پیام امام خمینی به مجلس خبرگان قانون اساسی ، 29 مرداد 1358

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            پیام امام خمینی به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان قانون اساسی، عیناً به نقل از صحیفه ی امام عیناً به نقل از سی دی ی مجموعه آثار امام خمینی:

«زمان: صبح 29 مرداد 1358/ 26 رمضان 1399

مکان: قم‏

موضوع: تصویب قانون اساسى بر اساس معیارهاى اسلامى‏

مناسبت: افتتاح مجلس خبرگان‏

مخاطب: نمایندگان مجلس خبرگان و مردم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

اکنون که با عنایت خداوند متعال و تأیید حضرت ولى اللَّه اعظم- عجل اللَّه فرجه- با یمن و برکت مجلس رسیدگى پیشنویس قانون اساسى کار خود را شروع مى‏کند، بجاست تذکراتى به ملت شریف و حضرات علماى عظام و سایر وکلاى محترم بدهم.

1- بر هیچ یک از آنان که از انقلاب اسلامى ایران اطلاع دارند پوشیده نیست که انگیزه این انقلاب و رمز پیروزى آن اسلام بوده؛ و ملت ما در سراسر کشور، از مرکز یا دورافتاده ترین شهرها و قرا و قصبات، با اهداى خون و فریاد «اللَّه اکبر» جمهورى اسلامى را خواستار شدند؛ و در رفراندم بى‏سابقه و اعجاب‏آور، با اکثریت قریب به اتفاق به جمهورى اسلامى رأى دادند و دولتهاى اسلامى و غیر اسلامى، رژیم و دولت ایران را به عنوان «جمهورى اسلامى» به رسمیت شناختند.

2- با توجه به مراتب فوق، قانون اساسى و سایر قوانین در این جمهورى باید صد در صد بر اساس اسلام باشد. و اگر یک ماده هم بر خلاف احکام اسلام باشد، تخلف از جمهورى و آرا اکثریت قریب به اتفاق ملت است. بر این اساس، هر رأیى یا طرحى که از طرف یک یا چند نماینده به مجلس داده شود که مخالف اسلام باشد، مردود و مخالف مسیر ملت و جمهورى اسلامى است. و اصولًا نمایندگانى که بر این اساس انتخاب شده باشند وکالت آنان محدود به حدود جمهورى اسلامى است؛ و اظهار نظر و رسیدگى به پیشنهادهاى مخالف اسلام یا مخالف نظام جمهورى خروج از حدود وکالت‏ آنهاست.

3- تشخیص مخالفت و موافقت با احکام اسلام منحصراً در صلاحیت فقهاى عظام است که الحمد للَّه گروهى از آنان در مجلس وجود دارند. و چون این یک امر تخصصى است، دخالت وکلاى محترم دیگر در این اجتهاد و تشخیص احکام شرعى از کتاب و سنت دخالت در تخصص دیگران بدون داشتن صلاحیت و تخصص لازم است. البته در میان نمایندگان، افراد فاضل و لایقى هستند که در رشته‏هاى حقوقى و ادارى و سیاسى تخصص دارند و صاحبنظرند که از تخصصشان در همین جهات قوانین استفاده مى‏شود؛ و در صورت اختلاف متخصصان، نظر اکثریت متخصصان معتبر است.

4- من با کمال تأکید توصیه مى‏کنم که اگر بعضى از وکلاى مجلس تمایل به مکاتب غرب یا شرق داشته یا تحت تأثیر افکار انحرافى باشند، تمایل خودشان را در قانون اساسى جمهورى اسلامى دخالت ندهند و مسیر انحرافى خود را از این قانون جدا کنند؛ زیرا صلاح و سعادت ملت ما در دورى از چنین مکتبهایى است که در محیط خودشان هم عقبزده شده و رو به شکست و زوال است.

از گفته‏ها و نوشته‏هاى بعضى از جناحها به دست مى‏آید افرادى که صلاحیت تشخیص احکام و معارف اسلامى را ندارند، تحت تأثیر مکتبهاى انحرافى، آیات قرآن کریم و متون احادیث را به میل خود تفسیر کرده و با آن مکتبها تطبیق مى‏نمایند و توجه ندارند که مدارک فقه اسلامى بر اساسى مبتنى است که محتاج به درس و بحث و تحقیق طولانى است و با آن استدلالهاى مضحک و سطحى، و بدون توجه به ادله معارض و بررسى همه جانبه معارف بلندپایه و عمیق اسلامى را نمى‏توان به دست آورد و من انتظار دارم محیط مجلس خبرگان از چنین رویه‏اى به دور باشد.

5- علماى اسلام حاضر در مجلس اگر ماده‏اى از پیشنویس قانون اساسى و یا پیشنهادهاى وارده را مخالف با اسلام دیدند، لازم است با صراحت اعلام دارند و از جنجال روزنامه‏ها و نویسندگان غربزده نهراسند، که اینان خود را شکست خورده مى‏بینند و از مناقشات و خرده‏گیریها دست بردار نیستند.

6- نمایندگان محترم مجلس خبرگان باید همه مساعى خویش را به کار برند تا قانون اساسى جامع و داراى خصوصیات زیر باشد:

الف- حفظ و حمایت حقوق و مصالح تمام قشرهاى ملت، دور از تبعیضهاى ناروا؛

ب- پیش‏بینى نیازها، منافع نسلهاى آینده، آن گونه که مد نظر شارع مقدس در معارف ابدى اسلام است.

ج- صراحت و روشنى مفاهیم قانون به نحوى که امکان تفسیر و تأویل غلط در مسیر هوسهاى دیکتاتورها و خودپرستان تاریخ در آن نباشد.

د- صلاحیت نمونه و راهنما قرار گرفتن براى نهضتهاى اسلامى دیگر که با الهام از انقلاب اسلامى ایران در صدد ایجاد جامعه اسلامى برمى‏آیند.

در خاتمه از خداوند متعال توفیق و تأیید همگان را خواستار، و امیدوارم به برکت تلاش آقایان قانون اساسى واقعاً اسلامى و مترقى به تصویب برسد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

29/ 5/ 1358

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏»

            پایان نقل پیام امام خمینی.

            درباره ی این پیام، مطالبی عرض می کنم:

            ــ ظاهراً نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی، انتخاب شده بودند تا قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران را بنویسند. بنده نمی دانم در رقابت برای انتخاب شدن نمایندگان این مجلس، آیا مردم برای آن نمایندگان رسماً یا از طریق تظاهرات یا از راههای دیگر، حد و حدود تعیین کرده بودند یا نه. اما طبق این پیام، امام خمینی فرموده است این نمایندگان نماینده بودنشان محدود به حدود جمهوری ی اسلامی است. از طرفی ظاهراً، حدود جمهوری ی اسلامی، و چیستی ی ساختار حقوقی ی نظام سیاسی ی جمهوری ی اسلامی، قرار بوده پس از بحثها و بررسیها و جلسات و رأی گیریهای مجلس خبرگان قانون اساسی و سپس به رفراندوم گذاشتن قانون اساسی، مشخص شود. یعنی «جمهوری ی اسلامی» به جز دو لفظ «جمهوری» و «اسلامی» که ظاهراً بار ِ حقوقی و قانونی ی مشخصی ندارد، نبوده، و قرار بوده معلوم شود «جمهوری ی اسلامی» چیست. با این حال امام خمینی، ظاهراً تصورات و دیدگاههایی که شخصاً درباره ی جمهوری ی اسلامی ای که قرار  بوده است به شکل قانون در آید داشته است را تلویحاً یا تصریحاً به نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی اطلاع می داده تا آنها از دیدگاههای شخص ایشان تخطی نکنند.

            ــ امام خمینی فرموده است «تشخیص مخالفت و موافقت با احکام اسلام منحصراً در صلاحیت فقهاى عظام است». با توجه به این که طبق نظر فقیهان ظاهراً یکی از احکام اسلام، «حکومت و حکمرانی» است، به نظر می رسد از دید ایشان تشخیص مخالفت و موافقت دیدگاههای مختلف و نظرات مختلف درباره ی «حکومت و حکمرانی» منحصراً در صلاحیت فقهای عظام است، و ظاهراً طبق دیدگاه ایشان، متخصصان علوم سیاسی و علوم حقوقی و علوم و معارف دیگر، اگر صلاحیتی داشته باشند در مورد اظهار نظر در امر حکومت و حکمرانی (حکومت و حکمرانی که طبق نظر فقیهان یکی از «احکام اسلام» است)، به عنوان مشاوران فقهای عظام یا چنین جایگاهی است. امام خمینی حتا بعدها به دیدگاه فقهای شورای نگهبان درباره ی این که فلان مصوبه های مجلس مخالف احکام اسلام است به این ترتیب واکنش نشان داد که مجمعی به انتخاب شخص خود شامل فقیهان و غیر فقیهان را بر فراز فقهای شورای نگهبان (و بر فراز مجلس) قرار داد.

            ــ امام خمینی از الفاظ «افکار انحرافی» و «استدلالهای مضحک و سطحی» و «نویسندگان غربزده» و «شکست خورده» برای توصیف دیدگاههایی که ظاهراً آن زمان در مجلس خبرگان قانون اساسی یا در اجتماع وجود داشته و کلاً یا جزئاً متفاوت بوده با دیدگاههای امام خمینی، استفاده کرده است.

            و رحمت الله علیه.

نظرات 11 + ارسال نظر
امیر مهدی دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 21:09

سلام
1-قسمتی از مصاحبه دکتر محمدجواد مرادی‌نیا با مهندس عزت الله سحابی:
رفتار امام و آیت ا... قمی در زندان چگونه بود و متقابلاً مأموران چه رفتاری با آن‌ها داشتند؟

حاج آقا حسن قمی کمی شلوغ می‌کرد، ماموران را صدا می‌زد و اوقات تلخی می‌کرد، اما امام خیلی خیلی آرام بود. یادم است آن موقع ایشان آن قدر اقتدار داشت که وقتی کاری داشت کسی را صدا نمی‌زد، فقط قاشق‌اش را به کاسه‌اش می‌زد (‌ مثل زنگ) و آن‌گاه مأمورین می‌دویدند و می‌آمدند. همه مأموران احترامش را نگه می‌داشتند.
از مهندس درباره آخرین دیدار و آخرین خاطره‌اش از امام پرسیدم که پاسخ داد: «در بهار سال ۱۳۵۹، در آخرین جلسات شورای انقلاب خدمت امام می‌رفتیم و بحث می‌کردیم. آن موقع من رئیس سازمان برنامه و بودجه هم بودم. امام در جلسات به من میدان می‌دادند تا حرف بزنم. ایشان خیلی خوب با ما برخورد می‌کردند. مهندس پس از کمی تأمل در باره آخرین خاطره گفت؛ آخرین خاطره هم که آقای موسوی اردبیلی برایم نقل کرد این بود که گفتند امام در اواخر عمرشان به من (موسوی اردبیلی) توصیه کردند که ؛بعد از من این دکتر سحابی و پسرش را اذیت نکنند، من به این‌ها اطمینان دارم......»؛

مهندس سحابی در آخر و در پاسخ این سؤال که «‌ امام از نظر شما چطور رهبری بودند؟» گفت: ایشان رهبری به معنای واقعی «‌رهبر» بود. یعنی جریان انقلاب را از سال ۱۳۴۲ حقیقتاً پایه‌ریزی و هدایت کرد تا اینکه بدون هیچ گونه جنگ و خونریزی انقلاب را به پیروزی رساند. آن موقع نگرانی وجود داشت که گروه‌های مسلح و چریک‌ها در ایران وضعیتی مانند ویتنام ایجاد کنند. راهپیمایی‌های سال ۵۶ و ۵۷ واقعاً چیز عجیبی بود. تظاهرات ۵۰ یا ۶۰ هزار نفری دیده بودیم اما تظاهرات میلیونی (مثل راهپیمایی عاشورای ۵۷) را واقعاً ندیده بودیم. امام آن‌ها را رهبری کرد، ایشان شوری در ملت ایجاد کرد... امام نمونه نداشت. من امام خمینی را آدم بزرگی می‌دانم.»
2-به گزارش جهان روز دوشنبه 10 خرداد 1389آیت الله موسوی اردبیلی در پایان درس خارج فقه خود درخصوص رحلت حضرت امام می گوید:متاسفانه در شرایط خوبی قرار نداریم. امام را بگونه ای مطرح می کنند که شایسته ایشان نیست. مردم که از نزدیک با امام و خُلقیات ایشان آشنا نبودند. من خاطره ای را بگویم، ما مسئولین قوا شبهای پنجشنبه می رفتیم خدمت امام. ایشان به ما گفته بود که حرفهای مهم تان را بعد از رفتن من جمع بندی کنید و احمد به من می گوید.

وی ادامه داد:یکی از همان شبها که خدمتشان رسیدیم امام فرمودند برخی از این آقایان که من می شناسمشان افراد متدین و خوبی هستند - منظورشان نهضت آزادی ایران و مرحوم مهندس مهدی بازرگان بود - باید رعایت حالشان بشود.

وی سپس به نقل از آیت الله خامنه ای می گویند:جناب آقای خامنه ای گفتند: آقا اینها روحانیت را قبول ندارند. امام فرمودند: اینطور نیست! روحانیت را قبول دارند، شماها را قبول ندارند.

آیت الله موسوی اردبیلی همچنین تصریح می کنند:آقای خامنه ای مجددا گفتند: آقا اینها شما را هم قبول ندارند! امام فرمودند: مرا قبول نداشته باشند، مگر من جزء اصول دین هستم!؟ عده ای مرا قبول دارند، و عده ای هم قبول ندارند. من که جزء اصول دین نیستم که لازم باشد همه مرا قبول داشته باشند.
3-یک وقتی آیت‌الله موسوی اردبیلی در نماز جمعه تهران نقل می‌کرد؛یک وقتی من و آقایان خامنه‌ای،هاشمی و نخست وزیر خدمت امام بودیم و از هر دری سخنی آمد،از جمله از یکی از افراد سخن به میان آمد که مذمتی از ایشان خواست بشود،ولی حضرت امام اجاره مذمت ندادند و فرمودند؛ایشان آدم خوبی است و اجازه نمی‌دهم که من بنشینم و غیبت او را استماع کنم.یکی از ما به ایشان عرض کرد آقا! این شخص از شما انتقاد شدیدی کرده و بدگویی می‌کند. امام برگشتند و با کمال خونسردی فرمودند؛مگر من جزء اصول دین هستم که اگر کسی به من معتقد نبود،کافر و ملحد شود و غیبت او جایز شود!من هم انسان هستم، ممکن است این آقا در من عیب‌هایی را سراغ داشته باشد.
نقل دیگر این که درباره کسی به امام گفتند که این شخص، مردم را از تقلید شما بر می‌گرداند و قصد ترویج مرجع دیگری را دارد. فرمودند: از نظر این آقا،آن مرجع از من اعلم‌تر است، اگر مردم را بطور کلی از تقلید باز می‌داشت،ما وظیفه داشتیم این مسئله را متذکر شویم،ولی به صرف این که از تقلید من به تقلید مرجع دیگری عدول داده است،این دلیل بدی این آدم نیست.

منبع: آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم، پرونده‌ محی‌الدین فاضل هرندی، جلسه چهارم ، 5/7/72 ، صفحه 2 تا 13


خلیل دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:11 http://tarikhigam.blogsky.com

سلام

نقل قول خوبی بود. و من نمی دانم تضاد درون این جمله را چگونه ایشان مطرح می کردند:

" حفظ و حمایت حقوق و مصالح تمام قشرهاى ملت، دور از تبعیضهاى ناروا؛"

تبعیض های ناروا یعنی چه ؟ تبعیض بین مسلمان و غیر مسلمان امری اسلامی است. غیر مسلمان باید جزیه دهد.و خواه ناخواه از حقوق برابر با دیگران برخوردار نیست. بی خدایان هم جزوی از این ملت بودند، تکلیف آنها چه شد؟ معتقدین به ادیان غیر الهی هم چه وضعی پیدا می کنند؟ و ....

سیدعباس سیدمحمدی - امیرمهدی دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:55 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
ــ آقای خمینی، که طبق نقلهای شما از افراد، گفته بوده «این آقایان که من می شناسمشان افراد متدین و خوبی هستند - منظورشان نهضت آزادی ایران و مرحوم مهندس مهدی بازرگان بود - باید رعایت حالشان بشود»، آیا شعار

مرگ بر بازرگان

در صحن مجلس را شنید؟ نشنید؟ واکنش نشان داد؟

به نظرت چرا گفته ی آقای خمینی که نهضت آزادی از منافقین هم بدتر است (ظاهراً به این مضمون گفته است ایشان) این گفته ی ایشان رسمی و ثبت شده و علنی بوده، اما گفته ای دال بر خوب بودن نهضت آزادی و بزرگانش، در لابه لای خاطرات مسئولان سیاسی ی آن زمان یافت می شود؟

ــ اصولاً این که رعایت حال افراد بشود یا نشود، قاعده ی عقلانی و قاعده ی عمومی اش این است که آقای خمینی (و آقای خامنه ای، و ...) آن افراد را بشناسد؟ آقای خمینی، طبق اطلاعات شما، قوه ی قضائیه ای ساخت که رعایت احوال مردم را تا حد قابل قبول عادلانه انجام دهد؟ شما می دانی که آقای خمینی تا ده سال بعد از تصویب قانون اساسی خودش شخصاً رئیس دادگاه انقلاب را منصوب می کرد؟ آیا آقای خمینی قانوناً چنین اختیاری داشت؟ آیا شما می دانی ظاهراً هم در زمان آقای خمینی و هم در زمان پس از ایشان، برای در تنگنا نیفتادن به دلیل نص اصل قانون اساسی که



«اصل ۱۶۸
رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گیرد»


تقریباً تمام جرمهای سیاسی را از طریق دادگاه انقلاب (و نه دادگاه علنی با حضور هیئت منصفه) پیگیری کرده اند؟

ــ نقل کرده اند و نقل کرده ای آقای خمینی «قاشق‌اش را به کاسه‌اش می‌زد (‌ مثل زنگ) و آن‌گاه مأمورین می‌دویدند و می‌آمدند». اولاً آیا این یعنی اقتدار؟ ثانیاً آقای خمینی که زندانی شده بوده و طبق مشهورات حکومت قصد اعدام کردن آن حضرت را داشته، به نظرت مأموران زندان می دوند تا اطاعت امر زندانی را کنند؟

ــ به نظرت چرا، ظاهراً، در متنهای رسماً موجود از سخنرانیها و پیامها و نامه های آقای خمینی، که بعضاً خیلی مفصل هم هست، از این گونه سخنان که


«فرمودند؛مگر من جزء اصول دین هستم که اگر کسی به من معتقد نبود،کافر و ملحد شود و غیبت او جایز شود!من هم انسان هستم، ممکن است این آقا در من عیب‌هایی را سراغ داشته باشد»


نمی بینیم، اما در خاطرات آقای موسوی اردبیلی و دیگر مسئولان سیاسی ی زمان آقای خمینی، می بینیم؟

ــ نقل کرده اند و نقل کرده ای


«نقل دیگر این که درباره کسی به امام گفتند که این شخص، مردم را از تقلید شما بر می‌گرداند و قصد ترویج مرجع دیگری را دارد. فرمودند: از نظر این آقا،آن مرجع از من اعلم‌تر است، اگر مردم را بطور کلی از تقلید باز می‌داشت،ما وظیفه داشتیم این مسئله را متذکر شویم،ولی به صرف این که از تقلید من به تقلید مرجع دیگری عدول داده است،این دلیل بدی این آدم نیست»



و من از فردی شنیدم آقای خمینی ناراحت بوده چرا علامه طباطبائی آقای میلانی را اعلم از آقای خمینی می داند.

ــ در ویژه نامه راجع به مرحوم طباطبائی، در همشهری یا شرق، به این مضمون خواندم خانواده ی طباطبائی گفته بودند مسائلی که برای آقای شریعتمداری ایجاد شده بوده، روحیه ی طباطبائی را تحت فشار قرار داده بود.

ــ خدا آقای خمینی را و عزت الله سحابی را و هاله سحابی را رحمت کند.

ابراهیم ابریشمی سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:09 http://avakh.blogsky.com

آزادی و آزادگی ات ستودنی است، کاش دیگرانی هم شبیه تو بودند.....
من در آن زمان نبودم، فق یک چیز می‌دانم، برای دانشجوی متعرض و دگراندیشی چون من حق ادامه تحصیل (در ارشد) را گرفتند و هزار محدودیت امنیتی و ... گذاشتند؛ فقط به این جرم که شعار انقلابشان را به یادشان آوردم:
آزادی...
اگر بنا از پایه ویران نبود، امروز چنین تناقضی را لمس نمی‌کردم. درود بر تو که ویرانی را می‌نمایانی...

مهدی نادری نژاد سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 00:49 http://www.mehre8000.org

با سلام
جناب سید محمدی
باید منتظر عناصر جدیدی در سیاست ایران باشیم.
باید از طبیعت بیاموزیم.
http://www.tabnak.ir/fa/news/168948/دو-عنصر-جدید-وارد-جدول-تناوبی-شدند

امیر ثابتقدم سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 http://www.sabetq1.blogfa.com


سلام برسید بزرگوار. امدم اما نتوانستم از تمام مطالب زیباوجالبتان استفاده کنم . بازهم خدمت می رسم .

صدرالدین مشتاق نایینی سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:56

جناب ابریشمی
از اتفاقی که برایتان رخ داده سخت متاسفم و برایتان آرزوی توفیق دارم.ظلم پایدار نخواهد ماند.در پناه حق باشید.التماس دعا.یا علی.

امیر مهدی-سید محمدی سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 13:07

سلام علیکم
قصد ورود به این بحث را نداشتم.با ذکر چند مثال ونقل قول از مهندس سحابی وبزرگان دیگر به جمله پایانی شما انتقاد کردم وآن را مردود دانستم.

در مورد مرحوم بازرگان باید برگردیم به شرایط آن روزوخودمان را در همان شرایط قرار دهیم و با اطلاع ازهمه ابعاد وجوانب مسئله برای سوال شما پاسخ مناسبی بیابیم.این که یک تکه تاریخی را بدون اتصال به قبل وبعد از آن بزرگ کنیم ورویش مانور دهیم از نظر من صحیح نیست.همچنانکه صحیح نیست نقش یک نفر را پررنگ کنیم ونقش سایرینی را که معرکه گردان بازی بودند واز بالای صندلی ریاست مجلس به بازرگانی که در حال کتک خوردن بود می خندیدند نادیده بگیریم!

در آن نامه ای که منتسب به امام است اگر ثابت شود که این انتساب صحیح است امام فرموده اند که ضرر نهضت آزادی از منافقین بیشتر وبالاتر است واین فرق دارد با این که بگوئیم نهضت آزادی واعضایش از منافقین هم بدترند!
نقل قول از جناب مهندس سحابی است نه من وایشان حسب مشاهداتی که در دوران زندان داشته اند چنین برداشتی از امام وشخصیت ایشان داشته اند.البته که من هم با ایشان همرای هستم.در عین حال اصراری ندارم که شما این مطلب را بپذیرید.شاید اگر بتونیم فضای ذهنی خودرا عوض کنیم قضاوتمان هم نسبت به افراد تغییر کند.

بر خلاف خامنه ای که بسیار مراقب وگوش به زنگ است که چه کسی چه چیزی درباره اش می گوید امام برایش مهم نبود که دیگران چه قضاوتی در مورد ایشان دارند وهرگز در صدد برنیامد که قضاوت آدمها را به نفع خودش تغییر دهد.نقل های رسمی راصداوسیما و خامنه ای وهاشمی وسید احمد وانصاری و...تنظیم می کردند.اگر اینها با شما همفکر بودند وقصدشان همان چیزی می بود که شما گفته ای مطمئنا نقل های رسمی زیادی می شنیدیم در تایید این موضوع.اما وقتی این آدمها از قبل انقلاب واوایل انقلاب کمر همت بستند که تمام رقیبان خودرا از صحنه بیرون کنند وانحصار قدرت در دست خودشان باشد آن هم به هر قیمتی شما توقع داری که بیایند برنامه ای را که با زحمت اجرا کرده اند خراب کنند؟اینها همتشان این بوده وهست که بگویند امام را ما فهمیدیم ودیگران نفهمیدند ودیگران خائن ونادان و..هستند.چرا باید علیه برنامه خودشان حرف بزنند؟ یک بار دیگر نقل قول آیت الله اردبیلی را بخوان.طرف دست وپا می زند واز هر راهی وارد می شود حتی غیبت وتهمت ودروغ که به هر قیمتی شده از امام جمله ای در تکفیر اینها بگیرد وهمان را سر نیزه کند وبه خواسته های کثیف وپست خودش ورفقایش که همان قدرت طلبی وانحصار قدرت است نزدیک شود.


در مورد مرجعیت امام یقینا شنیده های شما دور از واقع وخلاف واقع است ونباید مورد استناد شما قرار بگیرد.مسئله آقای شریعتمداری مفصل است وباید در جای خودش بررسی شود.همین قدر بگویم که اگر امام از واقعیتها آن گونه که ما امروز تا حدودی مطلع هستیم با خبر بود مطمئناً بسیاری از تصمیمات وبرخورهایش به گونه دیگری می بود.ایت الله سید محمد شیرازی دوست نزدیک ویار امام بود.فجایعی که بر سر این مرجع وخانواده اش رفته است را مرور کنید.ایت الله روحانی همین طور.زندگینامه ایشان بطور مفصل در سایتشان هست.قریب به 27 سال است که ایشان بخاطر اعتراض به مجلس خبرگان وعملکرد آنها در حصر خانگی هستند ومسافرت ایشان سفر از قم به جمکران است!
بدون اطلاع از پشت پرده وصرفاً با استناد به اخبار رسمی با واقعتیها وحقایق انقلاب آشنا نخواهیم شد وتحلیل های ما نزد اهل اطلاع مضحک وسرور آور خواهد بود.درست مثل بعضی از حامیان وسینه چاکان رهبر واحمدی که بدلیل بی اطلاعی از حقایق ،گفتار ورفتارشان موجبات فرح وشادی شما را فراهم می آورد.

سیدعباس سیدمحمدی - امیرمهدی سه‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:26 http://seyyedmohammadi.blogsky.com/

سلام علیکم.
من عین سخنان خود آقای خمینی را نقل کردم. و شما برای «مردود دانستن» عرایض من، از مرحوم سحابی و افراد دیگر، مطالبی نقل کردی؟
اگر شما خودت شخصاً حرفی بزنی، من می شود از تقی و نقی نقل قول کنم، که حرف خود شما حرف خود شما نیست و استنباط عُقلا از حرف شما، مردود است؟

من گفتم:
«امام خمینی از الفاظ «افکار انحرافی» و «استدلالهای مضحک و سطحی» و «نویسندگان غربزده» و «شکست خورده» برای توصیف دیدگاههایی که ظاهراً آن زمان در مجلس خبرگان قانون اساسی یا در اجتماع وجود داشته و کلاً یا جزئاً متفاوت بوده با دیدگاههای امام خمینی، استفاده کرده است.»

آیا شما منظورت این است آقای خمینی از الفاظ «افکار انحرافی» و «استدلالهای مضحک و سطحی» و «نویسندگان غربزده» و «شکست خورده» برای توصیف دیدگاهها و نظراتی که از دید ایشان نادرست بوده یا مناسب بوده، استفاده نکرده؟

آیا شما متوجه نمی شوی، مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شده بوده برای مشخص کردن چیستی ی قانونی ی جمهوری ی اسلامی ایران، و از جمله، مشخص کردن جایگاه و وظایف و اختیارات آقای خمینی، اما آقای خمینی هنگام شروع به کار مجلس خبرگان قانون اساسی، به نمایندگان گوشزد کرده نماینده بودن آنها محدود به حدود جمهوری ی اسلامی (که آن حدود هنوز تبیین نشده بوده و به رأی ملت گذاشته نشده بوده) است؟


شما احتمالاً گمان می کنی کامنت اخیرت، «جواب» به عرایض من است. می شود مشخصاً بگوئی کدام قسمت از کامنت اخیرت، جواب به این مطلب است؟:



«اصولاً این که رعایت حال افراد بشود یا نشود، قاعده ی عقلانی و قاعده ی عمومی اش این است که آقای خمینی (و آقای خامنه ای، و ...) آن افراد را بشناسند؟ آقای خمینی، طبق اطلاعات شما، قوه ی قضائیه ای ساخت که رعایت احوال مردم را تا حد قابل قبول عادلانه انجام دهد؟ شما می دانی که آقای خمینی تا ده سال بعد از تصویب قانون اساسی خودش شخصاً رئیس دادگاه انقلاب را منصوب می کرد؟ آیا آقای خمینی قانوناً چنین اختیاری داشت؟ آیا شما می دانی ظاهراً هم در زمان آقای خمینی و هم در زمان پس از ایشان، برای در تنگنا نیفتادن به دلیل نص اصل قانون اساسی که



«اصل ۱۶۸
رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گیرد»


تقریباً تمام جرمهای سیاسی را از طریق دادگاه انقلاب (و نه دادگاه علنی با حضور هیئت منصفه) پیگیری کرده اند؟»


ای امیرمهدی. متوجه می شوی چه می گویم؟ ای امیرمهدی. آقای خمینی عیناً عیناً عیناً گفته است:

«اعتقاد ما این است که مجرم محاکمه ندارد و باید کشت.»


آیا غیر از این است که یعنی تشخیص مجرم بودن فرد، و تشخیص این که آن فرد باید کشته شود، اینها نیاز به دادگاه ندارد، چون، آن فرد مجرم است، و مجرم بودن آن فرد هم البته اثباتش نیاز به دادگاه ندارد.

ای امیرمهدی. الان آقای خمینی در آن دنیا است. من و تو آقای خامنه ای در این دنیا هستیم. به نظرت اگر رأس یک نظام سیاسی، خودش نوبت به نوبت از وظایف و اختیارت قانونی اش عدول کند، و مشخصاً استقلال و انضباط قوه ی قضائیه را رعایت نکند، آیا باید گفته های منسوب به ایشان را، حتا اگر صحیح باشد، مبنا بگیریم که ایشان گفته بعد از من با فلان افراد که من انها را متدین می دانم، خوب رفتار کنید؟

به نظرت حضرت علی را ما عادل می دانیم، چون «مبنایش و اساسش» عدل بوده، یا این که آن حضرت، استثنائاتی در عمر شریفش گزارش شده که آن استثنائات منطبق بر عدل و اخلاق بوده؟

شما ببین آقای خمینی سیره اش در قوه ی قضائیه چه گونه بوده. قوه ی قضائیه حتا از قوه ی مجریه مهمتر است.



ای امیرمهدی. مانوور؟ من مانوور می دهم روی مسائل آقای خمینی؟ من طبق شناختم از خودم، آزادیخواه و متدین هستم. من برایم آقایان خمینی و خامنه ای و منتظری و خاتمی و ... تفاوت نمی کند. طبق شناختم از خودم. من به شما می گویم


آقای خمینی شعار مرگ بر بازرگان در صحن مجلس را شنید یا نه؟ واکنش نشان داد یا نه؟ آقای خمینی، که صحبت یک زن در خیابان را شنید که گفت الگوی من اُشین است، و گفت اگر قصد زن اهانت بوده «باید اعدام شود»، آیا آقای خمینی نشنید و خبردار نشد که در صحن مجلس ایران شعار مرگ بر بازرگان دادند؟ از مجلس که بگذریم، ظاهراً در

نماز جمعه

شعار مرگ بر بازرگان می دادند؟ به نظرت آقای خمینی شنید؟ نشنید؟ به جای واضح جواب دادن، باید از تعابیری مانند

«سایرینی که معرکه گردان بازی بودند»

استفاده کنی؟ من دارم از تو، درباره ی آقای خمینی سؤال می کنم. آیا به طور کلی، این طور نیست که شما انتقادات به آقای خمینی را، حواله می دهی به

دیگران
و
معرکه گردانان
و
افراد پشت پرده؟

ببخشید. ما علم غیب که نداریم. من علم غیب ندارم. تو را نمی دانم. توجه کن. من تکرار می کنم: مبنا و اساس. به نظرت این که آقای خمینی نهضت آزادی را از منافقین بدتر نامیده، بر فرض صحت، این الگو برای واکنش عادلانه است؟ توضیح می دهم. اصولاً نهضت آزادی و هر حزب دیگر، خوب یا بد از نظر من و شما و از نظر مقامات، اینها قاعده و مبنا و اساس عادلانه اش (و آموزنده برای ملت و حاکمان) این است حزب برود وزارت کشور و درخواست بدهد و وزارت کشور طبق قانون بررسی کند درخواست را، یا


وزیر کشور از آقای خمینی (و از آقای خامنه ای در زمان ما) مجوز بگیرد؟ آیا از وظایف و اختیارات قانونی ی ولی فقیه، صادر کردن یا نکردن پروانه برای احزاب است؟

متوجه منظورم می شوی؟ آقای خمینی ده سال و آقای خامنه ای بیست سال وقت دارند برای ساختن مبنا و اساس. آیا قبول داری جواب آماده و بسته بندی شده برای منتقدان به آقای خمینی اینها است؟:

اشکال از اطرافیان امام راحل بود؛
یک عده امام راحل را فریب دادند؛
مردم از امام راحل می خواستند در امور خارج از اختیارات قانونی اش دخالت کند؛
اشکال از معرکه گردانها بود؛
؟؟


صدرالدین مشتاق نایینی چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:17

سید جان به راستی بسیاری از اینها سوالهای من هم هست که شما خیلی خوب بیان کردی.

امیر مهدی-سید محمدی چهارشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:59

سلام علیکم
اشتباه اول:آخرین جمله پست شما این است:
" امام خمینی از الفاظ «افکار انحرافی» و «استدلالهای مضحک و سطحی» و «نویسندگان غربزده» و «شکست خورده» برای توصیف دیدگاههایی که ظاهراً آن زمان در مجلس خبرگان قانون اساسی یا در اجتماع وجود داشته و کلاً یا جزئاً متفاوت بوده با دیدگاههای امام خمینی، استفاده کرده است."
معنای جمله شما این است که امام خمینی هر دیدگاهی غیر از دیدگاه خودش را با آن تعابیری که شما بکار بردی بکار می برده.این دروغ وتهمت است.ایشان چنین القابی را در مورد عده ای خاص بکار برده اند اما شما با بی انصافی گفتی که هر کس مثل ایشان فکر نمی کرده به چنین لقبی مفتخر می شده.
اشتباه دوم:" آقای خمینی گفته که نهضت آزادی از منافقین هم بدتر است"
توضیح دادم که ایشان هرگز چنین حرفی نزده اند.
اشتباه سوم:" به نظرت چرا گفته ی آقای خمینی که نهضت آزادی از منافقین هم بدتر است (ظاهراً به این مضمون گفته است ایشان) این گفته ی ایشان رسمی و ثبت شده و علنی بوده، اما گفته ای دال بر خوب بودن نهضت آزادی و بزرگانش، در لابه لای خاطرات مسئولان سیاسی ی آن زمان یافت می شود؟"
آیت الله موسوی اردبیلی یک هفته بعد از این جریان این مطلب را در نماز جمعه مطرح کرده اند. در همان کامنت اول از قول اقای هرندی این مطلب نقل شد.نماز جمعه تریبون رسمی نیست؟رییس قوه قضائیه وقتی در نماز جمعه مطلبی را می گوید این اسمش خاطرات سیاسی است؟صحبتهای خطیب جمعه ثبت نمی شود؟بی انصافی وبی دقتی تا کجا؟
اشتباه چهارم:" نقل کرده اند و نقل کرده ای آقای خمینی «قاشق‌اش را به کاسه‌اش می‌زد ( مثل زنگ) و آن‌گاه مأمورین می‌دویدند و می‌آمدند». اولاً آیا این یعنی اقتدار؟ ثانیاً آقای خمینی که زندانی شده بوده و طبق مشهورات حکومت قصد اعدام کردن آن حضرت را داشته، به نظرت مأموران زندان می دوند تا اطاعت امر زندانی را کنند؟"
شما مهندس سحابی را راستگو می دانی یا دروغگو؟وقتی می گوید ماموران می دویدند ومی آمدند شما اصل خبر را رها کره ای وبعد تحلیل می کنی؟او می گوید چنین اتفاقی افتاه بوده و از یک امر واقعی ویک رخداد صحبت کرده شما با تحلیل مسئله میخواهی به واقعیت برسی؟از یک طرف درتجلیل وبزرگداشت مهندس سحابی مطلب می نویسی واز طرف دیگر حرف او را وچیزی را که با چشم خود دیده است ونقل کرده رد می کنی؟انسان بودن معنایش این است که هر کجا حرفی به نفع ما بود با کله قبول کنیم وهر کجا به ضرر ما بود بکوبیم به دیوار؟
اشتباه پنجم:" و من از فردی شنیدم آقای خمینی ناراحت بوده چرا علامه طباطبائی آقای میلانی را اعلم از آقای خمینی می داند. "
سند ومدرک شما برای اثبات این مدعا کدام است؟ظاهراً بدون سند ومدرک حرف زدن و تهمت زدن ونسبت های ناروا دادن به افراد آن هم بزرگان دین از نظر شما عیبی ندارد؟
اشتباه ششم:" آیا شما متوجه نمی شوی، مجلس خبرگان قانون اساسی تشکیل شده بوده برای مشخص کردن چیستی ی قانونی ی جمهوری ی اسلامی ایران، و از جمله، مشخص کردن جایگاه و وظایف و اختیارات آقای خمینی، اما آقای خمینی هنگام شروع به کار مجلس خبرگان قانون اساسی، به نمایندگان گوشزد کرده نماینده بودن آنها محدود به حدود جمهوری ی اسلامی (که آن حدود هنوز تبیین نشده بوده و به رأی ملت گذاشته نشده بوده) است؟"
این شما هستی که متوجه نمی شوی که کسی که رهبر ورییس انقلاب است وبه موفقیت وپیروزی رسیده اوست که تعیین می کند که چه حکومتی تشکیل شود.معنا ندارد که یک نفر به مدل خاصی از حکومت به نام جمهوری اسلامی با محوریت ولایت فقیه اعتقاد داشته باشد ودر این راه مبارزه کند،بعد که پیروز شد وبه هدفش رسید بگو ید که خوب حالا آقایان هر حکومتی که دلشان می خواهد یا هر مدلی که مد نظر دارند بگویند تا برقرار شود.متوجه هستی؟اگر الان شما قیام کنی وپیروز شوی حکومت مورد نظر خودت را که به آن اعتقاد داری برقرار می کنی یا از همه نظر خواهی می کنی ؟شما که معتقد به نظام سکولار وحکومت مبتنی بردموکراسی هستی وقتی پیروز میدان شوی آیا آن حکومت مورد نظر مورد قبول خودت را که به آن اعتقاد داری مستقر می کنی یا حکومت مورد نظرامام خمینی یا دیگران را؟ اگر من یا ستاریان یاقاسم فام یا محمدرضا یا دوستان دیگر قیام کنیم ومبارزه کنیم وپیروز شویم آیا منطقاً حق داریم آن حکومتی که مورد نظرمان است وبه آن اعتقاد جدی داریم برقرار کنیم؟یا این که باید منتظر بمانیم تا دیگران نظر بدهند که چه حکومتی تشکیل شود؟متوجه شدی؟هر کس در هر کجای دنیا با هر عقیده ومرامی قیام کند یا کودتا کند و خلاصه به هر شکلی بتواند حکومت را تغییر دهد به حکم اینکه پیروز میدان است حق دارد آن حکومتی را که درست وصحیح می داند تشکیل دهد.اصلاً قیام ومبارزه برای این است که وقتی پیروز شدیم حکومت مورد نظر خودمان را تشکیل دهیم نه حکومت مورد تایید دیگران.
اشتباه هفتم:" . آقای خمینی عیناً عیناً عیناً گفته است:

«اعتقاد ما این است که مجرم محاکمه ندارد و باید کشت"
لطفاً سند ارائه نمایید تا از شما پذیرفته شود ومتهم به دروغگویی نشوید.
اشتباه هشتم:"
آقای خمینی شعار مرگ بر بازرگان در صحن مجلس را شنید یا نه؟ واکنش نشان داد یا نه
آیا آقای خمینی نشنید و خبردار نشد که در صحن مجلس ایران شعار مرگ بر بازرگان دادند؟ از مجلس که بگذریم، ظاهراً در

نماز جمعه

شعار مرگ بر بازرگان می دادند؟ به نظرت آقای خمینی شنید؟ نشنید؟ "
من نمی دانم که ایشان شعار مرگ بر بازرگان را شنیده است یا نه.احتمال قوی می دهم که شنیده است.امام به این مطلب واکنش نشان نداد شاید به همان دلیلی که بخاطر شرایط خاص آن دوره به توهین ها وناسزاها وتهمت هایی که به شهید بهشتی(رضوان الله علیه) می زدندواکنش نشان نداد. شهید بهشتی آن قدر صبر کرد تا کاسه صبرش لبریز شد.این ولی خدا با آن شخصیت بزرگ وجذاب وبا آن سعه صدری که داشت که نظیرش را در سایرین کمتر دیده ایم نزد امام رفته بود وگریه کرده بود که من دیگر تحملم تمام شده است واستعفا می دهم.امام هم به ایشان فرموده بودند که نه. شما بمان ومیدان را خالی نکن.مملکت به شما احتیاج دارد.مرحوم بازرگان به امام نزدیکتر بود یا شهید بهشتی؟آیا آیت الله بهشتی نزدیکترین وبهترین یار وشاگرد امام نبود؟اگر قرار بود امام واکنش نشان دهد آیا نباید در مقابل توهین وتهمت وناسزا به ایشان واکنش نشان دهد؟وقتی شما یک سویه به میدان می روی ونمی توانی مسائل را درست تحلیل کنی وحاضر به پذیرش اشتباهاتت وتغییر عقیده ات نیستی چرا این بحث را ادامه دهیم؟اگر توانستی بفهمی چه حکمتی در کار بود که امام خون دل خورد ودر مقابل بدترین توهین ها وتهمتها به بهترین یارش واکنش نشان نداد آن وقت می توانی بفهمی که چرا در مقابل توهین کنندگان به بازرگان واکنش نشان نداد.وقتی میگویم برویم وخومان را دقیقاً در شرایط آن روز قرار دهیم وبعد قضاوت کنیم وشما توجه نمی کنی دیگر چه حرفی می شود زد؟
-------------
شما قبلاً ادعا کردی وتهمت زدی که امام عامل اصلی طولانی شدن جنگ وبدبختی مملکت است.برای شما از هاشمی چندین سند ارائه کردم که امام با ادامه جنگ مخالف بود ولی نمی خواست با قلدری ویکه تازی حرف خودش رابه کرسی بنشاند.شما پذیرفتی که اشتباه کرده ای؟
بحث کردن با کسی که هیچ اشتباهی از او سر نمی زند وهمیشه حق به جانب اوست بی فایده است.
موفق باشید.



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد