«خارج از کشور» یعنی کجا؟

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            «درگذشت ... را که در خارج از کشور اتفاق افتاد اعلام می داریم. مراسم خاکسپاری و ترحیم توسط فرزندان آن مرحوم در خارج از کشور انجام می گردد.»

            آنچه نقل کردم، عیناً متن یک آگهی ی ترحیم است، که در روزنامه منتشر شده است. من گاه به گاه در آگهیهای ترحیم، این گونه خبررسانی درباره ی فوت افراد را می بینم. که فلان فرد، «در خارج از کشور» درگذشت. هیچ اشاره ای هم نمی کنند، که یعنی کجا فوت کرده است ایشان.

            برای من عجیب و معماگونه بوده. این چه طرز خبر دادن فوت افراد است؟ خب «خارج از کشور» یعنی چی؟ یعنی کجا؟ حدود دویست کشور هستند که می شوند «خارج از کشور ایران».

            آیا در دنیا، جز مردم ما، مردمانی هستند که این طور خبر بدهند فوت فرد درگذشته ی خود را؟ آیا ممکن است در فرانسه یا آلمان یا انگلیس آگهی بدهند فلان فرد «در خارج از کشور» درگذشته است؟

غلامرضا برادران خسروشاهی

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی را من در حد اسم می شناسم. نام ایشان را روی تعدادی کتاب ریاضی دیده بودم. پریشب نام ایشان را روی کتاب آشنایی با منطق ریاضی دیدم. نوشته ی هربرت بی. اندرتون. ترجمه ی غلامرضا برادران خسروشاهی و محمد رجبی طرخورانی.

            در http://www.roshd.ir/Default.aspx?tabid=621&EntryID=1981&SSOReturnPage=Check&Rand=0 گفت و گوی مفصل با دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی منتشر شده است. من تمام گفت و گو را خواندم. هم تعجب کردم از این که ایشان چه راحت خودستائی می کند، و هم به نظرم فرمایش ایشان در مورد «تحقیق»، آموزنده و خوب بود.

            ایشان، طبق گفته های خودش، در دوران ریاست آقای عمید زنجانی بر دانشگاه تهران، اجباراً بازنشسته شده، و یک سال قبل از بازنشسته شدنش، برنده ی جایزه ی خوارزمی شده بوده، و مدالها و نشانهای مختلف گرفته است. ایشان از مؤسسان مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات بوده است.

            این که گفتم تعجب کردم از این که ایشان چه راحت خودستائی می کند، به دلیل این گفته ی ایشان است:

«اصلاً ترکیبیاتی که در آینده اسم من در رأسش نباشد را نباید قبول کنید.»

[«ترکیبیات» بحثی در ریاضیات است.]

همچنین ایشان گفته است:

«در این مملکت علم هیچ نظامی ندارد. هر چقدر هم که مقامات بگویند من یکی قبول ندارم، اینجا همش هیاهو برای هیچ است که علم ما در دنیا فلان است و ... اینها همه کشکی است اگر اینها در کنه علم بیایند من به آن‌ها نشان می‌دهم که علم اینجا چه سوراخ‌هایی دارد، چه خاصیت ارتجاعی دارد؛ ارتجاعی یعنی افرادی که محقق نیستند و دنبال علم نیستند، مدیر علم شدند.»

نویسنده ی وبلاگ:

آیا دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی وقتی داشت جایزه ی خوارزمی می گرفت، می گفت اینها همه کشکی است؟ می گفت علم این جا سوراخ زیاد دارد؟ می گفت علم این جا همه اش هیاهو برای هیچ است؟ خیلی بعید می دانم. گمان می کنم ایشان وقتی داشت جایزه ی خوارزمی می گرفت، و مدال و نشان می گرفت، می گفت علم در ایران دارد رشد می کند، و می گفت از مدیران علمی ی کشور بابت این که مرا شایسته ی دریافت این جایزه دانستند تشکر می کنم.

اما وقتی بر خلاف تمایلش بازنشسته شد، ورق برگشت و ایشان گفت:

«در این مملکت علم هیچ نظامی ندارد. هر چقدر هم که مقامات بگویند من یکی قبول ندارم، اینجا همش هیاهو برای هیچ است که علم ما در دنیا فلان است و ... اینها همه کشکی است اگر اینها در کنه علم بیایند من به آن‌ها نشان می‌دهم که علم اینجا چه سوراخ‌هایی دارد، چه خاصیت ارتجاعی دارد؛ ارتجاعی یعنی افرادی که محقق نیستند و دنبال علم نیستند، مدیر علم شدند.»

***

            آنچه دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی در http://www.roshd.ir/Default.aspx?tabid=621&EntryID=1981&SSOReturnPage=Check&Rand=0 درباره ی «تحقیق» گفته، تقدیم خوانندگان محترم می کنم:

«من معتقدم تحقیق کردن مثل شعر گفتن است آدم ممکن است بعد از ده سال شاعر بشود و شعر بگوید، تحقیقات هم همین طوری است ما موظف هستیم که به جوانان خوش سلیقه و خوش استعداد همیشه مسائل تحقیقاتی را معرفی کنیم مثل این است که در بچگی همه می‌گویند بچه‌ها باید داستان‌هایی بخوانند که تخیلشان را تقویت کند و رویاپرور باشد.

این رویایی بودن مهم‌ترین المان تحقیق است. شما اگر ایده نداشته باشید هرگز محقق نمی‌شوید. یک محقق باید دائماً ایده در سر داشته باشد و از هر مسئله‌ای بتواند ده مسئله دیگر بسازد. این روحیه رشد نمی‌کند مگر این‌که از بچگی شما که این کار را در مورد رویا و روان بچه می‌کنید، درباره‌ی علم و عقلش هم بکنید.

دائماً به او مسائلی بدهید نه سوال‌های المپیادی را - مسائل تحقیقاتی فراتر از یک مسئله است- و بگویید این را حل کن، باید مسائلی باشد که اهداف داشته باشد باید مسائلی باشد که بچه ببیند که ما دنبال این هستیم اما اهدافش این است که اگر این را حل کنیم چه کمکی می‌کند یا مثلاً حتی ایده‌ای که در ریاضیات است که اگر شما مسئله‌ای را در این طبقه نمی‌توانید حل کنید آن را تعمیم بدهید و حلش کنید دوباره سایه‌اش در جایی می‌افتد که بعد آن را حل کنید، خب این تعمیم دادن هم مسئله‌ای رویایی است ـ یک معراج است ـ شما از روی یک مسئله معمولی بلند می‌شوید و بالاتر می‌روید و فراتر نگاه می‌کنید این مسئله نوعی افلاطونیسم است یعنی باید به مسائل از سطح‌های مختلف نگاه کرد تا حل بشوند.

اینها مکانیزم‌هایی است که باید از بچگی بچه به طرق مختلف بدون این‌که به او بگوییم که اینجوری این‌ها را تئوریزه بکنید باید به او یاد بدهند.»

***

            در صورت تمایل، تمام متن گفت و گو با دکتر غلامرضا برادران خسروشاهی را در http://www.roshd.ir/Default.aspx?tabid=621&EntryID=1981&SSOReturnPage=Check&Rand=0 بخوانید. تاریخ نوشته شده در پایان متن گفت و گو، شانزده آذر 1388 است.

حساسیت به تک تک کلمات کتابهای درسی ی مدرسه ها و دانشگاهها

            بسم الله الرحمان الرحیم.

«[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

محضر مبارک مرجع عالیقدر جهان تشیع، رهبر کبیر انقلاب اسلامى، حضرت آیت اللَّه العظمى امام خمینى- متّع اللَّه المسلمین بطول بقاء وجوده الشریف‏

با اهداى سلام و لثم اناملکم الشریف، عطف به نامه مورخه 11 بهمن 67، معروض مى‏دارد، برداشتها و تحلیلهاى لیبرالیستى و ماتریالیستى در بسیارى از کتابهاى تاریخى که در پى پیروزى انقلاب اسلامى منتشر شده و مى‏شود، و نیز برخى نوشته‏هاى دور از حقیقت و تحریف شده در کتابهاى درسى مدارس و دانشگاهها در زمینه تاریخ، بشدت نگران کننده و رنج‏آور است. این جانب ضمن پوزش از تصدیع اوقات گرانبهاى آن امام عزیز، به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏کنم:

1- کتاب «تاریخ معاصر ایران»، که براى دوره‏هاى متوسطه دبیرستانها تدوین شده است، درباره کشیده شدن مردم به سفارت انگلستان در پى نهضت مشروطه، که بنا بر شواهد موجود با نقشه فراماسونهاى کافر و بیگانه‏پرستان از خدا بیخبر انجام گرفت، در ص 77 چنین مى‏نویسد:

 «بهبهانى از میانه راه براى مردم پیغام فرستاد که مى‏توانند در سفارت انگلستان متحصن شوند. به این ترتیب، در حدود بیست هزار نفر به باغ سفارت بیگانه پناه بردند و ....»

این اظهار نظر در کتاب درسى آموزش و پرورش نظام جمهورى اسلامى، با این قاطعیت، در شرایطى صورت مى‏گیرد که اساساً موضوع از دید تاریخ‏نویسان مورد اختلاف است؛ و کسروى ضد اسلام در کتاب «تاریخ مشروطه»، ص 109، در این باره آورده است:

 «این گمان هر گز نمى‏رود که بهبهانى یا طباطبایى به پناهیدن مردم به سفارتخانه خرسندى داده‏اند، و یا چنین گفتگویى در بودن ایشان مى‏رفته، چه ما خود دیدیم که آنان با چه سختیها و بیمها روبه بودند، و با این همه از مسجد بیرون نیامدند. و سرانجام که ناگزیر شدند، روانه قم گردیدند. آن رفتار دلیرانه و جانبازانه آنان کجا، و خرسندى به پناهیدن مردم به سفارتخانه یک دولت بیگانه کجا؟!»

2- در کتاب «تحلیلى از انقلاب اسلامى ایران» که در سال 1364 براى برخى از دانشگاهها منتشر شده است، در ص 21، چنین آمده است:

 «در کشاکش این مهاجرت، حادثه پناهندگى به سفارت انگلستان پیش مى‏آید که بهبهانى در انجام آن مؤثر بود.»

شایان نگرش است که نویسنده این کتاب حدود یک سال پیش از انتشار آن، به همراه نویسنده کتاب «تاریخ معاصر ایران» با این جانب دیدار کرد. در این مجلس این نویسنده در تأیید نظریه این جانب، نویسنده کتاب «تاریخ معاصر ایران» را مورد نکوهش قرار داد که چرا موضوعى را که در میان تاریخ‏نگاران مورد اختلاف است به صورت حتمى و قاطعیت، آن هم در کتاب درسى دانش‏آموزان، منعکس کرده است. و آن نویسنده نیز به ظاهر به اشتباه خود اعتراف کرد، و قرار گذاشت که آن را اصلاح کند. لیکن نه تنها تا به امروز این نوشته در کتاب درسى دانش‏آموزان بدون کوچکترین تغییرى آورده شده است، بلکه در کتاب درسى دانشگاه نیز، چنانکه در بالا ملاحظه مى‏فرمایید، تکرار گردیده است؛ که بازگوکننده غرض و سوء نیت مى‏باشد نه اشتباه.

3- در کتاب «تحلیلى از انقلاب اسلامى ایران» ماجراى کاخ مرمر و حمله به شاه را، که از سوى سرباز پر شور و از جان گذشته‏اى به نام «رضا شمس‏آبادى» انجام گرفت، حرکتى کمونیستى وانمود کرده. در ص 95 چنین آورده است:

 «شمس‏آبادى در ارتباط با یکى از گروههاى مارکسیستى- مائوئیستى فعالیت داشت. وى امکان ترور شاه را به گروه خود خبر داده بود، که با عکس العمل مخالف مرکزیت روبه شد. سرانجام شمس‏آبادى بدون در جریان گذاشتن گروه، اقدام به ترور شاه کرد که ناموفق ماند.»

در صورتى که طبق اسناد و مدارک موجود در ساواک و شواهد و دلایل دیگرى که پیش از پیروزى انقلاب اسلامى در دست بوده، که در جلد اول کتاب «نهضت امام خمینى» آن را آورده‏ام، نامبرده انگیزه اسلامى داشته، و هیچ گونه ارتباطى با کمونیستها نداشته است. به نظر مى‏رسد دستهاى مرموزى در کار است تا دروغها و بافته‏هاى تحریفگران تاریخ در طول یکصد ساله اخیر را با آرم و عنوان جمهورى اسلامى اعتبار ببخشد؛ و با تمسک به اینکه این نوشته‏ها، برداشتها و تحلیلها، در نظام جمهورى اسلامى تکرار و حتى در کتابهاى درسى آمده است، تحریفگریهاى نویسندگان خائن گذشته‏ را لباس حقیقت بپوشاند.

این جانب در مدت این چند سال به هر یک از مسئولان امور که باید به این جریان رسیدگى کنند متوسل شدم و اعلام خطر کردم، لیکن دریغا که هیچ کس به این دردى که مرا از درون رنج مى‏دهد توجهى نکرد. ناگزیر وظیفه دانستم که جریان را با ولىّ امرم در میان بگذارم تا چاره‏اى بیندیشند. و «انَّمَا أَشْکُو بَثِّى و حُزنِى الى اللَّهِ» «1». و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

سید حمید روحانى‏].

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب حجت الاسلام آقاى خامنه‏اى، ریاست شورای عالى انقلاب فرهنگى- دامت افاضاته‏

نامه جناب حجت الاسلام آقاى سید حمید روحانى اخطارى است براى همه آنانى که دلشان براى اسلام و انقلاب مى‏تپد. باعث تعجب و تأسف است که نظام آموزشى کشور اسلامى ایران نسبتى به مرحوم بهبهانى- رحمة اللَّه علیه- دهد که حتى کسروى با آن سوابق ضد اسلامى درباره ایشان نمى‏دهد. کسروىِ ضد دین پس از تجلیل از آقایان: بهبهانى و طباطبایى «2» دستور بهبهانى و طباطبایى به مردم را در پناه بردن به سفارت یک دولت بیگانه رد مى‏کند. از حضرت عالى، که دلسوز اسلام و انقلاب هستید، اکیداً مى‏خواهم مسئولى براى رسیدگى به این امور گذاشته، تا در تمام این گونه موارد شما را در جریان بگذارد. سایر موارد نامه آقاى روحانى هم مورد مداقّه است. گزارش کار را به این جانب بدهید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

4/ 12/ 67

روح اللَّه الموسوی الخمینى‏»

سه وکیل مدافع

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            1) وکیل مدافع اول: حضرت آقای سیدمحمد حسینی خامنه.

            حضرت آقای سیدمحمد حسینی خامنه، برادر بزرگ حضرت آقای سیدعلی حسینی خامنه (رهبر جمهوری ی اسلامی ی ایران) است. آقای سیدمحمد حسینی خامنه، رئیس بنیاد حکمت ملاصدرا است. در وبسایت بنیاد حکمت ملاصدرا، در http://www.mullasadra.org/new_site/persian/About%20Us/riyasat.htm  ، در معرفی ی رئیس بنیاد، یعنی حضرت آقای سیدمحمد خامنه ای، گفته اند:

            «وکالت پایه یک دعاوی دادگستری»

            طبق وبسایت کانون وکلای دادگستری ی مرکز ( http://www.icbar.ir/Default.aspx?tabid=121 ):

            نام: محمد

            نام خانوادگی: حسینی خامنه

            پروانه وکالت: [...]

            تاریخ اعتبار پروانه: [...]

            تلفن تماس: [...]

            استان / شهر: تهران ـ تهران

            آدرس محل کار: [...]

            2) وکیل مدافع دوم: دکتر نعمت احمدی.

            طبق وبسایت کانون وکلای دادگستری ی مرکز: نام: دکتر نعمت، نام خانوادگی: احمدی نسب.

3) وکیل مدافع سوم: نسرین ستوده.

            طبق وبسایت کانون وکلای دادگستری ی مرکز: نام: نسرین، نام خانوادگی: ستوده لنگرودی.

***

            حضرت آقای سیدمحمد حسینی خامنه در ایران است و رئیس بنیاد ملاصدرا است، و طبق وبسایت بنیاد ملاصدرا، ایشان در دانشگاه علامه طباطبائی و دانشکده ی روابط بین الملل وزارت امور خارجه و دانشگاه الزهرا و دانشگاه آزاد اسلامی تدریس می کند.

            دکتر نعمت احمدی، ظاهراً الان در آمریکا ساکن است و باغهای پسته دارد و به باغداری و کارهای دیگر مشغول است.

            نسرین ستوده در ایران است و در زندان است و چند روز قبل از اعتصاب غذای حدوداً پنجاه روزه اش دست کشید.      

زن ...

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            یک ساختمان خیلی بلند هست در تهران، خیابان آزادی، بین نواب و سلسبیل. سالها است می بینم روی نمای غربی ی ساختمان، نقاشی ی بزرگ است، به ابعاد حدود بیست متر در ده متر. نقاشی ی یک زن است، که بالای نقاشی این جمله ی مرحوم امام خمینی را نوشته اند: از دامن زن مرد به معراج مى‏رود.

            مدتی است من زیاد از جلوی این ساختمان رد می شود. یک بار سرم را بلند کردم و نقاشی را دقیق نگاه کردم. دیدم این زن نقاشی شده، که قاعدتاً یکی از آن زنان است که «از دامن زن مرد به معراج می رود»، روی چشم و ابرو و بینی و دهان او رنگ سفید کشیده اند، و یا از ابتدا، چشم و ابرو و بینی و دهانش به مدل تقریباً نامرئی رسم شده است.

            چرا؟ خواسته اند مسائل شرعی را رعایت کنند؟ ظاهراً رأی اکثر علما این است که صورت زن مجاز است دیده شود. آیا اگر ابعاد چهره ی نقاشی شده ی زن، خیلی بزرگ شود، فتوا تغییر می کند، و خوب است صورت زن را پنهان کنند؟