نیایش ، بدون فرمایش

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            در صفحه ی اینترنتی ی دکتر سروش دباغ، عیناً چنین منتشر شده است:

«نوزده دسامبر 2011

چندی پیش در جلسه امتحان دانشجویانم در دانشگاه تورنتو، دو دانشجو از من اجازه گرفتند و به گوشه ای رفتند و نماز خواندند و پس از اتمام آن سر جای خود بازگشتند و دوباره مشغول نوشتن شدند. از دیدن این صحنه سخت تکان خوردم. با خود می اندیشیدم که نیایش و دعا و نجوا کردن دل انگیز ایشان با مبدأ هستی صرفا از سر عقیده بود و لا غیر؛ نه به خاطر پسند و ناپسند عمرو و زید، نه برای گرفتن امتیازی و کسب موقعیتی؛ سایرین نیز در این جامعه این نوع نیایش کردن را به نحو دیگری تفسیر نمی کنند. در جامعه ما که خیلی از امور به هم آمیخته شده، متاسفانه امکان دین ورزی اصیل و خالصانه از بسیاری سلب شده است. در یک جامعه اخلاقی مثل کانادا، اگر کسی بخواهد نیایش کند، نیایش می کند و مانع و رادعی پیش پای او نیست؛ و اگر کسی، به هر علت و دلیلی، نخواهد نیایش کند، نیایش نمی کند. کاش همه چیز ما در جای خود قرار گیرد و نیایش کردن و نیایش نکردن ما از سر اختیار انجام شود نه به اضطرار و از سر اجبار . چنین درکی از نیایش، با گوهر ایمان دینی که عبارت است از خضوع و تمکین مختارانه در برابر امر بیکران و «جای پای دوست» را در همه پدیده ها دیدن و سراغ گرفتن البته تناسب تام دارد:

«و آنوقت من مثل ایمانی از تابش استوا گرم/ ترا در سرآغاز یک باغ خواهم نشانید»»

نقشه های جغرافیائی ، با ملاحظات سیاسی

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            چند سال پیش، در دایرت المعارف الکترونیکی ی اینکارتا (به صورت سی دی)، برای اولین بار دیدم بین بحرین و عربستان پُل هست و این دو کشور را به هم وصل می کند. برایم سؤال بود، این پُل یا جادّه، چیست. امشب در سه اطلس جغرافیائی ی انگلیسی که در اختیار دارم، بررسی کردم و دیدم در هر سه، رسم شده که بین بحرین و عربستان سعودی، جادّه هست. این سه اطلس: Cambridge World Atlas ، چاپ 2009؛ The Time Atlas of the World ، چاپ 2005؛ Dorling Kindersley Reference Atlas of the World ، چاپ 2005.

            در دو نقشه چاپ جمهوری ی اسلامی ی ایران، که من دیدم، این راه یا جادّه یا پُل، وجود ندارد.

            پُل ملک فهد / گذرگاه ملک فهد (King Fahd Causeway)، از سال 1986 بحرین و عربستان سعودی را متصل کرده است. پُل دوستی ی قطر و بحرین (Qatar Bahrain Friendship Bridge) هم ظاهراً تا حدود سال 2015 تکمیل می شود و قطر و بحرین را به هم متصل می کند.

            من حدس می زنم به مؤسساتی که در ایران نقشه ی دیواری و اطلس ایران (ایران و خلیج فارس و کشورهای همسایه) و اطلس جهان منتشر می کنند، گوشزد کرده اند در نقشه ها، راه بین بحرین و عربستان سعودی را رسم نکنند. وقتی چشم ایرانیان در نقشه ها به این بخورد که بین بحرین و عربستان سعودی پُل و جادّه کشیده و این دو کشور به هم متصل هستند، خُب ممکن است فکر کنند این دو کشور (مقاماتشان؟ مردمانشان؟ هم مقاماتشان و هم مردمانشان؟) رابطه ای محکم با هم دارند.

            قبول دارم ممکن است حدس من بدبینانه و خیالپردازی باشد.

            این نمونه ی کوچک، به نظرم می تواند تا حدی دلالت بر این کند که نقشه های جغرافیائی و سیاسی، و تجزیه تحلیلهای تاریخی و سیاسی، چه اندازه ممکن است تحریف شود و این ور اون ور شود و چیزهایی که هست پنهان شود و چیزهایی که نیست تصویر شود. این همه ایران و ایرانیان درباره ی اصالت نام «خلیج فارس» می گویند، اما کشورهایی که به هر دلیل مایلند نام دیگر برای خلیج فارس به کار ببرند، طبق نظر خودشان نقشه و اطلس منتشر می کنند.

سندیکای کارگری در غرب و در ایران

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            یک) این روزها در اروپا کارگران و گروههای مختلف اجتماعی، تظاهرات و اعتصاب راه می اندازند. آیا از طریق اس ام اس فراخوان می دهند برای تظاهرات و اعتصاب؟ و حکومت هم برای مقابله با «فتنه» ی اعتصاب و تظاهرات، اس ام اس را قطع می کند؟ ظاهراً این مدلی نیست. تظاهرات و اعتصاب، از طریق سندیکاها و احزاب و مانند آنها است.

            دو) ظاهراً حکومت ایران، از تظاهرات و اعتصاب کارگران در اروپا، استفاده ی تبلیغاتی می کند. اما. اما بالأخره آیا واقعیت غیر از این است که در اروپا، تظاهرات و اعتصابات گسترده و غیر گسترده، اتفاق می افتد؟ و آیا اتفاق نیفتادن اینها در ایران، به دلیل «رشد اقتصادی» و «پیشرفت اقتصادی» و «کنترل مدبّرانه ی قیمتها از سوی حکومت»، و بی علاقگی ی ذاتی ی کارگران و گروههای مختلف ایران به تظاهرات و اعتصابات است؟

            سه، الف) 22 مهر 1357، چهار ماه قبل از پیروزی ی انقلاب:

سؤال: ولى رژیمى که شما مى‏خواهید، آیا دموکراتیک است؟ مثلًا آیا شما موافق آزادى مطبوعات و سیستم چند حزبى و آزادى احزاب و سندیکاها هستید؟

جواب امام خمینی [بدون اشاره ی مستقیم به سندیکا و احزاب و مطبوعات]: ما موافق رژیم آزادیهاى کامل هستیم.

سه، ب) 11 آبان 1357، حدود سه ماه قبل از پیروزی ی انقلاب:

سؤال: آیا مى‏توانید مشخصات جمهورى اسلامى را که در نظر دارید بیان کنید که چگونه است؟ در مورد محتواى اجتماعى، سازماندهى سیاسى، خصوصاً براى احزاب، سندیکاها و مطبوعات؟

جواب امام خمینی [بدون اشاره ی مستقیم به سندیکا]: امروز در جهان آن چیزى که مقصود ما از جمهورى اسلامى است دیده نمى‏شود.

            سه، پ) 20 تیر 1358، حدود پنج ماه بعد از پیروزی ی انقلاب، سخن یکی از حاضران، خطاب به امام خمینی: «سندیکاى کارگرى هم خواست کمونیستهاست. این مسیحیها، این کارگران را زیر نفوذ خودشان مى‏گیرند و سندیکا تشکیل مى‏دهند.»

            چهار) عیناً از http://leonlog1.blogfa.com/post-2.aspx ، نوشته شده در 11/11/1384، توسط فردی به نام لئون، نقل می کنم:

            «سندیکا در قانون کار ایران یعنی پشم

مطالبه اصلی رانندگان شرکت واحد سندیکاست. حق است! باعث خوشحالی است که کارگران ایرانی به این فهم رسیده‌اند که بدون وجود بستری به نام سندیکا نه تنها امکان چانه‌زنی‌های سالم سه‌جانبه درباره دستمزد و... وجود ندارد بلکه امکان استفاده از هیچ ابزار کارگری همچون اعتصاب را هم نخواهند داشت. اما قانون کار (که تبلیغات به عنوان قانونی حمایتی آن را معرفی می‌کند) در خصوص سندیکا لنگ است. من دو اشکال عمده پیدا کرده‌ام که مطمئنا دانستنش برای علاقمندان به مسائل کارگری و سندیکالیست‌ها خالی از فایده نخواهد بود.

اخته‌کردن واژه: در هیچ‌کجای قانون کار (حمایتی!!!) نامی از سندیکا برده نشده است و ما تنها بر اساس شواهد و استمداد از عالم غیب می‌توانیم رد پای آن را در قانون بیابیم. ماده ۱۳۱ قانون «اجازه تاسیس انجمن‌های صنفی را برای پیگیری و دفاع از حقوق صنفی به کارگران یک حرفه یا صنعت» می‌دهد. حتی اگر از تبصره‌ دوم این ماده قانونی که خلاف مقاوله‌نامه‌های ۹۸ و ۸۷ حقوق بنیادین کار است هم بگذریم باز با هیچ منطقی نمی‌توانیم عمل قانون‌گذار را در ترجمه «سندیکا» به «انجمن صنفی» توجیه کنیم.  ترجمه یک واژه تاریخی و کلیدی که هویتش را با بیش از صد سال مبارزه (از ۱۸۹۰) به دست آورده‌است به معنای تهی کردن آن واژه از بار تاریخی‌اش ودر نهایت عقیم ‌کردن مفهوم آن واژه است. واضح است حکومتی که سندیکا را به انجمن صنفی ترجمه می‌کند در فکر پاس داشتن زبان فارسی نیست! نکته حائز اهمیت و امیدوار کننده اینکه سندیکای کارگران شرکت واحد با قبول هزینه‌های سیاسی و فشارهای ویرانگر و حتی توصیه‌های مستقیم (به پذیرش ماده ۱۳۱) هنوز زیر بار این واژه اخته نرفته است!

نهاد تشریفاتی: یکی از تناقض‌های بزرگی که در قانون کار وجود دارد باز هم به ماده ۱۳۱ مربوط می‌شود. در تبصره چهارم این ماده آمده است: «کارگران یک واحد فقط می‌توانند یکی از سه مورد شوراهای اسلامی کار، انجمن‌ صنفی یا نماینده کارگر را داشته باشند.» اما در ماده ۱۶۷ قانون کار که به ترکیب عالی‌ترین نهاد سه‌جانبه (دولت، کارفرما، کارگر) اشاره می‌کند هیچ نامی از سندیکا (حتی با همان ترجمه عجیب انجمن صنفی) برده نشده است. «بند د» این ماده قانون تاکید می‌کند که از جانب کارگران تنها شوراهای اسلامی کار می‌توانند نمایندگانی در شورای عالی کار داشته باشند. این یعنی سندیکا نمی‌تواند درباره دست‌مزد، ساعات کار، پیمان‌های دسته‌جمعی، تفسیر مواد قانون و... با کارفرما و دولت چانه‌زنی کند. یعنی سندیکا پشم است و شورای اسلامی کار اصل کاری!»

کلاس رایگان آموزش کیهان شناسی ی اسلامی!!

              بسم الله الرحمان الرحیم.

            در http://www.facebook.com/groups/273700679405690/?ref=ts&fref=ts سلسله نوشته هایی است که «کلاس رایگان آموزش کیهان شناسی اسلامی» نام دارد.

            فردی به نام Dante Demon که ظاهراً معلوم نیست کی هست، از کتابی به نام تبیین جهان و انسان از فردی به نام استاد مرتضی رضوی، درسهای «کیهان شناسی اسلامی» را ارائه می کند. جلسه ی اول درباره ی «پیدایش جهان» است، و در جلسه ی دوم «پایه و اصول کیهان شناسی اسلامی» را درس می دهند. آقا یا خانم Dante Demon فقط قسمت بخش «جهان شناسی 1 و 2» از کتاب استاد مرتضی رضوی را تدریس می کند، و علاقه مندان می تواند کتاب را دانلود کنند و بخشهای «خداشناسی» و «انسان شناسی 1 و 2» را خودشان مطالعه کنند. (کتاب را https://www.facebook.com/download/372183712854143/Human%20and%20Universe%20Explanation.pdf می توان دانلود کرد.)

            طبق http://nooromahdi.ir/forum/printthread.php?tid=4125 :

            «سرقت علمی دردآور و البته شرم آور توسط استفن هاوکینگ. - fazel7 - ۶-۱۱-۱۳۹۱ ۱۱:۳۴ عصر

==========================================

دقیقا در روز یکشنبه سوم اسفند 1376 – بیست و دوم فوریه 1998 میلادی در پی انتشار خبری با عنوان « ارائه نظریه جدیدی در مورد پیدایش کائنات » به نقل از خبر گزاری رویتر از لندن که در آن، دو دانشمند انگلیسی به نامهای استفان هاوکینگ و نیل توروک ادعا کرده بودند « کائنات پیش از انفجاری بزرگ در 12 میلیارد سال پیش به اندازه یک نخود بیش نبوده است» ، آقای دکتر مرتضی رضوی در نامه ای خطاب به رئیس دانشگاه کمبریج (که در روزنامه ایران و روزنامه جمهوری چاپ شد) تاکید کرد که این نظریه برای نخستین بار توسط وی ارائه شده و دو دانشمند انگلیسی مذکور این نظریه را از کتاب ایشان به نام تبیین جهان و انسان ( که در سال 1372 چاپ و منتشرنموده و چهار نسخه از آن را چهار سال قبل از انتشار این خبر برای دانشگاه کمبریج و برخی دانشگاه های دیگر اروپایی ارسال کرده ) اقتباس نموده اند.

استاد مرتضی رضوی در همان نامه ضمن گلایه از دو دانشمند مذکور ، که عین الفاظ کتاب ایشان را به کار برده اند بدون آنکه نامی از ایشان ذکر شود ، پیش بینی نموده بودند که دو اصل مهم دیگر این نظریه را از کتاب « تبیین جهان و انسان » رفته رفته توضیح خواهند داد و یک تئوری تمام عیار ارائه خواهند نمود.

اکنون با گذشت چند سال از انتشار و ارائه نظریه مذکور ، پیش بینی استاد مرتضی رضوی تحقق می پذیرد و نه تنها آن دو اصل مهم تحت عنوان « آیا جهان زائیده یک جهان قبلی است » بلکه در روند تدریجی و فرسایشی کل محتوای کتاب و تمامی نظریات علمی که از منبع پر فیض قرآن و احادیث اهلبیت عصمت و طهارت علیه السلام استخراج گردیده است از سوی پژوهشگران و اندیشمندان دانشگاه کمبریج و دیگر آکادمی های نجوم و کیهانشناسی و فیزیک نظری در کشورهای غربی به سرقت می رود.

در کتاب تبیین جهان و انسان نوشته استاد مرتضی رضوی می خوانیم:
- «
ماده و انرژی جهان ثابت (مقدار ثابت) نیست و برای همیشه به مقدار آن افزوده می شود. و به صورت مستمر در مرکز عالم و کائنات « ایجاد» می شود. دقیقا به همان صورت که ماده اولیه جهان در آغاز «ایجاد» شده است.


- «
گسترش جهان «بادکنکی» نیست. بلکه از مرکز جهان دائما ایجاد می شود و جهان به اصطلاح می خورد و فربه می شود


- «
بیگ بنگ های متعدد (شش انفجار بزرگ) بر جهان گذشته است و از آخرین بیگ بنگ و انفجار عظیم، سیزده میلیارد و ششصدو شصت و هشت میلیون و هفت صدو پنجاه هزار سال (000/750/668/13) سپری گشته است


- «
جهان در آینده ، در هر هیجده میلیارد و دویست و پنجاه میلیون سال (000/000/250/18) یک بار دچار بیگ بنگ و نباء عظیم خواهد شد


- «
مجموع شش شبانه روز ( شش بیگ بنگ ) را به میانگین ده و پانزده میلیارد یعنی (000/000/500/12) اضافه کنیم رقم (000/000/500/231) سال به دست می‌آید. که تخمیناً مجموع عمر جهان از «ایجاد» تاکنون می‌باشد. و قبل از آن روزی بود روزی نبود، غیر از خدا چیزی نبود


-
اصل « ایجاد » و « ایجاد مداوم » با قانون لاوازیه و نسبیت انیشتین تعارض و تنافی ندارد. چرا که این قانون ناظر به ماده و انرژی است و مشمول مرحله « ایجاد ماده » و « ایجاد انرژی » نمی شود
-
استاد مرتضی رضوی با تمام شجاعت اعلام می نماید : « که تمامی این اصول اعجاز علمی قرآن و شمه ای است از خزانه بی پایان « مکتب امام صادق» علیه السلام»

            نویسنده ی وبلاگ:

            ظاهراً استاد مرتضوی رضوی، که بر اساس کتاب او، کیهان شناسی ی اسلامی توسط استاد Dante Demon تدریس می شود، آیت الله (آیت الله و دکتر؟) مرتضی رضوی است، که وبسایت http://www.binesheno.com/index.php برای ایشان است. متولد 1326 هستند. وقتی نام و عکس ایشان را دیدم، مبهماً خاطرم آمد ایشان هانری کربن را جاسوس و ... نامیده بود. وقتی در وبسایت ایشان «کربن» را جست و جو کردم، مطمئن شدم که اشتباه نکرده ام و ایشان همان فرد است.

            من واقعاً نمی دانم، آقای آیت الله مرتضی رضوی، بر اساس مکتب امام صادق علیه السلام، چه گونه رسیده به کشفیات و نظریات کیهان شناختی، و استیون هاوکینگ هم آمده ناجوانمردانه سرقت علمی کرده و آراء آقای مرتضی رضوی را به اسم خودش چاپ کرده.

            من در برابر دانشمندان غربی و هاوکینگ و دیگران خودم را نباخته ام و ان شاء الله نمی بازم، و اصولاً «علم» عرصه ی خودباختگی نیست، اما آخر این حرفها چیست؟ اصلاً کیهان شناسی ی اسلامی یعنی چی؟ هاوکینگ و آکسفوردیان و کیمبریجیان، نظرات کیهان شناختی ی خود را از کتابهای شاگردان مکتب اهل بیت دزدیده اند و قاپیده اند؟

            اصولاً، کتابها و مقالاتی که علما درباره ی کیهان شناسی و این مسائل می نویسند، در حدی که من دیده ام، و به نظر من، سطحشان بسیار نازل است، اما مؤلفانشان ظاهراً گمان می کنند نوشته هاشان در حد فوق دکترا است.

            بنده وقتی کتاب ستارگان از دیدگاه قرآن نوشته ی حضرت آیت الله محمد صادقی تهرانی رحمت الله علیه را خواندم، به ایشان گفتم ای کاش شما این کتاب کم ارزش (بی ارزش؟) را نمی نوشتید. ایشان به من فرمود مرحوم علامه طباطبائی به ایشان گفته بود چنین کتابی بنویسد. بنده عرض کردم ترغیب شدن شما از سوی مرحوم علامه طباطبائی، کتاب کم ارزش (بی ارزش؟) شما را، باارزش نمی کند. البته مرحوم آیت الله محمد صادقی تهرانی نقدها و نظرهای مخالف را شجاعانه می شنید. امیدوارم من بتوانم در نقدپذیری و انتقادپذیری، از ادامه دهندگان راه ایشان باشم.

            من نمی گویم علمای دین حق ندارند در مباحث علوم تجربی سخن بگویند. حرف من این است در مباحث علوم تجربی، باید به زبان همان علوم، سخن گفت.

            حدود سیصد و پنجاه سال قبل، وقتی رابرت بویل، قانون بویل (قانون بویل ـ ماریوت) را کشف کرد، چند دستیار در انجام دادن آزمایشها و انجام دادن محاسبات به او کمک می کردند و بویل ثروت در اختیارش بود برای انجام دادن این کارها. الان، نظریات افرادی مانند هاوکینگ، بدون در اختیار داشتن رصدخانه و آزمایشگاههای مجهز و چند دستیار، به دست نمی آید. و نظریاتشان ممکن است غلط هم از کار درآید. آقای استاد مرتضی رضوی، کدام رصدخانه و کدام آزمایشگاه در اختیارش بوده و بر چه اساسی متوجه شده «مجموع شش شبانه روز (شش بیگ بنگ) را به میانگین ده و پانزده میلیارد یعنی (000/000/500/12) اضافه کنیم رقم (000/000/500/231) سال به دست می‌آید که تخمیناً مجموع عمر جهان از «ایجاد» تا کنون می‌باشد و قبل از آن روزی بود روزی نبود، غیر از خدا چیزی نبود»؟ بله؟ آیا از احادیث امامان ما علیهم السلام، این کشفیات فیزیکی به دست آمده؟

  

ستار کارگر ــ دانشمند ایماگر

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            مرحوم ستار بهشتی، طبق گفته ها، کارگر بوده. کارگر و وبلاگ نویس. من هرگز ندیده بودم وبلاگ ایشان را. اما ناگهان، پایان تلخ داستان زندگی ی او، و کلمات بسیار شجاعانه که ظاهراً ایشان به قلم و زبان آورده، نَقل محفلهای انسانی شد.  

فردی با نام جعلی ی ایماگر، سالها است با مقید بودن به زندگی با نام جعلی، وبلاگ نویس است، و اگر اشتباه نکنم، یک بار مضموناً گفته بود شاگرد برجسته ی دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی است. دو سه شب قبل در صفحه ی اینترنتی ی یکی از رفقایم، دیدم از ایماگر (که از بلاگسکای به بلاگسپات رفته است) چنین نقل کرده بود: «سخن گفتن از فقدان کامل مشروعیّت نظام از مدّتها پیش بی‌حاصل یا تحصیل حاصل بوده است؛ خطابم رو به اصلاح‌طلبان مسلمانی است که خود را پیرو کسی می‌دانند که شنیدن خبر ربودن گوشوار و خلخال را در خور اندوهی مرگ‌آور می‌دانست. مرگ پیش‌کش، توان خروش، اعتراض یا انتقاد هم ندارید؟ برخاستن از سر سفره‌ی چرک حاکمیّت و شریک‌نشدن در این بزم خونین چطور؟ یک کارگر ساده‌ی وبلاگنویس را زیر شکنجه می‌کشند و خیلی خونسرد می‌گویند که قبر بخرید و جنازه تحویل بگیرید؛ ما مستحقّ این تحقیریم»

من در صفحه ی اینترنتی ی رفیقم، نوشتم: «آخه ایماگری که سالیان سال است با هویت جعلی در اینترنت مطلب می نویسد، یه خرده عجیب نیست بشود آموزش دهنده ی شجاعت و حریت و قیام علیه ظلم؟؟»

و می گویم:

خدا را شکر می کنم از کسانی نیستم که پشت دیوار پنهانند و از آن مخفیگاه پیغامهای «شجاع باشید» و «مولا علی چنان فرموده» و «غیور باشید» و «به پا خیزید» صادر می کنند.

و می گویم:

هرچند مولا علی فرموده است به سخن بنگرید و نه به سخنگو، اما هرگز این فرمایش آن دریای علم و دریای شجاعت، معیارهای شناختن انسانهای بزرگ و شجاع و انسانهای کوچک و بزدل را تغییر نمی دهد.

و می گویم:

چه قدر مضحک است! فردی که سالیان سال با هویت جعلی در اینترنت زندگی کرده، ملت را به هیجان بیاورد و بگوید «مرگ پیش کش، توان خروش، اعتراض یا انتقاد هم ندارید؟» جمع کن خودتو! پشت دیوار پنهان شده ای، و اظهار شجاعت می کنی؟! ملت را چی فرض کردی؟ تو پشت دیوار باشی، و از سوراخ دیوار، بیرون را ببینی، و ملت قیام کنند؟!