بسم الله الرحمان الرحیم.
طبق معلومات و بینش فعلی ی بنده، تمدن شرق از دوران کهن تا این چند قرن قبل، تمدنی نسبتاً توانا از نظر دانش و صنعت و نظم و انتظام و کشورداری و مردمداری بوده. تمدن شرق منظورم از مصر تا چین و ژاپن است. چند قرن دوران درخشان تمدن اسلامی را هم داخل همین تمدن شرق می آورم. اما توانائی ی نسبی، و درخشش نسبی، تنها رویه ی شرق و تمدن شرق و دنیای شرق نبوده. دو رویه و بلکه چندین رویه داشته. رویه های منفور. رویه های کریه. به همین ترتیب:
تمدن معاصر غرب، تمدن غرب از چند قرن قبل تا به حال، فقط یک رویه ندارد، که دل انسان را برباید، و فقط یک رویه ندارد، که انشان را دلزده و متنفر کند. تمدن غرب دو رویه و بلکه چندین رویه دارد. دو رویه ی تمدن غرب، که مرحوم دکتر عبدالهادی حائری در آثارش به آنها توجه کرده: استعمار؛ دانش و کارشناسی.
کتابی از مرحوم دکتر عبدالهادی حائری معرفی می کنم، و زندگینامه ای هم از او نقل می کنم.
کتاب:
عبدالهادی حائری، نخستین رویاروییهای اندیشه گران ایران با دو رویۀ تمدن بورژوازی غرب، تهران، امیر کبیر، چاپ اول 1367، چاپ پنجم 1387.
زندگینامه:
http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=5756
«حائرى ، عبدالهادى، مورخ معاصر ایرانى. وى فرزند میرزااحمد حائرى و نوه دخترى آیتاللّه شیخ عبدالکریم حائرى یزدى* بود. در حدود سالهاى 1312ـ1314ش در شهر قم، در خانوادهاى روحانى و سرشناس و در عین حال تنگدست، به دنیا آمد (حائرى، 1372ش، ص 11؛ یوسفیفر، ص 35). حائرى از کودکى به آموزش قرآن و خط و مشق در مکتبخانه پرداخت و پس از آن پدرش دروس مقدماتى عربى را به او آموخت. حائرى به سبب تنگدستى پدر و نیز مخالفت سرسختانه وى با نظام جدید آموزش و پرورش، به مدرسه نرفت و چندى بعد، به نوشته خودش، چون پدرش او را بیاستعداد میدانست، به پارچهبافى گمارده شد. وى در حدود 1328ش، در پى آشنایى با چند نوجوان همسن خود به ادامه تحصیل علاقهمند شد و توانست در عین اشتغال به پارچهبافى، به صورت «متفرقه» درس بخواند و دوره شش ساله ابتدایى را در یک سال تحصیلى طى کند. وى از آن پس به طور جدّى تحصیل را ادامه داد (حائرى، 1372ش، ص 19ـ20، 24ـ25، 38، 63، 78).
حائرى در 1336ش به دانشکده معقول و منقول تهران راه یافت. آشنایى وى با عبدالحسین زرینکوب* در دانشگاه، در علاقهمند شدن او به پژوهش تاریخى مؤثر بود (همان، ص 246، 261). پس از گرفتن مدرک کارشناسى، حائرى مدتى بیکار و سرگردان بود تا در نهایت در اداره بهداشت شغلى یافت که موجب رهایى وى از تنگناهاى اقتصادى گردید. او در 1342ش بورسیه دانشگاه مگگیل کانادا در رشته تاریخ و خاورشناسى شد و پس از پشت سرگذاردن دشواریهاى بسیار، در 1352ش از رساله دکترى خود دفاع کرد (همان، ص 331ـ 346، 464). بلافاصله دانشگاه برکلى در کالیفرنیاى امریکا وى را به همکارى دعوت کرد و او شش سال به تدریس در آن دانشگاه پرداخت. وى اندکى پیش از پیروزى انقلاب اسلامى به ایران بازگشت و با رتبه دانشیارى در دانشگاه فردوسى مشهد استخدام شد و به تدریس دروس دوره قاجاریه، انقلاب مشروطه و تاریخ معاصر پرداخت (همان، ص 421، 504ـ508).
پس از پیروزى انقلاب اسلامى و سپس انقلاب فرهنگى، که به تعطیل موقت دانشگاهها انجامید، حائرى در جمع کمیته پژوهشگران وزارت علوم و شوراى عالى انقلاب فرهنگى به کار خود ادامه داد. وى بعدها رتبه استادى یافت و در سال تحصیلى 1370ـ 1371ش استاد نمونه کشور گردید (همان، ص 512، 514ـ 515، 550؛ شعبانى، ص 145ـ146). وى در اواخر عمر به سرطان خون مبتلا شد و پس از دو سال، در 23 تیر 1372درگذشت. همسرش، زهرا افشارنژاد، گنجینه نفیسى از کتابهاى فارسى، عربى، انگلیسى و فرانسه او را به دانشگاه فردوسى مشهد اهدا کرد (لؤلؤئى، ص 32).
حائرى در 1329ش در کتابخانهاى در قم کتابدار روزمزد شد و از این رهگذر با مطبوعات و دیدگاههاى سیاسى و شیوههاى نویسندگى و مباحث گوناگون فکرى و ایدئولوژیک آشنا شد. این امر در شکلگیرى اندیشه وى تأثیر اساسى داشت تا بدانجا که از همان زمان به فعالیتهاى قلمى در روزنامهها و مجلات شهر قم و سپس تهران پرداخت (حائرى، 1372ش، ص82، 94، 97ـ 99، 105، 109). نخستین تکاپوهاى قلمى حائرى، در زمینه ادبیات (همچون رمان اشک سرد، مشهد 1343ش) و مسائل سیاسى و اجتماعى و دینى بود (همان، ص 97ـ 99، 131)، اما بعدها مشخصآ به کار در عرصه تاریخ پرداخت و چندین کتاب و بیش از شصت مقاله تألیف کرد (براى آگاهى از فهرستى از این کتابها و مقالات او رجوع کنید به اصیلى، ص 503ـ508؛ براى ترجمه برخى از مقالات دایرةالمعارفى حائرى رجوع کنید به خودآگاهى و تاریخپژوهى، ص 413ـ499؛ براى آگاهى از چگونگى همکارى او با د. اسلام رجوع کنید به حائرى، 1372ش، ص 492).
برخى از مهمترین آثار او بدین شرح است: رساله دکتریاش با عنوان تشیع و مشروطیت و نقش ایرانیان مقیم عراق، که پس از بازگشت به ایران آن را از انگلیسى به فارسى ترجمه و چاپ کرد (تهران 1360ش). این کتاب ــ بهرغم برخى انتقادهاى وارد شده بر آن، مبنى بر اصالت نداشتن و بیاعتبارى برخى منابع یا تحلیل نادرستِ ماهیت نهضت مشروطه ــ در سالهاى اخیر به عنوان یکى از منابع مشروطهپژوهان اهمیت یافته است، بهویژه در مطالعات مربوط به آرا و دیدگاههاى میرزامحمدحسین نائینى* و شناخت برخى فقها و عملکرد آنان در رویدادهاى انقلاب مشروطه (جوادزاده، ص 23ـ24؛ براى آگاهى از برخى نقدهاى کتاب رجوع کنید به حائرى، 1364ش، ص هفت ـ ده).
کتاب دیگر او با عنوان نخستین رویاروییهاى اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازى غرب، در 1367ش کتاب سال شد. این کتاب مبتنى است بر الگوى نظرى حائرى در مطالعات تاریخیاش، که تقریبآ در همه آثار او بدان پرداخته شده، و مشتمل است بر توجه همزمان به دو رویه تمدن غرب؛ یعنى، استعمار و دانش و کارشناسى (رجوع کنید به حائرى، 1380ش، ص9، 21ـ 88؛ نظرى هاشمى، 1378ش، ص220؛ صفت گل، 1378ش، ص8). انتشار دو کتاب مذکور موجب شهرت فراوان نویسنده در داخلوخارج از ایران گردید. او در کتاب تاریخ جنبشهاوتکاپوهاى فراماسونگرى در کشورهاى اسلامى، تاریخ فراماسونرى در کشورهاى غربى و نقش تاریخى، اجتماعى و سیاسى آن در ایران، ترکیه، کشورهاى عربى، هندوستان و اندونزى را نشان میدهد (حائرى، 1368ش، ص 14). اسامى برخى دیگر از آثار حائرى بدینشرح است: ایران و جهان اسلام : پژوهشهایى تاریخى پیرامون چهرهها، اندیشهها و جنبشها (مشهد 1368ش)، همگامى ایران و لیبى بر ضد امپریالیسم: دو سند تاریخى (مشهد 1360ش) و آزادیهاى سیاسى و اجتماعى از دیدگاه اندیشهگران : گذرى بر نوشتههاى پارسى در دو سده واپسین (مشهد 1374ش). آخرین اثر حائرى، که در دوران بیمارى او نگاشته شده، کتاب آنچه گذشت: نقشى از نیم قرن تکاپوست که در واقع زندگینامه خودْنوشت اوست (جلالى، ص 101ـ102).
حائریاز نمایندگان برجسته نسل جدید مورخان ایرانى است که متأثر از تحولات معرفتى و روششناسى رایج در غرباند (صفتگل، 1380ش، ص 153ـ154). صراحت بیان، دقت و بهرهگیرى از منابع متنوع و گسترده مراکز اسناد کشورهایى چون امریکا و انگلستان و نیز کتابخانههاى معتبر دنیا و نیز روشمندى او در بررسى تحولات تاریخى، جایگاه ممتازى به آثار پژوهشى وى بخشیده است.
تأکید بر شناخت جریانهاى فکرى در پژوهش تاریخى؛ نواندیشى در پژوهش؛ تأکید بر عنصر تحلیل در پژوهش تاریخى؛ تأکید بر بهکارگیرى نظریه در پژوهش تاریخى؛ و پایبندى به استناد در پژوهش تاریخى از عناصر اصلى سبک تاریخنگارى حائرى است.»
سلام
من از سه عنصر : استعمار؛ دانش و کارشناسی عنصر اول را عنصر مهم پیشرفت غرب از دو عنصر دیگر می دانم
نکته بعدی فراماسونری است که مورد اشاره قرار گرفته و امروزه افسانه خوانده می شود به نظرم کمر ملت و کشور ما و اصولا شرق بیشتر از همین ناحیه شکست
با سلام خدمت مدیریت وبلاگ
و عرض احترام به جناب ستاریان و تشکر بابت پاسخ دندان شکنی که به یکی از کامنت ها داده اند
با سلام
در این باره دونظر بخاطرم می آید:
۱- نظری که دورویه غرب را گسست ناپذیر می داند و فناوری و تکنولوژی غرب را همانند فلسفه و اخلاق وعلمش خطرناک ومخرب می داندوآن دو را یک تن واحد می داند.
نظر دیگر این دو را از هم تفکیک میکند وفناوری و تکنولوژی را خوب و فلسفه و اخلاق غربی را بد توصیف میکند.
نظر سوم و متعادلی هم باید باشد:
نقادی تحلیلی از فناوری و علم واخلاق غربی
که مرحوم حائری بخوبی توانسته در طاقت خودش اینکار را انجام داده است.
تشیع و مشروطیت و نقش ایرانیان مقیم عراق، که پس از بازگشت به ایران کتاب خواندنی است.
سلام
با استفاده از سرویسVPN می توانید گردش آزاد و بدون
فیلتر و بدون هیچ محدودیتی در اینترنت داشته باشید .
جهت استفاده رایگان یا تست این سرویس دروبلاگ پیام بگذارید ...
http://www.vpnsale.blogfa.com[لبخند]
سلام. با سپاس از شما، ایشان کتابی هم پیش از این کتاب نوشته اند بنام " تشیع و مشروطیت در ایران " که توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است. کتاب جالبی است.