هیدگا

             بسم الله الرحمان الرحیم.

            احتمالاً با دیدن عنوان این مقاله، برایتان سؤال ایجاد می شود که «هیدگا» دیگه چی یه. چنان که احتمالاً کسی حوصله نخواهد کرد تا پایان این مقاله را بخواند! اگر در گوگل فارسی جست و جو کنید «هیدگا»، به سه چهار نتیجه می رسید. ظاهراً در تمام جهان هستی، فقط یک نفر است که می نویسد «هیدگا». هیدگا، املای انتخابی ی آن «فقط احتمالاً یک نفر در جهان هستی» است، به جای آن که هایدگر یا هیدگر می نویسیم.

            خب.

            قسمت اول) ظاهراً فرد محترمی که به جای هایدگر یا هیدگر (درباره ی ترجیح املای هایدگر بر هیدگر، قسمت دوم این مقاله را ببینید) می نویسد، یا به آنچه که از خود آلمانی زبانها شنیده استناد می کند، یا به تلفظی که با الفبای فونتیک بین المللی در برابر Heidegger دیده است. اما، هم آنچه ما از بیگانه زبانها می شنویم، در بحث فنی ی ضبط نامها با الفباهای مختلف، این طور نیست که در تمام موارد حجت باشد برای انتخاب کردن املای درست، و هم دیدن تلفظ نامها و واژه ها به الفبای فونتیک بین المللی، برای کسی که جزئیات و نکات حاشیه ای ی این مباحث را نمی داند، ممکن است گمراه کننده باشد.

           

ـــــ توجه کنید به قسمتی از آنچه بنده در پنجم تیر 1384 در وبلاگ سابقم نوشتم (در http://seyyedmohammadi.blogfa.com/post-18.aspx ، که البته الان فیلتر (و معدوم) است):

«در ضبط تلفظ نام بیگانگان، «آنچه در رادیو یا از خود فرد یا ... شنیده­ایم» اهمیتش کمتر از تلفظی است که در منابع مکتوب معتبر وجود دارد.

همکار سابق من دانشجوی دکتری زبان­شناسی بود. می­گفت استادش (گویا دکتر یحیی مدرسی) شاگرد  Ladefoged  بوده، و  Ladefoged  نام خود را لَدِفوگِد تلفظ می­کرده. ــ من برایم عجیب بود. طبق قواعد انگلیسی/فرانسوی/آلمانی، تلفظ بعید است لَدِفوگِد باشد.خُب. طبق دودنتلفظ  lædIfougId  است. به خط فارسی: لَدیفوگید. چون واقعاً تفاوت «لَدِفوگِد» و «لَدیفوگید»، وقتی آن را فردی انگلیسی­زبان ادا کند، برای ما خیلی آشکار یا کاملاً درک­شدنی نیست، پس عجیب نیست اگر بگویند «خود  Ladefoged   نامش را لَدِفوگِد تلفظ می­کرد».»

            ـــــ اگر تلفظ که در برابر Heidegger در منابعی که تلفظ نامها و واژه ها را می دهند، ایشان را به این رسانده که پس باید نوشت هیدگا (یا هایدگا)، به همین ترتیب دقیقاً باید بنویسد هیتلا (به جای هیتلر) و هیملا (به جای هیملر) و والتا (به جای والتر؛ فعلاً تلفظ آلمانی ی این نام را کار دارم) و اشپنگلا یا شپنگلا (به جای اشپنگلر یا شپنگلر) و دایملا (به جای دایملر) و دهها نمونه ی دیگر.

            منظور از تلفظی که در برابر Hitler و Himmler و Walter و Spengler و Daimler می بینید، هیتلر و هیملر و والتر و شپنگلر و دایملر است.

            منظور از تلفظی که در برابر Shakespeare می بینید، شــِیکسپیر است، نه شیکسپیئا  یا  شیکسپیئه.

            قسمت دوم)  در فارسی نام Heidegger را به دو شکل می نویسند: هایدگر و هیدگر. گوگل فارسی نه مهر 1389: هایدگر 27900 نتیجه (90 درصد)، و هیدگر 3110 نتیجه (10 درصد).

            (ظاهراً املای هیدگر به کار می برند: مرحوم احمد فردید؛ مرحوم محمد مددپور؛ محمدرضا ریخته گران؛ محمدرضا اسدی؛ پرویز ضیاء شهابی؛ رضا داوری اردکانی؛ محمود خاتمی؛ کریم مجتهدی؛ حسن سیدعرب؛ شهرام پازوکی؛ محمدرضا جوزی؛ محمد ضیمران؛ منوچهر دین پرست. اگر اشتباه گفتم، لطفاً نامبردگان بنده را ببخشایند.

            ظاهراً املای هایدگر به کار می برند: بیژن عبدالکریمی؛ علی ربانی گلپایگانی؛ داریوش آشوری؛ مراد فرهادپور؛ امید مهرگان؛ بابک احمدی؛ عبدالعلی دست غیب؛ محمدسعید حنایی کاشانی؛ حمیدرضا ابک؛ محمدرضا نیکفر. اگر اشتباه گفتم، لطفاً نامبردگان بنده را ببخشایند.)

            این دوگانگی، به نحو کمتر، در Heisenberg هم هست. گوگل فارسی نه مهر 1389: هایزنبرگ 4930 نتیجه (98 درصد)، و هیزنبرگ 134 نتیجه (2 درصد).

            خب. در Heidegger صدایی که بین h و d ادا می شود، مصوت مرکبی است بین آی و اَی، یعنی این مصوت مرکب، قسمت نخستش مصوتی بین آ و اَ است. خب. فارسی نشانه ای که بتواند صدای بین آ و اَ را نشان دهد ندارد. دستگاه آوائی ی ما هم چنین صدایی ندارد، مگر این که تمرین کنیم و بخواهیم آن را تلفظ کنیم.

            اگر بخواهیم این مصوت مرکب را با «اَی» نشان دهیم، ظاهراً اگر به این انتخاب پابند باشیم، باید در مواردی هم که مصوت بین اَ و آ است، اَ را انتخاب کنیم. یعنی:

            اگر برای مصوت مرکب بین h و d در Heidegger املای «ــَـ ی» یا «اَی» را به کار ببریم، پس در Martin هم صدای بین m و r را که بین اَ و آ است، اگر به انتخاب اَی به جای آی و به منطق این انتخاب پایبند باشیم، باید به صورت اَ  یا  ــَـ بنویسم. یعنی:

            مرتین هیدگر؛ کرل مرکس؛ کرل هیزنبرگ؛ ایمنوئل کنت.

            یعنی:

            کسی که می نویسد مارتین هیدگر، در هیدگر صدای بین اَ و آ را (که این صدا، قسمت نخست مصوت مرکب بین اَی و آی است) را با اَ نشان می دهید، و همان صدای بین اَ و آ را با آ نشان می دهد.

            نتیجه:

            البته فارسی حرف و نشانه ای ندارد که بتواند صدای بین اَ و آ را نشان دهد، و این صدا در دستگاه آوائی ی ما هم وجود ندارد (مگر در حالت استثنائی؟)، اما چون بسیاری از واژه های عربی که صدایش بین اَ و آ است در خود الفبای عربی با آ/ا نشان می دهند و فارسی زبانها هم آن را آ/ا تلفظ می کنند (و نه فتحه)،  پس این موضوع سابقه ای دارد در تاریخ کهن زبان و املای ما، و چون عملاً تمام یا اکثر نامهائی مانند Karl و Martin را که در آنها صدایی بین اَ و آ است به شکل کارل و مارتین نوشته ایم این نه به شکل کرل و مرتین، پس هرچند املای هایدگر به خودی ی خود دقتی بیش از املای هیدگر ندارد و املای هایدگر به خودی ی خود برتری ای بر هیدگر ندارد، با توجه به توضیحات نسبتاً مفصل که از چند جنبه عرض کردم، دستگاهمندانه و دارای میزانی استدلال است اگر برای صدای بین اَی و آی در نامهای بیگانه (آلمانی و انگلیسی و ...) املای آی را انتخاب کنیم و برای صدای بین اَ و آ در نامهای بیگانه (آلمانی و انگلیسی و فرانسوی و ...) املای آ را انتخاب کنیم.

            [البته صدایی که دقیقاً اَ است، و صدایی که دقیقاً آ است، خارج از بحث این مقاله است.]

            جر و بحث و حساسیت ویژه ی تعدادی از نویسندگان و مترجمان و روشنفکران درباره ی املاهای آلن بادیو و آلن بدیو و الن بدیو، و ژاک لاکان و ژاک لکان، در واقع نیاز به میزانی معلومات جانبی دارد، که آن طور که من می دیدم و متوجه می شدم، فاقد این معلومات بودند. امیدوارم خشم نویسندگان و مترجمان و روشنفکران را به سمت خودم جلب نکنم!

            پایان.

نظرات 8 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:48

یا سلام و تقدیم احترام
با خار و خاشاک به روزم

همسفر جمعه 9 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 21:49 http://siiedmahdi.parsiblog.com/

یا سلام و تقدیم احترام
با خار و خاشاک به روزم

فرزانه شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:06 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
ظاهراً شما به موضوع کارتان که ویراستاری کتاب بخشی از آن است بسیار علاقمندید.

محمدرضا شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:17 http://mamrizzio3.blogspot.com/

سلام
در مورد اختلاف بین تلفظ هایدگر و هیدگر با شما موافقم. به این دلیل که خوب موضوع را تشریح کردید.
گویا حلقه ی فردیدی ها علاقه دارد خاص باشد و هیدگر بگوید

..... شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 22:45

راهی وجود دارد که با شما خصوصی مطلبی را طرح کرد؟

صدرالدین مشتاق نایینی یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:47 http://sadramoshtaq.blogfa.com/

سلام. سرم درد گرفت سید از این حرفها. جان من خودت اعصابت از این مباحث خرد نمیشه؟!

مجید یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:25 http://divoon.blogfa.com

سلام

یک مقدار شک داشتم بنابر این رفتم و یک جستجویی کردم ببینم در قرآن کجا واژه ای در حرام بودن موسیقی آمده است.

تمام حرف و حدیث ها بر میگردد به اینکه دانشمندان اسلامی از روی احادیث و روایات استدلال کرده اند به اینکه موسیقی حرام است.

اما تو ای سید بزرگوار بهتر میدانی که بر اساس گفته دانشمندان علم فیزیک، موسیقی چه معنایی دارد و البته معنای صوت را هم میدانی.

لذا, بنده به این سوال میرسم که آیا حرمت موسیقی بر اساس گفته افرادی که میگویند بر اساس احادیث و روایاتی که اشاره میکند بر اینکه در قرآن این کلمه در فلان آیه و آن کلمه در بهمان آیه استدلال به حرمت غنا ( و نه موسیقی ) دارد.
آیا باید این را باور کنم!!؟ یا باید آیه 19 سوره لقمان را باور کنم که "و در راه‏رفتن خود میانه‏رو باش و صدایت را آهسته‏ساز که بدترین آوازها بانگ خران است (۱۹)!؟ "

آیا این مومنی که شما مثال زدی، تا آنجا پیش نمیرود که در مجلس جشن و غذا تنها صدای خود را مانند صدای همان که قرآن نهی کرده بالا برده است

مجید یکشنبه 11 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 http://divoon.blogfa.com

آقا هیچ میدونستی، زمانی بعضی ها رو به جرم مطرب بودن میکشتن،
گاهی اوقات به جرم حمل آلات لهو و لعب حبس و شلاق و این حرفها هم بوده، ( البته ذهنت جای بد نره، زمان بسیار دور رو میگم نه زمان نزدیک مثلا 20 یا 30 سال پیش رو )
نزدیکترین زمانش به ما داستان سه تار جلال آل احمد هستش و دورترینش به ما داستانی که در مثنوی مولوی آمده ، پیر چنگی و عمر!!!

دوست من، یه زمانی در نوجوانی بعد از اونکه کلی در پس تبلیغاتی که شده بود فکر میکردم اسلام با موسیقی و ملی گرایی و اینها مخالفه و منهم مخالف همونها شده بودم.
یک سوال از خودم پرسیدم، آیا کشتن یک انسان یا اینکه اسباب مردن، کشته شدن و یا فلاکت انسان ها گناه بزرگتری است یا مثلا گوش کردن به موسیقی.

تا این زمان هیچ توجیهی در هیچ کحا پیدا نکردم که به سوال بالا جوابی مخالف جواب اولیه من بده.
مثلا طبق آیه قرآن مورد اول بسیار بزرگتر و بدتر است.

اما ما رو با بزرگ نشون دادن مشکل دوم از توجه به مشکل اول غافل کردن.

به هر صورت، همونطور که میدونی در زندانها در تمام دنیا مواد مخدر وجود داره، تمتم تجربیات نشون دادن که جلوی مواد رو در زندان گرفتن باعث بالا رفتن آمار خودکشی بین زندانیان میشه، در خصوص آدمها هم همینطوره.
ممکنه شما جزو افرادی باشی که از لحظه لحظه زندگیت برای رشد و تعالی خودت و خانواده ات استفاده میکنی و حتی یک لحظه هم از دستت نمیره.

اما دیگران دوست دارن لذت ها رو در چیزهای دیگه جستجو کنن.

در مورد من، گوش کردن به موسیقی، تحمل این دنیا و آدمهای توش رو آسونتر میکنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد