یک راه تشفّی ی خاطراین بوده است که آدمیان به یکدیگرلقب زشت بدهند

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            عبدالکریم سروش، اوصاف پارسایان، تهران، صراط، 1386:

«وَ لا یُنابـــِزُ بـــِالاَلقاب ِ

لقب زشت بر کسی نمی گذارد.

            در قرآن هم آمده است که:

            وَ لا تَلمـــِزوا اَنفُسَکُم وَ لا تَنابَزوا بـــِالاَلقاب ِ (حجرات، 11) و از یکدیگر عیبجویی نکنید و القاب زشت بر هم ننهید.

            از قدیم الایام تا روزگار حاضر، یکی از راههای تشفّی خاطر این بوده است که آدمیان به یکدیگر لقب زشت بدهند. در سخنان امیرالمؤمنین هست که:

            اَلغیبَةُ جهدُ العاجـــِز ِ (نهج البلاغه، کلمات قصار 461) (صفحه ی 399)

            غیبت منتهای توانایی ناتوانان است.

            کسانی که نمی توانند رودررو با کسی بایستند و سخنشان را بگویند و از مواجهۀ مستقیم عاجزند، تنها راهی که برایشان می ماند این است که دشنامی پشت سر نثار کنند و نیشی بزنند و غیبتی روا دارند، و یا آنکه نام زشتی بر کسی بگذارند. این تنبز به القاب است (نمی دانم بعضی از لقب سازیهای سیاسی که در روزگار حاضر برای زمین زدن اشخاص و بیرون کردن آنها از میدان به کار می رود، جزء تنابز القاب محسوب می شود یا نه؟!) یعنی آنکه آدمی نامی یا کلمه ای به کسی بچسباند تا او را بدنام و موهون کند و شخصیّت اجتماعی اش را لجن مال کند. یکی از شعرای مشهور عرب ملقب به ابوالعتاهیه است. وی مدیحه گوی خلفای بنی عباس و خصوصاً هارون الرشید بود. می گویند شعر او گاه بسیار لطیف بود به طوری که در یکی از اوقات که در برابر خلیفه مدیحه ای می خواند، یکی از اطرافیان گفت: ببینید که خلیفه از روی تخت خویش پرواز نکرده باشد. پاره ای از [ا]بیات آن مدیحه این بود:

            اتته الخلافة منقادةً

            الیه تجرّر أذیالها

            فلم تک تصلح الا لَهُ

            و لم یک یصلح الا لها

            و لو رامها أحدُ غیره

            لزلزلت الارض زلزالها

            خلافت دامن کشان و با کمال تمکین سوی خلیفه آمد.

            آری خلافت جز برای او و او جز برای خلافت شایسته نبود. (صفحه ی 400)

            اگر کسی غیر از او قصد خلافت می کرد زمین را زلزله ای سخت فرا می گرفت.

            با این همه به وی ابوالعتاهیه می گفتند. ابوالعتاهیه لقب زشتی است. عتاهیه به معنای سبک مغزی و سخافت عقل است و ابوالعتاهیه یعنی شخص سخیف العقل و نادان. این لقب چنان مشهور و رایج است که شاید اگر امروز در ادبیات عرب اسم اصلی او را ذکر کنند کسی نشناسد. اتفاقاً روزی در حضور اما[م] رضا (ع) از ابوالعتاهیه ذکری به میان آمد. امام (ع) مردم را از به کار بردن این لقب در مورد او منع فرمودند و گفتند که این تنابز القاب است و ناصواب است.

            قبلاً در باب «فحش» گذشت که یکی از اوصاف متقین دور بودن زبانشان از فحش و کلمات رکیک است: بَعیداً فُحشُهُ. حال باید بگوییم تنابز به القاب نیز خود یکی از انواع فحش است. (صفحه ی 401)»

نظرات 8 + ارسال نظر
آی سودا دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 http://firstwindow.blogsky.com

یعنی القاب زشت شفا دهنده روح است؟

مشتی اسمال دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:07 http://www.mashtee-smal.blogfa.com

سلام
گمان حقیر این است که در بحث پیشین حق با جناب امیر مهدی بود.کامنتی در نظرات گذشته گذاشته ام مطالع بفرمایید.
نمیدانم جناب سروش وقتی ان چند نامه را به رهبری مینوشت یاد این نوشته اش افتاده است یا نه به هر حال بنده تا حدی موافقم الا اینکه عده ای مستحق لعنتد و مصداق تبری و اینجا نمیشود گفت که انها را لعنت نکنیم که خلاف ادب است.در مورد پست جدیدم نظر نگذاشتید.یا علی

مشتی اسمال دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 http://www.mashtee-smal.blogfa.com

سلام
بحثی با جناب ابریشمی در
http://www.mashtee-smal.blogfa.com/comments/Default.aspx?blogid=mashtee-smal&postid=48&timezone=12642
دارم که خوب است نظر حضرت عالی را هم بدان.یا علی

مشتی اسمال دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:30

سلام
متوجه نمیشوم
حضرت عالی ارتداد را نفی کردید لکن سوال من این است حضرت عالی با تبری هم مخالفید؟؟؟؟
اینکه من از کسی که معصومیت حضرت فاطمه (س) را زیر سوال برده و یا امامت امام زمان (عج) را منکر شده تبری بجویم خلاف اخلاق و ادب است؟ ولی ان وقت که جناب سید عباس سید محمدی عزیز به من که شیعه دوازده امام هستم و گناهانم برای جناب سید عباس سید محمدی اشکار نیست بگوید ساده لوح - ترسو - جدی نمیگرمت و....عین ادب و اخلاق است.
بنده استدلال شما را قبول دارم که فعلا لازم نیست علنا از برخی از ملعونین تبری بجوییم اما این دلیل نمیشود که اگر کسی در جمعی خصوصی این کا را انجام داد ابرویش را بریزیم و به او توهین کنیم.
مبدع فرقه بابیه گری یک سید است از ان سید های جد به کمر زده و علنا القاب زشتی را برای ائمه اطهار به کار برده است من باید این ادم را دوست داشته باشم و لعنت نثارش نکنم.
وقتی ائمه اطهار به من توصیه کرده اند اگر کسی مظلومیت مادرمان فاطمه را منکر شد مستحق لعن است من خلاف ادب رفتار کرده ام اگر چنین کنم؟؟؟
بنده هنوز بزرگ نشدم و به قدر شما تجربه ندارم لکن بعید میدانم وقتی بزرگ شوم هم خلاف این رفتار کنم.

رحمتی دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:10 http://mnrahmati.blogfa.com

بسیار عالی

مشتی اسمال دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 18:41 http://www.mashtee-smal.blogfa.com

با سلام
بنده در مورد ارای شیخ فضل الله اطلاعات دقیقی نداشتم و به واسطه ی گفته های جناب امیر مهدی زود قضاوت کردم که رفتار ناشایستی بود.به چند نفر از دوستان در حوزه تماس گرفتم و از موضوعی مطلع شدم و با یکی از دوستانم در بیت ایت الله وحید خراسانی تماس گرفتم متوجه شدم ایشان ایت الله تبریزی را در مرتد اعلام کردن شیخ فضل الله منصرف کرده اند.
لذا من از صحبت خود برمیگردم و توبه میکنم به خاطر اشتباهی که کردم ان شالله خداوند مرا ببخشد.در مورد کدیور به علتی اکنون سکوت میکنم.به هر جهت ایشان یکی از اصول ضروری مذهب را انکار کرده است.یا علی

امیر مهدی - مشتی اسمال دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:01

سلام
جمله خودتان را چند بار با دقت بخوانید:
"متوجه شدم ایشان آیت الله تبریزی را در مرتد اعلام کردن شیخ فضل الله منصرف کرده اند."
شما این حرف خودت را قبول داری؟معنای حرف شما این است که آیت الله تبریزی قصد داشته اند فضل الله را مرتد اعلام کنند وایت الله وحید خراسانی ایشان را از این کار منصرف کرده اند.شما که آمدی ابرویش را درست کنی زدی چشمش را هم کور کردی.برادر من! این که شد تایید حرف من!!!
فرض ما این بود که او هنوز مرتد نشده ولی ضال ومضل است.اگر مرتد باشد که مرتد فطری است آن هم از نوع عالم ودانشمندش ومورد لعنت الهی.آن وقت شما برای این که به یک مرتد لعنت فرستاده ای استغفار می کنی؟

جواد خراسانی دوشنبه 1 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 22:39 http://cheshmejoo.blogfa.com/

سلام،
وقتی جلوتر از نوک بینی را ندیدی و همه حقیقت ازل و ابد را به راحتی نقل و نبات در دسترس دانستی، آن وقت هیولایی خواهی شد که به عرش تکیه زده، بهشت و دوزخ تقسیم می کند.
اگر عاجز و ناتوان بودی و دستت نرسید که حکم خدا (حکم خودت) را اجرا کنی حداقل می توانی به تکفیر و تفسیق بپردازی تا قلبت تشفی یابد.
---
تاریخ نشان داده است که تکفیر و لعن و نفرین چقدر رشد به انسان های ساخته شده از گوشت و پوست و استخوان هدیه داده است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد