بسم الله الرحمان الرحیم.
با عرض معذرت از آقای عبدالحسین روح الامینی نجف آبادی و والدین و بازماندگان و نزدیکان تمام کشته شدگان کهریزک.
فردی به نام محسن بلالی (محمدمحسن بلالی)، که طبق پروفایلش در http://www.mohsenbelali.blogfa.com/Profile/ متولد 1367 است (22 ساله است)، ساکن تهران، در وبلاگش در http://www.mohsenbelali.blogfa.com/post-197.aspx مقاله ای نوشته است و در مقاله اش سه عکس هم هست که سومین عکس، عکسی است که در آدرس http://www.rajanews.com/Files_Upload/13756.jpg موجود است، و نامه ای است از بنیاد شهید به مدیر عامل سازمان بهشت زهرا راجع به «پیکر مطهر شهید معظم محسن روح الامینی نجف آبادی فرزند عبدالحسین». مجدداً از والدین و بازماندگان و نزدیکان کشته شدکان کهریزک معذرت می خواهم، و عین مقاله ی محسن بلالی (محمدمحسن بلالی) را که در http://www.mohsenbelali.blogfa.com/post-197.aspx با عنوان «شهدای کهریزک!!! + عکس» منتشر کرده است نقل می کنم:
به درک واصل شدگان یا به جنت رسیدگان؟؟
اخبار رسیده حاکی است جانباختگان بازداشتگاه کهریزک "شهید" محسوب شده و برای آنها در بنیاد شهید پرونده تشکیل شده تا خانواده آنها از مزایای این عنوان بهرهمند شوند.
مسوولین بنیاد شهید هنوز توضیحی در مورد منطق این اقدام ارائه نکرده و مدیرکل دفتر رئیس بنیاد شهید هفته گذشته به خبرنگارانی که جویای دلیل این اقدام بودهاند، گفته است که در یک اطلاعیه رسمی این موضوع توضیح داده خواهد شد.
از سوی دیگر، سه فرد جان باخته در کهریزک عمدتاً جزء افرادی بودهاند که علیه نظام جمهوری اسلامی به خیابان آمده بودند و در این حالت، ضمن اینکه اساساً کسی حق تعرض غیرقانونی به هیچیک از شهروندان بهویژه بازداشت شدگان را ندارد، اما در صورت صدمه وارد شدن به فردی که علیه نظام فعالیت کرده است، قطعاً نمیتوان او را شهید دانست.
در ضمن فراموش نکنیم کسی که خودش را در مقابل نظام مقدس جمهوری اسلامی قرار میده و به تخریب اموال عمومی، نا امنی جامعه، فحاشی به ارزش های مقدس افتخار میکنه اگر کشته بشه به درک واصل شده نه شهید!!
البته تأکید بر نادرست بودن اطلاق عنوان "شهید" به جان باختگان کهریزک منافاتی با پیگیری جدی قانونی و برخورد با عاملان اقدامات منجر به فوت این افراد ندارد، که قوه قضائیه نیز در این زمینه مراتب قانونی را انجام داد.
بنیاد شهید در یکی از این موارد حتی درخواست عجیب نامگذاری یک خیابان به نام کامرانی از جان باختگان کهریزک را مطرح کرده است.
..................................................................
پ. ن:
۹۰ روز مانده تا محرم
نوشته شده در سه شنبه نهم شهریور 1389ساعت 16:36 به قلم : محسن بلالی»
بسم الله الرحمان الرحیم.
طبق ویکیپدیای فارسی مدخل «قانون اساسی ایالات متحده آمریکا» به آدرس http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86_%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%AF%D9%87_%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7 ، قانون اساسی ی ایالات متحده ی آمریکا در سال 1789 تصویب شده و تا کنون این طور نبوده که قانون اساسی کلاً کنار گذاشته شود و قانون اساسی ی کاملاً جدید نوشته شود (مانند کنار گذاشتن قانون اساسی ی مشروطیت و نوشتن قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی) اما از 1789 تا کنون (الان سال 2011 است) 27 مرتبه قانون اساسی ی آمریکا دچار اصلاحات شده و 27 اصلاحیه نوشته اند. طبق منبع یادشده، چهار روش برای اصلاح و تغییر در قانون اساسی ی آمریکا وجود دارد: 1) پیشنهاد اصلاح قانون اساسی توسط دو سوم اعضای کنگره ی ایالات متحده ی آمریکا بررسی و تصویب میشود و برای تصویب نهایی به مجالس ایالتها ارسال میگردد. بعد از تأیید سه چهارم مجالس ایالتی، آن پیشنهاد به عنوان اصلاحیه ی جدید به قانون اساسی افزوده میشود. تا کنون از 27 اصلاحیه 26 اصلاحیه به این روش انجام شده است. 2) پس از تصویب پیشنهاد اصلاحیه توسط دو سوم نمایندگان کنگره، این پیشنهاد به جای ارسال به مجالس قانونگذاری ایالتها، به کنوانسیونهای ملی ایالتها فرستاده میشود و اگر سه چهارم ایالتها آن را تصویب کنند، جنبه ی قانونی به خود خواهد گرفت. تا کنون یک اصلاحیه از 27 اصلاحیه به این روش انجام شده است. 3 و 4) ابتدا پیشنهاد تصویب اصلاحیه ی قانون اساسی از سوی کنوانسیونهای ملی به کنگره داده میشود و کنگره باید آن را با دو سوم آراء تأیید کند و سپس برای تصویب نهایی یا به مجالس قانونگذاری ایالتها ارسال میشود و یا این که در اختیار کنوانسیونهای ملی قرار میگیرد. اما به هر حال در هر دو حالت، سه چهارم مجالس قانونگذاری ی ایالتها و یا کنوانسیونهای ملی باید این پیشنهاد را تصویب کند تا جنبه ی قانونی به خود بگیرد. تا کنون به روش 3 و 4 اصلاحیه ای در قانون اساسی ی آمریکا انجام نشده است.
طبق منبع یادشده، ظاهراً سه موضوع در قانون اساسی ی آمریکا تغییرناپذیر است: تفکیک قوا؛ نظام انتخاباتی؛ نظام فدرالی.
اگر اطلاعات ذکرشده در منبع فوق درست باشد از سال 1789 تا سال 2011 در قانون اساسی ی آمریکا 27 بار اصلاحات انجام شده. طبق محاسبه ی بنده یعنی به طور متوسط هر 8.22 سال، یک بار در قانون اساسی ی امریکا اصلاحات انجام شده است.
قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران در سال 1358 تنظیم شد و 75 درصد (75.225 درصد) واجدان شرایط در همه پرسی شرکت کردند. طبق http://www.rasekhoon.net/calender/default-1398.aspx نود و نه و نیم درصد (99.5 درصد) درصد رأی دهندگان، رأی مثبت دادند به قانون اساسی. ده سال بعد، در سال 1368، تغییراتی در قانون اساسی انجام شد. 55 درصد (54.51 درصد) واجدان شرایط در همه پرسی ی بازنگری ی قانون اساسی شرکت کردند. طبق http://www.torghabehonline.com/news/show_detail.asp?id=4161 بیش از 97 درصد رأی دهندگان، رأی مثبت دادند به قانون اساسی ی بازنگری شده. تعدادی از این تغییرات چنین بودند:
ــ افزودن عبارت «مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی "قدس سره الشریف"» به قانون اساسی؛
ــ افزودن لفظ «مطلقه» و تغییر دادن عنوان «ولایت امر» به «ولایت مطلقه امر»؛
ــ تغییرناپذیر کردن ولایت فقیه (که از ولایت فقیه به صورت «ولایت امر و امامت امت» نام برده اند)؛
ــ واگذار کردن نظارت بر انتخابات مجلس خبرگان رهبری به شورای نگهبان؛
ــ حذف شرط مرجعیت تقلید از مقام معظم ولی فقیه؛
ــ ولایت فقیه طبق قانون اساسی ی 1368 تغییرناپذیر است، و طبق قانون اساسی ی 1368 هر گونه تغییری در قانون اساسی صد درصد بعد از این است که مقام معظم ولی فقیه پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام (که تک تک اعضای مجمع از طرف مقام معظم ولی فقیه تعیین می شوند) طی حُکمی به رئیس جمهور موارد اصلاح یا تتمیم قانون اساسی را به شورای بازنگری ی قانون اساسی (با ترکیبی که در قانون اساسی امده است) پیشنهاد می دهد، و مصوبات شورا هم اگر به تأیید و امضای مقام معظم ولی فقیه برسد اعتبار پیدا می کند، و پس از مراجعه به آراء عمومی و کسب رأی مثبت اکثریت مطلق شرکت کنندگان در همه پرسی، تغییرات در قانون اساسی انجام می شود.
از سال 1368 تا سال 1389، به مدت 21 سال، تغییری در قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران انجام نشده است. از سال 1358 تا سال 1389، به مدت 31 سال، یک بار در قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران تغییرات و اصلاحات انجام شده است.
تغییرات و اصلاحات در قانون اساسی ی آمریکا از اختیارات قوه ی مقننه است، و تغییرات و اصلاحات در قانون اساسی ی ایران از اختیارات مقام معظم ولی فقیه است. شاید سؤال کنند چرا؟ گمان می کنم توجیه پذیر است. در آمریکا تفکیک قوا وجود دارد و تغییرات و اصلاحات در قانون اساسی عملی از جنس قانونگذاری دانسته شده و قانونگذاری هم از اختیارات قوه ی مقننه ی آن کشور است. در ایران تفکیک قوا به صورت متداول در دنیا وجود ندارد بلکه چهار قوه وجود دارد: قوه ی رهبری، قوه ی مقننه، قوه ی مجریه، قوه ی قضائیه. قوه ی مقننه و مجریه و قضائیه زیر نظر قوه ی رهبری هستند. ایران جمهوری ی اسلامی ی ولایت فقیه است و در تمام جهان فقط یک جمهوری ی اسلامی ی ولایت فقیه وجود دارد و چه بسا توجیه پذیر باشد در مسائل حقوق اساسی و مسائلی دیگر، ایران مشابه دیگر کشورها نباشد. قوه ی مقننه در جمهوری ی اسلامی ی ایران (که اعمال قوه ی مقننه از طریق مجلس شورای اسلامی است) حتا در امور قوانین عادی دارای اختیاراتی محدود است و باید تک تک مصوبات آن به تأیید شورای نگهبان (که اعضای شورای نگهبان به طور مستقیم یا به طور غیر مستقیم منصوب مقام معظم ولی فقیه هستند) برسد و همچنین در مواردی مقام معظم ولی فقیه مستقیماً با دادن «حُکم حُکومتی» به مجلس دستور می دهد از ورود به بررسی ی تصویب فلان قانون عادی یا تغییر فلان قانون عادی جلوگیری کنند. وقتی قوه ی مقننه در جمهوری ی اسلامی ی ایران حتا در مورد قوانین عادی دارای اختیارات محدود است، و حتا شورای نگهبان هم که قانوناً اختیار اعلام کردن مغایر شرع بودن یا نبودن و مغایر قانون اساسی بودن یا نبودن قوانین مصوّب مجلس را دارد، مقام معظم ولی فقیه در مواردی شخصاً وارد مسائل می شود و می فرماید فلان طرح و پیشنهاد و ... خلاف قانون اساسی است و آن را کنار بگذارید (امام خمینی، 26 بهمن 1367، عیناً طبق صحیفۀ امام (ره): «بسمه تعالى جناب حجت الاسلام آقاى خامنهاى- دامت افاضاته از زحمات جنابعالى تشکر مىنمایم طرح مورد اتفاق آقایان خلاف قانون اساسى است با طرح تصویب شده در آن جمع توسط شوراى محترم عالى قضایى موافقت مىشود»)، لذا طبق روح حاکم بر قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران، توجیه پذیر است که تغییرات و اصلاحات در قانون اساسی صددرصد و فقط و فقط باید به خواست و تأیید مقام معظم ولی فقیه باشد.
بسم الله الرحمان الرحیم.
یک) عیناً به نقل از خبرگزاری ی جمهوری ی اسلامی ی ایران http://www.irna.ir/NewsShow.aspx?NID=30257037 :
01/12/1389
دیده بان حقوق بشر: 104 نفر در اعتراضهای مردمی لیبی کشته شدند
تهران- سازمان دیده بان حقوق بشر اعلام کرد از زمان آغاز اعتراضهای مردمی در لیبی تا کنون 104 نفر کشته شده اند.
به گزارش گروه اخبار صوتی و تصویری ایرنا، شبکه تلویزیونی العربیه روز یکشنبه با اعلام این خبر به جزییات بیشتری اشاره نکرد.
این در حالی است که یک فعال حقوقی لیبی امروز در گفت و گو با شبکه تلویزیونی الجزیره قطر گفت که نیروهای نظامی در شهر بنغازی لیبی 200 نفر غیر نظامی را به قتل رسانده اند.
دو) طبق http://ijl.blogfa.com/post-111.aspx (منتشرشده در تاریخ 26 آذر 1387):
چند روز پیش سیفالاسلام قذافی، فرزند دوم معمر قذافی، رهبر لیبی خبری جالب به رسانهها داد مبنی بر اینکه قرار است لیبی پس از گذشت 39 سال از رهبری پدرش برای خود «قانون اساسی» تدوین کند. این خبر در نوع خود جالب توجه، در حالی از رسانهها پخش شد که در محافل سیاسی لیبی، بحث و جدلی شدید درباره اینکه این قانون اساسی که سیفالاسلام پروژه تدوین آن را رهبری میکند آیا به خواستهای اپوزیسیون پاسخ میدهد یا نه درگرفته است؟ از سال 1969 میلادی که قذافی با رهبری انقلاب حکومت ادریس السنوسی، پادشاه متوفای لیبی را سرنگون کرد، این کشور عربی- آفریقایی، قانون اساسی ندارد........ در ماده چهارم از پیشنویس قانون اساسی لیبی «سرهنگ معمر قذافی، نماد ملی تکرار نشدنی» شناخته شده است. این ماده به این معنی است که قذافی نه داوطلبانه و نه از طریق انتخابات دموکراتیک، قدرت را واگذار نخواهد کرد و این با خطوط قرمزی که سیفالاسلام مشخص کرده، همسو است. قذافی «دین، امنیت، قذافی و مرزها» را به عنوان خطوط قرمز معرفی کرده و گفته نزدیک شدن به آنها به هیچوجه جایز نیست........
سه) عیناً به نقل از خبرگزاری ی دانشجویان ایران http://www.isna.ir/isna/NewsView.aspx?ID=News-1719762 :
02/12/1389
......... پسر معمر قذافی گفت: لیبی مصر یا تونس نیست و گسترش آشوب در لیبی هزار مرتبه بدتر از وضعیت این دو کشور خواهد بود و قذافی نیز مانند زین العابدین بن علی، رئیس جمهور مخلوع تونس و حسنی مبارک، رئیس جمهور مخلوع مصر نیست، بلکه وی یک رهبر مردمی است. ....... وی اعتراضهای اخیر در لیبی را فتنه و آشوبی بزرگ توصیف کرد ....... ما هزاران جوان را آموزش دادیم و در لیبی زندگی خواهیم کرد و در لیبی خواهیم مرد و از یک وجب از خاک لیبی چشم پوشی نمیکنیم و هرگز آن را به سران گروهکها، اراذل و اوباش و معتادان نخواهیم داد. .......... وی گفت: پشت این وقایع سه گروه وجود دارند؛ یک گروه برنامهریزی شده و منظم که دربرگیرنده اتحادیههای مختلف است که آنها خواستههای سیاسی مشخصی دارند. دوم گروههای اسلامگرا که به پایگاه ارتش حمله کردند و سربازان آنها را کشتند و گروه سوم اراذل و اوباش و معتادان و زندانیان گریخته از زندان هستند که به دنبال ایجاد ناامنی هستند. ....... این در حالی است که مردم لیبی در هنگام سخنرانی سیف الاسلام قذافی با پرتاب کفش اظهارات وی را رد کردند.
شرکت کنندگان در تظاهراتی در میدان سکاری، یکی از میدانهای شهر بنغازی، در مقابل تلویزیون بزرگی که سخنرانی سیف الاسلام قذافی پخش میشد، کفشهای خود را به نشانه اعتراض بالا گرفتند.
چهار) اگر شبکه ی تلویزیونی ی LIBYA AL RIADHIA را نگاه کنید، می بینید اکثر اوقات در حال نشان دادن تظاهرات خودجوش و گسترده ی مردم لیبی در حمایت از رهبر انقلاب لیبی معمر قذافی (قائد الثورة اللیبیة معمر القذافی) است. البته این شبکه ی تلویزیونی از کشته شدن وحشیانه ی بیش از صد نفر از مردم مظلوم و مردم بی پناه لیبی چیزی نمی گوید و چیزی نشان نمی دهد و اگر راجع به آنها چیزی بگوید آنها را اراذل و اوباش و گروهکها و فتنه می نامد که علیه رهبر مردمی ی انقلاب (یعنی قذافی) محاربه کرده اند.
خیلی غمگین بودم برای مردم لیبی. مرزهای سیاسی، محترم هستند، اما میان انسانها و قلب انسانها و عاطفه ی انسانها مرز وجود ندارد. ما همه در یک دنیا زندگی می کنیم. کنار همدیگر. مقامهای سیاسی ی کشورها، حواسشان هست در مناسبتهای مختلف به مقامهای سیاسی ی کشورهای دیگر تبریک بفرستند و تسلیت بگویند. طبق «پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری اسلامی ایران»، مقامهای سیاسی ی مختلف به مناسبت دومین دور ریاست جمهوری به دکتر محمود احمدی نژاد تبریک گفته اند. طبق http://www.president.ir/fa/?ArtID=17499 معمر قذافی رهبر انقلاب لیبی تبریک گفته است (متن کامل پیام تبریک منتشر شده است). طبق http://www.president.ir/fa/?ArtID=17451 حسنی مبارک رئیس جمهور مصر تبریک گفته است (گفته اند «محمد حسنی مبارک رییس جمهور کشور جمهوری عربی مصر در پیامی کتبی پیروزی مجدد دکتر احمدی نژاد را در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، با رای قاطع ملت ایران تبریک گفت» ولی متن پیام تبریک منتشر نشده است). طبق http://www.president.ir/fa/?ArtID=17148 زین العابدین بن علی رئیس جمهور تونس تبریک گفته است (متن کامل پیام تبریک منتشر شده است). طبق http://www.president.ir/fa/?ArtID=17010 پادشاه و ولی عهد و نخست وزیر بحرین تبریک گفته اند (متن پیامها منتشر نشده است). طبق http://www.president.ir/fa/?ArtID=17005 علی عبدالله صالح رئیس جمهور یمن تبریک گفته است (متن پیام منتشر نشده است). وقتی مقامات سیاسی حواسشان هست به مقامات سیاسی ی کشورهای دیگر پیام تبریک یا تسلیت بفرستند، چرا ما مردمان دنیا همواره حواسمان به درد و رنج (و همچنین شادی و کامیابی ی) همنوعانمان در هر گوشه از جهان، با هر دین و مذهب و مکتب و نژاد و عقیده، نباشد؟
من دعا می کنم برای مردم مظلوم لیبی.
بسم الله الرحمان الرحیم.
یک) قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران، اصل 3، بند 6:
دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم، همه امکانات خود را برای امور زیر به کار برد:
6. محو هر گونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی»
دو) اصل 98 قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران:
تفسیر قانون اساسی به عهده شورای نگهبان است که با تصویب سه چهارم آنان انجام میشود.»
سه) طبق قانون اساسی، محو هر گونه استبداد از وظایف دولت جمهوری ی اسلامی ی ایران است («دولت» در این اصل ظاهراً یعنی «حکومت»)، اما طبق همین قانون، این که «استبداد چیست» (و «مستبد کیست») تفسیرش منحصراً از اختیارات شورای نگهبان (شورای محترم با دوازده نفر عضو) است، و اگر فرضاً فرضاً فرضاً احیاناً احیاناً احیاناً دهها یا صدها حقوقدان و دهها یا صدها عالم دینی و دهها یا صدها فعال سیاسی و میلیونها مردم ایران به هر طریق اعلام کنند فلان اقدام در حکومت را استبداد می دانند و فلان فرد در حکومت را مستبد می دانند، نظر تمام 75 میلیون نفر ملت ایران درباره ی استبداد بودن یا نبودن فلان اقدام در حکومت و مستبد بودن یا نبودن فلان فرد در حکومت، در برابر نظر اعضای شورای نگهبان (یعنی دوازده نفر، یا حتا سه چهارم تعداد آنها، یعنی نه نفر) مطلقاً اعتبار قانونی ندارد. شورای نگهبان هم، نه فقیهان محترمش و نه حقوقدانان محترمش، مطلقاً در هیچ موضوعی مستقیماً موظف نیستند به ملت پاسخگو باشند و مطلقاً به طور مستقیم منتخب ملت نیستند.
متوجه شدید؟؟
بسم الله الرحمان الرحیم.
وقتی در سال 1361 و 1362 (و سال ...؟) در صحن مجلس شورای اسلامی و در نماز جمعه (و در ...؟) نمایندگان مجلس و مؤمنان شعار مرگ بر بازرگان سر می دادند، و عزیزانی که فعلاً از سران اصلاح طلب هستند، آن زمان یا هیچ واکنش نشان نمی دادند و یا خودشان هم لطف می کردند چهار تا متلک بار ِ مهندس مهدی بازرگان، آن پرهیزگار نماز شب خوان و آن خادم قرآن و آن دوستدار ایران، می کردند، شاید عجیب نباشد بعد از 25 بهمن 1389 تقاص عمل آن روز خود را پس دهند و جلوی منزلشان «به طور خودجوش» تعدادی افراد «با اجازه ی حکومت» جمع شوند و شعار «مرگ بر» نثار آنها کنند.
اصلاح طلب و اصولگرا و میانه رو و محافظه کار و راستی و چپی. تفاوت نمی کند. هر کس بد کند، باید منتظر باشد بد ببیند. هر کس. هر کس.
سران اصلاح طلب و آقایانی که الان جلوی منزلشان «به طور خودجوش» تعدادی افراد «با اجازه ی حکومت» جمع می شوند و شعار «مرگ بر» نثار آنها کنند، ظاهراً هنوز که هنوز است بابت تعدادی از گفته ها و کرده های گذشته ی خود از ملت ایران پوزش نخواسته اند. و هنوز صراحت لهجه راجع به گذشته ی خود ندارند، و صراحت لهجه ی شان افشاگری راجع به گذشته و حال ِ «دیگران» است. صراحت لهجه یعنی چه؟ یعنی این:
عماد الدین باقی: «سالخوردگان ما هم آن زمان زبانشان، زبان دشنام بود ... چون معتقدم بیش از یک دانه خردل در به وجود آوردن آن وضع در آن زمان سهم داشته ام، هیچ وقت گناه را به گردن دیگران یا جو غالب اجتماعی یا این که سالخوردگان ما چنین بودند نمی اندازم. به هر حال پذیرفتم که چون ما بیش از یک خردل سهم داشتیم باید شفاف حرف هایمان را بزنیم و کفاره گناهانمان را بدهیم و خطرات صراحت لهجه را بپذیریم. ممکن است کفاره گناهانمان خیلی هم سنگین باشد.»
امیدوارم ایران سبز شود و سرسبز شود از صداقت و صراحت و حق و آزادی.
یک) متن مذاکرات مجلس شورای اسلامی، مورخ بیست مرداد 1362، عیناً طبق وبسایت مجلس شورای اسلامی:
.......... رئیس- سخنران بعدی. منشی- آقای مهندس بازرگان را آماده کنید. مهندس بازرگان- بسماللهالرحمنالرحیم و به نستعین. بعد از سپاس و ستایش خدا و سلام و صلوات بر رسول مصطفی و بر ما بر انبیاء و اولیاء و شهدا، درود و تبریک و دعا تقدیم کسانی مینمایم که در کشت نهال سه شاخه، آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی عشق ورزیده، تلاش کرده، مال و جان دادهاند و در دفاع از حق و از حقوقمان شربت شهادت نوشیده، پیروزیهای معجز آسا در جهبههای جنگ تحمیلی بهدست آورده و میآورند و همچنین سلام به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی و به خدمتگزاران با حسن نیت در نهادها و در دولتن همراه با نفرت و نفرین به صدام تکریتی و حامیان خارجی در حملات و کشتارهای دردمنشانه سابق و به هموطنان عزیزمان در گیلان غرب. در این نطق قبل از دستور میخواهم راجع به چیزی صحبت کنم که نه خوم به دلیل گذشت من بهره مند از آن میشوم و نه شما فوریت و اولویت در آن میبینید، در حالی که ارزش حیاتی درجه یک برای مملکت و اهمیت اساسی و فوری برای انقلاب و جنگ و جمهوری اسلامی دارد: راجع به انتخابات مجلس آینده میخواهم صحبت کنم. ضمن آنکه هیچ خواستهای خارج و خلاف قانون اساسی و سوگند نمایندگی ندارم. امیدوارم نمایندگان محترم با صبر و متانت لازم اجاره دهند عرایضم را در مدت کوتاه مقرر به اتمام رساند. و به حکم آیه شریفهای که روبه روی دیدگانشان در بالا سر هیات رئیسه قرار دارد، از خردمندان خوشبخت هدایت شده خدا باشند که گوش به گفتار میدهند و بهترین را برمیگزینند. مجلس حاضر ده ماه دیگر آخرین سالگرد خودش را جشن خواهد گرفت. من از هم اکنون بدون توجه به رفتارهای نامیون که مشمولش بودهایم، توفیق خدمت نمایندگان محترم و پایان اولین مجلس جمهوری اسلامی به خواست خدا را به شما تبریک میگویم. ولی فراموش نمیکنم که پایان مجلس اول پرده اخر عمر مملکت و تحقق آرمان مشترک انقلاب و ملت نیست. نه میتوان نسبت له مجلس آینده و انتخابات آن بیخیال و بیطرف نشست و نه باید تصور کرد که دشمن فراری منصرف از دسیسه بازی و مایوس از مراجعت گشته است. بدیهی است که ملت رشید انقلاب کرده ایران و تجربه اندوخته از 2500 سال استبداد، انقلاب قهقرائی به نظام شاهنشاهی نخواهد کرد. کسانی که چنین خواب و خیال واهی در سر بیمار خود میپرورانند. باید بدانند که به گفته سعدی: کس نیاید به زیر سایه بوم و رهمای از جهان شود معدوم نهضت آزادی اولین گروهی خواهد بود که به مقابله یا استبداد و رجعت طاغوت خواهد پرداخت (یکی از نمایندگان- عجبا) اما آرمان مشترک یعنی مثلث مقدس آزادی ملت، استقلال مملکت، و استقرار جمهوری اسلامی با دو اصل مقدس دیگر یعنی حاکمیت ملی و اجرای قانون اساسی مخمسی را تشکیل میدهند که پنج ضلع آن وابستگی ملازم متقابل با هم داشته حیات و قوامشان در گرو انتخابات آزاد میباشد. دیر یازود جمهوری اسلامی مانند سلف خود مشروطیت سلطنتی با حفظ صورت و عنوان تبدیل به نوعی استبداد و نظام طاغوتی متکی به استیلای خارجی خواهد شد. همیشه و در همه جای دنیا استبداد از روزی شروع شده است که یک شاه، یک خاندان، یک طبقه و حتی یک مکتب خواسته است ولو با حسن نیت و به قصد خدمت خود را یگانه مالک، یگانه مسوول و یگانه مامور بر سایرین تصور و بر جامعه تحمیل نموده وقعی به رضایت و رای مردم ننهد. در حالی که مجلسهای شورای واقعی (یکی از نمایندگان – آقا این حرف خلاف شرع است) و آزادیهای اجتماعی آخرین و بلکه یگانه سنگرهای استقلال کشورها و ضامن بقا و سعادت ملهها هستند. البته حاکم اصلی مالک همگی و موکل بر همه چیز ما خدا است. که احکامش را در کتاب و سنت به ما رسانده است. ولی مالکیت و محافظت را به حکم :« ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض» به خودمان واگذار فرموده، مردم و ملت را مسوول و حاکم مشاور و متعاهد یکدیگر قرار داده است. برای جلوگیری از مصائب فوق و تحقق آرمان مشترک انقلاب، شما نمایندگان محترم و کسانی که زمام امور فعلا در اختیارشان است، دو راه در پیش دارید: 1. اجرای انتخابات در شرایط وجو حاضر. 2. انجام انتخابات واقعاً آزاد و ملی بر طبق قانون اساسی ( یکی از نمایندگان- جو حاضر چیست؟) بدیهی است که در شرایط حاکم و محیطی که روزنامهها و رسانههای گروهی، راهپیمائیها و اجتماعات، محاکم و منابر، نهادها و جمعهها حالت انحصاری یک طرفه داشته، مخالفین و معترضین و غیر موافقین محروم از روزنامه و اجتماعات و سخنرایهای عمومی هستند و در صورت نامزد انتخابات شدن نگران از حملات و خطرات شدید خصوصاً در شهرستانها میباشند با چنین احوال و اشکالات هیچ انتخاباتی را، هیچ آدم منطقی و منصف، انتخابات آزاد نخواهد گفت عکس العمل طبیعی و معنی دار مردم (قره باغ- شما فکرتان راحت باشد ما در آخر بحثمان را خواهیم کرد) اگر به حال خود گذارده شوند تعلل و تقلیل مشارکت است. بنابراین از پشت این تریبون اعلام مینمایم که انتخابات خالی از آزادی و نظارت ملی و مجلس حاصل از آن فاقد کمترین اثر برای اهداف فوق و عادی از اعتبار و ارزش از نظر شرعی و قانونی و حقوقی بوده، هر اکثریتی که آورده شود و هر ادعائی که از استقبال و تائید مردم بنمایند مردود و باطل است. البته ممکن است کسانی از روی مصلحت اندیشی و یا منطق انقلابی، جنگ تحمیلی عراق، توطئههای داخلی و خارجی و سوء استفادهای را که ضد انقلاب از آزادی و اجتماعات مینماید علل موجهه برای شرایط استثنائی بدانند. ولی این سوال پیش میآید که آیا منزلت اسلام و مصلحت جمهوری اسلامی اجازه میدهد همانند دوران پهلوی یا دولتهای کمونیستی و فاشیستی توسل به تظاهر و تضع جسته، به انتخابات دربسته و انحصاری رنگ آزادی و قانونی بزنند و آیا بهتر نخواهد بود با شهامت و صداقتی که شایسته اهل حق و ضامن یاری خداوند است اعلام حالت استثنائی و تعطیل مجلس و آزادی شود؟ قانونی بگذارید و در رفراندمی از ملت اجازه بخواهید که تا حصول پیروزی و خاموش شدن آتش افزوزیهای خارجی مثلا مجلس حاضر تمددی گردد یا اداره مملکت زیر فرمان ولایت فقیه و نظارت یک شورای انقلاب منتصب مجدد قرار گیرد ؟ البته بنده چنین پیشنهادی نمیکنم ولی تعطیل موقت تصویب شده انتخابات را صدبار بهتر از انتخابات نادرست و آزادی ادعائی میدانم. اما راه حل یا حالت دوم، یعنی انتخابات واقعاً آزاد این است که اساً و رسماً به دور از تبعیض و تظاهر و از هماکنون که چند ماه به زمان انتخابات مانده است اعلام و اجرای آزادی گردیده، اجازه نطق و نوشتن و گرد آمدن آنطور که قانون اساسی و قانون مطبوعات مقرر داشته است به موافق و مخالف داده شود
همه افراد ملت در اظهار عقیده و انتقاد و اعتراض و در انتخاب نمایندگان خود آزاد باشند (شجونی- وقیت ملت رأی نداند چکار کنیم؟) و از تهمت و تهددی و (همهمه نمایندگان) توقیف یا تکفیر و توهین بر طبق قانون حمایت کردند. اگر انتخابات آزاد بلافاصله اعلام و شرایط آن تأمین نکرد نه فرصت لازم برای آگاهی و اطمینان مردم و آشنائی با نامزدها و نظریات فراهم خواهد شد و نه افراد و گروهها از عهده تداکارت لازم بر خواهند آمد. مضافاً به اینکه (رئیس- وقتتان تمام است) باز شدن سوپاپهای اطمینان و تبدیل محیط مسدود فعلی به محیط باز و برداری داروی شفا بخش بسیاری از ناراحتیا و نارضائیهای و بیتابیهای دائم- التزاید عمومی خواهد شد (رئیس- وقتتان تمام شد) و به همین دلیل تکیه بر ضرورت و فوریت آن کردم (رشیدیان- مرگ بر پدر منافقین) هنوز بنده میتوانم با احتمال قوی... (رشیدیان – خیبثی، واقعاً خبیثی) رئیس- آقای مهندس وقتتان تمام است. مهندس بازرگان – یک دقیق دیگر من وقت میدهید. رئیس- یک دقیقه دیگر وقت میدهید. یکی از نمایندگان – مرگ بر بازرگان رئیس- اجازه بدهید مهندس بازرگان- هنوز بنده می توانم با احتمال قوی اطمینان بدهم که بسیاری از نمایندگان محترم فعلی با انتخابات آزاد عام مجدداً به مجلس راه خواهند یافت و ملت پشتیبان و همکارشان خواهد بود. در خاتمه عرایضم حضرت مسئولین و متولیان را در دولت و مجلس و نهادها خطاب کرده میگویم شما مختارند آزادی واقعی انتخابات را به شرحی که عرض شده بپذیرید و این امانت شرعی و مردمی یعنی حق مالکیت ملی را که در اختیارتان قرار داد و به حکم «انالله یامرکم ات تود و الامانات الی اهلها» به ملت ایران برگردانده فرمان و پند الهی را اطاعت کنید یا آزادی را خلاف مصلحت دانسته تحمل و تأمین ننمائید. در صورت اول رضای خدا (رئیس- یک دقیقه وقتتان هم تمام شده) و رستگاری خودتان و پیروزی انقلاب و ملت را خواهید خرید و در صورت دوم خشم و خصوصیت مردم را زیاد کرده و همگی خسرالدنیا والاخره خواهیم شد. واسلام علی الذین یستمعون القول و یتعبون احسنه. عدهای از نمایندگان- مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا. مجید انصاری- اگر جرات داری در نماز جمعه شرکت کن. شنیدن مزخرفات او اشکال شرعی دارد. رئیس- آقایان توجه بفرمائید سخنران بعدی...........
دو) طبق http://www.bazargan.com/didgah/gharib1.htm :
تظاهرات "خودجوش" فردای آن روز [= فردای بیستم مرداد 1362] علیه بازرگان راه افتاد. بازرگان بعد از نطق جنجالی خود در مورد سلب آزادیها در سال ۶۲ گفت:
"هنوز از کرسی خطابه پایین نیامده بودم که سیمهای روابط عمومی مجلس به کمیته اصناف بازار وصل شد و دو وانت جمعیت با پارچههای تعارف و تمنا برای تظاهرات "طبیعی" مردم راه افتاد و تلویزیون، نماز سر چهارراه و راهبندان را که با نطقهای آتشین و شعارهای علیه افراد "ضد دین و ضد قرآن"، به چشم برهمزدنی درست شده بود پخش کرد."
سه) دکتر صادق زیباکلام طبق وبسایتش (http://www.zibakalam.com/news/256 ):
در اوایل انقلاب، در سال 60، کار به جایی رسید که در نماز جمعه شعار مرگ بر بازرگان سر داده شد؛ بازرگانی که اولین نخست وزیر بعد از انقلاب بود و عمر خود را صرف اسلام و قرآن و مبارزه کرده بود و صداقت و درستی و پاکی اش بر همه آشکار بود. در همان زمان آقای هاشمی که یکی از ائمه جمعه تهران بودند، از جمعیت خواستند شعار مرگ بر بازرگان ندهند و از سر داده شدن این شعار گلایه کردند.
چهار) مجید انصاری، که در بند یک، به مهدی بازرگان گفته است «اگر جرات داری در نماز جمعه شرکت کن. شنیدن مزخرفات او اشکال شرعی دارد»، حجت الاسلام مجید انصاری است که عضو فعلی ی مجمع تشخیص مصلحت نظام است و از سیاستمداران اصلاح طلب است و مدتی معاون سیدمحمد خاتمی (رئیس جمهور سابق ایران) و یک دوره نماینده ی مجلس خبرگان رهبری بود.
پنج) طبق http://www.bazargan.com/didgah/gharib1.htm واکنش تعدادی دیگر از رجال سیاسی ی آن زمان (که این زمان هم تعدادیشان هستند) به سخنان مهدی بازرگان چنین بوده است:
«میرحسین موسوی در واکنش به طرح بازرگان برای آزادی انتخابات:
"این شعارها باعث تضعیف جبهه ها و رزمندگان میدانم . بنده از این همه پررویی متعجبم."
رفسنجانی: ازاین سران آزادی یک وقت یکی شان به من میگفت که امروز اگر رای آزاد باشد، ما مثلا ۷۰ ، ۸۰ در صد رای می آوریم . خیال می کنند خانمشان ناراضی است، خاله اشان ناراضی است، عمهشان ناراضی است، یعنی مردم ناراضیاند. اینها اینجوری آمار گیری میکنند."
عطاالله مهاجرانی:"عراق جبههها را بمباران میکند، بازرگان پشت جبههها را."
رفسنجانی:"این انتخابات آزاد امروز اگر روحانی کاندید بشود رای می آورد. اگر روحانیت کسی را تایید بکند رای می آورد. انتخابات آزاد است ما نیاز نداریم به خفقان. اگر نیاز داشتیم و انقلاب ایجاب می کردهیچ ابایی نداشتیم . برای ما انقلاب اصل است و اسلام . اگر این انقلاب روزی نیاز به خفقان کرد خفقان پیش می آوریم ."
علی آقا محمدی نماینده همدان: "دیگر کسی امید به ماندن صدام ندارد و یاران صدام در داخل کشور هم دارند میروند. بازرگان هم شاید دست و پایی بزند که بماند اما ماندنی نیست. از قوه قضاییه می خواهیم ما را از شر این ته ماندههای آمریکایی ان شاالله برای همیشه راحت کند."
رفسنجانی: "ملیگراها و لیبرالها که طیف وسیعی بودند سر در آخور غرب داشتند."
پس از آن نطق غرا، بازرگان در پاسخ به مقاله افجه ای، سردبیر مجله پیام شاهد (به مدیریت مهدی کروبی)، که بازرگان را هوادار آزادی غربی، آزادی هدیه شده از سوی یاران صدام و آزادی هوای هوس آلود شهوتزده در قالب وارده غربی خوانده بود، در نامهای که به کروبی مدیر نشریه نوشت، گفت:
"من تا قبل از آن نطق نمیدانستم، همان طور که درعلائم آخرالزمان شنیده بودیم که به زبان آوردن لاالهالاالله مثل گرداندن آتش در دهان می شود، در پنجمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران حرف از آزادی زدن این همه تاوان و تهمت به دنبال داشته باشد. جل الخالق!"
غالب روزنامه ها مقالاتی علیه بازرگان می نوشتند، اما از چاپ پاسخ آن خود داری میکردند. تنها یکبار کیهان پاسخ او را چاپ کرد و البته در کنار متن جوابیه، مطالب دیگری در نقد مطلب بازرگان به قلم سید محمد خاتمی ( سرپرست وقت کیهان و رییس جمهور سال ۷۶) درج شد. بازرگان طی نامهای به خاتمی نوشت و ضمن تشکر از اینکه مقالهاش چاپ شده، گفت:
"از جوابهای کذایی هم که در ذیل متن نطق داده بودید گله چندانی ندارم. خوشبختانه خوانندگان بعد از قرائت مقاله من باید آنقدر خسته شده باشند که از خواندن جوابیه شما صرفنظر نموده باشند.شاید با آن بچههای کیهان، غیر از این هم نمیتوانستید، بگویید و چون قبلا به اندازه کافی اظهار نظر کرده بودید الزامی به گفتن حرفهایتان خصوصا با روغن داغهایی که بوی سوختگی و دشمنی میداد نداشتید. به هر حال جواب را فراموش کردم و آنچه در نظرم مانده و انشالله خواهد ماند، برخوردهای دوستانه، منصفانه و قیافه سمپاتیک و قامت رعنای شماست که بوی انسانیت و برادری اسلامی را از آن حس کردم."
نهضت آزادی نیز در نامهای به خاتمی به این روند انحصارطلبی و چاپ دروغ و توهین در روزنامه کیهان اعتراض کرد:
"آقای خاتمی به عنوان برادر مسلمان به شما توصیه می کنیم دست از این سانسورها و انحصارطلبیها بردارید و به حق و قانون گردن نهید."
مظلومیت بازرگان در مقابل این حجم تهمت و ناسزا دل آدمی را به درد میآورد و چشمها را به اشک مینشاند. محمد جواد حجتی کرمانی تعریف میکند:
"در مجلس شورا یکی را که اسم نمی برم [حجتالاسلام هادی غفاری] جوانی که خیلی پرخاشگر، بی منطق و فاشیست به تمام معنا بود با بازرگان نشسته بود و بنده به گوش خود می شنیدم که بازرگان با کرامت و بزرگواری نشسته بود و سکوت کرده بود. می توانست داد و فریاد کند یا می توانست بلند شود و برود ولی سکوت کرد. آخر سر دیدم که اشک های خود را پاک کرد. یعنی به اندازه ای خشم خود را فروخورده بود که گریه اش گرفت."
شش) حضرت آیت الله آقای خمینی آیا «مرگ بر بازرگان» در صحن مجلس و در نماز جمعه را شنید؟ آیا حضرت آیت الله آقای خمینی مذاکرات مجلس و خطبه ها و سخنرانیهای نماز جمعه را گوش می کرد؟ آیا حضرت آیت الله آقای خمینی واکنش نشان داد به مرگ بر بازرگان؟ نمی دانم. اما طبق اسناد موجود، حضرت آیت الله آقای خمینی برنامه ی رادیوئی ی سلام صبح به خیر را گوش کرده یا دیگران گوش کرده اند و به اطلاع ایشان رسانده اند، که یک شهروند معمولی در مصاحبه با خبرنگار رادیو نظر شخص خود را بیان کرده و از اوشین به عنوان الگوی مناسب زنان ایرانی یاد کرده و گفته حضرت زهرا مال 1400 سال پیش است و ما یک الگوی امروزی می خواهیم، و سپس حضرت آیت الله آقای خمینی (که ظاهراً واکنش نشان نداد به مرگ بر بازرگان در صحن مجلس و در نماز جمعه) بلافاصله (= یک روز بعد) واکنش قاطع نشان داد و فرمود «در صورتی که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است».
طبق http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=4006 :
«در اواسط دهه شصت، رادیوی جمهوری اسلامی ایران صبح ها برنامه ای را به نام "سلام، صبح به خیر" پخش می کرد که مجریان آن آقایان آتش افروز و شهریاری بودند.
در هشتم بهمن ماه 67 که مصادف با تولد حضرت زهرا و روز زن بود، این برنامه در گزارشی از مخاطبینش پرسیده بود که "به نظر شما الگوی امروز زنان ایرانی چه کسی است؟".
اکثر مخاطبین حضرت فاطمه را بعنوان الگوی خود معرفی کرده بودند، اما در این میان یکی از مصاحبه شوندگان از اوشین به عنوان الگوی مناسب زنان ایرانی یاد کرده و اظهار داشته بود که "حضرت زهرا مال 1400 سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می خواهیم".
گفتنی است که اوشین نام شخصیت اصلی داستان سریالی ژاپنی به نام "سالهای دور از خانه" بود که آن روزها با سانسور از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شد.
پحش این برنامه از صدای جمهوری اسلامی با واکنش بسیار تند رهبر راحل انقلاب مواجه شد.
محمد هاشمی در گفتگویی که با ویژه نامه "حضور" در 27 بهمن 1387 انجام داده است در مورد چگونگی برخورد آیت الله خمینی با این برنامه را اینگونه توضیح می دهد:
"... رادیو به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س) یک مصاحبه ای داشت. زمانی بود که ما اوشین را پخش میکردیم. از دختر خانمی می پرسند الگوی شما کیست؟ میگوید اوشین. گوینده میگوید الگوی شما باید حضرت زهرا (س) باشد چرا اوشین؟ میگوید: حضرت زهرا (س) مال 1400 سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می خواهیم ... برنامه زنده بود و آقای جعفری جلوه که در رادیو بود آن را پخش کرده بود.
امام به آقای میرعماد دادستان عمومی دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر این برنامه با قصد پخش شده، افراد را اعدام کنند. چون توهین به حضرت زهرا (س) بود. آقای میرعماد احکامی صادر کرد. شش هفت نفر محکوم شدند. از 5 سال انفصال تا شلاق. اما حکم اعدام به کسی ندادند. من به میرعماد زنگ زدم سراغ بچه ها را گرفتم. گفت دفتر من هستند و می خواهم بفرستم زندان قصر. گفتم نفرست تا من خبر دهم. نامه ای نوشتم به امام و ... میرعماد زنگ زد و گفت دیگر نمی توانم نگهشان دارم. فرستادشان زندان قصر. من زنگ زدم به مدیر زندان و گفتم داخل بند نفرستنشان و سرشان را هم نتراشند. رفتم خدمت امام و گفتم من مقصرم. من مسئول صدا و سیما هستم اگر اینها را مجازات کنید دیگر در صدا و سیما سنگ روی سنگ بند نمی شود و من نمیتوانم آنجا را اداره کنم. خواهش می کنم شما مرا مجازات کنید. امام گفت بنویس، من آنها را عفو می کنم. گفتم نوشتم. نامه را خدمت امام دادم. همانجا به آقای موسوی اردبیلی نوشتند که من اینها را عفو کردم. شما آنها را رها کنید. خودم غذا گرفتم و رفتم زندان..."(1)
نامه آیت الله خمینی به هاشمی:
آیت الله خمینی فردای آن روز در واکنش به این ماجرا، طی پیامی رسمی و علنی بشدت محمد هاشمی را مورد عتاب قرار داده و این چنین نوشتند:
"آقای محمد هاشمی
مدیرعامل صدا و سیمای جمهوری اسلامی
با کمال تاسف و تاثر روز گذشته (روز شنبه 8 بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج می گردد و دست اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین درکار بوده است، بلاشک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد. موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید وجدی مسئولین بالای صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامی زمینه ها قوه قضاییه اقدام می نماید". (2)
براساس شنیده های ما دستگاه قضائی چهار تن از دست اندرکاران برنامه مورد اشاره را که مدیر گروه معارف، سردبیر برنامه های ویژه ی عقیدتی سیاسی و مسئول نظارت بر برنامه هم در میان آنها حضور داشتند، به 4 سال حبس تعزیری و 40 ضربه ی شلاق محکوم کرد، گرچه به دستور آیت الله خمینی اجرای احکام تعزیری مزبور متوقف گردید.
زیرنویس:
(1) ویژه نامه حضور، 27 بهمن 1387
(2) صحیفه نور ، جلد 21 : ص 76»
پایان نقل از http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=4006 .
توجه کنید به عین متن در صحیفه ی امام خمینی (ره):
«صحیفه امام، ج21، ص: 251
نامه [به مدیر عامل صدا و سیما (اعتراض به توهین به مقدسات و تنبیه عاملین آن)]
زمان: 9 بهمن 1367/ 21 جمادى الثانى 1409
مکان: تهران، جماران
موضوع: اعتراض شدید به پخش برنامه توهین به مقدسات از رادیو
مخاطب: هاشمى، محمد (مدیر عامل صدا و سیما)
بسمه تعالى
آقاى محمد هاشمى، مدیر عامل صدا و سیماى جمهورى اسلامى
با کمال تأسف و تأثر روز گذشته «1» از صداى جمهورى اسلامى مطلبى در مورد الگوى زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردى که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج مىگردد، و دستاندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتى که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد توهینکننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدى مسئولین بالاى صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامى زمینهها قوه قضاییه اقدام مىنماید. «2»
- 9/ 11/ 67
روح اللَّه الموسوی الخمینى
«1» شنبه 8 بهمن
«2» پس از ارسال نامه امام خمینى، تلفنگرامى از سوى آقاى سید عبد الکریم موسوى اردبیلى(رئیس دیوان عالى کشور) به این شرح مخابره شد:
[بسمه تعالى. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمى امام خمینى- مد ظله العالى
درباره محکومیت مسئولین چهارگانه پخش الگوى زن، من با قاضى محکمه صحبت کردم جرم آنها تسامح و سهل انگارى در انجام وظیفه خطیرى است که در عهده دارند و از نظر قضایى با توجه به حساسیت مسئولیت، مجازات نامتناسب نیست ولى گفته مىشود این افراد خدمتگزاران خوبى هستند و قرینهاى بر سوء نیت موجود نیست و این ایام هم به وجود آنها نیاز است به نظر مىرسد این برخورد موجب تنبه آنان شود که دیگر این قبیل سهلانگاریها تکرار نشود. بنده درخواست عفو آنها را از همه مجازاتهاى تعیین شده در حکم از حضورتان دارم. 12/ 11/ 67- عبد الکریم موسوى]
[ بسمه تعالى. خدمت حضرت امام متن قرائت شد، فرمودند: عفو نمودم. 12/ 11/ 67- انصارى]»
هفت) در بند یک، رشیدیان که به مهدی بازرگان گفته «مرگ بر پدر منافقین» و گفته «خبیثی»، محمد رشیدیان است متولد 1317 . ایشان نماینده ی مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده ی مجلس شورای اسلامی دوره ی اول و دوم و سوم و ششم بوده است. در وبسایت «امام آمد» در آدرس http://emam-amad.co.cc/post-171.aspx از شیدا نبوی، مجله ی چشم انداز ایران، شماره ی 20، بهار 1378 ، نوشته ی مفصلی نقل کرده، که نام محمد رشیدیان چند بار در آن آمده است. بنده به ملاحظاتی، نقل نمی کنم. اما علاقه مندان، متن http://emam-amad.co.cc/post-171.aspx را کامل و با دقت بخوانند و نام رشیدیان را هم در آن ببینند.