حضرت آقای مصباح: ملاک قانونی بودن ، مقررات قانونی نیست

بسم الله الرحمان الرحیم.

 1، الف) آیت الله العظمی خامنه ای، عیناً به نقل از محمدتقی مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، تدوین و نگارش: محمدمهدی نادری قمی، مرکز انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی ی امام خمینی قدس سره الشریف، 1388؛ پانوشت صفحه ی 20:

            «... بزرگانی از قبیل آقای مصباح و دیگران که واقعاً مبانی فکری اسلام دست این ها است ...»

            1، ب) آیت الله مشکینی، عیناً به نقل از محمدتقی مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، تدوین و نگارش: محمدمهدی نادری قمی، مرکز انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی ی امام خمینی قدس سره الشریف، 1388؛ پانوشت صفحه ی 20:

            «[آیت الله مصباح] از آن وجودات پربرکت است. آقایان! حوزه ها باید ده ها سال سهم امام مصرف کنند، هزاران نفر در این جا تحصیل کنند، میلیاردها پول از کیسه ی امام خرج شود ... تا در هر عصری یک چند نفری مثل آیت الله مصباح باشد و این طور افراد در جامعه پیدا بشود. اگر ده نفر عالم بزرگ در حوزه پیدا شود یقیناً یکی از آن ها آیت الله مصباح است. ما به عظمت او معتقدیم ... او یکی از خزانه های وجودی ما است»

            1، پ) مضمون سخن آیت الله بهاء الدینی، درباره ی آیت الله مصباح، به نقل از حجت الاسلام و المسلمین حسین زاده، عیناً به نقل از محمدتقی مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، تدوین و نگارش: محمدمهدی نادری قمی، مرکز انتشارات مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی ی امام خمینی قدس سره الشریف، 1388؛ پانوشت صفحه ی 19:

            «من در سیمای تو قرآن می بینم»  

                                       http://maryam1360.persiangig.com/56tr.jpg

            2) در بند 3 می بینید حضرت آقای مصباح حمله کردن به اجتماعات قانونی را، به شرط این که آن اجتماعات  «به قصد فتنه جویی و قدرت طلبی، به هتک حرمت اسلام بپردازد»، مجاز می داند. قاعدتاً آقای مصباح، تشخیص دادن «قصد» تجمع کنندگان را، در صلاحیت حمله کنندگان به تجمعات می داند.

            روشن نیست اگر، فرضاً، مجوز قانونی ی داده شده به تجمع کنندگان، بدون رعایت تمام جوانب بوده، چرا در گام بعد، برای حل مشکلاتی که تجمع کنندگان ایجاد کرده اند، به جای دخالت پلیس، می توان از «حمله کنندگان» استفاده کرد.

 3) محمدتقی مصباح یزدی، دین و آزادی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه ی علمیه، 1381:

            [سؤال کننده:] حد و مرز آزادی در قانون مشخص شده است، پس چرا برخی به اجتماعات قانونی حمله می کنند؟

            [جواب حضرت آقای مصباح:] اصل و ارزش در جمهوری اسلامی، تبعیت از قانون و احکام متعالی اسلام است ... (صفحه ی 90)

            ... ملاک قانونی بودن و یا نبودن اجتماع ها نیز همین است. اگر اجتماعی به قصد فتنه جویی و قدرت طلبی به (صفحه ی 91) هتک و حرمت اسلام پرداخت، غیر قانونی خواهد بود، اگرچه در قالب مقررات قانونی انجام شود... (صفحه ی 92)

            4) در بند 5 می بینید، بر فرض صحت نقل قولهای دکتر سعید حجاریان از حضرت آقای مصباح، آقای مصباح از طرفی هیچ نقشی برای رأی مردم در تعیین و انتخاب ولی فقیه قائل نیست (مگر در حد «بیعت کننده»؟)، و از طرفی برای مردم در حکومت تحت امر ولی فقیه، چنین اختیاراتی قائل است:

            «جایی، در بیابانی، خلوتی، دور از چشم پلیس یک کسی اهانت کرد به خدا به پیغمبر به اسلام ... شما دسترسی به پلیس ندارید. اهانت به مقدسات اسلام جزایش اعدام است و در جایی که تشکیل دادگاه برای چنین فردی میسر نباشد، هر فرد مسلمانی موظف است شخصاً اقدام کند ... او حق دارد این کار را انجام دهد و برای اعدام بعدی اش هم در دادگاه آماده شود. غیرت دینی است».

            5) سعید حجاریان، ««چراغ» خشونت بن بست منطق»، عصر ما، شماره ی 127، 10/6/1378، به نقل از سعید حجاریان،  جمهوریت؛ افسون زدایی از قدرت، تهران، طرح نو، 1379؛ ص 784—778:

«... اما اگر تمسک به روحیۀ انقلابی و انقلابی گری و یا قائل شدن به مرجعی فراقانونی و نصب و کشف حاکم اسلامی از سوی خدا و قائل شدن مقام «لا یسئل و هو یسئل» برای او با توجه به سابقه ای که این گونه افکار در برخی انقلابها و نیز نظامهای دینی کلیسایی و یا توتالیتر دارد، می توانست حد اقل برای برخی کم سن و سالان انقلاب ندیده و تاریخ نخوانده جذاب و توجیه پذیر باشد، دفاع از خشونت و ترویج آن به بهانۀ غیرت دینی و یا ابزار دست حکومت قبایی است که با هزاران آیه و روایت نیز به قامت اسلام دوخته نخواهد شد ... ایشان در نماز جمعه هفتۀ گذشته در پاسخ به نقدهایی که علیه آرای ایشان در مطبوعات منتشر شد، مدعی بدفهمی منتقدان نسبت به آرای خویش شدند. آقای مصباح ضمن تأکید بر این که وی تئوریسین خشونت نیست گفته اند منظور ایشان آن بوده است که «جایی، در بیابانی، خلوتی، دور از چشم پلیس یک کسی اهانت کرد به خدا به پیغمبر به اسلام ... شما دسترسی به پلیس ندارید. اهانت به مقدسات اسلام جزایش اعدام است و در جایی که تشکیل دادگاه برای چنین فردی میسر نباشد، هر فرد مسلمانی موظف است شخصاً اقدام کند ... او حق دارد این کار را انجام دهد و برای اعدام بعدی اش هم در دادگاه آماده شود. غیرت دینی است». وی می افزاید: «مردم اگر با دلایل قطعی برایشان ثابت شد که توطئه علیه نظام در کار است می خواهند نظام را براندازند، دیگران به هر دلیلی توجه ندارند یا صلاح خودشان نمی دانند اگر مردم قطع پیدا کردند خودشان باشد (صفحه ی 780) اقدام کنند. این هم از مواردی است که تمسک به خشونت جایز است ... اگر مردم ما غیرت دینی نداشتند چرا انقلاب کردند؟ اگر غیرت دینی در جامعۀ ما نبود چرا در مقابل حادثۀ 18 تیر ماه، آن حرکت 23 تیر ماه شکل گرفت؟ آن ناشی از چه بود؟ ... در بسیاری از جاها مسؤولان دولت کارشکنی کردند اجازۀ تظاهرات به مردم ندادند». (خرداد، 30/5/1378).

            صرف نظر از بخش پایانی نقل قول پیشین که به شدت تبلیغاتی است و آقای مصباح با بیان آنها خود را از رتبۀ یک فیلسوف تا سطح مسؤول تبلیغات و شعار نماز جمعه تنزل داده اند ... (صفحه ی 781)

            ... آقای مصباح در سلسله مباحث خود در باب فلسفۀ سیاسی اسلام تا آن جا که از ولایت فقیه سخن می گویند، مقام ولایت را مقامی منصوب از ناحیۀ خداوندی می دانند و به صراحت می گویند رأی مردم در تعیین و انتخاب شخصی به عنوان حاکم اسلامی هیچ مدخلیتی ندارد و نیز با حرارت تمام بر ضرورت تبعیت، پیروی و اطاعت مردم از حاکم اسلامی، تأکید می کنند اما وقتی به بحث خشونت می رسند، فتوا می دهند که «مردم اگر با دلایل قطعی برایشان ثابت شد که توطئه علیه نظام در کار است می خواهند نظام را براندازند، دیگران [مسؤولان] به هر دلیل توجه ندارند یا صلاح خودشان نمی دانند ... خودشان باید اقدام کنند»

            سؤال ما از آقای مصباح این است که در نظام اسلامی و تحت نظارت و سرپرستی ولی فقیهی که ایشان برای وی منصبی خدایی قائل است و رأی مردم را در عقد ولایت بی اثر می دانند چگونه مردم می توانند مستقل از رأی ولی فقیه و مسؤولان مورد تأیید وی به این نتیجۀ قطعی برسند که توطئه ای در کار است و دیگران (از جمله ولی فقیه) به هر دلیل توجه ندارند یا صلاح خودشان نمی دانند و بعد خودشان اقدام به خشونت و حتی قتل کنند؟

            و اساساً آقای مصباح کیست که در نظام اسلامی که در رأس آن ولی فقیه قرار دارد، قوانین و مناسباتش ملهم و یا موافق دین است و مسؤولانش با رأی مردم و یا از سوی ولی فقیه انتخاب می شوند، مجوز شخصی برای اقدامات خشونت آمیز گروهها و جماعات خشونت طلب صادر می کند؟ (صفحه ی 783)»

            6) بنده این طور می فهمم:

            حضرت آقای مصباح، اصولاً اعتنائی به قانون اساسی و قوانین عادی ی تصویب شده از طرف مجلس و تأیید شده از طرف شورای نگهبان نمی کند، و آنچه معتبر می داند، اسلام است، و ایشان خود را، سخنگو و کاشف نظریات اسلام و آراء اسلام می داند، و به این دلایل:

            حمله به اجتماعات ِ دارای مجوز قانونی را مجاز می داند؛

            کشته شدن فرد توهین کننده به مقدسات اسلام، در بیابان، توسط فردی دیگر، بدون تشکیل شدن دادگاه و شنیدن دفاعیات متهم و حضور وکیل مدافع و دادستان و هیئت منصفه و ... را مجاز می داند؛

            و چه بسا موارد دیگر.

            بی اعتنائی ی حضرت آقای مصباح به قانون اساسی و قوانین مجلس شورای اسلامی، و اهمیت دادن به دیدگاهها و نظریات فقهی و کلامی ی خود و همفکران خود، شاید کم و بیش در تعداد قابل توجهی از طلبه ها و استادان علوم اسلامی هم وجود داشته باشد.

            7، الف) قانون اساسی ی جمهوری ی اسلامی ی ایران:

            «اصل ۳۶

حکم به مجازات و اجراء آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.»

            7، ب) حضرت آقای محمدتقی مصباح یزدی، عیناً به نقل از سعید حجاریان، ««چراغ» خشونت بن بست منطق»، عصر ما، شماره ی 127، 10/6/1378، به نقل از سعید حجاریان،  جمهوریت؛ افسون زدایی از قدرت، تهران، طرح نو، 1379؛ ص 784—778:

            «جایی، در بیابانی، خلوتی، دور از چشم پلیس یک کسی اهانت کرد به خدا به پیغمبر به اسلام ... شما دسترسی به پلیس ندارید. اهانت به مقدسات اسلام جزایش اعدام است و در جایی که تشکیل دادگاه برای چنین فردی میسر نباشد، هر فرد مسلمانی موظف است شخصاً اقدام کند ... او حق دارد این کار را انجام دهد و برای اعدام بعدی اش هم در دادگاه آماده شود. غیرت دینی است» (صفحه ی 780).

نظرات 4 + ارسال نظر
نورالهی جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:06 http://denkenserfahrung.blogfa.com

بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند پریروز و پسفردای تاریخ
آقای سیدمحمدی
سلام علیکم
بنده اخیراً احساس می‌کنم شما کم‌کم دارید از بض مسائل که به سودتان بوده‌است دور می‌شوید و به بعض مسائل که برایتان به‌خصوص در آخرت ضرر دارد نزدیک می‌شوید این است که برادرانه از شما می‌خواهم دفت بیشتری در موضع‌گیری‌هایتان بکنید و سعی کنید اسلام را بیشتر در متن خودش بشناسید (البته این نصیحت غیر مستقیم رو به خود این بنده‌ی حقیر هم دارد)
1) از امام خمینی – رضوان الله تعالی علیه - مطالبی نقل کرده‌اید در خصوص فقه و بعد موضعی ضد آنها گرفته اید و سخن آن فقیه مجاهد را نادرست دانسته اید. اسلام عزیز به ما آموخته است که نسبت به انسانهای دیگر تا جایی که می‌شود حسن ظن داشته باشم (و این البته با گول زدن خود فرق می‌کند) و بد آنها را نگوییم. شما کمابیش با نحوه‌ی استنباط احکام شرعی از مجموعه‌ی قرآن کریم و احادیث شربف آشنایی دارید و می‌دانید که اینچنین نیست که چون در یک موضوعی به یک حدیث یا حتی آیه رسیدیم آن را به عنوان نظر «اسلام» اعلام کنیم بلکه باید نگاه مجموعی به قرآن و احادیث داشت (به اصطلاح «درایت» داشت) حال که در خصوص قول و فعل معصوم چنین مطلبی مطرح است و باید رعایت شود شما چطور آن همه آثار عرفانی و اعتقادی و آن نامه به گرباچف و غیر ذلک امام را نادیده می‌گیرد و با سهل‌انگاری ذهنی از کنار آنها می‌گذرید و به چند جمله که باید احتمال داد منظور گوینده‌ی آن چیز دیگری بوده‌است (چون با کلیت اسلام نمی‌خواند زیرا فی‌المثل در قرآن کریم حدود 500 آیه‌ی فقهی هست و 6 هزار و خرده‌ای آیه‌ی دیگر به فقه مربوط نمی‌شود به آیات الاحکامها رجوع کنید که از کتابهای مرسوم درسی حوزه‌های علمی ماست) استناد می کنید برای رد سخن گوینده ای که آن تأثیر شگرف را در تاریخ ملت ما بر جای گذاشت؟
2) در مورد آقای مصباح یزدی که معنون به عنوان «آیت الله» است و بنا بر این باید او را در زمره‌ی اسلام‌شناسان دانست (گرچه بنده نه این عناوین را قبول دارم و نه به کار می‌برم) به علت این که از معدود معممان فاضلی است که صریحاً وارد حوزه‌های عمومی شده‌است و در برابر تحرکات سیاسی عده‌ای که اکنون دیگر بیشترشان رسماً به دشمنان تاریخی این مردم مظلوم پناه برده اند و زیر سایه‌ی (لابد پر عطوفت) آنها قرار گرفته اند عکس العمل نشان داده‌است هدف حملات گاه و بیگاه کسانی که اکنون دیگر مزدور بودن اغلبشان برای دشمنان خونی مردم ما اظهر من الشمس شده‌است قرار می‌گرفته و می‌گیرد باز مطلبی نوشته‌اید که بسیار گزینشی و بنا بر این نادرست است (پیشتر در مورد مرحوم فردید هم چنین کرده بودید که بنده چون مستقیم به اسلام بر نمی‌خورد گرچه غیر مستفقیم مطلبتان ناآگاهانه ضد اسلامی هم بود چیز خاصی نگفتم).
این که یک شخص این نظریه را که «حقیقت آن است که بیشتر قائل و معتقد و باورمند داشته باشد» (اصالت کمیت، اصالت هرکه بیشتر افراد داشت. همان ملاکی که تا کنون و در همیشه‌ی تاریخ جز در عقیده‌ی حکومت الهی حاکم بوده‌است؛ تمام شاهان بر اساس همین ملاک حاکم می‌شدند یعنی چون ارتش و یارانشان بیشتر بود حاکم می‌شدند) قبول نداشته باشد و بگوید نخیر حقیقت آن است که افراد مطلع و آگاه جامعه با گفتگوی با هم بدان رسیده‌اند یا حقیقت آن است که در مذهب حق بیان شده‌است یا علم مسلم بدان رسیده‌است یا ... (یعنی به نحوی این اصالت کثرت را قبول نداشت) چه اشکال عقلی‌ای دارد که این طور یا به سخره گرفته می‌شود و یا نفی می‌شود؟
به نظر شما چرا آقای حجاریان (محکوم توبه کرده) به جای «اجرای حکم اسلام» که در هیچ کجای این دین مقدس تصریح نشده‌است که باید «حاکم» یا «پلیس» احکامش را اجرا کند و آگاهان از حکم، حق اجرای حکم را ندارند (گرچه بهتر است این آگاهان اگر در حکومت واقعاً اسلامی به سر می‌برند زیر نظر حکومت باشند ولی هیچ لزومی از دین برای این کار برنمی‌آید مگر این که چیزی را غیر از دین ملاک بگیریم) گفته‌است «خشونت»؟ این لفظ خشونت چه معادلی در متن دارد جز «اجرای احکام اسلام»؟
اگر به راستی حکم کسی اعدام است چرا اگر حکومت آن را اجرا کند می‌شود ... اما اگر فرد آگاهی آن را اجرا کند می‌شود «خشونت»؟
آقای سیدمحمدی، برادر گرامی! یک سؤال بسیار صریح: جداً شما معتقد اید لزوماً آنچه بیشتر مردم می‌گویند درست است؟ جداً ملاک حقیقت برای شما طرفدار بیشتر داشتن است؟
لطفاً در این مورد یک مطلب در وبلاگتان بنویسد که اگر مجاب شدیم دست از این شیعه بودنمان بر داریم!
بدرود

بید مجنون جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 http://fenap.blogspot.com

سلام
شما خود در بند های پایانی اساسی ترین پرسش ها را مطرح فرمودید و من هم مشتاقم که کسی بیاید و پاسخ هایی چند برایشان فراهم کند
البته یک سوال برای من بی پاسخ مانده
به نظر می رسد که رویکرد به آیت الله مصباح یزدی و توجه تا این حد به ایشان تنها در یک دهه اخیر پر رنگ تر شده
یا حداقل پیش از آن چندان در رسانه های داخلی آرایشان بازخورد نداشته است
من گمان می کنم - و امید دارم که شما من را در تصحیح ان یاری کنید - که این میزان سودجویی از ارای او و بر بزرگ جلوه دادن نظراتش بیشتر از این نظر است که نظام کشور نیاز به شبه تئوریسینی دارد که حرکات خودش را حداقل در ظاهر منطبق با آرای او نشان بدهد
یعنی اگر به احکامی نظیر بیابان و... روی می کنند می خواهند جلوه ای شرعی و دینی برای رفتارهایی مشابه اش که در خیابان ها می کنند بتراشند
البته این تنها یک حدس است و چندان خودم نیز جدی اش نمی گیرم،زیرا که بر چند و چون گفتارها و رفتارهایشان آگاه نیستم

م.چکاد جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:22 http://arbabesokhan.blogfa.com

سلام آقا سید.
چاکریم.
من در کف مطلب قبلی شما و آن جمله انصاریان در قیاس خورشید و دیگر ستارگان ماندم و لب به سخن گشودم!
آدم اینها را میخواند به معلومات جامع و فراگیر این عزیزان غبطه میخورد!

-----

ان شاء الله خدا هرچه سریعتر این گوهر مبارک عصر ما را که سرآمد حوزه های علمیه است پیش خودش به بهشت ببرد! خداوکیلی دیگه حال اندیشه های این یارو رو ندارم!

----

درود بر سیدعباس!

آی سودا جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:53 http://firstwindow.blogsky.com

به نوشته ۳ نویسنده اول آقای مصباح عین اسلام است. با نگاهی اجمالی باید این منطق بی اعتنایی و خرده ای که شما گرفتید را نماد منطق اسلامی پذیرفت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد