تبلیغات بر ضدّ ِ ما ، دلیل بر ..... است

               بسم الله الرحمان الرحیم.

            1) ظاهراً امام خمینی، در اکثر دوران زمامداری اش می فرموده تبلیغات تمام دنیا بر ضد ایران است (از جمله چون ایران اسلام است، و بقیه کفر).

            2) ظاهراً امام خمینی در اوائل دوران زمامداری اش مایل بوده از تبلیغات بر ضد ایران کم کند و تبلیغات بر ضد ایران را خنثا کند و به مقامات و عُلما می فرموده بهانه به دست کشورهای دیگر و ... ندهند تا تبلیغات بر ضد ایران بیشتر شود.

            3) امام خمینی پس از دوران ابتدائی ی زمامداری اش، شاید به دلیل کم نشدن تبلیغات بر ضد ایران، تبلیغات بر ضد جمهوری ی اسلامی ی ایران را، دلیل بر قدرت و قوّت و عظمت جمهوری ی اسلامی ی ایران دانست، و ظاهراً دیگر تمایل خاصی برای کم شدن تبلیغات بر ضد ایران نداشت. استنباط بنده، بر اساس بیانات امام خمینی است:

            امام خمینی، 31 خرداد 1361:

            امروز همۀ قلمها و همۀ زبانها از ابرقدرتها یا دولتهاى مرتبط به آنها، بر ضد این جمهورى اسلامى تجهیز شده‏اند، و همه با یک رویۀ خاصى عمل دارند مى‏کنند؛ ما دیگر بهانه دست آنها ندهیم.

            امام خمینی، 3 مرداد 1361:

            امروز تقریباً تمام تبلیغاتى که در رسانه‏هاى گروهى و در مطبوعات شرق و غرب هست، تمام آنها بر ضد جمهورى اسلامى یا مى‏نویسند و یا مى‏گویند.

            امام خمینی، 31 مرداد 1361:

            مبلغینى که الآن در همه جاى دنیا تقریباً هستند، بر ضد ما همه تبلیغات را، در ضد جمهورى اسلامى همۀ تبلیغات را دارند مى‏کنند، دیگر ما خودمان یک کارى نکنیم که یک مطلبى دست آنها بیفتد و هر چى مى‏خواهند به آن باد بکنند و هر چى مى‏خواهند زیادش بکنند.

            امام خمینی، 28 شهریور 1361:

            الآن سرتاسر، سرتاسر دنیا تبلیغ بر ضد شما مى‏کنند، الّا کمى، کمى هست ملتها با شمایند.

            امام خمینی، 22 مهر 1361:

            رسانه‏هاى گروهى خارج و اینها همه بر ضد ما با آن دروغهاى‏ شاخدارى که مى‏گویند.

            امام خمینی، 25 مهر 1361:

            همۀ رسانه‏هاى گروهى دنیا بر ضد این نهضت قلمفرسایى کنند و دروغپردازى‏.

            امام خمینی، 26 دی 1361:

            همۀ تبلیغات دنیا تقریباً بر ضد ماست‏.

            امام خمینی، 21 بهمن 1361:

            همۀ تبلیغات دنیا بر ضد ماست.

            امام خمینی، 1 فروردین 1362:

            ما همه‏مان باید کوشش کنیم در مقابل همۀ این تبلیغاتى که دارد بر ضدّ ما مى‏شود. کوشش کنیم که خنثى کنیم و مى‏شود خنثى کرد ان شاء اللَّه‏.

            امام خمینی، 15 شهریور 1362:

            امروز همۀ تبلیغات دنیا بر ضد اسلام است؛ با اسم ضدیت با جمهورى اسلامى اصل اسلام را محکوم مى‏کنند.

            امام خمینی، 15 شهریور 1362:

            دنیا الآن بر ضد ما قیام کرده‏اند.

            امام خمینی، 24 آبان 1362:

            اکثر جناح‏هایى که در دنیا هستند بر ضد ما تبلیغ مى‏کنند و این به خاطر آن است که آنها اسلام را نمى‏خواهند، و هر کشورى که بخواهد به اسلام عمل کند، مورد تهاجم آنها قرار مى‏گیرد.

            امام خمینی، 11 بهمن 1362:

            همۀ تبلیغات بر ضد شما هست‏.

            امام خمینی، 19 بهمن 1362:

            بى‏جهت نیست که مستکبران جهان با تمام توطئه‏ها و شیطنتها بر ضد یک ملت کوچک چهل میلیونى که به حسب معنویت و ارزشهاى انسانى بر قلۀ بلند و والاى سعادت ارتقا یافته است، قیام نموده‏اند. خود این توطئه‏ها و بوق و کرناهاى ابرقدرتهاى عالم و پیوستگان و وابستگان به آنان از بزرگترین ارزشها و والاترین مقامها براى یک ملت است که تا کنون براى هیچ ملتى رخ نداده است و این ارزش را شهداى والا مقام و جانبازان، این شهداى زنده و به دنبال آنان، ملت عظیم الشأن ایران در پشت جبهه‏ها آفریده‏اند.

            امام خمینی، 18 مرداد 1363:

            دنیا مى‏فهمد که یک قصه‏اى در ایران هست؛ در شب و روز تبلیغات بر ضد ایران و اسلام و اینها هست.

            امام خمینی، 4 شهریور 1363:

            امروز توطئه بر ضد ایران و حکومت آن و حزب اللَّه در حقیقت توطئه براى محو اسلام و کتاب و سنت است.

            امام خمینی، 4 شهریور 1363:

            الآن دنیا بر ضدّ شما، بر ضدّ حکومت شما، بر ضدّ اسلام حقیقتاً مجهّز شده‏اند.

            امام خمینی، 4 شهریور 1363:

            این تبلیغاتى است که در دنیا دارد مى‏شود بر ضدّ ما. ما باید یک کارى بکنیم. که این تبلیغات را خنثى کنیم و با تبلیغات، ما زورمان به آنها نمى‏رسد، براى اینکه، ما یک تبلیغات محدود داریم، آنها یک تبلیغات غیر محدود دارند، دنیا دست آنهاست و تبلیغاتشان‏ غیر محدود است.

            امام خمینی، 18 شهریور 1363:

            تمام بوق‏هاى تبلیغاتى بر ضد اسلام و ایران است‏.

            امام خمینی، 23 شهریور 1363:

            چرا هر روز براى بوق‏هاى خارجى یک چیزى‏ درست مى‏کنید و خوراکى درست مى‏کنید که آنها تبلیغ بر ضد شما بکنند؟ من تکلیف مى‏دانم این را که عرض کنم و الّا نمى‏خواستم چیزى بگویم، لکن دیدم که یک تکلیفى است که دوباره یک شیاطینى شروع کردند. یک حرفى من زدم، که فلانى این را که گفته معلوم شد دولت بر خلاف بوده. من گفتم دولت بر خلاف است؟ من نصیحت کردم، خدا هم نصیحت کرده پیغمبر را، خدا هم نصیحت کرده مؤمنین را

            امام خمینی، 8 آبان 1363:

            همۀ کشورها به ضد ما هستند، الّا معدودى. لکن در عین حال که همه بر ضد هستند، چون خود کشور و خود اهالى مؤمن هستند، معتقد هستند به این که باید با عنایات خدا مسائل را حل کنند، فکرها به کار افتاد و فعالیت‏ها شروع شد. و الآن ایران با آن زمانى که آن همه هیاهو مى‏کردند براى تمدن بزرگ، حالاى ایران بسیار پیشرفته‏تر از آن وقت است. و مهم این است که ما الآن مستقل هستیم، یعنى هیچ کشورى در دنیا نیست که بتواند به یک سپور ما جسارت کند.

امام خمینی، 20 آذر 1363:

            هر چه آنها در بوق‏هایشان بر ضد شما صحبت کنند، دلیل بر قوّت شماست و دلیل بر عظمت اسلام و عظمت جمهورى اسلامى است‏.

            امام خمینی، 15 فروردین 1364:

            همۀ تبلیغات بر ضد ماست. این براى این است که قضیه، قضیه اسلام و کفر است، نه قضیه ایران و عراق است‏.

            امام خمینی، 4 اردیبهشت 1364:

            شما بدانید، هر چه تبلیغات دنیا و شیاطین دنیا بر ضد شما مى‏گویند، دلیل بر قدرت شماست.

            امام خمینی، 8 شهریور 1365:

همۀ دنیا دستهاشان، قلمهاشان بر ضد ماست‏.

            امام خمینی، 7 مهر 1366:

            تمام تبلیغات بر ضد ماست‏.

امام خمینی، 21 بهمن 1366:

            همۀ عالم، همۀ تبلیغات عالم بر ضد ماست و بسیارى از اینهایى که به ضد ماست، خودشان نمى‏فهمند، به نفع ماست.

نظرات 16 + ارسال نظر
جواد خراسانی سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
با آنکه بسیاری از برداشت های شما را، در خصوص مواضع و سخنان ایشان، قبول ندارم. اما در راستای تحقق "آزادی بیان" پیشنهاد می کنم، این سلسله نوشته هایتان را جمع کنید و چیزی مثل " اغلاط المکاشفین" درست کنید.
اسمش را هم بگذارید، مثلا" :

" در جستجوی اغلاط امام در صحیفه امام" !!

نستوه سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:08

جناب ستاریان با سلام و عرض تشکر.
باید این مطالب را کامل بخوانم و بعد چیزی بنویسم اگر امکان دارد . ایمیلتان را به من بدهید تا در صورت انفصال بحث ازاین طریق با شما دوست عزیز تماس حاصل نمایم. ان چه نوشته اید نیازمند بحث پیچیده ای است که به زعم من در نهایت ماهیت اسطوره ای نه علمی بسیاری از ایات قران را برملا خواهد کرد.
فقط سربسته در اینا می گویم در بیگ بنگ ما با دو چیز مواجه نیستیم که بشود رتق و فتق شان کنیم بلکه فقط یک چیز وجود داشته است . در این ایات می گوید که زمین و اسمان به هم دوخته و پیوسته بودند یعنی هر دو از همان اول وجود داشته اند و تازه ما ان ها را از هم جدا کرده ایم. به نظر می رسد که در این جا مجتهدان شیعه ایات را به نفع باورداشت ها ی خود سوئ تفسیر کرده اند.
در مورد روز یا یوم گمان می کنم داشتن معنای مختلف رافع تضاد موود نیست.
مساله این است که ما از میان معانی مختلفی که ذکر فرمودید تنها یک معنی را می توانیم در نظر بگیریم
۱. یا صبح تا ظهر را
۲. شبانه روز را برای یوم
۳. شبانه روز را برای لیل
نمی شود گفت در یک ایه خدای قران منظورش از یوم از صبح تا ظهر بوده و در ایه دیگر شبانه روز!
به نظر من چنین سخنی سفسطه است.
مدعایم را تکرار می کنم.
هر کدام از معنای روز را که در قران در نظر بگیریم دیگر محق نیستیم که معنای دیگر را لحاظ کنیم به عبارت دیگر انتخاب هر یک از موارد بالا به معنی کنار نهادن موارد دیگر است در نتیجه خدای قران در داستان عاد فقط یکی از معنای یوم را در نظر داشته نه معنانی مختلف را
حال چه یوم را صبح تا ظهر بدانیم
چه شبانروز
و چه لیل را یک شب تا صبح بدانیم
جه یک شبانروز
و چه یوم را دوره در نظر بگیریم باید متوجه باشیم که فقط یک مورد را می توانیم انتخاب کنیم نه همه ی موارد را.
حال هر کدام از این معانی را در نظر بگیریم باز تضاد موجود دوباره عود میکند و سر بر می اورد

قوم عاد در روزی نحس عذاب شدند
قوم عادی در روزهایی نحس عذاب شدند
قوم عاد در شبانروزی نحس عذاب شدند
قوم عاد در شبانروزهایی نحس ....
قوم عاد در دوره ای نحس .....
قوم عاد در دورانی .......
می بینید که تضاد موود همچنان پابرجاست.
با تشکر

نستوه سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:11

من مقاله ای مفصل در مورد قران و بی بنگ ترجمه کرده ام که سر فرصت ارائه خواهم داد. در این مقاله ثابت شده است که بن بن و محتویات قران ناهمخوانند کیهان شناسی قران زمین محمور است که امیدوارم در اینده این را نشان دهم.

ستاریان سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:57

سلام
در لینکی که دیروز معرفی کردم چند نظریه را طرح کزده و به طور حتم نگفته است که نظر قران در تایید کدام یک از این نظرات است.

اما در آیه ی
أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ

این آیه به آن معناست که آسمان وزمین قبل از جدا شدن شیئ واحدی بوده است .

و همانطور که می دانیم نظریه بیگ بنگ توضیح می دهد که جهان از انفجار یک تودهٔ فوق العاده متراکم و با حجم ناچیز بوجود آمده است و قران هم قبلا بارها آن را گفته است که این گفته ی قرآن قبلا توسط منکرین به تمسخر گرفته می شد که چطور ممکن است که تمام کائنات به یکباره و از هیچ َ به وجود امده باشد . ولی چون امروز این از دهان علم خارج می شود همه سر تعظیم به آن فرو می اورند و فراموش می کنند که تا دیروز آن را مسخره می کردند!

کُن فیکون به معنای باش، پس می‌شود:
آیه‌های دارای عبارت
۲:۱۱۷
۳:۴۷
۶:۷۳
۱۶:۴۰
۱۹:۳۵
۳۶:۸۲
۴۰:۶۸
پس نص قرآنی ، فرضیه ای را که در ورای این پروژه قرار دارد تایید می کند

اما اینکه در خلال قران در این خصوص چه گفته شده نیازمند تحقیقی وسیع از سوی مانوسین با قرآن از متخصصین فیزیک کوانتوم مسلمان است.

قسمتی از انچه لینکش را معرفی کردم این بود:
«دکترموریس بوکای» با توجه به این پرسش نکته‏ای علمی را مطرح کرده است که در قرآن کریم، در سوره نازعات 27 - 31 مسأله خلقت آسمانها و زمین به صورتی دیگر مطرح شده است.
«ءَأنتم أشد خلقاً ام السماء بنیها رفع سمکها فسّواها و اغطش لیلها و اخرج ضحیها و الارض بعد ذلک دحیها اخرج منها ماءها و مرعیها »
«آیا آفرینش شما دشوارتر است یا آسمانی که [ او ] آن را بر پا کرده است؟ سقفش را برافراشت و آن را [به اندازه معین‏] درست کرد و شبش را تیره و روزش را آشکار گردانید و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد، آبش و چراگاهش را از آن بیرون آورد.»
در این آیات آفرینش آسمانها قبل از زمین ذکر شده است و با کلمه «بعدذلک» آمده است. ایشان می‏نویسد: «دانش، تداخل دو رویداد تکوین یک ستاره (مانند خورشید) و سیاره‏اش یا یکی از سیاراتش (مانند زمین) را مبرهن می‏سازد. آیا همین اختلاط در نص قرآن (همانطور که دیده شد) ذکر نشده است؟»1
8. عبد الرزاق نوفل نیز با طرح دو آیه 30 سوره انبیاء و 11 سوره فصلت مسأله ابتداء خلقت را مطرح می‏کند، که آسمانها و زمین ابتداء یک قطعه واحد بود و سپس جدا شد.
و سپس نظریه‏های علمی را مطرح می‏کند که می‏گویند: جهان در ابتداء از ماده‏ای داغ و سخت تشکیل شده بود. که مناسب‏ترین لغت برای آن همان کلمه «دخان» است. که در قرآن به کار رفته است.2 و این مطلب را از اخبار علمی قرآن می‏داند که قرن‏ها بعد علوم جدید به آن پی بردند.
9. احمد محمد سلیمان نیز با طرح آیه 30 سوره انبیاء می‏نویسد:
«اینکه قرآن می‏فرماید آسمان و زمین قطعه واحدی بود و سپس از هم جدا شد همان نظریه علمی جدید در مورد منظومه شمسی است که می‏گوید. جهان یک قطعه‏ای آتشین رها شده در فضابود و سپس تحت تأثیر جاذبه شی‏ء عظیم از اجرام سماوی دیگر قرار گرفت و تکه تکه شد و به صورت حلزونی در آمد. و سپس این اجزاء کوچک کم‏کم سیارات را به وجود آورد.»
سپس این آیات را نشانه علم غیب پیامبر اکرم(ص) می‏داند و از آنها به عنوان اسرار علمی قرآن یاد می‏کند.3
10. سید هبة الدین شهرستانی معتقد است که مقصود از کلمه سماء و دخان در آیه « ثم استوی الی السماء و هی دخان».4 همان جوّ زمین (اتمسفر) است که آن را با نام «کره بخار» اطراف زمین می‏خواند.
ایشان در ابتداء معانی کلمه «سماء» را بر می‏شمارد. و آن را در عرف و لغت به معنای (شی‏ء علوی) «هر چه بالا زمین» است می‏داند. که شارع نیز در استعمال الفاظ و اسامی تابع عرف بوده است و سپس می‏گوید در مقالات دینی لفظ سماء به یکی از سه معنا می‏آید:
اول: عین هوای عالی و فضای خالی.
دوم: جسم عظیم کروی محیط بر زمین ما (که اکثر موارد استعمال در شرع ناظر به این معناست).
سوم: عین کرات علوی و اراضی سیاره.
آنگاه می‏گوید: «وقتی که اطلاق لفظ «سماء» بر هر موجود علوی جایز و شایع شد چرا جایز نباشد که آسمان زمین ما عبارت باشد از کره بخاری که محیط بر هوای زمین ما است.»
سپس ایشان ده دسته دلیل شرعی (آیات و روایات) می‏آورد تا ثابت کند که مقصود از آسمان همین کره بخار است. دسته دوم از دلایل ایشان همین آیه 11 سوره فصلت و روایاتی است که می‏فرماید آسمانها از دود آفریده شده است. و دود (دخان) را در آیه «ثم استوی الی السماء و هی دخان»5 به معنای همان بخار مصطلح می‏داند و در پایان نتیجه می‏گیرد که:
«آنچه از مجموع اخبار مسطوره استفاده می‏کنیم مقصود از دود همان بخار است منتها آنکه چون بخار و دود هر دو از یک منشاء هستند و یا چون در عرف و در بدو نظر شبیه همند اسم دخان بر بخار اطلاق شده است.
[ پس] نتیجه همانا کلیه اخبار مزبوره ناطق است بر اینکه تمامی آسمانهای هفتگانه که محیط بر زمین‏های هفت‏گانه است از بخار آفریده شده است.»6
11. برخی صاحبنظران معاصر نیز با طرح آیه 30 سوره انبیاء می‏نویسند که این آیه خبر می‏دهد که آسمانها چیز واحدی بود و سپس جدا شد و این یکی از معجزات قرآن است که علم جدید آن را تأیید می‏کند.7
و نیز با طرح آیات 9 - 11 سوره فصلت آن را دلیل بر پیدایش خلق از «دخان» می‏داند.8
12. محمد کامل عبد الصمد نیز آیات 11 - 12 سوره فصلت را دلیل اعجاز علمی قرآن می‏داند. که خبر داده است آسمانها در ابتدا «دخان» بود.9
13. سلیم الجابی نیز با طرح نظریه انفجار بزرگ و پس از بررسی لغوی و تفسیری آیه 30 سوره انبیاء به این نتیجه می‏رسد که آیه فوق و نظریه انفجار بزرگ با هم منطبق هستند و حتی خطاب آیه « أو لم یرَ الذین کفروا...» به کفار بصورت عام و اروپائیان بصورت خاص است که وحی الهی 14 قرن قبل یک نظریه جدید آنها را بیان کرده است.10
بررسی:
در اینجا تذکر چند نکته لازم است:
1. سخنان مرحوم سید هبة الدین شهرستانی از چند جهت قابل نقد است:
اول: ایشان کلمه «سماء» را به سه معناآورده است در حالی که اشاره کردیم که این لغت در موارد و مصادیق بیشتری در قرآن استعمال شده است.
دوم: ایشان کلمه «سماء» در آیه فصلت/ 11 را به معنای جوّ زمین معنا کرده‏اند در حالی که از سیاق آیات 9 - 12 سوره فصلت بر می‏آید که مقصود از «سماء» آسمانها و کرات غیر زمین است چرا که در ابتداء خلقت زمین را مطرح می‏کند. «خلق الارض فی یومین»11 و سپس خلقت آسمان را در حالی که دود است مطرح می‏کند «ثم استوی الی السماء و هی دخان»12 و آنگاه در آیه بعد توضیح می‏دهد که هفت آسمان خلق گشت13 که یکی از آنها آسمان دنیا بود که ستارگان را در آن قرار داد. «فقضهنَّ سبع سموات فی یومین و اوحی فی کل سماء امرها و زینا السماء الدنیا بمصابیح و حفظاً». پس مقصود از سماء (بر طبق ظاهر آیات) جوّ زمین نیست.
سوم: ایشان کلمه «دخان» را که به معنای «دود» است به معنای «کره بخار اطراف زمین» معنا می‏کند که در آیه (فصلت/ 11) هیچ قرینه‏ای نداریم تا از معنای لغوی (آنچه به دنبال شعله آتش بر می‏خیزد)14 دست برداریم. و یک معنای مجازی (بخار) را بر آیه تحمیل کنیم و صرف شباهت عرفی کفایت نمی‏کند.
البته ممکن است در روایات کلمه دخان بر بخار اطلاق شده باشد (همانگونه که ایشان روایات متعددی آورده‏اند) ولی اولاً این روایات از لحاظ سندی جای بحث دارد چرا که از تفاسیری همچون «تفسیر قمی» نقل شده است. و ثانیاً ممکن است مراد از بخار آب و دود در این موارد همان ذرات بنیادین تشکیل دهنده اشیاء (مثل هیدروژن - اکسیژن و...) باشد. که برای تقریب به ذهن با تعابیری همچون بخار آب آورده شده است.
2. ظاهر آیات قرآن در مورد آغاز خلقت که از «دخان» شروع شده است. با نظریه مشهور خلقت جهان یعنی نظریه مهبانگ تا حدود زیادی همخوانی دارد و در نقاطی با هم مشترک است.
یعنی از ظاهر قرآن و علم بر می‏آید که جهان در ابتداء از گازهای داغ تشکیل شده است امّا آیات قرآن در مورد عناصر دیگر نظریه مهبانگ (مثل انفجار اولیه) مطلب صریحی ندارد.


اصولا قران کتاب علمی نیست و کتابی است برای هدایت بشر و جوابگویی به سوالاتی که خود به تنهایی قادر به پاسخوگویی آن نخواهد بود و در مسائل علمی گاهی به ندرت فقط کلیاتی را طرح کرده است
با وجود اینکه کتابهای هاوکینگ را خوانده ام و از ترین خوان ذوان هم کتاب آهنگ پنهانش را در این باره خوانده ام و توصیه می کنم که حتما بخوانید . بحث در این خصوص و دادن آدرس ایمیل برای بحث بیشتر ، را از انجا که خودم را داری صلاحیت در این مورد نمی دانم بی ثمر می بینم.
امیدوارم خدا همه ی ما را به راه درست هدایت کند

ستاریان سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:59

اصلاح می کنم:
قران کتاب علمی نیست و کتابی است برای هدایت بشر و جوابگویی به سوالات بشر که خود به تنهایی قادر به پاسخگویی به آن نخواهد بود ( جهان پس از مرگ و سوالاتی از این دست)

سلمان محمدی چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 00:30 http://salmanmohammadi.blogsky.com

1. سه نوع شناخت (عقیدتی، فلسفی، و علمی) داریم با مرزهای مشخصی بین شان که نباید با هم قاطی شان کنیم. البته این سه شناخت باید با هم تلائُم (consistency) داشته باشند ولی عین هم نیستند و هر کدام پاسخ یک دسته از مسائل ما را میدهند و جای هم را نیز تنگ نمیکنند. دین آمده است تا ما را به شناختی هدایت کند که ما خودمان با عقل خودمان نمیتوانستیم به آن دست یابیم. آنچه ما با عقل خودمان میتوانیم دریابیم، همان فلسفه و علم است. ولی از این بالاتر هم ما نیازهایی و سوالهایی داریم که برای پاسخ به آنها باید راه دیگری بیابیم. این راه دیگر، نظام عقاید (باورگان) است که برای من دین و از میان آنها اسلام است. تفصیل این مطلب را در یک یادداشت گفته ام و نیازمند نقد شماست:
http://salmanmohammadi.blogsky.com/1389/11/11/post-4/
2. علم پیامبر (صلی الله علیه و آله) هم حداکثر به اندازة علم روز بوده. حتی گاه کمتر. مگر پیامبر (ص) نزد طبیب نمی رفته؟ چرا؟ چون علم طب روز را نمی دانسته. پس اگر هم در قرآن و حدیث مطلبی علمی آمده باشد، حداکثر در حد علم روز بوده، نه بیشتر.
3. بنا بر این در این مورد با نظر آقای ستاریان کاملا موافق ام.

یونس الف چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:30 http://takhorshid.mihanblog.com

سلام
در دنیای امروز که جهان کفر و ظلم تمام قدر در برابر اسلام ناب و آزادی ملت ها ایستاده اند و جلوی نشر حقایق را می گیرند صحیح نیست که شمای بچه شیعه اینجور به دین ضربه بزنید.
یادمان باشد قلم می تواند انسان را تا اسفل السافلین ببرد.
همیشه سکوت بهتر از حرف زدن هایی است که در جهت اهداف شیطان است.
از خدا بخواهیم که ما را یک لحظه به حال خود واگذار نکند.
یا علی

حامد عبداللهی سفیدان چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:03 http://hamedabdollahi.parsiblog.com

به زور به روزم!

سلمان محمدی چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:31 http://salmanmohammadi.blogsky.com

من درد دین و مذهب را در نقد آقای یونس الف می فهمم ولی والله من هم همین درد را دارم. خوب است ایشان به نحو اثباتی هم نظر خود را بفرمایند و نقد خود را روشنتر کنند تا این نیروی پشت عواطف، ما را به شناخت بالاتری نایل کند ان شاء الله.

ستاریان چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:49

سلام
با این گفته ی آقای سلمان محمدی "پس اگر هم در قرآن و حدیث مطلبی علمی آمده باشد، حداکثر در حد علم روز بوده، نه بیشتر "موافق نیستم و معتقدم قران "ما فرطنا فی الکتاب من شی‏ء" در قرآن از هیچ چیز فروگذار نکرده‏ایم ‏و "فیه تبیان لکل شی‏ء" است در قرآن بیان همه چیز آمده است اما وظیفه ی شرح و تبیین مسائل علمی را که بشر به مرور قادر به رسیدن به آن است را نداشته هر چند کلیدهایی برای فهم در اختیار انسان گذاشته است و روزی خواهد رسید که انسان علم را مصدق قران خواهد یافت و نه تکذیب کننده آن

ستاریان چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:00

در مورد یوم هم توضیح دادم و ظاهرا شما التفات تکردی مثال می زنم

من اگر بگویم ده روز مشهد بودم
یا بگویم ده شب مشهد بودم

معنی اش این نیست که مثلا در اولی شبها به تهران بر می گشتم و در دومی روزها!
هر دو به معنی این است که ده شبانه روز مشهد بودم.

قران برای مردم عام و خاص نازل شده و برای هریک بهره ای را داراست و ناچار از درآمدن در لباس یک زبان است. در زیان عربی و چنانچه گفتم در زبان فارسی هم روز و شب و شبانه روز گاهی به یک معنا به کار برده می شود و این تناقض نیست.

نستوه- اقای ستاریان چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:47

با سلام وعرض تشکر از این که وقت گذاشتید.
اول از همه بگویم لمروز تمام متنهایتان را روی فلش می ریزم با دقت مطالعه می کنم و سعی می کنم اگر توفقیقی بود بند به بند روی آن پیش روم.
فی الجمله مقال ترجمه شده ای را که قول داده بودم در این جا کپی می کنم تا اگر مجالی داشتید رویش کمی هم اندیشی کنیم.
؛؛؛؛
اسلام و "مِهبانگ": یک ردیه

پاره¬ای از مسلمانان نو اندیش ادعا می¬کنند که در قران آیاتی هست دال بر پیشبینی کشفیات نوین علمی، که روش¬های بشری، سال¬ها و قرن¬ها پس از آن که قرآن این پیش¬بینی¬ها را انجام داده است، به این کشفیات دست یافته اند و این خود نشانه¬ای از حکمت بالغه¬ی خدای محمد و نیز نشانه¬ای از برحق بودن قرآن در همه¬ی زمان¬ها. وارون این ادعا ما بر آنیم کیهان¬شناسی و انسان-شناسی قرآن، اسطوره¬ای است و برگرفته از اساطیر ملل باستان به ویژه اساطیر مردمان میان¬رودان.
ادعای ما این است که مسلمانان تنها با سوء تفسیر و سوء تاویل آیات روشن قرآن و "تزریق اِبهام در رگ وحی" (ر.ک اسماعیل نوری علا) می توانند چنین ادعایی داشته باشند زیرا نه تنها بعضی از آیات قرآن صراحتاً با دانش نوین در تَضاد اند بلکه در کیهان شناسی قُرآن تناقضات بسیاری وجود دارد که نشان می¬دهد این کتاب به هیچ وجه نمی¬تواند سخنی از جانب یک خدای همه-چیز-دان باشد. (

T.H. Huxley


اِدعایِ بنیادین:
دِفاعیه-نویسان مسلمان می¬کوشند ثابت کنند که اِلهامات مُعجزه-آسای قرآن از پیش، مهبانگ (Big bang) را در متن این کتاب توصیف کرده است.
در مثال زیر به عنوان نمونه¬ای روشن در تایید این مُدعا، عَدنان اُکتار دفاعیه-نویس تُرک (با اِسم مستعار هارون یحیی) به ما می¬گوید:
عدنان اُکتار نوشته است:
««گسترش جهان (کائنات) یکی از فقره سندهایی است که (نشان می¬دهد) جهان از هیچ پدید آمد(ه است) و اگر چه علم تا قرن بیستم (از این راز پرده بر نداشت با این همه) الله 1400 سال پیش در قرآن، ما را از این واقعیت آگاه کرده است.

It is We Who have built the universe with (Our creative) power, and, verily, it is We Who are steadily expanding it. (Surat adh-Dhariyat: 47)

"جهان" را به نیرو برافراشتیم و هر آینه، پیوسته، آن را می¬گسترانیم (ذاریات: 47)

جنبه¬یِ مهم دیگری که در قرآن 14 قرن پیش از کَشف مدرن مهبانگ (Big bang و یافته¬های مرتبط با آن، آشکار شده است آن است که وقتی جهان آفریده شد، در یک توده¬یِ ریز جای داشته است.

Do those who are disbelievers not see that the heavens and the earth were sewn together and then We unstitched them and that We made from water every living thing? So will they not have faith? (Surat al-Anbiya': 30)

آیا آنان که باور نمی¬آورند ندیدند که آسمان¬ها و زمین به هم دوخته شده بودند و ما آن¬ها را از هم گسیختیم و همه¬ی چیزهای زنده را آب ساختیم؟»» (انبیا :30)

در تَرجمه ای که در بالا ارائه شده است دستچین بسیار مهمی از واژگان در عربی پایه وجود دارد، واژه¬ی رتق که «پیوسته به هم / دوخته به هم/ بسته» ترجمه شده در واژه¬نامه¬های عربی «آمیخته به هم، آمیزه(مخلوط و آمیخته¬یِ چند چیز) معنا می-دهد، این واژه عادتاً به دو ماده¬یِ متفاوت اشاره دارد که همراه با هم یک کل(مجموعه) را تشکیل می¬دهند.(1)
عبارتِ «ما گسیختیم» فِعل فتق در عربی است و به طور ضمنی این را می¬رساند که چیزی با چاک کردن یا شکافتن یا دریدن و نابودی ساختار رتق به وجود می¬آید. جوانه زدن یک دانه از دل خاک یکی از کنش¬های است که این فِعل در موردش به کار می-رود.
َکمی ژَرف¬تر نگاه کنیم:
نُخستین نکته¬یِ مهمی (که باید به آن) توجه کرد عبارات واقعی قرآن است، (و این که) آیا آن¬ها صادقانه ارائه شده اند (یا نه؟) اُکتار ترجمه¬ی آیه¬ی 47 سوره¬ی ذاریات در قرآن را چنین بازمی¬گوید: "کائنات" (universe) را به نیرو براَفراشتیم و هر آینه، پیوسته(steadily) آن را گُسترش می¬دَهیم.
آیا این تَرجمه¬یِ مُنصفانه ای از آیه¬یِ فتادِ بحث است؟ راست¬اش را بخواهید بر پایه¬یِ سه تَرجمه¬یِ بسیار قابل ملاحظه ای که در انگلیسی در دَسترس است، چنین نیست. در زیر این سه تفسیر را می¬آوریم:

In Al-Qur'an 051.047,
Muhammad (or somebody) wrote:

YUSUFALI: With power and skill did We construct the Firmament: for it is We Who create the vastness of space.

یوسف علی: با قدرت و زَبردستی آسمان را بر اَفراشتیم و گستره¬ی فضا را آفریدیم.

PICKTHAL: We have built the heaven with might, and We it is Who make the vast extent (thereof).

ما آسمان را به نیرو ساخته ایم و ماییم که وسعت عظیم اش را ساخته ایم.

SHAKIR: And the heaven, We raised it high with power, and most surely We are the makers of things ample.

و آسمان را، ما به نیرو فَراز آوردیم و با یقین بسیار ما سازندگان چیزهای پهناور هستیم.

هیچ یک از آن¬ها ایده¬یِ گُسترش پیوسته¬یِ کائنات را در خود نمی-گُنجاند. دَر حقیقت، هیچ یک از آن¬ها هرگز به کائنات رجوع نمی¬کند، بلکه به آسمان¬ها یا فلک (گنبد آسمان) (رجوع می¬کند)، در برابر آیه فوراً با بحث در مورد زمین دنبال می¬شود:

Al-Qur'an 051.048, Muhammad (or somebody) wrote:

YUSUFALI: And We have spread out the (spacious) earth: How excellently We do spread out!

یوسف علی: و ما زمین را فراخ گستردیم: وه که چه نیکو گستراندیم!

PICKTHAL: And the earth have We laid out, how gracious is the Spreader (thereof)!

و ما زمین را فراگستردیم، وه که چه مهربان است گسترنده¬ی آن!

SHAKIR: And the earth, We have made it a wide extent; how well have We then spread (it) out.

و ما زمین را گستره ای پهناور آفریده ایم، چه نیک آن را گسترانیده ایم.

دوگانه بودن آسمان و زمین موضوعی تِکرارشونده در قرآن است و برای عَرب¬های جاهلی(باستان) زمین و آسمان¬ها با هم کل جهان پنداشته می¬شده اند. و در الگوی تکراری بیشتر شِعرهای عربی عموماً آن¬گاه که به یک مورد از آن¬ها اشاره می¬رفت دیگری هم پیوسته به دنبال آن می¬آمد.
اینجا، مساله این است که وقتی برای تصریف زَمان فِعل از گرامر و صُور فِعلی همانندی استفاده می¬شود، چگونه اُکتار می-تواند ادعا کند که نُخستین آیه به گُسترش پیوسته¬یِ آسمان¬ها اشاره می¬کند، بدون این که نتیجه¬گیری (کند) که دومین نیز باید به گُسترش پیوسته¬یِ زمین اشاره (داشته باشد)؟
کِیهان-شناسی قرآنی سَخت زَمین¬محور است، زمین در مَرکز کائنات قرار دارد و با هفت کره¬ی جامد («هفت آسمان») که ستارگان، سیارات، ماه و خورشید در آن می¬چرخند احاطه شده است.
اما در این¬جا اُکتار از روی عمد و به گونه ای فریب آمیز معنی آیه¬یِ 47 سوره¬یِ ذاریات را به سه راه تغییر داده است.
او به نادرست "آسمان" را به "کائنات" ترجمه کرده است تا مفهوم قرآن را پیچیده¬تر از آن¬چه به راستی هست نشان دهد و پایه¬ای اُستوارتر برای تحریف و کژگردانی(اعوجاع) دومین و مُهم¬ترش فَراهم چیند.
وی سپس نه تنها اِسم عربی «وسعت یا پهناوری» را به یک فِعل با معنای «گُستردن» بر می¬گرداند بلکه سپس، قید سراسَر زائد « پیوسته یا مستمراً» را به قرآن به قَصد جا دادن ایده¬های اضافی ای که به راستی در آن نیست (به آن) می¬اَفزاید و با این سه دَست-و-دِل-بازی (آزادکامی) در تَرجمه، اُکتار معنای آیه را سراسر از یک توصیف ساده¬یِ آفرینشِ آسمان¬ها به دست الله، به بیان علمی گُسترش هابلی کائنات که به راستی در قرآن جای ندارد تغییر داده است.
دُژکاری و سوء تفسیر آیه¬یِ 30 سوره¬یِ انبیا قرآن به دست اُکتار، مشروع¬تر از تحریف وی از آیه¬ی 51 سوره¬ی انبیا نیست اگرچه دست¬کم، ترجمه¬ی این آیه به اصل وفادارتر است.
در این مورد نخستین اَبزار او برای تحریف، تصمیم او بَر بیرون بردن آیه (به تنهایی) از متن و سپس نهان داشتن معنای راستین و نمایان آیه است.
بند تک افتاده ای که اُکتار نقل می¬کند این است:
In his own translation of Al-Qur’an 021.030, Oktar wrote:
در ترجمه شخصی اش از قرآن 21:30 نوشته است:

Do those who are disbelievers not see that the heavens and the earth were sewn together and then We unstitched them and that We made from water every living thing? So will they not have faith?

آیا آنان که ایمان نمی¬آورند ندیدند که آسمان¬ها و زمین به هم پیوسته (دوخته) بودند و ما آن¬ها را از هم جدا کردیم و همه¬ی چیزها زنده را از آب آفریدیم. پس آیا ایمان نخواهند آورد؟

بَرای بحث او چه آسوده است که دو آیه بعدی را به حساب نیاورد. در زیر باز سه ترجمه¬یِ بس جافتاده تر را از آیاتِ فتاد بحث باز می¬گوییم:
In Al-Qur'an, Muhammad (or somebody)
wrote:
021.030
YUSUFALI: Do not the Unbelievers see that the heavens and the earth were joined together (as one unit of creation), before we clove them asunder? We made from water every living thing. Will they not then believe?

آیا بی¬باوران ندیدند که آسمان¬ها و زمین پیش از آن که آن¬ها را از هم فروشکافیم به هم پیوسته بودند. ما از آب همه¬ی چیزهای زنده را ساختیم آیا باور نخواهند آورد؟
PICKTHAL: Have not those who disbelieve known that the heavens and the earth were of one piece, then We parted them, and we made every living thing of water? Will they not then believe?

آیا آنان که باور ندارند ندانسته اند (نمی¬دانند) که آسمان¬ها و زمین یکی بودند و ما آن¬ها را از هم جدا کردیم و همه¬ی چیزهای زنده را از آب آفریده ایم پس آیا باور نمی¬آورند؟

SHAKIR: Do not those who disbelieve see that the heavens and the earth were closed up, but We have opened them; and We have made of water everything living, will they not then believe?

آیا آنان که ایمان ندارند ندیدند که آسمان¬ها و زمین بسته بودند اما آن¬ها را از هم وا کرده ایم و ما از آب هر چیز زنده را ساخته ایم پس ایمان نمی¬آورند.

021.031
YUSUFALI: And We have set on the earth mountains standing firm, lest it should shake with them, and We have made therein broad highways (between mountains) for them to pass through: that they may receive Guidance.

و بر زمین کوه¬هایی سُخت اُستوار قرار دادیم مبادا بوسیله¬ی آن¬ها بلرزد. و در آن راه¬های پهناور برای پیمودن¬شان برآوردیم که شاید هدایت شوند.

PICKTHAL: And We have placed in the earth firm hills lest it quake with them, and We have placed therein ravines as roads that haply they may find their way.

و بر روی زمین پشته¬هایی سخت قرار دادیم مبادا زمین به وسیله¬ی آنان به لرزه درآید و در آن دره¬ها و آبکندهایی به عنوان راه قرار داده ایم بلکه راه¬هایشان را بیابند.
SHAKIR: And We have made great mountains in the earth lest it might be convulsed with them, and We have made in it wide ways that they may follow a right direction.

و بر زمین کوه¬های بسیار بزرگ ساخته ایم، مبادا به وسیله¬ی آنان تکان بخورد و در آن راه¬هایِ فراخ ساخته ایم که شاید به راه راست در آیند.

021.032
YUSUFALI: And We have made the heavens as a canopy well guarded: yet do they turn away from the Signs which these things (point to)!

و آسمان¬ها را چون خیمه و سایبانی بسیار مَحفوظ ساختیم و آنان هنوز از نشانه¬هایی که این چیزها به آن توجه می¬دهند روی می¬گردانند.

PICKTHAL: And we have made the sky a roof withheld (from them). Yet they turn away from its portents.

و ما آسمان را سقفی محافظت شده ساختیم اما هنوز از نشانه¬های او روی می¬گردانند.

SHAKIR: And We have made the heaven a guarded canopy and (yet) they turn aside from its signs.

و ما آسمان را خیمه و سایبانی محفوظ ساخته ایم، و هنوز هم آن¬ها از نشانه¬های او روی گردانند.

حال که ما بند را به متن واقعی¬اش برگردانیده¬ایم اِجازه دهید لحظه¬ای را صَرف مقایسه¬ی بحث اُکتار با آن¬چه به راستی در قرآن توصیف شده است کنیم. وی اِدعا می¬کند که این توصیفی از این واقعیت علمی است که «وَقتی جَهان پدید می¬آمد، کائنات در توده¬ای بسیار ریز جای داشت». در حقیقت، هیچ توصیفی در این بَند نیست که به هر مفهوم، بتواند به توده ترجمه شود.
اَما مُهم¬تر از آن، اُکتار ادعا می¬کند، "از هم باز کردن یا گُسیختن" آسمان و زمین که در این¬جا توصیف شده است، اِِرجاعی به مهبانگ (Big bang)یا آفرینشِ آغازینِ جهانِ است.
اَگر چنین باشد پس "زَمین" یاد شده دَر این¬ آیه نمی¬تواند به "کُره¬یِ زمین" اشاره داشته باشد، چون پیدایش زمین از حادثه ای که اُکتار ادعا می¬کند که در قرآن دارد توصیف می¬شود، هنوز هم با بیلیون¬ها سال در آینده (فاصله دارد). (2)
به سُخن دیگر، اُکتار اشاره می¬دارد (و بسیاری از وب¬سایت¬ها و انتشارات مسلمانان رک و راست ادعا می¬کنند) که "زمین" در این¬جا معنایِ "ماده" را می¬دهد نه خود کُره¬ی زمین را.
وَلی همان بَند بَعدی ثابت می¬کند، این نمی¬تواند درست باشد. زیرا در همان بَند بعدی الله دارد بر هَمان زمین کوه¬ها و راه¬ها را مستقر می¬گرداند. چگونه چنین تواند بود اگر "زمین" در این آیات مَعنایی جُز کره¬ی زمین دارد (توضیح مترجم: اگر زمین در این آیه آن¬چنان که مسلمانان ادعا می¬کنند معنای "ماده" (یا انرژی محض) را می¬دهد نه معنای خود زمین را پس چگونه است که خدای محمد در آیات بعدی همین آیه دارد بر روی زمین، آری بر روی زمین، نه بر روی ماده¬-انرژی آغازین جهان، راه-ها و کوه¬ها را مستقر می¬کند؟ زیرا مگر می¬شود زمین در این آیه معنای ماده¬ی آغازین جهان را داشته باشد و در عین حال بتوان بر روی آن کوه و دره آفرید؟)
به هر حال هنگامی که جلوتر (درمی¬یابید) که آیه بعدی پس از این آیه در ارتباط است با آسمان به عنوان یک سایبان (خیمه) یا سقف برایِ همان زمین، این ایده که این بَند توصیفی از مهبانگ (Big bang) است یکسره (از ذهن تان رخت بر می بندد) و ناممکن می¬گردد.(3)
این بندها درست آن چیزهایی اند که می¬نماید باشند -توصیفی از آفرینش کُره¬ی زمین به دَست الله و آسمان¬های فَراز آن، نه توصیف پیدایش کائنات چنان که به یاری دانش مُدرن فهمیده می¬شود.
این ایده که آسمان¬ها و زمین روزی به هم پیوسته بودند و سپس با کِرد-و-کار ایزدان و ایزدبانوان (خدایان و الهگان) جدا شدند به¬راستی در میان پاگان¬های (مشرکان یا بت پرستان) خاورمیانه کاملاً مرسوم بود.


در میان مصریان بمثل، جدایی ناخواسته¬یِ گب (ایزد زمین) از همسر و دخترش نات (ایزدبانوی آسمان) بود که سبب جدا شدن زمین از آسمان گردید.
-به¬همچنین- حِماسه¬یِ سومری گیلگمش لحظه¬یِ جدا شدن آسمان¬ها از زمین و زمان تعیین محدوه¬یِ زمین از آسمان¬ها را، به عنوان نتیجه¬یِ جدایی خدای آسمان (ان) از ایزدبانوی زمین (کی) توصیف می¬کند. اگر منابع بت¬پرستانه را از میان برچینید، داستان همانندی را در قرآن می¬یابید (یافته اید).
به یاد داشته باشید که در روزگار مُحمد، آسمان¬ها و زمین همه¬یِ کائنات (پنداشته می¬شدند). باور بر این بود که همه¬یِ جرم¬های آسمانی که مشاهده می¬توانستند شد در دایره¬های متحدالمرکزی در آسمان¬های هفتگانه ساکن اند.
حتی در اثر ناآگاهی از این حقیقت که اندازه ریز ستارگان، پندار و فریب ساده ای بَرخاسته از فاصله¬ی بسیار زیادشان (از ما) است (می¬پنداشتند)، ستارگان در نزدیکترین دایره یا آسمان به زمین جای دارند.
این فَهم کَژ-و-کوژ از کائنات این حقیقت را (نشان می¬دهد) که در قرآن هرگز بحثی واقعی درباره¬یِ پیدایش جهان وجود ندارد. قرآن یکسره درباره¬ی مهبانگ (Big bang) خاموش است زیرا روشن است که قرآن به هیچ وجه آگاهی ای از جهانی که پیش از پیدایش کره¬ی زمین به درون فَضای بیکران گُسترش یافته است ندارد.
قرآن هیچ ادراکی از کهکشان¬ها، خوشه¬های کهکشانی، کواسارها (اَخترک¬ها) و پولسارها (تب¬اَخترها) و هر چیز دیگری که می-توانست به آسانی توسط الله همه –چیز- دان یاد شود ندارد، و ما را با کوهی(اتاقی) از اِبهام و کنایه به خود رها می¬سازد.
پس می¬نماید که مسلمانان در ادعاهایشان بر اطلاعات علمی مُعجزه آسای قرآن هنوز هَم بر خطا باشند.
پینوشت:
1. در تاییدِ سخن نویسنده¬یِ این متنT.H. Huxley باید این را بیفزاییم که دو واژه رَتق و فَتق، در آیه¬یِ 29 سوره¬یِ انبیا به عنوان این که دو چیز مشخص به هم آمیخته بوده اند نه یک توده¬ی ناچیز (ماده-انرژی آغازین) با ضمیر "هُما" که نشانه ای از مثنی و دو تا بودن چیزهاست به کار رفته اند. و از آن¬جا که ضمیر "هُما" به دو چیز نه یک چیز اشاره دارد به هیچ¬رو نمی¬توان این سُخن دفاعیه-نویسان مسلمان را که آسمان¬ها و زمین به هم پیوسته و مخلوط را یک توده¬ی ریز می-پندارند قبول کرد. به هر حال از سُخن نویسنده که "رتق" را آمیزه¬ی دو چیز متفاوت می¬داند این را می¬توان فهمید که از دیدِ قرآن زمین و آسمان¬ها در آغاز دو چیز به هم پیوسته¬ی متفاوت از هم بوده اند که خدای محمد آن¬ها را فَتق کرده است نه چیزی واحد مانندِ توده ای که مهبانگ (Big bang) از آن آغاز شده است.
2. قَصد نویسنده در این بند، رساندن این مطلب است که از لَحظه¬یِ انفجار بزرگ تا پیدایش و شکل¬گیری اولیه¬یِ زمین بیلیون¬ها سال فاصله است، پس منطقاً درست نیست که بگوییم زمین و آسمان¬ها در آن لحظه به هم پیوسته بوده اند و خدا آن-ها را به نیروی خویش از هم جدا کرده است. زیرا در لَحظه¬ی انفجار بزرگ ناساز با آن¬چه خدای محمد در قرآن درباره¬ی به هم پیوستگی(رتق) آسمان¬ها و زمین در عین هم آمیختگی¬شان می-گوید نه زمینی و نه آسمانی در کار نبوده است و این¬ها، بعدها به وجود آمده اند، حال آن که از سُخن خدای محمد در قرآن بر می¬آید که در لحظه¬یِ آفرینش جهان، هم زمین و هم آسمان وجود داشته اند اما از آن¬جا که به¬هم¬پیوسته یا مخلوط بوده اند خدای محمد آن¬ها را از هم جدا کرده است!
3. در برابر این ادعای دفاعیه¬نویسان مسلمان که زمین در این آیات معنای "ماده" را دارد نه معنای راستین خودش را، نویسنده، این واقعیت را می¬نشاند، اگر سخن خدای محمد در قرآن در مورد پیدایش زمین نه آفرینش آن می¬بود نباید در آیات بعدی به شتاب در فتاد مستقر گرداندن کوه¬ها و راه¬ها بر زمین سخن می¬راند زیرا از دیدِ علمی بس روشن است که از زمان پیدایش آغازین کره¬ی زمین چون یک گوی آتشین، تا زمان شکل¬گیری کوه¬ها و راه¬های انسان رو بیلیون¬ها سال زمان نیاز می¬بوده است. اما از آن¬جا که در قُرآن سُخن در آفرینش زمین به دست خداست نه پیدایش زمین در زمان، طبیعتاً هیچ یک از این ریزه¬کاری¬ها نه تنها روشن نشده است بلکه در بند بعدی به ناگهان با این ادعای عجیب قرآن رویارو می¬شویم که آسمان یک سَقف (خیمه یا سایبان) محفوظ است که طبق آیات 8 تا 12 سوره¬یِ فُصلت به اراده و نیروی خدا گرفته شده است تا لابُد از سر رحمت بی¬دریغ خدای محمد بر سر مردمان فرو نیافتد(تقع). به هر حال از دید من (مترجم) این گونه دستکاری¬ها در آیات قرآن، نمونه ای از آن دست مُعجزه¬سازی¬ها و معجزه¬تراشی¬هایی است که مسلمانان در برابر این ادعای منتقدان که آن¬چه در قرآن درباره¬یِ آفرینش جهان و انسان آمده اسطوره است نه علم، بدان دست یازیده اند تا نه تنها ثابت کنند دیدگاه اسطوره ای و غیر علمی قرآن درباره¬ی آفرینش زمین و آسمان¬های فَراز آن و قصه¬ی آفرینش انسان در ازل نادرست نیست، بلکه ناساز با پندار منتقدان قرآن نشان از رازهای پنهانی دارد که خدای محمد به قدرت و حکمت بالغه¬ی خود در پس¬و¬توی آیات قرآن برای فهم آیندگان کار گذاشته است تا روشن شود که این کتابی است که هیچ تردیدی در آن نیست، و برای هدایت انسان در همه روزگاران فرستاده شده است و هیچ خطایی در آن راه ندارد به هر حال نکته این¬جاست که داستان این معجزه-سازی¬ها داستان تَنگ آمدن قافیه است، در چنین شرایطی مسلمانانی که نمی¬توانند بپذیرند کتاب مُقدس¬شان در توصیف پیدایش جهان و انسان به خطا رفته است ناگزیرند با پس¬و¬پیش کردن آیات و دست بردن و دستکاری در معنای "روشن" آن¬ها، معنایی غیر اسطوره ای و دانش¬نما که در عین حال با پیشروترین تئورهای علمی سازگار است به آن¬ها ببخشند. گرچه این دست¬کاری¬ها نیز در برابر تحلیل دقیق¬تر تاب نمی¬توانند آورد

نستوه-افای ستاریان چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:55

از زواید داخل متن بالا واقعا عذر می خواهم . اما چون قبلا این متن در وورد تایپ و ویرایش شده بود با انتقال در این جا این بلا سرش امد و من متاسفانه فرصت پیرایش دوباره اش را نداشتم.
در مورد روز یا یوم با شما هنوز موافق نیستم.
اما بگذارید بیشتر روی آن کار کنم و کاملتر ان را به شما ارائه دهم.
عجالتا فکر می کنم مقاله ی بالا ارتباط قران و بیگ بنگ را نفی می کند و نشان می دهد که کیهانشناسی قرآن زمین محور است . خوشحال می شوم اگر روی نکات نقادانه این ترجمه تاملی کنید و در صورتی که نقدی بر این نقدها دارید به بنده هم ارائه دهید. هدف من بیشتر اموختن است پیشاپیش عذر می خواهم اگر حاشیه های من بر این ترجمه احیانا زبان گزنده ای داشته باشد.
با تشکر از شما.

نستوه-افای ستاریان چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 18:14

بنده چند تایی دیر از پاسخ به شبهات سایت ححوزه را بر لیکی که شما گذاشته بودید علاوه کردم و ار فرصتی بود به طور کامل ان ها را بررسی می کنم. و پاسخ هایی ارائه می دهم. باز هم از این که وقت گذاشتید سپاسگذاری می کنم و اگر احیانا مایه ی دردسرتان شده ام عذر می خواهم. با تشکر

ستاریان چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 21:18

سلام
در نقل مطالب دیدم که از یوسف علی نام برده شده که من نمی شناسم و به هارون یحیی اشاره و استناد شده است . در مسئله ی فیزیک کوانتوم و نسبتش با قران او را صاحب صلاحیت نمی دانم هارون یحیی تا جاییکه می دانم تخصصش تاریخ و فراماسونری است من از او یک کتاب در این مورد دارم و چند کتاب هم می شناسم که در بحث در این موارد به او ارجاع داده اند. هارون یحیی در کتابش بیشتر در خصوص علت و نحوه ی گسترش بی خدایی در کشورهای اروپایی بحث کرده است . او حتا در اینکه داروین چگونه شد به سوی مسئله ی تکامل کشیده شد و چگونه شد از نظرات موجود نظریه ی داروین را در بوق کردند نگاه مشکوکی دارد . شاید نگاه او به این موضوع هم نگاه ریشه ای به مسئله ی انکار خلقت و تکثیر نگاه انکار آمیز به مسئله ایمان مذهبی است. موضوع در تنگنا قرار دادن دانشمندان مخالف با نظریه ی داروین و از کار برکنار کردن ایشان و در مضیقه قرار دادن ایشان بحث مستقلی است که بد نیست جستجو کنید.
همانطور که قبلا گفتم:
اینکه در خلال قران در این خصوص ( خلقت آسمان و زمین و کائنات )چه گفته شده نیازمند تحقیقی وسیع از سوی مانوسین با قرآن از متخصصین فیزیک کوانتوم مسلمان است.
رضا منصوری در این ادرس به سوالاتی در باره ی حرف اخیر هاوکینگ و اصولا نسبت دین با علم و اینکه علم در تایید دین و یا رد آن قادر به حرف زدن نیست و نباید در این خصوص حرف بزند. جوابهای بسیار خوبی داده است:
http://www.asriran.com/fa/news/196851/بررسی-افکار-و-رویکردهای-استیفن-هاوکینگ-فیزیکدان-جنجالی
بررسی افکار و رویکردهای استیفن هاوکینگ: فیزیکدان جنجالی .

سال ۲۰۰۴ استفان هاوکینگ در کنفرانسی در دوبلین (هفدهمین کنفرانس نسبیت عام و جاذبه)، بعد از ۲۹ سال نظریه خود را پیرامون سیاهچاله‌ها پس می‌گیرد. او در آن کنفرانس گفته بود: «راهی منشعب از درون سیاهچاله‌ها، به سوی یک جهان دیگر -همانطور که من پیش از این فکر می کردم- وجود ندارد. بلکه اطلاعات در جهان ما به طور استواری باقی می‌ماند».
http://www.msnbc.msn.com/id/5473323/ns/technology_and_science-space/t/hawking-unveils-new-thinking-black-holes/
چندی پیش هاوکینگ گفت : «باور به اینکه بهشت یا جهان آخرت بعد از مرگ، انتظار ما رو می‌کشند، تنها یک افسانه است برای افرادی که از مرگ می‌ترسند
«علم می‌تواند جهان‌های مختلفی را پیش‌بینی کرده که به صورت خودبخودی و از عدم بوجود آمده باشند. اینکه الآن ما در این جهان هستیم تنها یک حالت تصادفی بوده است».
http://www.guardian.co.uk/science/2011/may/15/stephen-hawking-interview-there-is-no-heaven
جوابهای زیادی به او داده شد از جمله جان لنوکس گفت: به عنوان یک دانشمند مطمئنم هاوکینگ اشتباه کرده. شما نمی توانید عالم را بدون خدا تبیین کنید
http://www.dailymail.co.uk/debate/article-1308599/Stephen-Hawking-wrong-You-explain-universe-God.html
خودJohn Lennox بر طبق معرفی در اینجا:
http://www.amazon.com/Gods-Undertaker-Has-Science-Buried/dp/0745953034
که اختصاص دارد به:
God's Undertaker: Has Science Buried God?
که اینطور معرفی شده است:

John Lennox is a fellow in mathematics and the philosophy of science at the University of Oxford. A popular Christian apologist and scientist, Lennox travels widely speaking on the interface between science and religion. He is the author of Christianity: Opium or Truth?, The Definition of Christianity, and Key Bible Concepts
او استاد ریاضی و فلسفه ی علم در دانشگاه آکسفورد است

او همچنین کتابی در رد نظرات هاوکینگ نوشته و در :
http://www.iscast.org/node/489

Upcoming John Lennox book responding to Stephen Hawking

Lennox recently gave a major interview in the Times on November 17th, during which he presented the case that God did indeed create the univese, and discussed in-depth his personal views on intelligent design, evolution and the relationship between science and the Christian faith
در این کتاب او نظرات شخصی اش در خصوص خلقت و طراحی هوشمند و ارتباط بین علم و ایمان مسیحی را شرح داده است.

Tom Gilson's و Brian Auten و دیگران هم در این موارد مطالبی گفته اند.
در وبسایت تفکر مسیحی در این آدرس :
http://www.thinkingchristian.net/2011/02/if-you-dont-want-god-youd-better-have-a-multiverse/
چنین نوشته است:
Physicists don’t like coincidences. They like even less the notion that life is somehow central to the universe, and yet recent discoveries are forcing them to confront that very idea. Life, it seems, is not an incidental component of the universe, burped up out of a random chemical brew on a lonely planet…. In some strange sense, it appears that we are not adapted to the universe; the universe is adapted to us

اصولا من که اعتقادی ندارم به نظرات دانشمندانی که امروز یک چیزی می گویند و فردا نظرشان برمی گردد. مثلا در همان ابتدا نقل کردم که استفان هاوکینگ در مورد موضوعی که بسیار با آن دسته و پنجه نرم کرده بود … گفت اشتباه کردم، و اکنون در مورد موضوعاتی که از دور به آن نگاه می کند، یعنی خدا، آن را غیر ضروری می‌داند و باور به جهان پس از مرگ را افسانه‌‌ای برای کسانیکه از مرگ می‌ترسند می داند آیا نباید پرسید :
آقای هاوکینگ! طبیعت بی‌شعور یا خدای با شعور…، کدامیک؟!
شما که ظاهرا ترجمه کردنت خوب است و از T.H. Huxle هم اسم می بری که البته من دلیلش را نفهمیدم ! بد نیست این جملات خود داروین را هم ترجمه کنی:
http://en.wikiquote.org/wiki/Charles_Darwin

I am bewildered. I had no intention to write atheistically, but I own that I cannot see as plainly as others do, and as I should wish to do, evidence of design and beneficence on all sides of us. There seems to me too much misery in the world. I cannot persuade myself that a beneficent and omnipotent God would have designedly created the Ichneumonidae with the express intention of their feeding within the living bodies of caterpillars or that a cat should play with mice
چندی پیش و برای چندمین بار برای دوستان نوشتم و اینجا نیز دوباره تکرار می کنم
قشون کشی از اهل علم و دانشمندان بی نتیجه است چون چنانکه فیزیک خداباور مانند نیوتن و آینشتین داریم فیزیک الحادی مانند اپنهایمر هم داریم و در مقابل ژنتیک خداباور مثل نظرات پدر گریگوری مندل هست نظرات الحادی داروین هم هست هر چند خود داروین ملحد نبود و تا به آخر عمر نسبت به خدا باورمند ماند.

خلاصه اینکه ما قران را نمی خوانیم که بدانیم در خصوص نظریه هاوکینگ چه گفته است ما قران را می خوانیم که راه صحیح انسان زیستن را به ما بیاموزد تا رستگار شویم.

در مورد علم پیامبر به دوستم آقای دکتر سلمان محمدی توصیه میکنم در خصوص همین مسئله به مجموعه کتاب به نام اولین دانشگاه و آخرین پیامبر نوشته دکتر پاکنژاد مراجعه کند.
او دکتر طب است و سعی کرده در کتابهایش به ماکولات و مشروباتی که در قران آمده ، بپردازد و اثرات آنها را با زبان علمی بررسی کند من سیزده چهارده جلد از این کتابها را دارم و مطالعه کرده ام. واقعا حیرت آور است . کتاب های مستقلی در خصوص شیر ، عسل ، زیتون ، انجیر و ... گوشت و لپه و عدس و خیار و...
اگر بتوانید تهیه کرده و بخوانید خواهید دید که واقعا مطالبش حیرت اور است. حداقل جلد اولش را تهیه کرده و بخوانید تا ببینید چرا خدا از بعضی از میوه ها و سبزیجات نام برده و چرا به بعضی از انها قسم خورده است! وجود این نامها در قران را معجزه ای علیحده می توان نامید. او در کتابش گفته سالها بعد از بعضی مطالبی که او از قران استخراج کرده و گفته است را باید کشف کنند و این جواب کسانی است که می گویند چرا وقتی مطلبی علمی کشف شد مسلمانان می گویند این در قرآن ما قبلا نوشته شده بود و او در چند جا مطلبی علمی از قرآن استخراج کرده که هنوز داشمندان کشف نکرده اند و باید کشف شود.بگذریم که خیلی طولانی شد و امیدوارم ببخشید

اگر اشکالات تایپی و املایی داشت ببخشید که نرسیدم ویرایش کنم!

س.م جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 16:44

با سلام و تشکر
از زحمات ارزشمندتان صمیمانه متشکرم . خیلی استفاده بردم . علاوه مینمایم افراد مختلف الفکر به این درجه ملاحظه گر و با ادب و نزاکت ، ندیده بودم .از احترام متقابل آقایون واقعا لذت بردم . با تشکر فراوان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد