صراط المستقیم قرآنی بابستن صراط المستقیم آزادی دست یافتنی است؟

                                                       بسم الله الرحمان الرحیم.

            ــــ دکتر سیدحسن امین، متولد 1327،  به نقل از http://www.iranianlawyers.com/spip.php?article66 :

            «به قضات انگلیسى این نوع آموزش داده مى شود که هنگام قضاوت، تقواى مدنى را رعایت کنند و بر اساس قانون، حق و انصاف رأى بدهند، مرعوب دولت وقدرت نشوند. [...] من خودم دهها پرونده داشتم که ازجهت حقوق بشر و یا حقوق شهروندى، دولت انگلیس را محکوم کردم. در ضمن مستقل بودن و شرافتمندانه عمل کردن من هیچگونه هزینه اى هم نداشت و درنتیجه انسان مى تواند شرف قضایى و استقلال قضایى اش را حفظ کند.»

            ــــ دکتر سیدحسن امین، در شماره ی 79 ماهنامه ی حافظ، اسفند 1389، طبق http://www.hafizmonthly.com/wp-content/uploads/2011/03/3-90-79.pdf ، در «سرسخن»، پس از ذکر خیر از مرحوم دکتر محمد مصدق و مرحوم دکتر سیدحسین فاطمی، سخنش را چنین به پایان رسانده است:

            «به ارواح ِ همه ی تلاشگران راه آزادی و مبارزان ضدّ استعمار و استبداد درود می فرستیم. روان آن بزرگان شاد و راه شان که صراط المستقیم آزادی و حقوق بشر و حقوق شهروندی ست، پر رهرو باد.»

            ــــ سیدعباس سیدمحمدی:

بنده صددرصد به لزوم رعایت تقوای الاهی و سفارش به تقوای الاهی معتقد هستم، ولی تذکری بدهم به خودم و عزیزان، که اگر در جامعه ای تقوای مدنی و تقوای اجتماعی و حقوق مردمان رعایت نشود (خصوصاً از طرف کسانی که خیلی غلیظ و دائماً سفارش می کنند به «تقوای الاهی») و اگر در این جامعه تقریباً تثبیت و تقریباً نهادینه نشده باشد و باور نشده باشد و پذیرفته نشده باشد و در عمل شاهدش نباشیم که راه و ابزار و شرط رسیدن به کمال نسبی ی انسان، «آزادی» است، به نظرم می توان به صحت سفارش به تقوای الاهی در چنین جامعه ای تردید کرد.

            آیا صراط المستقیم قرآنی، با مسدود کردن صراط المستقیم آزادی، دست یافتنی است؟

عزت الله سحابی: اردیبهشت 1380 زندان ، اردیبهشت 1390 بیمارستان

               بسم الله الرحمان الرحیم.

            الان شانزدهم اردیبهشت است. پریشب، چهاردهم اردیبهشت در وبسایت بهشت زهرا دیدم علی سحابی فرزند یداله در 30/02/1381 در بهشت زهرای تهران دفن شده است. قبل یا بعد از آن، در ویکیپدیای فارسی مدخل یدالله سحابی عکس آرامگاه یدالله سحابی را دیدم (و ظاهراً آرامگاهی که کنار مقبره ی ایشان دیده می شود مربوط به همسر ایشان است که قبل از خودش فوت کرده است). یدالله سحابی در 23/01/1381 فوت کرده است. با خودم گفتم شاید علی سحابی فرزند یداله سحابی، پسر دکتر یدالله سحابی ی معروف باشد. در گوگل نام علی سحابی را جست و جو کردم. در http://ayandenews.com/news/27585/ در خبر منتشرشده در تاریخ 14 اردیبهشت 1390 عیناً این مطلب بود:

            «همزمان با رفتن عزت الله سحابی به کما، عکسی از برگزاری نماز میت بر پیکر دکتر یدالله سحابی در بیست و پنجم فروردین 1381 منتشر شده است.

        از راست محسن کدیور ،مهندس عزت الله سحابی، دکتر احمد صدر حاج سید جوادی و مهندس علی سحابی که فراق پدر را تحمل نکرد و کمتر از چهل روز بعد درگذشت.»

            و در همان صفحه این عکس بود: 

               http://ayandenews.com/UserUpload/Image/5(105).jpg

            وقتی خبر را خواندم، که «... مهندس علی سحابی که فراق پدر را تحمل نکرد و کمتر از چهل روز بعد درگذشت»، مطمئن شدم علی سحابی فرزند یداله دفن شده در بهشت زهرا در تاریخ 30/02/1381 پسر آقای دکتر یدالله سحابی ی مشهور رحمت الله علیه است.

            بله.

            طبق http://www.ettelaat.net/Dastgha_g_asegara_d_migoeead.htm  عزت الله سحابی پس از آزاد شدن چنین گفته است:

            «من ابتدا چهار ماه در یک سلول انفرادی حدودا سه متری بسر بردم. پس از آن به مدت دو ماه به یک سلول انفرادی دیگر که کمی بزرگتر از سلول اول بود منتقل شده است. در اثر فشارهای زندان در 19 خرداد سال 1380 دچار عارضه قلبی شدم و به مدت 9 ماه در بیمارستان بقیه الله، در یک اتاق انفرادی بستری شدم که مامورین نیز در اتاق مجاور مراقب من بودند

            قاعدتاً یعنی ایشان در اردیبهشت 1380 در زندان بوده است.

            بله. عزت الله سحابی در اردیبهشت 1380 در زندان بوده، و پدرش (یدالله) و فرزندانش (حامد و هاله) نگران او بودند. الان در اردیبهشت 1390 عزت الله سحابی در بیمارستان در حالت کُما است و پدرش از دنیا رفته است و دخترش (هاله سحابی) در زندان است.

نفت و دیکتاتوری

              بسم الله الرحمان الرحیم. 

                                        http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/show_image.php?id=20578&SSOReturnPage=Check&Rand=0

            ظاهراً از مشهورات است که مهمترین دلیل یا یکی از مهمترین دلایل دیکتاتوری در ایران، وجود نفت است. سخنانی از دکتر فریبرز رئیس دانا را نقل می کنم، که مخالف ارتباط بین دیکتاتوری در ایران و وجود داشتن نفت است. سپس نظرات خودم را می گویم.

            فریبرز رئیس دانا ( در گفت و گوی بیژن مومیوند با او)، «نفت، حاکمیت ملی و دموکراسی»، ضمیمه ی روزنامه ی شرق با عنوان «راه ناتمام»، اسفند 1384، صفحه ی 21 (از صفحه ی 22—21):

            «[سؤال:] در چند سال اخیر نظریه ای در سطح حوزه های عمومی مطرح شده و آن این است [در اصل: و آن دین است] که یکی از علل دوام استبداد در ایران را وجود نفت معرفی می کند و این که اگر در ایران نفت وجود نداشت و دولت از نظر اقتصادی به درآمد نفت اتکا نداشت نمی توانست به استبداد و خودکامگی ادامه دهد.

            [جواب فریبرز رئیس دانا:] این نظر کاملاً اشتباه و غیر علمی است. مطالعات آماری هرگز چنین چیزی را نشان نداده است. اگر منظور این است که دولت بزرگ است و باید کوچک شود و مشارکتی و دموکراتیک شود، این زمین تا آسمان با حرف های راست های افراطی اقتصادی تفاوت دارد.

            [سؤال:] چون دولت درآمد خودش را دارد و به طبقات اجتماعی و مردم از نظر اقتصادی هیچ نیازی ندارد و می تواند ...

            [جواب فریبرز رئیس دانا:] نه این نظریات غیر علمی است و آلترناتیوی که می دهد گسترش بخش اختصاصی است ــ و نه خصوصی و مشارکتی. من از آلترناتیو این نظر شروع می کنم: 1 ــ ایراد این آلترناتیو این است که بخش خصوصی چقدر باشد. 50 درصد باشد، 60 درصد باشد این نظریه گنگ است و مشخص نمی کند که بخش خصوصی چقدر باشد دموکراسی می تواند بیاید. 2 ــ خانم زهرا آرات مطالعات آرمانی [سیدعباس سیدمحمدی: احتمالاً یعنی «آماری»] و اقتصادسنجی دقیقی که در یک کتاب چاپ کرده نشان داده که هیچ رابطه معنی داری بین اندازه دولت و بخش خصوصی با دموکراسی وجود ندارد برای روشن شدن مسئله نمونه هایی را بیان می کنم، بزرگترین بخش خصوصی را ترکیه دارد ولی ارتش مثل لاشخور هر آینه [سیدعباس سیدمحمدی: احتمالاً «هر آن»] می تواند فرود آید تمام آزادی ها را از بین ببرد و بارها این کار را کرده، اما بخش دولتی بسیار بزرگی را هند داشته و همیشه هم دموکراسی داشته. اسرائیل هم بخش دولتی بزرگی داشته اما همیشه سعی دموکراسی داشته. 3 ــ ایراد دیگر این نظریه این است که اصلاً نمی گوید منظورش از دموکراسی چیست ... من فکر نمی کنم دولت ونزوئلا دموکراتیک نباشد، با اینکه نفت هم در اختیار دارد. هوگو چاوس با 66 درصد آرا انتخاب شده چون طرفدار حزب زحمتکشان است دموکراسی نیست اگر طرفدار یاوه گویان مفت خور شکم فربه باشد دموکراسی است. نه آقایان اقتصاددان وابسته که تا دیروز از نولیبرال ها و حالا از نومحافظه کاران فرمان می برند نمی توانند بپذیرند که دموکراسی راست آن است که بتواند اقشار پایین را به بالا بیاورد و چون اقشار پایینی تا زمانی که عقب بمانند می توانند به دلیل محرومیت چوب لای چرخ آزادی بگذارند. دست کم نان و ضرورت های زندگی برایشان اولویت دارد. من معتقدم که دولت را باید دموکراتیک کرد نه این که چوب حراج به دارایی ملت زد. وقتی دولت دموکراتیک شود خود همان دموکراتیزه شدن جامعه نشان می دهد که بخش خصوصی چقدر و بخش دولتی چقدر باشد. اقتصاددانان راست گرای چهارده امضایی الان نمی توانند بگویند حد نهایی کدام است چون آنها دموکراتیک نیستند باید در یک نظام دموکراتیک نمایندگان کارگران، دهقانان، زحمتکشان بنشینند و اندازه را تعیین کنند. آقایان معتقد هستند که چون دولت بزرگ است دموکراسی به وجود نمی آید. حضراتی که یک بار پای یک بیانیه و سندی را که از آزادی یک زندانی سیاسی و از دموکراسی دفاع می کند دفاع بکند امضا نکرده اند چگونه می خواهند به مردم بگویند طرفدار دموکراسی هستند. آن هم از راه حذف وظایف دولت برای رفاه و زندگی مادی مردم محروم. این آقایان دستمزد بگیر از جریانی هستند که سال ها در این کشور آزادیخواهان را متوقف کرده.

            ... علت این که درآمد نفت خوب کانالیزه نشده غیر دموکراتیک بودن اقتصاد ما است. ما اقتصاد مشارکتی می خواهیم، ما دموکراسی مشارکتی و مشارکت توده ها را در زندگی می خواهیم. چوب حراج زدن به منابع نفتی به نفع چند سرمایه دار بی سواد و پرخواه راه حل نیست بلکه دموکراتیزه شدن تمام عیار اقتصاد و جامعه راه حل نهایی است. آن چیزی که نطفه های اولی ای از آن در زمان زنده یاد دکتر مصدق شکل گرفت.»

            پایان نقل سخنان دکتر فریبرز رئیس دانا.

            در گوگل یازده اردیبهشت 1390 جست و گوی زهرا آرات چهار نتیجه داد که هر چهار نتیجه فیلتر است. در http://www.tabja.com/Negaresh/negaresh%201/raisdana.htm چنین است: «حاضری دیگر در خصوص ارتباط انباشت سرمایه، دموکراسی و امپریالیسم پرسید که وی در پاسخ گفت در تحقیقات تز دکترای یک اقتصادسنج به نام زهرا آرات با اشاره به استدلالات معینی آمده، اینکه سرمایه داری و گسترش بخش خصوصی دموکراسی به ارمغان می آورد در آمار غلط است. او دلیل اورده بود که سرمایه گذاری خصوصی در ترینیداد و توباگو، اسرائیل و هند نبوده اما آنها دموکراسی خوبی را تجربه کرده اند و برعکس آنان ترکیه. اما از نظر من سرمایه داری ضامن دموکراسی نیست، زمان رفسنجانی 35 درصد، زمان خاتمی 54 درصد و اینک بیش از 65 درصد اقتصاد خصوصی است اما چرا منجر به دموکراسی نمی شود؟ آب زیر کاه هستند و به روی خودشان نمی اورند و می گویند خصوصی سازی نشده! نگاه کنید به اتاق بازرگانی و امثالهم و انتخابات شان و فعالیت های شان. اما تنها کسانی که چوب لای چرخ ازادی می گذارند همین ها هستند. از نظر من بورژوازی نیست که دموکراسی می اورد، تشکل های چپ، کارگری، زنان و دانشجویان هستند که به سوی دموکراسی رهنمون می شوند. در مورد امپریالیسم هم نمی توان لزوما گفت هرکس که با امپریالیسم مخالف است، موافق دموکراسی است.»

            نظر سیدعباس سیدمحمدی:

            من گمان می کنم عمر دیکتاتوری در ایران و در جهان، بیشتر از عمر نفت است. صدها سال قبل از این که نفت باشد، ایران دیکتاتوری بوده. شاید الان در دنیا، نفت است که در چنگال دیکتاتورها و مافیاهای اقتصادی و مافیاهای قدرت است. نفت که زبان ندارد. نفت که جان ندارد. ما انسانها هستیم که می توانیم از ابزار نفت، برسیم به جامعه ای خوب، و برسیم به جامعه ی دیکتاتوری. من گمان می کنم دلیل اصلی ی دیکتاتوری در ایران، نفت نیست. گمان می کنم از بس این مطلب گفته شده و شنیده شده که «علت دیکتاتوری در ایران نفت است» و چون ماها معمولاً چیزی را که زیاد بگویند و زیاد بشنویم قبول می کنیم، پذیرفته ایم که تقصیر بر گردن نفت است. البته من قسمتهائی از سخنان دکتر رئیس دانا را هم با دیده ی تردید نگاه می کنم. توضیح می دهم.

            دکتر فریبرز رئیس دانا درباره ی ارتباط نفت و دیکتاتوری در ایران با قاطعیت فرموده است: «کاملاً اشتباه و غیر علمی است. مطالعات آماری هرگز چنین چیزی را نشان نداده است.» خُب. غیر علمی، طبق کدام علم؟ از دید علم اقتصاد، غیر علمی است؟ از دید علم جامعه شناسی، غیر علمی است؟ از دید علم سیاست، غیر علمی است؟ مطالعات آماری، چه قدر توانائی دارد که ارتباط داشتن بین نفت و دیکتاتوری را، نشان بدهد؟ همچنین مطالعات آماری ی یک نفر اقتصادسنج محترم به نام خانم زهرا آرات، در بحثی به عظمت ِ ارتباط داشتن یا نداشتن نفت و دیکتاتوری، این اندازه سندیت و اهمیت و وجاهت دارد که کلاً نفی کند ارتباط نفت و دیکتاتوری در ایران را؟

            البته تکرار می کنم من دلیل اصلی ی دیکتاتوری در ایران را نفت نمی دانم، و شاید اصولاً دلیل اصلی اش «یک دلیل» نباشد، که ما دنبال آن «یک» دلیل بگردیم. ولی ارتباط بین نفت و دیکتاتوری را کلاً هم مردود نمی دانم.

نیکی کنید ، خداوند نیکوکاران را دوست دارد

                   بسم الله الرحمان الرحیم.

            وَ أحسِنوا إنّ اللهَ یُحِبُّ المُحسِنینَ / و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد (بقره، 195، ترجمه ی فارسی از بهاء الدین خرمشاهی). 

                             http://www.tehrannama.com/uploads/posts/2011-02/1296744031_657277-travel_picture-racial_tolerance.jpg

آیا هنر بودن ورزش جودو به این است که دست به پای حریف نخورد؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            در قوانین جدید جودو، گمان کنم یعنی از حدود سال ۱۳۸۸، غیر از موارد استثنائی، نمی توان پای حریف را با دست لمس کرد. در صورت تمایل به گفت و گوی بنده و آقای مهدی اصغری (متولد 1961، کمربند سیاه جودو (دان 5؟)، تحلیلگر و نویسنده ی جودو) در ذیل http://www.persianjudo.com/?p=828#comment-260 توجه کنید:

1.                               seyyed abbaas seyyed mohammadi says:

20/04/2011 at 3:42 am

سلام علیکم
ممنون می شوم جواب سؤالم را از طریق ایمیلم بدهید
آیا قوانین جدید جودو
جدید یعنی از حدود یک سال قبل به این طرف
که در جودو اصولاً نمی توان پای حریف را لمس کرد
آیا واقعاً به زیبائی ی جودو اضافه کرده است؟
من وقتی تمرین می کنم و می دانم دستم حق ندارد به سمت پای حریف برود
احساس گیجی بهم دست می دهد
آیا حرفهایی که می زنند
که جودو شده بود کشتی
و زیبائی ی جودو از بین رفته بود
و این قانون جدید را گذاشتند
این حرفها درست است؟
با احترام
seyyed_mohammadi@yahoo.com
تهران
سیدعباس سیدمحمدی

Mehdi Ascari says:

21/04/2011 at 5:53 am

برای همین اسم این ورزش را گذاشتند هنر..هنر جودو.سابقا فنون کشتی سامبو و کشتی آزاد و فرنگی در جودو استفاده میشد و به همین دلیل اروپائیان بخت زیادی برای تصاحب مدال داشتند. هم اکنون بیشتر فنون ژاپنی و به همین دلیل هم ژاپنیها تمام مدالهارو درو کردند.کلیه فنون پرتابی زیبا هستد. مسلما ما جودوکاها بیشر روی فنون اصلی حساسیت داریم ..اوچی ماتا یا کوچیگاری..کاتاگروما واقعا هیجان انگیزند.

seyyed abbaas seyyed mohammadi says:

26/04/2011 at 10:39 pm

سلام علیکم 

[..........]
من قبلاً هم برای شما کامنت گذاشتم و درخواست کردم از طریق کامنت وبلاگم یا از طریق ایمیلم جواب بدهید
اما شما مثل این که
 
……… 

به هر حال لطف کردی جواب دادی
اما راستش جواب شما فرقی با جواب کلیشه ای ی مربیان جودوی من در تهران ندارد
این چه ورزشی است که هنر بودنش به این است که دست شما به پای حریف اصلاً برخورد نکند
کسی مگر گفته بود جودکاها روی فنون پرتابی و اوچی ماتا و کاتا گوروما حساسیت نداشته باشند؟
الان مبارزه در جودو شده کاریکاتور

ببخشید
بهتر نیست نوشابه برای خود باز نکنیم؟
جودو هنر است؟
کاراته چغندر است؟
کشتی چغندر است؟
تکواندو چغندر است؟
جودو همین جوری همین جوری اش ظاهراً در دنیا کمترین طرفدار را دارد در میان ورزشهای رزمی
حالا واقعاً زعمای کودوکان یا فدراسیون جهانی ی جودو هنر به خرج دادند تا این جودوی کم طرفدار را آئین نامه کنند که نکند دستتان بخورد به پای حریف
و اگر اعتراض شد و سؤال شد
جواب بدهند که
آخه برای همین اسم این ورزش را گذاشتند هنر؟
آیا کشتی ی فرنگی از کشتی ی آزاد هنرتر است، چون دست به پای حریف نمی خورد؟

شما خودت یک مقدار تناقض هست در سخنانت
ابتدا می گوئی این ورزش را هنر نامیدند
بعد می گوئی جودو طوری بود که اروپائیها مدال می گفتند و حالا با قوانین جدید ژاپنیها مدالها را درو می کنند
خب
بالأخره مقصود از قوانین جدید این است که این ورزش
هنرتر
بشود یا این است که مدالها را کمتر اروپائیها و بیشتر ژاپنیها کسب کنند؟

جودو ذاتاً یک مقدار شباهت دارد به کشتی آزاد و یک مقدار شباهت دارد به کشتی فرنگی و یک مقدار شباهت دارد به سامبو
خب طبیعی بود در جودو تکنیکهایی ببینیم که به فنهای کشتی شباهت داشته باشد
اما خب جودو تکنیکهایی داشت خاص خودش
چرا جودو باید خجالت بکشد که تعدادی تکنیک دارد که شبیه کشتی است؟
راهش این است جودو بیشتر از این که شبیه کشتی ی آزاد باشد بشود شبیه کشتی ی فرنگی؟
حالا خجالت نمی کشد دیگر؟
حالا خود را هنرتر می داند؟

علاقه داشتم می شد جز با جناب عالی
با افرادی مانند آقای بهروز سرشار که قاعدتاً پخته تر و جامعتر از جناب عالی هستند صحبت می کردم و ایشان نظرشان را راجع به این مسائل می فرمود

با احترام
تهران
سیدعباس سیدمحمدی