بسم الله الرحمان الرحیم.
ظاهراً حضرت آقای خامنه ای، در پیامها و نامگذاریها و استدلال و تبیین مسائل، پیرو ِ خَلَف ِ حضرت آقای خمینی رحمت الله علیه است. امام خمینی، می فرمود ملت ایران، راه «فشار و سختی و شهادت و گرسنگی» را «خود انتخاب کرده» است و «بر این امر افتخار هم می کند». اما، افرادی که ارادت خاص به حضرت آقای خمینی دارند، و ارادت خاص به حضرت آقای خامنه ای ندارند، وقتی شباهت اکید بین سخنان و رویکردهای آقای خمینی و آقای خامنه ای در موضوعات کاملاً یکسان یا نسبتاً یکسان را می بینند، و با توجه به تأیید نشدن سخنان و رویکردهای آقای خامنه ای از طرف آنها و تأیید شدن سخنان و رویکردهای آقای خمینی از طرف آنها (تأیید کردن، با تمام وجود و تمام انواع دلایل و تمام انواع تحلیلها و ...)، معمولاً این طور واکنش نشان می دهند:
«امام امت مقبولیت تام میان ملت داشت و می گفت بجنگید می جنگیدند و می گفت فشار تحمل کنید فشار تحمل می کردند و می گفت صلح شود ملت صلح را می پذیرفت، ولی آقای خامنه ای این طور نیست. یک دلیل مقبولیت تام امام امت، تعداد افراد حاضر در تشییع پیکر ایشان است. و چندین دلیل دیگر برای مقبولیت تام امام امت در میان ملت وجود دارد، و آقای خامنه ای مقبولیت اجتماعی ی قابل توجه ندارد.»
تأکید می کنم جملات فوق، مضمون سخنان تعدادی از افرادی است که ارادت خاص به حضرت آقای خمینی دارند، و ارادت خاص به حضرت آقای خامنه ای ندارند. اینها سخنان من نیست.
افرادی که هم ارادت خاص به حضرت آقای خمینی دارند و هم ارادت خاص به حضرت آقای خامنه ای دارند، از مشاهده کردن شباهت اکید بین سخنان و رویکردهای آقای خمینی و آقای خامنه ای در موضوعات کاملاً یکسان یا نسبتاً یکسان، احتمالاً اشک شوق به چشمشان می آید و می گویند «الله اکبر».
حجت الاسلام میراحمدرضا حاجتی، (در برنامه ی دیروز امروز فردا، در حدود خرداد 1389؟) عیناً به نقل از http://hajati.org/index.php?option=com_content&view=article&id=50%3A1389-03-11-07-46-17&catid=14%3Anews&lang=en
«امروز روح بلند مرتبه امام خمینی در کالبد امام خامنه ای، عهده دار وظیفه ولایت است.»
جمله ی فوق، احتمالاً، از دید افرادی که ارادت خاص به حضرت آقای خمینی دارند و ارادت خاص به حضرت آقای خامنه ای ندارند، جمله ای عجیب است، ولی از دید همین افراد، احتمالاً، جمله ی «خمینی روح خدا بود در کالبد زمان و روح خدا جاودانه است» (گوینده ی جمله: مرحوم حاج آقا سیداحمد خمینی) عجیب نیست و جمله ای عمیق و حاکی از حقایق عرفانی و روحانی است.
خب؟ چه بگوئیم؟ بنده گمان می کنم، چند گروه وجود دارند در ایران:
1) افراد ذوب در آقای خمینی، و بدون علاقه ی خاص به آقای خامنه ای؛
2) افراد ذوب در آقای خامنه ای، و بدون علاقه ی خاص به آقای خمینی؛
3) افراد ذوب در آقای خمینی و ذوب در آقای خامنه ای؛
4) افرادی که نه ذوب هستند در آقای خمینی و نه ذوب هستند در آقای خامنه ای.
و:
و البته انواع گروههای مختلف دیگر. می خواهم بگویم:
گفت و گو بین افراد 4 گروه فوق، اساساً دشوار و سخت، و احتمالاً همراه با تندیها و خشونتها است. بیفزائید، که گروههای فکری و اجتماعی و سیاسی و مذهبی در ایران، بیشتر از این 4 گروه است، و دشواریها و سختیها و تندیها و خشونتها در گفت و گوهایی که بین افراد مختلف از گروههای مختلف رخ می دهد، احتمالاً زیاد و بعضاً حادّ است.
فعلاً، قصدم انتقاد به کسی نیست. من هم یک عضو این جامعه هستم. من هم معلوم نیست بتوانم در بحثهایم با افراد گروههای دیگر، پیرو تعقل و تعادل باشم. تا وقتی زمینه ی بحثهای ما گروههای مختلف، همین زمینه ی غبارآلود است، و من می خواهم شکم مخالفم را سفره کنم و مخالفم می خواهد شکم مرا سفره کند، شاید بهبود حاصل نشود در اوضاع گفت و گوها.
سخنان امام خمینی حدود دو ماه و نیم قبل از درگذشت ایشان:
امام خمینی، دوم فروردین 1368، یک روز بعد از پیام نوروزی ی سال 1368:
«مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمدارى حضرت حجت- ارواحنا فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادى و مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که بر عهده دارند منصرف کند، خطرى بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمامى سعى و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، ولى این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند.
مردم عزیز ایران که حقاً چهره منوّر تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعى کنند که سختیها و فشارها را براى خدا پذیرا گردند تا مسئولان بالاى کشور به وظیفه اساسىشان که نشر اسلام در جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادرى و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسى است که نداند مردم عزیز ما در سختى هستند و گرانى و کمبود بر طبقه مستضعف فشار مىآورد، ولى هیچ کس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دوَل دنیاى امروز و پایهریزى فرهنگى جدید بر مبناى اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلامى با امریکا و شوروى، فشار و سختى و شهادت و گرسنگى را به دنبال دارد و مردم ما این راه را خود انتخاب کردهاند و بهاى آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار مىکنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب، بىشهادت میسر نیست.»
به نام خدا
با سلام
با شما موافق باشم یا نباشم به روحیه گفت و گو و نقد شنیدن و ادبیات پیراسته در مواجهه با مخالفان شما باید احترام بگذارم.امیدوارم و دعا می کنم این روحیه در جامعه امروز ما گسترش یابد.وجود عزیزت بی عارضه باد.
بعدالتحریر:این صرفا یک تعریف بی ثمر و خشک نیست.بنده هم این دغدغه شما را دارم.این مشکل بزرگی برای ما ایرانیان است.
با سلام
جناب سید محمدی
برخی تبعیت از ولایت فقیه را به معنای تقدیس کردن و تعطیلی عقل خلاصه میکنند.
این را می توان در امام شناسی و امامت شناسی پیگیری کرد.
سلام
وصیت نامه شهید چمران.
وصیت می کنم به کسی که او را بیش از حد دوست می دارم! به معبودم ! به معشوقم ! به امام موسی صدر! کسی که او را مظهر علی می دانم! او را وارث حسین می خوانم! کسی که رمز طایفه شیعه، و افتخار آن، و نماینده هزار و چهار صد سال درد، غم، حرمان، مبارزه، سرسختی، حق طلبی و بالأخره شهادت است! آری به امام موسی وصیت می کنم …
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی که مدتهاست با آن آشنا شده ام. ولی برای اولین بار وصیت میکنم. خوشحالم که در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم که از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترک گفته ام. علایق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره کرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت میروم.
از اینکه به لبنان آمدم و پنج یا شش سال با مشکلاتی سخت دست به گریبان بوده ام، متأسف نیستم. از اینکه آمریکا را ترک گفتم، از اینکه دنیای لذات و راحت طلبی را پشت سر گذاشتم، از اینکه دنیای علم را فراموش کردم، از اینکه از همه زیبائیها و خاطره زن عزیز و فرزندان دلبندم گذشته ام، متأسف نیستم …
از آن دنیای مادی و راحت طلبی گذشتم و به دنیای درد، محرومیت، رنج، شکست، اتهام، فقر و تنهایی قدم گذاشتم. با محرومیت همنشین شدم. با دردمندان و شکسته دلان هم آواز گشتم.
از دنیای سرمایه داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم. با تمام این احوال متأسف نیستم …
تو ای محبوب من، دنیایی جدید به من گشودی که خدای بزرگ مرا بهتر و بیشتر آزمایش کند. تو به من مجال دادی تا پروانه شوم، تا بسوزم، تا نور برسانم، تا عشق بورزم، تا قدرتهای بی نظیر انسانی خود را به ظهور برسانم، از شرق به غرب و از شمال تا جنوب لبنان را زیر پا بگذارم و ارزشهای الهی را به همگان عرضه کنم، تا راهی جدید و قوی و الهی بنمایانم، تا مظهر باشم، تا عشق شوم، تا نور گردم، از وجود خود جدا شوم و در اجتماع حل گردم، تا دیگر خود را نبینم و خود را نخواهم، جز محبوب کسی را نبینم، جز عشق و فداکاری طریقی نگزینم، تا با مرگ آشنا و دوست گردم و از تمام قید و بندهی مادی آزاد شوم…
درود بر سید عزیز
گفتیم سلامی عرض کنیم پس از مدت ها غیبت و عرض ارادتی بنماییم
دو مورد این دو بزرگوار که به گمانم به اندازه کافی مطلب گفته شده ... بحث بر روی ؛اشخاص؛ هم یکی از دردهاست در مملکت ما . نشان میدهد وضعمان چقدر خراب است و چقدر هنوز قدیس گونه در مورد انسان هایی که چون ما می زیند ، می خورند ، دفع می کنند ، جفت گیری می نمایند ... فکر می کنیم .
در مورد گفتگو گفتی ... گرچه من مطمئنم عبارت ؛شکم سفره کردن؛ را نه در معنای حقیقی بلکه در معنای استعاری آن به کار برده ای ، اما به هر روی پوشیده نیست که وضعمان در گفتگو هم چندان تعریفی ندارد . الان فکر می کنم عالی ترین جلوه گفتگو ایرانیان ، برنامه پرگار در بی بی سی باشد که خوب ، اگر مشتری اش باشید ملاحظه می کنید که رنگ رخسار خبر می دهد از سر درون !
جالب تر آنست که ایرانیان خارج نشین بعد از قریب سی سال زندگی در میان این کافران اهل گفتگو هنوز راه و رسم آن را نیاموخته اند ! ... فقط بلند یک میز بگذارند جلو دوربین و مونو لوگ بگویند ، دلمان لک زد برای یک مناظره پرمغز توام با احترام
پریشب مناظره داوکینز با اسقف اعظم کانتربری را دیدم ... آدم حظ می کرد از این همه احترام در حین اختلاف و البته من به شخصه حظ کردم از سعه صدر و متانت و دانش اسقف اعظم ... از به طنز ظریفش ، از به فکر فرو رفتن هایش ، از همدلی کردن هایش ...
اگر این سرعت اینترنت لعنتی ایران گذاشت ، ببین حتما این را :
http://www.youtube.com/watch?v=HfQk4NfW7g0
سلام جناب سید محمدی
امیدوارم روزهای پربرکتی در سال جدید داشته باشید
در نبود سیستم عقلانی برای اداره اجتماع ، تکیه کردن بر نامها و افراد بیشتر می شود همین می شود که کننده کار مهم تر از خود کار می شود زننده حرف از خود حرف مهم تر می شود
یکی حرفی می زند و لشکری جمع می شوند برای توجیه حرفهایش ...
شنونده ها هم باز بجای نقد توجیه ها به توجیه کنندگان حمله می کنند و الی آخر ...ظاهراً بقول امید خارج نشینی و روشنفکر نمایی هم این درد را دوا نکرده نمونه هایش را زیاد دیده ایم و می بینیم
اقلاً سعی کنیم در گفت و گوهای مجازی تمرین کنیم گفت و گو را
سلام به آقا سید عزیز
بعد از خواندن پاراگراف آخر صورتمان یک متری کش آمد!هر چه بیشتر غور میکنید در گفته ها و نوشته های ایشان ما بیشتر حالمان گرفته میشود!
واقعا دلم میخواهد بتوانم در شرایط مجوو ایران آن زمان خودم را تصور کنم ببینم آن موقع هم همین حس الان را داشتم اگر بودم؟!
بگذرم صحبت از گفتگو شد... این هم حکایت پر آب چشمیست ... همه مدعی گفتمانند و نه کفتمان !اما بنده در پیگیری برخی بحثها میبینم که اگر گفتگو حقیقی میشد به همان مرحله ی شکم سفره کردن میرسید و ار استعاره هم میگذشت! لذا من کمتر دیده ام که حد احترام رعایت شود و به شخصه کنار کشیدن از بحث ها را بر میگزینم!
آقای سیدعباس سید محمدی سلام علیکم.
شما به مسائل دینی علاقه مند هستید و اگر من درست متوجه شده باشم از همان موضع به مسائل سیاسی هم انتقاد دارید. سال ها است که من یک پروژه ای را پیش می برم که مایلم نظر شما را در این باب بدانم. من یک مدعایی دارم که اگر خیلی خیلی خلاصه بخواهم بیان کنم این می شود که «یک قرائت خیلی قدیمی از آیین تشیع است که با دموکراسی ، لیبرالیسم ، سکولاریسم و لائیسیته موافق و کاملا مخالف با هر نوع حکومت استبدادی چه دینی و چه غیر دینی و حتی مخالف اجرای بسیاری از احکام اسلام در زمان غیبت از جمله جهاد (غیر از دفاع) ، قطع ید ، سنگسار ، شلاق ، و به خصوص هر نوع اعدام است.(یعنی عموم مجازات های غیر قابل جبران) » این نظر کاملا مخالف نظر مرحوم آقای منتظری در کتاب ولایت فقیه ایشان است و البته آقای منتظری این نظر را به نظر قائدین تعبیر فرموده و رد کرده اند . مایلم نظر شما را در این باب بدانم و اگر مایل بودید نظرتان را در قالب مقاله ای طرح کنید تا گفت و گو کنیم.
برادر ارجمند
سلام علیکم
روزگار به کامتان بادا
به نظر شما بنده جزو کدام گروه ام؟
بدرود