آزادی آن سو است ، آن سو است ، آن سو است ، ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            یک کتاب از انگلیسی ترجمه کردند. از من هم خواستند همکاری کنم. یک قسمتش هست قهرمان داستان، مدت محکومیتش در اردوگاه کار اجباری در افغانستان در دوران طالبان تمام شده. مأمور اردوگاه حُکم آزادی را به او می دهد و او را تا دروازه ی اردوگاه و تا «آزادی» استقبال می کند. من این طور گفتم: «آن سوی دروازه، آزادی بود.» 

                                             http://www.saneadvice.com/wp-content/uploads/2009/08/anxiety-to-enlightenment1.jpg

            الان با خودم فکر می کردم. آدم زندان است، آن سوی زندان آزادی است. از زندان بیرون می آید، می گوید آن سوی مرزهای کشورم، آزادی است. می رود آن سوی مرزها، می گوید باز هم بگردم ببینم آزادی ی مطلوب کجا است.

            آزادی از نزدیک به صفر تا نزدیک به صد، در نقاط مختلف دنیا هست. هرچند بیرون ِ زندان ِ یک کشور دیکتاتوری، آزادی ی مطلوب آزادیخواهان نیست، ولی بالأخره آزادی اش بیشتر از درون زندان همان کشور است. هرچند بیرون ِ مرزهای یک کشور دیکتاتوری، آزادی ی مطلوب آزادیخواهان نیست، ولی ممکن است آزادی اش بیشتر از درون آن کشور دیکتاتوری باشد. 

                        http://musetouch.net/wp-content/uploads/2011/02/32.jpg

انسان سعی می کند از دروازه هایی که دَر بَر آزادی می بندند، بگذرد و رها شود. و البته چون این آزادی، برای بعضیها خطر دارد، آنها هم سعی می کنند دروازه ها را محکمتر کنند.

            یکی از افتخارات حکومتها، خصوصاً در دوران جدید، این است که بگویند در حکومت ما و در کشور ما، آزادی مطلق است یا صد در صد است.

امام خمینی، 7 اردیبهشت 1358: «ما آزادى مطلق خواهیم داد، و مى‏دهیم و داده‏ایم لکن نه براى توطئه، نه براى فساد و خرابکارى. توطئه باید درهم شکسته شود. خرابکاران باید دفع شوند. باقیمانده رژیم منحوس، ریشه‏هاى کثیف آن، طرفداران کثیفتر از آن باید قطع شوند. ما آنها را دفن مى‏کنیم.»

امام خمینی، 2 شهریور 1358: «ما آزادى دادیم به آنها، آزادى مطلق‏.»

امام خمینی، 11 آبان 1358: «هیچ انقلابى در دنیا نمى‏توانید پیدا کنید مثل انقلاب ایران که بعد از انقلاب ابداً گرفتارى در کار نبود و آزادى مطلق بود.»

امام خمینی، 6 دی 1358: «آزادى مطلق بعد از آن اختناق مطلق در ایران بعد از انقلاب بلافاصله بود.»

امام خمینی، 14 دی 1358: «همه دیدید که دنبال سر این انقلاب یک آزادى مطلق بود.»

دکتر محمود احمدی نژاد، دوم دی 1388، در گفت و گو با شبکه ی ای بی سی ی آمریکا، وبسایت دولت جمهوری ی اسلامی ی ایران، http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=12&Id=185033  : «ما در ایران آزادی داریم، بیش‌تر از آمریکا. آن‌ها آزادند صحبت کنند و تظاهرات کنند.»

دکتر محمود احمدی نژاد خطاب به خبرنگار مجله ی اکونومیست، 24 خرداد 1388، وبسایت دولت جمهوری ی اسلامی ی ایران، http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=13&Id=178298  : «نگران نباشید آزادی در اینجا نزدیک به مطلق و دلیل آن نیز این است که مردم هرچه دلشان بخواهد می گویند.»

جهان ما ، جهان چالشها و بحثها

                   بسم الله الرحمان الرحیم.

            1) یکی از عزیزان، مقاله ای در وبلاگش نوشت، که قسمتی از آن (شاید = خلاصه و چکیده ی آن) چنین بود:

            «محققان با هدف پیشگیری از انتقال بیماری‌های ارثی به نوزادان روش جدیدی برای لقاح مصنوعی ابداع کرده اند که در آن از تخمک‌های اهدایی با دی‌ان‌ای سالم استفاده می‌شود.

به گزارش ایسنا محققان دانشگاه نیوکاسل بر این باورند که با استفاده از این شیوه جدید تا سه سال دیگر می‌توان از انتقال بیماریهای ارثی جلوگیری کرد.

در این شیوه از یک تخمک مادر و یک تخمک اهدایی استفاده می‌شود که هسته تخمک اهدایی با هسته تخمک مادر تعویض می‌شود. در این حالت کودک هویت خود را از پدر و مادر خود به ارث می‌برد اما دی‌ان‌ای میتوکندری خود را از شخص اهداکننده دریافت می‌کند که به معنی دریافت مواد ژنتیکی از سه انسان است.»

2) بنده، به گمان خودم بدون تعصب و با رعایت احتیاط علمی و دینی، برای نویسنده ی ارجمند لیبرال و دانشگرای آن مقاله، نظرم را این طور نوشتم:

«سلام علیکم.

اگر دانشمندان و قانونگذاران و مسجد و کلیسا مجموعاً تأیید کنند این روش را، و افرادی خواهان باشند از این روش استفاده کنند، البته آن افراد در فرزند خود شاهد آسیبهای احتمالی ی استفاده از این روش (که احتمالاً فعلاً دانشمندان و پژوهشگران از آن آسیبهای احتمالی زیاد صحبت نمی کنند) خواهند بود. البته این روش، به فرض نداشتن ممنوعیتهایی خارج از بحث علم و دانش، می خواهد از آسیبها و نقصهای موجود کم کند. البته این طور است. اما تضمینی نیست وقتی از یک سو آسیب و نقص کم شد، از سوی دیگر، آسیب و نقص دیگر هویدا نشود.

نه تنها در این حالت که پای فرد ثالث غیر از والدین در میان است، حتا در حالت معمول فعلی هم در بین دانشمندان بحثها کم نیست در مورد دستکاریهای ژنتیکی.»

3) نویسنده ی ارجمند لیبرال و دانشگرا، نظر بنده را پاراف کرد:

«البته مسجد و کلیسا غلط بکنند در این امور دخالت کنند، بیشتر اظهار نظرهایشان به درد تیتر روزنامه های زرد آنوری می خورد ... سالهاست که دیگر تصمیم ساز نیستند شکر خدا در این امور»

4) سیدعباس سیدمحمدی:

«سلام علیکم.

خب شما ظاهراً پیرو لیبرالیسم هستی، و پیرو مسجد و کلیسا نیستی.

اما آنها که پیرو مسجد و کلیسا هستند، قاعدتاً به نظرات آن نهادها اعتنا می کنند. البته اعتنا کردن به نظرات مسجد و کلیسا، بدون چالش و بدون بحث نیست. حتا اعتنا نکردن به مسجد و کلیسا هم، بدون چالش و بدون بحث نیست. الان جهان ما جهان چالشها و بحثها است. بین دیندار و غیر دیندار. بین غیر دیندار و دیندار. بین خود دیندارها. بین خود غیر دیندارها.  

عجیب است. یک نفر (= آقای دکتر سیدمرتضی مردیها) که بگوید فرهنگها به سوی فرهنگی همگرا می شوند که یکی از خطوط اصلی اش پان سکسوالیسم است (و یکی دیگر از آن خطوط اصلی، لیبرالیسم است)، هنر کرده و تخم طلا گذاشته و سرتاقدمش «عقلانیت» است، اما اگر مسجد و کلیسا، موافقت نکنند با «انسان سه پدرمادره»، مسجد و کلیسا غلط می کنند و نظرات مسجد و کلیسا، به درد تیتر روزنامه های زرد آن وری (و همچنین این وری) می خورد. عجیب است.

با احترام.»

«انقلاب ماانفجارنوربود»برگرفته ازیاسرعرفات است و نه ازامام خمینی

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            بنده هم، شاید مانند میلیونها نفر دیگر، شنیده ام که امام خمینی این جمله ی «انقلاب ما انفجار نور بود» را فرموده است.

            به این مطالب، عیناً از اینترنت، توجه کنید:

            ــ انقلاب ما انفجار نور بود یعنی چه؟ در کلام حکمت آمیز و زیبای رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی "انقلاب ما انفجار نور بود"، نور در مقابل ظلمت و تاریکی است. و انفجار، یک واکنش شدید از توده های تحت فشار است، که تمام قالب خود را با یک حرکت قوی از هم می پاشد بنابراین منظور از این فرمایش بنیان گذار جمهوری اسلامی "ره"، و تشبیه انقلاب به انفجار نور، این چنین می تواند باشد که: نهضت فراگیر اسلامی مردم ما در بهمن 1357، یک واکنش قوی و شدید مردمی، علیه تمام ظلمتها و تاریکی های رژیم ستم شاهی پهلوی بود؛ که منجر به فروپاشی آن حکومت سیاه گردید. و با از بین بردن اختناق و ظلم و زورگویی و حرکتهای ضد خدایی پهلوی، توانستند نور خدا و قرآن و اهلبیت و آزادی و استقلال را در کشور ایرن بطور گسترده حاکم نمایند. امید است که همه ما پاسدار این یادگار، و امانت امام و شهیدان گرانقدر باشیم.

            ــ محمد علی ابراهیمی، یکی از راویان که در جمع دانشجویان بسیجی دانشگاه­های قم در اندیمشک صحبت می­کرد، به تبیین خیزش بیداری اسلامی در منطقه با اشاره به این سخن امام خمینی که فرمود " انقلاب ما انفجار نور بود "  پرداخت و گفت: انقلابی که سی سال پیش در ایران رخ داد نور و روشنایی ایجاد کرد که امروز در مصر و تونس و لیبی و کشورهای دیگر منطقه دیده می­شود و به زودی تمام کشورهای جهان را در بر می­گیرد.

            ــ مکرنه اینکه اماممان فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود.... نوری از ازل که با نام محمد خاتم تابیدن کرفت و تا ابد و با نام مهدی موعود به اوج خواهد رسید انجنان که جهان را درخود غرق و مملو هستی خواهد کرد. براستی انقلاب ما انفجار نور بود

            ــ آقای محسن قرائتی، برنامه ی درسهایی از قرآن، 08/11/1388: امام فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود. نه انفجار اقتصادی! گاهی وقت‌ها یک کسی کاندیدا می‌شود، رأی نمی‌آورد. آنوقت شروع می‌کند یک روزنامه درست می‌کند. مصاحبه می‌کند. چون رأی نیاورده است. اگر رأی می‌آورد این کارها را نمی‌کرد. با رییس هیئت دعوایشان می‌شود می‌رود انصار الحسین راه می‌اندازد. خیلی ‌وقت‌ها که ما دست به کاری می‌زنیم به خاطر این است که ما شکست خوردیم، یا هدف‌هایمان غیر خدایی است.

            ــ در این راستا نکته بسیار مهم که به آن باید اشاره کرد، بحث “ولایت” است. ولایت یکی از مصادیق جمله حضرت امام (ره) است که فرمود: ”انقلاب ما انفجار نور بود”. نور به تعبیر قرآن کریم وسیله هدایت است. نور روشنایی می آورد و چون نور باشد از تاریکی خبری نیست، نور انسان را به سعادت هدایت می کند چنان که در قرآن آمده است: و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه سعادت را بپیمایید. (سوره حدید: 28) ولایت نوری است که از طریق آن انسان سعادت می یابد. امروز ولایت فقیه که زمامداری کشور را به عهده دارد، با دو ویژگی اساسی یعنی “علم به احکام الهی و عدالت” راه امامت و رسالت را ادامه می دهد

            ــ حجت ‌الاسلام و المسلمین حسین ابراهیمی ظهر امروز در جمع راهپیمایان 22 بهمن شهر قزوین و در جمع نمازگزاران جمعه قزوین در مسجد‌النبی (ص) بیان داشت: امام خمینی (ره) فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود، در حقیقت نیز این انقلاب انفجار نور بود.  وی ادامه داد: رسول اکرم (ص) در حدیثی می‌فرمایند در مملکت عجم در ماه محرم انقلابی رخ می‌دهد و شاه عجم از کشور فرار می‌کند و از ترس اینکه مردم او را دستگیر کنند در فراغ دق می‌کند و می‌‌میرد و هم انقلاب و هم فتنه در کنار یکدیگر ادامه پیدا می‌کند و وقتی به اینجا رسید مردم مژده به ظهور بقیة‌الله العظم می‌دهند.

            ــ دیروز پیر جماران فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود .

            ــ حضرت امام فرمود انقلاب ما انفجار نور بود.  نور! نه نور چراغ. نور ژنراتورهای برق. نور!  
نور معنویت.

            ــ امام جمعه موقت سمنان دهه فجر را دهه عاشقان و دلدادگان مکتب قرآن و ولایت دانست. حجت‌الاسلام عبدوس که به مناسبت دهه فجر در جمع کارکنان و سربازان وظیفه زندانهای استان سخن می‌گفت، با عرض تبریک فرا رسیدن سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی اظهار داشت:

در دنیای اسلام و ایران که تاریکی، جهل، نفاق و بی عدالتی سراسر آن را در بر گرفته بود، جرقه‌ای در ایران زده شد که ۳۲ سال است پرتو و نور آن تلالو یافته است، نوری که حضرت امام درباره آن فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود.

            ــ نور هست بله عجب نوری هم هست، چشم دوست و دشمن را خیره کرده، از قضا حسابی هم نور هست، چون امام (ره) فرمود: انقلاب ما انفجار نور بود

            ــ حجت الاسلام ابراهیمی افزود: اگر خدا کسی را نصرت کند کسی دیگر بر او نمی تواند غلبه کند و نظام جمهوری اسلامی ایران از این برکت و موهبت ذات حضرت ربوبی برخوردار شد که انگیزه های الهی در جامعه رشد کرد و به همان نسبت مردم با اعتقاد به کسب رضای ذات حضرت ربوبی به صحنه آمدند و این اتفاق عظیم که امام فرمود "انقلاب ما انفجار نور بود" به وقوع پیوست.

            ــ در پایان حاج آقا داعی معاون فرماندار ضمن اشاره به تاریخ انقلاب و اهمیت دهه فجر گفت: همان طور که امام فرمود انقلاب ما انفجار نور بود. انقلاب روح دوباره به جهان اسلام دمید.

            پایان نقل مطالب از اینترنت.

            سیدعباس سیدمحمدی:

            بنده نه در سی دی ی «مجموعۀ آثار امام خمینی قدس سره» که مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی تهیه و عرضه کرده است جمله ی «انقلاب ما انفجار نور بود» را یافتم، و نه در اینترنت دیدم جایی کسی این جمله را با ذکر سند و مدرک نقل کرده باشد. آنچه شبیه این جمله یافتم، این طور است:

            «28 بهمن 1357

امام: همه حسابهایى که دولتهاى بزرگ کرده‏اند، همه خطا از کار درآمد، براى اینکه یک مسئله الهى بود.

[عرفات:] وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ‏

امام: و این حسابها هم که مى‏کنند، و بعدها مى‏خواهند بکنند، آنها هم خطا از کار در مى‏آید.

[عرفات: آنها مى‏گویند زلزله‏اى رخ داده؛ ما مى‏گوییم که انفجار نور روى داده. «1»»

و مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی عیناً چنین توضیح داده است:

«(1)- عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» که غالباً در شعارها استفاده مى‏شود برگرفته از اظهارات فوق مى‏باشد که به اشتباه به عنوان سخن امام خمینى تلقى شده است.»

ظاهراً مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی می توانست این گونه توضیح بدهد:

«عبارت «انقلاب ما انفجار نور بود» که غالباً در شعارها استفاده مى‏شود برگرفته از سخنان یاسر عرفات است که به اشتباه به عنوان سخن امام خمینى تلقى شده است.» 

نتیجه:

جمله ی «انقلاب ما انفجار نور بود» را امام خمینی نگفته است؛

جمله ی «انقلاب ما انفجار نور بود» تغییر شکل یافته ی جمله ای از یاسر عرفات است، که اصل جمله به صورت «ما می گوییم که انفجار نور روی داده» بوده، و چه بسا در اصل، به عربی بوده.

 

قبله ی عالم خداست

                 بسم الله الرحمان الرحیم.

            این مطلب را از دومین دائی ام در تاریخ بیست و یک دی 1390 شنیدم. ایشان متولد حدود 1316 شمسی است. بابای ایشان، پدربزرگ من بوده. توجه فرمائید به آنچه دائی ی بنده گفت:

            «از قدیمی ترین معمارها و بنّاهای ده ما، اوس محمود ِ فَرَج بود. اوس محمود از معمارهایی بوده که کاخ مرمر تهران را می ساختند. کارش خوب بوده و یکی از مهندسها، یک بار به او جایزه داده بوده و تشویقش کرده بوده. بابای من هنگام ساخته شدن کاخ مرمر، وردست اوس محمود ِ فَرَج بوده. اوس محمود برای خود من تعریف کرد که:

یک روز که داشتیم کار می کردیم، رضا شاه آمد. سلام کردیم. رضا شاه بعد از جواب سلام و خسته نباشید و اینها، به من گفت اگر خواسته ای داری بگو تا برایت انجام دهم. من گفتم خواسته ای ندارم جز سلامتی ی قبله ی عالم. رضا شاه یک خرده چپ چپ به من نگاه کرد. بار دوم گفت اگر خواسته ای داری بگو برایت انجام دهم. من گفتم سلامتی ی قبله ی عالم. رضا شاه برای بار سوم گفت اگر خواسته ای داری بگو برایت انجام دهم. من هم برای بار سوم گفتم سلامتی ی قبله ی عالم. رضا شاه یک کشیده خوابوند زیر گوشم، که من از هوش رفتم. به هوش که آمدم، زن رضا شاه، مادر محمدرضا، داشت آب می پاشید روی صورتم. رضا شاه گفت:

پدرسوخته، هی میگی سلامتی ی قبله ی عالم سلامتی ی قبله ی عالم. مگر من خدا هستم که قبله ی عالم باشم؟ من شاهم. قبله ی عالم خداست.»

بابک زهرایی بازی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            در http://www.edalatkhahi.ir/007132.shtml ، درباره ی آقای حسن رحیم پور ازغدی، گفته اند: «به خاطر پیگیری و بحث از عدالت، رییس‌جمهور وقت به او گفته بود «بابک زهرایی بازی» در نیار؛ این جا دانشگاه نیست که یک چیزی بگویی بقیه برایت دست بزنند، «مرّوا کراما» موضوع را نشنیده گرفت

            نمی دانم «رئیس جمهور وقت» که بوده، اما چون سیدمحمد خاتمی زیاد از عدالت «حرف نمی زد»، پس شاید او بوده. آقای حسن رحیم پور ازغدی، نمی دانم چه گفته بوده که «پیگیری و بحث از عدالت» بوده، و، این طور که نقل شده، رئیس جمهور وقت به او گفته بود «بابک زهرایی بازی درنیار»، اما شاید برایتان سؤال ایجاد شود بابک زهرایی که بوده و چه می گفته. بنده دیروز پنجم بهمن 1390 قسمتی از مناظره ی بابک زهرایی و بنی صدر را در کیهان 12 خرداد 1358 دیدم، و این طور با نام بابک زهرایی آشنا شدم.

            طبق http://www.asr-entezar.ir/archives/8833 آقای محسن قرائتی در تاریخ 5 خرداد 1364 در برنامه ی درسهایی از قرآن گفته است:

            «ممکن است بعضی از وکلا وعده‌های نابجا بدهند. قرآن می‌فرماید: «یَعِدُهُمْ وَ یُمَنِّیهِمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»(نساء/۱۲۰) یعنی وعده‌های نابجا کار شیطان است. آن وقت کاندیدا می‌گوید: اگر من وکیل شوم، در طول دو روز وضع آب را درست می‌کنم. مگر شما بابک زهرایی هستید؟ بابک زهرایی فردی چپی بود و می‌گفت: من در دو شب وضع ایران را درست می‌کنم.»

            در خرداد 1358 بابک زهرایی و ابوالحسن بنی صدر مناظره کرده بودند.

            طبق محمد حیدری، روزنامه ی سرمایه، 28 اردیبهشت 1385، که از کیهان 12 خرداد 1358 نقل کرده است، طبق http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1074229 :

            «از اواسط خرداد، مناظره نمایندگان گروه های مختلف در دانشگاه آغاز شد. پیش از آن این مناظره ها از تلویزیون منتشر می شد که به دلایل نامعلومی تا مدت ها متوقف ماند. به همین دلیل نمایندگان گروه ها با برنامه قبلی در دانشگاه تربیت معلم مناظره خود را ادامه دادند. مشهورترین این بحث ها، مناظره بابک زهرایی و ابوالحسن بنی صدر بود. بابک زهرایی در سخنان خود بار دیگر تاکید کرد که برخی مسایل ایران را دو شبه می توان حل کرد. او گفت: «مساله ای که من در سفرهای مختلف که به چند نقطه ایران داشتم، با آن مواجه شدم، مساله ای بود که می گفتند چرا من گفته ام بعضی از این مسایل را دوشبه می شود حل کرد. این جا می خواهم پیشنهاد کنم که مساله استقلال کشور هم دو شبه حل شدنی است. مساله کشاورزی را که قبلامطرح کردیم، مساله رابطه بین دهقان و زمین دار، دو شب کافی است که همه زمین ها به دست دهقانان سپرده شود، در رابطه با کارخانجات هم همین جور، دو شب زیاد است، یک شب کافی است که همه کارخانجات کشور تحت کنترل کارگران درآید. در رابطه با استقلال واقعی کشور، من هیچ راهی به جز ملی شدن کلیه سرمایه های امپریالیستی در این کشور، کلیه کارخانه های بزرگ، کلیه شاخه های بانک های جهانی که بانک های ما را کنترل می کنند، هیچ راهی به جز ملی شدن این وسایل وجود ندارد.»

ابوالحسن بنی صدر نیز در پاسخ به او گفت: «نمی شود که شما دو شبه کشاورزی را حل کنید، یک شبه استقلال درست کنید و یک ساعته هم فلان را درست کنید. اگر ما بخواهیم کشاورزی را حل کنیم، 16 مشکل بزرگ کشاورزی ایران را باید حل کنیم، شما می توانید این ها را دو شبه حل کنید; بگویید چگونه؟ همین زمین هایی که شما می گویید اختیارش را بدهیم به دهقانان، در هر سال، دو میلیون هکتار زمین آبی می رود زیرکشت و 6 میلیون هکتار زمین دیم، در مجموع می شود 8 میلیون هکتار، حدود 5/3 بلکه 4 میلیون خانوار داریم که از کشاورزی زندگی می کنند، یعنی به هر خانوار به طور متوسط به هر 5 نفر، دو هکتار زمین می رسد که از آن یک چهارم زمین آبی است. اگر تمام این زمین ها هم تقسیم شود بین دهقانان، به هر خانوار دهقان دو هکتار زمین می رسد که برای تهیه قوت لایموت زندگی همان 5 نفر هم کافی نیست. چرا که تولید کشاورزی ما به طور ناخالص یعنی به علاوه آن چه که صرف کاشت دوباره می شود، به علاوه آن چه که وارد کشور می شود، به هر نفر 11 ریال در روز می رسد، آیا شما می توانید با 11 ریال در روز زندگی کنید؟

او افزود: «حالا همین کشاورز برای این که کشت و کارش انجام شود، در سال _23 میلیارد تومان وام احتیاج دارد. اگر همه زمینه ها هم به دهقانان داده شود، حدود 30 میلیارد تومان وام به آن اضافه می شود. این ها را دو شبه می شود فراهم کرد؟ غیر از این ها، مساله آب است در ایران، تمام آبی که نزولات بارانی ماست، کافی است برای این زمین ها، البته اگر همه را مهار کنند. حال شما ببینید که کنترل این آب ها که نزولات بارانی باشد و میزان سرمایه ای که لازم است تا آبها مهار شود چقدر خواهد بود؟ تا این جا من از16 مشکل کشاورزی ایران، فقط سه تا را شمرده ام» [کیهان 12/3/58]»

طبق خسرو صدری، http://khosro-sadri.blogspot.com/2010/06/blog-post_24.html :

«مناظره را بعد از انقلاب، ابوالحسن بنی صدر باز کرد. ورود او به همراه آیت الله خمینی به ایران، هم برای نیروهای مسلمان و هم برای خود او موقعیت خوبی فراهم آورد. او توانست، به سرعت از امتیازات فضای مذهبی موجود استفاده کند و پایگاه محکمی بین بسیاری ازجوانان، از جمله با همین سلاح مناظره و شعار: "جهان را با منطق مسلمان می کنیم"، بدست آورد. دانشجویان و جوانان مذهبی هم، بالاخره یکی را پیدا کردند که با آشنایی نسبی از مکاتب دیگر، توان قد علم کردن در مقابل آن ها را داشت. مناظره او با بابک زهرایی، از "حزب کارگران سوسیالیست"، بسیار پربیننده بود. بعداز ممانعت قطب زاده، سرپرست صدا و سیما، از ادامه پخش بحث این دو، بنی صدر خواستار انجام آن در دانشگاه شد و یکی دو جلسه ای هم در دانشگاه تربیت معلم آن را ادامه دادند.»

خسرو صدری گفته است:

« "مناظره"، در کشور ما، چه آن نوعش که در سال های اول انقلاب شاهد بودیم و چه نوع اخیرش در انتخابات جنجالی ریاست جمهوری، بیشتر به یک "دوئل"، شباهت دارد. التهاب و عصبیت، بین هواداران و خود بحث کنندگان، چنان حاکم می شود، که حواشی بیشتر از ماهیت گفتگو و حقیقت، اهمیت پیدا می کند. به عنوان مثال، اکثردوستداران آن موقع آقای بنی صدر در بحث با زهرایی، که تمامی طیف های مذهبی را شامل میشد، ازآن همه گفتگو فقط به این جمله زهرایی که: "مشکل کشاورزی را یک شبه می توان حل کرد"، گیر داده و آن را جوک کرده بودند تا مجبور نباشند به ذهن خود، برای فهم باقی مباحث فشار آورند. و یا حالت تهوع فرخ نگهدار، در مناظره تلویزیونی را هنوز بعد از 30 سال، همین نحله های فکری، نشانه "کم آوردن مارکسیست ها در مقابل اسلام"، عنوان می کنند و کاری هم با خود مبحث ندارند.»

طبق http://www.habilian.ir/fa/legal/%D8%A8%D8%A7-%DA%86%D8%B4%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%9B-%D8%A8%D9%86%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%B1-1.html ، سمیه حسینی، 15 آذر 1389، درباره ی بنی صدر:

«بنی صدر سال ها قبل از انقلاب اسلامی زمانی که در پاریس دانشجوی اقتصاد بود، بارها به دوستانش گفته بود که «من اولین رئیس جمهور ایران خواهم شد.» ... در روز مناظره ی او با بابک زهرایی، اجتماع دانشجوها تا چمن های دانشگاه کشیده شد.»

سیدعباس سیدمحمدی:

ــ ظاهراً بابک زهرایی، نظراتی داشته، و ایشان با آن نظرش که عجیب غریب بوده، مشهور شده و در ذهن تعدادی از افراد باقی مانده است. البته ایشان تمام نظراتش عجیب غریب نبوده. طبق http://zamaaneh.com/parsipur/2009/10/post_323.html  یک نفر درباره ی بابک زهرایی گفته است: «در بحث‌های سیاسی به صراحت تأیید می‌کرد که با اتفاقات سیاسی جاری، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در شرف وقوع است. من اولین بار کلمه‌ی فروپاشی با مفهوم سیاسی امروزین‌اش را از بابک زهرایی در زندان شنیدم.» در http://www.eslahe.com/3306//زندگی%20نامه/خاطراتی-از-کاک-احمد/  درباره ی بابک زهرایی گفته اند: «پدر و پدربزرگش روحانی بودند.»

ــ در رقابتهایی مانند انتخابات، و در تحولات بزرگ اجتماعی، البته که خوب است نامزدها و رهبران حرفهای عاقلانه و حکیمانه بزنند، اما ظاهراً مردم و ملتها، با حرفهای عاقلانه و حکیمانه، خیلی تهییج نمی شوند در انتخابات و در تحولات بزرگ اجتماعی شرکت کنند، و چون نامزدهای انتخابات و رهبران تحولات بزرگ اجتماعی هم بالأخره از همان مردم و ملت هستند، و این مسئله را می دانند، یک مقدار، کم یا زیاد، وعده هایی را چاشنی ی سخنان خود می کنند، که قطعاً یا احتمالاً خودشان می دانند آن وعده ها عملی نمی شود. البته عده ای هم هستند همین جوری همین جوری استعداد دارند وعده های الکی بدهند.