بسم الله الرحمان الرحیم.
عبدالکریم سروش، حکمت و معیشت: شرح نامۀ امام علی به امام حسن علیهما السلام، دفتر نخست، تهران، صراط، 1384:
«... یکی از دلایلی که سبب شد تا پاره ای از فیلسوفان مغرب زمین در برابر بعضی از ادیان بشورند این بود که می گفتند نسبت انسان و خدا در این ادیان نسبت ارباب و رعیت است، و این نسبت دلپذیر و انسانی نیست. هگل در برابر دین یهود همین سخن را داشت.... (صفحه ی 194)
... در فرهنگ اسلامی یکی از مهمترین خدمات عارفان همین بوده که به ما آموخته اند خدا دوست داشتنی است ... (صفحه ی 195)»
سلام
عیدتون مبارک جناب سید عباس سید محمدی
رسم است در خانواده ما روز عید غدیر به دیدار سید ها میرویم و ابتدا پیشانیشان را میبوسم اگر میسر بود حتما چنین میکردم.
حرف صحیحی است.لکن باید مراقب بود که این دستمایه تفاسیر تخیلی نشود که عده ای به ان دچارند که مثلا عبادت من نگاه کردن به دریاست و یا خدا عشق است و معشوق و عاشق ارتباطشان در هیچ چارچوبی نمیگنجد و..... .عده ای برای فرار از تن دادن به اداب اسلامی رو به توجیهاتی اینچنینی می اورند.
بگذریم.سخن حقیر در پست اخرم این بود که این غیر اخلاقی است وقتی از موضوعی اطلاع کامل نداریم اگر کسی حرف جدیدی زد او را جاهل بنامیم و حقیقتا درست متوجه نمیشوم منظور حضرت عالی را از این عبارت
(چرا وقتی سیدمحمد خاتمی می گوید گفت و گوی تمدنها، آقای جوادی آملی سریع واکنشش طرح کردن «گفت و گوی ادیان» می شود؟
چرا آقای جوادی آملی، در کنگره ی فلسفه، تأثیرپذیری ی قـــــــــــــــــطعی و واضـــــــــــــــــــــح و عـــــــــــــــــــــیان فلسفه ی اسلامی از یونان را مطرح نمی فرماید و می رود تأثیرپذیری ی سقراط و ارسطو و افلاطون از انبیای سابق را مطرح می فرماید که ظاهراً قطعیتش و عیان بودنش و مورد اتفاق بودنش خیلی کمتر از تأثیرپذیری ی فلسفه ی اسلامی از یونان است؟)
علت اینها را نمیدانم و نمیدانم که چرا باید اقای جوادی املی این مسائل را در ان جلسه بگوید.
من تعجب کردم که چرا شما با وجود انکه سخن اقای جوادی را معقول میدانید انرا به سخره گرفته اید.یا علی
برادر ارجمند
آقا سید گرامی
سلام ودرود بر شما
عید ولایت امیرالمؤمنین علی - علیه السلام - بر شما گرامی مبارک باد.
تیمناً بخشی از اوصاف حضرت امیر را برگرفته از قسمتی از کار ویرایشیم در کتاب "نیایش" مرحوم شریعتی نقل میکنم:
«حکمت 74 از نهج البلاغة [چاپهای دشتی و شهیدی 77] راجع به دغدغهء درونی و اضطراب خاطر علی – علیه السلام – و غرقشدن در بحر عبادت و توجه به خداست» معاویه – لعنة الله علیه – از یکی از علیشناسان از حالات آن حضرت پرسید؛ گفت: فاشهد لقد رأیته فی بعض مواقفه و قد ارخی اللیل سُدُولَه و هو قائم فی محرابه، قابض علی لحیته یتململ تململ السلیم و یبکی بکاء الحزین و یقول:
یا دنیا! یا دنیا! الیک عنّی. أ بی تعرضَّتِ؟ أم الیَّ تشوقت؟ لاحان حینک! هیهات! غرّی غیری، لاحاجة لی فیک. قد طلّقتک ثلاثاً لارجعة فیها. فعیشک قصیر و خطرک یسیر و املک حقیر. آه من قلة الزاد و طول الطریق و بعد السفر و عظیم المورد.
گواهی میدهم که او را به تمامی نمیشناسم ولی همینقدر میدانم که شب که آویزش را می آویخت او بیدار در محراب، ریشش در دست، مارگزیدهوار به خود میپیچید و غمزده میگریست و میگفت: «ای دنیا! ای پست! دور شو از من! به کنار من میآیی؟ یا نشاط من میکنی؟ [به من شیفته شدهای؟] هنگامت فرا نرسیدهاست! مباد و مباد. جز مرا بفریب. به تو نیازیم نیست. سهطلاقهات کردهام که راه برگشتنت نباشد. پس [زود باشد که به یاد آورم] زندگانیت کوتاه است و ارزشت فرومایه است و آزویت پست است. آه از کمی توشه و درازی راه و دوری مقصد و گرانمایگی اقامتگاه.
(یک تعریف از خود!:) به نظرم میرسد که این ترجمه از ترجمهی گرامیان ارجمند، مرحومان محمد دشتی و سیدجعفر شهیدی دقیقتر باشد.
بدرود
باسلام به سید بزرگواروتبریک عید سعید غدیر. شعرتان هم خوب بود درباره ( امیر) و تشکر می کنم . واما مطالب شما انسان رابه تفکر وامی دارد . این کتاب عرفان حافظ ازچه کسی است ؟ اگر ازدکترسروش است تابحال ندیده ام .
====
واما.. بخوانید سفرنامه خوزستان بی خزان راکه سفرنامه ای است کاملا متفاوت . ۷و۸ رابخوانید وبه دوستان بگویید که بخوانند.
اما اسلام گرایان افراطی عرفان را هم قبول ندارند. و مجلس عرفانی صوفیان را برهم می زنند. بعضی حتی پار ا فراتر گذاشته و انها را ساخته پرداخته انگلیس می دانند و با بهائیت و وهابیت در یک رده می دانند.
درحالی که عرفان ریشه دیرینه در فرهنگ باستان ایران دارد. حتی پیش از ورود اسلام به ایران هم عارفان وجود داشتند
سلام
جان مایه دین بواقع پیوند انسان و خدایش ویادآوری آنچه عهد بین انسان وخدای خویش بوده ؛ میباشد و این میسر نیست مگر با عشق و به یاد آوردن مکرر این حدیث که:
او به ما مشتاق است وما به او محتاج
با احترام وسپاس
سلام
عرفان گرچه فراز و نشیب را در طول حیاتش بارها به چشم دیده است ولی هیچ گاه حرکت سیالش را از دست نداده ونمی دهد.
اهل عرفان روزهای سخت زیاد دیده اند روزهایی که حلاجش را بر سر دار می دید و سهروردی اش را کشته جهل و عین القضاه اش را....
اما قلبی که به عشق می تپد باز ایستادنش فقط در ید باری تعالی است
پیروز باشید