نان بربری

              بسم الله الرحمان الرحیم.

            پریروز، شش تیر 1390، در یک محفل علمی و فرهنگی نشسته بودم. تقریباً تماشاچی بودم. یک آقا که مدیر انتشارات بود، و می شناختمش، با یک آقا که دانشمند و نویسنده و مترجم بود و او را هم می شناختم، صحبت می کرد. درد دل می کرد و کمک می خواست. مدیر انتشارات گفت:

            «من سال 1373 قرار شد کتاب آقای دکتر ..... را چاپ کنم. صد و پنجاه هزار تومان دادم به ایشان. صد هزار تومان هم دادم کتاب را حروفچینی کردم. قرارداد هم داریم. متن کتاب هم کامل است. تایپ شده موجود است. الان هفده سال است دکتر ..... امروز فردا می کند که می آیم می نشینیم با هم چایی می خوریم و تکلیف کتاب را مشخص می کنیم. البته هنوز نیامده است. من پول حروفچینی را نمی خواهم. اما صد و پنجاه هزار تومان که سال 1373 بابت حق التألیف دادم به ایشان، من حساب کردم سال 1373 با 150000 تومان می شد 15000 نان بربری خرید، و من هم الان از دکتر ..... پول ِ 15000 نان بربری می خواهم. سال 1373 هر نان بربری 10 تومان بود و الان سال 1390 هر نان بربری 400 تومان است. الان 15000 نان بربری می شود شش میلیون تومان. دکتر ... شش میلیون تومان به من بدهد.»

            پایان نقل سخنان مدیر انتشارات.

            من که می شنیدم سخنان او را، و طوری هم بود هم با مدیر انتشارات آشنا بودم و هم با دانشمند مخاطب او، و طوری بود خود را مجاز می دانستم حرفی بزنم، گفتم: «آقای ... منطقت کاملاً قوی و درست است و نان بربری از طلا و از دلار هم مهمتر و همگانی تر است و حرفت قابل قبول است.»

رضایت خداورسول وائمه ی اطهاروامام امّت وبالأخره رضایت ملت ایران

                  بسم الله الرحمان الرحیم.

            [آیت الله حاج شیخ صادق خلخالی، خاطرات آیت الله خلخالی، تهران، نشر سایه، 1380، صفحه ی بعد از صفحه ی 534: آثار چاپ شدۀ مؤلف: 1 ـ سیر هنر و عرفان در اسلام، 3 جلد ... 7 ـ رسالۀ توضیح المسائل 8 ـ مختصر توضیح المسائل ... .

کتابخانه ی ملی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران: صادق خلخالی، رسالۀ توضیح المسائل، انتشار سال 1372، 568 صفحه، 5000 ریال.

کتابخانه ی ملی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران: صادق خلخالی، م‍خ‍ت‍ص‍ر الاح‍ک‍ام‌: م‍ن‍ت‍خ‍ب‌ ت‍وض‍ی‍ح‌ ال‍م‍س‍ائ‍ل‌ م‍طاب‍ق‌ ب‍ا ف‍ت‍وای‌ ص‍ادق‌ خ‍ل‍خ‍ال‍ی‌ دام‍ت‌ ب‍رک‍ات‍ه‌، [ق‍م‌]: دف‍ت‍ر ح‍ض‍رت‌ آی‍ت‌ال‍ل‍ه‌ ح‍اج‌ ش‍ی‍خ‌ ص‍ادق‌ خ‍ل‍خ‍ال‍ی‌، ۱۳۷۷.

کتابخانه ی ملی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران: صادق خلخالی، م‍ن‍اس‍ک‌ ح‍ج‌ م‍طاب‍ق‌ ب‍ا ف‍ت‍اوای‌ ح‍ض‍رت‌ آی‍ت‌ال‍ل‍ه‌ ص‍ادق‌ خ‍ل‍خ‍ال‍ی، [بی‌جا]: دف‍ت‍ر آی‍ه‌ال‍ل‍ه‌ ش‍ی‍خ‌ ص‍ادق‌ خ‍ل‍خ‍ال‍ی‌‏، ۱۳۷۴. ع‍ن‍وان‌ روی‌ ج‍ل‍د: اح‍ک‍ام‌ و م‍ن‍اس‍ک‌ ح‍ج‌ م‍طاب‍ق‌ ب‍ا ف‍ت‍اوای‌ ف‍ق‍ی‍ه‌ م‍ج‍اه‍د ح‍ض‍رت‌ م‍س‍ت‍طاب‌ آی‍ه‌ال‍ل‍ه‌ ح‍اج‌ ش‍ی‍خ‌ ص‍ادق‌ خ‍ل‍خ‍ال‍ی‌ دام‍ت‌ ب‍رک‍ات‍ه‌.

 

                                       رساله ی توضیح المسائل آقای صادق خلخالی

            آیت الله حاج شیخ صادق خلخالی، خاطرات آیت الله خلخالی، تهران، نشر سایه، 1380:

            ما به دفتر امام رفتیم و طبق معمول، از هر دری سخن به میان آمد و گفته شد: زمان آن فرا رسیده است که مقبرۀ پهلوی خراب شود (صفحه ی 341).

            ما حدود دویست نفر، با هم جمع شدیم و با بیل و کلنگ، به طرف حضرت عبدالعظیم به راه افتادیم.

            من در صحن مطهر حضرت عبدالعظیم، سخنرانی پرشوری ایراد کردم و گفتم: دورۀ قرار گرفتن بناهای زشت و زیبا در کنار هم، پس از انقلاب اسلامی ایران، دیگر به پایان رسیده و مردم مسلمان ایران نمی توانند در کنار مزار شهیدان به خون خفته و چهره های درخشان تاریخ اسلام، مانند حضرت عبدالعظیم، مقبرۀ جنایتکارانی مانند رضا خان و ناصرالدین خان و منصور و دودمان پهلوی را تحمّل نمایند. باید به هر وسیله ای که شده، مقبره های سردمداران کفر و الحاد تخریب شود.

            مردم لحظه به لحظه تبریک می گفتند و ابراز شادی می کردند. من حدود سه ربع ساعت برای مردم صحبت کردم و صحن حرم مملوّ از جمعیّت (صفحه ی 341) شد. با صدور فرمان حرکت به سوی مقبرۀ پهلوی، مردم بسیج شدند. آن ها در همان دقایق اوّلیه خیلی تلاش کردند، ولی در عمل مشاهده شد که مقبره به قدری محکم ساخته شده که هیچ بیل و کلنگی به آن کارگز نیست. البتّه، مواد منفجره و سایر لوازم را هم تهیه کرده بودیم. از طرف سازمان رادیو و تلویزیون هم آمده بودند تا فیلمبرداری کنند. مردم ستم کشیده از دست این دودمان، به ویژه سالخوردگان حضرت عبدالعظیم، بی اندازه فعّالیّت می کردند یکی سنگ ها را می شکست و دیگری پله ها را می کند و سوّمی به در و پنجره حمله می کرد و خلاصه، هر کس کاری می کرد. سرانجام، کار به گریدر و بلدوزر و جرثقیل و وسایل قوی میکانیکی رسید.

            ساعت حدود 4:30 بعد از ظهر بود که از طرف بنی صدر پیام اوردند، مبنی بر این که از تخریب مقبره دست بردارید. من اعتنا نکردم ... اطراف مقبره را گروه مسلّح فداییان اسلام در محاصره داشتند و پاسداران هم مواظب اوضاع بودند. (صفحه ی 342)

            ... کمی بعد جناب آقای حاج احمد آقا خمینی، برای دیدن مقبره و در واقع، برای تقویت روحیّۀ اینجانب به آنجا آمد و افراد مستقرّ در آن محل را تشویق کرد و با این عمل خود فهماند که امام با تخریب مقبره، مخالفتی ندارند و این امر، بی اندازه موجب تقویت ما شد. (صفحه ی 343)

            فردای آن روز، روزنامه ها، بیانات به اصطلاح شیوای ابوالحسن بنی صدر را درج کردند. او در اجتماع خبرنگاران داخلی و خارجی و ایل و (صفحه ی 343) و تبار خود مصاحبه ای ترتیب داده و ما را به خودکامگی متّهم کرده بود، حال آن که ما، رضایت خدا و رسول و ائمۀ اطهار و امام امّت و بالاخره، رضایت ملّت ایران را در این کار در نظر داشتیم. (صفحه ی 344)

            ... این مقبره، مایۀ دلخوشی و دلگرمی سلطنت طلبان و طرفداران حزب جمهوری خلق مسلمان بود. (صفحه ی 345)

            ... امّا ما با جدّیت مشغول تخریب شدیم و مردمی که برای زیارت حضرت عبدالعظیم می آمدند، با شعارهای خود ما را تأیید می کردند. تعداد بی شماری از مردم نیز از تهران برای کمک آمده و فریاد می زدند: باید مقبره هرچه زودتر خراب شود.

            شاید شما ندانید که این مقبره را تا چه حدّ محکم ساخته بودند. ما آن را مثقال مثقال می کندیم و بلدوزر و گریدر و وسایل تخریب عادّی، بدان کارگر نبود. سرانجام، ما مجبور شدیم که با دینامیت، مقبره را به تدریج خراب کنیم. هر روز، مهندسین و کارشناسان درجۀ یک، به عنوان مهندس تخریب، از کارخانۀ سیمان ری می آمدند و چه بگویم، متجاوز از بیست روز طول کشید تا آن دکور شیطانی فرو ریخت و به طور کامل تخریب شد. پس از تخریب، صادی هلهله و شادی از مردم بلند شد و شور و شعف به قدری بود که غیر قابل وصف است.

            ما در جواب آقای بنی صدر، در روزنامه ها نوشتیم که این خودکامگی نیست، بلکه تبعیّت از آرای ملّت است و ملّت ما را در این راه تأیید می کنند. بعداً هم، امام امّت در بیانات خود، تخریب مقبره را تأیید کرد و فرمود: کار آقای خلخالی درست است. (صفحه ی 347)

            ... ما شنیدیم شاه در قاهره، پس از باخبر شدن از تخریب مقبره، دیگر نتوانست روی پای خود بایستد و ناچار شدند  او را یکسره به بیمارستان ببرند و سرطان (صفحه ی 349) او شروع به فعاّلیّت کرد و سرانجام، به همین مرض از دنیا رفت. (صفحه ی 350)

            ... ما به چشم خود دیده بودیم که مردم ساده لوح، پس از زیارت حضرت عبدالعظیم، بر مقبرۀ ناصرالدین شاه هم فاتحه می خواندند. البتّه، ما دست به کار شدیم و دستور دادیم که سنگ قبر ناصرالدین شاه را بکنند تا اثری از مقبرۀ او در کنار حضرت عبدالعظیم نمانده باشد. ما نه تنها قبر رضا خان را با خاک یکسان کردیم، بلکه قبر علیرضا پهلوی و فضل الله خان زاهدی، عامل کودتای 28 مرداد و منصور، امضا کننده قرارداد کاپیتولاسیون و مصونیّت مستشاران نظامی آمریکا و ده ها نفر دیگر از سردمداران فساد را نیز نابود کردیم. آن ها با نزدیک کردن خود و خانوادۀ خود به دربار، طی سالیان دراز، مردم را به انحطاط کشانده بودند.

            موضوعی که لازم است گفته شود، این است که هرچه قبر رضا خان را کندند، حتّی استخوان های او هم به دست نیامد. بعداً معلوم شد که شاه به هنگام فرار، استخوان های پدرش را برداشته و با خود به قاهره برده است و حالا هم در یک جای امن، در لوس آنجلس، نگهداری می شود. این استخوان ها را در کنار جنازۀ فرزند اشرف، آقای شفیق، به امانت نگاه داری می کنند تا به اصطلاح، در یک فرصت مناسب، در ایران، دفن کنند.

            بنی صدر دست بردار نبود و در هر فرصتی، اینجا و آنجا، پشت سر ما حرف می زد. او از همان اوّل می گفت که: خلخالی قاتل است، نه قاطع! امّا، امام امّت، خمینی کبیر، بیان داشت که کارهای خلخالی در رابطه با (صفحه ی 350) با تخریب مقبرۀ پهلوی، خیلی خوب و به جا بوده است. همین بیانات امام، موجب شد که دهن ها بسته شود و دیگر، کسی در این باره پشت سر ما حرف نزند؛ وگرنه، آن ها به این آسانی دست از سر ما برنمی داشتند. (صفحه ی 351)

یکی از ملاکهای انتخاب رئیس جمهور از دید امام خمینی

              بسم الله الرحمان الرحیم.

            امام خمینی، 9 دی 1358، موضوع سخنرانی «ملاکهای ریاست جمهوری»، عیناً به نقل از صحیفۀ امام، عیناً به نقل از سی دی ی مجموعه آثار امام خمینی:

«و پس از اینکه همه اوصافش را به دست آوردید و او را شخصى دانستید که لیاقت دارد براى یک همچو مسندى و مى‏تواند این مملکت را به طورى که خدا مى‏خواهد اداره کند تا آن حدودى که در اختیار اوست، و شخصى است که تعهد به اسلام دارد، اعتقاد به قوانین اسلام دارد، در مقابل قانون اساسى خاضع است و اصل صد و دهم ظاهراً که راجع به ولایت فقیه است، معتقد است و وفادار است نسبت به آن، یک همچو شخصى را شماها خودتان انتخاب کنید و گروههاى مردم را هم وادار کنید که یک همچو شخصى را انتخاب کنند و از تفرقه بپرهیزند.»

پایان نقل بیانات امام خمینی.

با توجه به این که مصداق ِ «دارنده ی ولایت فقیه»، طبق قانون اساسی، در زمان این بیانات امام خمینی،  منحصراً شخص امام خمینی بوده است، ظاهراً درست خواهد بود اگر قسمتی از این بیانات امام خمینی را این گونه روشنتر و واضحتر بگوئیم:

«در زمان حاضر، پس از بررسی ی همه ی اوصاف، شخصی را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کنید که به ولایت این جانب [= امام خمینی] معتقد است و به ولایت این جانب [= امام خمینی] وفادار است.» 

             http://farsi.khamenei.ir/ndata/news/7591/C/khamenei-tanfiz-600717-001.jpg 

 

                http://www.rajanews.com/Files_Upload/4160.jpg 

 

               http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/9/9a/Banisadr_dastboosi.jpg

وقتی هاله سحابی پذیرائی می کردووقتی ازهاله سحابی«پذیرائی کردند»

              بسم الله الرحمان الرحیم.

            طبق کتاب نیم قرن خاطره و تجربه: خاطرات مهندس عزت الله سحابی از دوران کودکی تا انقلاب 57، تهران، نشر فرهنگ صبا، چاپ سوم، 1389: «فرزندمان هاله که با مشورت پدرم، برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده بود داشت تا از هیجانات و فعالیت های سیاسی تهران به دور باشد و به تحصیل بپرداز. ولی رفتن او به پاریس همزمان شده بود با مهاجرت مرحوم امام خمینی به (صفحه ی 367) پاریس و درگیر شدن هاله در پذیرایی و اداره خانه امام در پاریس (صفحه ی 368)»، و صفحه ی 367: «وی [= همسر عزت الله سحابی / مادر هاله سحابی و حامد سحابی] در روز 17 شهریور در میدان ژاله حضور یافته و دو فرزندش هاله و حامد را نیز برای تقدیم به انقلاب برده و آماده شهید شدن خود و آنها شده بود.»

            یعنی هاله سحابی که در زمستان 1357 در سن 23 سالگی در پاریس بوده، از افرادی بوده که در منزل امام خمینی در پاریس در اداره کردن منزل و پذیرائی از مهمانان و خبرنگاران (و خود امام خمینی؟) کمک و همکاری می کرده، و هاله سحابی که همراه مادرش و برادرش در 17 شهریور 1357 در میدان ژاله کنار دیگر هموطنان ما بوده، این هاله سحابی، 34 سال بعد، در مراسم تشییع و تدفین پدرش مورد پذیرائی قرار گرفت، و از دنیا رفت، و از پذیرائیهای تکمیلی که برای او در نظر گرفته شده، این است که بنده الان دیدم مدخل «هاله سحابی» در ویکیپدیای فارسی فیلتر شده است (شاید فیلتر شدن مدخل «هاله سحابی» در ویکیپدیای فارسی از مصادیق پاکسازی ی اینترنت توسط دلاوران بسیجی است).