لزوم نوشتن کد ملی ی فرد گیرنده ، روی بسته ی پستی؟؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            چند روز پیش رفتم دفتر پستی. برای پست کردن یک بسته. تقریباً ماهی یک بار می روم. از حدود یک سال دو سال قبل، کد پستی و کد ملی ی فرستنده (= خودم) را می نوشتم روی بسته. روی دیوار داخل دفتر پستی نوشته بودند نوشتن کد پستی و کد ملی ی فرستنده باعث ... درصد تسریع در رسیدن بسته به مقصد می شود. خب البته من نفهمیدم و الان هم نمی فهمم کد پستی و کد ملی ی من فرستنده اگر روی بسته ی پستی نوشته شود، چرا و چه گونه باعث سریعتر رسیدن بسته به مقصد می شود. به هر حال، کد ملی و کد پستی ام را در حدود یک سال دو سال گذشته، می نوشتم روی بسته.

            چند روز پیش که رفتم دفتر پستی، آقا گفت الّا و بلّا باید کد پستی ی گیرنده هم باشد، و آئین نامه است، و تقصیر ما و دست ما نیست. گفت به 1000140 اس ام اس بزن و شماره ی تلفن فرد گیرنده ی بسته را بفرست، و کد پستی می آید. من سه چهار بار اس ام اس فرستادم، و جواب آمد: «سرویس مورد نظر اکنون در دسترس نمی باشد شرکت پست جمهوری اسلامی ایران». اس ام اسها را نشان دادم به یکی از مسئولان دفتر پستی. سپس گفتند با تلفن 140 تماس بگیر و آن تلفن کد پستی را اعلام می کند. سیزده چهارده مرتبه 140 را گرفتم، اما ارتباط برقرار نشد. نشان دادم به یکی از مسئولان دفتر پستی. حدود نیم ساعت در دفتر پست بودم. بالأخره یک خانم (= همان «یکی از مسئولان») که آن جا بود دلش رحم آمد و بسته ام را گرفت و پُست کرد.

            حالا بقیه اش را توجه کنید. طبق دستورالعملی که به من نشان دادند، نه تنها کد پستی ی فرد گیرنده، بلکه کد ملی ی فرد گیرنده باید روی بسته ی پستی نوشته شود (و البته کد پستی و کد ملی ی فرد فرستنده هم باید نوشته شود)، و اگر ننویسند، شرکت پست از قبول و ارسال بسته ی پستی معذور است.

            من به فردی که در دفتر پست بود گفتم اولاً کد ملی ی فرد گیرنده ی بسته ی پستی چه ارتباطی به رسیدن یا نرسیدن بسته به مقصد دارد؟ ثانیاً اگر فردی که من می خواهم نامه به او بدهم حاضر نباشد کد ملی اش را به من بگوید و من بنویسم روی بسته ی پستی، آنگاه من چه کنم؟ فردی که در دفتر پستی بود گفت من هم نمی فهمم چرا نوشتن کد ملی ی گیرنده و فرستنده روی بسته ی پستی اجباری شده.

            آیا شما می فهمید؟ شما که در تهران هستید می خواهید نامه بدهید به یک نفر در تهران. از شهرستان نامه بدهید به شهرستان. از شهرستان نامه بدهید به تهران. از تهران نامه بدهید به شهرستان. چه دلیل عقلی یا فنّی یا تکنولوژیک یا چه می دانم چی هست، که «باید» کد ملی ی گیرنده ی نامه و بسته را روی بسته بنویسید؟ «کد ملی» چه ارتباطی به رساندن و رسیدن نامه دارد؟

            آیا اجباری و بایدی کردن نوشتن کد ملی ی فرد گیرنده بر روی بسته ی پستی، زیر پا گذاشتن حقوق شهروندی ی اولیه نیست؟ (خصوصاً در ایران، که «حقوق شهروندی» خیلی محترم است!)

            من گمان می کنم حتا کد پستی را نوشتنش را نباید «بایدی» کرد. چه رسد به کد ملی. کد ملی، که من نمی فهمم اصولاً چه ربطی و چه دخلی به رسیدن و رساندن نامه و بسته ی پستی دارد.

            از این حرفها و سؤالها که بگذریم، من گمان می کنم با توجه به این که الان موبایل و اس ام اس و ایمیل، اگر اشتباه نکنم، مهمترین و اولین روش برای فرستادن و گرفتن پیام و نامه و چیزهای دیگر است، در تنگنا انداختن مردمی که همچنان برای فرستادن نامه و بسته به دفترهای پستی مراجعه می کنند، اقدامی عاقلانه نیست. مشتری را باید جذب کرد، نه که فراری داد. حتا کد پستی را گمان می کنم نباید «بایدی» باشد. اگر فردی کد پستی ی آدرس گیرنده را نداشت، خب چرا پدر صاحاب یارو را دربیاورند که به فلان جا اس ام اس بزن و به فلان جا تلفن بزن تا کد پستی ی گیرنده را گیر بیاوری؟ آن هم با در دسترس نبودن و فعال نبودن این گونه خدمات الکترونیکی، که در کشور ما نادر نیست این در دسترس نبودنها. «کد ملی» هم که به نظرم کلاً منتفی است. (و: شاید موضوع امنیتی، و «کسب اطلاعات» باشد. (توجه کنید ظاهراً عمده ی سهام مخابرات ایران در اختیار ... است.))

اصل طلائی: عمل کردن به آنچه می دانیم

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            پریشب، هفت بهمن 1391، در برنامه ای که حسن یوسفی اشکوری و محمدرضا نیکفر و پدیده ثابتی و یک نفر دیگر بودند، مجری ی برنامه (= داریوش کریمی) در دقایق پایانی ی برنامه سؤال کرد آیا شاه کلید یا اصل طلائی یا ... وجود دارد که جوامع انسانی را به سمت اخلاقیتر شدن ببرد؟ محمدرضا نیکفر گفت شاه کلید نه، و از «اخلاق موقعیت» نام برد. حسن یوسفی اشکوری گفت شاه کلید که نه، اما الان در اوضاع جامعه ی ایران می توانم «دیگران را دوست داشته باش» را پیشنهاد کنم، با توجه به نهادینه شدن نفرت در جامعه ی ما.

            به نظر من، البته اصل طلائی و شاه کلید، چنان که چند کلمه باشد که از قرآن یا احادیث یا انجیل یا تورات یا کلام سقراط یا افلاطون یا ارسطو یا هگل یا کانت یا کیرکه گور یا مارکس یا جان لاک یا ... نقل کنند، چیزی نیست که تضمین یا احتمال معقول باشد که جوامع را اخلاقیتر کند. نه که کلمات خوب و مفید نباشد در آن منابع. نه. هست کلمات خوب و مفید و مؤثر. اما گمان می کنم شاه کلید، «عمل» و «اراده» و «خواست» انسان است. عمل و اراده و خواست فردی و جمعی. اگر عمل و اراده و خواست فردی باشد، و جمعی نباشد، احتمال اخلاقیتر شدن جامعه کمتر است. اگر عمل و اراده و خواست فردی باشد، و جمعی هم باشد، احتمال اخلاقیتر شدن جامعه بیشتر است.

            من حدود سال 1379، سرباز که بودم، هنگام مطالعه ی کتاب یا روزنامه یا هنگام دیدن تلویزیون یا ...، احتمالاً در همان محیط محل خدمت سربازی، حدیثی دیدم که مضمونش این بود کسی که به آنچه می داند عمل کند خدا علم انبیاء را به او اعطا می کند. الان که در گوگل جست و جو کردم، ظاهراً حدیث به این عبارات در منابع مختلف هست:

من عمل بما علم رزقه الله علم ما لم یعلم أو علّمه الله؛

من عمل بما علم ورثه الله علم ما لم یعلم؛

من عمل بما علم فتح له علم ما لا یعلم؛

من عمل بما علم وفقّه اللّه علم ما لم یعلم.

در اینترنت در یک منبع اهل سنت دیدم این حدیث را هم به حضرت محمد (ص) نسبت داده اند، و هم به حضرت عیسی (ع) (http://www.ahlalhdeeth.com/vb/showthread.php?t=218059 ).

به هر حال، حرف من این است، اگر فرد بیخدا «عمل کند» به این دانسته اش و به این باورش که دروغ بد است و راستگوئی خوب است، و ظلم بد است و مهربانی خوب است، آن فرد بیخدا با عمل کردن به آنچه می داند، خودش را و خانواده اش را و جامعه اش را یک قدم به سمت اخلاقیتر شدن می برد. بیخدا بودنش مانع نمی شود نتواند قدمی بردارد برای اخلاقیتر شدن جامعه. اگر فرد دیندار، عمل کند به آموزه های دینی اش و غیبت نکند و تهمت نزند و ...، این فرد خودش را و خانواده اش را و جامعه اش را یک قدم به سمت اخلاقیتر شدن می برد.

آیه و حدیث و انجیل و تورات و اوستا و کلام فیلسوفان و عارفان، هزار برابر هم باشد، تا وقتی انسان اراده نکند و نخواهد و عمل نکند، اخلاق و اخلاقیتر شدن به بار نمی آورد. تا وقتی ما، تک تک ما، باخدا و بیخدا، به آنچه می دانیم خوب است عمل نکنیم، دانسته های ما و گنجینه ی آیات و روایات و کلمات خوب بزرگان تاریخ بشر، ما را و جامعه ی ما را اخلاقی و اخلاقیتر نمی کند.

(این نوشته، به هیچ وجه انکارکننده ی اهمیت «دانش» نیست.)

«بصیرت» و «فتنه»

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            این جمله از کیست: «ان شاء اللَّه ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیارى جواب همۀ فتنه ‏ها را خواهد داد.»

            الف) مقام معظم رهبری حضرت آقای خامنه ای

            ب) دکتر محمود احمدی نژاد

            پ) آقای رفسنجانی

            ت) آقای احمد جنتی

            ث) آقای سیداحمد خاتمی

            ج) آقای سیداحمد علم الهدی

            چ) آقای صدیقی

            ح) سردار محمدعلی جعفری فرمانده ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

            جواب: هیچ کدام از گزینه های فوق جواب درست این سؤال نیست، و جمله از امام خمینی است.

            امام خمینی، 29 تیر 1367: «ان شاء اللَّه ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیارى جواب همۀ فتنه ‏ها را خواهد داد.»

***

            طبق فهم من، گفتار و نوشتار سیاسیون ارشد جمهوری ی اسلامی ی ایران، از الگوی تقریباً یکسان و منطق و تفکر تقریباً یکسان پیروی کرده و پیروی می کند. حضرت آقای خامنه ای، در امور مختلف سیاسی و اجتماعی و داخلی و خارجی، تقریباً همان را می فرماید که حضرت آیت الله خمینی می گفت. آقای احمد جنتی الان چیزی را می گوید که آقای رفسنجانی ده سال قبل و بیست سال قبل و سی سال قبل، تقریباً همان را می گفت. واکنش دکتر علی لاریجانی در برابر اعتراضات سیاسی، تقریباً همان رفتار است که شیخ مهدی کروبی وقتی رئیس مجلس بود انجام می داد. اما:

            اما قسمتهایی از جنبش سبز، که یک دوگانه ساخته اند به صورت «دوران طلائی ی حضرت امام» و «دوران غیر طلائی ی بعد از حضرت امام»، اینها عمده ی اعلامیه هاشان و اطلاعیه هاشان و کنشها و واکنشهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعیشان بعد از انتخابات 1388 ، شده است سرکوب کردن گفتار و رفتار آقای خامنه ای و مطرح کردن گفتار و رفتار مرحوم آقای خمینی.

            آن قسمت از جنبش سبز که منتقد شدید اوضاع فعلی است، و مرید سرسخت حضرت آیت الله خمینی است، اگر ببینند آقای خامنه ای تعبیر «کینه ی مقدس و انقلابی» را به کار برده، احتمالاً «توفان فیسبوکی» و توفانهای دیگر راه می اندازند، که رهبر نظام با این تعبیرش مانع گسترش سیاست خارجی می شود. اما همین افراد، اگر تعبیر «کینه ی مقدس و انقلابی» را در بیانات حضرت آیت الله خمینی ببینند، شروع می کنند یک معنای صحیح و دو معنای صحیح و صد معنای صحیح استخراج می کنند از تعبیر «کینه ی مقدس و انقلابی» در بیانات حضرت آیت الله خمینی.

            اگر آقای خامنه ای به آقای محمد یزدی بگوید «از افراد متدین مورد وثوق و درد آشناى اسلام و انقلاب‏»، هزار انتقاد و اَه اَه به زبان می آورند، اما اگر آقای خمینی در سال 1367 به آقای شیخ محمد یزدی بگوید «از افراد متدین مورد وثوق و درد آشناى اسلام و انقلاب‏»، مریدان حضرت آیت الله خمینی پس از یک شوک که در آنها ایجاد می شود، شروع می کنند به گفتن سخنانی برای کم ارزش نشان دادن این تعبیر بسیار والا که از طرف آقای خمینی در مورد شیخ محمد یزدی به کار رفته است.

            طبق فهم من، دوگانه ی «دوران طلائی ی حضرت امام» و «دوران غیر طلائی ی بعد از حضرت امام»، دوگانه ای ساختگی است. و حتا اگر واقعی باشد، من معیار اصلی برای اظهار نظر کردن درباره ی موضوعات سیاسی و اجتماعی و ... را «حق» و «عدل» می دانم.

            عُلما و مراجع تقلیدی هستند که از پنج کلمه ی شان، چهار کلمه ی شان «حضرت امام» است. عُلما و مراجع تقلیدی هم هستند که از پنج کلمه ی شان، چهار کلمه ی شان «مقام معظم رهبری» است. وبلاگ نویسها و فیسبوک نویسهایی هستند که از پنج کلمه ی شان، چهار کلمه ی شان «حضرت امام» است. وبلاگ نویسها و فیسبوک نویسهایی هم هستند که از پنج کلمه ی شان، چهار کلمه ی شان «مقام معظم رهبری» و «ولایت» و «ولایتمداری» است.

            به کجا خواهد رسید جامعه ی ما؟

کینه ی مقدس

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            شاید گمان کنند و بگویند آقای احمد جنتی در زمان حضرت آیت الله خمینی مورد توجه و مورد اعتماد و مورد محبت حضرت آیت الله خمینی نبوده و اقتدار ایشان از دوران رهبری ی حضرت آقای خامنه ای شروع شده است. اما این طور نیست. حضرت آیت الله خمینی در 14 فروردین 1368 (دو ماه قبل از رحلت آیت الله خمینی) آقای احمد جنتی را به ریاست سازمان تبلیغات اسلامی منصوب کرد و در حکم آقای احمد جنتی خطاب به ایشان نوشت:

            «ان شاء اللَّه در محدودۀ توانتان نقاط کور و مجهول را براى مردم شریف ایران و جهان اسلام باز و روشن نمایید؛ و چهارچوب اسلام ناب محمدى، که ترسیم قهر و خشم و کینۀ مقدس و انقلابى علیه سرمایه دارى غرب و کمونیسم متجاوز شرق است، و نیز راه مبارزه علیه ریا و حیله و خدعه را به مردم و بخصوص جوانان سلحشورمان نشان دهید.»

            پایان نقل بیانات حضرت آیت الله خمینی.

            در آنچه نقل کردم، حضرت آیت الله خمینی، اسلام ناب محمدی را ترسیم کننده ی کینه ی مقدس علیه غرب سرمایه داری و شرق کمونیستی معرفی کرده است.

            حضرت آیت الله خمینی در فرمایشی دیگر، گفته است (دوم آذر 1367):

            «در نهاد و سرشت امریکا و شوروى کینه و دشمنى با اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- موج مى‏زند.»

            پایان نقل بیانات حضرت آیت الله خمینی.

            با کنار هم قرار دادن دو فرمایش آیت الله خمینی، از دید ایشان، هم از طرف آمریکا و شوروی کینه ی شدید به اسلام ناب محمدی وجود دارد، و هم از طرف اسلام ناب محمدی کینه به غرب سرمایه داری و شرق کمونیستی وجود دارد. البته کینه ی اسلام ناب محمدی به غرب سرمایه داری و شرق کمونیستی، به تعبیر حضرت آیت الله خمینی، «کینه ی مقدس» است.

تاریخچه ی شعار «انتخابات آزاد» و واکنشها در برابر آن

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            شعار «انتخابات آزاد»، هم قبل از انقلاب شعاری نامطلوب بوده از دید انقلابیون، و هم بعد از انقلاب، توهین و اهانت و «رمز فتنه» تلقی می شود.

            قبل از انقلاب، چون از دید انقلابیون، تنها راه سعادت ملت ایران برانداختن رژیم سلطنت مشروطه و استقرار حکومت الله بود، پس از دید آنها شعار «انتخابات آزاد» فقط از دهان ساده لوحان بیرون می آمد. بعد از انقلاب، شعار «انتخابات آزاد» یکی از نق و نوقهای مخالفان و معترضان به حساب می آمده.

            واکنش حضرت آقای خامنه ای به شعار «انتخابات آزاد» تقریباً مانند واکنش مرحوم آیت الله خمینی به این شعار است. چند روز قبل حضرت آقای خامنه ای واکنشی نشان داد به طرح شدن تعبیر «انتخابات آزاد»، و مرحوم آیت الله خمینی هم سال 1362 فرمود: «صحبت انتخابات همچو که نزدیک شد شروع کردند به اینکه این انتخابات آزاد نیست.»

***

            مؤلف کتاب حدیث بیداری:

            «عده‏اى نیز به سرعت از مواضع رهبرى قیام فاصله گرفتند و به جاى مبارزه با سیاستهاى مداخله‏جویانه و استعمارى امریکا در ایران و مخالفت با اساس نظام سلطنت و رژیم شاه به عنوان عامل تسلط بیگانه، به مسائل فرعى و شعارهایى همچون «انتخابات آزاد» و «اجراى‏ قانون اساسى سلطنتى» روى آوردند.»

            مرحوم آیت الله خمینی، 5 مرداد 1357:

            «لازم است گویندگان محترم و روحانیون معظم ایران شدیداً از آن احتراز کنند. و باید بدانند که خیال انتخابات آزاد با برقرار بودن قدرت شیطانى شاه امرى موهوم است و جز صحنه‏اى شیطانى براى قانونى نمایش دادن انتخابات در دنیا نیست. و تا قدرت طاغوتى شاه و دارودسته‏اش برقرار است دیگران نمى‏توانند حتى یک وکیل انتخاب کنند؛ و این جانب در موقع انتخابات کلمه خود را خواهم گفت.»

            مرحوم آیت الله خمینی، 16 مهر 1357:

            «دم از انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسى مى‏زنند؛ زیرا تمام اینها کوشش دارند با این نغمه‏هاى شیطانى، شاه را حفظ کنند و بساط سوء استفاده را ادامه و رونق دهند، و غارتگران بین المللى را در چپاول مخازن ما کمک کنند.»

            مرحوم آیت الله خمینی، 11 آبان 1357:

            «بیدار بشوید آقایان! ملتفت باشید! خیال نکنید که ما قدم قدم مى‏خواهیم برویم؛ این غلط است. این تز غلط است. یا شاهنشاهى حالا باشد، به قانون اساسى عمل بکنید و انتخابات آزاد! اینها چیزهایى است که خود شاه تزریق مى‏کند.»

            مرحوم آیت الله خمینی، 16 آبان 1357:

            «وعده انتخابات آزاد، امرى موهوم و اصلًا انتخابات- چه آزاد و چه غیر آزاد- قانونى نیست؛ چون نه شاه قانونى است و نه دولت شاه قانونى است. پس موضوعى براى انتخابات پیدا نمى‏شود که آزاد باشد یا غیر آزاد. و ملت هر گز با او موافقت نخواهد کرد.»

            مرحوم آیت الله خمینی، 17 آبان 1357:

            «اصلًا انتخاباتْ غیر قانونى است با وجود شما! شما وجودت غیر قانونى است، انتخابات یعنى چه؟! انتخابات آزاد یعنى‏ چه؟! باید قانونى باشد، انتخابات را باید شاه- به حَسَب قانون- باید شاه امرش را بدهد؛ تو شاه نیستى! تو یاغى هستى! یک آدم یاغى تو هستى، بر خلاف قانون در این مسند نشستى.»

            مرحوم آیت الله خمینی، 30 دی 1357:

            «به نمایندگان محمد رضا پهلوى که مجلسیْن را غصباً اشغال کرده‏اند اخطار کنید که خانه ملت را خالى کنند تا نمایندگان مردم پس از پنجاه سال که ملت از حق خود محروم بود، به خانه خود بیایند. و ان شاء اللَّه همه خواهید دید که انتخابات آزاد و مجلس سالم یعنى چه. من به آنان اخطار مى‏کنم که در صورت ورود مجدد به مجلس مسئول هر گونه پیشامدى خود آنان هستند.»

            مرحوم آیت الله خمینی، 14 اسفند 1362:

            «صحبت انتخابات همچو که نزدیک شد شروع کردند به اینکه این انتخابات آزاد نیست، مردم هیچ وقت نمى‏روند پاى صندوقها، چه خواهند کرد.»