بسم الله الرحمان الرحیم.
شاید شنیده باشید یا خوانده باشید که ولایت فقیه را مرحوم آقای حسن آیت یا مرحوم آقای حسینعلی منتظری نجف آبادی وارد قانون اساسی کردند.
بیانات امام خمینی را با توجه مطالعه کنید، و ببینید آیا امام خمینی اجازه می داد قانون اساسی بدون مقام ولی فقیه، به رفراندوم ملت گذاشته شود، یا هرگز اجازه نمی داد قانون اساسی بدون مقام ولی فقیه، به رفراندوم ملت گذاشته شود. توجه کنید به بیانات امام خمینی:
امام خمینی، 28 شهریور 1358، حدود دو ماه و نیم قبل از تنظیم نهائی ی قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران و به رفراندوم گذاشتن آن:
«من به همه ملت، به همه قواى انتظامى، اطمینان مىدهم که امر دولت اسلامى، اگر با نظارت فقیه و ولایت فقیه باشد، آسیبى بر این مملکت نخواهد وارد شد. گویندگان و نویسندگان نترسند از حکومت اسلامى، و نترسند از ولایت فقیه.»
امام خمینی، 28 شهریور 1358:
«نگویید ما ولایت فقیه را قبول داریم، لکن با ولایت فقیه اسلام تباه مىشود! این معنایش تکذیب ائمه است؛ تکذیب اسلام است.»
امام خمینی، 12 مهر 1358، دو ماه قبل از تنظیم نهائی ی قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران و به رفراندوم گذاشتن آن:
«به حرفهاى آنهایى که بر خلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب مىکنند و مىخواهند ولایت فقیه را قبول نکنند [اعتنا نکنید] اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است.»
امام خمینی، 12 مهر 1358:
«چشمهایتان را باز کنید! اهل خبره چشمشان را باز کنند. کسانى که با ولایت فقیه مخالفت مىکنند بر خلاف این چیزى که ملت آنها را تعیین کرده است عمل مىکنند، وکالت ندارند در این امر. من اولى که مجلس بنا بود تأسیس بشود، و پیشبینى این امور را مىکردم. اعلام کردم که مردم جمهورى اسلامى مىخواهند، جمهورى غربى را [نمىخواهند] جمهورى کمونیستى نمىخواهند مردم. مردم، جمهورى اسلامى مىخواهند. مردم شما را وکیل کردند که جمهورى اسلامى درست کنید. کسى که مخالفت کند با احکام اسلام، مخالف با جمهورى اسلامى است؛ مخالف با رأى موکّلین هست، آنها شما را وکیل نکردند براى این امر. همهتان هم اگر چنانچه یک چیزى بگویید که بر خلاف مصالح اسلام باشد، وکیل نیستید؛ حرفتان قبول نیست، مقبول نیست. ما به دیوار مىزنیم آن حرفى را که بر خلاف مصالح اسلام باشد. آن قدرى که شما اختیار دارید در این مجلس، این است که جمهورى اسلامى را بر طبق موازین اسلامى پیاده کنید. البته راجع به امور ادارىاش و اینها نظر دادن هیچ مانعى ندارد. نظر دادن مانعى ندارد؛ اما اشکالتراشى و این حرفها را به مردم القا کردن که اگر چنانچه فقاهت در کار بیاید و فقیه باشد، اگر چنانچه ولایت فقیه باشد، یک بساطى لازم مىآید و یک بساط دیگرى.»
امام خمینی، 12 مهر 1358:
«ولایت فقیه، تَبَع اسلام است.»
امام خمینی، 12 مهر 1358، دو ماه قبل از تنظیم نهائی ی قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران و به رفراندوم گذاشتن آن:
«ملت ولایت فقیه را مىخواهد، که خدا فرموده است»
امام خمینی، 30 مهر 1358، یک ماه و نیم ماه قبل از تنظیم نهائی ی قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران و به رفراندوم گذاشتن آن:
«قضیه ولایت فقیه یک چیزى نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است. همان ولایت رسول اللَّه هست.»
امام خمینی، 3 آبان 1358:
«این طور ولایت فقیه از روز اول تا حالا بوده. زمان رسول اللَّه تا حالا بوده.»
امام خمینی، 9 آبان 1358:
«شما موافقت کنید با این ولایت فقیه. ولایت فقیه براى مسلمین یک هدیهاى است که خداى تبارک و تعالى داده است. مِنْ جمله همین معنایى که شما سؤال کردید و طرح کردید که خوب، زنهایى که الآن شوهر دارند چنانچه گرفتاریهایى داشته باشند، چه باید بکنند؟ آنها رجوع مىکنند به آنجایى که فقیه هست.»
امام خمینی، 9 آبان 1358:
«ولایت فقیه براى شما یک هدیه الهى است.»
امام خمینی، 16 آبان 1358، حدود یک ماه ماه قبل از تنظیم نهائی ی قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران و به رفراندوم گذاشتن آن:
«آن قدر به ولایت فقیه، اثرِ مترقى بار است که در سایر این موادى که شما ملاحظه مىکنید، معلوم نیست مثل آنجا باشد.»
امام خمینی، 7 دی 1358، حدود یک ماه بعد از رفراندوم قانون اساسی:
«بهترین اصل در اصول قانون اساسى این اصل ولایت فقیه است.»
سلام
گمان نمی کنم شما با این نوشته منکر باشی که امام میخواست همان پیش نویس قانون اساسی پاریس نوشته حسن حبیبی و حاج سید جوادی و ؟ را به رای بگذارد
و این ملی مذهبی ها بودند که همگی مصر به تاسیس مجلس موسسان و نوشتن قانون اساسی دیگری بودند که از سوی امام بنا به پیچیدگی اوضاع مقاومت می شد و سرانجام با پادرمیانی و وساطت مرحوم طالقانی مجلس موسسان تشکیل و بررسی قانون اساسی آغاز و ولایت فقیه در ضمن مذاکرات در ان گنجانده شد که در قانون قبلی که امام مصر به رای گذاشتن ان بود خبری از ولایت فقیه هم نبود؟!
در چند کامنت قبل هم نقل قول کردم که :
به گواهی مشروح مذاکرات خبرگان قانون اساسی، اول بار آقای سیدمحمد کیاوش نماینده خوزستان در جلسه رسمی سوم و بعد از او آقای عبدالرحمن حیدری نماینده ایلام این موضوع را مطرح می کنند و بعد مرحوم آیت چون دبیر جلسه بوده، متن پیشنهادی آقایان را برای رأی گیری قرائت می کند. تازه این مربوط به جلسه رسمی است و گزارش هایی که از جلسات کمیسیون ها تاکنون منتشر شده، نشان می دهد که این بحث پیش از آن بطور جدی مطرح بوده است.
-بله، خود آیت الله منتظری قبل از اینکه اجلاس خبرگان شروع شود، سخنرانی و مصاحبه کرد و صریحاً گفت: نظام ما باید با ولایت فقیه اداره شود. می توانید در خاطرات و حتی بیانیه هایشان که جمع کرده و آورده است، پیدا کنید. ایشان اولین کسی بود که کتاب ولایت فقیه را نوشتند و ما نظر فقهی ایشان را قبول داشتیم. پس اینکه چه کسی مطرح کرد؟ آیت الله منتظری مطرح کرده است
البته خود امام ولایت فقیه را قبول داشت و ان را تبین کرد و درسش را داد. امام اعتقاد داشت و می گفت:
ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس یک وظیفه سنگین و مهم است نه اینکه برای کسی شان و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر برد.
بله همان امام می گفت:
فقیه اگر پایش را اینطور بگذارد، اگر یک گناه صغیره هم بکند از ولایت ساقط است. مگر ولایت یک چیز آسانی است که بدهند دست هر کس؟
و
خدای تبارک و تعالی می فرماید که اگر چنانچه یک تخلفی بکنی، یک چیزی را به من نسبت بدهی، تو را اخذ می کنم، و تینت را قطع می کنم. اسلام دیکتاتوری ندارد. اسلام همه اش روی قوانین است و آن کسانی که پاسدار اسلامند اگر بخواهند دیکتاتوری کنند. از پاسداری ساقط می شوند به حسب حکم اسلام
سلام علیکم آقای ستاریان.
ببخشید.
اگر خدا را قبول داری و اگر قرآن را قبول داری، بهراس از آنان باشی که خدا بر چشم و گوششان پرده می کشد، و نمی بینند و نمی شنوند.
شما داری با چشمت عین سخنان آقای خمینی را می بینی، که ایشان قانون اساسی ی بدون ولی فقیه را قانون اساسی ی طاغوتی می دانسته، و داری با چشمت می بینی عین سخنان آقای خمینی را که ایشان به طور واضح به اعضای خبرگان قانون اساسی هشدار می داده اگر مقام ولی فقیه در قانون اساسی نباشد وکالت آنها ملغا می شود، و باز هم تشبث می کنی به چیزهای دیگر.
می گوئی:
«گمان نمی کنم شما با این نوشته منکر باشی که امام میخواست همان پیش نویس قانون اساسی پاریس نوشته حسن حبیبی و حاج سید جوادی و ؟ را به رای بگذارد»
آخر مرد مؤمن، مرد مسلمان، مگر در قانون اساسی ی پاریس، مقام ولی فقیه وجود داشت؟
می گوئی:
«در چند کامنت قبل هم نقل قول کردم که :
به گواهی مشروح مذاکرات خبرگان قانون اساسی، اول بار آقای سیدمحمد کیاوش نماینده خوزستان در جلسه رسمی سوم و بعد از او آقای عبدالرحمن حیدری نماینده ایلام این موضوع را مطرح می کنند و بعد مرحوم آیت چون دبیر جلسه بوده، متن پیشنهادی آقایان را برای رأی گیری قرائت می کند. تازه این مربوط به جلسه رسمی است و گزارش هایی که از جلسات کمیسیون ها تاکنون منتشر شده، نشان می دهد که این بحث پیش از آن بطور جدی مطرح بوده است.»
آخر مرد مؤمن، مرد مسلمان، چه جوری است عین سخنان آقای خمینی که جلوی چشمت است و با وضوح و شدت و حدت و هشدار دارد می گوید مقام ولی فقیه باید در قانون اساسی باشد را ول می کنی، می روی
گواهی مشروح مذاکرات خبرگان قانون اساسی
را نقل و تکرار می کنی؟
مگر موضوع مقاله ی من، «ولایت فقیه در کلام اعضای مجلس خبرگان» است؟ واضح است موضوع مقاله ی من «ولایت فقیه در کلام آقای خمینی، قبل از تصویب قانون اساسی» است. اگر موضوع مقاله ی من «ولایت فقیه در کلام اعضای مجلس خبرگان» باشد، خب آن اعضا، بعضیهاشان موافق ولایت فقیه بودند، و بعضیهاشان مخالف ولایت فقیه. طبق خاطرات منتظری، حتا طالقانی مخالف ولایت فقیه بوده. حتا طالقانی مخالف گنجاندن ولایت فقیه در قانون اساسی بوده.
درود
حرفهای متینی زده اند حضرت امام!
سلام علیکم
احسنت
خیلی جالب بود. اینکه امام را آنطور که بود بیان کردید خیلی جالب بود.
یا علی
سلام
ببخشید وقت و حوصله ی تایپ یک مطلب را برای چند بار ندارم قبلا موضوع را بارها نوشته ام الان گشتم اما پیدا نکردم
از ویکی پدیا نقل می کنم به این آدرس:
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در نخستین انتخابات پس از آن که در سال ۱۳۵۸ که منجر به انتخاب حکومت جمهوری اسلامی گشت، بحثها در پیرامون قانون اساسی نظام گسترش یافت.[۱]
پیشنویس قانون اساسی که پیشتر به فرمان روح الله خمینی، توسط حسن حبیبی به نگارش در آمده بود، توسط شورای نگهبان و دولت موقت بحث و بررسی شد، و در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۵۸ در روزنامههای پرشمارگان منتشر گشت.[۱]
پس از تهیه پیش نویس قانون اساسی، جمعی از اعضای شورای انقلاب نظیر آقایان آیتالله طالقانی، بهشتی، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، باهنر، علی خامنهای، عزت الله سحابی و مصطفی کتیرایی اصرار داشتند که این پیش نویس مستقیما به همه پرسی گذاشته شود.
جمع دیگری از اعضای شورای انقلاب نظیر؛ مهندس بازرگان، ابوالحسن بنی صدر، هاشم صباغیان، ابراهیم یزدی و احمد صدر حاج سیدجوادی با استناد به وعدههای آیتالله خمینی مبنی بر تشکیل مجلس موسسان، اصرار داشتند که تدوین قانون اساسی روال دموکراتیک را پشت سر نهاده و در مجلسی مرکب از نمایندگان ملت مورد بررسی قرار گیرد و آنگاه جهت تصویب نهایی مورد همه پرسی قرار گیرد.
با وجود اینکه آیتالله خمینی ابتدا مخالف تشکیل مجلس موسسان بود و مایل بود که طرح پیش نویس قانون اساسی مصوب شورای انقلاب مستقیما به همه پرسی گذاشته شود، لیکن با پیشنهاد آیتالله طالقانی مقرر گردید تا مجلس خبرگان تشکیل و پس از بررسی نهایی پیش نویس قانون اساسی، حداکثر ظرف یکماه همه پرسی قانون اساسی برگزار شود.
مجلس خبرگان قانون اساسی، که پیش این قرار بود مجلس مؤسسان نامیده شود، برای بررسی نهایی قانون اساسی طی انتخاباتی که در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ برگزار شد، تشکیل شد و ۷۵ نفر به نمایندگی آن برگزیده شدند.[۱]
در روز ۲۸ مرداد ۱۳۵۸، مجلس خبرگان قانون اساسی، با پیام روح الله خمینی گشایش یافت. با تلاشهای محمد بهشتی پس از سه ماه، کار تدوین آن در ۲۴ آبان ۱۳۵۸ به پایان رسید. این قانون اساسی شامل ۱۲ فصل و ۱۷۵ اصل و یک مقدمه و موخره بود که در تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۵۸ به تصویب نهایی ملت ایران رسید.[۱]
شما ببخشیدحالا ببینیم مصداق این حرف کیست؟ :
اگر خدا را قبول داری و اگر قرآن را قبول داری، بهراس از آنان باشی که خدا بر چشم و گوششان پرده می کشد، و نمی بینند و نمی شنوند.
سلام علیکم آقای ستاریان.
ببخشید.
بنده این طور می فهمم شما بر گوش و چشمت پرده افتاده.
شما عین جمله ی آقای خمینی جلوی چشمت است، که ایشان قانون اساسی ی بدون ولی فقیه را قانون اساسی ی طاغوتی می دانسته، و داری با چشمت می بینی عین سخنان آقای خمینی را که ایشان به طور واضح به اعضای خبرگان قانون اساسی هشدار می داده اگر مقام ولی فقیه در قانون اساسی نباشد وکالت آنها ملغا می شود،
و می روی از ویکیپدیا مطلب می آوری.
شما وقت داری و حوصله داری هر مطلبی بگوئی و نقل کنی، فقط مشکلت این است این را نمی بینی:
طبق عین سخنان آقای خمینی، ایشان قانون اساسی ی بدون ولی فقیه را قانون اساسی ی طاغوتی می دانسته، و طبق عین سخنان آقای خمینی ایشان به طور واضح به اعضای خبرگان قانون اساسی هشدار می داده اگر مقام ولی فقیه در قانون اساسی نباشد وکالت آنها ملغا می شود.
شما عینکت را بردار می بینی!
می پرسی:
آخر مرد مؤمن، مرد مسلمان، مگر در قانون اساسی ی پاریس، مقام ولی فقیه وجود داشت؟
نخیر وجود نداشت و طبق تاریخ که نقل کردم و شما نمی بینی امام همین پیش نویس را برای رفراندوم کافی می دانست اما قبول نکردند.
اگر وسط تدوین قانون در مجلس خبرگان که داشته پروسه ی دمکراتیکش را طی می کرده , جار و جنجال شده و امام از نظریه ی ولایت فقیه دفاع کرده دلیل نمی شود که موضوع به رفراندوم گذاشتن پیش نویس پاریس و اصرار امام بر روی همین پیش نویس را انکار کنی!
انکار کردنی نیست .حالا شما دوست نداری خب چشمهایت را ببند تا نبینی!ولی یادت باشد که نوشتی :
گر خدا را قبول داری و اگر قرآن را قبول داری، بهراس از آنان باشی که خدا بر چشم و گوششان پرده می کشد، و نمی بینند و نمی شنوند.
آقای ستاریان.
دلم به حال شما می سوزد.
داری مستنداً می بینی آقای خمینی هرگز اجازه نمی داد قانون اساسی بدون مقام ولی فقیه به رفراندوم گذاشته شود، و داری می بینی افراد مجلس خبرگان قانون اساسی که منتخب مستقیم مردم بودند اگر مقام ولی فقیه را وارد قانون اساسی نمی کردند از دید آقای خمینی وکالت آنها ملغا بوده، اما شما
«تاریخ»
را طرح می کنی، و «تاریخ» یعنی
«فلان نوشته ی ویکیپدیا».
دلم به حالت می سوزد آقای ستاریان.
سیاستها، برای حذف مقامها و آوردن مقامها، و حذف یک قسمت از قانون و اضافه کردن قسمتی به قانون،
«گام به گام»
است. آقای خمینی، گام به گام، خواست خود را و تمایل و دیدگاه خود را بیان می کرد. آقای خمینی نمی آید روز اول تشکیل مجلس خبرگان، پیام بدهد
«ای عزیزان ولی فقیه را در قانون بگنجانید وگرنه مرتد هستید وگرنه تکذیب ائمه کرده اید وگرنه تکذیب اسلام کرده اید»
این طور که نمی گوید کسی.
آقای خمینی، حقش بود به عنوان رهبر انقلاب، در قدرت سیاسی سهم داشته باشد. به نظر من طبیعی است حق داشته باشد در قدرت سیاسی. رهبر انقلاب بوده. اما:
آقای خمینی می دانست در جمهوری ای که مانند بقیه ی جمهوریها باشد، عالی ترین مقام مملکت رئیس جمهور است، و رئیس جمهور مستقیم یا غیر مستقیم انتخاب می شود و زمانمند است و مقید به قانون است، و عزل شدنی است، و دوره ای عوض می شود. آقای خمینی:
حق خود از قدرت سیاسی را چنین مقامی نمی دانست. آقای خمینی:
می پسیندید حق خود از قدرت سیاسی ی رژیم جدید، مقامی مافوق رئیس جمهور و مافوق سه قوه باشد، و زمانمند نباشد و ابدی باشد، و واختیاراتی که برای آن مقام در قانون مقرر می شود
«قسمتی از شئون اختیارات آن مقام»
(توجه کنید آقای خمینی می گفته آنچه در قانون آمده قسمتی از شئون ولی فقیه است، و عملاً ایشان در ده سال حکومتش، به نام «وظیفه ی شرعی» و تعابیری مانند این، برای خودش اختیارات جدید ایجاد می کرد)
باشد، و قانوناً نظارتی بر آن مقام نباشد و آن مقام قانوناً عزل شدنی نباشد. آن مقام:
ولی فقیه بود.
با عرض پوزش برای سرکشی طبع بالفضول
من که خدا را هزار مرتبه شکر پیش شرط های لازم برای به هراس افتادن از پرده بر چشم و گوش را ندارم ... به ذهنم می رسد که :
ما اینجا با دو فرضیه مواجهیم :
1) فرضیه جناب ستاریان : امام "نمی خواست" یا "لازم نمی دید" که ولایت فقیه در قانون اساسی گنجانده شود
2) فرضیه جناب محمدی : امام لازم میدید که ولایت فقیه در قانون اساسی گنجانده شود
هر دو بزرگوار احتمالا متفق القولند که امام به مبحث "ولایت فقیه" معتقد بود و پیش از انقلاب نیز از این مبحث صحبت نموده بود .
حال به نظرم , جناب ستاریان برای استحکام فرضیه خویش باید توضیح دهند که :
- چرا امام مبحثی را که به آن معتقد بود و آن را تدریس می کرد , ابتدئا (به نظر ایشان) تمایل نداشت در قانون اساسی گنجانده شود ؟
- چرا امام در در مورد این عدم تمایلشان (که مبحث مهم و سرنوشت سازی بود) هیچگونه موضع گیری (در شکل سخنرانی) انجام نداد و ملت را بر نور بصیرت خویش بهره مند نساخت و نسبت به عواقب این کار هشدار نداد ؟
- چه شد که امام حداقل از شهریور 58 به این بحث روی خوش نشان داد (البته اگر با مسامحه نقل قول های جناب محمدی را فقط "روی خوش نشان دادن" در نظر بگیریم)؟ آیا نظرشان عوض شده بود ؟
- به نظر شما جناب ستاریان , آیا منطقی و معقول نیست که در مقابل جمله ویکیپدیا که "با وجود اینکه آیتالله خمینی ابتدا مخالف تشکیل مجلس موسسان بود و مایل بود که طرح پیش نویس قانون اساسی مصوب شورای انقلاب مستقیما به همه پرسی گذاشته شود، " بنویسیم {نیازمند منبع} ؟
- به نظر شما جناب ستاریان , آیا منطقی و معقول نیست که با توجه به فرمایش های حضرت امام در قبل و بعد از انقلاب و مخالفت ایشان با دموکراسی غربی (که بارزترین تفاوت شکلی اش با نظام ما همین اصل مترقی ولایت فقیه است) مخالفت امام با "تشکیل مجلس موسسان" را (در صورت وجود) ناشی از نگرانی ایشان نسبت به انتخاب "روشنفکرها" در انتخابات مجلس خبرگان و جرح و حذف اصول اسلامی قانون اساسی بدانیم ؟ تا به خاطر اضافه شدن احتمالی طرحی که خود ایشان از مدافعان نظری اش بود ؟
موضوع روشن تر از آن است که حاشیه ای ایجاد کنم.
سلام
مجلس مؤسسان یا خبرگان؟
این امام خمینی بود که نخستین بار در سخنرانی تاریخی ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در بهشت زهرا از تشکیل «مجلس مؤسسان» برای تغییر رژیم سخن گفت. اگرچه با تذکر یکی از اطرافیان، در پایان سخنرانی جمله اش را اصلاح کرد و گفت که مرادش مجلس مؤسسان رضاخانی نیست که به زور سر نیزه تأسیس شد. مجلس مؤسسان برای ما ایرانی ها یادآور مجلسی بوده که در سال ۱۳۰۴ برای تفویض حکومت ایران از قاجار به پهلوی شکل گرفت و امام خمینی در سخنرانی ۱۲ بهمن مشروعیت مردمی آن مجلس را زیر سؤال برد.
اصرار امام خمینی برای تدوین قانون اساسی رژیم جدید و به رفراندوم گذاشتن آن سبب شد که تلاش های گسترده ای از جانب فقها، حقوقدانان و سیاسیون برای تهیه پیش نویس مطلوب شکل گیرد. اگرچه امام در هفته های نخست پس از پیروزی انقلاب و به ویژه در حکم انتصاب مهندس بازرگان از لزوم تشکیل مجلس مؤسسان سخن گفته بود، با این حال به تدریج به این تمایل پیدا کرد که بدون تشکیل هیچ مجلسی، پیش نویس تدوین شده از سوی دولت موقت و شورای انقلاب که مورد پذیرش مراجع تقلید وقت نیز قرار گرفته بود به همه پرسی گذاشته شود. (۱) اما این آیت الله طالقانی و همفکرانش بودند که خواهان وفای امام به عهد خود شده و بر تشکیل مجلس مؤسسان اصرار کردند.
هاشمی رفسنجانی از جلسه ۶ ساعته تاریخی و سرنوشت ساز اول خرداد ۱۳۵۸ در اقامتگاه امام خمینی در قم چنین گزارش داده است: « گروهی از جمله آیت الله خامنه ای، آیت الله بهشتی، من و چند نفر دیگر معتقد بودیم که پیش نویس قانون اساسی مصوب شورای انقلاب و دولت موقت بهتر است مستقیما به همه پرسی گذاشته شود تا به این وسیله در عبور کشور از دوره انتقال و رسیدن به دوره ثبات، تسریع لازم به عمل آید. اما گروه دیگر که آقایان آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی و چند نفر دیگر جزو آنها بودند این نظر را نمی پسندیدند و می گفتند که بهتر است طبق وعده عمل شده به مردم، مجلسی برای تدوین نهایی قانون اساسی تشکیل شود … به هر حال پس از آنکه از بحث های ما در شورای انقلاب، نتیجه ای عاید نشد قرار شد مسأله در حضور امام مطرح و تصمیم نهایی گرفته شود. امام آن زمان در قم بودند. بنابراین به اتفاق اعضای شورای انقلاب و دولت، همگی به قم رفتیم و در جلسه ای طولانی که با حضور ایشان تشکیل شد صحبت ها و نظرهایمان را را مطرح کردیم. امام ابتدا نظر گروه ما را – به ویژه وقتی اشکالات ناشی از تعداد زیاد اعضای مجلس مؤسسان و طولانی شدن مباحث این مجلس، به خاطر تفاوت نظرات و افکار اعضای این مجلس را مطرح کردیم – بیشتر پسندیدند. اما پس از آنکه پیشنهاد آیت الله طالقانی برای تشکیل مجلسی محدودتر و کوچک تر برای بررسی و تدوین نهایی قانون اساسی مطرح شد و مورد بحث و بررسی قرار گرفت امام این پیشنهاد را پذیرفتند …» (۲)
مهندس عزت الله سحابی از دیگر حاضران در جلسه، اینگونه از اختلافات شدید میان اعضای شورای انقلاب و نشست اول خرداد به یاد می آورد که اختلاف آرا میان دو دیدگاه در شورای انقلاب جلسه را به تشنج کشاند به طوری که بازرگان و دکتر سحابی متأثر شدند. به گفته مهندس سحابی، هاشمی در جلسه شورا در نهایت از جبهه روشنفکران شورای انقلاب می خواهد که بر تشکیل مجلس مؤسسان اصرار نورزند. رفسنجانی به آنها یادآور می شود:« با حال و هوای امروز مملکت، من مطمئن هستم اگر انتخابات مجلس مؤسسان انجام شود هفتاد تا هشتاد درصد اعضای آن را روحانیون تشکیل خواهند داد و محصول آن مجلس مؤسسان، یک قانون اساسی ارتجاعی خواهد بود …» (۳) سایر اعضای جلسه همچون کتیرایی و بنی صدر نیز روایت مشابهی را بیان کرده اند که با گفته فوق الذکر هاشمی در خاطراتش مبنی بر اشکالات احتمالی تشکیل مجلس مؤسسان می تواند همخوانی داشته باشد.
گزافه نیست اگر بگوییم که جلسه اول خرداد ۵۸ قم سرنوشت ملت و تاریخ انقلاب را دگرگون کرد و آیت الله طالقانی نیز مهم ترین نقش را در چنین دستاوردی ایفا کرد. هاشمی رفسنجانی به یاد می آورد که حتی نام «مجلس خبرگان» و جایگزینی واژه «خبرگان» به جای «مؤسسان» نیز به پیشنهاد طالقانی بوده است. (۴) بدین ترتیب راه برای عملی شدن راه بینابینی تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی هموار شد و این مجلس با هدایت چهره هایی چون آیت الله بهشتی و آیت الله منتظری موفق شد تغییرات بنیادینی در پیش نویس قانون اساسی اعمال کرده و از جمله اصل ولایت فقیه را وارد قاموس سیاسی کشور کند
قسمتهای بالا را از اینجا نقل کردم:

http://www.tourjan.com/?tag=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%AF%D9%88%DB%8C%D9%86-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C
و بد نیست اینجا را هم بخوانید:
http://www.tourjan.com/?tag=%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C
من علاوه بر اینکه سنم اقتضا می کرد و در این انتخابات شرکت کرده ام و علاوه بر اینکه این حوادث را به چشم دیده ام و فعال هم بوده ام و چند بار هم بر سرش در سه چهار سال اخیر با همین سید بحث کرده و نوشته ام آرشیو روزنامه ی اطلاعات سال ۵۷ سه جلد و از آرشیو سال ۵۸ جلد اولش را دارم
اگر این منبع هم کافی نیست من باید بریده ی روزنامه های آن روز را اسکن کنم و آپلود کنم و اگر ناخوانا بود تایپ کنم که چی ؟! یکی خودش را زده به خواب و حاضر نیست بیدار شود!
موضوع به قدری روشن است و از واضحات تاریخی همین چند سال پیش که گمان نمی کردم کسی آن را انکار کند!
تازه دلش برای حال من می سوزد
دلت به حال خودت بسوزد به حای اینکه تشکر کنی که از نادانی درت می اورم و از بی اطلاعی ات کم می شود لیچار بار من می کنی؟! خیال می کنی با مو کندن و بالا و پایین پریدن و جیغ بنفش کشیدن وقایع تاریخی سیرش عوض می شود؟! خب اینطور خیال کن اما بدان خیالت اشتباه است و من بنا بر دوستی بر این خیال باطل صحه نمی گذارم.
در لینک مربوط به تورجان خطایی وجود دارد او به تحریم رفراندوم قانون اساسی بر مبنای پیش نویس پاریس از سوی آیت الله شریعتمداری در صورت عدم تشکیل مجلس موسسان هیچ اشاره ای نکرده است. ضمن اینکه مجاهدین خلق هم این نوع برقرار کردن رفراندوم برای قانون اساسی را دیکتاتوری خوانده بود.
در همین اوان امام سخنرانی کرد و رسما گفت التماس می کنم دست شما را می بوسم اختلاف نکنید بگذارید از گردنه های خطرناک رد شویم بعد بنشینیم یکی یکی مشکلات را حل کنیم.
چند روز بعدش مراجع نشست برگزار کردند (که خبر و عکسش در روزنامه موجود است) و وقتی از آقای شریعتمداری پرسیدند جریان به کجا رسید گفت همان شد که ما از اول می گفتیم و قرار است مجلس موسسان انتخاب شوند و هیچ اختلاف نظری وجود ندارد!
امروز وقت این نیست که نق بزنم که من فلان قسمش را نمی خواهم ، فلان قسمش را می خواهم . امروز وقت این است که همه دست به هم بدهید بگویید اسلام را ما می خواهیم ، چنانکه همه گفتید؛ بااسلام همه پیش رفتید. شما اشکالات خودتان را حالا پیش نیاورید؛ بگذارید برای بعد،بگذارید اسلام تحقق پیدا کند، بگذارید مملکت ، مملکت بشود، بعد بیاییم سراغ اینکه این مملکت نظامش چه جور باید باشد؛ طلبه اش چه جور باید باشد؛ کاسبش چه جورباید باشد. من هم می دانم همه جا اشکال هست ، لکن الان ما زلزله زده هستیم ؛ غربزده هستیم . همه باید دست به هم بدهیم و این راه را تا اینجا که آمدیم ، باقی اش هم برویم .مابین راه هستیم . باز گردنه ها داریم که دزدها توی آن گردنه هستند. ما یک گردنه را از آن گذشتیم ؛ یا دو گردنه را؛ باز دزدها توی آن گردنه های دیگر هستند؛ در کمین نشسته اند باهر صورت . ما باید همه ، همه ، دست به هم بدهیم از این گردنه ها بگذریم . بعد که گذشتیم از گردنه ها و رسیدیم به منزل ، بنشینیم بگوییم حالا اشکالاتمان چیست . الان وقت اشکال تراشی نیست . الان وقت جلو رفتن است . من از همه می خواهم ، من التماس می کنم به ملت ایران ، من دست ملت ایران را می بوسم ، اسلام را می خواهند ببرند.
جلد هشتم صحیفه نور ص ۱۷۶
از گفتگوی ۱۶ ساعته هاشمی استفاده می کنم و جواب جناب این قسمت از سوالات آقا امید را که پرسید:
چرا امام در در مورد این عدم تمایلشان (که مبحث مهم و سرنوشت سازی بود) هیچگونه موضع گیری (در شکل سخنرانی) انجام نداد و ملت را بر نور بصیرت خویش بهره مند نساخت و نسبت به عواقب این کار هشدار نداد ؟
اینطور جواب می گویم:
چهره آشنای سیاست در چهل سال اخیر در این گفت وگو با اشاره به شکل گیری هسته اولیه شورای انقلاب با حکم حضرت امام گفت: تلاش کردیم بین اعضای روحانی و غیرروحانی شورا تعادل باشد و تا آخر به این تصمیم پای بند بودیم.
هاشمی رفسنجانی درگیری نیروهای خط امام با جبهه لیبرال ها، منافقین و کمونیست ها را در عرصه های گوناگون سالهای نخست پیروزی انقلاب مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و به ناگفته های مسائلی نظیر برگزاری رفراندم تأسیس نظام جمهوری اسلامی، انتخابات خبرگان تدوین نهایی قانون اساسی، تصویب قانون اساسی، مقابله با توطئه های ضدانقلاب در چهارگوشه کشور، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، سقوط دولت موقت و غائله بنی صدر و منافقین پرداخت. ایشان با اشاره به تشکیل حزب جمهوری اسلامی در نخستین ماه های پس از پیروزی انقلاب گفت: تأسیس و تعطیلی حزب، هردو با نظر حضرت امام انجام شد و نقش اعضای حزب بویژه آیت الله شهید بهشتی در تدوین قانون اساسی مترقی و متناسب با نظام جمهوری اسلامی برکسی پوشیده نیست.
وی به نگنجاندن اصل «ولایت فقیه» در پیش نویس اولیه قانون اساسی اشاره کرد و یادآور شد: ذهنیت ابتدایی ما این بود که وقتی نظام، اسلامی باشد خود به خود ولایت فقیه حاکم خواهد بود و هیچ وقت بحث نکردیم که باید این را جایی تصویب کنیم. اما وقتی مطرح شد همه قبول کردیم در قانون اساسی بیاید. وقتی هم مطرح شد لیبرال ها خیلی مخالفت کردند و دولت موقت استعفا داد که امام نصیحت کردند و آنها با دلسردی به کارشان ادامه دادند
مفصلش را اینجا بخوانید:
http://iranist.narod.ru/rafsanjani1.html
و
http://iranist.narod.ru/rafsanjani2.html
و
http://iranist.narod.ru/rafsanjani3.html
و
http://iranist.narod.ru/rafsanjani4.html
و
http://iranist.narod.ru/rafsanjani5.html
و
http://iranist.narod.ru/rafsanjani6.html
و
http://iranist.narod.ru/rafsanjani7.html
اگر مایل هستید بدانید که در شورای انقلاب چه گذشت؟ گفتگوی عباس سلیمی نمین با دکتر عباس شیبانی را در این آدرس بخوانید:


http://mohsen_farahvashi.tebyan.net/viewPost.aspx?PostID=49191
چیزی که در این مصاحبه برای من جالب بود این است:
معمولاً اگر آقای طالقانی بودند ایشان جلسه را اداره میکردند و در غیبت ایشان، "شهید بهشتی" این وظیفه را عهدهدار میشد و صورت مذاکرات به امضای ایشان میرسید. این که حالا چه کسی رئیس، نایب رئیس، دبیر و امضا کننده باشد، چندان مطرح نبود. یک وقت هم قضیه مهر "شورای انقلاب" بود. ما به مهرسازی گفتیم یک مهر چهارگوش را که روی آن نوشته شده باشد: "شورای انقلاب اسلامی" درست کند که او گفت: "من مهر درست نمیکنم، باید "کمیته بنویسد
بله اوضاع چنین بلبشو بوده که شورای انقلاب برای مهر ساختن باید میرفته از کمیته ی محل نامه می اورده
در روزنامه هم دیدم وزیر دفاع بخشنامه کرده بود نظامیان مصاحبه نکنند. فرمانده دژبان مرکز گفته بود انقلاب کردیم که حرف بزنیم و این طور دستورات طاغوتی است
سلام بر دوستان نادیده، آقایان سیدمحمدی و ستاریان.
من به این همه شور شما در بحث بر سر حقیقت غبطه میخورم. اما بگذارید کمی از این هیجانها فاصله بگیریم و از بالاتر به این گردوخاکها نگاه کنیم، شاید حقیقت بهتر دیده شود.
من از جناب آقای ستاریان عزیز - که نشانی تارنوشت (وبلاگ) شان را هم نمی نویسند و نمی دانم و دوست دارم بدانم - سوالی دارم: آیا منظور شما این است که آقای خمینی نمیخواست ولایت فقیه در قانون اساسی بیاید و ملی - مذهبیها میخواستند؟! پس چرا در بازبینی قانون اساسی به منصوبان خودش (20 نفر) و نمایندگان منتخب مجلس (5 نفر) رهنمود نداد که این اصل را بردارید؟ بلکه در همین بازبینی میخ ولایت فقیه هم با ذکر «مطلقه» محکمتر شد؟
پس چرا به جانشینش - که گفته بود اختیارات ولی فقیه در چارچوب احکام اولیه است - با عتاب بسیار گفت ولایت فقیه میتواند احکام اولیه را هم تا هر وقت مصلحت بداند، تعطیل کند؟!
آقای خمینی اگر این همه دمکرات و قانونمدار بود که شما تصویر میکنید، پس چرا هر وقت لازم دانست، زیرآب همة قوانین را زد؟ یک نمونه اش همین مجلس بازنگری قانون اساسی که 80% اعضایش را نصب کرد و تازه رهنمود هم داد که چه بخشهایی را اصلاح کنند. تازه اینها همه در برابر حکم تابستان 67 هیچ است. حکمی که نمی توان گفت از دستش در رفت، چون موسوی اردبیلی با سوالی خواست فرصتی برای تجدیدنظر به او بدهد و او تنها تجدیدنظری که کرد، تأکید بیشتر بر تسریع و رحم نکردن بر قربانیان بود.
جمهوری اسلامی تا رضایت بازماندگان کشتار 67 را به دست نیاورد، روی خوش دمکراسی و حقوق بشر را نخواهد دید. آقای خمینی هم با این تلاشها معصوم نخواهد شد. ملی - مذهبیها هم هر خطایی کرده باشند، این یک قلم خطا - تأیید ولایت فقیه - را هرگز مرتکب نشدند و بارها و بارها هم چوبِ این تأیید نکردن را خورده اند.
اللهم ارنی الاشیاء کما هی بمحمدٍ و آله صلی الله علیهم اجمعین.
با سلام.
برای کامنتی که تو وبلاگم نوشته بودین همون جا تو بخش نظرات جواب دادم.تشریف بیارید بخونید.
سلام
جناب ستاریان
چندی پیش با سید بزرگوار در ادرس
http://www.mehre8000.blogfa.com/comments/?blogid=mehre8000&postid=339&timezone=12600
با نامی مجازی بحث داشتیم ایشان ادعای عجیبی مطرح کردند که بنده تقریبا چشمهایم از حدقه داشت در می امد کار به جایی رسید که از خوانندگان همان وبلاگ که از دوستان شما هم هستند برایم نوشتند این بحث را ادامه نده ایشان منطقی در بحث ندارند(نقل به مضمون)
مضمون بحث این بود که جناب سید محمدی فرموده بودند
" قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران، صراحتاً، رئیس مملکت را به اتکاء آراء عمومی نمی داند"
و دلیلشان این بود که در اصل 5 و 6 قانون اساسی امده است:
"اصل ۵
در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهدهدار آن میگردد.
اصل ۶
در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همهپرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد."
سپس فرموده بودند
" اصل 5 و اصل 6 را، با هم در نظر بگیرید. آیا شکی است طبق قانون اساسی، رهبر مملکت به اتکاء آراء عمومی نیست؟"
حقیر متعرض سخنشان شدم که
" البته من نمیدانم ایشان از کجای اصل پنج برداشت کرده اند رئیس مملکت به اتکاء ارائ عمومی نیست لکن ارجاع این اصل به اصل یکصد و هفت قانون اساسی نحوه ی انتخاب رئیس مملکت را مشخص کرده است"
" اصل یک صدو هفتم:"پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی "قدس سره الشریف" که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند ، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهای واجد شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصدو نهم بررسی و مشورت می کنند هرگاه یکی از آنان را اعلم به احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصدونهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب می کنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی می نمایند. رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسئولیت های ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت.
رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.""
اما جناب سید محمدی که اکنون دم از صراحت میزنند مجدد برای من نوشتند
" سلام علیکم.
عالم و عامی از این جملات چه می فهمد؟:
اصل ۶
در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همهپرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد.
آیا غیر از این است رئیس مملکت، و انتخاب رئیس مملکت، جزو "امور کشور" نیست، و به اتکاء آراء عمومی نیست؟ اگر در اصل 6 که "امور کشور" و "اداره شدن امور کشور به اتکاء آراء عمومی" ذکر شده، رئیس مملکت هم جزو امور کشور که به اتکاء آمار عمومی است، محسوب می شد، آیا از بردن نام رهبر خودداری می کردند؟
در اصل 6، اتفاقاً حتا نام مجلس خبرگان هم نیست. من بعید می دانم سهوی رخ داده باشد هنگام تنظیم اصل 6. من تقریباً تردید ندارم هم رهبر هم نهادی که رهبر را انتخاب می کند، هر دویش خارج از امور کشور که به مردم ارتباط دارد، در نظر گرفته شده اند."
بنده پس از خواندن این کامنتشان تقریبا فهمیدم تمام وقتی که در زندگی برای بحث با ایشان گذاشته ام خطای بزرگی بوده است و بعد توبه کردم از این اتلاف وقت!و برایشان نوشتم
" با سلام
ادم عالم و عامی با اضافه شدن قید عاقل صراحت را رها نمیکند و بر حدس و گمان و تاویل و تفسیر تکیه کند طبق مفاد اصل یک صدو هفت قانون اساسی که شرح و توضیحش در کامنت های پیشین گذشت منتخب مردم رهبر را در کشور انتخاب میکند.و صراحت این قانون غیر قابل انکار است!طبعا در این مورد ادامه ی بحث بی فایده است چون مثل کسی است که روز است و میگوید نه با تفسیر من از حرکت ستارگان الان باید شب باشد!!!"
مشروح این بحث در ادرس فوق هست میتوانید مراجعه کنید
فاعتبرو یا اولی ابصار!
سلام
بحث ما در اینجا بر روی مبانی ولایت فقیه و درست و یا غلط بودن آن نیست
در اینجا ادعا شده است:
شاید شنیده باشید یا خوانده باشید که ولایت فقیه را مرحوم آقای حسن آیت یا مرحوم آقای حسینعلی منتظری نجف آبادی وارد قانون اساسی کردند.
بیانات امام خمینی را با توجه مطالعه کنید، و ببینید آیا امام خمینی اجازه می داد قانون اساسی بدون مقام ولی فقیه، به رفراندوم ملت گذاشته شود، یا هرگز اجازه نمی داد قانون اساسی بدون مقام ولی فقیه، به رفراندوم ملت گذاشته شود
و ما در پی بررسی این موضوع هستیم که آیا این ادعا درست است و یا خیر؟
اینکه این بررسی کجایش به شصت و هفت مربوط می شود؟البته شما باید آن را روشن کنی!
اگر خیلی علاقه داری که جواب بگیری و اگر واقعا دنبال جواب هستی به این دو آدرس مراجعه کن و بحثها را بخوان که مفصل در باره شصت و هفت بحث شده است
http://cheshmejoo.blogfa.com/post/439
و
http://seyyedmohammadi.blogsky.com/Comments.bs?PostID=271
و
http://seyyedmohammadi.blogsky.com/Comments.bs?PostID=272
چون می دانم که نمی روی و نمی خوانی قسمتی را اینجا نقل می کنم:
« ٭ وضعیت جسمانی آقای خمینی در ماه های آخر عمر
....در کتاب خاطرات، نوشته ی آقای منتظری، در این باره چنین می خوانیم:
"... همه ی اشکال ها بر سر این است که امام در این یکی دو سال آخر از مسائل منقطع شده بودند، همانگونه که عرض کردم، قائم مقام وزیر وقت اطلاعات، آقای فلاحیان چنانکه از او نقل کردند، می گوید در این سال های آخر کارهایی را که با امام داشتیم با احمد آقا حل و فصل می کردیم، بقیه ی مسائل هم همینطور بود، سایر وزرا هم همینطور بودند، امام در این اواخر مریض بودند و با سفارش پزشکها ایشان را حتی المقدور از مسائل دور نگه می داشتند ... ". ( ص ۳۲۲ ، خاطرات آیت الله منتظری ، انتشارات انقلاب اسلامی )
٭ وصیتنامه ی آقای خمینی
در انتهای وصیت نامه ی آقای خمینی ، چنین آمده است :
"اکنون که من (خمینی) حاضرم، بعضی نسبتهای بی واقعیت به من داده می شود و ممکن است پس از من بر حجم آن افزوده شود، لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده و یا می شود، مورد تصدیق نیست مگر آنکه صدای من یا خط من و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان، یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم ... “. خمینی لازم دیده بود این تذکر را قبل از مرگ بدهد. ... »
چرا؟!
به شرط آنکه واقعا بخوانی
واقعا می روی می خوانی؟ یا مثل آدرس وبلاگ من که همین چند روز پیش برایت نوشتم و الان انگار که تازه به من رسیده ای و سراغ آن را می گیری! در این آدرس در وبلاگ خود شما مگر ننوشتم:
http://salmanmohammadi.blogsky.com/Comments.bs?PostID=45
شنبه 22 بهمن ماه سال 1390 ساعت 00:44 AM
نویسنده : ستاریان
من دو وبلاگ داشتم که هر دو فیلتر شد و دومی علاوه بر فیلتر چهار روز بعدش مسدود شد. الان فیسبوک دارم و هر چه را طبق عقیده ام درست بدانم با عکس و اسم و رسم منتشر می کنم.
اگر این حرف حقیقی است :" من به این همه شور شما در بحث بر سر حقیقت غبطه میخورم" و نه نیش و کنایه !باید بگویم عزیزمن برای بار دوم می گویم همانطور که در همین آدرس هم گفتم یا در بحثی شرکت نکن یا مطلب را حداقل بخوان و بعد نظرت را بگو
حالا با مطالبی که در بحث فعلی و در اینجا گفته شده آیا این ادعا ثابت شد و یا رد شد؟ خب چرا فکر می کنی با پذیرش حقیقت از شما چیزی کسر می شود؟
پذیرش این موضوع تاریخی یعنی :
"آقای خمینی هم با این تلاشها معصوم نخواهد شد"
!!؟
کسی خواست اینحا کسی را معصوم کند؟
یاشما می خواهید به هر نحو شده حقیقت را بپوشانید و دروغ را جای آن بگذارید؟
پناه می برم به خدا
اللّهم لا تکلنا الى انفسنا طرفة عین ابدا
سلام
ممنون از شما . در جریان بحث شما نبوده و نیستم
اجازه بدهید مطلب مورد اشاره ی شما را ابتدا بخوانم بعد اگر لازم شد مجدد و سر فرصت خدمت می رسم
سلام
فضای اینجا آن قدر امنیتی شده که آدم برای حفظ جان و نوامیس می ترسد کامنت بگذارد.سید! خدا ذلیل و علیلت نکند که وقت مارا با این مباحث می گیری.آمدم یک لینک بگذارم و بروم رفتم داخل بحث و هنوز بیرون نیامده ام.
سلام
سوال اول : آیا امام خمینی ( رحمت الله علیه) حقیقتاً معتقد بودند که پیش نویس قانون اساسی باید به رای مردم گذاشته شود ؟پیش نویس بدون اصل ولایت فقیه؟
پاسخ آیتالله موسوی تبریزی: تا چیزی را مردم نخواهند نباید انجام شود.
http://www.aftabnews.ir/vdceov8o.jh8pxi9bbj.html
ولایت فقیه و پیش نویس قانون اساسی
http://www.hawzah.net/FA/articleview.html?ArticleID=86327
گزارشی از تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی
http://www.hawzah.net/FA/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=4519&MagazineArticleID=32479
سوال دوم : در حالی که سالها قبل از انقلاب امام خمینی به ولایت فقیه معتقد بودند چرا این اصل بسیار مهم را در پیش نویس قانون اساسی قرار ندادند؟
جواب اول: بنظرم جواب آقای موسوی تبریزی جواب خوبی است وتا حدودی قانع کننده است .یعنی یک دلیل مهم این امراین بود که ایشان حقیقتاً به رای وخواست مردم در امر حکومت معتقد بودند ونمی خواستند نظر وعقیده خودشان را به مردم تحمیل کنند و بنایشان بر این بود که تا جایی که ممکن است ومخالفت شرعی ندارد دموکراتیک عمل کنند و آزادیهای مردم سلب نشود.
جواب دوم: برخی معتقدند که امام خمینی ویاران نزدیک ایشان معتقد جدی ومدافع اصل ولایت فقیه بودند و اگر بنا بود حکومت اسلامی تشکیل شودهیچ تصوری غیر از تشکیل حکومت بر مبنای ولایت فقیه نداشتند واساساً مشروعیت حکومت را بدون ولایت فقیه بی اعتبار می دانستند واین معنا را در مباحثات علمی وفضای حوزه به اثبات رسانده بودند .لذا مطلب آن قدر واضح ویقینی بوده که اساساً نیازی به مطرح کردنش نمی دیده اند.این جواب اگر هم درست باشد کامل واقناع کننده نیست.
جواب سوم : برای پاسخ اقناعی به این سوال لازم است مقدمات بحث طی شود.مطالعه سیره پیامبر اکرم (صلوات الله علیه وآله) ونوع برخورد ایشان با مسئله ابلاغ دین به مردم وتشکیل حکومت اسلامی وقدمهائی که برداشتند تا این معنا آرام آرام به تکامل برسد در بحث حاضر بسیار راهگشاست.پیامبر آنزمان که مبعوث به رسالت شدند آهسته ومخفیانه شروع به تلبیغ دین خدا در بین نزدیکان خود نمودند وعده معدودی را که مورد اطمینان ووثوق بسیار بودند با حقایق اسلام آشنا ساختند.به تدریج دایره تبلیغ گسترده تر شد وکار به جایی رسید که دعوت عمومی نمودند.بعد از کشو قوس های فراوان وهجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی مورد نظر خودشان آهسته آهسته مردم را با احکام وآداب دستورات دین آشنا ساختند واین سیر تکاملی بدین صورت طی شد.نکته جالب این است که با اینکه حقیقت شریعت نزد شارع یعنی خدای متعال (جل جلاله) تغییر وتبدیل نداشت لکن احکام شریعت مرحله به مرحله نازل شد وتکمیل گردید وهمه دستورات دین به یکباره نازل نشد.حتی خود کتاب الله هم اینگونه بر پیامبر نازل شد واین امر حکایت از حکمت وتدبیر فرستنده دین دارد.زیرا عرب جاهلی که به عادات زشت وغیر انسانی خویش نظیر زنا وشرب خمر وقمار وخونریزی وکشتار بی جهت خو گرفته وجزء لاینفک اخلاقیاتش شده بود به آسانی ویکباره نمی توانست تغییر رویه دهد وبه اصلاحات مورد نظر دین تن دهد.پیامبر ابتدا دعوت به اسلام ویکتا پرستی وترک شرک وبت پرستی نمودند وبعد اصول اعتقادی اسلام را پله پله مطرح فرمودند و به مناسبت بعضی احکام ودستورات دین خدا را بیان نمودند تا اینکه وقت تشکیل حکومت اسلامی رسید.بعداز تشکیل حکومت هم دقیقاً همین روال ادامه داشت لکن چون شرایط واقتضائات مناسبتر شده بود این روند سرعت بیشتری گرفت.
کپی پیست:
"آیاتی که اصطلاحا به آیات احکام مشهور شده است بیشتر مدنی هستند. یعنی تاریخ نزول این آیات مربوط به پس از هجرت از مکه به مدینه است. آیات مکی به خصوص آیات مربوط به سالهای اول بعثت، همه آیاتی برانگیزاننده، دعوت کنند و نفی کنندهی سنتها و اصنام عرب است. این آیات مدام از دگرگونیهای جدی و شالوده شکنیهای اساسی حکایت دارد. همچنین مهمترین شعار مسلمانان هم در آغاز بعثت با کلمهی «نه»(لا) شروع می شد و نفی باورها و اصنام عرب را در برمی گرفت. در این شرایط پر غوغا هنوز فرصتی برای تشریع و قانون جدید نهادن برای جامعهای مدنی نبود.
از سوی دیگر، پیامبر اسلام، بعثت خود را ادامهی رسالت همان پیامبران سلسلهی ابراهیمی می شمرد. بنیان گذار کعبه نیز ابراهیم و اسماعیل دانسته میشد که این خانه در زمان بعثت به خانهی اصنام تبدیل شده بود. مهمترین ادیان زندهی ابراهیمی هم که در آن روزگار مطرح بودند و پیروانی داشتند و تازه مسلمانان هم آنان را میدیدند، پیروان آیین موسی و عیسی بودند. از این جهت دور نمی نماید که مسلمان نخستین که در برخی موارد و آداب زندگی دینی مانند نماز و روزه و زکوة و حجاب که هنوز آیه ای و دستوری نداشتند موقتا همان آداب و دستوری را عمل کنند که مسیحیت و یهود به نقل از رسولان خود عمل می کردند.
به عنوان نمونه می توان از قبلهی مسلمانان یاد کرد که تا سال دوم پس از هجرت همان بیت المقدسی بود که قبله ی یهودیان و مسیحیان هم بود. سال دوم پس از هجرت هم یعنی پانزده سال پس از بعثت. به تعبیر دیگر از بیست و سه سال نبوت پیامبر، سیزده سال در مکه گذشت با همان رویکرد شالوده شکنانه، و ده سال در مدینه که اندک اندک آیات احکام نازل شد. بنا براین بیشتر آیات مربوط به احکام مربوط به دورهی پایانی زندگی پیامبر است. "
1-در مکه حجاب زنان کامل نبود. آیات مربوط به حجاب در مدینه نازل شده است.بنابراین قرآن نسبت به پوشش زنان مسلمان که سروگردنشان پیدا بوده است نهی نکرده است.اما در مدینه نوع پوشش اسلامی که در سوره نور وسوره های دیگر نازل شده است مورد توجه قرار گرفت.
2-قرآن در باره شرب خمر پنج حکم دارد که همگی دلالت بر حرمت دارد.اما از حکم کمرنگ و رقیق شروع می شود وبه حکم پررنگ که شدیدترین شلاق را به شارب خمر می زند ختم می شود.
3-درباره حکم زنا حد زنا را ابتدائاً امساک (زندانی شدن) در بیوت برای زنان معین کرده است و حد زنای مردان را ایذاء وکتک زدن.اما در سوره نور امر فرموده که به مرد و زن درصورت اثبات جرم و شهادت چهار شاهد عادل صد ضربه تازیانه بزنند. بنابراین حکم اول بسیار رقیق بود وحکم بعدی شدت پیدا کرد.
همه عقلای دنیا می پذیرند که ایجاد تغییر واصلاحات در یک جامعه اگر تدریجی ، حساب شده وگام به گام باشد دوام ، انسجام ، مقبولیت و مطلوبیت بیشتری دارد تا اینکه یکباره وبدون بستر سازی لازم وبصورت انقلابی ایجاد شود.اساس حرکت امام خمینی در مسئله تبیین ولایت فقیه در حکومت اسلامی هم دقیقاً با همین منطق صورت گرفت.درست شبیه حرکتی که پیامبر اکرم در ابلاغ وتکمیل دین خدا انجام دادند. امام خمینی در شرایطی بحث ولایت فقیه را مطرح کردند که این بحث در بین بعضی بزرگان حوزه ومراجع در حد گناهان بسیار بزرگ ونابخشودنی همچون بدعت وانحراف وارد کردن در دین خدا شمرده می شد و این عده از علما از نظر وزن علمی ومقبولیت در بین عامه مردم واهل علم شاخص و مورد توجه بودند.
ضمن اینکه در دهه 40 حکومت حکومت سلطنتی و پادشاهی بود و مطرح کردن این نظریه بصورت تکامل یافته و حداکثری نه تنها فایده ای نداشت بلکه چه بسا این عمل از جانب حاکمیت به توطئه واقدام برای براندازی تعبیر می شد ویقیناً حکم به قتل ایشان ویا ایجاد محدودیت شدید برای جلوگیری از بسط ونفوذ این نظریه وشخص امام در بین مردم وعلما می دادند واین کار شکست نهضت وهمه برنامه های اصلاحی امام ویاران وهمفکرانش را در پی داشت و نقض غرض بود وعقلا وحکما هیچگاه نقض غرض نمی کنند.
با این اوصاف ایشان ابتدائاً بحث ولایت فقیه را از نظر علمی وتخصصی تبیین نمودند و آنرا قوام بخشیدند.آرام آرام هر کجا فضا را مناسب می دیدند نظر تخصصی وبینش فقهیشان را که با اجتهاد وتلاش علمی بدست آورده بودند مطرح می کردند وگوشه هایی از بحث را نشان می دادند.بعد که به انقلاب نزدیک شدیم بحث تشکیل حکومت اسلامی مطرح شد وآرام آرام نسبت بین اسلامیت وخواست مردم توسط ایشان ونزدیکان ویارانشان تبین شدوبعدتر که انقلاب پیروز شد ونوبت به اداره کشور رسید همین روند طی شد.این سیر یک سیر تکاملی وتدریجی بود.ناگفته نماند که از نظر من تکامل مباحث ولایت فقیه و نسبت بین حکومت و حاکم با مباحث مربوط به دموکراسی و خواست مردم نه تنها خللی به نظریه ولایت فقیه وارد نمی کند بلکه قوت ، اعتدال ، انعطاف پذیری ، حقانیت و حکیمانه بودن این نظریه را اثبات می کند.
این رویه یعنی سیر تکامل تدریجی بیان و به کارگیری نظریه ولایت فقیه در اداره کشور بهمین صورت توسط امام وشاگردانشان و یارانشان ادامه پیدا کرد ودر مقاطع مختلف امکان ظهور وبروز پیدا کرد.
" این که در قانون اساسى یک مطلبى[ولایت فقیه] بود، ولو به نظر من یک قدرى ناقص است و روحانیت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارد و آقایان براى این که خوب دیگر خیلى با این روشنفکرها مخالفت نکنند، یک مقدارى کوتاه آمدند. این که در قانون اساسى هست، این بعضی شئون ولایت فقیه هست، نه همه شئون ولایت فقیه." (سخنرانی مورخه7/10/58. صحیفه نور، جلد11،ص133)
آیت الله بهشتی : "این اصل، یک اصل تعارفی نیست که بخواهند با فقها و علما تعارف کنند، احترام آنها را نگهدارند و بگویند بله آقا خوب اصل ولایت فقیه هم ما توی قانون اساسی گذاشتیم. هیچ اینجورها نیست. این اصل یک اصل بنیادی در نظام اسلامی ماست."(جمهوری اسلامی 03/04/1382)
تا اینکه در دی ماه 66 امام موقعیت را مناسب دیدند و صراحتاً همان نظری را که قبل از انقلاب در مباحث علمیشان اجمالا و در لفافه مطرح کرده بودند وصورت تکاملی و جامع نظریه ولایت فقیه بود کاملاً رو کردند .
مکان: تهران، جماران زمان: 16 آذر 1366/ 15 ربیع الثانى 1408
موضوع: حق دولت در تعیین شروط الزامى براى واحدهاى بهرهمند از خدمات دولتى
سؤالکننده: سرحدى زاده، ابو القاسم (وزیر کار و امور اجتماعى)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم.
محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامى، حضرت آیت اللَّه العظمى امام خمینى- مد ظله العالى
با آرزوى سلامتى و طول عمر براى آن وجود شریف و امید پیروزى هر چه سریعتر رزمندگان عزیز اسلام علیه کفر جهانى، استدعا دارد با توجه به کیفیت و نوع کار این وزارتخانه در ارتباط با واحدهاى تولیدى و خدماتى بخش خصوصى در مورد سؤال زیر، این وزارت را راهنمایى و ارشاد فرمایید:
آیا مىتوان براى واحدهایى که از امکانات و خدمات دولتى و عمومى مانند: آب، برق، تلفن، سوخت، ارز، مواد اولیه، بندر، جاده، اسکله، سیستم ادارى، سیستم بانکى و غیره به نحوى از انحا استفاده مىنمایند، اعم از اینکه این استفاده از گذشته بوده و استمرار داشته باشد و یا به تازگى به عمل آید، در ازاى این استفاده شروطى الزامى را مقرر نمود؟
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته. ملتمس دعا.
ابو القاسم سرحدى زاده- وزیر کار و امور اجتماعى
بسمه تعالى
در هر دو صورت چه گذشته و چه حال، دولت مىتواند شروط الزامى را مقرر نماید.
روح اللَّه الموسوی الخمینى ، صحیفه امام ج20 430
نامه [به آقاى لطف اللَّه صافى، دبیر شوراى نگهبان (حدود اختیارات دولت)]
مکان: تهران، جماران زمان: 26 آذر 1366/ 25 ربیع الثانى 1408
موضوع: حدود اختیارات دولت در بخشهاى اجتماعى، اقتصادى، بازرگانى و کشاورزى
مخاطب: صافى، لطف اللَّه (دبیر شوراى نگهبان)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
محضر شریف حضرت مستطاب رهبر انقلاب اسلامى، آیت اللَّه العظمى امام خمینى- دامت برکاته
با عرض سلام و تحیت و مسألت طول عمر و سلامت وجود مبارک در ظل عنایات خاصه حضرت بقیة اللَّه- ارواح العالمین له الفداء- تصدیع مىدهد:
از فتواى صادره از ناحیه حضرت عالى که، دولت مىتواند در ازاى استفاده از خدمات و امکانات دولتى و عمومى شروط الزامى مقرر نماید، به طور وسیع بعض اشخاص استظهار نمودهاند که دولت مىتواند هر گونه نظام اجتماعى، اقتصادى، کار، عائله، بازرگانى، امور شهرى، کشاورزى و غیره را با استفاده از این اختیار جایگزین نظامات اصلیه و مستقیم اسلام قرار دهد و خدمات و امکاناتى را که منحصر به او شده است و مردم در استفاده از آنها مضطر یا شبه مضطر مىباشند وسیله اعمال سیاستهاى عام و کلى بنماید و افعال و تروک مباحه شرعیه را تحریم یا الزام نماید. بدیهى است در امکاناتى که در انحصار دولت نیست و دولت مانند یک طرف عادى عمل مىکند و یا مربوط به مقرر کردن نظام عام در مسائل عامه نیست و یا مربوط به نظام استفاده از خود آن خدمت است جواز این شرط مشروع و غیر قابل تردید است اما در امور عامه و خدماتى که به دولت منحصر شده است به عنوان شرط مقرر داشتن نظامات مختلف که قابل شمول نسبت به تمام موارد و اقشار و اصناف و اشخاص است موجب این نگرانى شده است که نظامات اسلام از مزارعه اجاره تجارت عائله و سایر روابط بتدریج عملًا منع و در خطر تعویض و تغییر قرار بگیرد و خلاصه استظهار این اشخاص که مىخواهند در برقرار کردن هر گونه نظام اجتماعى و اقتصادى، این فتوا را مستمسک قرار دهند به نظر آنها باب عرضه هر نظام را مفتوح نموده است. بدیهى است همان طور که در همه موارد نظر مبارک راهگشاى عموم بوده در این مورد نیز رافع اشتباه خواهد شد.
دبیر شوراى نگهبان- لطف اللَّه صافى].
بسمه تعالى
دولت مىتواند در تمام مواردى که مردم استفاده از امکانات و خدمات دولتى مىکنند با شروط اسلامى، و حتى بدون شرط، قیمت مورد استفاده را از آنان بگیرد. و این جارى است در جمیع مواردى که تحت سلطه حکومت است، و اختصاص به مواردى که در نامه وزیر کار ذکر شده است ندارد. بلکه در «انفال»، که در زمان حکومت اسلامى امرش با حکومت است، مىتواند بدون شرط یا با شرطِ الزامى این امر را اجرا کند. و حضرات آقایان محترم به شایعاتى که از طرف استفادهجویان بىبند وبار یا مخالفان با نظام جمهورى اسلامى پخش مىشود اعتنایى نکنند که شایعات در هر امرى ممکن است.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه. روح اللَّه الموسوی الخمینى
حجه الاسلام سید علی حسینی خامنهای، امام جمعه تهران و رئیس جمهور وقت در نماز جمعه 11/10/1366 در توضیح نامه شورای نگهبان و نظر امام با اشاره به فتوای امام خمینی در مورد قانون کار این گونه اظهارنظر کرد :
..."امام که فرمودند دولت می تواند شرط الزامی را بر دوش کار فرما بگذارد، هر شرطی نیست. آن شرطی است که در چارچوب احکام اسلام پذیرفته شده است و نه فراتر از آن . سئوال کننده سوال می کند برخی از فرمایشات شما استنباط کرده اند که می شود قوانین اجاره، مضارعه، احکام شرعیه و فتاوی پذیرفته شده مسلم را نقض کرد و دولت می تواند بر خلاف احکام اسلامی شرط بگذارد، امام می فرمایند نه، این شایعه است. یعنی چنین چیزی اصلأ در حوزه سئوال وجواب وزیر کار و امام وجود ندارد!!!"
)روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه 12/10/1366، ص 9، خطبه های نمازجمعه حجت الاسلام والمسلمین سیدعلی خامنهای(
نامه [به آقاى خامنهاى (تعیین حدود اختیارات حکومت اسلامى)]
زمان: 16 دى 1366/ 15 جمادى الاول 1408
مکان: تهران، جماران
موضوع: حدود اختیارات حکومت اسلامى
مخاطب: خامنهاى، سید على (رئیس جمهور و امام جمعه تهران)
"بسمه تعالى
جناب حجت الاسلام آقاى خامنهاى، رئیس محترم جمهورى اسلامى- دامت افاضاته پس از اهداى سلام و تحیت، من میل نداشتم که در این موقع حساس به مناقشات پرداخته شود. و عقیده دارم که در این مواقع سکوت بهترین طریقه است. و البته نباید ماها گمان کنیم که هر چه مىگوییم و مىکنیم کسى را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهى است براى رشد انسانها. لکن صحیح ندانستم که جواب مرقوم شریف و تقاضایى که در آن شده بود را به سکوت برگزار کنم. لهذا، آنچه را که در نظر دارم به طور فشرده عرض مىکنم.
از بیانات جنابعالى در نماز جمعه این طور ظاهر مىشود که شما حکومت را که به معناى ولایت مطلقهاى که از جانب خدا به نبى اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- واگذار شده و اهمّ احکام الهى است و بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد، صحیح نمىدانید. و تعبیر به آنکه این جانب گفتهام حکومت در چهارچوب احکام الهى داراى اختیار است بکلى بر خلاف گفتههاى این جانب بود. اگر اختیاراتِ حکومت در چهارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید عرضِ حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضّه به نبى اسلام- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- یک پدیده بىمعنا و محتوا باشد و اشاره مىکنم به پیامدهاى آن، که هیچ کس نمىتواند ملتزم به آنها باشد: مثلًا خیابان کِشیها که مستلزم تصرف در منزلى است یا حریم آن است در چهارچوب احکام فرعیه نیست. نظام وظیفه، و اعزام الزامى به جبههها، و جلوگیرى از ورود و خروج ارز، و جلوگیرى از ورود یا خروج هر نحو کالا و منع احتکار در غیر دو- سه مورد، و گمرکات و مالیات، و جلوگیرى از گرانفروشى، قیمت گذارى، و جلوگیرى از پخش مواد مخدره، و منع اعتیاد به هر نحو غیر از مشروبات الکلى، حمل اسلحه به هر نوع که باشد، و صدها امثال آن، که از اختیارات دولت است، بنا بر تفسیر شما خارج است؛ و صدها امثال اینها.
باید عرض کنم حکومت، که شعبهاى از ولایت مطلقه رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- است، یکى از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتى نماز و روزه و حج است. حاکم مىتواند مسجد یا منزلى را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم مىتواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند؛ و مسجدى که ضِرار باشد، در صورتى که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت مىتواند قراردادهاى شرعى را که خود با مردم بسته است، در موقعى که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند. و مىتواند هر امرى را، چه عبادى و یا غیر عبادى است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامى که چنین است جلوگیرى کند. حکومت مىتواند از حج، که از فرایض مهم الهى است، در مواقعى که مخالف صلاح کشور اسلامى دانست موقتاً جلوگیرى کند.
آنچه گفته شده است تا کنون، و یا گفته مىشود، ناشى از عدم شناخت ولایت مطلقه الهى است. آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحاً عرض مىکنم که فرضاً چنین باشد، این از اختیارات حکومت است. و بالاتر از آن هم مسائلى است، که مزاحمت نمىکنم.. ان شاء اللَّه تعالى خداوند امثال جنابعالى را، که جز خدمت به اسلام نظرى ندارید، در پناه خود حفظ فرماید."
روح اللَّه الموسوی الخمینى 16 دى 1366 صحیفه امام، ج20، ص: 451و452
با این مقدمات پاسخ به سوال اصلی میسر می شود.چرا امام در پیش نویس قانون اساسی ولایت فقیه را نگنجاندند و چرا در مصاحبه ها وسخرانی ها روی این اصل تاکید چندانی نکردند؟
طلبه ها می گویند اقوی دلیل بروجود یک شیئ وقوع شیئ است.بالاترین دلیل براثبات درستی نگرانی ها ودغدغه های ایشان در مورد ورود اصل ولایت فقیه درپیش نویس این است که درستی این دغدغه ها در عمل به اثبات رسید .هنگام مطرح شدن اصل ولایت فقیه موضعگیریها ومخالفتهای شدید بوقوع پیوست وکار به ترک مجلس تدوین قانون اساسی وحتی منحل کردن آن کشید واین دودستگی وتفرقه واختلاف نظراگر ادامه پیدا می کرد به اصل انقلاب وکشور ضربه می زد و علاوه بر وجود دشمنان بیشمار خارجی و داخلی که مترصد کمترین فرصتی برای براندازی ونابودی انقلاب بودند مردم امیدوار به اصلاحات انقلابی را هم ناامید وسرخورده می کرد . پیش بینی حوادث بعدی کار سختی نیست.نمونه هایی از این مخالفتها که مطرح شده است ملاحظه کنید.فی المثل بنی صدر حق وباطل وراست ودروغ را به هم می آمیزد واز علما ومراجع بزرگ مایه می گذارد و به هر ترفندی چنگ می زند تا حقانیت رای خودش را اثبات کندواصل ولایت فقیه از قانون اساسی حذف شود.
آقای بازرگان و رفقایش آمده بودند پیش ما و گفتند: ما خیال داریم که این مجلس خبرگان را منحلش کنیم.امام خمینی :
من گفتم: شما چکاره هستید, اصلش که می خواهید این کار را بکنید. شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس منحل کنید.
(صحیفه نور, ج3/15.)
مجلس خبرگان, به مجرد این که صحبت ولایت فقیه شد, شروع کردند به مخالفت. حتی اخیراً در همین دو سه روز پیش, در یکی از مجالسشان این منحرفین… گفتند که: این مجلس خبرگان باید منحل شود…
(همان مدرک, 28 شهریور 58)
بنی صدر:"ولایت فقیه بدعتی در اسلام به شمار میرفت که تا قرن 13 هجری هیچیک از فقیهان حرفی از آن به میان نیاورده بودند!!!پس از مطرح شدن این طرح در قرن اخیر، بسیاری از علما و فقها به مخالفت با آن برخاستند. از آن جمله آیتالله خوانساری، آیت الله حسن قمی، آیتالله خویی، آیتالله محمد شیرازی، آیتالله طالقانی، آیتالله محمد روحانی، آیت الله مهدی حائری یزدی، آیت الله کاظم شریعتمداری، آیتالله کمپانی، آیتالله صادق روحانی، آیت الله سیدرضا صدر، آیتالله اراکی بودند که مخالفتشان با این اصل را ابراز داشتند."
شهید مطهری:" تصور مردم از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گیرند... این مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد. در شیعه هیچگاه چنین مفهومی وجود نداشته است." (پیرامون انقلاب اسلامی،مرتضی مطهری، دفتر انتشارات اسلامی،وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،بیتا، ص67 & بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد سال اخیر،مرتضی مطهری،انتشارات صدرا، بیتا،ص29. در حقیقت برداشت مطهری از ولایت فقیه جز حکومت فقیه بود.)
مطهری همچنین اضافه میکند:"روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پستهای دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومتها و دولتها است حفظ کند."( پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری،انتشارات صدرا، ص26)
آیتالله اراکی دراین باره میگوید:"شان فقیه جامعالشرایط اجرای حدود و قضاوت و ولایت بر قاصران است. این کجا و تصدی حفظ مرزهای مسلمانان از تجاوز فاسقان و رفع سلطه کافران از ایشان کجا؟" (المکاسب المحرمه،آیتالله اراکی،ص94. تکههای مربوط به نقض اصل ولایت فقیه در چاپ جدید کتاب آیتالله اراکی حذف شده است.)
آیت الله خوئی:"ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقیهان اثبات نمیشود. ولایت تنها اختصاص به پیامبر وائمه دارد. فقها نه تنها در امور عامه ولایت ندارند، بلکه در امور حسبیه هم ولایت شرعی ندارند." (التنقیح فی شرح العروه الوثقی، الاجتهاد والتقلید، آیتالله خویی، تقریرات از میرزا علی غروی تبریزی؛ قم، ص424)
درابتدا قرار نبود مجلس خبرگان تشکیل شود و قرار بر این شده بود که تکلیف قانون اساسی با رفراندوم مشخص شود، اما پس از صحبتهای فراوان تصمیم بر این شد که این قانون در مجلسی با نام موسسان طرح و پس از بررسی تصویب شود. شاید اگر همان قانون اساسی اول به رفراندوم گذاشته میشد دیگر این بحثها پیش نمیآمد اما مجلس خبرگان قانون اساسی همه چیز را به هم ریخت! :_)
بازرگان بعدها از اینکه بر تشکیل مجلس خبرگان اصرار ورزیده بود اظهار پشیمانی کرد. کریم سنجابی نقل میکند:
"بازرگان به من گفت بزرگترین اشتباهش در دوران نخست وزیری این بود که پیش نویس نخست قانون اساسی را به رای عمومی نگذاشت و پافشاری کرد که مجلس خبرگان تشکیل شود و به همین خاطر موقعیت روحانیون را در ساختار قانون اساسی تحکیم کرد." (امیدها وناامیدیها، کریم سنجابی،ص234)
بنیصدر نیز بعدها گفت:
"کاش رفراندم کرده بودیم و مجلس موسسان تشکیل نمیدادیم. اگر همین رفراندم را قبول کرده بودیم شاید وضع بهتر میشد."( درس تجربه، ص 82) :_) :_)
آقای خمینی در سخنرانیها، مصاحبهها و گفتگوهایش در پاریس حتی یکبار نیز سخن از ولایت فقیه به میان نیاورد و تنها بر ولایت جمهور مردم تاکید میکرد، اما با ورود به ایران و مطرح شدن اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی به یکباره گفتمان آیتالله تغییر کرد و بار دیگر سخن از ولایت فقیه، به جای ولایت جمهور مردم به میان آمد. در پیشنویس اصلی قانون اساسی خبری از ولایتفقیه نبود چرا که، مطابق عهدی که آقای خمینی در پاریس با ملت بسته بود، اصل بر ولایت جمهور مردم قرار داده شده بود. اما ناگهان در مجلس خبرگان قانون اساسی این طرح مطرح شد و سرو صدای بسیاری بهپا کرد. مخالفان و موافقان این طرح چه کسانی بودند؟
"در رابطه با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی من و آقای بهشتی و ربانی شیرازی و حسن آیت اصرار داشتیم. البته بعضیها هم مخالف بودند. مثل آقای طالقانی و بنیصدر."
(خاطرات آیتالله منتظری، چاپ اول، بهار 79، ج1، ص456)
آیت الله گلزاده غفوری نیز از مخالفان سر سخت اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان به شمار میرفت.
با وارد شدن این اصل در قانون اساسی و دادن اختیارات به رهبر عملا رئیسجمهور هیچکاره میشد وتمامی اختیارات در دست رهبر قرار میگرفت. پس از طرح این اصل، روزنامه انقلاب اسلامی در توصیف رئیس جمهور و اختیارات او در نظام جمهوری اسلامی، کاریکاتور مترسکی را کشید که در زیر آن نوشته بود رئیسجمهور! ( انقلاب اسلامی، 26مهر ماه 1358)
آیتالله شریعتمداری به اصل ولایت فقیه در قانون اساسی اعتراض کرد و خواستار اصلاح و حل آن شد.( کیهان، 10 آذر 58)
شریعتمداری پس از تصویب اصل ولایت فقیه آن را با اسلام مخالف خواند وگفت: "روشنتر بگویم وقتی نظر اکثریت ملت را بیاعتبار کردیم، بدان توجهی ننمودیم، یعنی به جمهوری اسلامی بیتوجهی کردهایم و این جمهور واکثریت را نپذیرفتهایم. لذا وقتی که جمهوری اسلامی بیاعتبار شد، مسلماً قانونی که در دست تصویب است[قانون اساسی] تماماً بیاعتبار میشود. یعنی از اعتبار عمومی و حاکمیت ملی برخوردار نیست ... نباید رأی ملت را بیاعتبار کنند وبگویند خیر ملت کسی نیست و هر چه هست فقیه است و او باید کار کند و او همهکاره است. این طرز تفکر و این طرز قانونگذاری و این طرز عمل به نظر ما درست نیست و به اساس لطمه می زند وهمه چیز را بی اعتبار میسازد و مسلماً نتیجه خوبی هم در آینده نخواهد داشت"( مصاحبه با روزنامه بامداد، 26 مهرماه 1358)
بنیصدر: "شما میگویید بنای کار بر این است که ما یک بی اعتمادی مطلق به مردم و نمایندگان آنها داریم. این کار صحیح نیست...اگر فقط کسانی حق دارند در انتخابات شرکت بکنند که رهبر معرفی میکند، معنای این یعنی انتخابات بیانتخابات. وقتی من بگویم ای مردم شما آزادید آن کسی را که من معرفی میکنم انتخاب کنید، این امر اسمش نه آزادی است ونه جمهوری"( مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، صفحه1152)
بازرگان:"به مجلس خبرگان وصیت میکنم در بعضی موارد تغییراتی بدهند تا حکومت انحصاری نباشد."( اطلاعات، 17 آبان 58)
بنیصدر:"آنطوری که ما این اصول رامی نویسیم قدم به قدم یک نوع استبداد را در قانون اساسی پیش می بریم."( انقلاب اسلامی، 1 مهر 58)
آیت الله طالقانی پس از دادن رای منفی به اصل 5 که متضمن اصل ولایت فقیه بود :"می ترسم با این وضع سطح قانون اساسی جدید از قانون اساسی 70 سال پیش به مراتب پایینتر باشد."( از آزادی تا شهادت، مجموعه کامل اعلامیهها، پیامها، مصاحبهها، سخنرانیها،خطبههای نماز جمعه و تفاسیر تلویزیونی آیتالله طالقانی، انتشارات رسا، چاپ دوم،ص488)
مقدم مراغهای در مجلس خبرگان پس از طرح اصل ولایت فقیه:" نباید یک طبقه خاص اسلام را در انحصار خود بگیرد."( انقلاب اسلامی، 22 شهریور 58)
مکارم شیرازی در روز رایگیری درباره اصل ولایت فقیه :"امروز، روز سیاه تاریخ ایران است." (انقلاب اسلامی، 22 شهریور 58)
مکارم شیرازی:"اینکه رئیسجمهور هم منتخب مردم باشد و هم مورد قبول فقیه ورهبر باشد باز هم کار دست او نباشد، معنی ندارد.این اصل اصلا قابل اجرا نیست...درست فکر کنید دشمن در داخل و خارج مارا متهم به استبداد میکند و مارا مخالف حاکمیت ملی معرفی میکند...این ماده از قانون میگوید همه سر نخ ها بدست ما است ...شما را بخدا اینکار را نکنید. بخدا بصلاح اسلام نیست، ما حاکمیت ملت را در اصول گذشته تصویب کرده ایم کاری نکنیم که حاکمیت مردم یک شیر بی دم و سر و اشکم شود ... ملت ایران به جمهوری اسلامی نود وهشت در صد رای داده و براساس آن رئیس جمهورانتخاب خواهد کرد و با اکثریت به او رای خواهد داد اما معلوم نیست این رئیسجمهور با توجه به این اصل که نوشته شده است، چکاره است؟.... این درست نیست که فقها بخواهند دیگری را به ریاست جمهوری برگزینند وهم خود همه اختیارات را داشته باشند"(مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهائی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران جلد دوم، صفحه1116-1115 . )همچنین پیشتر ناصر مکارم در مصاحبهای گفته بود:" تا آنجا که من اطلاع دارم هیچ رهبر مذهبی انتظار ندارد که رهبری مملکت را برعهده گیرد. رهبران مذهبی از جنبه های مذهبی در امور نظارت داشته باشند."( اطلاعات، 14 آبان 57 )
بازرگان:" تا آن جا که مربوط به دولت و شخص بنده میشود ما طرحی تهیه کردیم و سپردیم دست آقایان .حالا آنها چه بلایی سرش بیاورند حوالهشان به خدا و حضرت عباس"
(کیهان، 15 مهر 58)
بنیصدر:"این ولایت فقیه نیست، خدایى فقیه است."( نقل از مصاحبه با رشیدیان، عضو مجلس خبرگان، نشریه حکومت اسلامی،ارگان دبیرخانه مجلس خبرگان، سال یازدهم، شماره 39، بهار 85، ص198. جالب اینجا که رشیدیان نیز که از سرسختترین مدافعان اصل ولایت فقیه به شمار میرفت، عضو حزب زحمتکشان آبادان بود.)
بنی صدر: "شیخ بهایی گفته است مجتهد باید 165 علم داشته باشد. شما چند تا از اینها را بلدید؟ هیچ کدام از شما مجتهد نیستید اما من هستم و میگویم ولایت فقیه باطل است!." خاطرات آیتالله منتظری،ج1، ص456 همچنین درس تجربه، ص70. رشیدیان، از مدافعان سرسخت ولایت فقیه نیز درباره موضعگیری بنیصدر میگوید: "بنىصدر مىگفت مجتهد جامعالشرایط یا ولى فقیه باید 164 علم داشته باشد و این محال است لذا ولایت فقیه مفهوم دارد ولى مصداق ندارد و از این به صورت چماق همیشهاستفاده مىکرد."(نشریه حکومت اسلامی،ارگان دبیرخانه مجلس خبرگان،سال یازدهم، شماره 39، بهار 85، ص207(
نامه شهید بهشتی به امام:کاملامشهود است که رئیس جمهوروهمفکرانش برای حذف ولایت فقیه می کوشند.
http://www.khabaronline.ir/news-135203.asp
یکی از کسانی که مورد هجوم و هجمه بنیصدر و منافقین و ملیگراها بود، شهید دکتر بهشتی بود. این مخالفتها با حوادثی که در مراسم 14 اسفند1359 روی داد، بیش از پیش عیان شد. در چنین شرایطی، دکتر بهشتی در22اسفند1359نامه محرمانهای برای امام نوشت و در آن بار دیگر دلایل وجود اختلافات بین مدیران کشور را شرح دادو از امام علاج کار را خواست.
بخشهایی از این نامه که گویای حقایق آن روزهاست به این شرح است:
* دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آنکه جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط میشود.
یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد ، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن، باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد.
بینش دیگر در پی اندیشهها و برداشتها ی بینابین که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پایبند و گفتهها و نوشتهها و کردهها بر این موضع بینابین گواه.
*بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوریها یا دلسوزیهای بیگانگان معتقد و ملتزم.
بینش دیگر، هر چند دلش همین را میخواهد و زبانش همین را میگوید و قلمش همین را مینویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد، در عمل لرزان و لغزان.
*شاید برای شما شنیدن این خبر تلخ و دشوار باشد که بسیاری از کسانی که در طول سالهای اخیر در راه حاکم شدن اسلام اصیل بر جامعه ما کوشیده و رنجها بردهآند و در طول این سالها به مقتضای طبیعت و ماهیت نظام اداری رژیم شاهی، در همه سازمانهای لشکری و کشوری همواره در اقلیت بوده زیر فشار اکثریت غربگرا یا شرقگرای حاکم بر این سازمانها به سر بردهاند، هماکنون نیز بخشی از مسئولیتها را بر عهده دارند و مردم عزیز ما نیز در صحنهها حضور دارند، دوباره تحت فشار همان اکثریت قرار گرفتهاند. ولی این بار زیر حمایت همهجانبه رئیسجمهور و فرمانده نیروهای مسلح .
*برادران گفتند که نوارهای مربوط به سخنان رئیسجمهور در اصفهان را خدمتتان دادهاند که دانشآموزان و کارمندان را به مقاومت در برابر اقدامات دولت[شهیدرجایی] که با نظرات شخصی رئیسجمهور منطبق نیست، تشویق میکند.
*امروز در بیشتر دستگاههای نظامی و انتظامی و موسسات و سازمانهای دیگر، ،با حمایت رئیسجمهور و همفکران ایشان در جبهه ملی و نهضت آزادی و با همدستی خلقیها عناصر متدین و دلسوخته همه جا سرکوب میشوند
*به خدا سوگند که تحمل این وضع برای فرزندتان بسی دشوار است که چهره افسرده اینها را ببینم و ندای یاللمسلمین آنها را بشنوم و تنها پاسخ این باشد که صبر کنید. من هم صبر میکنم، و فیالعین قذی و فیالحلق شجی.
*این روزها مکرر با خود میاندیشم که ای کاش زیر بار این مسئولیت سنگین که با تاکید بر عهدهام نهادید نبودم، تا میتوانستم به کمک آنها لااقل فریادی برآورم، زیرا فریاد از یک طبقه زیبنده است اما از یک مسئول انتظار اقدام میرود، نه فریاد، و اگر اقدام کنم با این شائبه جگرسوز روبهرو میشوم که دفاع از مظلومان نیست، جنگ قدرت است میان سران، از روی هوا.
*آقای رئیسجمهور در کارنامهشان که پریروز به صورت سرمقاله در روزنامهشان منتشر شده، رسماً دستگاه قضایی را به ایجاد یک بلوای جدید در جامعه تهدید میکند که اگر دستگاه قضایی بخواهد ایشان را با کسانی که در حوادث روز چهاردهم اسفند ماه دانشگاه تهران زخمی و مصدوم شده و در دادسرای تهران از ایشان شکایت کردهاند، از نظر رسیدگی قضایی در دو کفه مساوی بگذارد، از ریاستجمهوری کنارهگیری خواهند کرد.
آیا ایشان خواهان آن نوع دستگاه قضایی هستند که اگر کسی از رئیسجمهور شکایت کرد با دو طرف شکایت یکسان رفتار نکند؟
*درماههای اخیر صدای پای آمریکای توطئهگر و همدستان و همداستانان او گستردهتر از پیش شنیده میشود.
*دنباله زنجیروار توطئههای غرب و شرق که متأسفانه خود را پشتسر رئیسجمهور پنهان کردهاند، بیش از پیش نمایان است.
*پناه دادن رئیسجمهور به مخالفان حاکمیت اسلام، عرصه کار را بر همه کسانی که شب و روز در این راه تلاش کرده و میکنند، روز به روز تنگتر میکند.
* در تلاشهای اخیر رئیسجمهور و همفکران او، این نکته به خوبی مشهود است که برای حذف مسئله رهبری فقیه در آینده سخت میکوشند. اینها در مورد شخص جنابعالی،این رهبری را طوعاً یاکرهاً پذیرفتهاند ولی برای نفی تداوم آن سخت در تلاشاند
* ما از همان آغاز در پی آن بودیم که میدان عمل سازنده چندان فراخ و گسترده باشد که امثال آقای بازرگان و آقای بنیصدر و آقای ابراهیم یزدی در سطوح بالا فعالیت داشته باشند. در آبان سال گذشته پس از استعفای دولت موقت پیام دادید که قم بیایم تا مسئله فوری اداره کشور در خدمتتان بررسی شود. صحبت از ترکیب جدید شورای انقلاب بود، نظر حضرتعالی این بود که آقای مهندس بازرگان دیگر در شورای انقلاب نباشند. براساس همین اعتقاد به شرکت خلاق هرچه بیشتر نیروها و نفی هر نوع تنگنظری و انحصارطلبی، پیشنهاد کردیم که ایشان همچنان در شورای انقلاب بمانند و سرانجام حضرتعالی هم موافقت کردید و در همین مرحله بود که مسئولیت دو وزارتخانه مهم وزارت دارایی و وزارت خارجی به آقای بنیصدر داده شد. اینها و نظایر اینها دلیل روشنی است بر اینکه شرکت فعال این آقایان در اداره امر کشور مطلوب ما بوده است و با آنها هیچ مسئله شخصی نداریم.
* برای حضرتعالی در مقام رهبری روشن است که اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سروسامان پیدا میکند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی این مردم رنجدیده و مرحوم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل میشود و نه میتوان برای آینده طرحهای اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد.
* با همه این احوال چندی است که این اندیشه در این فرزندتان و برخی برادران دیگر قوت گرفته که اگر اداره جمهوری اسلامی به وسیله صاحبان بینش دوم را در این مقطع اصلح میدانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این شاهد تلفشدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشیم.
سوال سوم : چرا امام اصرار داشتند که پیش نویس قانون اساسی هر چه سریعتر تدوین وتصویب شود وبه رای عمومی گذاشته شود؟پاسخ از بیانات ایشان به خوبی فهمیده می شود.
خلاصه ای از فرمایشات امام خمینی ودغدغه های ایشان در مورد چگونگی تدوین وتصویب پیش نویس قانون اساسی:
سخنرانى [در جمع ساکنان تهران نو، نمایندگان کشتارگاه اصفهان (قانون اساسى)]
زمان: 27 خرداد 1358/ 22 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: کارشکنى براى جلوگیرى از تصویب قانون اساسى
حضار: ساکنان تهران نو- نمایندگان کشتارگاه اصفهان- عشایر کرد
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
توطئه براى جلوگیرى از تصویب قانون اساسى
این از برکات این انقلاب است که برادرها همه دور هم جمع شدید. شما آقایان از کردستان، آن آقایان از اصفهان، آن آقایان از جاهاى دیگر، همه با هم جمع شدیم تا مطالبى را که داریم در میان بگذاریم. شما همه مىدانید که در این پنجاه و چند سال به مملکت ما چه گذشت، و به جوانهاى این مملکت چه گذشت، و خزائن این مملکت چطور به باد رفت؛ و نیروهاى انسانى این مملکت چطور عقب بود. حالا که بحمد اللَّه به واسطه اجتماع همه این سد بزرگ شکسته شد و قشر خائن یا کشته شد یا فرار کرد، حالا ما باید به فکر این باشیم که الآن تکلیف ما چیست؟ این چیزهایى که گذشت بحمد اللَّه خوب گذشت. رفراندم هم همه با هم شرکت کردید، و بحمد اللَّه خوب رأى داده شد، لکن از این به بعد باز کارهایى هست. که همانهایى که رفراندم را تحریم کردند و نگذاشتند بعضى جاها رأى بدهند، حالا هم همانها مىخواهند نگذارند که قانون اساسى به تصویب برسد. این براى این است که قانون اساسى یک قانون اساسى اسلام است، مال جمهورى اسلام است؛ و اینها از اسلام مىترسند. براى اینکه از اسلام مىترسند مىخواهند نگذارند که جمهورى اسلامى در ایران پیدا بشود. قبلًا مىگفتند که ما جمهورى مىخواهیم، به اسلامش کار نداریم. ما جمهورى دمکراتیک مىخواهیم، یعنى جمهورى غربى. ما که مسلمان بودیم، مسلمان که نمىتواند از اسلام بگذرد، از همه چیز مىتواند بگذرد اما از اسلام که نمىتواند بگذرد. همه گفتید که ما «جمهورى اسلامى» مىخواهیم. و این یک عده قلیلى که آن وقت مىگفتند که ما جمهورى مىخواهیم، جمهورى دمکراتیک مىخواهیم، آنها در اقلیت بسیار ضعیف واقع شدند؛ و [99 درصد] این طرف واقع شدند. و همه گروههاى آن طرف آن تتمه بودند. بعد که شکست خوردند، و حالا باز مىخواهیم ما قانون اساسى اسلام را بگذرانیم، قانون اساسى جمهورى اسلام را بگذرانیم، اینها به فکر این افتادند که این را نگذارند تحقق پیدا بکند به اینکه بگویند باید یک مجلس مؤسسانى نظیر مجلسهاى غرب در اینجا باشد. ششصد- هفتصد نفر عضو داشته باشد. چند ماه طول بکشد تا عضوها تعیین بشود؛ چند سال طول بکشد تا تصویب بشود. این براى این است که مىخواهند تأخیر بیفتد بلکه بتوانند این ریشههاى گندیده با هم جمع بشوند و یک مفسدهاى به بار بیاورند.
انگیزه ضد انقلاب از طرح مجلس مؤسسان
همه شما آقایان باید توجه داشته باشید که این طرحى که دولت داده است، این طرح صحیح است و زود مطلب را تمام مىکند، که نبادا اینها دوباره اجتماعى بکنند و همان مفاسد سابق را. اینهایى که الآن مىگویند ما مجلس مؤسسان مىخواهیم همانها بودند که رفراندم را تحریم کردند بعضىشان. الآن در کردستان هم باز همین معنا را تعقیب کردند که ما مجلس مؤسسان مىخواهیم، و الّا تحریم مىکنیم. آن وقت هم تحریم کردند؛ حالا هم همانها هستند. آنهایى هستند که با اسلام مخالفند. ما مجلس مؤسسان براى چى مىخواهیم؟ ما مىخواهیم که اسلام درست بشود. مجلس مؤسسانى که طول بدهد سه سال، چهار سال و ما به خطر بیفتیم مىخواهیم چه کنیم. ما به مردم مىگوییم شما نماینده تعیین کنید- 75 نفر بنا شده است نماینده تعیین کنید- بیایند این قانون را بررسى کنند. همه آقایان، هر جا هستند، نماینده خودشان را بفرستند بیایند این قانون را ببینند. بعد از اینکه این نمایندهها این قانون را قبول کردند، آن وقت [به] رأى مردم بگذاریم، به رفراندم بگذاریم؛ یک روز مطلب تمام بشود که سرتا ته مطلب دو ماه طول بکشد؛ نه چهار سال سه سال طول بکشد، تا از آن طرف مرزها کمک بشود به این طرف؛ از داخل هم ایادى امریکا و انگلستان و جاهاى دیگر دست به هم بدهند و یکوقت غائلهاى بپا بکنند.
خیانتکاران در پوشش ملیگرایى
ما مىخواهیم زود مطلب تمام بشود و مملکت ما یک مملکت اسلامى بشود. و همه شما همین معنا را بخواهید. همین معنا را شما هم که به کردستان مىروید، سلام من را به همه دوستان ما برسانید و بگویید اساس این معناست که اینها مىخواهند همان رژیم سابق را یا نظیر او را پیش بیاورند. و آنها را باید بین خودتان راه ندهید. از آنها اعراض کنید، یا هدایتشان کنید شما چه مىگویید. شمایى که حالا افتادید و دارید مفسده مىکنید چه مىگویید؛ براى این ملت مىخواهید کار بکنید؟ خوب، همه ما براى ملت [هستیم] بیایید کمک کنید؛ چرا کارشکنى مىکنید. ما مىخواهیم خانه بسازیم، شما کارشکنى مىکنید. مىخواهیم کشاورزى راه بیفتد، شما کارشکنى مىکنید. مىخواهیم کارخانهها راه بیفتد، شما کارشکنى مىکنید. رفراندم مىخواهیم بکنیم، شما خرابکارى مىکنید و قانون اساسى اسلامى مىخواهیم درست کنیم، باز هم شما خرابکارى مىکنید. پس شما یک دسته خرابکار هستید، نه یک دسته ملى که براى ملت بخواهید کار کنید. شما مىخواهید همان خرابکاریها را برگردانید و ما ان شاء اللَّه نمىگذاریم همچو چیزى بشود.
ان شاء اللَّهسخنرانى [در جمع اعضاى انجمن نداى اسلام قم (تصویب قانون اساسى)]
زمان: 28 خرداد 1358/ 23 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: خوددارى از توجه به مسائل فرعى و اهتمام به تصویب قانون اساسى
حضار: اعضاى انجمن نداى اسلام قم
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
جهاد در راه رفاه مستضعفان
عرض مىکنم که اول باید تشکر کنم از شماها که در جنوب شهر یک همچو فعالیتها را مىکنید. این یک جهاد بزرگى است براى شما، و خداوند شما را ان شاء اللَّه تأیید مىکند.
قضیه اینکه براى رفاه آنجا، براى چى آنجا، اینها هم در نظر گرفته شده است، و شاید زود هم این کارها بشود. بنا بر- این است که- در همین جهاد براى ساختن، جهاد سازندگى، به قشرهاى پایینتر بیشتر توجه بشود و جنوب شهریها و روستاها و اینها، بیشتر به آن توجه بشود، این طور نیست که از آن غفلت بشود. البته خوب، یک قدرى معطلى دارد؛ یک قدرى مسائل مشکلتر که اساسىتر است، الآن در کار هست. شما مىدانید که الآن قضیه قانون اساسى در کار است. قضیه قانون اساسى اساس
سلام،
موضوع نوشته طرح این پرسش است:
" آیا امام خمینی اجازه می داد قانون اساسی بدون مقام ولی فقیه، به رفراندوم ملت گذاشته شود، یا هرگز اجازه نمی داد قانون اساسی بدون مقام ولی فقیه، به رفراندوم ملت گذاشته شود"
----
شاید، یکی از پاسخ های این پرسش، این پرسش باشد:
"آیا قانون اساسی مجلس خبرگان قانون اساسی، روندی دموکراتیک را جهت قانونی شدن، طی کرد؟"
پاسخ به این پرسش، موضع ما نسبت به دموکراسی و قانون گرایی را روشن می کند.
همچنین با روش استدلال آقای سیدمحمدی، باید پرسید مثلا" ایشان به چه مجوز قانونی، بر علیه دولتی که طی مراحل رسمی و قانونی از مجلس شورای ملی رای اعتماد گرفته بود، در بهشت زهرا گفت: "من دولت تعیین می کنم، من تو دهن این دولت می زنم، ... می گوید که در یک مملکت که دو تا دولت نمی شود. خوب واضح است این، یک مملکت دو تا دولت ندارد لکن دولت غیرقانونی باید برود، تو غیرقانونی هستی،...."
کامنت قبلی ناقص چاپ شد.
سخنرانى [در جمع اعضاى انجمن نداى اسلام قم (تصویب قانون اساسى)]
زمان: 28 خرداد 1358/ 23 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: خوددارى از توجه به مسائل فرعى و اهتمام به تصویب قانون اساسى
حضار: اعضاى انجمن نداى اسلام قم
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
... بنا بر- این است که- در همین جهاد براى ساختن، جهاد سازندگى، به قشرهاى پایینتر بیشتر توجه بشود و جنوب شهریها و روستاها و اینها، بیشتر به آن توجه بشود، این طور نیست که از آن غفلت بشود. البته خوب، یک قدرى معطلى دارد؛ یک قدرى مسائل مشکلتر که اساسىتر است، الآن در کار هست. شما مىدانید که الآن قضیه قانون اساسى در کار است. قضیه قانون اساسى اساس حکومت اسلام است. ما اساس حکومت را باید درست بکنیم و بعد برسیم سراغ اینکه کارهاى حکومت باید چه باشد.
خطر نادیده گرفتن اصول و اولویتها
غالباً در هر انقلابى وقتى که یک پیروزى حاصل شد، آن وقت مردم متوجه به گرفتاریهاى خودشان مىشوند. قبل از پیروزى توجه دارند به اینکه برسند به پیروزى؛ وقتى فهمیدند حالا پیروز شدند، یک سستى پیدا مىشود؛ توجه به گرفتاریها زیاد مىشود؛ نظیر اینکه یک قافلهاى وقتى که از این منزل مىخواهد به یک منزل دیگرى برود، مثلًا چهار فرسخ- آن وقت قوافل سابق؛ تا توى راه بودند خستگى نبود. همچو که مىرسیدند به منزل، آنجا خستگى حاصل مىشد. خستگى توى منزل حاصل مىشود. آن وقت دیگر اگر به آنها مىگفتند که پاشوید یک نیم فرسخ دیگر بروید نمىتوانستند، آنجا چون رسیدند به منزل، سستى مىکنند. قضیه انقلابات هم این طورى است که وقتى که همه داریم با هم حرکت مىکنیم که آن سد را بشکنیم، خسته نمىشویم؛ سستى پیدا نمىشود؛ هر چه جلو مىرویم قویتر مىشویم. وقتى که رسیدیم به یک جایى که سد را شکستیم و اعتقادمان این شد که الحمد للَّه پیروز شدیم، آن وقت برمىگردیم سراغ اینکه زاغهنشینان وضعشان چه جورى است؛ ادارهایها وضعشان چه جورى است؛ ارتشیها وضعشان چه جورى است؛ مردم کوچه و بازار را باید چه کرد؛ مدارس را باید چه کرد. اینها براى این است که ما خودمان را پیروز فرض کردیم، حالا برمىگردیم به مسائل خودمان. اما اگر ما همین معنا را درست دقت کنیم، پیروزى ما در آن وقتى است که آن مسائل اصلى ما لا اقل درست تحقق پیدا بکند. از مسائل اصلى ما یکىاش تحقق پیدا کرده و آن رفراندم براى جمهورى اسلامى است؛ اما قانون اساسى که اساس یک مملکت است و بعد هم مجلس شورا که باید باشد در یک مملکتى، رئیس جمهور باید باشد، این مراحل باز برایمان مانده است. اگر بنا باشد که ما حالا به خیال خودمان پیروز شده باشیم، آن وقت من که طلبه هستم بروم سراغ طلبگى خودم، و شما آقایان هم بروید هر کدام سراغ کارهاى خودتان، گرفتاریهاى خودتان؛ این مسائل اصلى ممکن است یکوقت خلل به آن وارد بشود و خطرناک است.
مخالفت با اسلام، انگیزه کارشکنیها
به نظر من مىآید که شما، همه آقایان، همه قشرها، زنها، مردها، دانشمندها، غیر دانشمندها، همه، الآن همّشان را صرف این بکنند که این قانون اساسى به تصویب برسد. یعنى کسانى که مىخواهند مخالفت با این بکنند الآن زیادند؛ زیادند اشخاصى که مخالفت مىخواهند بکنند، و عمده مخالفتشان هم همین است که نمىخواهند اسلام تحقق پیدا بکند، آنها مىترسند از اسلام؛ چنانکه اربابانشان هم از اسلام مىترسند. الآن همه ما تکلیفمان این است که گرفتاریهاى خودمان را که زیاد است- من مىدانم گرفتارى زیاد است، گرفتارى زاغهنشینان را مىدانم چقدر زیاد است- گرفتاریهاى خودمان را عجالتاً تا یکى، دو، سه ماهى که این قانون اساسى باید تصویب بشود و مجلس شورا درست بشود و رئیس جمهورى تعیین بشود، عجالتاً اینها را یک قدرى سبک بگیرید، خیال نکنیم مطالب اینهاست.
اصول را باید ما حفظ بکنیم؛ وقتى اصول تحقق پیدا کرد، اینها فروعش است. باید هم اینها بشود، شکى نداریم که باید بشود. در عین حالى که این طور است، مع ذلک- خوب، دولت بنا گذاشته است که این کار را بکند.
اما حالا آنى که به نظر من بسیار اهمیت دارد و شیاطین دارند کارشکنى مىکنند این است که همین جورى که دولت طرح کرده، و صحیح هم هست؛ این قانون اساسى را منتشر کنند؛ بعد هم یک عده 75 نفرى را تعیین کردند، که مردم آنها را خودشان انتخاب کنند، آنها هم بررسى کنند در قانون اساسى، بعد هم به رفراندم بگذاریم؛ و مردم هم رأى بدهند که قانون اساسىمان درست بشود، این اساس است. دنبال آن مجلس شورا هم درست بشود، آن دیگر آسان مىشود کارها. وقتى ما این اساس را درست کردیم، آن وقت بیاییم سراغ اینکه باید چه بکنیم راجع به جهات دیگر. البته نمىگویم حالا این فعالیت نشود؛ اینها هم باید بشود؛ اما تمام همّمان صَرف این نشود که ما مثلًا زاغهنشینمان چطور است یا مثلًا مدارسمان چطور است یا محلهمان چطور است. همه همّ ما صرف این نشود. و مهممان آن قضیه باشد که اساس مسأله اصل باشد. ما اساس مسأله را درست بکنیم، بعد بیاییم سراغ این متفرعاتش. حالا هم این فعالیتها مىشود؛ مشغول هستند. از آن طرف خانهسازى؛ شروع کردند دیگر براى خانهسازى. منتها از بیرون از کنارهاى ایران، مىآید جلو. از این طرف هم براى این- جهاد [اقدام] کردند، این جهادى که هست، این هم ان شاء اللَّه دارند عمل مىکنند. و همه قوا بحمد اللَّه بسیج مىشوند براى این کار و این کارها امید است که زود هم درست بشود.
تصویب قانون اساسى در رأس همه امور
اما چیز مهم این اصول است، مهم قانون اساسى است. یک دسته الآن افتادند تو دور که نه، مجلس اصلش باید یک مجلس مؤسسان باشد، چون در غرب مجلس مؤسسان بوده، آقایان هم میل دارند مجلس مؤسسان باشد، و اینها هم نه اینکه براى مجلس مؤسسان دلشان سوخته؛ اینها مىخواهند مطلب را به تعویق بیندازند معطل بکنند بلکه آن ریشههاى گندیدهاى که دارند به هم متصل مىشوند، قوه پیدا کنند بیایند اساس را از بین ببرند. الآن ما باید همه همّمان را صرف این قضیه بکنیم. اینها هم البته مورد توجه هست، همیشه مورد توجه بوده. و من امیدوارم که همه مسائل بعد از اینکه یک حکومت اسلامى یک استقرارى پیدا کند و ما بتوانیم ان شاء اللَّه حکومت اسلامى که اسلام مىخواهد چه بشویم، [بعداً] اول نظر راجع به مستمندان، است. اول نظر. همان طور که اسلام این طور مىگوید. اسلام براى مستضعفین آمده است، و اول نظرش به آنها هست.....
سخنرانى [در جمع پاسداران مسجد نبى اکرم تهران (ایمان مبدأ پیشرفت نهضت)]
زمان: 28 خرداد 1358/ 23 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: ایمان مبدأ پیشرفت نهضت
حضار: پاسداران مسجد نبى اکرم تهران
.... تأیید طرح دولت و تصویب قانون اساسى
ما حالا باید قانون اساسى را آن طورى که اسلامى باشد، اساس را تحکیم کند، باید آن را تصویب کنیم و این هم باید زود تصویب بشود. این طرحى که دولت داده است همین طرح صحیح است. و اگر بخواهد آن طورى که این غربزدهها مىگویند که شما هم مطابق مثلًا چیزهایى که دنیا مىپسندد یک مجلسى درست کنید، با پانصد- ششصد نفر آدم، و بعدش یکى یکى بنشینند همهشان آنجا، این معنایش این است که ما تا دو- سه سال دیگر بنشینیم و عزا بگیریم و آنها قوه پیدا بکنند! طرحى است که یا از غرب ریخته شده است؛ یا از آنجایى که شاه آنجا هست. از آنجا این طرح آمده بیرون، وارداتى است! این طرح قبول نیست. ما مىخواهیم زود کلک قضیه کنده شود. مملکت اسلامى بشود ان شاء اللَّه. و حالا همهتان و همهمان باید دنبال همین معنا باشیم که همین طرحى که دولت گفته است، همین را ما تعقیبش کنیم و این هم مطابق با همان چیزهایى است که آنها مىخواهند منتها آنها یک چیز دیگر مىخواهند که جیبهاشان پر بشود و اسلام جیب پر کن نیست! اسلام با ضعفاست....
سخنرانى [در جمع بانوان مکتب الزهراء، و پرسنل سپاه (اجراى احکام اسلام)]
زمان: 28 خرداد 1358/ 23 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: لزوم پیاده کردن اسلام در همه ابعاد- اهتمام به تصویب قانون اساسى
حضار: بانوان مکتب الزهراء- پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم
... اهتمام به تصویب قانون اساسى
الآن یک حکومتى است که انتقالى است. حکومت آمده است که انتقال قدرت را بدهد به کس دیگرى که این قدرت متمرکز بشود، وقتى متمرکز شد، همه این امور به جاى خودش عمل مىشود. حالا هم، الآن، در عین حالى که یک حکومت انتقالى است، خوب یک کارهاى اساسى دارند مىکنند. الآن همین سازندگى که بناست بکنند؛ همین خانهسازى که بناست بکنند؛ همین- عرض مىکنم- پلسازى و خیابانها و همه اینها را مشغولند. اما الآن آنى که مهم است این است که آن اصل را فراموش نکنیم. اصل این است که الآن مىخواهند قانون اساسى درست بکنند، شیاطین افتادند که نگذارند. همه بایستیم در مقابلش که ما نخیر، همین را مىخواهیم. همین طورى که دولت [طرح داده] طرح کرده این طرح خوبى است؛ همین را ما مىخواهیم. ما مجلس مؤسسانى که غربیها مىگویند نمىخواهیم. همین معنایى که دولت گفته است و زود انجام مىگیرد؛ نه آنى که یک سال، دو سال، سه سال، چهار سال، شاید طول بکشد، تا خداى نخواسته یکوقت این تزلزل اسباب این بشود که به هم بخورد اوضاع. الآن وقت این معناست.
و من مىدانم که این چیزهایى که شما گفتید شما تنها نیستید؛ همه هستند که ناراحتى دارند؛ اما ناراحتى را بگذارید براى یکوقت دیگر. یک قدرى تأمل کنید و بگذارید براى یکوقت دیگرى. الآن هر کدام هر پستى را که دارید محکم دنبالش را بگیرید، و محکم انجام وظیفه بکنید. و این وظیفه وظیفهاى است که براى خداست. نه کسى شما را الزام کرده؛ نه خیلى چیزى هست که شما به طمع آن باشید. چیزى تو کار نیست. یک مشت فقرا، یک مشت مستمندها. الآن مسائل خدایى است؛ الهى است. و مسائل الهى اهمیتش زیاد است. و ما ان شاء اللَّه امیدواریم که همهمان با هم اسلام را پیاده کنیم؛ همه قشرها اسلامى بشود ... عدالت اسلامى براى همه است. یک فردى نیست که به فرد دیگر تقدم داشته باشد، مگر اینکه تقوا داشته باشد.
خدا همه شما را ان شاء اللَّه حفظ کند؛ موفق کند. من به همه شما دعا مىکنم. و من خدمتگزار همه شما هستم. خدا همهتان را ان شاء اللَّه حفظ کند
سخنرانى «1» [در جمع علما (اهمیت قانون اساسى)]
زمان: 30 خرداد 1358/ 25 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: اهمیت بررسى، تدوین و تصویب قانون اساسى توسط علما و متفکران اسلامى
حضار: علما و طلاب حوزه علمیه مشهد
...فراخوانى عموم متفکران و دانشمندان اسلامى
آنکه الآن محل ابتلاى همه ما هست این است که یک پیشنویسى از قانون اساسى شده است و این پیشنویس به معرض افکار عمومى گذاشته شده است. الآن باید همه قشرها و شما روحانیون و همه روحانیون همه بلاد و همه روشنفکران اسلامى و همه متفکرین اسلامى، با دید اسلامى، براى جمهورى اسلامى، این قانون را بررسى کنند و نظر بدهند. این قانونى که پیشنویس شده است براى این است که همه نظر بدهند. شما آقایان، شما علماى اعلام، شما متفکرین اسلامى، شما اشخاصى که علاقه به اسلام و علاقه به دیانت مقدسه اسلام دارید و عقیده دارید به اینکه هیچ حکومتى مثل حکومت اسلام نیست و هیچ رژیمى مثل رژیم اسلامى نیست، باید نظر کنید به این قانون. یکى یکى موادش را یک ماه مهلت دارید، یکى یکى موادش را در نظر بگیرید، و هر چه به نظرتان رسید که براى اسلام مفید است و موافق با جمهورى اسلامى است و در این قانون ناقص است، در آن جهت تذکر بدهید و بنویسید و در روزنامههایى که هست منتشر کنید. آقایان ننشینید که دیگران قلمها را بردارند و بررسى از قانون بکنند؛ و به خیال خودشان آنها را ... اصلاح بکنند. این حق، حق شماست. قانون اسلام را اسلامشناس باید نظر بدهد. قانون اساسى جمهورى اسلام یعنى قانون اساسى اسلام. حق این مطلب با شماست؛ با علماى اعلام است؛ با مراجع عظام است؛ با همه روشنفکران اسلامى است. ننشینید تا اینکه روشنفکران خارجى، روشنفکرانى که به اسلام عقیده ندارند، اظهار نظر بکنند و این حرفهایى که مىنویسند بنویسند. شماها قلم را بردارید. در همه مساجد، در همه مدارس، در همه کوچه و بازار، مسائلى را که به نظرتان مىرسد باید در این قانون اساسى باشد طرح کنید. علما طرح کنند و مردم دنباله ننشینید دیگران براى شما تکلیف معیّن کنند. خودتان تکلیف را معیّن کنید. خودتان قانون را بررسى کنید. خودتان نظر بدهید. خودتان روزنامهها را پر کنید از مقالات خودتان. ننشینید دیگران براى شما مقاله بنویسند و مسائلى طرح بکنند، که یکوقت خداى نخواسته بر خلاف مسائل اسلامى و بر خلاف شئون اسلام باشد. همه موظفیم؛ همه باید این کار را انجام بدهیم و نظر بدهیم؛ و همه حق نظر داریم؛ و شما علماى اعلام بیشتر حق نظر دارید. آنهایى که اسلام را مىشناسند، آنهایى که علاقه به اسلام دارند، آنها بیشتر باید در این امر جدیت کنند و پیشقدم باشند.
اهمیت انتخاب خبرگان براى بررسى قانون اساسى
و بعد، آن چیزى که بسیار مهم است قضیه انتخاب اشخاصى است که باید نظر کنند به این قانون و باید بعد از اینکه همه رأى خودشان را دادند و همه مطالب خودشان را گفتند، این عده 75 نفرى، مثلًا بنشینند و این قانون اساسى را با آرایى که از همه مىآید نگاه کنند، و جرح و تعدیل کنند، و بنویسند، که بعد به رفراندم واقع بشود. مهم این است اشخاصى که براى بررسى این قانون تعیین مىکند ملت بفهمد چه اشخاصى باید تعیین کند. بفهمد که مسأله، مسئله اسلامى است؛ نه مسأله، مسئله غربى، نه مسأله، مسئله شرقى. ما نمىخواهیم قانون اساسى غربى، یا نمىخواهیم قانون اساسى شرقى، را بررسى کنیم. ما مىخواهیم قانون اساسى جمهورى اسلامى را بررسى کنیم. و این لازم است که اشخاصى که انتخاب مىکنند، مردم انتخاب مىکنند، آقایان روحانیین پیشنهاد مىکنند، مراجع پیشنهاد مىکنند، اشخاصى را پیشنهاد کنند، مردمى را پیشنهاد کنند، که اینها علاقهمند به اسلام باشند؛ اینها بدانند اسلام یعنى چه. در مجلسى که سابقاً با اینکه طاغوت آن مجلس را برپا کرد، مجلس مؤسسانى که در زمان رضا خان در ایران تحقق پیدا کرد، علماى طراز اول علماى ایران، در آن مجلس بودند. البته آن وقت با سرنیزه بود؛ لکن علماى درجه اول بودند. در این زمان هم که بناست این قانون اساسى بررسى بشود و دست ظالم کوتاه شده است و مطلب به دست خود شما افتاده است، ملت علما را تعیین کنند. اختیار هست؛ الزامى نیست؛ لکن پیشنهاد است. علمایى که اطلاع دارند از قانون اسلام، اطلاع دارند از مسائل روز، آنها را تعیین کنند. و علما هم ابا نکنند از رفتن در مجلس. براى اینکه مجلس مجلسى است که سرنوشت اسلام در آن تعیین مىشود. وقتى سرنوشت اسلام در یک مجلسى باید تعیین بشود، حق علما است که بروند و این سرنوشت را به دست مبارک خودشان تعیین کنند.
بررسى قانون اساسى توسط اسلامشناسان
پس، مطلبى که الآن مهم است دو مطلب است: یکى بررسى قانون اساسى، که همه قشرها باید بررسى کنند. و من توصیه مىکنم که علماى اعلام بررسى کنند و نظر بدهند. بعد از این، تعیین اشخاصى که باید بعد از رأى، بعد از اینکه مردم آراى خودشان را گفتند و طرحهاى خودشان را دادند، که باید تعیین بشود و مردم تعیین مىخواهند بکنند براى بررسى کردن همه آراى این اشخاص، ملت ما بداند که باید این اشخاص، اشخاصى باشند که علاقه به اسلام داشته باشند. طرح ما این است. لکن ملت مختار است. طرح ما این است که براى اسلام باید اسلامشناس، کسى که اسلام را مىداند چه است، کسى که مصالح اسلام را مىداند چه است، کسى که علاقه به اسلام دارد، کسى که علاقه به قرآن مجید دارد، کسى که علاقه به کشور اسلامى دارد، یک همچو اشخاصى را تعیین کنند. و ما ان شاء اللَّه تعالى باز هم راجع به اوصاف این اشخاص، راجع به اشخاصى که وصفشان چه باشد، باز هم خواهیم گفت و نوشت.
و خداوند همه ما را و همه شما را موفق کند که خدمت کنیم به این جامعه و خدمت کنیم به اسلام؛ و اسلام را به آن طورى که دلخواه اسلام است در خارج محقق کنیم.
و من از همه شما تشکر مىکنم و از همه علماى بزرگ مشهد، آیت اللَّه، «1» همه آیات عظام را که الآن در اینجا تشریف دارند، و همه علماى اعلام که اظهار تفقد مىکنند به من و همه خطبا و همه اعاظم از فضلاى مشهد مقدس، که در سنگر جلو هستند راجع به مسائل دینى، من از همه شما تشکر مىکنم؛ و دعاگوى همه شما و خدمتگزار همه شما هستم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
سخنرانى [در جمع نمایندگان مردم سیستان و سواحل جنوب (قانون اساسى)]
زمان: صبح 30 خرداد 1358/ 25 رجب 1399
مکان: قم
موضوع: لزوم نظرخواهى از صاحبنظران درباره اصول و مواد قانون اساسى
حضار: نمایندگان مردم سیستان و بلوچستان و سواحل جنوب
...قانون اساسى تضمینکننده استقلال ایران
لکن آنچه من مىخواهم عرض کنم که حالا اساسى است و الآن موظفم که هر طایفهاى آمدند این مطلب را بگویم، این است که الآن ما یک گرفتارى اصولى داریم که اگر این گرفتارى اصولى تمام نشود و نتوانیم به پیروزى در این گرفتارى برسیم، نه دیگر امید این است که سیستان درست بشود و بلوچستان درست بشود؛ و نه امید این است که تهران و قم و سایر جاها درست بشود. باز ممکن است خداى نخواسته به وجه بدترى برگردد به آن حالات سابق. و آن گرفتارى این است که اول ما باید اساس استقلال مملکتمان را درست بکنیم که مملکت بشود مملکت ایران براى ما و کسى دیگر نتواند در آن تصرف کند. اگر ما کشور خودمان را استقلالش را تحصیل نکنیم و تضمین نکنیم، سایر چیزها درست نخواهد شد. پس، الآن آن چیزى که بر ما لازم است این است که همه برادرها، همه خواهرها، همه قشرهاى ملت، در این امرى که الآن راجع به اصل مطلب است،- و آن قانون اساسى است، اساس یک مملکت قانون آن مملکت است- راجع به این همه قوا را روى هم بگذاریم. الآن که طرح شده است قانون اساسى و به دسترس مردم گذاشته شده است، کسانى که صاحبنظرند، مسلمانهایى که صاحبنظرند، علمایى که صاحبنظرند، اسلامشناسهایى که مىدانند اسلام چه هست، آنها بررسى کنند، نظر بدهند، بنویسند، در روزنامهها منتشر کنند، نگذارند که دیگران مشغول بشوند به نوشتن، و سرنوشت ما را دیگران درست کنند.
وظیفه همگانى در قبال قانون اساسى
خود شماها، همه: اشخاصى که مىتوانند قانون را بفهمند و مىتوانند اسلام را بفهمند که این آیا فلان مادهاش منطبق با قوانین اسلام است یا نه؛ و آیا صلاح براى مملکت اسلامى چه است. الآن این چیزى که مهم است این معناست که همه شما با هم نظر کنید به قانون اساسى، و اهل نظرتان، حقوقدانهاى مسْلم، روشنفکرهاى متعهد به اسلام، مهندسین، روحانیین، همه اینها، الآن نظر بدهند راجع به قانون اساسى، نگذارند که دیگران نظر بدهند و بعد ببینند چه خواهد شد. حالا خودشان نظر بدهند. هر مادهاى از این مواد قانون اساسى را که روحانیون تشخیص دادند که این بر خلاف اسلام است، سایر طبقات هم، آنهایى که مىدانند که خلاف اسلام است، آنها هم نظر بدهند. و آنها که اطلاع از این معنا ندارند تبعیت کنند و بخواهند که باید این جور باشد.
و بعد از اینکه این مرحله را گذراندیم، یک مرحله دیگرى است که آن بسیار مهم است. و آن این است که بعد از اینکه قانون اساسى به نظر همه رسید، یک ماه گذاشتند به آراى عمومى و همه نظر دادند، یک جمعیت که مثلًا هفتاد نفر، 75 نفرى، در همه ایران، خود اهالى هر طرفى، هر ناحیهاى، وکیل تعیین کنند براى اینکه بررسى کنند در قانون اساسى و نظر بدهند؛ که بعد از این نظر دادن، آن وقت به آراى عمومى بگذارند. الآن آن چیزى که بسیار براى ما ضرورى است این است که آن افرادى که باید در هر جا تعیین شوند این افراد چه افرادى باشند. ممکن است که در بین بعضى از این افراد یک اشخاص منحرفى باشند. و این اشخاص منحرف اسباب این بشوند که به انحراف کشیده بشوند. باید فکر کنند، دنباله کنند، بررسى کنند، یک اشخاصى که مؤمن به این نهضت هستند و همه مورد نظرشان است و مىخواهند هم انجام بدهند....
سخنرانى [در جمع وزیر و اعضاى وزارت امور اقتصاد و دارایى (تفاوت حکومتهاى مردمى و رژیمهاى ضد خلقى)]
زمان: 30 خرداد 1358/ 25 رجب 1399 «1»
مکان: قم
موضوع: تفاوت حکومتهاى مردمى و رژیمهاى ضد خلقى
حضار: اردلان، على (وزیر اقتصاد و دارایى)، معاونان و مدیران کل این وزارتخانه
...شیوه نو و بیمانند تصویب قانون اساسى
ان شاء اللَّه خداوند همه شما را تأیید کند، موفق باشید؛ و همه ما را تأیید کند که این بار که حالا در نیمه راه است به آخر برسانیم. و این مجلس که بناست درست بشود و بررسى قانون اساسى، هر که نظر دارد نظر بدهد. و بعد از نظر دادن به این مجلسى که بنا است درست بشود، مردم خودشان این مجلس را تأسیس بکنند؛ آنجا آنها بررسى بکنند؛ آنها تصویب بکنند. بعد هم خود مردم. و من گمان ندارم که در دنیا از این فرمى که طرح شده است الآن، بهتر فرمى است که هست و در دنیا از این بهتر نداریم ما، که در اختیار ملت در دو دفعه باشد. در هر جا هى به اصطلاح اینها، هیچ دمکراسىاى بالاتر از این نیست که یک مطلبى در اختیار مردم دو دفعه. مجلس مؤسسان که درست مىکردند یک دفعه در اختیار مردم بود. و آن این است تعیین آن آقا را بکنند! رفراندم اگر بود، یک دفعه در اختیار مردم بود، که یکى دیگر قانونش را بنویسد. مثل فرانسه در جمهورى پنجمش، کسان دیگر از اجزاى دولت و وزارتخانهها و اینها قانون را نوشتند؛ یک چند نفرى هم از مجلس شورا و اینها بودند و بعد به رفراندم گذاشتند قانون اساسىشان را. اما این قانون اساسىاى که الآن بنا هست بر آن دو دفعه در اختیار مردم است: یک دفعه اینکه مردم این اشخاصى را که اطلاعات دارند از قوانین، اطلاعات دارند از اسلام، اطلاعات دارند از آن، براى مردم هستند، دلسوزند براى مردم، امین هستند، یک همچو اشخاصى را تعیین کنند براى بررسى قانون اساسى و درست کردن و این طور چیزهایش. به این اکتفا نکنند، باز یک دفعه دیگر در اختیار مردم بگذارند که حالا بعد از اینکه نمایندگان شما این را تصویب کردند، یا تصدیق کردند به اینکه این بسیار خوب است و صحیح است و موافق با اسلام است و موافق با مصلحت کشور است، ثانیاً بیایند به مردم بگویند آقا- اینى که- کسانى که شما تعیین کردید، تأیید کردند، بیایید خودتان هم باز بفرمایید [رأى بدهید] در دنیا یک همچو چیزى نیست.
نق زدنها و انگیزه آن
و حالا هم که مىبینید که بعضیها نق مىزنند، اینها همانها هستند که نمىخواهند این مملکت یک آرامشى پیدا بکند. هر جایش را بگیرى یک صدایى درمىآورند. هر جایش را. مردم را شما از اینجا بشناسید، ببینید که حرفهایى که مىزنند روى چه اساسى هست. «1» تعیین کردید قانون را، آنها هم تعیین کنند. و بعد، شما خودتان هم باز رأى دارید. اینهایى که الآن دارند هى داد و قال مىکنند اینها خوب، حرفشان چیزى نیست که قابل ذکر باشند؛ لکن ببینیم چه جور اشخاصى نق مىزنند راجع به همین معنا هم که بهترین ترتیبى است که در دنیا واقع شده است و مىخواهد واقع بشود. همین هم دارند باز یک اشخاصى اشکال مىکنند- این براى- این است که یا مىخواهند اظهار فضلى بکنند؛ خوب آن مانعى ندارد. خوب، اشخاصى دلشان مىخواهد اسمشان توى روزنامه باشد و، عرض مىکنم، اظهار فضلى بکنند، اظهار روشنفکرى بکنند، ما مضایقه از این نداریم که آقایان اظهار فضل خودشان را بکنند. لکن جورى نباشد که بخواهند یک مطلبى را که مىخواهیم زودى تمام بشود- و این مملکتى که الآن توطئه دارند مىکنند توطئهها جمع به هم بشود- یکوقت خداى نخواسته بعد از دو- سه سال که قانون اساسى را ما تا دو- سه سال طول بدهیم و مجلس مؤسسان تا دو- سه سال، این اسباب زحمت بشود.
شیوه تصویب قانون اساسى در ایران و خارج
و بهترین طریقى که اصلًا در دنیا هم سابقه ندارد یعنى به استثناى آن جهتش که خود مردم وکلایشان را تعیین مىکنند، رفراندم سابقه دارد. و بررسى قانون اساسى هم با خبره- با اهل خبره، این هم سابقه دارد در فرانسهاى که، به قول شماها، یعنى به قول همین روشنفکرها، مهد آزادى و مهد دمکراسى است، سابقه دارد. و این بهتر از آن است. براى اینکه آنجا از وزرا و از نخستوزیرى و از اشخاصى که منتخب مردم نبوده است با چند نفر هم از منتخبین مردم، اینها با هم جمع شدند. این منتخبین در غیر این جهت، آنها هم منتخب براى این جهت نبودند. مجلس شورا و مجلس سنا منتخب براى نگاه کردن در قانون اساسى نبوده؛ انتخاب کردهاند، اما نه انتخاب براى قانون اساسى منتخبین آنها که انتخاب قانون اساسى هم براى قانون اساسى نبوده، از وزرا و از امثال اینها یک گروههایى جمع شدند با هم، تدوین کردند؛ اینکه تدوین شد؛ به آراى عمومى گذاشتند. عموم که رأى دادند، این تمام شد. این بهتر است، که به اصطلاح شما دیگر بالاترین دمکراسى در دنیا و مهد آزادى این طور درست کرده است، یا اینکه حالا ایران، که شماها روشنفکرها اعتقادتان این است که یک مملکتى است که مردمش هیچ نمىفهمند!- عرض مىکنیم- همچو اهانت مىکنید به مردم، همچو خودتان را باختید در مقابل غرب، که خیال مىکنید ما هیچ چیز نداریم و آنها همه چیز دارند. حالا آن بهتر است، یا این بهتر است؟ در همان معنایى که مهدِ- عرض بکنم- آزادى و اساس دمکراسى است آن بهتر است، یا که آنى که مىخواهد بررسى کند در قانون اساسى [که] منتخب خود مردم باشد، آن هم بعد از اینکه تصویب شد خود مردم رأى بدهند آنها آنى که بهترین طریقش به خیال آنها بوده، این است که یک اشخاص دیگرى این را بررسى بکنند که مبعوث از مردم نیستند؛ و بعد مردم خودشان رأى بدهند. ما مىگوییم نه، آنى هم که مىخواهد بررسى بکند، آن هم مبعوث از مردم؛ بعد هم خود مردم رأى بدهند. دیگر بهتر از این چیزى اصلًا نیست. و این نقها هم جز اینکه یا اظهار فضیلت است- که هیچ مضایقهاى نیست- یا خدمت به این است که نگذارند درست بشود؛ بلکه این پالیزبان- «1» نمىدانم- و این اویسى، «2» و اینها که در سرحدات دارند فتنه مىکنند، بلکه بتوانند. لکن آقایان باید بدانند دیگر گذشت، نمىتوانند و نمىشود این چنین چیزى. ان شاء اللَّه همه موفق و مؤید باشید.
سلام
در مطالب عموما گفته می شود:
آیت الله طالقانی پس از دادن رای منفی به اصل 5 که متضمن اصل ولایت فقیه بود :"می ترسم با این وضع سطح قانون اساسی جدید از قانون اساسی 70 سال پیش به مراتب پایینتر باشد."( از آزادی تا شهادت، مجموعه کامل اعلامیهها، پیامها، مصاحبهها، سخنرانیها،خطبههای نماز جمعه و تفاسیر تلویزیونی آیتالله طالقانی، انتشارات رسا، چاپ دوم،ص488)
اصل 5 سرانجام در تاریخ 21 شهریور 1358 به تصویب رسیده
رحلت مرحوم طالقانی 19 شهریور 1358 بوده است
پس مرحوم طالقانی ممکن است با ولایت فقیه مخالف بوده باشد اما اینکه او رای کبود و رای مخالف داده باشد اصلا ممکن نیست و آنچه روزنامه اطلاعات از قول خبرنگار خود نوشته جعل تاریخ و دروغ است که به غلط مشهور شده است
یک مطلب عجیب هم پیدا کردم :
http://www.hawzah.net/FA/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=0&MagazineArticleID=21042
آیت اللّه طالقانی در شامگاه 18 شهریور 1358 با سفیر شوروی در ایران ملاقات داشت. این ملاقات که در خانه ایشان بود، تا ساعت 24 طول کشید.پس از آن، شام را صرف کرد و به بستر رفت. اندکی بعد از جا برخاست و از ناحیه قفسه سینه اظهار درد کرد که با داروی خانگی آرام گرفت. سپس به سراغ پزشک رفتند. پزشک هنگامی بر بستر بیمار حاضر شد که روحش به دیدار معشوق پر کشیده بود. پیکر پاک ایشان، فردای آن روز، 20 شهریور 1358 بنابر وصیتش، میان شهدای بهشت زهرا علیهاالسلام به خاک سپرده شد. در پی آن، دولت یک روز را تعطیل و سه روز عزای عمومی اعلام کرد.
قدری دقیق شوید!
من در مشروح مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی بررسی کردم:
http://mozakerat.persianblog.ir/tag/%d9%85%d8%b4%d8%b1%d9%88%d8%ad_%d9%85%d8%b0%d8%a7%da%a9%d8%b1%d8%a7%d8%aa
و به این نتیجه رسیدم که آٔقای طالقانی در مجلس خبرگان قانون اساسی مطلقا راجع به ولایت فقیه چه در رد و چه در تایید حرفی نزده است و اصولا تنها حرفی که آٔقای طالقانی در زمان عضویتش در مجلس خبرگان تا پیش از وفاتش زده یک مورد است و ان هم در جلسه دوازدهم که چنین گفته است:
طالقانی ـ الان در دنیا سیاست عدم تعهد مورد بحث است.
اول ما باید ببینیم پیرو این سیاست هستیم یا نیستیم و بعداً تعهداتی که نسبت به عموم مستضعفان جهان داریم آیا در آئین قرآن یا احکام، این تعهدات برای ما هست یا نیست و چون جمهوری ما اسلامی است، پس مسأله اول این است که حالا که دنیا تقسیم شده ببینیم جزو گروه غیر متعهد هستیم یا نیستیم اگر نیستیم پس چرا الان یک عده ای از کشور ما، به هاوانا رفته اند.
این مساله را بنده بارها گفته ام که اول ببینیم چکاره هستیم و چه میخواهیم بکنیم بعد بنشینیم و برای نظری که داریم عبارت درست کنیم ولی ما اول عبارت درست میکنیم و با این وقت کمی که داریم یک ساعت یا دو ساعت وقت تلف میکنیم و بحث میکنیم.
حجتی ـ در برابر قدرتها.
طالقانی ـ هر چه هستیم جایش همین جا است
در باقی جاها هرجا از او اسمی برده شده را من اینطور یافتم:
جلسه اول ( افتتاحیه) :
رئیس (خادمی) ـ همه آقایان متن قسم نامه را خواندند؟ (نمایندگان - بله خواندیم) حالا صورت اسامی خوانده میشود و یک یک تشریف میآورند اینجا و امضاء میفرمایند.
(اسامی نمایندگان به ترتیب زیر اعلام گردید و نمایندگان به جایگاه هیأت رئیسه آمده متن قسم نامه را امضاء کردند
آقایان: دکتر سید حسن آیت - جعفر اسراقی - سید کاظم اکرمی - میرمحمد علی انگجی - میرزا محمد انواری - حاج شیخ هادی باریک بین - دکتر محمد جواد با هنر - حاج شیخ محمد تقی بشارت - دکتر ابوالحسن بنی صدر - دکتر سید محمد حسینی بهشتی - دکتر سرگن بیت اوشانا - سید اکبر پرورش - عبداللّه جوادی آملی - محمد جواد حجتی کرمانی - محمد جواد حاج طرخانی - سید منیر الدین حسینی هاشمی - شیخ عبدالرحمن حیدری - حاج آقا حسین خادمی - دکتر هرایر خالاتیان - سید محمد حسینی خامنهای - سید حسین طاهری خرم آبادی - شیخ ابوالقاسم خزعلی - مهندس عزیز دانش راد - سید عبدالحسین دستغیب - شیخ عبدالرحیم ربانی - محمد مهدی ربانی رانکوهی - شیخ حسینعلی رحمانی - محمد رشیدیان - دکتر محمود روحانی - جعفر سبحانی - مهندس عزت اللّه سحابی - موبد رستم شهزادی - دکتر عباس شیبانی - لطف اللّه صافی - محمد صدوقی - سید عبداللّه ضیائی نیا - سید محمود طالقانی - سید جلال طاهری - حبیب اللّه طاهری - علی محمد عرب - حسن عضدی - مولوی عبدالعزیز ملازاده - جواد فاتحی - جلال الدین فارسی - میرزا علی فلسفی تنکابنی - محمد فوزی - دکتر علی قائمی امیری - سید علی اکبر قرشی - شیخ محمد کرمی - سید جعفر کریمی دیو کلاهی - سید محمد کیاوش - خانم منیره گرجی - دکتر علی گلزاده غفوری - علی مراد خانی ارنگه - میرزا علی مشکینی - شیخ ابوالحسن مقدسی شیرازی - مهندس رحمت اللّه مقدم مراغهای - ناصر مکارم شیرازی - سید موسی موسوی قهد ریحانی - سید میر کریم موسوی کریمی اردبیلی - سیدمحمد علی موسوی جزایری - حاج سید اسمعیل موسوی زنجانی - حسینعلی منتظری نجف آبادی - حمید اللّه میرمرادزهی - سید محمد حسن نبوی - دکتر سید احمد نوربخش - سید حبیب هاشمی نژاد - شیخ محمد یزدی
جلسه دوم:
مهنس سحابی ـ من آقای آیت اللّه طالقانی را به سمت رئیس و آقای آیت اللّه دکتر بهشتی را به سمت نایب رئیس و آقای استاد ابوالحسن بنی صدر را به سمت دبیر و آقایان اکرمی و دکتر نوربخش را به سمت منشی معرفی میکنم
..
در این هنگام آقایان منشیان و یک نفر ناظر در محل اخذ رأی حاضر شدند و نمایندگان به ترتیب زیر رأی دادند
آقایان: دکتر آیت - جعفر اشرفی - سید کاظم اکرمی - میرزا محمد انواری - حاج شیخ هادی باریک بین - دکتر محمد جواد باهنر - حاج شیخ محمد تقی بشارت - دکتر ابوالحسن بنی صدر - دکتر سید محمد حسینی بهشتی - دکتر سرگن بیت اوشانا - سید اکبر پرورش - عبداللّه جوادی آملی - محمد جواد حجتی کرمانی - سید منیر الدین حسینی هاشمی - شیخ عبدالرحمن حیدری - حاج آقا حسین خادمی - هرای خالاتیان - سید محمد حسینی خامنه ای - سید حسن طاهری خرم آبادی - شیخ ابوالقاسم خزعلی - مهندس عزیز دانش راد - سید عبدالحسین دستغب - عبدالرحیم ربانی - محمد مهدی ربانی رانکوهی - شیخ حسینعلی رحمانی - محمد رشیدیان - دکتر محمود روحانی - جعفر سبحانی - مهندس عزت اللّه سحابی - موبدرستم شهزادی - دکتر عباس شیبانی - لطف اللّه صافی - سید عبداللّه ضیائی نیا - سید محمود طالقانی - سید جلال طاهری - جبیب اللّه طاهری - علی محمد عرب - حسن عضدی - مولوی عبد العزیز ملازاده - جواد فاتحی - جلال الدین فارسی - میرزا علی فلسفی تنکابنی - محمد فوزی - دکتر علی قائمی امیری - سیدعلی اکبر قرشی - شیخ محمد کرمی - سید جعفر کریمی دیو کلاهی - سید محمد کیاوش - خانم منیره گرجی - دکتر علی گلزاده غفوری - علی مراد خانی ارنگه - میرزا علی مشکینی - شیخ ابوالحسن مقدسی شیرازی - مهندس رحمت اللّه مقدم مراغهای - ناصر مکارم شیرازی - سید موسی موسوی قهدریجانی - سید میر کریم موسوی کریمی اردبیلی - سید محمدعلی موسوی جزایزی - حاج سید اسمعیل موسوی زنجانی - حسینعلی منتظری نجف آبادی - حمید اللّه میرمرادزهی - سید محمد حسن نبوی - دکتر سید احمد نوربخس - سید حبیب هاشمی نژاد - شیخ محمد یزدی
جلسه ششم
اعلام غیبت آقای طالقانی ـ آقای مدنی و آقای قاسملو
کرمی ـ اینجا اشخاص محترمی مانند آقای حاج شیخ مرتضی جابری یا آقای خادمی یا آقای طالقانی تشریف دارند
این توهین است که اسامی این آقایان را در رادیو و تلویزیون بعنوان غائبین جلسه اعلام کنند
موسوی تبریزی : ...راجع به این ماده هفت که مجلس با حضور دو سوم کلیه نمایندگان یعنی با پنجاه نفر رسمیت پیدا کند، اشکال ندارد.... برای اینکه اگر سی و هفت نفر با یک تصمیمی مخالفت داشته باشند و یکی از مخالفین آقای منتظری و یکی هم آقای بهشتی و یکی هم آقای طالقانی باشند، مخالفین اگر در این اعداد باشند یعنی هر یک از این آقایان که اسم بردم بیش از یک میلیون رأی آوردهاند
در واقع اگر سی و هشت نفر در یک رأیگیری موافق و سی و هفت نفر هم مخالف بودند و بطور متوسط اگر به هر نماینده حداکثر نیم میلیون نفر رأی داده باشند، پس در واقع چندین میلیون نفر از افراد این مملکت با آن رأی مخالف میباشند خداوند به پیامبر(ص) خطاب میکند «وشاورهم فی الامر» یا «وامر هم شوری بینهم» پس مبنای اکثریت....
دکتر قائمی : ...حالا اگر عدهای به دلایلی نمیآیند، دلیل بر این نمیشود که این عده با جریانی که در مجلس میگذرد مخالف هستند فرض کنید آیت الله طالقانی با دو میلیون رأی برای این مجلس انتخاب شده اند و تشریف نمیآورند، ولی این دلیل بر این نیست که یک مسأله ای را که در اینجا مطرح میشود، ایشان تأیید نکنند و اگر بودند تصویب رأی بدهند، بلکه نصف بعلاوه.....
جلسه هفتم
اعلام غیبت آقایان، طالقانی، طباطبائی، قاسملو و مدنی
جلسه هشتم
آقای طالقانی 64 دقیقه تاخیر داشته و دیگر اسمی از او برده نشده است
جلسه دوازدهم
هاشمی نژاد ـ نظر آقای طالقانی این است که باید اول ببینیم سیاست کلی جمهوری اسلامی برای آینده در چه خط مشی است، بعد عبارت برایش درست کنیم.
طالقانی ـ الان در دنیا سیاسیت عدم تعهد مورد بحث است.
اول ما باید ببینیم پیرو این سیاست هستیم یا نیستیم و بعداً تعهداتی که نسبت به عموم مستضعفان جهان داریم آیا در آئین قرآن یا احکام، این تعهدات برای ما هست یا نیست و چون جمهوری ما اسلامی است، پس مسأله اول این است که حالا که دنیا تقسیم شده ببینیم جزو گروه غیر متعهد هستیم یا نیستیم اگر نیستیم پس چرا الان یک عده ای از کشور ما، به هاوانا رفته اند.
این مساله را بنده بارها گفته ام که اول ببینیم چکاره هستیم و چه میخواهیم بکنیم بعد بنشینیم و برای نظری که داریم عبارت درست کنیم ولی ما اول عبارت درست میکنیم و با این وقت کمی که داریم یک ساعت یا دو ساعت وقت تلف میکنیم و بحث میکنیم.
حجتی ـ در برابر قدرتها.
طالقانی ـ هر چه هستیم جایش همین جا است.
نایب رئیس (بهشتی) ـ من قبل از اینکه آقای طالقانی اظهاراتشان را بفرمایند، اینطور استنباط کردم که با توجه به سخنان آقای حجتی و بعضی دوستان و با کمی وقتمان صحیح این است که پیشنهادهای رسیده و پیشنهادهائی که دوستان احیاناً بدهند اول وقت فردا رسیدگی کنیم و یک متنی را با توجه به معیارها تهیه کنیم و البته معیارها را هم طوری مشخص کنیم که کمتر ابهام داشته باش
جلسه سیزدهم
تنها اسمی که از آقای طالقانی هست در آوردن لیست اسامی متخرین وارد شده در جلسه است : چهل و چهار دقیقه طالقانی
جلسه چهاردهم
در خاتمه باید به یک مطلبی اشاره کنم در زمینه جریان سنندج هر چند یک مشکلاتی در پیش بود و حضرت آیت اللّه طالقانی تشریف بردند و شورائی را تشکیل دادند و جناب بنی صدر هم تشریف داشتند، با تمام مشکلاتی که برای این شورا پیش آمد و با وجود تقلبهائی که شد، لیکن عامل بزرگی بود که سنندج از این آشوبها تا حد زیادی کنار بماند و چه بسا که اگر در جاهای دیگر شوراهای واقعا حساب شده و بر اساس ضوابط صحیح تشکیل میشد، خیلی از این بحرانها پیش نمی آمد
جلسه پانزده بعد از رحلت آقای طالقانی است و صحبتها ی ابتدایی هم در باره ی فقدان ایشان است و ...
و درخلال گفت و گوها آنچه مهم است این است که:
دکتر نوربخش : من دیدم آخرین روزی که آیت اللّه طالقانی اینجا تشریف داشتند، نسبت به شورای نظامی خیلی بحث شد ولی روزنامه ها اصلا چیزی ننوشتند و حتی به غلط نوشتند که اصول پنج و شش تصویب شد، در صورتی که میدانیم تصویب نشد
اگر روزنامه ها مطالب را درست منعکس کنند و از آن طرف هم از مردم بخواهند که نظراتشان را بگویند، چنین مشکلاتی پیش نمیآید و مسائل حل خواهد شد
البته از این مسائل گفته شده برداشت نشود که آقای طالقانی با ولایت فقیه موافق بوده و یا مخالف بوده بحث این است که او در مجلس خبرگان در این مورد سکوت کرده است.
سلام،
خود ایشان در کتاب خاطراتش چنین نوشته است :
" کتابچه ای را به عنوان " مجموعه دو پیام" در تاریخ 1/4/1358 چاپ و منتشر کردم و در آن جزوه مساله ولایت فقیر ه و ادله آن و ضرورت آوردن آن را در قانون اساسی متذکر شدم، و این امر صد در صد محصول مطالعات و نظر خود من بود. مننتها در مجلس خبرگان مرحوم آیت اله بهشتی و بعضی دیگر با من همآهنگ شدند. البته نظر من به لحاظ سایر اصول قانون اساسی اشراف ولی فقیه بر روند قانون گزاریها و اداره کشور بود تا جهت اسلامیت نظام تامین گردد، و حدود اختیارات او نیز در قانون اساسی تعیین شده است و کلمه " مطلقه " را در بازنگری به آن اضافه کردند. ص 253 "
البته آقای خمینی سر دمدار این نظریه بودند. نظرشان بر طبق آیه هایی که شما از ایشان نقل کردید، نه تنها نشستن بر جای رسول اله بلکه نشستن بر جای خدا بود!
سلام و درود
از همون اولش معلوم بوده آقایان قدرت طلبند و همین و بس! اما خب در بزنگاه تاریخی به قول معروف مردم خوابند و چشم بسته همه چیز رو میپذیرند!
ولی به نظرم این مسئله ی قدرت طلبی خمینی هم ازون اظهر و من شمس هاییت که اصلا نیازی به بحث ئ و توجیه ندارد
وصیت اینجانب به رهبر و شورای رهبری آن است که خود را وقف در خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و محرومان ومستضعفان بنمایند؛ و گمان ننمایند که رهبری فی نفسه برای آنان تحفه ای است ومقام والایی ، بلکه وظیفه سنگین و خطرناکی است که لغزش در آن اگر خدای نخواسته با هوای نفس باشد، ننگ ابدی در این دنیا و آتش غضب خدای قهار در جهان دیگر در پی دارد.
امام خمینی
سلام
فارغ از بحث فعلی امروز دیدم سروش اینطور گله کرده است:
دکتر سروش:عقل سلیم می گوید به اندیشه و اعتقاد یکدیگر حمله، توهین و تمسخر نکنیم
ضمن ابراز نگرانی از حمله و هتاکی برخی به اسلام و اعتقادات مردم
جـــرس: دکتر عبدالکریم سروش، روشنفکر دینی، با اشاره به موج رو افزون حمله به مقدسات و توهین به اعتقادات مردم توسط برخی رسانه ها و سایت ها، آنرا نوعی "سوء تدبیر" و "سبب پراکندگی نیروها و انرژی" و "رنجاندن توده مردم" ارزیابی کرد و خواستار برخورد منطقی و شایستۀ مدافعان اندیشۀ دینی با هتاکان و حمله کنندگان به اعتقادات مردمی شد
....دکتر سروش با این مقدمه خاطرنشان کرد :
که سالهای اخیر دغدغۀ من این بوده تا به ایرانیان خارج از کشور بگویم، دشمن ما و دشمن آنها اسلام نیست و هدر دادن نیروها برای مبارزه با اندیشۀ دینی، نواختن شیپور از سر گشاد آن است و همین سبب ایجاد نگرانی نسبت به آیندۀ ایران شده، درحالیکه باید بکوشیم قوایمان هدر نرود و انرژی ایرانیان به جای پراکندگی، تجمیع شود."
این روشنفکر دینی، سپس با اشاره به هموطنانی که در خارج از کشور تمام کوشش خود را صرف مبارزه با اسلام می کنند، خاطرنشان کرد: "این اقدام حتی از جنبۀ سیاسی نیز، نتیجه بخش نیست و سبب موفقیت ایرانیان نخواهد بود."
سروش تاکید کرد: "شاید بتوان گفت به اندازه ای که در این چندین سال - در بیرون از ایران – حملات موهن به اسلام شده، در طول تاریخ به هیچ دینی اینگونه حمله و توهین نشده است. چه الفاظ و حملات رکیک، چه برخی موارد که ظاهرا نقد است، اما زخمی بر دل و اعتقاد مسلمانان است."
وی این حملات را "سوء تدبیر" و "سوء سیاست" و بی نتیجه خواند و تصریح کرد: "اگر فردا ایران تغییری کرد و دوستان قصد بازگشت به کشور را داشته باشند، چگونه می توانند با مردمی که به اعتقادشان توهین کرده اند، رو در رو شوند."
عبدالکریم سروش همچنین تاکید کرد که حتی از جنبۀ سیاسی نیز، حمله کنندگان و توهین کنندگان به اعتقاداتِ مردم مسلمان ایران، باید بیندیشند که "عملشان سوء تدبیری بیش نیست و بهتر است که با مردم از رهگذر دوستی و عدم رنجاندن برخورد کرد و وارد شد. و نگذاریم نفرت برای آینده گسترش یابد و یک عقل سلیم نیز این را می گوید که به اندیشه و اعتقاد یکدیگر حمله و توهین و تمسخر نکنیم."
این استاد دانشگاه با اشاره به حملاتِ رو به گسترش برخی افراد به مقدسات، و همزمان تلویزیون ها و سایت های متعددی که توهین به اعتقادات مردم و تمسخر مسلمانان را سرلوحه کار قرار داده اند، تاکید کرد که "با این وجود، یک تلویزیون تاسیس نشده است که به اندیشه های سکولار حمله و توهین کند."
وی با ابراز نگرانی نسبت به "آیندۀ پریشان کشور، به دلیل موج رو به گسترش حمله به مقدسات"، همزمان خواستار برخورد اعتدالی حامیان اندیشۀ دینی و برخورد صحیح و شایسته با حملات وارده و فزاینده به اسلام و مواجهه ای مهربانانه با هتاکان شد و تاکید کرد: "ما برای فردای ایران، دیگر توان انتقام گیری و به روی هم تیغ کشیدن و زخم های تازه و نفرت های جدید ایجاد کردن و حمله به یکدیگر را نداریم و نخواهیم داشت."
سروش هدف از این امر را، تمرکز انرژی ایرانیان داخل و خارج کشور برای آینده ای قدرتمند و در کنار هم و پرمهر ارزیابی کرد.
پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) فرمودند : سیأتی علی الناس زمان یفرون الناس من العلما کفرار الغنم من الذئب زمانی می آید که مردم از علما همان گونه که گوسفند از گرگ دوری می کند فرار می کنند. عند ذلک ابتلاهم الله بثلاث خصال در آن زمان خدا آنان را به سه امر مبتلا می کند : یرفع الله البرکة من اموالهم برکت را از دارایی آن ها بر می دارد در نتیجه از نظر اقتصادی سقوط می کنند و یسلط الله علیهم سلطانا جائرا و پادشاهی ستمگر را بر آن ها چیره می سازد ویخرجون من الدنیا بلا ایمان و بدون ایمان از دنیا می روند.
آقای ستاریان حق دارد «فارغ از بحث فعلی» صحبتهای دکتر سروش را نقل کند، ولی کسی حق ندارد ضمن بحث از ولایت فقیه، یکی از پرافتخارترین ثمرات این قانون مترقی، یعنی کشتار 67 را مطرح کند، چون لابد به تریج قبای برخی نمایندگان خدا در روی زمین برمیخورد.
بیزارم از آن گوش کآواز نی اشنود
وآگاه نشد از خرد و دانش نایی.
در مورد سخنان دکتر سروش :

مثل اینکه صدای پسر حاج فرج هم از برنامه های بهرام مشیری درآمد :)
من نمی دانم که این دوستان اصولا تصورشان نسبت به آزادی بیان چیست !؟ ... چه جور آزادی بیانی است که همه چیز را می توان نقد کرد , جز مذهب را ! ... آنهم برای اینکه مردم را نرنجانیم ! ... اینگونه بود که ولتر هم نباید کتابهایش را منتشر می کرد چون موجب رنجاندن میلیونها انسان شد .
سروش و امثالهم به جای اینکه بروند جلو تروریست های مذهبی را بگیرند که هنوز اینقدر شعور پیدا نکرده اند که حداقل هم قبله شان را نکشند (هر سال , توجه بفرمایید هر سال در سامرا و نجف و کربلا و ... عملیات انتحاری داریم از جانب نیروهای سنی) و نیروهای شیعه در پاسخ مساجد اهل سنت را بمب گزاری نکنند , می آید افساد را رها می کند می چسبد که فاسد (به زعم خودش) .
بی فایده یعنی چه ؟ ... یکسری برنامه از تلویزیون پخش می شود کسانی که دوست دارند نگاه می کنند , کسانی هم که دوست ندارند نگاه نمی کنند و کانال را عوض می کنند ...وقتی اکثر نیروهای مذهبی مردم ایران تره برای سروش خورد نمی کنند فکر می کنم "بی فایده" سخنان سروش باشد که انتظار دارد سکولارهای دوآتشه به نصیحتش لبیک بگویند
در ضمن این داد و قال هیچ مبنای واقعی ندارد . از میان بیش از 60 شبکه ماهواره ای فارسی زبان که بر روی ماهواره ها پخش می گردند , حتی 10 شبکه هم نقد مذهب نمی کنند . در حقیقت تنها یک برنامه مناظره مذهبی در یکی از شبکه ها هرازگاهی انجام می شود و یکی هم برنامه ی شخصی که ذکرش رفت ... حداقل ما که با سه تا LNB بیش ار این چیزی ندیده ایم .
جمله شاهکار ولی اینجاست :
"با این وجود، یک تلویزیون تاسیس نشده است که به اندیشه های سکولار حمله و توهین کند."
البته ... البته
حق مسخره کردن یکی از حقوق موجود در حق آزادی بیان است.
آزادی ِ بیان یعنی آزادی ِ بیان.
نه یک کلمه کم نه یک کلمه بیش! وحدت کلمه داشته باشید و پشتیبان ازادی بیان باشید تا به مملکت شما آسیبی وارد نشود
رفتی خواندی؟ خواندی هفده هزار نفر از مردم طی ترور و بمب گذاری کشته شده اند؟اصلا خوانده ای و میدانی که بازتولید نفرت ،چیزی چز نفرت نیست؟!

بله
بیزارم از آن گوش کآواز نی اشنود
وآگاه نشد از خرد و دانش نایی.
......
آنها که مثلا شعور پیدا کرده اند مگرهر جا به سودشان باشد کودتا به راه نمی اندازند و از دیکتاتورها در مقابل ملتها دفاع نمی کنند و خود راسا بمب بر سر مردم نمی ریزند؟
مگر همین ولتر نمی گفت اگر خدایی هم وجود نداشته باشد باید آنرا خلق کنیم. ما با حمله و فحاشی به خدا پیرو ولتریم؟!
مسخره کردن اعتقادات مردم ؟ فحاشی به علایق دینی؟ آزادی بیان؟
چندی پیش برای دوستی نوشتم:
خوب گفتید ، هر چند مثل من نگفتید! اصلا مگر قرار است همه مثل هم بیندیشند و مثل هم حرف بزنند و هیچ اختلافی هم نداشته باشند؟ هر چند این اختلاف بزرگی اش عدم قبول و اعتقاد ِبزرگترین و مهمترین اصول طرف مقابل و حتا انکار آن باشد. این نظر من و فهم من از دینی است که به ان پایبندم
برای بحث به منظور حصول نتیجه یا باید اشتراکاتی باشد و بحث بر سر جزئیاتی باشد قابل دسترسی اما بحثی که خواهان این باشد که سر به تن دیگری نباشد که بحث نیست بلکه جنگ است . خب توی جنگ هم حلوا خیر نمی کنند. شما به عنوان ضد مذهب خواهان نابودی دین شو و افراطی های مذهبی هم کمر به نابودی شما می بندند.
ما اصلاح طلبان و قاطبه ی مردمی هم که بیشتر از صد سال است دنبال رسیدن به آزادی و زندگی بر سبک و سیاق ایرانی و اسلامی هستند نه غربی و نه عربی، می نشینیم منتظر تا هر دوی شماها به این نتیجه برسید که عزم برای از میان بردن و نابود کردن دیگری را گفت و گو نمی خوانند و از این کار غلط دست بردارید تا همه از مواهبش برخوردار شویم.
یادتان باشد که:
"ما برای فردای ایران، دیگر توان انتقام گیری و به روی هم تیغ کشیدن و زخم های تازه و نفرت های جدید ایجاد کردن و حمله به یکدیگر را نداریم و نخواهیم داشت."
از نلسون ماندلا می گوییم اما یادمان می رود که ببخشیم حتا اگر نتوانستیم فراموش کنیم!
از گاندی می گوییم اما در پی انتقامجویی هستیم!
پس درد ما همواره پابرجاست و چشم انداز و افق پیش رو تاریکتر از قبل خواهد بود.
با سلام
ولایت فقیه را شاخه ای از اصل امامت می دانم و ولایت فقیهی را می پذیرم که در نقد و سئوال را به روی خود نبسته باشد.
ولایت فقیه هم باید پاسخگو باشد.
با سلام
قدرت مطلقه، مسئولیت مطلقه هم می خواهد.
سلام، آقا محمدرضا!
پَ بگو، واسه همین "حقوق موجود در حق آزادی بیانِ "، که جلوی کامنت دونی وبلاگتون ایست و بازرسی گذاشتین.
سلام. صحبتم با آقای نادری نژاد عزیز است که "ولایت فقیه را شاخه ای از اصل امامت" می دانند. چه خوب است که نظر خود را با ما در میان گذاشتند، ولی هیچ استدلالی برای این عقیدة خود ارائه نکردند. تنها در ادامه گوشة کوچکی از قرائت خود از ولایت فقیه را ارئه کردند که اندکی آن را تلطیف می کند: "ولایت فقیهی را می پذیرم که در نقد و سئوال را به روی خود نبسته باشد. ولایت فقیه هم باید پاسخگو باشد. [چون] قدرت مطلقه، مسئولیت مطلقه هم می خواهد".
اما غافل اند از اینکه در عالم نظر شاید آن قرائت کمی بهتر باشد، اما در عمل قدرت فساد می آورد، نه مسئولیت، و قدرت مطلقه هم فساد مطلقه می آورد، نه مسئولیت مطلقه.
به علاوه، اگر ولی فقیهی در نقد و سوال را بر خود بست، چه می کنیدش؟ عزل؟ می توانید؟ با همان منطق ولایت فقیه نخواهند گفت شما چه صلاحیتی برای این کار دارید؟ به شما چه؟
به نظرم بهتر این است که خود آقای سلمان محمدی که نوشته بودند :
"در هر ولایتی (سرسپردگی تامّ و تمام) ریشه
های «ولایت» فقیه را می توان سراغ کرد "
ابتدا فهم خود از ولایت را بیان کنند تا ببینیم اگر بر طبق قران دوگونه ولایت موجود است که در مقابل هم قرار دارند ، اصلا چگونه در هر ولایتی ریشه های ولایت فقیه را می توان سراغ کرد؟!
من سه بار این پرسش را از او پرسیدم اما چون او اصلا نمی خواند،طبعا سه بار سوال کردن مرا هم اصلا ندید!
جناب خراسانی من یکبار از دستم در رفت گزینه ی پیش فرض کنترل نظرات را تنظیم نکردم. به محض اینکه فهمیدم تاییدیه نظرات را برداشتم. فکر کنم بعد از پکج شش سال وبلاگ نویسی به همچو منی تاییدی کردن نظرات وبلاگ گذشته از تهمت، توهین باشد!
شاید دوستان دوست ندارند دوستان خود را بهتر بشناسند و منتظرند که...!
البته بگذریم از مدیریت سایت بلاگفا که در اقدامی عجیب بصورت پیش فرض نظرات را تاییدی می کند! به هر حال ممکلکت ولایی ست و دموکراسی هدایت شده و آزادی بیان هم ...!
در مورد بحث آزادی بیان حاضر به مباحثه هستم.
سلام. مثل اینکه اون روز من زود زنگ کامنت دونی شما را زدم دیدم تاییده می خواد.
به هیچ وجه قصد جسارت نبود. خودم سراغ ندارم در فضای مجازی به کسی توهین کرده باشم. بگذریم، حالا بفرمایید بیان یعنی چی؟ تا بعد به آزادی بیان برسیم.
1. فرموده اید که بازتولید نفرت چیزی جز نفرت نیست .فرمایشتان درست اما کدام بازتولید نفرت !؟ ... شما کدام برنامه ها را در میان این کانال های بشکن و بالا بنداز (که اتفاقا در ایام محرم و صفر هم رقص و آوازشان را تعطیل می کنند) ملاحظه کرده ای که بازتولید نفرت کند ؟ ... شما در کانال پرمخاطب ویس آو آمریکا تا حالا بحثی پیرامون مذهب دیده ای ؟ ندیده ای که کامبیز حسینی طنزپرداز هنگامی که موضوع به زمینه های مذهبی نزدیک می شود , چگونه طفره می رود ؟ در کانال بی بی سی ندیده ای که چگونه وقتی یک تلفن شروع به نقد مسائل مذهبی می کند , مجری ناگهان می گوید : خوب ... تشکر می کنیم از .. عزیز , با ... روی خط هستیم ! ... در میزگردهای برنامه پرگار بازتولید نفرت می شود ؟ ...
بنده کتمان نمی کنم که در فضای نت محیط هایی را دیده ام که نسبت به مسائل مذهبی فحاشی می کنند و الفاظ رکیکه به کار می برند و سخنان چندش آور عرب ستیزانه به زبان می آورند و من خودم شرمم می آید که با آنها در یک دسته بندی قرار می گیرم . اما در سال های اخیر در برنامه های ماهواره ای چنین چیزی را مشاهده نکرده ام . برعکس احساس می کنم هنوز که هنوزه یک ترس عجیبی در میان نیروهای خارج نشین نسبت به نقد مسائل مذهبی وجود دارد . ترسی که به نظرم به رشد فکر و گفتمان در جامعه ایرانی کمکی نمی کند .
2. من می گویم "سروش و امثالهم به جای اینکه بروند جلو تروریست های مذهبی را بگیرند که هنوز آنقدر شعور پیدا نکرده اند که حداقل هم قبله هایشان را نکشند"
بعد شما پاسخ می دهی :
" آنها که مثلا شعور پیدا کرده اند مگرهر جا به سودشان باشد کودتا به راه نمی اندازند و از دیکتاتورها در مقابل ملتها دفاع نمی کنند و خود راسا بمب بر سر مردم نمی ریزند؟ "
الان شما داری از تروریست های مذهبی دفاع می کنی !!؟ ... آنهم با توسل به مغلطه "حمله متقابل" !؟ و می فرمایی که وظیفه یک روشنفکر دینی مثل سروش هم آن است که مردم را نسبت به جرایم و جنایات رژیم نحوس آمریکا آگاه نماید !؟ ...
3. من چنین جمله ای ولتر نخوانده ام . اگر رفرنس بدهیم ممنون خواهم شد . در مرتبه بعدی , من کسی را ندیده ام که نسبت به "خدا" حمله و فحاشی کند !!! ... یعنی قائدتا معنا نمی دهد کسانی که به وجود چیزی باور ندارند نسبت به آن فحاشی کنند , فحاشی نسبت به خداوند و حمله به خداوند و گلایه از خداوند پیشفرضش وجود خداوند است . اینکار یا از مومنین ناراضی و دلشکسته بر می آید یا از گروه های دیوانه شیطان پرست ...
اشاره من به ولتر بیش از همه به تناقض هایی (گمانم بیش از 80 تناقضی )بود که ایشان از کتاب عهد قدیم گرفت و طبیعتا طوفانی از خشم و خروش و رنجش و ... را برانگیخت . الان فکر می کنم مثال خوبی نزدم چون جناب سروش به راحتی می تواند بگوید : خود ولتر هم اشتباه کرد که آن کار را انجام داد ! ... باید مثالی می زدم که مرضی الطرفین باشد
4. فرمودید : بحثی که خواهان این باشد که سر به تن دیگری نباشد که بحث نیست بلکه جنگ است
جمله از نظر ادبی دارای ارزش است اما اگر بخواهیم جدی صحبت کنیم , بحث بحث است و جنگ جنگ ! ... اینکه "سر به تن دیگری" نباشد عبارت استعاری است , در واقع طرفین می خواهند "سر به تن اندیشه دیگری نباشد" یعنی آن "اندیشه" معدوم شود و دیگر هواخواه و پیرو نداشته باشد . این چیزیست که در "دل" طرفین بحث ممکن است قرار داشته باشد و فکر می کنم که کاری هم برایش نمی شود کرد . اگر بتوانیم کاری کنیم که "تنفر از اندیشه" به "تنفر از صاحب اندیشه" تبدیل نشود , و "خشونت فیزیکی" نسبت به صاحبان اندیشه ترویج نگردد فکر می کنم کارمان را کرده ایم .
در این میان , جمله شما مثال فوق العاده ایست :
"شما به عنوان ضد مذهب خواهان نابودی دین شو و افراطی های مذهبی هم کمر به نابودی شما می بندند."
ملاحظه می کنید ؟ یک طرف به یک اندیشه حمله می کند , طرف دیگر با گلوله جواب می دهد ! مشکل این است . اگر گروهی از مذهبیون عزم کنند که با انتشار روزنامه و ایجاد حزب و شبکه های تلویزیونی و ... اندیشه سکولاریسم را در جامعه ریشه کن کنند , مشکلی . فقط خواهشا از C4 و TNT استفاده نکنند , ما مخلصشان هم هستیم .
من هم عموما ندیده ام در شبکه های ماهوراه ای بحث ضد دینی وسعت داشته باشد مگر در شبکه اندیشه و یکی دو جای دیگر
اما سروش بحثش مختص به شبکه های ماهواره ای نیست چنانکه گفته است: " توسط برخی رسانه ها و سایت ها "
خب شکر خدا ، شما هم ، از رسانه ها مثال آوردید که هست و هم از سایتها همگی خبر داریم که هست.
2 تروریستهای مذهبی مسلمان یا در مقابل غرب قرار دارند و یا در مقابل هم. آیا سازمانهای آزادیبخش مثل فتح و حماس و حزب الله جز در برابر زورگویی غرب و حمایتش از اسرائیل نیست که به ترور و انفجار دست می زنند؟ القاعده شعارش جنگ با کفر و زورگویی امریکا نبود؟ اختلاف میان اهل سنت و شیعیان از صدر اسلام بوده ؛ از زمان عثمانی و صفویه هم بوده جنگها میان این دو دولت شیعی و سنی درگرفته . اختلاف بینداز و حکومت کن هم که معرف حضور همه هست اما خب این اختلافات که مورد حمایت من نیست!
من به جهانی که حرف آخر را اسلحه بزند معترضم اسلحه دست هر کس می خواهد باشد.
3 جمله ولتر به یکباره به ذهنم امد یادم نیست کجا خواندم. اما اشکال روشنفکران سکولار در کشور ما همانطور که بارها گفته ام این است که تفاوتی میان دو دین اسلام و مسیحی قائل نمی شوند و همان برخورد و همان نسخه ی مقابل مسیحیت را می خواهند در برابر اسلام بکار ببرند. شما اگر در قرآن تناقض پیدا کنی اول کسیکه از ان دست می کشد خود مسلمانان خواهند بود. اگر حرفهای منتقدین دین در غرب خواهان پیدا کرد چون ظرفیتش در عالم واقع موجود بود و مردم عملا می دیدند که حرف منتقدین درست است. اما در اسلام کجا اینطور است؟
4 اتفاقا بحث در همین جاست که چرا :"در واقع طرفین می خواهند "سر به تن اندیشه دیگری نباشد" ؟
مگر این همه اندیشه در گوشه گوشه دنیا وجود دارد مزاحمتی برای هم دارند؟ در یک جامعه وقتی عقیده ای چون عقیده ی شما رسما می گوید سر به تن اندیشه ی دیگری نباشد این ایجاد اشکال می گند در اعتقاد دینی من ابراز عقیده آزاد است چون چنان از دین و مبانی ان مطمئن است که میداند در ابراز عقاید خللی به ان وارد نشود که هیچ حتا دعوت اسلام را مورد پذیرش فطرت انسان معرفی می کند.
اما اگر عقیده ای هر وسیله ای را بکار بیندازد تا اسلام را منهدم کند که خب دیگر ابراز عقیده نیست ؛ بلکه جنگ است. و ظاهرا شما ابراز عقیده را مترادف با جنگ به منظور از رده خارج کردن و ساقط کردن و سر به تنش نبودن معنا می کنی!
مثال عینی بحث را شاید بتوان بحث مجید محمدی و علی پایا آورد. نمی دانم خوانده اید یانه؟
یا در بحث قبلی در وبلاگ خانم پارسایی وقتی گفته می شود "دین یعنی پایان گفت و گوٰ "خب در پی اش این به ذهن متبادر می شود که با دین فقط باید از در جنگ وارد شد! مگر غیر از این است؟ شکلک در اوردن و مسخره کردن و فحاشی ، غلیان غیرت مذهبی را در پی دارد. انکه اهل گفت و گوست ادله اقامه می کند و عقلانی حرف می زند نه انکه با تمسخر و هتاکی و فحاشی از در گفت و گو وارد شود. این چه جور گفت و گویی است؟ البته من نمی فهمم. یعنی این آزادی بیان است؟!
من مثل شما فکر نمی کنم که گفتی :
اگر بتوانیم کاری کنیم که "تنفر از اندیشه" به "تنفر از صاحب اندیشه" تبدیل نشود , و "خشونت فیزیکی" نسبت به صاحبان اندیشه ترویج نگردد فکر می کنم کارمان را کرده ایم
اصلا جایی برای " تنفر " نمی بینم بلکه به جای ان " تحمل " می گذارم. اصلا چرا تنفر؟ واقعا چرا؟
... وآگاه نشد از خرد و دانش نایی
با سلام
جناب سید محمدی
ببینید کسانی پیدا می شوند که حتی از آوردن اسم خود هم واهمه دارند انگار که بی همه چیز هستند حتی اسم!!!
لطفا برای خود خط قرمزی قائل شوید واز درج پیام های توهین آمیز خودداری کنید قول می دهم کسی شما را به سانسور متهم نمیکند. در درج پیام ها اخلاق را ملاحظه بفرمائید.
متشکرم.
سلام
انتظار ادب از کسانی می توان داشت که از بای بسم الله بحث ، مودب به ادب باشند والا چنین توقعی ، درخواست محال و ناممکن است و مثل درخواست رفتار عقلانی از آدمی مجنون است، که از خرد آگاه نشده ، دانش ناب به کنار!
جناب آقای ستاریان عزیز. سلام. فرموده اید که من "فهم خود از ولایت را بیان" کنم. گمان می کردم آن عبارت داخل هلالین (سرسپردگی تامّ و تمام) روشن باشد. اگر توضیح بیشتر بخواهید، عرض میکنم: ولایت یعنی که در برابر مدعاهای دیگری تسلیم محض باشیم و از او دلیل نطلبیم، چون خود او را حجت بر صدق سخنانش میدانیم. ما با پیامبر (ص) چنین رابطه ای برقرار میکنیم. دلیلش را هم در حدّ خودم در جایی گفته ام و استدعا دارم مرا از نقد خود از آن محروم نفرمایید (http://salmanmohammadi.blogsky.com/1389/11/11/post-4/)، ولی معتقدم این نوع رابطه با رسول الله (ص) ختم شده است و معنای ختم نبوت نیز همین است (این را هم البته از سروش آموخته ام). در برابر دیگران باید برای سخنان شان دلیل بخواهیم.
آیا شما معتقدید که با کسان دیگری هم میتوان رابطة ولایی (با این تعریف از ولایت) برقرار کرد؟
در ضمن آن مصرع را هم من نوشتم. یک بار فرستادم، از کندی و قطع مکرر اینترنت «در مقطع حساس کنونی» نرفت. دوباره که فرستادم، یادم رفت اسم و نشانی ام را بنویسم. قصد دیگری نبود. و چون قبلا همین مطلب را فرستاده بودم و واکنش شما دلالت بر بی ادبی من نداشت، اکنون از نوازشهای شما و آقای نادری نژاد تعجب میکنم. بگذریم. مهم نیست
.
سلام
مهم ایست که ملت به این قانون اساسی رای داده
البته مشروعیت ولایت فقیه از جانب خداست منتها مقبولیت آن به رفراندوم گذاشته شده که ملت ای داده اند.