امام خمینی: «آخونددیکتاتورنیست»؛ امام خمینی: «آخوندیعنی اسلام»

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            امام خمینی، دوم خرداد 1358:

            «این همه تبلیغاتى که مى‏کنند اهل قلم- نمى‏دانم- اهل بیان، تبلیغاتى که مى‏کنند که ما از آن دیکتاتورى فارغ شدیم، دیکتاتورى عمامه و کفش آمده است، اینها ضد اسلامند. مى‏دانند که آخوند دیکتاتور نیست، آخوند مى‏خواهد مردم آزاد باشند، آخوند مى‏خواهد استقلال باشد، آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادى. اینها مى‏خواهند که روحانیت را کنار بگذارند. مملکت را یک مملکت- آنهایى که حسن نیت دارند، حسن نیت به این معنا که نیتشان این است که رژیم سابق نه و خارجیها هم نه؛ اما چه؟ اما اسلام هم نه! اینها- آنهایى که به خیال خودشان حسن نیت دارند، نه رژیم سابق را مى‏خواهند- با او دشمنند- و نه اجانب را مى‏خواهند، با آنها هم دشمنند و نه اسلام و آخوند را؛ اسلام و هر چه وابسته به اسلام است. آخوند یعنى اسلام. روحانیین با اسلام درهم مُدغَمند.»

            امام خمینی، دوم تیر 1358:

            «اشخاص مغرض گفته‏اند و مى‏گویند، که «ما از زیر بار دیکتاتورى رضا خان بیرون آمدیم و زیر بار دیکتاتورى آخوندها واقع شدیم»! آخوند دیکتاتور نیست؛ و دیکتاتور آخوند نیست. اگر رسول اکرم، امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- خداى نخواسته دیکتاتور بودند، آخوند هم باید دیکتاتور باشد؛ لکن آنها نبودند.»

... آنها که به مقدار کفاف قتل عام نکرده اند ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

1) نامه ی امام خمینی به آقای صادق خلخالی، 10 اسفند 1356:

«خدمت جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آقا شیخ صادق خلخالى- دامت افاضاته‏

پس از سلام و تحیت، مرقوم شما را که تنبّهاتى عاقلانه و رندانه داشت مطالعه کردم. گمان نکنید غفلت دارم و آنچه تأیید مى‏کنم از روى اغماض از گذشته است. آنچه من اطلاع خصوصى دارم و نگفته‏ام، شما هم مطلع نیستید لکن باید رعایت صلاح- تا حدودى که مخالف مصالح عامه نباشد- بشود. در غالب نوشته‏ها و گفته‏ها، در قشرهاى مختلف، آنچه مورد نظرشان است انحراف اذهان از مجرم واقعى است. بیچاره آنها که ملزم به عمل هستند و متهم به خودسرى؛ بیچاره آنها که به مقدار کفاف قتل عام نکرده‏اند، باید محاکمه شوند و از درجه و شغل برکنار. آن منطق دستگاه و این مطالب اینها مؤید همان؛ کانّه یک دست همه را اداره مى‏کند.

من حالم مقتضى نیست که بیش از این تصدیع دهم. الآن در حال تب و سرماخوردگى هستم ولى مهم نیست. من شما را و شماها را فراموش نمى‏کنم و نمى‏توانم فراموش کنم. از خداوند تعالى اصلاح امور را خواهانم. و السلام علیکم.»

            2) در بند قبل، امام خمینی انتقاد کرده بود که در آن زمان در دوران شاه کسانی که به مقدار کفاف قتل عام نکرده اند، محاکمه و از درجه و شغل برکنار می شوند.

            یک سال بعد امام خمینی در مورد تشکیل دادگاه انقلاب اسلامی به آقای صادق خلخالی نامه و حکم داد:

«5 اسفند 1357

جناب حجت الاسلام آقاى حاج شیخ صادق خلخالى- دامت افاضاته‏

به جنابعالى مأموریت داده مى‏شود تا در دادگاهى که براى محاکمه متهمین و زندانیان تشکیل مى‏شود، حضور به هم رسانده و پس از تمامیت مقدمات محاکمه، با موازین شرعیه حکم شرعى صادر کنید.

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏»

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            1) در مقاله ی قبل نوشتم: 

            «منصوره اتحادیه (نظام مافی)، در دهلیزهای قدرت: زندگی نامه سیاسی حسین علاء، تهران، نشر تاریخ ایران، چاپ اول، 1390:

            «بنا به نوشتۀ طلوعی به نقل از آیت الله پسندیده برادر آیت الله خمینی شاه می خواست آیت الله خمینی را اعدام کند، امّا علم جلوگیری کرده بود. ولی این گفته با رفتاری که علم نسبت به علما روا می داشت، چندان درست به نظر نمی آید. در روایت دیگری گفته شده است که آیت الله شریعتمداری، پاکروان و علاء آیت الله خمینی را از اعدام نجات دادند. (47) (صفحه ی 344)

ناآرامی ها در طول مدت دستگیری آیت الله خمینی همچنان در همۀ کشور ادامه داشت. ضمناً سرنوشت آیت الله خمینی دغدغۀ خاطر دولت به شمار می آمد بالاخره با وساطت عده ای از علما، آیت الله خمینی آزاد شد، او مدتی در تهران تحت نظر بود، تا بعد از استعفای علم و تشکیل کابینۀ منصور، پس از ده ماه به وی اجازۀ بازگشت دادند. فخرالدین عظیمی به نکتۀ جالب توجهی اشاره دارد، وی می نویسد در حالی که شاه در رویارویی با روحانیت به اشتباهاتش پی نبرد، امّا آیت الله خمینی از این تجربه درس گرفت و نقاط ضعف رژیم را به درستی درک کرد. (51) (صفحه ی 345)

47. طلوعی، چهرۀ واقعی علم، ص 412.

51. Azimi, Fakhroddin, Quest for Democracy in Iran, A Century of Authoritarian Rule, Harward Uni. press 2008, p. 177»

            2) یکی از عزیزان نظر داد:

            «به نام خدا

با سلام

گویا طبق قانون آن موقع اعدام مجتهد غیرقانونی بوده و دوازده نفر از علما مانند مرحوم منتظری و صالحی نجف آبادی و ... ایشان را مجتهد دانسته بودند.»

3) طبق اطلاعات بنده، ظاهراً قانون به معنای قانون مصوب مجلس شورای ملی وجود نداشته در این موضوع، و اصول قانون اساسی هم صراحت به این امر نداشته اند، که نمی شود مرجع تقلید را اعدام کرد، اما تفسیر متداول از قسمتهائی از اصول قانون اساسی، این بوده که «مرجع تقلید» (و نه «مجتهد») را اعدام نمی کنند.

ظاهراً «مرجع تقلید» در لسان فقیهان یعنی «مجتهد بسیار عالم که مقبولیت عمومی ی نسبتاً گسترده دارد». هر «مجتهد» را «مرجع تقلید» نمی دانند فقیهان.

به بند 4 توجه فرمائید.

4، الف) سؤال سیدعباس سیدمحمدی از آقای حسینعلی منتظری نجف آبادی:

.........

سؤال دو) خاطرات آیت الله منتظری، ج 1، صفحه ی 236، نسخه ی الکترونیکی:

«... مطابق قانون اساسی آن زمان مرجع تقلید را نمی توانستند محاکمه کنند ...»

سؤال بنده:

الف) لطفاً اگر در خاطرتان یا در اختیارتان است بفرمائید در کجای قانون اساسی ی مشروطیت آمده بود که مرجع تقلید را نمی توان محاکمه کرد.

ب) در ادامه ی بند الف، آیا مراجع تقلید وقت تعیین می کردند چه کسی مرجع تقلید است و چه کسی مرجع تقلید نیست؟ مرجع معرفی ی مرجع تقلید چه فرد یا نهادی بود؟

پ) طبق فتوای شخص شما، آیا مرجع تقلید از محاکمه معاف است؟

ت) حضرت عالی که از تنظیم کنندگاه قانون اساسی ی سال 1358 هستید، آیا «معاف بودن مرجع تقلید از محاکمه» را می خواستید در قانون اساسی بگنجانید یا نه؟

ث) آیا موافق عدالت است اگر آقای خمینی در سال 1342 از شاه و آمریکا و اسرائیل و مانند آنها سخن بگوید، و حکومت وقت او را به اعدام محکوم کند، و بعد از این که مراجع تقلید وقت یا علمایی مانند حضرت عالی که در سال 1342 مرجع تقلید نبودید تلاش کنید و آقای خمینی را مرجع تقلید کنید، ایشان از اعدام رهایی یابد، ولی اگر فردی غیر از مرجع تقلید از شاه یا آمریکا یا اسرائیل یا مانند آنها سخن بگوید و به اعدام محکوم شود و عملاً هم اعدام بشود؟ ببخشید. آقای خمینی اعتراض می کرد به کاپیتولاسیون. مگر همین معاف بودن مراجع تقلید از محاکمه یا از اعدام مشابه کاپیتولاسیون یا ناعادلانه تر از کاپیتولاسیون نیست؟

.............

سوم خرداد 1387

4، ب) جواب دفتر آقای حسینعلی منتظری نجف آبادی:

ج 2 ــ الف: مفاد اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطیت این است که حد اقل پنج نفر از علماء که آگاه به زمان باشند توسط مراجع تقلید معرفی و عضو مجلس شورای ملی می شوند تا اسلامی بودن قوانین مصوبه را تأیید نمایند. و مفاد اصل دوازده قانون اساسی این است که اعضای مجلس شورای ملی اگر مرتکب جنحه یا جنایتی شوند بدون تصویب مجلس نمی توان آنان را تعقیب و سیاست نمود. از مجموع این دو اصل چنین استفاده می شود که مراجع تقلید که تعدادی از مجتهدین و فقها را برای عضویت مجلس معرفی می کنند به طریق اولی نباید مورد پیگیری قرار بگیرند. شاید نظر آیت الله العظمی منتظری در خاطرات به همین معنا باشد.

            ب: روش تعیین مرجع تقلید همان روشی بوده است که در رساله ها نوشته شده است و در توضیح المسائل آیت الله العظمی منتظری مسألۀ 7 ذکر شده است.

            پ: در یک حکومت عادلانه به تمام معنا در جواز محاکمه فرقی بین مرجع تقلید و غیر او وجود ندارد.

            ت: ایشان فرمودند: در آن زمان اصلاً این موضوع مطرح نشد.

            ث: محاکمه و اعدام فرد منتقد به خاطر انتقاد به شاه و اسرائیل و آمریکا ظالمانه است هر کس که باشد.

            .........

            ان شاء الله موفق باشید.

            والسلام علیکم و رحمة الله

            دفتر آیت الله العظمی منتظری

            5/3/1387

            5) اقدامات آقای منتظری و تعدادی دیگر از آقایان و علما و طلبه ها که از نظر و سن و سال و جایگاه حوزوی، مانند آقای منتظری بودند یا یک مقدار بیشتر از ایشان یا یک مقدار کمتر از ایشان بودند، نمی دانم زماناً مقدّم بر اطلاعیه ی مشترک آقایان چهارگانه بوده یا نه، ولی گمان کنم از نظر این که حکومت وقت تصمیم قطعی یا غیر قطعی ی خود درباره ی جان حضرت آقای خمینی را تغییر داد، تلاشها و اطلاعیه های آقای منتظری و همردیفان ایشان، اهمیتش کمتر از اطلاعیه ی مشترک آقایان چهارگانه بوده است. شاید وقتی در گزارش آن قسمت از تاریخ ایران، به جای نام بردن از اطلاعیه ی آقایان چهارگانه، نام آقای منتظری را ذکر کنند، به دلیل علاقه ی خاص به آقای منتظری باشد. تصریح می کنم منظورم افرادی مانند آقای عمادالدین باقی است، و منظورم دوست عزیز نظردهنده نیست. عمادالدین باقی در کتاب بررسی انقلاب ایران، از تلاش آقای منتظری برای حفظ جان حضرت حضرت آقای خمینی گفته است، و حرفی از اطلاعیه ی مشترک آقایان چهارگانه ننوشته است.

            البته عمر دست خدا است و جان را خدا می دهد و خدا می گیرد، و در این مباحث، منظور اسباب دنیوی ی حفظ جان و گرفتن جان است.

            اطلاعیه ی مشترک آقایان چهارگانه را در بند 6 ببینید.

            6) شاید «اعلامیه ی مراجع تقلید در تأیید مرجعیت حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی» را ندیده باشید و ندانید متنش چه بوده. در صفحه ی 242 کتاب آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک جلد اول (مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تابستان 1380) کلیشه ی اعلامیه ی نامبرده عیناً منتشر شده است، و در صفحه ی 241 هم گفته که قرار بوده اعلامیه به تعداد سی هزار نسخه ی یک برگی  در تاریخ پنج شنبه سوم مرداد 1342 منتشر شود. توجه کنید به عین متن اعلامیه بر طبق کلیشه ی منتشر شده در صفحه ی 242:

 

 

عقیده حضرات آیات عظام و مراجع بزرگ تقلید نسبت بمقام شامخ

حضرت آیت الله العظمی آقای حاج آقا روح الله خمینی

مرجع عالیقدر شیعیان جهان متع الله المسلمین بطول بقائه

 

سؤال

حضرت آیت الله العظمی آقای حاج سیدمحمدهادی میلانی مد ظله. مستدعی است راجع به مقام و شخصیت حضرت آیت الله العظمی آقای حاج آقا روح الله خمینی مد ظله عقیدۀ خود را مرقوم بفرمالئید.

اصناف بازار

جواب:

بسمه تعالی شأنه

حضرت حجت الاسلام و المسلمین آیت الله آقای حاج آقا روح الله خمینی از مفاخر عالم اسلام و یکی از مراجع تقلید می باشند. موقعیت دینی و شخصیت اسلامی ایشان بر کسی پوشیده نیست. متعجم چرا چنین سوالی می شود.

14 صفر الخیر 1383

محمدهادی الحسینی المیلانی

 

 

سؤال

حضرت بندگان آیت الله العظمی آقای آقا سیدکاظم شریعتمداری متع اله المسلمین بطول بقائه. چون اخیراً بر خلاف انتظار عموم مسلمین و کلیه نوامیس جهانی برای حضرت آیت الله العظمی حاج آقا روح الله خمینی ناراحتی هائی فراهم شده تمنا دارد نظر مبارک را درباره شخصیت عالی معظم له مرقوم فرمائید.

جمعیت های مذهبی

جواب

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آیت الله آقای حاج آقا روح الله خمینی دامت برکاته از مفاخر عالم اسلام و یکی از مراجع محترم تقلید می باشند و شخصیت دینی ایشان نباید بر کسی مخفی باشد. از خداوند متعال استخلاص معظم له و ظفر و غلبه اسلام را خواستارم.

پانزدهم صفر الخیر 1383

الاحقر سیدکاظم شریعتمداری

 

سؤال

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور مبارک حضرت آیت الله العظمی آقای سیدشهاب الدین مرعشی نجفی دامت برکاته

گرچه شخصیت علمی و تقوائی و مقام شامخ حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته که یکی از مراجع تقلید عالیمقام عالم تشیع هستند بر مسلمانان ایران بلکه مسلمانان جهان پوشیده نیست ولی مقتضی است عقیده خود را نسبت به معظم له اظهار فرمائید.

جمعی از طلاب علوم دینی

جواب

بسم الله الرحمن الرحیم

چنانچه کراراً اینجانب عقیده خود را اظهار کرده ام باز هم به موجب این سؤال عرض می کنم حضرت آیت الله آقای خمینی دامت برکاته که یکی از مراجع عالم تشیع هستند از اساطین روحانیت اسلام و مفاخر عالم تشیع بوده. امید است خداوند متعال موجبات رفع نگرانیهای مسلمین و انجام منویات مقدسه روحانیت اسلام را فراهم فرماید.

شهاب الدین الحسینی المرعش النجفی

 

 

سؤال

حضور مبارک حضرت آیت الله آقای حاج محمدتقی آملی دامت برکاته معروض می دارد گرچه شخصیت علمی و تقوی و مقام شامخ حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی دامت برکاته که یکی از مراجع عالیمقام عالم تشیع هستند بر مسلمانان ایران بلکه بر مسلمانان جهان پوشیده نیست. ولی اکنون برای مطلبی مقتضی است عقیده خود را نسبت به مقام معظم له اظهار فرمائید مزید تشکر است.

عده ای از مقلدین ایشان

جواب

بسمه تعالی

مقامات علمی و عملی حضرت آیت الله آقای خمینی مد ظله العالی پوشیده نیست تا محتاج بیان باشد. اینجانب جناب ایشان را به عنوان یک نفر از طراز اول از مجتهدین و مراجع تقلید می شناسم و می دانم جمله کثیری از شیعیان از ایشان تقلید می کنند صحت و عافیت ایشان و باقی روحانیون و عوم شیعیان را از مقام مقدس خواهانم.

العبد محمدتقی الاملی

درس گرفتن از تجربه ها

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            منصوره اتحادیه (نظام مافی)، در دهلیزهای قدرت: زندگی نامه سیاسی حسین علاء، تهران، نشر تاریخ ایران، چاپ اول، 1390:

            «بنا به نوشتۀ طلوعی به نقل از آیت الله پسندیده برادر آیت الله خمینی شاه می خواست آیت الله خمینی را اعدام کند، امّا علم جلوگیری کرده بود. ولی این گفته با رفتاری که علم نسبت به علما روا می داشت، چندان درست به نظر نمی آید. در روایت دیگری گفته شده است که آیت الله شریعتمداری، پاکروان و علاء آیت الله خمینی را از اعدام نجات دادند. (47) (صفحه ی 344)

ناآرامی ها در طول مدت دستگیری آیت الله خمینی همچنان در همۀ کشور ادامه داشت. ضمناً سرنوشت آیت الله خمینی دغدغۀ خاطر دولت به شمار می آمد بالاخره با وساطت عده ای از علما، آیت الله خمینی آزاد شد، او مدتی در تهران تحت نظر بود، تا بعد از استعفای علم و تشکیل کابینۀ منصور، پس از ده ماه به وی اجازۀ بازگشت دادند. فخرالدین عظیمی به نکتۀ جالب توجهی اشاره دارد، وی می نویسد در حالی که شاه در رویارویی با روحانیت به اشتباهاتش پی نبرد، امّا آیت الله خمینی از این تجربه درس گرفت و نقاط ضعف رژیم را به درستی درک کرد. (51) (صفحه ی 345)

47. طلوعی، چهرۀ واقعی علم، ص 412.

51. Azimi, Fakhroddin, Quest for Democracy in Iran, A Century of Authoritarian Rule, Harward Uni. press 2008, p. 177»

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            ظاهراً یکی از اتهاماتی که بعد از انقلاب اسلامی ی سال 1357 موجب صدور مجازاتهای شدید از سوی دادگاه انقلاب اسلامی می شده، «اقدام علیه حکومت ملی و مردمی ی دکتر مصدق» بوده. مدتی قبل بنده مطلبی نوشتم در وبلاگم، و دوست من مطالبی نقل کرد، که فردی که بعد از انقلاب اعدام شده، بله، در سال 1332 بر ضد مصدق اقدامات انجام داده است.

            خُب. اگر وحدت رویه وجود داشته باشد، و اقدام بر ضد دولت مصدق و شخص مصدق، مجازاتهای سنگین داشته باشد در حکومتی که پس از سرنگون کردن قانون اساسی ی سلطنت مشروطیت ایجاد شده، مجازات نویسندگان اطلاعیه ی زیر چیست، و اگر نویسندگان اطلاعیه ی ذیل، بعد از انقلاب سال 1357 بودند، از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به شدت مجازات می شدند؟:

            روزنامه ی کیهان، یازده فروردین 1331، صفحه ی دو:

            «هو العزیز

بنام مقدس اعلیحضرت صاحب جلالت پادشاه غائب جهان حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء

برادران غیور مسلمان عصر جمعه در مسجد شاه حاضر شوید تا پرده از جنایات مصدق برداریم

چون ممکن است بر بعضی اشتباه شده باشد و مصدق را بیغرض و خدمتگذار بدانند اکنون که حکومت نظامی اعلام شده است و دنیاپرستان میترسند برای پاره کردن پرده ترس عمومی و ارائه دادن اسناد جنایات و سازشهای مصدق و همکارانش عصر جمعه (15 فروردین 1331) از سه ساعت بعد از ظهر در مسجد سلطانی (شاه) اجتماع دینی از طرف صفوف مقدس فدائیان اسلام برقرار است از عموم مسلمانان غیور. علماء عالیقدر. نویسندگان و گویندگان. تجار و کسبه و دانشجویان. کارگران و کارمندان نمایندگان مجلسین شورا و سنا. سربازان و افسران ارتش و ژاندارمری و ماءمورین شهربانی و سفراء و نمایندگان ممالک اسلامی دعوت میشود که در ساعت مقرر حاضر شوند تا ما پرده از جنایات حکومت مصدق برداریم تا معلوم شود رهبر معظم و برادران ما بایستی در زندان باشند یا مصدق و رفقایش بر چوبه دار. بیاری خدای توانا

فدائیان اسلام»

و:

فدائیان اسلام، در نشریه ی شان، نبرد ملت، در 29 مرداد 1332، یعنی فردای 28 مرداد 1332، عیناً به نقل از کیهان فرهنگی شماره ی 153، http://webcache.googleusercontent.com/search?hl=fa&lr=&q=cache:D2ub9TvXgVoJ:http://www.noormags.com/View/Magazine/ViewPages.aspx?numberId=1087&ViewType=0&PageNo=52+%22%D8%B2%DB%8C%D8%B1+%D9%82%D8%AF%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D9%85%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%87%22&ct=clnk  ، تیر 1378، چنین نوشتند:

            «دیروز تهران در زیر قدمهای مردانه ارتش و مسلمانان ضد اجنبی می‏لرزید. مصدق غول پیر خون آشام، در زیر ضربات محو کننده مسلمانان‏ استعفا کرد ... تمام مراکز دولتی توسط مسلمانان و ارتش اسلام تسخیر شد ...»

            خُب. اگر وحدت رویه وجود داشت در دادگاههای انقلاب اسلامی بعد از انقلاب سال 1357، و «اقدام بر ضد حکومت ملی و مردمی ی دکتر مصدق» مجازاتهای سنگین در پی داشت، آیا اعضای فدائیان اسلام مجازاتهای سنگین می شدند؟

            و ببینید در دوران نخست وزیری ی دکتر محمد مصدق، چه اطلاعیه هایی بر ضد او منتشر می شده است.