بسم الله الرحمان الرحیم.
گزارش دکتر علی امینی (نخست وزیر اسبق ایران) از صادق هدایت، که همکلاس بوده با دکتر علی امینی، طبق کتاب بر بال بحران (زندگی سیاسی علی امینی) مؤلف ایرج امینی تهران نشر ماهی 1388 صفحه ی 36:
«در کلاس به چیزی که توجه نداشت درس ِ معلم بود. مگس می گرفت و بچه ها را می خنداند و نظم کلاس را بر هم می زد. هیچ تصور نمی کردم چنان آدم درخشانی از آب درآید که در فرهنگ و ادبیات معاصر تأثیر فراوان بگذارد.»
سلام
درس مگس اگر بود زمزمه محبتی ...جمله هدایت آورد طفل گریزپای را
چنان آدم درخشانی...
چقدر ما بدبختیم ..
کدوم درخشندگی آخه ..مشتی خزعبلات و نوشته کثیف
البته از کسیکه از کودکی با مگس حال می کرده ،کثیف نویسی هم بعید نیست ... آخرش هم گفت مثل عنکبوتی شده که تاری برای تنیدن ندارد و زد خودشو کشت.
درود
نابغه ی داستان نویسی ایران و از بزرگان سوررئالیسم.
کار درستی می کرد هدایت. هنوز هم این آموزش و پرورش خیلی از استعدادها را از بین می بره.
حافظ به حق قران کز شید زرق باز آی

باشد که برگ عیشی در این جهان توان زد
سلام،
همین مگس یک جایی توی بوف کور پیدایش می شود و هی خودش را به شیشه پنجره می کوبد تا رها شود، که نمی شود و می میرد.
---
سپهبد حاجعلی رزم آرا، نخست وزیر ایران و شوهر خواهر صادق هدایت در اسفند سال 1329 توسط خلیل طهماسبی از اعضاء فداییان اسلام ترور و کشته شد؛ و حدود یک ماه بعد صادق هدایت در فروردین سال 1330 خودکشی کرد و مُرد.
به نظر شما که مطالعات تاریخی انجام می دهی، ارتباطی بین این دو واقعه وجود داشته است؟
سلام علیکم.
در ذیل نظر شما نظر می دهم و آن را به طور خصوصی به شما اطلاع می دهم:
فعلاً هیچ ذهنیتی ندارم که خودکشی ی صادق هدایت و ترور شدن رزم آرا با هم ارتباط داشته باشد. اگر اشتباه نکنم صادق هدایت قبلاً هم چند بار (؟) اقدام به خودکشی کرده بوده.
این طور خاطرم است صادق هدایت و بهار و شهید نورائی و رشید یاسمی هر چهار نفر در بهار 1330 فوت کردند (یکیشان خودکشی کرد).
من نمیدونم صاذق هدایت واقعآ ترور شد یا خودکشی کرد فقط میدونم اگه الان زنده بود و در مورد مطالب شما کامنت میگذاشت با توجه به شناختی که از باورها وعقاید هدایت و شما دارم بدون شک تمامی کامنتهای صادق هدایت را حذف میکردید.مخصوصآ اینکه با کلمه ی سید مشکل اساسی داشت.
سلام
به نظرم سورن کی یر کگور و صادق هدایت تشابهات اخلاقیهایی داشته اند. سورن بعد از اینکه در یک میهمانی کلی دیگران را می خنداند، وقتی به خانه بر می گردد به قصد خودکشی یک اسلحه را به شقیقه اش می گذارد و البته شلیک نمی کند! و صادق هدایت، در ایام عید در فرانسه بعد از اینکه به خانه ی معدود دوستانش می رود و انها را در خانه نمی یابد با انداختن کارت ویزیتش به خانه بر می گردد و با کلی پنبه تمام درزها را می پوشاند و با باز کردن گاز خودکشی می کند!
سلام
کی یر کگور با ایمان کجا و هدایت کجا
در ضمن از حذف کامنت های اخیر توسط شما دلم شاد شد.تفاوتی است بین توهین و آزادی بیان.در ثانی اینجا فضای متعلق به عموم مردم و بیت المال نیست.حق صاحب وبلاگ است که حتی اعمال سلیقه کند.
کی یر کگور با ایمان کجا و هدایت کجا
کسی که مبنای قضاوتش اینگونه است بیشتر از این هم نمیتوان از او انتظار داشت.
خب دعا کنید برای افراد بی شعوری مثل ما.لابد باید مبنای قضاوت بر اساس نظرات دوستانی باشد که اخیرا در این وبلاگ هر چه میخواهند با هر ادبیاتی در مورد اسلام میگویند.
حرف من این است که کی یر کگور فردی عمیقا با ایمان است و ترس و دلهره اش هم از سر خداترسی است.حالات روحی او با هدایت بسیار متفاوت است.لااقل از لحاظ منشا دلهره
بله درست میفرمایید هدایت با کی یر کگور فرق دارد همانگونه که تو با پیامبری که سنگش را به سینه میزنی. پیامبر هیچگاه وتحت هیچ شرایطی لب به توهین نگشود.
آن هم به خاطر چه؟دفاع از زبان؟کاش به اندازه ای که زبان برایت اهمیت دارد کرامت انسانی برایت معنا داشت.
سلام،
برای فرزانه
یادم هست بهرام بیضایی جایی گفته بود که با داریوش آشوری در دارلفنون هم کلاس بودم، هیچ حواس اش به کلاس نبود. زیر میز همیشه کتاب می خواند.