم آزادی مطلق را.اکنون در خفقان محض هستیم.پس دروغ گفتیم وشعار دادیم و...
آیا رسول الله نبود که فریاد آزادی خواهی وحق طلبی او بلندترین فریادهای تاریخ بشری بوده است؟پس آن همه کشتار مخالفان و جنگهای متعدد با اقوام مختلف را چطور توجیه کنیم؟آیا امیرالمومنین در یک روز هزاران نفر از مخالفانش را گردن نزد؟رفتار حکومتهای اسلامی بعداز ایشان با مخالفانش آیا گویای این حقیقت نیست که عمل حاکمان اسلامی بیشترین مغایرت را با آزادی داشته است؟پس با این منطق آیا حق نداریم گوینده شعار آزادی ورهبر مسلمانان وآورنده دین را ملامت کنیم؟منطق نتیجه گرا بهره ای از حقیقت ندارد.
2- حقیقتاً جای سوال دارد واز دوستانی که مدعی بخشش جنایتکاران هستند باید پرسید که آیا روش پیغمبر اکرم وامیرالمومنین(صلوات الله علیهما) را می پسندید یا روش نلسون ماندلا؟
فرمود حسن جان!اگر من از دنیا رفتم قصاص یا بخشش قاتلم بدست توست.اما فقط حق داری یک ضربه بزنی نه بیشتر.واگر من زنده ماندم اورا خواهم بخشید.زیرا ما خاندان رحمتیم.اینجا حق خودش را بخشید.
این همان امیرالمومنین است که وقتی بر یهود پیروز شد به امر پیغمبر دستور داد همه مردانشان را گردن بزنند.چرا اینجا بخشش نکرد؟ایا نعوذ بالله عصبانی شده بود وجو انقلابی او را تحت تاثیر قرار داده بود؟
آن دوستانی که مدعی هستند اگر جنایتکاران وجلادان پهلوی را به سیاق نلسون ماندلا می بخشیدیم بهتر بود آیا شجاعت دارند که همین حرف را درباره حکومت فعلی بزنند؟آیا برفرض محال اگر حکومت بهر دلیلی تغییر کرد حق وانصاف وعقلانیت ودین تایید می کند که شکنجه گران وقاتلان وتجاوزگران به جوانان بیگنا ه را ببخشیم؟مولای ما امیرالمومنین فرمود هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم همان را بپسند.مادروپدری که با مرگ فرزنشان آن هم به فیجع ترین شکل ممکن وتحت لوای اسلام وانقلاب وقرآن از هستی ساقط شده اند را چه کنیم؟بینی وبین الله کلاهمان را قاضی کنیم اگر به خواهر ومادر وهمسرما وناموس ما تجاوز کرده بودند(کما اینکه کردند چون همه جان باختگان واسیب دیدگان انقلاب وخصوصاً این دوسال ناموس من وخواهروبرادر من هستند) بازهم اینچنین دم از صلح وبخشش می زدیم؟
شعار آزادی میان دشمنان آزادی ومعتقدان حقیقیش مشترک است.پس آیا حساب هردودسته را یکی می کنیم؟
سلام،
علی(ع): لا تکن عبد غیرک فقد جعلک اللّه حرّاً؛
ای انسان! بندهٔ غیر نباش، زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است.
مفهوم آزادی را این طور می فهمم که " خدا ما را مجبور به داشتن آختیار و آزادی آفریده است. "
آزادی سیاسی و اجتماعی به تبع جزیی از همان آزادی فطری انسان است. و به نظرم مهمترین مسئله در بحث آزادی اجتماعی و سیاسی، یافتن مناسبات تعادل یافته بین قدرت و آزادی است.
داشتن و بدست آوردن این آزادی با فریاد و مثلا" تظاهرات خیابانی حقیقی و ریشه دار نیست. همانطور که تجربه ها نشان داده است. از دل انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب اسلامی ایران و... که در همه آنها آزادی در خیابان ها فریاد می شد، جز اختناق مضاعف و محدودیت چه بیرون آمد؟
این جمله معروف یکی از انقلابیون فرانسوی است:
" ای آزادی،چه جنایتها که به نام تو نمی کنند! "
هگل گفته است: " آزادی عبارت است از تکلیف خویش را انجام دادن" گمانم تکلیفی که هگل می گوید، در درست ترین شکل این باشد که، هیچ مسیری مطمئن تر و پایدارتر از آموختن و آموزش عملی آزادی نیست. آن کس که آزادی برایش ارزش است، باید بیش و پیش از دیگران، برای دیگران آزادی فراهم کند، حتی به این قیمت که آزادی دیگران، آزادی خود او را محدودتر نماید. بدین طریق است که آزادی ریشه دار و نهادینه خواهد شد.
سلام
در تاریخ بشریت همه آزادی را ستوده اند اما آزادی از چه ؟
این معنی را با هر تفسیری می توان آمیخت
یکی آزادی را آززادی از نفس خویش می خواند یکی ان را به آنارشیسم می رساند و دیگری که منطق نتیجه گرایی را عاری از حقیقت می داند آرادی را عین عمل حاکمان شریعت می شمارد ...
اجبار کردن یک انسان یعنی محروم کردن او از آزادی ...اما آزادی سیاسی آنجا که پای اجتماع در میان است محدود می شود.
خلاصه هر کجا که هست سلامت باشد
سلام
* در بحث برخورد حضرت محمد ص با مخالفان باید این روایات را هم در نظر آورد. (مضمون این روایات البته مشهور است و نقل آن از شریعتی موضوعیتی ندارد تنها به جهت گیرایی لحن و ادبیاتش انتخابش کردم):
« هر روز در رهگذرش ، یک فرد یهودی از بام خانه اش خاکستر بر سر او می ریخت و او نرم تر از مسیح ، همچون با یزید ، روی در هم نمی کشید . یک روز که از کنار خانۀ وی می گذرد و از خاکستر خبری نمی شود ، با لحن یک صوفی پر صفا می پرسد ، رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد و چون می شنود که بیمار است ، به عیادتش می رود » . ( شریعتی ، 1358 : 53 ) .
در اوج قدرت ، در آن لحظه که سپاهیانش مکّه را ( شهری را که 20 سال او و یارانش را شکنجه داده و آواره کرده است ) اشغال کرده اند ، بر مسند قدرت سزار اما در سیمای مهربان مسیح ، کنار کعبه می ایستد در حالی که ده هزار شمشیر تشنۀ انتقام از قریش در پیرامونش برق می زنند و بر ابوسفیان ، هند و عکرمه و دیگر قیافه هایی که یادآور شکنجه ها ، توطئه ها ، تبعیدها و مرگ های جانفزای عزیزانشان هستند ، دندان می سایند ، می پرسد ای قریش ، می پندارید که با شما چکار می کنم ؟ پاسخ می دهند که تو برادری بزرگواری . آنگاه با آهنگی که از گذشت و مهربانی گرم شده می گوید : بروید که همگی آزادید » ( شریعتی ، 1358 : 53 ) .
* جنگهای پیامبر و همچنین حضرت علی دفاعی و در برابر مخالفان متجاوز و محارب و از باب ضرورت و مقابله به مثل بوده است.
قرائت شما از اسلام رحمانی وسراسر عفو وبخشش وبزرگواری در نوع خود جالب بنظر می رسد.بالاترین دلیل بر اثبات حقانیت قرائت شما این است که نسخه شما نه تنها برای انقلاب 57 و88 بلکه حتی برای لیبی ومصر وتونس وفلسطین ولبنان ویمن وبحرین هم قابل اجراست.حالا چرا اینها خلاف قول شمل عمل می کنند من هم نمی دانم!