بسم الله الرحمان الرحیم.
عین کامنت بنده در ذیل مقاله ی «معرفی کتاب "آزادی در اسلام" و مجموعه سخنرانی در آستانه سال 1390 خورشیدی» در وبلاگ دوست بزرگوارم در http://m-shirazi.blogfa.com/post-78.aspx :
«سلام علیکم.
به نظرم یکی از مسائل علما و مراجع تقلید ما، همین مسئله ی «آزادی» است. مرحوم آقای سیدمحمد حسینی شیرازی، در موضوع «احزاب»، فرموده است «احزاب آزاد اسلامی که تحت نظر مراجع تقلید فعالیت کنند». خب. احزابی که هم قید اسلامی بودن دارند و هم قید این دارند که باید تحت نظر مراجع تقلید فعالیت کنند، چنین احزابی کجایشان «آزاد» است؟ به همین ترتیب، مراجع تقلید عموماً مقلدان خود را مجاز به تغییر دادن مرجع خود نمی دانند، و عموماً زن مجتهده را مجاز نمی دانند که در جایگاه «تقلیدشونده» قرار گیرد، یعنی این که از زن مجتهده بشود تقلید کرد، به اختیار تقلید کنندگان و به رأی اجتهادی ی آن زن مجتهده نیست، بلکه به رأی مراجع تقلید (ــِـ مرد) است.
منظورم این است مراجع تقلید از جمله مرحوم آیت الله العظما آقای سیدمحمد حسینی شیرازی، البته حرف می زنند از آزادی، اما به نظر من، این بزرگوران عموماً و نوعاً درد و غم «آزادی» ندارند.»
سلام آقا سید.
خوشم میاد هنوز امید داری و فکر میکنی با این کامنت هایی که برا این آقایون میگذاری، فرجی حاصل میشه!
سلام
وجود تبارهای متعدد برای جانداران، از دیدگاه منطقی (و به قول شما از جنبهی نظری) ممکن است ولی خوب برعکسش هم همینطور ممکن است. نکته این است که علاوه بر منطق و همهی جنبههای پیشینی دیگری که درستی نظریههای شما را ممکن میکند میباید جنبههای تجربیتر و شواهد ملموستری هم آنرا پشتیبانی کنند.
نفی و اثبات وجود پنج میلیون موجود زندهی اولیه بر عهدهی علم نیست. ولی جمعآوری شواهدی برای آن، آزمودن سازگاری آن با دیگر فرضیهها و پیشبینی و تبیین پدیدهها بر مبنای چنین نظریهای، کمابیش در حیطهی جریان علمی قرار میگیرند.
فرض وجود تعداد زیادی تبار های مستقل از هم، بخشی از نظریهی فرگشت را سست می کند و بخش دیگری را دستنخورده میگذارد. و به نظر من اهمیت این بخش دستنخورده بیشتر است.
پاسخ سوال شما را (درباره یک منشا و چهار منشا) که قبلا دادهام. اضافه میکنم که شواهد خیلی جدیای پشتیبان نظریهی تک تباری بودن هستند و البته گمان نمیکنم منظور از این تبار مشترک چیزی بیش از یک حوضچهی ژنتیکی مشترک باشد.
فرایند ایجاد حیات هم کمابیش میتواند همانطوری باشد که میگویید.
سوال: لطفا واضحتر بگویید که چرا ماجرای ماهیهای آب شور، شما را صد برابر به فرگشت بیاعتقادتر کرد؟
سوال: آیا هیچکدام از ایرادهای شما در تضعیف فرگشت، به طور فعال هیچ نظریهی دیگری را تقویت میکند؟ و آیا شواهد پشتیبان فرگشت، نظریهی شما را تضعیف میکند؟
سوال: خیلی بدون پیشداوری میپرسم که آیا به جز دلایل نقلی، شواهدی در پشتیبانی از نظریهی خلق مستقل در فواصل زمانی دارید؟
پاک و شفاف و ستودنی، به سان گذشته....
به راستی آزادی گریزی (اگر نگوییم ستیزی) برخی بزرگواران از چیست؟
سلام علیکم
اقدام آقای احمدینژاد در کنار گذاشتن وزیرش قانونی بوده است اما ظاهرا بدون مصلحتسنجی و بدون تامل در جوانب امر صورت گرفته است.
ظاهرا انتخاب وزیر اطلاعات در همه عمر نظام جمهوری اسلامی موضوعی حساس بوده و بر این اساس، اطلاع و نظر موافق رهبری در خصوص کسی که جامه وزارات اطلاعات را میپوشد همیشه مد نظر بوده و این موضوعی آشکار برای همه دولتمردان بوده است که شخص احمدینژاد هم نمیتواند خارج از این دایره باشد. یعنی آقای احمدینژاد با علم به اینکه برای این جابجایی باید حتما جویای نظر رهبری باشد، این نظرخواهی و نظرجویی را کسب نظر موافق رهبری را انجام نداده است.
بنابراین اقدام احمدینژاد آگاهانه بوده است و میتوان این فرض و احتمال را در پاسخ به چرایی اقدام احمدینژاد در عزل بدون مشورت وزیر اطلاعات (یا همان قبول استعفا) مطرح کرد که وی میخواسته میزان قوت و اعتبارش را در مقابل رهبری مورد سنجش قرار دهد و همزمان به اهداف دیگری هم برسد.
پاسخ قاطع رهبری در مخالفت با جابجایی مصلحی توسط رئیسجمهور نشان داد که رهبری حوزه نفوذ و اعمال قدرت خود را به هیچ کس حتی احمدینژاد واگذار نمیکند و علاقهمند است رهبر همچنان به عنوان نهاییترین تصمیمگیر در حوزههای امنیتی کشور باقی بماند.
اینکه پیروز این رویارویی چه کسی است، نیازمند تامل است! آیا احمدینژاد در این حرکت خود دچار خطا شده بود؟ آیا وی رفتاری آگاهانه به قصد حصول پارهای امتیازات را به انجام رسانید؟ این امتیازات چه چیزهایی میتوانند باشند؟ و ....
سلام
ظاهرا آقای احمدینژاد با این کار خود خواست تا رهبری را در برابر عملی انجام شده قرار دهد که هر نوع واکنش رهبری چه در قبول و یا رد، برای وی سودمند باشد. اگر رهبری جابجایی وزیر را میپذیرفت که نوعی سنتشکنی در تاریخ نظام سیاسی کشور و به نوعی تقویت جایگاه ریاست جمهوری صورت گرفته بود و نشانهای دیگر بر اعتماد رهبری به احمدینژاد میبود و اگر هم هم رهبری این عزل را که در قالب قبول استعفا صورت گرفت را نمیپذیرفت (که چنین هم شد) احمدینژاد این پیام را به ناظران میداد/ میدهد که حوزه امنیتی کشور خارج از اختیار رئیسجمهور است و به این ترتیب کلیههای هزینههای سیاسی- امنیتی در حوزهی عمل وزارت اطلاعات بر دوش رهبری بار میشد؛ که این اتفاق رخ داد.
اطلاعات ما در خصوص جوانب آنچه رخ داده است محدود است اما به عنوان یک ناظر بیرونی با شما در این رای همراهم که رهبری و مشاوران وی میتوانستند در مقابل این رفتار احمدینژاد به شیوهای دیگر و به نفع خود عمل نمایند. که چنین نکردند. مثلا پذیرش این جابجایی میتوانست همزمان نمایشی از قانونگرایی و وحدت در سطح عالی نظام را به مردم القا نماید و همچنین مسئولیتهای حوزههای امنیتی و تبعات غالبا مشروعیتستان نوع عمل در این عرصهها را از حریم رهبری دور نماید.که نه تنها چنین نشد بلکه نوعی تصریح بر پذیرش کلیه هزینهها در این حوزه به آشکارترین وجه (در این آشکارسازی بخشرسانهای دولت بسیار رندانه عمل کرد.) از سوی نهاد رهبری صورت گرفت.
سلام
قربانت گردم . کدام ایده ئولژی با آزادی همراه است؟ برچسب آن نشان می دهد که آزادی بسیار محدود شده است.
نکته اینه که آزادی و دموکراسی هیچ گونه پیش وند و پسوندی ندارند!
مثل کلمه احمقانه مردمسالاری دینی!
اعتراض دارم
1) نظرات هیچ ربطی به مطلب پست ندارد!!!
2) شما نظرات را نمیخوانید (نمونه : سوالی درباره نام سریالی که از شما داشتم)
3)
سلام علیکم.
متأسفانه چیزی خاطرم نیامد درباره ی سریالی که شما گفتی.
سلام،
تا وقتی روحانیت، برای خود شانی بالاتر از دیگر اصناف جامعه قائل است. آزادی برای جامعه عموما" و آزادی سیاسی برای فعالان سیاسی نمی توان تصور نمود.