بسم الله الرحمان الرحیم.
در http://www.facebook.com/groups/273700679405690/?ref=ts&fref=ts سلسله نوشته هایی است که «کلاس رایگان آموزش کیهان شناسی اسلامی» نام دارد.
فردی به نام Dante Demon که ظاهراً معلوم نیست کی هست، از کتابی به نام تبیین جهان و انسان از فردی به نام استاد مرتضی رضوی، درسهای «کیهان شناسی اسلامی» را ارائه می کند. جلسه ی اول درباره ی «پیدایش جهان» است، و در جلسه ی دوم «پایه و اصول کیهان شناسی اسلامی» را درس می دهند. آقا یا خانم Dante Demon فقط قسمت بخش «جهان شناسی 1 و 2» از کتاب استاد مرتضی رضوی را تدریس می کند، و علاقه مندان می تواند کتاب را دانلود کنند و بخشهای «خداشناسی» و «انسان شناسی 1 و 2» را خودشان مطالعه کنند. (کتاب را https://www.facebook.com/download/372183712854143/Human%20and%20Universe%20Explanation.pdf می توان دانلود کرد.)
طبق http://nooromahdi.ir/forum/printthread.php?tid=4125 :
«سرقت علمی دردآور و البته شرم آور توسط استفن هاوکینگ. - fazel7 - ۶-۱۱-۱۳۹۱ ۱۱:۳۴ عصر
==========================================
دقیقا در روز یکشنبه سوم اسفند 1376 – بیست و دوم فوریه 1998 میلادی در پی انتشار خبری با عنوان « ارائه نظریه جدیدی در مورد پیدایش کائنات » به نقل از خبر گزاری رویتر از لندن که در آن، دو دانشمند انگلیسی به نامهای استفان هاوکینگ و نیل توروک ادعا کرده بودند « کائنات پیش از انفجاری بزرگ در 12 میلیارد سال پیش به اندازه یک نخود بیش نبوده است» ، آقای دکتر مرتضی رضوی در نامه ای خطاب به رئیس دانشگاه کمبریج (که در روزنامه ایران و روزنامه جمهوری چاپ شد) تاکید کرد که این نظریه برای نخستین بار توسط وی ارائه شده و دو دانشمند انگلیسی مذکور این نظریه را از کتاب ایشان به نام تبیین جهان و انسان ( که در سال 1372 چاپ و منتشرنموده و چهار نسخه از آن را چهار سال قبل از انتشار این خبر برای دانشگاه کمبریج و برخی دانشگاه های دیگر اروپایی ارسال کرده ) اقتباس نموده اند.
استاد مرتضی رضوی در همان نامه ضمن گلایه از دو دانشمند مذکور ، که عین الفاظ کتاب ایشان را به کار برده اند بدون آنکه نامی از ایشان ذکر شود ، پیش بینی نموده بودند که دو اصل مهم دیگر این نظریه را از کتاب « تبیین جهان و انسان » رفته رفته توضیح خواهند داد و یک تئوری تمام عیار ارائه خواهند نمود.
اکنون با گذشت چند سال از انتشار و ارائه نظریه مذکور ، پیش بینی استاد مرتضی رضوی تحقق می پذیرد و نه تنها آن دو اصل مهم تحت عنوان « آیا جهان زائیده یک جهان قبلی است » بلکه در روند تدریجی و فرسایشی کل محتوای کتاب و تمامی نظریات علمی که از منبع پر فیض قرآن و احادیث اهلبیت عصمت و طهارت علیه السلام استخراج گردیده است از سوی پژوهشگران و اندیشمندان دانشگاه کمبریج و دیگر آکادمی های نجوم و کیهانشناسی و فیزیک نظری در کشورهای غربی به سرقت می رود.
در کتاب تبیین جهان و انسان نوشته استاد مرتضی رضوی می خوانیم:
- « ماده و انرژی جهان ثابت (مقدار ثابت) نیست و برای همیشه به مقدار آن افزوده می شود. و به صورت مستمر در مرکز عالم و کائنات « ایجاد» می شود. دقیقا به همان صورت که ماده اولیه جهان در آغاز «ایجاد» شده است.
- « گسترش جهان «بادکنکی» نیست. بلکه از مرکز جهان دائما ایجاد می شود و جهان به اصطلاح می خورد و فربه می شود.»
- «بیگ بنگ های متعدد (شش انفجار بزرگ) بر جهان گذشته است و از آخرین بیگ بنگ و انفجار عظیم، سیزده میلیارد و ششصدو شصت و هشت میلیون و هفت صدو پنجاه هزار سال (000/750/668/13) سپری گشته است.»
- « جهان در آینده ، در هر هیجده میلیارد و دویست و پنجاه میلیون سال (000/000/250/18) یک بار دچار بیگ بنگ و نباء عظیم خواهد شد.»
- « مجموع شش شبانه روز ( شش بیگ بنگ ) را به میانگین ده و پانزده میلیارد یعنی (000/000/500/12) اضافه کنیم رقم (000/000/500/231) سال به دست میآید. که تخمیناً مجموع عمر جهان از «ایجاد» تاکنون میباشد. و قبل از آن روزی بود روزی نبود، غیر از خدا چیزی نبود.»
- اصل « ایجاد » و « ایجاد مداوم » با قانون لاوازیه و نسبیت انیشتین تعارض و تنافی ندارد. چرا که این قانون ناظر به ماده و انرژی است و مشمول مرحله « ایجاد ماده » و « ایجاد انرژی » نمی شود.»
- استاد مرتضی رضوی با تمام شجاعت اعلام می نماید : « که تمامی این اصول اعجاز علمی قرآن و شمه ای است از خزانه بی پایان « مکتب امام صادق» علیه السلام.»»
نویسنده ی وبلاگ:
ظاهراً استاد مرتضوی رضوی، که بر اساس کتاب او، کیهان شناسی ی اسلامی توسط استاد Dante Demon تدریس می شود، آیت الله (آیت الله و دکتر؟) مرتضی رضوی است، که وبسایت http://www.binesheno.com/index.php برای ایشان است. متولد 1326 هستند. وقتی نام و عکس ایشان را دیدم، مبهماً خاطرم آمد ایشان هانری کربن را جاسوس و ... نامیده بود. وقتی در وبسایت ایشان «کربن» را جست و جو کردم، مطمئن شدم که اشتباه نکرده ام و ایشان همان فرد است.
من واقعاً نمی دانم، آقای آیت الله مرتضی رضوی، بر اساس مکتب امام صادق علیه السلام، چه گونه رسیده به کشفیات و نظریات کیهان شناختی، و استیون هاوکینگ هم آمده ناجوانمردانه سرقت علمی کرده و آراء آقای مرتضی رضوی را به اسم خودش چاپ کرده.
من در برابر دانشمندان غربی و هاوکینگ و دیگران خودم را نباخته ام و ان شاء الله نمی بازم، و اصولاً «علم» عرصه ی خودباختگی نیست، اما آخر این حرفها چیست؟ اصلاً کیهان شناسی ی اسلامی یعنی چی؟ هاوکینگ و آکسفوردیان و کیمبریجیان، نظرات کیهان شناختی ی خود را از کتابهای شاگردان مکتب اهل بیت دزدیده اند و قاپیده اند؟
اصولاً، کتابها و مقالاتی که علما درباره ی کیهان شناسی و این مسائل می نویسند، در حدی که من دیده ام، و به نظر من، سطحشان بسیار نازل است، اما مؤلفانشان ظاهراً گمان می کنند نوشته هاشان در حد فوق دکترا است.
بنده وقتی کتاب ستارگان از دیدگاه قرآن نوشته ی حضرت آیت الله محمد صادقی تهرانی رحمت الله علیه را خواندم، به ایشان گفتم ای کاش شما این کتاب کم ارزش (بی ارزش؟) را نمی نوشتید. ایشان به من فرمود مرحوم علامه طباطبائی به ایشان گفته بود چنین کتابی بنویسد. بنده عرض کردم ترغیب شدن شما از سوی مرحوم علامه طباطبائی، کتاب کم ارزش (بی ارزش؟) شما را، باارزش نمی کند. البته مرحوم آیت الله محمد صادقی تهرانی نقدها و نظرهای مخالف را شجاعانه می شنید. امیدوارم من بتوانم در نقدپذیری و انتقادپذیری، از ادامه دهندگان راه ایشان باشم.
من نمی گویم علمای دین حق ندارند در مباحث علوم تجربی سخن بگویند. حرف من این است در مباحث علوم تجربی، باید به زبان همان علوم، سخن گفت.
حدود سیصد و پنجاه سال قبل، وقتی رابرت بویل، قانون بویل (قانون بویل ـ ماریوت) را کشف کرد، چند دستیار در انجام دادن آزمایشها و انجام دادن محاسبات به او کمک می کردند و بویل ثروت در اختیارش بود برای انجام دادن این کارها. الان، نظریات افرادی مانند هاوکینگ، بدون در اختیار داشتن رصدخانه و آزمایشگاههای مجهز و چند دستیار، به دست نمی آید. و نظریاتشان ممکن است غلط هم از کار درآید. آقای استاد مرتضی رضوی، کدام رصدخانه و کدام آزمایشگاه در اختیارش بوده و بر چه اساسی متوجه شده «مجموع شش شبانه روز (شش بیگ بنگ) را به میانگین ده و پانزده میلیارد یعنی (000/000/500/12) اضافه کنیم رقم (000/000/500/231) سال به دست میآید که تخمیناً مجموع عمر جهان از «ایجاد» تا کنون میباشد و قبل از آن روزی بود روزی نبود، غیر از خدا چیزی نبود»؟ بله؟ آیا از احادیث امامان ما علیهم السلام، این کشفیات فیزیکی به دست آمده؟
بسم الله الرحمان الرحیم.
مرحوم ستار بهشتی، طبق گفته ها، کارگر بوده. کارگر و وبلاگ نویس. من هرگز ندیده بودم وبلاگ ایشان را. اما ناگهان، پایان تلخ داستان زندگی ی او، و کلمات بسیار شجاعانه که ظاهراً ایشان به قلم و زبان آورده، نَقل محفلهای انسانی شد.
فردی با نام جعلی ی ایماگر، سالها است با مقید بودن به زندگی با نام جعلی، وبلاگ نویس است، و اگر اشتباه نکنم، یک بار مضموناً گفته بود شاگرد برجسته ی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی است. دو سه شب قبل در صفحه ی اینترنتی ی یکی از رفقایم، دیدم از ایماگر (که از بلاگسکای به بلاگسپات رفته است) چنین نقل کرده بود: «سخن گفتن از فقدان کامل مشروعیّت نظام از مدّتها پیش بیحاصل یا تحصیل حاصل بوده است؛ خطابم رو به اصلاحطلبان مسلمانی است که خود را پیرو کسی میدانند که شنیدن خبر ربودن گوشوار و خلخال را در خور اندوهی مرگآور میدانست. مرگ پیشکش، توان خروش، اعتراض یا انتقاد هم ندارید؟ برخاستن از سر سفرهی چرک حاکمیّت و شریکنشدن در این بزم خونین چطور؟ یک کارگر سادهی وبلاگنویس را زیر شکنجه میکشند و خیلی خونسرد میگویند که قبر بخرید و جنازه تحویل بگیرید؛ ما مستحقّ این تحقیریم»
من در صفحه ی اینترنتی ی رفیقم، نوشتم: «آخه ایماگری که سالیان سال است با هویت جعلی در اینترنت مطلب می نویسد، یه خرده عجیب نیست بشود آموزش دهنده ی شجاعت و حریت و قیام علیه ظلم؟؟»
و می گویم:
خدا را شکر می کنم از کسانی نیستم که پشت دیوار پنهانند و از آن مخفیگاه پیغامهای «شجاع باشید» و «مولا علی چنان فرموده» و «غیور باشید» و «به پا خیزید» صادر می کنند.
و می گویم:
هرچند مولا علی فرموده است به سخن بنگرید و نه به سخنگو، اما هرگز این فرمایش آن دریای علم و دریای شجاعت، معیارهای شناختن انسانهای بزرگ و شجاع و انسانهای کوچک و بزدل را تغییر نمی دهد.
و می گویم:
چه قدر مضحک است! فردی که سالیان سال با هویت جعلی در اینترنت زندگی کرده، ملت را به هیجان بیاورد و بگوید «مرگ پیش کش، توان خروش، اعتراض یا انتقاد هم ندارید؟» جمع کن خودتو! پشت دیوار پنهان شده ای، و اظهار شجاعت می کنی؟! ملت را چی فرض کردی؟ تو پشت دیوار باشی، و از سوراخ دیوار، بیرون را ببینی، و ملت قیام کنند؟!
بسم الله الرحمان الرحیم.
ــ حدود یک سال قبل، در حماسه ای دیگر، تعدادی از هموطنان ما در انتخابات مجلس شرکت کردند، و از بین افرادی که شورای نگهبان صالح دانسته بود، نمایندگانی را برگزیدند که وارد مجلس شوند. نمایندگانی که:
«در صورت ضرورت»
پرونده ی ستار بهشتی را بررسی می کنند.
(پارست دات کام، 19 آبان 1391، http://www.parset.com/News/ShowNews.aspx?Code=1539697 : «نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی: پرونده "ستار بهشتی" را در صورت ضرورت بررسی می کنیم»)
ــ چند ماه دیگر، در حماسه ای دیگر، تعدادی از هموطنان ما در انتخابات ریاست جمهوری شرکت خواهند کرد، و از بین افرادی که شورای نگهبان مجاز بداند رئیس جمهور جدید را انتخاب می کنند، و پرچم مقدس حضور در انتخابات از دستان ملت غیور نخواهد افتاد.
ــ به یاد هموطنمان مرحوم مغفور مظلوم ستار بهشتی، از زبان ملک الشعراء بهار:
ظلم ظالم، جور صیاد، آشیانم داده بر باد.
ــ حکایت ستار بهشتی ها، داستانک و داستان کوتاه و کوتاه مدت نیست؛ داستانی بَس بلند است و ادامه دار.
بسم الله الرحمان الرحیم.
دوشنبه 15 آبان 1351 مطابق با 29 رمضان 1392 (ماه رمضان 30 روزه بوده) و 6 نوامبر 1972 ساعت هفت صبح در تهران در زایشگاه فرح پهلوی متولد شدم. ظاهراً آن زایشگاه محل تولد کوروش رضا پهلوی پسر محمدرضا پهلوی بوده، و پس از تولد او، به نام مادرش (فرح) نامگذاری شده است. این بیمارستان الان بیمارستان شهید اکبرآبادی نام دارد. محل آن در خیابان مولوی ایستگاه باغ فردوس است.
برایم عجیب است، من که کنجکاو خیلی مسائل هستم، چه طور هرگز نرفتم و بیمارستان محل تولدم را ندیدم. بله. هرگز ندیدم این بیمارستان را.
به هر حال، امروز، 15 آبان 1391، چهل ساله شدم!
بسم الله الرحمان الرحیم.
سیدمحمودفریدون فاطمی، مترجم چند کتاب بود.
طبق http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8705190520 :
«19/05/87
«فریدون فاطمی» درگذشت
خبرگزاری فارس: «فریدون فاطمی» مترجم و ویراستار آثاری در زمینه فلسفه و علوم انسانی، پنجشنبه صبح در سن 58 سالگی درگذشت.
به گزارش خبرنگار ادبی فارس، «فریدون فاطمی» مترجم به دلیل یک بیماری مزمن ریوی پس از سالها بیماری در بیمارستان پارس درگذشت. مراسم تشییع این مترجم فردا ساعت 9 صبح از مقابل بیمارستان پارس واقع در بلوار کشاورز برگزار خواهد شد. همچنین مراسم بزرگداشت و ترحیم این مترجم فقید روز سهشنبه 22 مردادماه از ساعت 16/5 تا 18 در مسجد الرضا (ع) واقع در میدان نیلوفر منعقد میگردد. «فریدون فاطمی» در سال 1329 متولد شد. وی آثاری را در حوزههای فلسفه، تاریخ، سیاست، اقتصاد و جامعهشناسی ترجمه کرده است. از آثار او میتوان به «دانشنامه مزدیسنا: واژهنامه توضیحی آیین زرتشت»، ترجمه «پژوهشهای فلسفی» اثر لودویک ویتگنشتاین، «فلسفه تحلیلی در قرن بیستم» اثر اورام استرول، «اندیشههای هوسرل» نوشته دیوید بل، «دوگانگی واقعیت/ارزش» اثر هیلری پانتم، «پنجاه متفکر بزرگ معاصر، از ساختارگرایی تا پسامدرنیته» اثر جان لچت اشاره کرد. انتهای پیام/»
عیناً از http://www.ketabnews.com/detail-9019--0.html نقل می کنم:
«فریدون فاطمی نشر مرکز / امیرمهدی حقیقت
ده دوازده روزی از درگذشت فریدون فاطمی گذشته. او که همه به عنوان مترجم و ویراستار میشناسندش، مسئولیتی هم در نشر مرکز داشت و مترجمها و نویسندهها بیشتر با او طرف بودند و از وقتی کتابی را پیشنهاد میدادند تا وقتی میرفتند و آن قراردادهای سخاوتمندانه(!)ی نشر مرکز را امضا میکردند کس دیگری را نمیدیدند.
آن مرحوم البته آدم کمحرفی بود و زیاد توضیح نمیداد که چرا برخلاف قراردادهای بیشتر ناشران، قرارداد نشر مرکز چهار پنج صفحه است. زیاد توضیح نمیداد که چرا برخلاف بسیاری از نشرهای دیگر، در نشر مرکز فلان درصد از تیراژ بابت ضایعات کتاب کم میشود و فلان درصد از حقالتحریر بابت تبلیغاتی که نشر باید بکند (و نمیکرد و نمیکند البته). نمیگفت چرا توِ نویسنده یا مترجم باید پول این تبلیغات را بدهی و آنوقت بر خلاف تقریبا بیشتر نشرها، عملا همهی حقوق قانونی کتاب را برای همیشه واگذار میکنی و هیچ حقی در تقریبا هیچچیزی که مرتبط با کتابت باشد نداری. و اگر بعد از سالهای سال تجدید چاپ نشدن کتابت، اعتراضی کنی، باید همهی پول فیلم و زینک و خرت و پرتهای دیگر را تا قران آخر بدهی تا بتوانی کتابت را بگیری. توضیح نمیداد چرا هفتاد درصد بندهای قرارداد با «ناشر حق دارد» شروع میشود!
دربارهی چیزی که در کتابهای چاپ مرکز مینویسند «ویرایش تحریریهی نشر مرکز» هم کلامی حرف نمیزد. از نویسندهها و مترجمهایی که من میشناسم و با نشر مرکز کار کردهاند هیچکس دربارهی این پدیده چیزی نمیداند. بعدها، مثلا چندسال بعد شاید، تو میفهمی فلان آقا یا خانم، همهی این تحریریه است که ویرایش زورکی کتابت را به عهده داشته- مثل ادارهی ممیزی که مثلا چند سال بعد، میفهمی کتابت زیر دست فلانکس بوده که رد کرده یا روش چهارنعل تاخته.
آخرین بار حدود سال 82 بود که مرحوم فاطمی را بعد از چاپ کتابم، در میان گمشدگان، در دفترش دیدمش. نمیدانستم آخرین بار است که او را میبینم. خیال میکردم در میان گمشدگان بالاخره تجدید چاپ میشود و من برای تغییر طرح جلدش، با پیشنهادی، باز نزد او خواهم رفت. در میان گمشدگان تجدید چاپ نشد و فریدون فاطمی هم در گذشت. دنیای غریبی است.
روحش شاد.
امیرمهدی حقیقت
11/06/1387»