بسم الله الرحمان الرحیم.
چه ما بخواهیم چه ما نخواهیم، طبیعت همواره دگرگون می شود. به همین ترتیب، شاید نوعی کمال باشد، اگر، چه طبیعت بخواهد و چه طبیعت نخواهد و چه بهار باشد و چه پائیز باشد و چه روز باشد و چه شب باشد، ما هم، اگر نه همواره، اما گاه به گاه، دگرگون شویم، البته یعنی بهترگون شویم. تفاوت انسان با طبیعت، شاید این باشد که:
طبیعت همواره «دگرگون» می شود، و در دگرگون شدنش مجبور است، و دگرگون شدنش ظاهراً نه کمال است و نه نقص. اما انسان، در دگرگون شدن یا نشدنش مختار است (الان نمی دانم نظریه ی حرکت جوهری ردکننده ی این سخن هست یا نه (امیدوارم دوستداران فلسفه ی صدرا از «نظریه» نامیدن حرکت جوهری خشمگین نشوند، و آیا فرقی هست بین طرفداران نظریه ی تکامل داروین آنگاه که از «نظریه» نامیده شدن دیدگاه علمی ی مطلوب خود ناخرسند می شوند، و طرفداران فلسفه ی صدرا آنگاه که از «نظریه» نامیده شدن دیدگاه فلسفی ی محبوب خود ناراحت می شوند؟)) و دگرگون شدنش می تواند به شکل «بهترگون» شدن باشد و می تواند به شکل «بدترگون» شدن باشد.
بسم الله الرحمان الرحیم.
طبق http://www.heraldsun.com.au/news/world/daughter-killed-over-mini-skirt/story-e6frf7lf-1225697226121 مورخ 13 آوریل 2009، یک پدر به افرادی پول داد تا دختر 21 ساله ی او را به دلیل «پوشیدن دامن کوتاه» بکُشند. متن کامل خبر:
AN Azeri immigrant in Russia's northern city of Saint Petersburg has been charged with hiring hit men to kill his 21-year-old daughter for wearing a mini-skirt
The man's arrest follows the detention last week of two other citizens of Azerbaijan, a majority Muslim state in the Caucasus, who confessed to murdering the girl, a university medical student
“They admitted to being paid 100,000 rubles ($4140) by the girl's father. They said he wanted to punish his daughter for flouting national traditions and wearing a mini-skirt,” a police source told said today
The girl was abducted on the street in Russia's second city on March 8, taken to the outskirts of Saint Petersburg and then shot twice in the head, the source said
Russia has experienced a revival of conservative religious tradition since the fall of the Soviet Union both within its Russian Orthodox and large Muslim communities
The
بسم الله الرحمان الرحیم.
طبق منابع اینترنتی آقای میراسماعیل موسوی خامنه پدر آقای مهندس میرحسین موسوی خامنه و از خویشاوندان رهبر جمهوری ی اسلامی ی ایران در تاریخ دهم فروردین 1390 درگذشت. درگذشت ایشان را به تمام بازماندگان ایشان خصوصاً آقای مهندس میرحسین موسوی خامنه تسلیت عرض می کنم و برای ایشان رحمت و مغفرت الاهی آرزو می کنم.
تعدادی از هموطنان ما، شیعه و سنّی و مسیحی و زرتشتی و یهودی و ...، هنگام جنگ عراق علیه ایران، رفتند و جنگیدند و کشته شدند و مجروح شدند و جانباز شدند و مفقودالاثر شدند، و امروز عزیزانی که خود را «هیئت رزمندگان اسلام» می نامند، خبر درگذشت یکی از سادات که پدر رئیس هیئت دولت ایران در زمان جنگ عراق علیه ایران است را به صورت «پدر یکی از سران فتنه درگذشت» ذکر می کنند:
وبسایت هیئت رزمندگان اسلام در http://www.e-heyat.com/fa/73/1882,%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%AA%D9%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA.aspx مورخ 11/01/1390 زمان 11:35:14 عیناً چنین خبری منتشر کرده است:
«به گزارش محرمانه نیوز؛ حاج سید میراسماعیل موسوی صبح امروز به دلیل کهولت سن دار فانی را وداع گفت؛ فوت پدر خاندان موسوی دستاویزی شد تا عوامل جریان سبز از آن برای رسیدن به مقاصد سیاسی و گروهی خود بهره گیری کنند.
در همین راستا سایت های ضد انقلاب و منتسب به جریان سبز با سوء استفاده از فوت حاج میراسماعیل موسوی فوت نام برده را سیاسی کرده و برای تحقق اهداف خود از هواداران موسوی برای ایجاد شورش و آشوب دعوت به عمل آوردند.
بعدازظهر امروز چهارشنبه میرمحمود موسوی طی تماسی با میرحسین موسوی از برادر خود خواست تا فوت پدرشان را سیاسی نکنند و اجازه دهند مراسم بزرگ خاندان موسوی با عزت و صولت لازم برگزار شود.
در این میان میرمحمود موسوی از اینکه هواران میرحسین موسوی فوت پدرشان را دستاویزی برای تحقق اهداف سیاسی خود قرار داده اند به شدت ابراز نارضایتی کرده و از موسوی خواست از آنجایکه حاج میراسماعیل موسوی در خامنه از منزلت رفیعی برخوردار است اجازه ندهد فوت ایشان سیاسی شود.
بسم الله الرحمان الرحیم.
ظاهراً تعدادی از ما مسلمانها، با استناد به تعدادی از آیات قرآن و استناد به تعدادی احادیث، دست و دلبازانه و راحت و ریلکس، آماده ی زدن و کشتن و قلع و قمع کردن و حرامزاده نامیدن افراد و ناسزا گفتن و خط و نشان کشیدن و اعدام کردن و مصادره کردن اموال افراد و ملعون نامیدن افراد و جهنمی نامیدن افراد و ... هستیم. شاید در ادیان دیگر هم به استناد کتاب مقدسشان شاهد این رفتارها باشیم. شاید در میان بیدینان و بیخدایان هم شاهد این رفتارها باشیم.
بنده موافق این نیستم که هرگز شدت عمل و تنبیه و مجازات نباشد، اما قائل به رعایت انصاف و رعایت عدالت و رعایت احتیاط و حق دفاع متهم هستم.
بنده گمان می کنم اگر عقل انسان و اخلاق انسان به میزانی از پختگی و عمق نرسد، هم ممکن است در «رحماء» (رحماء بینهم) درست رفتار نکند و از تعادل و اعتدال خارج شود، و هم ممکن است در «اشداء» درست رفتار نکند و از تعادل و اعتدال و انصاف خارج شود.
در آنچه راجع به مرحوم آقای طالقانی نقل می کنم، مشخصاً به این تعبیر نویسنده ی مقاله نظر دارم، که درباره ی مرحوم طالقانی گفته است «در اشداء هم منصف بود». البته من نمی دانم مرحوم طالقانی دقیقاً چه اندازه مشمول این وصف می شده است.
در http://www.fardanews.com/fa/news/139945 در تاریخ 15 اسفند 1389 درباره ی مرحوم آقای سیدمحمود علائی طالقانی چنین نوشته اند:
«این همان مردی است که جرات نداشتند به او دستبند بزنند. در زندان عبایش را از او نگرفتند و وقتی میگفتند آقا رئیس زندان را کار دارد مدتی طول نمیکشید که رئیس میآمد. هم آن طور بود و هم این طور. قرآن است دیگر. رحماء بینهم اشداء علی الکفار. در این اشداء هم منصف بود «رحیم علی خرم و مقدم، رئیس ساواک را گرفته بودند و آورده بودند دفتر. آقا میگفت این را الکی گرفتهاند. توی این شلوغ پلوغیها او را کرده بودند رئیس ساواک. یکی دو باری هم به خدا بیامرز خلخالی اعتراض کرد که، «آقا! این جوری صحیح نیست».
بسم الله الرحمان الرحیم.
روزهای پایان سال 1389 و روزهای اول سال 1390 گرفتار و بی تلفن و بی اینترنت بودم. هم، زمان گذشته است و فکرم متمرکز نیست و حالم یاری نمی کند بتوانم مانند سالهای قبل پیام نوروزی بدهم، هم خلاف مروّت می دانم عین خیالم نباشد زندانیان سیاسی و خانواده ی های زندانیان سیاسی و فرزندان و خانواده ی آقای ... و آقای ... اندوهگین و غمگین و چشم انتظار باشند، و من جهان را فرخنده و خجسته ببینم. همچنین در روز اول یا دوم فروردین 1390 عالِم ِ شیعه آقای محمد صادقی اصفهانی مشهور به محمد صادقی تهرانی درگذشت. بنده از مکاتبه هایم و گفت و گوهایم و دیدارهایم با ایشان بسی بهره ها بردم. خدا مرا ببخشد که نتوانستم در مراسم تشیع و تدفین ایشان در قم حاضر شوم.