بسم الله الرحمان الرحیم.
مریم جعفر اقدمی، عیناً طبق http://maryaminaa.blogspot.com/2010/06/blog-post_08.html : «... در جایی از این گفتگو فوکو می گوید «همیشه از مارکس و افیون مردم نقل می آورند. اما جمله ای که درست پیش از آن جمله وجود دارد و هرگز نقل نمی شود، می گوید مذهب روح یک جهان بی روح است».»
پایان نقل از وبلاگ مریم جعفر اقدمی.
شاید اصل انگلیسی ی جمله ی «مذهب روح یک جهان بی روح است» این باشد:
Religion is the soul of a soulless world
[تکمله در تاریخ هشت شهریور 1389:
اصل آلمانی ی قبل و بعد از جمله ی مورد بحث، طبق http://www.dober.de/reli-rallye/marx.html چنین است:
Das religiöse Elend ist in einem der Ausdruck des wirklichen Elendes und in einem die Protestation gegen das wirkliche Elend. Die Religion ist der Seufzer der bedrängten Kreatur, das Gemüt einer herzlosen Welt, wie sie der Geist geistloser Zustände ist. Sie ist das Opium des Volkes
در ویکیپدیای آلمانی، در http://de.wikipedia.org/wiki/Karl_Marx ، به جای wirklichen Elendes und گفته است wirklichen Elends und . ترجمه ی انگلیسی، طبق http://en.wikipedia.org/wiki/Karl_Marx ، چنین است:
Religious suffering is, at one and the same time, the expression of real suffering and a protest against real suffering. Religion is the sigh of the oppressed creature, the heart of a heartless world, and the soul of soulless conditions. It is the opium of the people
آن طور که خانم فرزانه پارسایی نویسنده ی ارجمند وبلاگ http://elhrad.blogsky.com/ خبر داد:
«ترجمه عباس مخبر جمله این است :
"رنج دینی در عین حال بیان رنجی واقعی و اعتراض علیه رنجی واقعی است . دین آه انسان ستمدیده ، قلب دنیای بی رحم و روح یک موقعیت بی روح است . دین افیون توده هاست "»]
سلام
با این حساب مارکسیست های دو آتشه الان مشغول عبادت و شب زنده داری شب احیا هستند
مطابق متن اصلی کتاب مارکس
Karl Marx
Toward the critique of hegel's ; philasophy of right
با ترجمه عباس مخبر جمله این است :
"رنج دینی در عین حال بیان رنجی واقعی و اعتراض علیه رنجی واقعی است . دین آه انسان ستمدیده ، قلب دنیای بی رحم و روح یک موقعیت بی روح است . دین افیون توده هاست "
پدر من بازنشسته دانشگاه تهران بود, سال 60 یا 61 بازنشسته شد و بعدشم هم پارکینسون گرفت.
من فقط شانس آوردم که معلم های دبیرستانمون خوب بودن.
مثل داداش پور که چهارسال دبیرستان فیزیک و مکانیکمون باهاش بود.
یه معلم داشتیم که شیمی سال اولم با اون بود, خدا رحمتش کنه, اسمش گورگیز بود.
چبر و ریاضی جدیدمون و هندسه سال اول با یه معلمی بود که اسمش یادم نیست
یه روز در هفته رو هم صبح باهاش کلاس داشتیم هم بعد از ظهر. مجبورمون میکرد تو ساعت تفریح ظهر که یک ساعت بود تمرین های درس رو حل کنیم. یه کشفی تو ریاضی کرده بود که پا شد بعدش رفت اروپا
بحری معلم جبر سال سومم بود. شاید اسمش رو شنیده باشی.
سال چهارم هوشمند معلم ریاضی جدید و جبرمون بود. جزوه های رزمندگان رو از یکی از بچه محل ها گرفتم, با جزوه کلاسمون مو نمیزد.خدا همشون رو حفظ کنه و اگه الان در قید حیات نیستند قرین رحمتشون کنه.
خلاصه من نه کلاسی تونستم برم نه کتاب خاصی داشتم.
یه کتاب کنکور بود که مجله دانشمند به عنوان ویژه نامه منتظر کرد. یه کتاب هم تو کتابخونه پارک خیام پیدا کردم که مال زمان شاه بود کسی سراغش نمیرفت. 4 تا تست فیزیک رو از تو اون پیدا کردم که تو امتحانمون اومده بود.
سلام
بنده دو سال پیش در وبلاگم این جمله را از مارکس با شرح و تفصیلاتش نوشته بودم
http://mamrizzio.blogfa.com/post-181.aspx
سلام/ وبلاگ جدید را تبریک می گویم:) خنده دار است که وبلاگ قبلی تان را تحمل نکردند و تاسف آور
آری همه بلندند بگویند مذهب افیون توده هاست ولی نمی دانند بعد از این هم مارکس به یان جمله روح یک جهان بی روح اشاره کرده