بسم الله الرحمان الرحیم.
نوشته ی مورخ 02/05/1384 ، به قلم میم، که در وبلاگ حمیدرضا بی تقصیر فدافن در http://www.fadafan.blogfa.com/post-10.aspx مورخ 01/08/1384 نقل شده است:
«نگاهی به اسناد انتخابات در دوره پهلوی اول در دور هشتم و حکایت نمایتده کاشمر
کی از این موافقان به قول خودش «بخت برگشته»، «اسدالله زوار» نماینده کاشمر در دوره هفتم مجلس بود که نامش در دوره هشتم از فهرست نامزدهای مورد قبول دولت خط خورد. او به تاریخ ۱۳۰۹/۹/۲۸ و در حالی که انتخابات کاشمر (= ترشیز) شده بود، نامه ای به تیمورتاش وزیر دربار نوشت و از وی خواست که به هر شکل ممکن اجازه دهد به مجلس راه یابد. زوار در این نامه به تفصیل از خدمات خود به رژیم پهلوی سخن می گوید و تصریح می کند: «حضرت اشرف! من فداتم. من دیوانه رژیم پهلویم. من عاشق اعلیحضرت و حضرت اشرف هستم. شاهد بر این ادعایم که در این مدت چهار سال (دوره های ششم و هفتم) اوامرتان را دیوانه وار به موقع اجرا می گذاشتم. حضرت اشرف! من خدمتم از تمام اینهایی که وکیل فرمودی نسبت به رژیم مقدس بیشتر است.» او سپس با ذلت تمام می خواهد که دوباره وکیل مجلس شود: «اینک ای کسی که غیر از تو امید و پناهی ندارم، به دادم برس، آقایی فرما، حیات و مماتم بسته به فتوت و جوانمردی حضرت اشرف است. اگر خود حضرت اشرف نسبت به چاکر کم لطفند، والله بالله تالله خیانت نکردم و تقصیری ندارم. ترحم فرما، تفضل کن. همان طوری که در دوره هفتم طلوع را و در دوره هشتم شریعت زاده را نجات دادی، چاکر بیست و پنج ساله خود را هم نجات بده.» اما تیمورتاش درخواست او را رد می کند و خاطر نشان می سازد که «رژیم حاضر، الحمدلله مستغنی از مساعدت من و ایشان است.»
در زمان سلطنت رضا پهلوی آنچنان قبح دخالت در انتخابات از میان رفته بود که وزرا برای انتصاب نزدیکان خود به سمت نمایندگی توصیه نامه هایی را می نوشتند؛ جالب اینکه تمام توصیه ها و مکاتبات خطاب به وزیر دربار بود، در حالی که مسؤول برگزاری انتخابات، وزارت داخله (= کشور) بود و وزیر دربار هیچ حق یا تکلیف قانونی در این مورد نداشت. اما از آنجا که رشته کار را تنها شخص شاه در دست داشت و وزیر دربار هم محرم اسرارش به شمار می آمد، رضایت وی به معنای برآورده شدن مقصود بود. برای نمونه در آستانه انتخابات مجلس نهم، «علی اکبر داور» وزیر عدلیه نامه ای به تیمورتاش نوشت و از او خواست که «جعفر» فرزند اروپا رفته یکی از دوستانش از تبریز نماینده شود. نکته شگفت آوری در این نامه به چشم می خورد. داور می نویسد: «کتر علی خان تبریزی یک مرتبه هم برای خانم خدمت رسید، داوطلب وکالت و البته از هر حیث خوب است. قطعاً در تبریز هم بی طرفدار نیست. از حیث اصولی از جعفر بهتر است، برای این که باهوش تر از اوست. (ولی مقصود بنده اشتباه نشود، انتخاب جعفر را استدعای قطعی می کنم.)
در این میان خود شیرینی ها و خوش خدمتی های برخی نمایندگان مجلس هم ـ برای انتخاب مجدد ـ گاه صورت مشمئزکننده ای می یافت.
در یک مورد: «محمدتقی خان اسعد بختیاری» نماینده دزفول در مجلس ششم، در آستانه انتخابات هفتم در نامه ای به وزیر دربار، گزارش ویژگی اخلاقی و گرایش سیاسی نمایندگان مجلس ششم را به وی ارائه داد تا به زعم خودش «کمکی به خیالات حضرت اجل» در انتخاب نمایندگان مجلس هفتم کرده باشد. او فهرستی از نمایندگان ترتیب داده و وضع آنها را در سه ستون گزارش کرد که برخی به شکل ذیل است:
آقای (ابوطالب) شیروانی ـ (نماینده) قمشه: موافق، خطرناک فایده خواه
آقای (سید حسن) مدرس ـ (نماینده) طهران: مخالف، عاقل، لجوج
آقای میرزا نصرت الله بیات ـ (نماینده) طهران: مخالف، منتظر وعده
آقای میرزا حسین خان وزیری (نماینده) ساوه و زرند: مخالف، بدبخت، احمق
آقای دکتر (محمد) مصدق ـ (نماینده) طهران: مخالف، مجنون، ملی
آقای محمد آخوند ـ (نماینده) تراکمه: موافق، مجسمه
اسعد بختیاری در برابر نام «اسدالله زوار» که ذکرش رفت، نوشته: موافق، بی آبرو و در برابر نام خودش در نهایت تملق مرقوم داشته:تا چه فرمایند!»
سلام
الیاس نادران:درصد زیادی از نماینگان مجلس هزینه سرسام آور تبلیغات انتخاباتی خود را از جاسبی گرفته اند!
علی مطهری:مجلس به شعبه ای از بیت رهبری تبدیل شده است.نمایندگان مجلس بجای کار کارشناسی وتفکر روی طرحها از بیت ربری استفتاء می کنند.
سلام،
یادم می آید در زمان شاه، خان یکی از دهات اطراف-که آشنا بود- در مورد انتخاب نمایندگان درست نظر عکس قاعدگی نمایندگی داشت. وقتی می گفت فلانی انتخاب شده است منطورش این بود که توسط دربار تایید شده است. وقتی می گفت فلانی انتصابی است، منظورش این بود که من باب سیاهی لشکر در مجلس است و از طرف مردم رای آورده است.
در شهری هم که مردم به نامزد مرد رای داده بودند و خانمی نماینده شده بود، ظریفی می گفت ، ما نر به صندوق انداختیم، ماده در آمد. !
سلام
گچ و ماست تمام عالم هم ظاهرا کار ساز نیست
رژیمی سکولار و این وضع؟ چرا در رژیم سکولار سابق دمکراسی برقرار نشد؟ رژیم لائیک رضاخانی را هم تجربه اش را داشته ایم
در بحثهای قبلی هم بارها گفته ام ، مشکل این کشور با عوض کردن نام و نوع رژیم و تغییر قانون اساسی و این حرفها حل نمی شود.
گچ و ماست را دوستان نگه دارند برای ماله کشی جنایات حکومت های دینی ... لازمشان می شود !
در مرام سکولاریسم , امر مقدس وجود ندارد . طبیعتا شخص مقدس و نظام مقدس هم وجود ندارد . بنابراین نیازی به ماله کشی هم پیدا نمی شود . رضاشاه جنایت کرد ؟ غلط کرد ! تف به گورش بیاید به خاطر آن جنایات ... محمدرضا شاه هم جنایت کرد ؟ ... او هم گور پدرش ! ... مردشورش را ببرد !
کارهای خوبی هم کرده اند ؟ ... بعد از آنکه آن تف ها خشک شد , حالا نور به قبرشان ببارد به خاطر آن خدمات ...
دنیای خاکستری , آدم های خاکستری , نظام های خاکستری ... بعضی کمی تیره تر , بعضی کمی روشنتر ... راستی کسی که نمی خواهد جنایات انجام شده در ایران را بین سالهای 1300 تا 1357 با جنایات انجام شده بین سال های 1367 تا 1390 مقایسه کند ؟ ... یا درجه دریوزگی و دیکتاتور پرستی و بی سوادی نمایندگان مجلس را در این دوره ها را !!؟
هزاران سال همه ی حکومتهای دینی را جمع کنید قطعا به اندازه ی ۴۰۰ سال حکومتهای غیر دینی و سکولار ادم نکشته است. البته در این مورد کاری از ماله بر نخواهد آمد!!
بحث دینی و غیر دینی نیست که جوش می اورید!!
همانطور که گفتم:
در بحثهای قبلی هم بارها گفته ام ، مشکل این کشور با عوض کردن نام و نوع رژیم و تغییر قانون اساسی و این حرفها حل نمی شود
بحث آزمندی و قدرت طلبی انسان است چه در حکومت دینی و چه در حکومت غیر دینی.
و باید برای این یک فکری کرد!
و جناب آقای ستاریان عزیز. فکری که تاکنون بشر برای حل این مشکل کرده، دمکراسی است.
گورابوطالب شیروانی خبرشهرضایی هم که شد تولدش هم که دست خورد عبدالحسین پیرمرادی هم که پسرش شد کم مونده هوشنگ هم وزیر بشه یک فکرد برای ابوتراب کنید خوشا به حال کربلایی محمد