بسم الله الرحمان الرحیم.
حجت الاسلام محسن غرویان (شاگرد آیت الله تقی مصباح)، ملت ما، پنج شنبه بیست و دوی مهر 1389، صفحه ی 14:
«حرف نهایی را در مقولات دینی، فلسفی و فکری علما خواهند زد و مردم هم دنبال علما حرکت خواهند کرد.»
سیدعباس سیدمحمدی:
ظاهراً کارها تقسیم شده است:
[فکر کردن و] زدن حرف نهائی در مقولات فکری و فلسفی و دینی، به عهده ی علما؛
دنبال علما حرکت کردن، به عهده ی مردم.
بهترین تعبیر را در مورد شما، دوست خوبم "شعله" خلق کرد: گرامافون
در چه حالید آقای سیدمحمدی؟ انتظار نداشتم اینقدر ساده و زود غیض و غضب تان را عیان کنید
در ذیل کامنت شما در وبلاگ اینجانب:
با اینکه خیلی دوست دارم از وضعیت خانم تان بدانم اما احساس کردم صحبت از مسائل خصوصی در بحبوحه یک بحث عمومی همان سلاخی ادب و انسانیت باشد که خودم زخم خورده آن هستم. بنابراین قسمت مذکور را با قلبی آرام پاک نمودم و در این مورد به شما حق میدهم که دلخور باشید. همین جا از مخدوش شدن ساحت اخلاق اظهار شرمندگی میکنم.
___________________________________
من یک خانم هستم انصاف دهید. آیا من نباید و نمی توانم با خانم شما گفتگویی داشته باشم؟ به چه حکمی این اجازه از من سلب شده؟
با شما موافقمبا شما موافقم
البته تعصبات مذهبی در جامعه ما زیاد است
اینطوری نیست که شما فکر کردید میگید نه !؟ اینها رو بخوانید و بدانید آنچه بر سر مردم امد از کجا امد و فردا روزی که دوباره قشون کشی در قم دیدید تعجب نکنید
پاسخ شیدا جاوید به علی... شبستان
پنجشنبه 22 مهر1389 ساعت: 17:21
همین که یک عرب می گوید تهران مرکز فساد است شما ببینید چقدر حیثیت در میان شهروندان این شهر موج می زند. در ضمن من ساکن قم هستم، نویسنده وبلاگ دیار شهود که خود تهرانی هستند و در مذمت این شهر فاسد نوشته اند. البته طبیعی است که بر شما و برخی دیگر سخت و گران بیاید این تعابیر. باید هم سخت و گران بیاید که اگر نمی آمد جای تعجب داشت. در این شهر روح امر به معروف و نهی از منکر مرده است. و شما که داعیه دار مذهب هستید باید پاسخگو باشید که چرا ارزش یک بدحجاب در این شهر بیشتر از یک محجبه است؟ شما باید پاسخ دهید که چرا یک فرد مذهبی در این شهر اجازه عرض اندام ندارد و سرکوب و سرخورده می شود؟ البته اگر مذهب را فقط رفتن پای منبر حاج منصور ارضی ندانید. و باز البته اگر خودتان را نماینده ای از مذهبیون این شهر ندانید! و اگر توانستید این را هم جواب دهید که چرا آرمان گرایی در این شهر رنگ باخته و به سخره گرفته می شود؟
در ضمن بنده اولین بار بود از شما می شنیدم که چادر را پشت و رو سر کردن به معنای اعلام آمادگی برای صیغه است ظاهرا شما بیشتر در جریان این موارد هستید! حقیقت همیشه تلخ است و کلام حق برای ناآگاهان و حق گریزان گزنده و تلخ. امیدوارم شما جزو ناآگاهان باشید نه حق گریزان!
در مورد فتنه 88 هم کارنامه تهران سیاه و ننگین است. اگر بچه های جان بر کف قمی نبودند که تهران تا الان در آتش بی کفایتی مدعیان این شهر می سوخت!
پنجشنبه 22 مهر1389 ساعت: 17:52
سلام
ول کن اقا سید این دم اخری ذلیل شدیم رفت پی کارش !!
شنیدی میگن دشمن دانا بلندت می کند بر زمینت می زند نادان دوست
تمام حفظ انفلاب و این که به اینجا رسیده مرهون همین اصل هست
خودتون وفور دوست و دشمن را اطرلفمان می بینید
علی...شبستان
پنجشنبه 22 مهر1389 ساعت: 17:43
پاسخ خانم جاوید !
اینجا اگر کسی فساد می کند با نام دین نمی کند !
اینجا کسی با چادر هرزگی نمی کند !
اینجا برای هوسرانی دنبال فتوا و کلاه شرعی نمی گردند !
اینجا احترام امام و امامزاده را نگه می دارند !
اینجا از نوع پوشش یک زن همه می فهمند که چه کاره است اما آنجا و در شهر شما قابل تشخیص نیست و هر کاری که می خواند انجام دهند زیر لوای چادر است ! به زبان ساده تر مردان همه را به یک چشم نگاه می کنند !!!
این دروغ هایی هم که گفتید پیرامون مذهبی های تهران همه از سر همان حقد و کینه است که از کلامتان می بارد ! نه ، اینجا از این خبر ها نیست ! اینجا مذهبی ها هم مدرن هستند و میدان را برای اوباش خالی نمی کنند ! همه جا می روند آنهم با محاسن و چادر ! از توچال گرفته تا بهترین رستوران ها . از سینما گرفته تا دربند . و... کنج حجره نمی نشینند و برای عالم فتوا صادر کنند !
مشکل شما این است هشدار و مذمت را از هم تمیز نمی دهید ! مقاله ی دیار شهود نوعی هشدار است نه ذم تهران !
و اما در مورد فتنه ی 88
شما که در شهر خودتان از پس دو تا مرجع فتنه گر یعنی صانعی و منتظری بر نیامدید و در خواست نیروی کمکی از تهران کردید ! تعداد طرفداران اینها در قم به اندازه ی جمعیت یکی از خیابان های تهران در دوران فتنه نبود ! عجب جان بر کفانی هستید شما قمی ها که در کنار بیت صانعی خودتان خودتان را می گیرید !
بعد هم خودتان را آزاد می کنید ! شما می روید فتنه را بخوابانید و بعد جان بر کفانتان، شمای جان بر کف را می گیرند ! بقول قصه های مجید عجب هر کسی به هر کسی ست خانم !
پاسخ شیدا جاوید به علی... شبستان
پنجشنبه 22 مهر1389 ساعت: 17:13
تجمع مقابل بیوت صانعی و منتظری نیازی به نیروی کمکی نداشت. اتفاقا آنچه در جریان این دو تجمع حادث شد ننگی بر پیشانی بشریت بود و هیچ افتخاری برای خلق کنندگان این حادثه باقی نمانده است. من افتخار میکنم که در کوچه آقای صانعی بازداشت شدم. افتخار میکنم که توانستم اندکی در وضعیت برخی از هموطنانم که به ناحق بازداشت شدند قرار بگیرم و اندکی از درد آنان را احساس کنم و حال انان را درک کنم. شما البته دردهای بشریت را به سخره میگیرید. برای شما تجربه رفتن به بهترین رستوران تهران ارزش بیشتری دارد تا تجربه های اینچنینی. پس همان بهتر که خود گویی و خود خندی به خیال باطل اینکه خود مرد هنرمندی!
این هم آدرس :
http://f-hami.blogfa.com/post-291.aspx
باسلام
جناب آقای سید محمدی منظور شما از این جمله چیست؟
"
شاید از دید خواهر مؤمن ما که با نام جعلی ی شیدا جاوید وبلاگ نویسی می کند"؟؟؟؟
خواهشمندم توضیح دهید
یا علی
راه دیگر
سید مصطفی آل علی
سلام
این تکه از کلامتان
" ظاهراً کارها تقسیم شده است"
را که خواندم
نا گهان
به یاد قلعه ی حیوانات افتادم
اگر غلط نکنم
آنجا هم همچو عبارتی بود
که کارها را حیوانات می کردند
و تصمیم ها و فکرها را آقایان !
شب خوش خدا نگه دار
سلام
البته گاهی بعضی از علما اینطور فکر می کنند اما تجربه انتخابات ناطق نوری نشان داد که همیشه هم اینطور نیست.
گمان می کنم بحث با خانم جاوید به دلیل عمق اختلافات چندان نتیجه ای ندارد بخصوص که کامنت ایشان را کسانی در اختیار گرفته اند که هر نظر مخالفی را با طعن و تمسخر جواب می دهند . بهتر است برای آرامش خاطر دو طرف این مباحثه بی نتیجه را تمام کرد
البته گاهی هم از دستشان در می رود.
مثلا اینکه بالاخره حکمت پای چپ در رفتن به بعضی جاها چه حکمتی دارد.
بدتر آنکه زمانی مشکل نماز خواندن کشتی شکسته در جزیره ای به اندازه کف دست هم توسطشان حل شده بود.
فقط مردم مانده بودند چطوری کشتی شکسته بشوند که در چنان جزیره ای بیفتند.
راستی کسی میدونه اصطلاح علمی حالتی که آدم در آب به مدت طولانی بمونه و به خاطر از دست دادن گرمای بدنش بمیره، چیه؟
این که می وشد روش چوپان و شبان!
سلام
حالا مشکل نماز خواندن کشتی شکسته در جزیره ای به اندازه کف دست چه طوری حل شده ؟؟
سلام
هنوز به طور کامل این مصاحبه را نخواندهام احتمالا فردا بتوانم با حوصله بخوانمش.
به ظاهر جملهی آقای غرویان که اشکالی وارد نیست، مردم در مسائل خود به تشخیص عقلانی خود به اهل علم مراجعه میکنند.
ظاهرا نقد شما به مقاصد احتمالی است که در پس این عبارت مستتر است.
آقای ستاریان اگر میخواهید در مقام یک داور عادل منصف عمل کنید به این جناب که واقعا عبای پدر بودن بر قامت اش گشاد است بفرمائید به چه حقی به هویت اسمی من تعرض کرده؟ اصلا به فرض که من با اسم جعلی فعالیت می کنم به ایشان چه ارتباطی دارد؟
امیدوارم انصاف خودتان را نشان دهید آقای ستاریان.