صحن مجلس ایران: 20مرداد1362مرگ بربازرگان،بعداز25بهمن1389مرگ بر..

                 بسم الله الرحمان الرحیم.

            وقتی در سال 1361 و 1362 (و سال ...؟) در صحن مجلس شورای اسلامی و در نماز جمعه (و در ...؟) نمایندگان مجلس و مؤمنان شعار مرگ بر بازرگان سر می دادند، و عزیزانی که فعلاً از سران اصلاح طلب هستند، آن زمان یا هیچ واکنش نشان نمی دادند و یا خودشان هم لطف می کردند چهار تا متلک بار ِ مهندس مهدی بازرگان، آن پرهیزگار نماز شب خوان و آن خادم قرآن و آن دوستدار ایران، می کردند، شاید عجیب نباشد بعد از 25 بهمن 1389 تقاص عمل آن روز خود را پس دهند و جلوی منزلشان «به طور خودجوش» تعدادی افراد «با اجازه ی حکومت» جمع شوند و شعار «مرگ بر» نثار آنها کنند.

            اصلاح طلب و اصولگرا و میانه رو و محافظه کار و راستی و چپی. تفاوت نمی کند. هر کس بد کند، باید منتظر باشد بد ببیند. هر کس. هر کس.

            سران اصلاح طلب و آقایانی که الان جلوی منزلشان «به طور خودجوش» تعدادی افراد «با اجازه ی حکومت» جمع می شوند و شعار «مرگ بر» نثار آنها کنند، ظاهراً هنوز که هنوز است بابت تعدادی از گفته ها و کرده های گذشته ی خود از ملت ایران پوزش نخواسته اند. و هنوز صراحت لهجه راجع به گذشته ی خود ندارند، و صراحت لهجه ی شان افشاگری راجع به گذشته و حال ِ «دیگران» است. صراحت لهجه یعنی چه؟ یعنی این:

            عماد الدین باقی: «سالخوردگان ما هم آن زمان زبانشان، زبان دشنام بود ... چون معتقدم بیش از یک دانه خردل در به وجود آوردن آن وضع در آن زمان سهم داشته ام، هیچ وقت گناه را به گردن دیگران یا جو غالب اجتماعی یا این که سالخوردگان ما چنین بودند نمی اندازم. به هر حال پذیرفتم که چون ما بیش از یک خردل سهم داشتیم باید شفاف حرف هایمان را بزنیم و کفاره گناهانمان را بدهیم و خطرات صراحت لهجه را بپذیریم. ممکن است کفاره گناهانمان خیلی هم سنگین باشد.»

            امیدوارم ایران سبز شود و سرسبز شود از صداقت و صراحت و حق و آزادی.  

                                  http://www.mobin-group.com/image/reg/images/3388-bazargan1-50.jpg

            یک) متن مذاکرات مجلس شورای اسلامی، مورخ بیست مرداد 1362، عیناً طبق وبسایت مجلس شورای اسلامی:

http://www.ical.ir/index.php?option=com_mmx&task=vdore2&majles_type=1&Itemid=121&Dore=1&Session=502&SessionID=11421&PageCount=18&SelectedPage=3#ptext

.......... رئیس- سخنران بعدی. منشی- آقای مهندس بازرگان را آماده کنید. مهندس بازرگان- بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم و به نستعین. بعد از سپاس و ستایش خدا و سلام و صلوات بر رسول مصطفی و بر ما بر انبیاء و اولیاء و شهدا، درود و تبریک و دعا تقدیم کسانی می‌نمایم که در کشت نهال سه شاخه، آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی عشق ورزیده، تلاش کرده، مال و جان داده‌اند و در دفاع از حق و از حقوقمان شربت شهادت نوشیده، پیروزی‌های معجز آسا در جهبه‌های جنگ تحمیلی به‌دست آورده و می‌آورند و همچنین سلام به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی و به خدمتگزاران با حسن نیت در نهادها و در دولتن همراه با نفرت و نفرین به صدام تکریتی و حامیان خارجی در حملات و کشتارهای دردمنشانه سابق و به هموطنان عزیزمان در گیلان غرب. در این نطق قبل از دستور می‌خواهم راجع به چیزی صحبت کنم که نه خوم به دلیل گذشت من بهره مند از آن می‌شوم و نه شما فوریت و اولویت در آن می‌بینید، در حالی که ارزش حیاتی درجه یک برای مملکت و اهمیت اساسی و فوری برای انقلاب و جنگ و جمهوری اسلامی دارد: راجع به انتخابات مجلس آینده می‌خواهم صحبت کنم. ضمن آنکه هیچ خواسته‌ای خارج و خلاف قانون اساسی و سوگند نمایندگی ندارم. امیدوارم نمایندگان محترم با صبر و متانت لازم اجاره دهند عرایضم را در مدت کوتاه مقرر به اتمام رساند. و به حکم آیه شریفه‌ای که روبه روی دیدگانشان در بالا سر هیات رئیسه قرار دارد، از خردمندان خوشبخت هدایت شده خدا باشند که گوش به گفتار می‌دهند و بهترین را برمی‌گزینند. مجلس حاضر ده ماه دیگر آخرین سالگرد خودش را جشن خواهد گرفت. من از هم اکنون بدون توجه به رفتارهای نامیون که مشمولش بوده‌ایم، توفیق خدمت نمایندگان محترم و پایان اولین مجلس جمهوری اسلامی به خواست خدا را به شما تبریک می‌گویم. ولی فراموش نمی‌کنم که پایان مجلس اول پرده اخر عمر مملکت و تحقق آرمان مشترک انقلاب و ملت نیست. نه می‌توان نسبت له مجلس آینده و انتخابات آن بی‌خیال و بی‌طرف نشست و نه باید تصور کرد که دشمن فراری منصرف از دسیسه‌ بازی و مایوس از مراجعت گشته است. بدیهی است که ملت رشید انقلاب کرده ایران و تجربه اندوخته از 2500 سال استبداد، انقلاب قهقرائی به نظام شاهنشاهی نخواهد کرد. کسانی که چنین خواب و خیال واهی در سر بیمار خود می‌پرورانند. باید بدانند که به گفته سعدی: کس نیاید به زیر سایه بوم و رهمای از جهان شود معدوم نهضت آزادی اولین گروهی خواهد بود که به مقابله یا استبداد و رجعت طاغوت خواهد پرداخت (یکی از نمایندگان- عجبا) اما آرمان مشترک یعنی مثلث مقدس آزادی ملت، استقلال مملکت، و استقرار جمهوری اسلامی با دو اصل مقدس دیگر یعنی حاکمیت ملی و اجرای قانون اساسی مخمسی را تشکیل می‌دهند که پنج ضلع آن وابستگی ملازم متقابل با هم داشته حیات و قوامشان در گرو انتخابات آزاد می‌باشد. دیر یازود جمهوری اسلامی مانند سلف خود مشروطیت سلطنتی با حفظ صورت و عنوان تبدیل به نوعی استبداد و نظام طاغوتی متکی به استیلای خارجی خواهد شد. همیشه و در همه جای دنیا استبداد از روزی شروع شده است که یک شاه، یک خاندان، یک طبقه و حتی یک مکتب خواسته است ولو با حسن نیت و به قصد خدمت خود را یگانه مالک، یگانه مسوول و یگانه مامور بر سایرین تصور و بر جامعه تحمیل نموده وقعی به رضایت و رای مردم ننهد. در حالی که مجلس‌های شورای واقعی (یکی از نمایندگان – آقا این حرف خلاف شرع است) و آزادی‌های اجتماعی آخرین و بلکه یگانه سنگرهای استقلال کشورها و ضامن بقا و سعادت ملهها هستند. البته حاکم اصلی مالک همگی و موکل بر همه چیز ما خدا است. که احکامش را در کتاب و سنت به ما رسانده است. ولی مالکیت و محافظت را به حکم :« ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض» به خودمان واگذار فرموده، مردم و ملت را مسوول و حاکم مشاور و متعاهد یکدیگر قرار داده است. برای جلوگیری از مصائب فوق و تحقق آرمان مشترک انقلاب، شما نمایندگان محترم و کسانی که زمام امور فعلا در اختیارشان است، دو راه در پیش دارید: 1. اجرای انتخابات در شرایط وجو حاضر. 2. انجام انتخابات واقعاً آزاد و ملی بر طبق قانون اساسی ( یکی از نمایندگان- جو حاضر چیست؟) بدیهی است که در شرایط حاکم و محیطی که روزنامه‌ها و رسانه‌های گروهی، راهپیمائی‌ها و اجتماعات، محاکم و منابر، نهادها و جمعه‌ها حالت انحصاری یک طرفه داشته، مخالفین و معترضین و غیر موافقین محروم از روزنامه و اجتماعات و سخنرایهای عمومی هستند و در صورت نامزد انتخابات شدن نگران از حملات و خطرات شدید خصوصاً در شهرستانها می‌باشند با چنین احوال و اشکالات هیچ انتخاباتی را، هیچ آدم منطقی و منصف، انتخابات آزاد نخواهد گفت عکس العمل طبیعی و معنی دار مردم (قره باغ- شما فکرتان راحت باشد ما در آخر بحثمان را خواهیم کرد) اگر به حال خود گذارده شوند تعلل و تقلیل مشارکت است. بنابراین از پشت این تریبون اعلام می‌نمایم که انتخابات خالی از آزادی و نظارت ملی و مجلس حاصل از آن فاقد کمترین اثر برای اهداف فوق و عادی از اعتبار و ارزش از نظر شرعی و قانونی و حقوقی بوده، هر اکثریتی که آورده شود و هر ادعائی که از استقبال و تائید مردم بنمایند مردود و باطل است. البته ممکن است کسانی از روی مصلحت اندیشی و یا منطق انقلابی، جنگ تحمیلی عراق، توطئه‌های داخلی و خارجی و سوء استفاده‌ای را که ضد انقلاب از آزادی و اجتماعات می‌نماید علل موجهه برای شرایط استثنائی بدانند. ولی این سوال پیش می‌آید که آیا منزلت اسلام و مصلحت جمهوری اسلامی اجازه می‌دهد همانند دوران پهلوی یا دولتهای کمونیستی و فاشیستی توسل به تظاهر و تضع جسته، به انتخابات دربسته و انحصاری رنگ آزادی و قانونی بزنند و آیا بهتر نخواهد بود با شهامت و صداقتی که شایسته اهل حق و ضامن یاری خداوند است اعلام حالت استثنائی و تعطیل مجلس و آزادی شود؟ قانونی بگذارید و در رفراندمی از ملت اجازه بخواهید که تا حصول پیروزی و خاموش شدن آتش افزوزی‌های خارجی مثلا مجلس حاضر تمددی گردد یا اداره مملکت زیر فرمان ولایت فقیه و نظارت یک شورای انقلاب منتصب مجدد قرار گیرد ؟ البته بنده چنین پیشنهادی نمی‌کنم ولی تعطیل موقت تصویب شده انتخابات را صدبار بهتر از انتخابات نادرست و آزادی ادعائی می‌دانم. اما راه حل یا حالت دوم، یعنی انتخابات واقعاً آزاد این است که اساً و رسماً به دور از تبعیض و تظاهر و از هم‌اکنون که چند ماه به زمان انتخابات مانده است اعلام و اجرای آزادی گردیده، اجازه نطق و نوشتن و گرد آمدن آن‌طور که قانون اساسی و قانون مطبوعات مقرر داشته است به موافق و مخالف داده شود

http://www.ical.ir/index.php?option=com_mmx&task=vdore2&majles_type=1&Itemid=121&Dore=1&Session=502&SessionID=11421&PageCount=18&SelectedPage=4#ptext

همه افراد ملت در اظهار عقیده و انتقاد و اعتراض و در انتخاب نمایندگان خود آزاد باشند (شجونی- وقیت ملت رأی نداند چکار کنیم؟) و از تهمت و تهددی و (همهمه نمایندگان) توقیف یا تکفیر و توهین بر طبق قانون حمایت کردند. اگر انتخابات آزاد بلافاصله اعلام و شرایط آن تأمین نکرد نه فرصت لازم برای آگاهی و اطمینان مردم و آشنائی با نامزدها و نظریات فراهم خواهد شد و نه افراد و گروهها از عهده تداکارت لازم بر خواهند آمد. مضافاً به اینکه (رئیس- وقتتان تمام است) باز شدن سوپاپهای اطمینان و تبدیل محیط مسدود فعلی به محیط باز و برداری داروی شفا بخش بسیاری از ناراحتی‌ا و نارضائی‌های و بی‌تابی‌های دائم- التزاید عمومی خواهد شد (رئیس- وقتتان تمام شد) و به همین دلیل تکیه بر ضرورت و فوریت آن کردم (رشیدیان- مرگ بر پدر منافقین) هنوز بنده می‌توانم با احتمال قوی... (رشیدیان – خیبثی، واقعاً خبیثی) رئیس- آقای مهندس وقتتان تمام است. مهندس بازرگان – یک دقیق دیگر من وقت می‌دهید. رئیس- یک دقیقه دیگر وقت می‌دهید. یکی از نمایندگان – مرگ بر بازرگان رئیس- اجازه بدهید مهندس بازرگان- هنوز بنده می توانم با احتمال قوی اطمینان بدهم که بسیاری از نمایندگان محترم فعلی با انتخابات آزاد عام مجدداً به مجلس راه خواهند یافت و ملت پشتیبان و همکارشان خواهد بود. در خاتمه عرایضم حضرت مسئولین و متولیان را در دولت و مجلس و نهادها خطاب کرده می‌گویم شما مختارند آزادی واقعی انتخابات را به شرحی که عرض شده بپذیرید و این امانت شرعی و مردمی یعنی حق مالکیت ملی را که در اختیارتان قرار داد و به حکم «ان‌الله یامرکم ات تود و الامانات الی اهلها» به ملت ایران برگردانده فرمان و پند الهی را اطاعت کنید یا آزادی را خلاف مصلحت دانسته تحمل و تأمین ننمائید. در صورت اول رضای خدا (رئیس- یک دقیقه وقتتان هم تمام شده) و رستگاری خودتان و پیروزی انقلاب و ملت را خواهید خرید و در صورت دوم خشم و خصوصیت مردم را زیاد کرده و همگی خسرالدنیا والاخره خواهیم شد. واسلام علی الذین یستمعون القول و یتعبون احسنه. عده‌ای از نمایندگان- مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا. مجید انصاری- اگر جرات داری در نماز جمعه شرکت کن. شنیدن مزخرفات او اشکال شرعی دارد.  رئیس- آقایان توجه بفرمائید سخنران بعدی...........

            دو) طبق http://www.bazargan.com/didgah/gharib1.htm :

            تظاهرات "خودجوش" فردای آن روز [= فردای بیستم مرداد 1362] علیه بازرگان راه ‌افتاد. بازرگان بعد از نطق جنجالی خود در مورد سلب آزادی‌ها در سال ۶۲ گفت:

"هنوز از کرسی خطابه پایین نیامده بودم که سیم‌های روابط عمومی مجلس به کمیته اصناف بازار وصل شد و دو وانت جمعیت با پارچه‌های تعارف و تمنا برای تظاهرات "طبیعی" مردم راه افتاد و تلویزیون، نماز سر چهارراه و راه‌بندان را که با نطق‌های آتشین و شعارهای علیه افراد "ضد دین و ضد قرآن"، به چشم برهمزدنی درست شده بود پخش کرد."

            سه) دکتر صادق زیباکلام طبق وبسایتش (http://www.zibakalam.com/news/256 ):

            در اوایل انقلاب، در سال 60، کار به جایی رسید که در نماز جمعه شعار مرگ بر بازرگان سر داده شد؛ بازرگانی که اولین نخست وزیر بعد از انقلاب بود و عمر خود را صرف اسلام و قرآن و مبارزه کرده بود و صداقت و درستی و پاکی اش بر همه آشکار بود. در همان زمان آقای هاشمی که یکی از ائمه جمعه تهران بودند، از جمعیت خواستند شعار مرگ بر بازرگان ندهند و از سر داده شدن این شعار گلایه کردند.

            چهار) مجید انصاری، که در بند یک، به مهدی بازرگان گفته است «اگر جرات داری در نماز جمعه شرکت کن. شنیدن مزخرفات او اشکال شرعی دارد»، حجت الاسلام مجید انصاری است که عضو فعلی ی مجمع تشخیص مصلحت نظام است و از سیاستمداران اصلاح طلب است و مدتی معاون سیدمحمد خاتمی (رئیس جمهور سابق ایران) و یک دوره نماینده ی مجلس خبرگان رهبری بود.

            پنج) طبق http://www.bazargan.com/didgah/gharib1.htm واکنش تعدادی دیگر از رجال سیاسی ی آن زمان (که این زمان هم تعدادیشان هستند) به سخنان مهدی بازرگان چنین بوده است:

            «میرحسین موسوی در واکنش به طرح بازرگان برای آزادی انتخابات:

"این شعارها باعث تضعیف جبهه ها و رزمندگان می‌دانم . بنده از این همه پررویی متعجبم."


رفسنجانی: ازاین سران آزادی یک وقت یکی شان به من میگفت که امروز اگر رای آزاد باشد، ما مثلا ۷۰ ، ۸۰ در صد رای می آوریم . خیال می کنند خانمشان ناراضی است، خاله اشان ناراضی است، عمه‌شان ناراضی است، یعنی مردم ناراضی‌اند. اینها اینجوری آمار گیری می‌کنند."


عطا‌الله مهاجرانی:"عراق جبهه‌ها را بمباران می‌کند، بازرگان پشت‌ جبهه‌ها را."


رفسنجانی:"این انتخابات آزاد امروز اگر روحانی کاندید بشود رای می آورد. اگر روحانیت کسی را تایید بکند رای می آورد. انتخابات آزاد است ما نیاز نداریم به خفقان. اگر نیاز داشتیم و انقلاب ایجاب می کردهیچ ابایی نداشتیم . برای ما انقلاب اصل است و
اسلام . اگر این انقلاب روزی نیاز به خفقان کرد خفقان پیش می آوریم ."

علی آقا محمدی نماینده همدان: "دیگر کسی امید به ماندن صدام ندارد و یاران صدام در داخل کشور هم دارند می‌روند. بازرگان هم شاید دست و پایی بزند که بماند اما ماندنی نیست. از قوه قضاییه می خواهیم ما را از شر این ته مانده‌های آمریکایی ان شاالله برای همیشه راحت کند."

رفسنجانی: "ملی‌گراها و لیبرال‌ها که طیف وسیعی بودند سر در آخور غرب داشتند."

پس از آن نطق غرا، بازرگان در پاسخ به مقاله افجه ای، سردبیر مجله پیام شاهد (به مدیریت مهدی کروبی)، که بازرگان را هوادار آزادی غربی، آزادی هدیه شده از سوی یاران صدام و آزادی هوای هوس آلود شهوتزده در قالب وارده غربی خوانده بود، در نامه‌ای که به کروبی مدیر نشریه نوشت، گفت:

"من تا قبل از آن نطق نمی‌دانستم، همان طور که درعلائم آخرالزمان شنیده بودیم که به زبان آوردن لا‌اله‌الا‌الله مثل گرداندن آتش در دهان می شود، در پنجمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران حرف از آزادی زدن این همه تاوان و تهمت به دنبال داشته باشد. جل الخالق!"

غالب روزنامه ها مقالاتی علیه بازرگان می نوشتند، اما از چاپ پاسخ آن خود داری می‌کردند. تنها یکبار کیهان پاسخ او را چاپ کرد و البته در کنار متن جوابیه، مطالب دیگری در نقد مطلب بازرگان به قلم سید محمد خاتمی ( سرپرست وقت کیهان و رییس جمهور سال ۷۶) درج شد. بازرگان طی نامه‌ای به خاتمی نوشت و ضمن تشکر از اینکه مقاله‌اش چاپ شده، گفت:

"از جواب‌های کذایی هم که در ذیل متن نطق داده بودید گله چندانی ندارم. خوشبختانه خوانندگان بعد از قرائت مقاله من باید آنقدر خسته شده باشند که از خواندن جوابیه شما صرف‌نظر نموده باشند.شاید با آن بچه‌های کیهان، غیر از این هم نمی‌توانستید، بگویید و چون قبلا به اندازه کافی اظهار نظر کرده بودید الزامی به گفتن حرف‌هایتان خصوصا با روغن داغ‌هایی که بوی سوختگی و دشمنی می‌داد نداشتید. به هر حال جواب را فراموش کردم و آنچه در نظرم مانده و انشالله خواهد ماند، برخورد‌های دوستانه، منصفانه و قیافه سمپاتیک و قامت رعنای شماست که بوی انسانیت و برادری اسلامی را از آن حس کردم."

نهضت آزادی نیز در نامه‌ای به خاتمی به این روند انحصار‌طلبی و چاپ دروغ و توهین در روزنامه کیهان اعتراض کرد:

"آقای خاتمی به عنوان برادر مسلمان به شما توصیه می کنیم دست از این سانسور‌ها و انحصارطلبی‌ها بردارید و به حق و قانون گردن نهید."

مظلومیت بازرگان در مقابل این حجم تهمت و ناسزا دل آدمی را به درد می‌آورد و چشم‌ها را به اشک می‌نشاند. محمد جواد حجتی کرمانی تعریف می‌کند:

"در مجلس شورا یکی را که اسم نمی برم [حجت‌الاسلام هادی غفاری] جوانی که خیلی پرخاشگر، بی منطق و فاشیست به تمام معنا بود با بازرگان نشسته بود و بنده به گوش خود می شنیدم که بازرگان با کرامت و بزرگواری نشسته بود و سکوت کرده بود. می توانست داد و فریاد کند یا می توانست بلند شود و برود ولی سکوت کرد. آخر سر دیدم که اشک های خود را پاک کرد. یعنی به اندازه ای خشم خود را فروخورده بود که گریه اش گرفت."

            شش) حضرت آیت الله آقای خمینی آیا «مرگ بر بازرگان» در صحن مجلس و در نماز جمعه را شنید؟ آیا حضرت آیت الله آقای خمینی مذاکرات مجلس و خطبه ها و سخنرانیهای نماز جمعه را گوش می کرد؟ آیا حضرت آیت الله آقای خمینی واکنش نشان داد به مرگ بر بازرگان؟ نمی دانم. اما طبق اسناد موجود، حضرت آیت الله آقای خمینی برنامه ی رادیوئی ی سلام صبح به خیر را گوش کرده یا دیگران گوش کرده اند و به اطلاع ایشان رسانده اند، که یک شهروند معمولی در مصاحبه با خبرنگار رادیو نظر شخص خود را بیان کرده و از اوشین به عنوان الگوی مناسب زنان ایرانی یاد کرده و گفته حضرت زهرا مال 1400 سال پیش است و ما یک الگوی امروزی می خواهیم، و سپس حضرت آیت الله آقای خمینی (که ظاهراً واکنش نشان نداد به مرگ بر بازرگان در صحن مجلس و در نماز جمعه) بلافاصله (= یک روز بعد) واکنش قاطع نشان داد و فرمود «در صورتی که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است».

            طبق http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=4006 :

            «در اواسط دهه شصت، رادیوی جمهوری اسلامی ایران صبح ها برنامه ای را به نام "سلام، صبح به خیر" پخش می کرد که مجریان آن آقایان آتش افروز و شهریاری بودند.

در هشتم بهمن ماه 67 که مصادف با تولد حضرت زهرا و روز زن بود، این برنامه در گزارشی از مخاطبینش پرسیده بود که "به نظر شما الگوی امروز زنان ایرانی چه کسی است؟".

اکثر مخاطبین حضرت فاطمه را بعنوان الگوی خود معرفی کرده بودند، اما در این میان یکی از مصاحبه شوندگان از اوشین به عنوان الگوی مناسب زنان ایرانی یاد کرده و اظهار داشته بود که "حضرت زهرا مال 1400 سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می خواهیم".

گفتنی است که اوشین نام شخصیت اصلی داستان سریالی ژاپنی به نام "سالهای دور از خانه" بود که آن روزها با سانسور از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می شد.

پحش این برنامه از صدای جمهوری اسلامی با واکنش بسیار تند رهبر راحل انقلاب مواجه شد.

محمد هاشمی در گفتگویی که با ویژه نامه "حضور" در 27 بهمن 1387 انجام داده است در مورد چگونگی برخورد آیت الله خمینی با این برنامه را اینگونه توضیح می دهد:

"... رادیو به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س) یک مصاحبه ای داشت. زمانی بود که ما اوشین را پخش می‌کردیم. از دختر خانمی می پرسند الگوی شما کیست؟ می‌گوید اوشین. گوینده می‌گوید الگوی شما باید حضرت زهرا (س) باشد چرا اوشین؟ می‌گوید: حضرت زهرا (س) مال 1400 سال پیش است. ما یک الگوی امروزی می خواهیم ... برنامه زنده بود و آقای جعفری جلوه که در رادیو بود آن را پخش کرده بود.

امام به آقای میرعماد دادستان عمومی دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر این برنامه با قصد پخش شده، افراد را اعدام کنند. چون توهین به حضرت زهرا (س) بود. آقای میرعماد احکامی صادر کرد. شش هفت نفر محکوم شدند. از 5 سال انفصال تا شلاق. اما حکم اعدام به کسی ندادند. من به میرعماد زنگ زدم سراغ بچه ها را گرفتم. گفت دفتر من هستند و می خواهم بفرستم زندان قصر. گفتم نفرست تا من خبر دهم. نامه ای نوشتم به امام و ... میرعماد زنگ زد و گفت دیگر نمی توانم نگهشان دارم. فرستادشان زندان قصر. من زنگ زدم به مدیر زندان و گفتم داخل بند نفرستنشان و سرشان را هم نتراشند. رفتم خدمت امام و گفتم من مقصرم. من مسئول صدا و سیما هستم اگر اینها را مجازات کنید دیگر در صدا و سیما سنگ روی سنگ بند نمی شود و من نمی‌توانم آنجا را اداره کنم. خواهش می کنم شما مرا مجازات کنید. امام گفت بنویس، من آنها را عفو می کنم. گفتم نوشتم. نامه را خدمت امام دادم. همانجا به آقای موسوی اردبیلی نوشتند که من اینها را عفو کردم. شما آنها را رها کنید. خودم غذا گرفتم و رفتم زندان..."(1)

نامه آیت الله خمینی به هاشمی:

آیت الله خمینی فردای آن روز در واکنش به این ماجرا، طی پیامی رسمی و علنی بشدت محمد هاشمی را مورد عتاب قرار داده و این چنین نوشتند:

 "آقای محمد هاشمی

مدیرعامل صدا و سیمای جمهوری اسلامی

با کمال تاسف و تاثر روز گذشته (روز شنبه 8 بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردی که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج می گردد و دست اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهین درکار بوده است، بلاشک فرد توهین کننده محکوم به اعدام است اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد. موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید وجدی مسئولین بالای صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامی زمینه ها قوه قضاییه اقدام می نماید". (2)

براساس شنیده های ما دستگاه قضائی چهار تن از دست اندرکاران برنامه مورد اشاره را که مدیر گروه معارف، سردبیر برنامه های ویژه ی عقیدتی سیاسی و مسئول نظارت بر برنامه هم در میان آنها حضور داشتند، به 4 سال حبس تعزیری و 40 ضربه ی شلاق محکوم کرد، گرچه به دستور آیت الله خمینی اجرای احکام تعزیری مزبور متوقف گردید.

زیرنویس:

 (1) ویژه نامه حضور، 27  بهمن 1387

(2) صحیفه نور ، جلد 21 : ص 76»

            پایان نقل از http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?ContentID=4006 .

            توجه کنید به عین متن در صحیفه ی امام خمینی (ره):

            «صحیفه امام، ج‏21، ص: 251

نامه [به مدیر عامل صدا و سیما (اعتراض به توهین به مقدسات و تنبیه عاملین آن)]

زمان: 9 بهمن 1367/ 21 جمادى الثانى 1409

مکان: تهران، جماران‏

موضوع: اعتراض شدید به پخش برنامه توهین به مقدسات از رادیو

مخاطب: هاشمى، محمد (مدیر عامل صدا و سیما)

بسمه تعالى‏

آقاى محمد هاشمى، مدیر عامل صدا و سیماى جمهورى اسلامى‏

با کمال تأسف و تأثر روز گذشته «1» از صداى جمهورى اسلامى مطلبى در مورد الگوى زن پخش گردیده است که انسان شرم دارد بازگو نماید. فردى که این مطلب را پخش کرده است تعزیر و اخراج مى‏گردد، و دست‏اندرکاران آن تعزیر خواهند شد. در صورتى که ثابت شود قصد توهین در کار بوده است، بلاشک فرد توهین‏کننده محکوم به اعدام است. اگر بار دیگر از این گونه قضایا تکرار گردد، موجب تنبیه و توبیخ و مجازات شدید و جدى مسئولین بالاى صدا و سیما خواهد شد. البته در تمامى زمینه‏ها قوه قضاییه اقدام مى‏نماید. «2»

- 9/ 11/ 67

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏

«1» شنبه 8 بهمن

«2» پس از ارسال نامه امام خمینى، تلفنگرامى از سوى آقاى سید عبد الکریم موسوى اردبیلى(رئیس دیوان عالى کشور) به این شرح مخابره شد:

[بسمه تعالى. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمى امام خمینى- مد ظله العالى‏

 درباره محکومیت مسئولین چهارگانه پخش الگوى زن، من با قاضى محکمه صحبت کردم جرم آنها تسامح و سهل انگارى در انجام وظیفه خطیرى است که در عهده دارند و از نظر قضایى با توجه به حساسیت مسئولیت، مجازات نامتناسب نیست ولى گفته مى‏شود این افراد خدمتگزاران خوبى هستند و قرینه‏اى بر سوء نیت موجود نیست و این ایام هم به وجود آنها نیاز است به نظر مى‏رسد این برخورد موجب تنبه آنان شود که دیگر این قبیل سهل‏انگاریها تکرار نشود. بنده درخواست عفو آنها را از همه مجازاتهاى تعیین شده در حکم از حضورتان دارم. 12/ 11/ 67- عبد الکریم موسوى‏]

[ بسمه تعالى. خدمت حضرت امام متن قرائت شد، فرمودند: عفو نمودم. 12/ 11/ 67- انصارى‏]»

هفت) در بند یک، رشیدیان که به مهدی بازرگان گفته «مرگ بر پدر منافقین» و گفته «خبیثی»، محمد رشیدیان است متولد 1317 . ایشان نماینده ی مجلس خبرگان قانون اساسی و نماینده ی مجلس شورای اسلامی دوره ی اول و دوم و سوم و ششم بوده است. در وبسایت «امام آمد» در آدرس http://emam-amad.co.cc/post-171.aspx از شیدا نبوی، مجله ی چشم انداز ایران، شماره ی 20، بهار 1378 ، نوشته ی مفصلی نقل کرده، که نام محمد رشیدیان چند بار در آن آمده است. بنده به ملاحظاتی، نقل نمی کنم. اما علاقه مندان، متن http://emam-amad.co.cc/post-171.aspx را کامل و با دقت بخوانند و نام رشیدیان را هم در آن ببینند.

آیت الله مکارم شیرازی:هیچ فردیاگروهی درباره ی هیچ کس تعصب نورزد

             http://www.indypendent.org/wp-content/photos/page12_iran_women_1.jpg

 

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            عیناً از روزنامه ی کیهان چهارشنبه 27 تیر 1358 نقل می کنم:

            «من از دادستان کل شکایت دارم

            آیت الله مکارم شیرازی

            اگر شما هم به دلیل من گوش فرا دهید تصدیق می کنید شکایتم بجاست.

            اساس شکایت از اینجا شروع می شود که آقای دادستان، رونوشت برابر با اصل پرونده «آقای سعادتی» را برای همه قشرها و گروههای سیاسی و غیر سیاسی فرستاده، از جوانان دانشگاهی گرفته تا خانواده های شهدا، و از شعرا و نویسندگان گرفته تا احزاب سیاسی و حتی حقوقدانان! همه و همه نسخه ای از این پرونده را دریافت داشته اند، جز من!.

            اینکه می گویم برای همه جوانان فرستاده دلیل روشنی دارد زیرا آنها به دو گروه تقسیم شدند:

            گروهی در خیابانها به راه افتادند و گفتند «مجاهد اسیر ما آزاد باید گردد».

            و گروه دیگری گفتند: «این جاسوس بیگانه اعدام باید گردد».

            من فکر می کنم همه کسانی که این شعارهای قاطع را می دادند باید پرونده نامبرده را ورق به ورق مطالعه کرده باشند که حکم قطعی بر آزادی و یا اعدام او را صادر کردند!

            وگرنه چطور می توان باور کرد که یک جوان تحصیل کرده دانشگاهی بدون مطالعه پرونده یک متهم، حکم تبرئه یا محکومیت او را صادر کند؟

            اما آن گروه از شعرا و نویسندگان که در جرائد خواهان آزادی بی قید و شرط نامبرده شدند آنها نیز حتماً نسخه ای از این پرونده را ممهور به مهر دادستان، در دست داشتند و الا از آنها ــ با آنهمه ذوق و ظرافت ــ بعید است، چنین قضاوتی را بی مطالعه کرده باشند.

            همچنین احزاب و گروههائی که به «طرفداری» یا «مخالفت» برخاستند با توجه به مغزهای متفکری که آنها را رهبری می کنند نیز بدون شک بررسی دقیق و همه جانبه ای روی محتوای پرونده انجام داده اند که از آنها غیر از این انتظاری نیست!

            پس معلوم می شود همه این آقایان و بانوان، همه این گروههای سیاسی و غیر سیاسی این پرونده جنجالی را دیده اند جز حقیر! و معلوم نیست چرا هنوز نسخه ای از آن برای اینجانب ارسال نشده کوتاهی از دادستان بوده یا از پست نمی دانم و به همین دلیل من بر خلاف همه آنها نمی توانم بگویم آزاد باید گردد ... یا اعدام باید گردد.

            و ناچارم بگویم «محاکمه باید گردد»...همین و بس!

            به هر حال این نخستین بار نبود که گروهها در مملکت ما به بهانه ظاهراً کوچکی در برابر یکدیگر صف آرائی کردند و تا سرحد روشن ساختن آتش یک جنگ داخلی پیش رفتند.

            این خود نشان می دهد که انقلاب ملت ما تا چه حد شکننده و حساس است، و ما چقدر از توطئه هائی که دشمن برای ما می چیند و هر روز به بهانه تازه ای گروهها را رودرروی هم قرار می دهد بیخبریم.

            راستی تعجب انقلابی که بیش از 5 سال طول کشیده قاعدتاً باید همه گروهها در این مدت، در شناخت توطئه های دشمن تجربه کافی اندوخته باشند و با این تجربه ها راه را به روی ضد انقلاب ببندند، اینچنین آلت دست دشمنان گردند و بی دفاع در برابر حملات آنها قرار گیرند.

            من نمی دانم آیا در هیچ نقطه ای از دنیا سرنوشت متهمان در خیابانها، و بوسیله شعارهای داغ، و تکان دادن مسلسلها تعیین می گردد؟

            یا همه جای دنیا معمول است که به سراغ دادگاهها می روند.

            اگر بنا باشد با راهپیمائی به «نفع» یا بر «ضد» کسی حکم تبرئه یا محکومیت او را صادر کنیم دیگر چه نیازی به دادگاه داریم پس بیائید همه دادگاهها را برچینیم و بجای محاکمه متهمان دست به راهپیمائی بزنیم که هم فال است و هم تماشا!.

            آیا شجاعت و شهامت و اخلاص انقلابی ایجاب نمی کند که هیچ فرد یا گروهی درباره هیچ کس تعصب نورزد، و هرگاه کسی مورد اتهام قرار گرفت سرنوشت او را به دادگاه عدل اسلامی که طبعاً بی طرف است بسپاریم و نتیجه آن هرچه بود بپذیریم. اگر محکومیت بود با شهامت قبول کنیم، و اگر هم تبرئه بود با آغوش باز آن را پذیرا شویم.

            من فکر می کنم ما در آینده نیز با چنین صحنه ها، بسیار روبرو خواهیم شد، همانگونه که در چند ماهی که از عمر انقلاب می گذرد نیز بر سر بهانه های جزئی لشکر کشی و صف بندی بسیار صورت گرفت و چیزی نمانده بود که به درگیریهای خطرناک بیانجامد و اگر پادرمیانی بعضی از بزرگترها در این قضیه و ان قضیه نبود کار بجاهای باریکی می رسید.

            هم اکنون باید بدانیم مسائل فوق العاده مهمی در پیش داریم:

            از یک سو سرنوشت قانون اساسی یعنی سرنوشت نسلهای آینده و امروز مطرح است، و از سوی دیگر، و بدنبال آن، مسأله انتخاب رئیس جمهوری و وکلای مجلس و سپس دولت ثابت و مقتدر بجای دولت موقت که طبعاً نمی تواند چندان نیرومند باشد، در پیش است.

            آیا تردید دارید که در این لحظات حساس و سرنوشت ساز، این سروصداها و صف بندیها و لشکرکشیها ــ به هر حسابی باشد ــ کانالهای انحرافی محسوب می شود و توطئه ای است از ناحیه دشمن که آگاهانه یا نا آگاهانه در آن درگیر می شویم؟!

            الان مرزهای ما به شدت متشنج است و دشمن هر روز دست به تحریک، توطئه، خرابکاری، و کشت و کشتار تازه ای در این مرزها می زند.

            ما به قدر کافی مسأله برای فکر کردن داریم، به قدر کافی میدان مبارزه در برابر روی ما هست، نباید مسائل تازه ای برای  خود بیافرینیم و جبهه های تازه جنگ بگشائیم.

            بیائید به خونهای شهیدان راه حق و آزادی سوگند یاد کنیم که با واقع نگری در همه مسائل راه را بر ضد انقلاب ببندیم و توطئه ها را در نطفه خفه کنیم.

            خدایا به ملت فداکار ما در این دقایق سرنوشت ساز هوشیاری و اخلاص انقلابی، و بیداری و آگاهی برای شناخت توطئه مرحمت فرما!»

برای جلوگیری از سوء تفاهم اصل 27و168 و...قانون اساسی راحذف کنید

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران:

«اصل ۲۷

تشکیل اجتماعات و راه‏پیمایی‏ها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.‏‏

اصل ۱۶۸

رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گیرد. نحوۀ انتخاب، شرایط، اختیارات هیأت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون بر اساس موازین اسلامی معین می‌کند.»

            با توجه به حوادث دوشنبه 25 بهمن 1389 که وزارت کشور و دادستان کل کشور و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (تهران) درخواست رسمی مبنی بر تظاهرات مردمی در حمایت از مردم مصر و تونس را حیله و خدعه و فتنه و فریب و دروغ و ریا و ... نامیدند و فرمودند تظاهرات اگر در 22 بهمن باشد مؤمنانه است و اگر در روز دیگر باشد مکّارانه و مزوّرانه است و چند هزار نیروهای امنیتی و نیروهای ضد شورش و پلیس و بسیج و لباس شخصی در خیابانهایی از تهران (و چند شهر دیگر ایران) مستقر شدند تا نگذارند حضور دهها هزار نفر از مردم به صورت تجمع و راهپیمائی درآید و گاز اشک آور می زدند و گلوله های رنگی می زدند و زنها و مردها را با باتوم می زدند و نعره می کشیدند و تهدید می کردند و مردم را از خیابانهای اصلی به خیابانهای فرعی و از خیابانهای فرعی به کوچه ها هدایت می کردند و در تعقیب مردم و حمله به مردم، مردم به خانه ها پناه می بردند، و از طرفی، با وجود این که گفته شده بود با هر گونه تجمع و تظاهرات برخورد می شود، ناگهان سه چهار گروه حدوداً صد نفره یا دویست نفره یا سیصد نفره (که معمولاً این گروهها «اُمّت» و «ملّت» نامیده می شوند، و بقیه «جماعت» و «اراذل» و «اوباش» و ... نامیده می شوند) ظاهر شدند و با اسکورت و حمایت و پشتیبانی ی نیروهای امنیتی و انتظامی تظاهرات کردند و شعار «مرگ بر خاتمی» و «مرگ بر کروبی» و «مرگ بر موسوی» می دادند، و خود نیروهای امنیتی هم سوار بر موتور و سوار بر نیسان سرفرازانه حرکت می کردند و باتومهای خود را در هوا می چرخاندند و «حیدر حیدر» و «ماشاء الله حزب الله» سر می دادند، بنده برای جلوگیری از سوء تفاهم و این که مردم و سیاسیون گمان نکنند می توانند در روزهایی غیر از روز قدس و روز 22 بهمن و مانند آنها تظاهرات کنند و گمان نکنند جز سازمان تبلیغات اسلامی و جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم و مانند این نهادها، افراد و نهادهایی حق دارند مردم را به تظاهرات دعوت کنند، به مقامات جمهوری ی اسلامی ی ایران پیشنهاد می کنم اصل 27 قانون اساسی را حذف کنند.

            همچنین با توجه به این که ظاهراً در تاریخ جمهوری ی اسلامی ی ایران هیچ گاه حکومت نپذیرفته چیزی به نام «مجرم سیاسی» وجود دارد، و با توجه به این که افرادی هستند مدعی هستند مجرم سیاسی هستند (البته گفته می شود آنها قاچاقچی و اراذل و اوباش و منافق و سلطنت طلب و ... هستند، و مجرم سیاسی نیستند) و جرمشان سیاسی است و لذا طبق نص اصل 128 قانون اساسی باید رسیدگی به جرم آنها علنی باشد و با حضور هیئت منصفه باشد، بنده به مقامات جمهوری ی اسلامی ی ایران پیشنهاد می کنم برای جلوگیری از سوء تفاهم اصل 168 را حذف کنند. (ظاهراً تا کنون «جرم سیاسی» تعریف نشده است. و طبق نص قانون اساسی، اگر هم قرار باشد روزگاری جرم سیاسی تعریف شود، جرم سیاسی باید بر اساس «موازین اسلامی» معین شود.)

            به طور کلی شاید تعدادی از اصول قانون اساسی ایجاد سوء تفاهم و ایجاد گمانهای غلط کند و لذا شاید شایسته باشد حکومت این گونه اصلهای قانون اساسی را حذف کند.

تبریک به مردم جمهوری ی عربی ی دموکراتیک مصر

       

[خوانندگان ارجمند لطفاً به تکمله در پایان مقاله توجه کنید.]

بسم الله الرحمان الرحیم.

امروز 22 بهمن 1389 مردم مصر عاقبت توانستند با تظاهرات و تجمعات و اعتراضات پیگیر و گسترده رهبر کشور خود را به کناره گیری از قدرت پس از 29 سال متقاعد کنند. امیدوارم مردم جمهوری ی عربی ی دموکراتیک مصر آینده ای انسانی و خوب برای میهنشان بسازند.

متن عربی ی اصل اول قانون اساسی ی مصر، طبق http://www.egypt.gov.eg/arabic/laws/constitution/chp_one/part_one.aspx :

            مادة (1):   جمهوریة مصر العربیة دولة نظامها دیمقراطی یقوم علی أساس المواطنة و الشعب المصری جزء من الأمة العربیة یعمل علی تحقیق وحدتها الشاملة

            متن فارسی ی اصل اول قانون اساسی ی مصر، طبق وبسایت مجلس شورای اسلامی، طبق http://www.parliran.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=2987 :

            اصل 1

جمهوری عربی مصر یک کشور سوسیالیست ـ دمکراتیک است که براساس اتحاد نیروهای مردمی اداره می‌شود.

مردم مصر جزئی از ملت عرب هستند که برای تحقق اتحاد عرب تلاش می‌کنند.

متن انگلیسی ی اصل اول قانون اساسی ی مصر، طبق http://www.uam.es/otroscentros/medina/egypt/egypolcon.htm :

Article 1

The Arab Republic of Egypt is a democratic, socialist State based on the alliance of the working forces of the people

The Egyptian people are part of the Arab Nation and work for the realisation of its comprehensive unity

            [تکمله در تاریخ 23 بهمن 1389:

            عنوان این مقاله ابتدا «تبریک به مردم جمهوری ی عربی ی دموکراتیک و سوسیالیست مصر» بود و در متن مقاله هم جمله به صورت «امیدوارم مردم جمهوری ی عربی ی دموکراتیک و سوسیالیست مصر آینده ای انسانی و خوب برای میهنشان بسازند» بود، اما با نکته یابی ی تحسین برانگیز فاضل ارجمند محمد نورالهی (نویسنده ی وبلاگ http://denkenserfahrung.blogfa.com/ ) و پس از تحقیقات بنده، عنوان مقاله را به صورت «تبریک به مردم جمهوری ی عربی دموکراتیک مصر» و جمله ی متن مقاله را به صورت «امیدوارم مردم جمهوری ی عربی ی دموکراتیک مصر آینده ای انسانی و خوب برای میهنشان بسازند» تغییر دادم.

            و توجه کنید به آنچه بنده برای محمد نورالهی نوشتم:

            «سلام علیکم.

فرمایش شما درست و نکته سنجی ات عالی بود.

من قانون اساسی ی مصر را ابتدا عبارات فارسی اش را جست و جو کردم. و اتفاقاَ در

http://www.parliran.ir/index.aspx?siteid=1&pageid=2987

که مربوط به مجلس شورای اسلامی (ی ایران) است دیدم عبارتتش را:

اصل 1

جمهوری عربی مصر یک کشور سوسیالیست ـ دمکراتیک است که براساس اتحاد نیروهای مردمی اداره می‌شود.

مردم مصر جزئی از ملت عرب هستند که برای تحقق اتحاد عرب تلاش می‌کنند.

اتفاقاَ در دیگر وبسایت مجلس شورای اسلامی یعنی در

http://rc.majlis.ir/fa/law/show/132290

هم قانون اساسی ی مصر همین گونه معرفی و نقل شده:

اصل 1

جمهوری عربی مصر یک کشور سوسیالیست ـ دمکراتیک است که براساس اتحاد نیروهای مردمی

اداره می‌شود.

مردم مصر جزئی از ملت عرب هستند که برای تحقق اتحاد عرب تلاش می‌کنند.

من بعد از عبارات فارسی دنبال عبارات انگلیسی گشتم. آنچه در

http://www.uam.es/otroscentros/medina/egypt/egypolcon.htm

یافتم، همین بود که در وبلاگم گذاشتم، یعنی

Article 1

The Arab Republic of Egypt is a democratic, socialist State based on the alliance of the working forces of the people

The Egyptian people are part of the Arab Nation and work for the realisation of its comprehensive unity

با توجه به این که در عبارات فارسی لفظ "سوسیالیست" بود و در این عبارات انگلیسی هم لفظ socialist بود، من شک نکردم و متن عریی را دقت نکردم (البته دقت کردم، اما نه در حد لازم) و تصور کردم عبارات عربی و انگلیسی و فارسی تطابق دارند و عبارات انگلیسی و فارسی ترجمه ی درست عبارات عربی است.

اما بعد از فرمایش شما، هم دقت کردم به متن عربی، هم در اینترنت بررسی کردم، دیدم بله، لفظ معادل "سوسیالیست" (نه به معنای نظام حکومتی، و نه به معنای "مردمی") نیست در متن (اصلی ی) عربی.

باز هم بررسی کردم. طبق

http://constitution.sis.gov.eg/en/2.htm

ترجمه ی انگلیسی ی اصل اول قانون اساسی ی مصر را این گونه آورده اند:

Article 1

The Arab Republic of Egypt is a democratic state based on citizenship. The Egyptian people are part of the Arab nation and work for the realization of its comprehensive unity.

و طبق

http://www.elshoura.gov.eg/shoura_en/const_pdf/eng_const.PDF

ترجمه ی انگلیسی چنین است:

Article 1

The Arab Republic of Egypt is a democratic state based on citizenship.

 The Egyptian people is part of the Arab Nation and work for the realization of its comprehensive unity.

در گوگل عبارت

The Arab Republic of Egypt is a democratic state based

تعداد 731 نتیجه داد (جست و جوی من در 23 بهمن 1389) و عبارت

The Arab Republic of Egypt is a democratic socialist state based

تعداد 389 نتیجه داد (جست و جوی من در 23 بهمن 1389).

این نکته سنجی ات بسیار درخشان بود و من اگر امکانات داشتم با رئیس مجلس شورای اسلامی مکاتبه می کردم و این مطالب را عرض می کردم و می گفتم متن فارسی ی قانون اساسی ی مصر را بر اساس نکته سنجی ی شما در هر دو وبسایت مجلس شورای اسلامی تصحیح کنند و نام شما را هم ذکر کنند و حتا رسماً از شما تقدیر و تشکر کنند.»]

جذب کردن حوصله ی فراوان می خواهد ودقت وظرافت کاری وروانشناسی

                 بسم الله الرحمان الرحیم.

            نامه ی محمدجواد حجتی کرمانی به محمدعلی رجائی، عیناً طبق روزنامه ی انقلاب اسلامی، شنبه 25 مرداد 1359، صفحه ی سه:

            «بسمه تعالی

به مقلد امام، فرزند مجلس و برادر رئیس جمهور ...

برادر آقای رجائی

..........

برادر! عملکرد شما در وزارت آموزش و پرورش نشان میدهد که شما صد در صد مکتبی هستید ولی بصراحت بگویم "روش" شما صد در صد مکتبی نیست، چون فقط "دفع" است، و از "جذب" خبری نیست. نمیدانم، شاید اشتباه کنم ولی همه ی "مکتبیون" چه در مجلس و چه در بیرون مجلس جنبه ی "دفع" مکتب را می گیرند و جنبه ی "جذب" آنرا در عمل، فراموش میکنند.. میدانید چرا؟ چون این دومی، هم حوصله ی فراوان میخواهد، هم دقت و ظرافت کاری و روانشناسی .. اینکه "عکرمة بن ابی جهل" یا "وحشی" قاتل حمزه را بکشیم .. خیلی آسانست ولی اینکه از این دو، آدم بسازیم همانگونه که پیغمبر ساخت، خیلی مشکل است و حتا در توان ما نیست.

..........

مشورت کنید، مشورت که ضرر ندارد، همه را بحساب بیاورید، بی اعتنائی نکنید، ممکن است پس از مشورت، نتیجه، بدلخواه شما یا شخص مورد مشورت شما نباشد، عیب ندارد، شما وظیفه خود را انجام داده اید

..........

سعی کنید در مواجهۀ با کسانیکه با شما اختلاف دید و نظر دارند، "بالتی هی احسن" برخورد کنید و در صدد باشید با مذاکره و گفتگو بتوانید با هم، هم عقیده شوید و شاید مواضع مبهم یکدیگر را بهمید. طرد و نفی و بی اعتنائی و یکطرفه اندیشیدن و عمل کردن و دیگران را بحساب نیاوردن خطرناک است. عده ای از برادران ما با همۀ حسن نیت و مکتبی بودنشان، بخاطر این روش مورد انتقاد و حتی مخالفت سخت قرار گرفته اند

..........

باید با کسانیکه اختلاف دارید، میز گردهائی تشکیل بدهید و اجازه بدهید ایرادات و انتقادات مطرح شوید، یا پاسخ بدهید یا بپذیرید.

..........

باید بدانید که "مکتب" تنها در "دفع" خلاصه نمیشود و بلکه "جذب" افراد، گروهها، جریانها، تخصصها و ... جزو مکتب است و باید مورد توجه قرار گیرد.

......... متاسفانه "مکتبیهای ما" در همه جا دارند بجو تحریک کمک میکنند، در سخنرانیها، در نوشته ها، در اشغال مراکز گروهها، در گفتگوهای خصوصی، در جلسات ... آنچنان سخن از مکتب و غیر مکتب میگویند که آدم نمیداند این آدم غیر مکتبی را چرا امام تائید میکند و بر سر کار میگمارد؟ خب، اگر بخواهیم با این معیارها، مکتبی و غیر مکتبی تعیین کنیم، کار خیلی مشکل میشود و ممکن است علی بماند و حوضش!

.......... هیچکدام از ما، صد در صد در خط امام نیستیم. هیچکدام "مطلق" نیستیم. هیچکدام صد در صد مکتبی نیستیم. یکی در "دفع" مکتبی است، دیگری در "جذب". یکی در "رأفت"، یکی در "غلظت" و "خشونت". یعنی هر کدام ما مظهر یکی از اصول و فروع مکتب شده ایم و چون دیگری را در "خط" خودمان نمی بینیم، فکر میکنیم او مکتبی نیست در حالیکه او در بخشی که مکتبی هستیم، ممکن است شما عقیدۀ ما نباشد. ولی در بخش دیگر باشد. و در هر صورت: واقع مطلب اینست که وسواس مکتبی بودن در پاره ای از ما فقط در دفع است نه در جذب و در پاره ای دیگر در جذب است نه در دفع. "جریانی" وجود دارد که در "دفع" و پاکسازی و تصفیه، بسیار محتاط است و جنبۀ رافت و رحمت و مسامحۀ اسلام و پیغمبر اسلام را در نظر میگیرد و این را از مکتب میداند و از اعمال و رفتار پیغمبر اسلام دلیل میآورد و "جریان" دیگری است که در "جذب" و همکاری و تفاهم، محتاط است و این کارها را "سازشکاری" و "مجامله" و "مداهنه" میداند و به کارهای دیگری از پیغمبر و علی استناد میکند من نمیتوانم بگویم کدامیک مکتبی تر است ولی این را میدانم که بخاطر این اختلاف در برداشت و دید و یا بگویم "تک بعدی نگری" نباید یکدیگر را به "مکتبی نبودن" متهم کنیم..........»