تصحیح سهوهای دستوری و خطاهای املائی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            به نظر شما، اگر دست نوشت یک نویسنده یا مترجم را به ما بدهند یا متن تایپ شده ی اولیه یک نویسنده یا مترجم را به ما بدهند و ما اجازه داشته باشیم یا مأموریت داشته باشیم سهوهای دستوری و خطاهای املائی ی نویسنده یا مترجم را تصحیح کنیم و سپس متن به صورت کتاب یا مقاله منتشر شود، سهوهای دستوری و خطاهای املائی چه چیزهایی می تواند باشد؟

            طبق مقاله ی مهدی پروین زاد، «جفا بر جلال: نقدی بر مقدمه کتاب «سفر به آمریکا»»، کیهان فرهنگی، شماره ی 180، مهر 1380، صفحه ی 60 و 61، کتاب یادشده از جلال آل احمد، با مقدمه ی (ظاهراً مفصل) مصطفی زمانی نیا چاپ شده، و زمانی نیا در مقدمه گفته است «بعضی سهوهای دستوری و خطاهای املایی را که مبتلابه همگان است تصحیح کرده ایم».

            به نظرتان این که ایشان (مصطفی زمانی نیا) «سهوهای دستوری و خطاهای املایی مبتلابه همگان» در کتاب جلال آل احمد را «تصحیح کرده است»، یعنی مثلاً چه املاهائی خطا بوده و  مبتلابه همگان بوده و ایشان (زمانی نیا) لطف کرده و زحمت کشیده و آنها را «تصحیح کرده» و کتاب جلال آل احمد را با خطاهای املائی ی کمتر و سهوهای دستوری ی کمتر به خوانندگان تقدیم کرده است؟

            طبق مقاله ی کیهان فرهنگی، که مشخصاتش را گفتم، تصحیحات چنین بوده است:

آنچه در کتاب قبلی ی جلال آل احمد [یا در دست نوشت جلال آل احمد] بوده

تعدادی از مواردی که سهوهای دستوری و خطاهای املائی ی مبتلابه همگان تشخیص داده اند و آنها را تصحیح کرده اند

دانشگاه

دانش گاه

دستمال

دست مال

آبیاری

آب یاری

رهبر

ره بر

بنگاه

بن گاه

غمگین

غم گین

همسر

هم سر

 
 
 

                                     http://up.iranblog.com/images/oeeq6bjzxex7nzu7v5z.jpg

تداوم رهبری

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            عیناً طبق روزنامه ی اطلاعات، 4 خرداد 1368، صفحه ی 14:

            «پرسشنامه نظرخواهی پیرامون اصلاح و بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

..........

لطفا پرسشنامه را پس از پاسخ به سئوالات به آدرس تهران: صندوق پستی 999/13185 ارسال نمائید. ضمنا مهلت ارسال پاسخها تا تاریخ 12/3/68 میباشد.

..........

از آنجائیکه رهبر جهت دهنده حرکت نظام در کلیه ابعاد میباشد

24 ـ رهبری نظام به چه روشی مطلوب است؟

الف ـ حتما فردی باشد ب ـ شورائی باشد ج ـ اگر فرد واجد صلاحیت نبود شورائی باشد

25 ـ رهبری در تداوم حرکت خود به چه روشی انتخاب شود؟

الف ـ با نظر رهبری ب ـ با نظر خبرگان رهبری ج ـ با نظر رهبر و خبرگان رهبری

..........»

پایان نقل از پرسشنانه.

ظاهراً از سؤالات طرح شده، و از گزینه های درنظرگرفته شده می توان دیدگاه اعضای شورای بازنگری ی قانون اساسی را (که امام خمینی آنها را تعیین فرموده بود) چنین استنباط کرد:

ــ جهت دهنده ی حرکت نظام، در هیچ کدام از ابعاد، مردم نیستند؛

ــ انتخاب رهبر بعد (احتمال می دهم «تداوم حرکت رهبری» عبارتی نه چندان رسا است برای مفهوم «انتخاب رهبر بعد»، و احتمالاً رسا نبودنش آگاهانه و برای حفظ قداست عنوان «رهبر» بوده) یا با نظر رهبر قبل است، یا با نظر خبرگان، یا با نظر رهبر قبل و خبرگان، و مردم حق دارند منحصراً یکی از این سه گزینه را انتخاب کنند، یعنی اساساً گزینه ای به صورت «تداوم رهبری با نظر مردم باشد» را در نظر نگرفته بودند و مردم چنین گزینه ای پیش رویشان نبوده برای انتخاب کردن.

27 اسفند 1340 ، حضرت آیت الله العظمی آقای حاج آقا روح الله خمینی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            عیناً طبق روزنامه ی کیهان، 21 اسفند 1340، صفحه ی 16:

            مجالسی که در قم بمناسبت یکمین سال حضرت آیت الله العظمی آقای بروجردی قدس سره در مسجد اعظم تشکیل میشود بشرح زیر است:

            1 ـ شنبه 26 اسفند صبح و عصر از طرف حضرت آیت الله گلپایگانی

            2 ـ شب یکشنبه ـ از طرف تولیت آستانه تولیت آستانه

            3 ـ یکشنبه 27 اسفند صبح و عصر از طرف حضرت آیت الله شریعتمداری

            4 ـ شب دوشنبه از طرف حضرت آیت الله نجفی

            5 ـ دوشنبه 28 اسفند صبح از طرف حضرت آیت الله خمینی

            6 ـ دوشنبه عصر از طرف آیت الله زادگان طباطبائی

            آیت الله زادگان با ابراز امتنان از عموم طبقات درخواست دارند که پس از برگزاری مجلس عصر دوشنبه مجلس دیگری تشکیل نشود چون سال نو میرسد مردم باید بامور شخصی خود بپردازند 

 

 

            عیناً طبق روزنامه ی کیهان، 24 اسفند 1340، صفحه ی 2:

            مجالس ترحیم در قم

            بمناسبت سالگرد رحلت حضرت آیت الله العظمی آقای بروجردی و رحلت حضرت آیت الله کاشانی مجالس ترحیمی در حوزه علمیه قم بترتیب زیر برپاست:

            1 ـ عصر جمعه از طرف دانشجویان حوزه علمیه قم بمناسبت سالگرد رحلت آیت الله بروجردی و رحلت آیت الله کاشانی.

            2 ـ شب شنبه از طرف حضرت آیت الله شریعتمداری بمناسبت رحلت آیت الله کاشانی.

            3 ـ شنبه از طرف حضرت آیت الله گلپایگانی

            4 ـ یکشنبه صبح و عصر از طرف حضرت آیت الله شریعتمداری.

            5 ـ و سپس از طرف حضرت آیت الله نجفی.

            6 ـ و از طرف حضرت آیت الله خمینی

            7 ـ و از طرف آیت الله زادگان طباطبائی 

 

 

            عیناً طبق روزنامه ی کیهان، 27 اسفند 1340، صفحه ی 2:

            بمناسبت تصادف روز دوشنبه 28 اسفند با شب سال رحلت پیشوای عالیقدر شیعیان مرحوم آیت الله العظمی آقای بروجردی قدس سره مجلس ترحیمی از صبح تا ظهر از طرف حضرت آیت الله العظمی آقای حاج آقا روح الله خمینی مد ظله العالی و از ظهر تا غروب از طرف آیت الله زادگان در مسجد اعظم قم برقرار است

آیزاک آزیموف

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            این نوشته را تقدیم می کنم به مرحوم احمد بیرشک و مرحوم احمد آرام و مرحوم سیروس (کلود) کرباسی.

            نام نویسنده و دانشمند مشهور Isaac Asimov را در فارسی چه گونه می نویسید؟ شاید شنیده باشید یا خوانده باشید که درستتر است نام Isaac Asimov را در فارسی اسحاق عاصموف بنویسیم. بنده دیده بودم. اما دقیق نشده بودم به موضوع. نه گرایشی داشتم به نوشتن به صورت عاصموف / عاصمف / عاصم اف، و نه مخالفتی می کردم، و البته هیچ گاه این املا (عاصموف) را به کار نبرده بودم. همچنین گمان کنم در عمرم اصولاً هیچ وقت کتابی از Asimov نخوانده ام. بله.

            چند شب قبل در صفحه ی 265 کتاب گوهر عمر گفت و گوی پیروز سیار با استاد احمد آرام (تهران، نشر نی، 1388) چنین خواندم:

«... این کلمۀ «زاده» جانشین اوف شد و اوف هم به معنای پسر فلان است. خیلی از اولین کسانی که نام خانواده انتخاب کردند، زاد و زاده را گرفتند که تقلید از اوف است.

به هر صورت آن وقت نمی دانستم که نام این آقای آسیموف، که به نظرم من هم کتابی از او ترجمه کردم، عاصموف است و به نظرم آقای بیرشک به من گفت. این را از او می دانم. او رفته بود و شاید با او ملاقاتی هم کرده بود و شاید در یک جایی عاصموف نوشته باشد.»

پایان نقل از کتاب گوهر عمر.

من وقتی این سخنان مرحوم احمد آرام را خواندم، کنجکاو شدم ببینم واقعاً نام Asimov ضبط درست فارسی اش عاصموف است؟

نام Isaac Asimov را در فارسی، در اینترنت، به صورت آسیموف و آزیموف و عاصموف و عاصم اف و عاصمف و عظیموف نوشته اند.

ویکپدیای عربی گفته است إسحاق أسیموف أو إسحاق عظیموف. در کتابهای منتشر شده به عربی هم: اسحق عظیموف، افکار العلم العظمیه، ترجمه هاشم احمد محمد، مراجعه علی یوسف علی، [مصر،] الهیئة المصریه العامه للکتاب، 1997.

در کتابهایی که در فارسی منتشر شده، یک جا در عنوان کتاب نام ایشان را آزیموف ضبط کرده اند (آیزاک آزیموف، منظمومه شمسی و بالعکس، ترجمه ی کلود کراسی، [تهران،] جانزاده [، 1362؟])، و یک جا عاصم اف (ایزاک آسیموف (اسحاق عاصم اف)، رهبر علم، ترجمه ی احمد بیرشک، خوارزمی، 1361)، و در دهها کتاب دیگر ظاهراً همه جا آسیموف است، و در عنوان کتابها خبری از عاصموف و عاصمف و عظیموف نیست. یعنی یک آزیموف، در یک کتاب به ترجمه ی مرحوم سیروس (کلود) کرباسی (متولد 1319، وفات 1387)، و یک عاصم اف، در یک کتاب به ترجمه ی مرحوم احمد بیرشک (متولد 1285، وفات 1381)، و دهها آسیموف در کتابهای ترجمه ی دیگران به کار رفته است. مترجمان کتابهایی که در عنوان کتاب، املای آسیموف به کار برده اند:

احمد خواجه نصیر طوسی، گیسو ناصری، شهریار بهترین، علیرضا توکلی صابری، محمدرضا غفاری، ابوالفضل نجم الهدی، محمد خرمی، فریده نونهالی تهرانی، هوشنگ شریف زاده، عادل ارشقی، علیرضا جعفرزاده، حسن اصغری، محمود بهزاد، مریم مهجوری، هوشنگ غیاثی نژاد، هروس شبانی، عربعلی شروه، محمود محمودی، کامبیز شمس، رضا رضائی، اسماعیل سعادت، پرویز تاریخی، توفیق حیدرزاده، هوش آذر آذرنوش، فرزانه طاهری، پیمان اسماعیلیان خامنه، هوشیار رزم آزما، منوچهر محمدی شعاع، حسین دانشفر، لطیف صدقیانی، بابک وکیلی، محمد قصاع، ابوالفضل حقیری قزوینی، علی نوری، مجتبی جعفرپور، نازار هامبارچیان، ابراهیم اقلیدی، ناصر بلیغ، فائزه ی اعیان، تیمور زمان نژاد، محمود مصاحب، مینا سرابی، شهرزاد ملک، محمد شریف زاده، محمدحسین رجحان طلب، نظر هنرچیان، آرارات عنبرچیان، حبیب الله ناظری، انور شکی، ناصر ایرانی، سیما داد، احمد دالکی، ع. عبداللهی، نسرین امیرحسینی، مهران اخباریفر، حمیده علمی غروی، محمدرضا توکلی صابری، غلامرضا توکلی صابری، رامین رضائی، آزاده افروز، بهرام معلمی، ابوالفضل وفائی شلمانی، فروغ فرجود، آرش میرزایی، احمد اخوت، شاهرخ وزیری، فرخ شادان، منوچهر کریم زاده، محمد فیروزبخت، ایرج جهانشاهی قاجار، مهدی جباری، رضا فرزان پی، جمشید خوش آموز، مرضیه دبشخو، حسین وجداندوست، غلامرضا افشار نادری، پرویز شهریاری، علی اکبر فردی، علی افشار نادری، فریده شریفی (فریده خوش آموز)، اسکندر جهانبانی، قدیر گلکاریان، مهرداد تویسرکانی، محمد علیزاده عطار، فریدون رحیمی، هوشنگ پرهام، مژگان نژند، جلال کیا، مجید امین مؤید، شهناز خانلو، پروانه ی مکانیک، محمدعلی شمیم.

ظاهراً املای عاصموف و عاصمف و عظیموف در عنوان کتابهایی که به فارسی منتشر شده است به کار نرفته است.

حدود حد اقل 92 مترجم، در حدود حد اقل 92 عنوان کتاب که از Asimov به فارسی منتشر شده، نام او را به صورت آسیموف ضبط کرده اند. فقط یک مترجم، به صورت آزیموف. فقط یک مترجم، به صورت عاصم اف.

طبق ویکیپدیای انگلیسی مدخل http://en.wikipedia.org/wiki/Isaac_Asimov ، تلفظ نام فرد مورد نظر در انگلیسی آیزاک اَزیمـــِو است. طبق همین مدخل، نام ایشان هنگام تولد در روسیه، Isaak Yudovich Ozimov بوده است. نام خانوادگی، از واژه ی روسی ی ozimiye می آید که به معنای winter grains است، و اشاره می کند به شغل و حرفه ی جدّ او، و پسوند ov به آن اضافه شده برای ساختن نام خانوادگی.

طبق بررسی ی بنده، winter grain یعنی گندم زمستانی / غله ی زمستانی.

نام روسی ی Ozimov قاعدتاً تلفظش آزیموف است. وقتی Isaak Ozimov به آمریکا مهاجرت کرد، اداره ی مهاجرت آمریکا، به جای Azimov یا Ozimov املای Asimov را به کار برد، و ایشان با همین املای Asimov در جهان مشهور شد.

بنده در معنای واژه ی روسی ی ozimiye که ریشه ی نام دانشمند مورد بحث است، ردّی از «ع ظ م» و «ع ص م» نمی بینم. ozimiye یعنی گندم زمستانه، و «عاصم» یعنی پناه دهنده و دست گیرنده و مانع و حفاظ (عاصم و عصمت و اعتصام همریشه اند)، و «عظیم» هم ظاهراً هیچ ارتباطی به گندم زمستانه و غله ی زمستانی ندارد. پس وجهی برای عظیموف و عاصموف و عاصم اف و عاصمف در برابر نام Asimov نمی یابم. از برهان و استدلال دانشمند فقید احمد بیرشک برای قرائت Asimov به صورت «عاصم اف» هم آگاهی ندارم. و هرچند نامهای بیگانه وقتی وارد عربی می شوند دچار تغییراتی می شوند، اما احتمالاً درآمدن Asimov به صورت عظیموف در عربی، به دلیل ریشه شناسی ی نادرستی بوده که برای نام Asimov تصور کرده بودند، مانند ریشه شناسی ی نادرستی ی که مرحوم استاد احمد بیرشک برای Asimov تصور کرده بود و بر اساس ریشه شناسی اش، املای عاصم اف را پیشنهاد داده بود.

بنده با اندکی انحراف از تلفظ نام، و با توجه به چند ده سال کاربرد این نام در آثار فارسی، املای آسیموف را قبول می کنم، و البته از ترویج املای دقیقتر آزیموف هم استقبال می کنم. سفارش می کنم املاهای عاصموف و عاصم اف و عاصمف و عظیموف را به کار نبرید. برای Isaac و Isaak (در Isaac Asimov و  Isaak Ozimov و Isaac Newton) هم بنده ترجیحم اسحاق نیست و آیزاک و ایزاک را ترجیح می دهم. البته اسحاق را کلاً نفی نمی کنم.

توجه کنید ممکن است در کشورهایی مانند تاجیکستان و ازبکستان و آذربایجان، نامی باشد که املای عظیموف برای آن، املایی درست باشد. یعنی در ساختن نام خانوادگی، از نام جدشان که «عظیم» (لغت عربی ی عظیم) بوده و پسوند «اُف» استفاده کرده اند و نام خانوادگی ی عظیموف / عظیم اف ساخته شده است. اما در نام دانشمند مورد بحث ما، طبق مدخل http://en.wikipedia.org/wiki/Isaac_Asimov ، ریشه ی نام، واژه ی روسی (و نه عربی) است که به معنای گندم زمستانه / غله ی زمستانی است، و ارتباطی با «عظیم» و «عاصم» که لغات عربی ی خالص با معناهایی مشخص هستند، ندارد.

استاد احمد بیرشک، در مصاحبه با مجله ی کیهان فرهنگی، شماره ی 187، اردیبهشت 1381، در صفحه ی 45، به نقل از http://www.noormags.com/View/Magazine/ViewPages.aspx?numberId=1120&ViewType=0&PageNo=45  فرموده است: «بعد از کتاب گاموف کتاب عاصم اوف یا آسیموف - حالا الان می‏بینید بین ارمنستان و آذربایجان بر سر این که داغستان متعلق به کدام است‏ دعوا در گرفته است - را کار کردم عاصم اوف اهل‏ داغستان بود. در کشورهای اسلامی جز روسیه، اسمهای اسلامی زیاد است: ابراهیم اوف، احمد اوف، عاصم اوف، بعضی آقایان اینجا ترجمه‏ کردند «آسیموف» البته من گذاشتم عاصم اوف، این‏ کتاب اسمش رهبر علم است موضوعهاتی آن هم‏ متنوع است و جالب توجه.»

پایان نقل سخنان مرحوم احمد بیرشک.

استاد احمد بیرشک فرموده است «بین ارمنستان و آذربایجان بر سر این که داغستان متعلق به کدام است‏ دعوا در گرفته است» و فرموده است «عاصم اوف اهل داغستان بود». اولاً، داغستان یک جمهوری از کشور فدرال روسیه است، و ارمنستان و آذربایجان بر سر قره باغ اختلاف دارند، و نه داغستان. ثانیاً، Isaac Asimov طبق http://en.wikipedia.org/wiki/Isaac_Asimov و طبق http://en.wikipedia.org/wiki/Petrovichi متولد Petrovichi بوده، که Petrovichi یک روستا است در Shumyachsky و Shumyachsky در استان Smolensk در روسیه است. طبق بررسی ی بنده، زادگاه Isaac Asimov ، یعنی Petrovichi ، فاصله اش با داغستان و فاصله اش با آذربایجان و ارمنستان و قره باغ، حدود هزار و پانصد کیلومتر است.

رهبر معظم و رئیس جمهور ابدی ی کره ی شمالی

                   بسم الله الرحمان الرحیم.

            این روزها، چشمها به لیبی و سوریه است. در حالی که شاید رژیم کره ی شمالی دیکتاتورتر از تونس و مصر و لیبی و سوریه است، ظاهراً کره ی شمالی در ثُبات و آرامش و اقتدار است. و قاعدتاً دلایلی دارد که هنوز رژیم کره ی شمالی محکم و استوار است. اگر حکومت کره ی شمالی اجازه دهد مردمش از طریق تلویزیونهای ماهواره ای و از طریق اینترنت آزاد از اتفاقات تونس و مصر و لیبی و سوریه خبردار شوند، آیا مردم کره ی شمالی نمی گویند: کِی نوبت آزادی ی ما می رسد؟

            در مقدمه ی قانون اساسی ی کره ی شمالی، کیم ایل سونگ (متولد 1912 ــ فوت 1994) به صورت «رهبر معظم رفیق کیم ایل سونگ رئیس جمهور ابدی ی جمهوری ی خلق دموکراتیک کره» معرفی شده است. این عنوان، پس از مرگ کیم ایل سونگ، در قانون اساسی آمده است.

            بله. با این گونه عنوانها، و به زور سرنیزه، و با بستن راههای ارتباط مردم با جهان خارج، و با بستن راه نظارت نهادهای بین المللی بر اَعمال و اقدامات حکمرانان، دهه ها است و الان هم چنین است که رژیم کره ی شمالی و بعضی رژیمهای دیکتاتوری ی دیگر در ثُبات و آرامش و اقتدار هستند. اما آیا همیشه همین طور باقی می ماند؟ یک جرقه، ناگهان می بینی طومار رژیمهای دیکتاتوری را در هم می پیچد. یک جرقه، یک شعله، یک فریاد.