بسم الله الرحمان الرحیم.
سخن حضرت آقای خمینی رحمت الله علیه، در سال آغاز انقلاب فرهنگی، 27 آذر 1359:
«خطر دانشگاه از خطر بمب خوشهاى بالاتر است.»
سخن حضرت آقای خامنه ای، 29/07/1389، بیانات در دیدار طلاب و فضلا و اساتید حوزه ی علمیه ی قم، عیناً طبق http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=10357 :
«اینکه بنده دربارهى علوم انسانى در دانشگاهها و خطر این دانشهاى ذاتاً مسموم هشدار دادم - هم به دانشگاهها، هم به مسئولان - به خاطر همین است. این علوم انسانىاى که امروز رائج است، محتواهائى دارد که ماهیتاً معارض و مخالف با حرکت اسلامى و نظام اسلامى است؛ متکى بر جهانبینى دیگرى است؛ حرف دیگرى دارد، هدف دیگرى دارد. وقتى اینها رائج شد، مدیران بر اساس آنها تربیت میشوند؛ همین مدیران مىآیند در رأس دانشگاه، در رأس اقتصاد کشور، در رأس مسائل سیاسى داخلى، خارجى، امنیت، غیره و غیره قرار میگیرند. حوزههاى علمیه و علماى دین پشتوانههائى هستند که موظفند نظریات اسلامى را در این زمینه از متون الهى بیرون بکشند، مشخص کنند، آنها را در اختیار بگذارند، براى برنامهریزى، براى زمینهسازىهاى گوناگون. پس نظام اسلامى پشتوانهاش علماى دین و علماى صاحبنظر و نظریات اسلامى است؛ لذا نظام موظف به حمایت از حوزههاى علمیه است، چون تکیهگاه اوست.»
با سلام
با این حال وقتی از معارضه بین دین و علم گفته می شود متهم به نداشتن انصاف می شوی .
راستی چرا هنوز خطر این دانش های مسموم بعد از این همه تبلیغات در این سی و چند سال از بین نرفته است ؟
سلام علیکم. اجازه می خواهم در ذیل نظرتان نظر بدهم، و آن را به شما اطلاع می دهم.
من شخصاً معارضه بین دین و علم سراغ ندارم، اما اگر افرادی بگویند دین و علم در تعارض با هم هستند، خب این هم نظری است از نظرها. و وقتی علوم انسانی، «ذاتاً مسموم» معرفی می شوند، بنده علم ستیزی در این نظر استشمام می کنم. به نظر من علوم انسانی، نه ذاتاً مسمومند نه ذاتاً شفابخشند. علوم انسانی به نظر من باید آزادانه و دموکراتیک، تولید شوند، و نقد شوند، و تغییر و تحول یابند.
سلام علیکم. بنده نیز اجازه میخواهم ذیل نظر شما نظر بدهم و آن را به شما اطلاع می دهم.
من فکر می کنم شما به این دلیل "شخصاًً "! بین علم و دین معارضه نمی بینید چون نمی خواهید بین این دو تعارض ببینید. عارضم خدمت شما در این وبلاگ چندین بار مخالفت قران با علم در معرض دید نهاده شده است و شما دوست عزیز بدون این که پاسخی در خور بدانها بدهید. باز بر سَر موضع خود ایستاده اید و صرفاً اعتقاد شخصی و البته از دید من نامدللتان را تکرار و تکرار می کنید. بحثی ناتمام بین شما در این باب در اینجا زمانی درگرفت. اعتقاد شخصی شما در مورد عدم تعارض علم و دین (قران) زمانی به ثبوت می رسد که دلایل بنده را رد بفرمایید. بسم الله.
http://seyyedmohammadi.blogsky.com/1391/01/19/post-317/
یاد آور می گردم مقاله ای که برانگیزنده این بحثها بود در یکی از وبلاگهای متروک من هنوز هست.
مشتاقم این بحث ناتمام را با دوستان از سر گیرم.
این هم آدرس مقاله
http://nastuh69.blogfa.com/post/1
سلام،
عادت ها، بسیار پایدارند بویژه عادت های عقیدتی. همین قدر که لفظن بپذیریم که علم در یک محیط دموکراتیک رشد می کند، یک گام به پیش است. به نظر می رسد مردم ما جلوتر از رهبرانشان حرکت می کنند و واقع بین ترند.
سلام
* اینکه آقای خامنهای چنان نظر و دیدگاهی دارد اشکالی ندارد، به هر حال رأیی است میان آرا. اشکال وقتی رخ میدهد که سخن وی سخن خدا بلکه بالاتر از خدا تلقی شود و کسی جرات نقد و اشکال بر سخن وی را که انسانی است با تمام وجوه انسانی، نداشته باشد. و این سخن بی آنکه از صافی خرد جمعی اندیشمندان بگذرد(اندیشمندان مستقل و نه منصوبین و مریدان) ، مبنای تصمیم و اجرا در کشور شود.
من دقیقا نمیدانم آیا در قانون اساسی مسئولیت اصلاح علوم انسانی به عهده رهبری گذاشته شده است یا خیر. اگر این گونه باشد به نظرم این قانون ناعادلانه نوشته شده است که آمده است این مقدار بار گران بر دوش یک شخص گذاشته است و او را مسئول ریز و درشت زندگی یک ملت کرده است.
افق دینورزی و علم گرایی کاملا مجزاست. تا وقتی که این دو ساحت را به هم در بیامیزیم خواه ناخواه به تعارضات و تناقضهایی خواهیم رسید...
سلام. من با آقای طباطبایی موافق ام و در این باب پیشتر تأملاتی داشته ام:
http://salmanmohammadi2.blogsky.com/1389/11/11/post-4/
و تا حدودی:
http://salmanmohammadi2.blogsky.com/1389/12/13/post-9/
مشتاق نقدهای دوستان ام.
بسم الله الرحمن الرحیم اساسابایدوقتی ازتعارض دین وعلم سخن گفته می شودشنونده خیال می کندکه مرادازعلم علوم ریاضی وتجربی وطبیعی مهندسی است وناخودآگاه محاکمه گالیله به ذهن متبادرمی شودوناخودآگاه علم امری کاملادرست واثبات شده درنطرگرفته می شوددرحالی که آنچه به عنوان علوم انسانی می شناسیم عبارت ازنظریات وتجارب عده ای اندیشمنداست که می توانددرست ویانادرست ویاحتی گاهی مسموم باشدکه گاهی درتعارض بایکدیگرقرارداردوامری کاملاانتزاعی است وچنین چیزی هرگاه غیرمنطبق بادین بودمعلوم است که دین درست تراست