تواضع علمی ی آقای بروجردی رحمت الله علیه

            بسم الله الرحمان الرحیم.

            عیناً به نقل از http://www.ansarian.ir/article/article.php?id=3083  :

            «حکایت تواضع علمىِ آیت اللّه‏ بروجردى


آیت اللّه‏ بروجردى وقتى مرجع تقلید بودند، بقاى بر تقلید مرجع میت را حرام مى‏دانستند. بسیارى در آن زمان دچار این اشکال بودند.

مرحوم آیت اللّه‏ یثربى، که قبلاً یکى از استادان امام و از مقلدان آیت اللّه‏ بروجردى بود، در اواخر عمرش از کاشان به قم نزد آیت اللّه‏ بروجردى رفت و عرض کرد : شما مى‏فرمایید بقاى بر مرجع میت حرام است. بیایید با هم مناظره کنیم، شما دلایل خودتان را بیاورید، من هم دلایل خودم را از قرآن و روایات و فتاواى مشهور مراجع شیعه مى‏آورم.

ایشان فرمودند: مانعى ندارد. نگفتند من اعلم هستم. آقاى بروجردى دلایل خود را گفت، آقاى یثربى هم دلایل خود را بیان کرد. دو ساعت با ایشان بحث کرد، فردا هم آقاى بروجردى اعلام کردند، بقاى بر تقلید میّت جایز است و از فتواى حرمت برگشتند و حکم به جواز دادند.

علم و فکر است که کار صورت مى‏دهد، ما این همه کار مثبت داریم، چرا باید در کلاس حرف منفى بزنیم، اگر مى‏خواهید خارج از درس صحبت کنید، حرف فکرى و علمى بزنید. »

***

            [از http://www.ansarian.ir/article/article.php?id=3083 این را هم خوانده باشید:

            «الان من این جا نیستم که منبر رفته‏ام، بلکه آن معلم در وجود من است. پدر و مادر من در وجود من هستند. هر کدام از ما مجموعه‏اى هستیم. حال باید دید چه چیزى در ما تجلّى کرده است. من که اکنون حرف مى‏زنم، معلم، پدر و مادر در برزخ بهره مى‏برند.»]

نظرات 9 + ارسال نظر
ابراهیم ابریشمی یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:15 http://avakh.blogsky.com

کامنتی در پاسخ به کامنتتان در بلاگ محمدرضا نوشتم که متن آن را در ادامه می‌آروم، البته ترجیح می‌دهم بحث را در بلاگ ایشان ادامه دهیم، اما از باب خبر-کردن‌تان آن را اینجا می‌آورم:

با سلام
در ابتدا از این که سخنان مرا شایسته بحث دانستید از شما سپاس‌گذارم. همچنین از دوستانی که لطف داشتند و آن را تایید کردند.
همان‌طور که دوست گرامی‌ام جناب محمدی، اشاره داشتند من این کامنت را در پاسخ به ایشان نوشتم که فرموده بودند: "یک حکومت دموکراتیک پیشاپیش معلوم نیست که سکولار است یا دینی". همینجا می‌خواستم به نکته‌ای اشاره کنم در باب "کژ-فهمی".
جناب محمدی، «کژ-فهمی» صفت فرد نیست، صفت اندیشه و فهم بشری است. این که می‌گویم حرف شما از کژ-فهمی در باب سکولاریسم است، به هیچ رو، بحثم شخص جناب عالی و یا اندیشه‌های شما نبود، چه بسیار افرادی که چنین تلقی از سکولاریسم دارند و چه بسا تلقی شما آنی نباشد که من می‌پنداشتم. پس، اگر چنین سخن می‌گویم قصد آن ندارم که سخنتان را "بی‌معنا" جلوه دهم، من می‌گویم این تلقی شایع که مخالفین سکولاریسم آن را بیان می‌کنند، از کژ-فهمی آنان است. بحث من عمومی است و نه شخصی، همانگونه که شما تلقی بنده را از ناروا-داری دینی "نپخته" می‌دانید، من هم این تلقی از سکولاریسم را کژ-فهمیدگی سکولاریسم می‌دانم.
در باب اینکه چرا سخن شما را بی‌معنا می‌دانم در همان کامنت هم توضیح دادم، اما باز به تکرار می‌گویم: سکولاریسم پیش‌فرض بازی سیاست زمینی(نا-آسمانی) است، دموکراسی هم آشکارا یک سیاست و تکنولوژی زمینی سیاست‌ورزی و حکومت است، من بی‌معنا می‌دانم اگر کسی بگوید ابتدا باید دموکرات بود، بعد زمینی یا سکولار.
من اگر قایل به آسمانی و مقدس بودن سیاست و حکومت باشم و حدود آن را فراتر از زمین و زمان و عقل بشر بدانم، دیگر حق ندارم استدلال کنم که دموکراسی خوب است یا بد، بل باید به امر مقدس بازگردم و نسخه‌ی سیاسی دین را اجرا کنم. حتا اگر آن نسخه‌ی دینی "رجوع به رای مردم" باشد. دموکراسی وقتی دموکراسی است که به عنوان ابزاری سیاسی از برای حکومت آدمیان بر آدمیان باشد، آنچه که کانون دموکراسی است اصالت زمین و انسان زمینی است، نه حتا خدایی که حکم به برگزاری انتخابات کند! انتخابات مقوله‌ای مقدس نیست که تقدس‌اش را از آسمان و حکم الهی بگیرد، اندیشه و تمهیدی بشری است از برای چه گونگی حکومت کردن انسان (و نه خدا) بر انسان. به نمایش شوم و تلخ حاکمیت ایران در انتخابات اخیر بنگرید، حتا اگر تقلبی نشده باشد و اکثریت هم از آن آنان باشد، این برایشان هیچ حقی نمی‌آورد که مخالفین خود را سکوب و شکنجه کنند.
سخن آنان این است که "ما انتخابات را بردیم و مردم ما را انتخاب کردند"، آخر از پیروزی در بازی دموکراسی و سیاست زمینی که نمی‌توان به آتش کشیدن زمین را نتیجه گرفت!
دموکراسی و برگه‌ی رای انتخابات و کاندیدای پیروز در انتخابات اگر هم شرافتی(و نه قداستی) دارند، این شرافت را از انسان‌های زمینی می‌گیرند، اما تلقی مخالفین این است که خدا حکم به دموکراسی کرده و قداست به کاندیدای پیروز می‌بخشد!
این است که می‌گویم سکولاریسم و اصالت انسان زمینی پیش‌فرض دموکراسی است و پیشی(تقدم) داشتن دموکراسی بر سکولاریسم، بی‌معناست. اگر هم معنایی داشته باشد، چیزی جز حوادث تلخ پس از انتخابات نیست.(من البته می‌دانم که شما ارزش دموکراسی را از دین نمی‌گیرید و دموکراسی را خود-بسنده می‌دانید، سخنانی که گفتم در باب کسانی است که اگر دموکراسی را پذیرفتنی می‌دانند، از برای امر مقدس و دین آنرا می‌پذیرند)
نکته‌ی دوم هم در باب نا-خود-بسنده بودن دموکراسی است. شما می‌فرمایید دموکراسی بی‌هیچ پیش‌شرط و نظریه‌ای باید طرح شود و به زبان فلسفی رای به خود-بسندگی دموکراسی می‌دهید. توگویی دموکراسی دلیل و علتی جز خود ندارد و باید پیش از هر چیزی اصالت داشته باشد. این موضع کمابیش به موضع ریچارد رورتی نزدیک است که در مقاله‌ی معروف خویش،"اولویت دموکراسی بر فلسفه" به آن پرداخته. البته جناب ملکیان در مقاله‌ای مفصل استدلال ایشان را نقد و حلاجی کرده که در کتاب آخرشان، این مقاله را آوردند و پیشنهاد می‌کنم به آن مراجعه کنید.
اما جدا از بحث‌های رورتی و ملکیان، خود-بسندگی دموکراسی(که شما بر آن تاکید دارید)، یک مشکل بزرگ هم دارد و آن دگردیسی دموکراسی به امر مقدس است، همچنان که اساسا هر امر خود-بسنده‌ی دیگری در معرض تقدس یافتن است. اگر بگویید "ایکس" خود-بسنده است، یعنی خود، دلیل خود است و هیچ دلیل دیگری، یارای نقد آن را ندارد، آرام-آرام به برساختن یک امر مقدس نزدیک می‌شویم.
در یک آزمایشگاه ذهنی فرض کنید که ایران، روزی یک کشور دموکراتیک شود و مردم و حاکمان آن دموکراسی را خود-بسنده بدانند(مانند شما). حال اگر انتخاباتی در آن برگزار شود و عده‌ی زیادی از مردم، معترض به نتایج آن باشند(در حالی اعتراض آنان درست نباشد و نتیجه‌ی واقعی، خلاف نظر معترضان باشد)؛ چه اتفاقی خواهد افتاد؟
اگر حاکمان و مردم به واقع دموکراسی را خود-بسنده بدانند، چه بسا معترضین را افرادی بدانند که به امر خود-بسنده اعتراض می‌کنند و جناح به واقع پیروز نیز سو استفاده کند و دموکراسی را هم‌ارز امر مقدس بگیرد، در آن صورت هیچ دور نخواهد بود که سرکوب‌ها و لشکر-کشی‌هایی مردمی و نامردمی راه بیاندازند و اتفاقات خرداد 88 باز تکرار شود.
اما اگر دموکراسی یک امر نا-خود-بسنده باشد و به عنوان ابزاری بشری و ناقص برای هدف سکولاریسم و بازی سیاست زمینی در نظر آورده شود، هیچ فردی، حتا یک جناح به واقع پیروز در انتخابات، به خود حق این را نخواهد داد که آن را به امری مقدس استحاله کند.
در این نظرگاه، دموکراسی ابزاری است بشری و خطا-پذیر برای هدفی بشری، یعنی حکومت انسان بر انسان. اگر روزی، یک انتخابات سالم نتوانست این هدف را برآورده کند، البته باید آن انتخابات را نا-مقدس و نا-کارآمد دانست و راه چاره‌ای برای رسیدن به آن هدف اندیشید، چاره‌ای که البته هم‌چنان ابزاری ست برای بازی سیاست زمینی، پس نا-خود-بسنده و نا-آسمانی و خطا-پذیر و سکولار است.
جناب محمدی عزیز، من نیک می‌دانم که مراد شما از دموکراسی و سکولاریسم چیست، به ویژه در آنجا که می‌فرمایید:
«دموکراسی باید باشد، تا شما که دموکراسی ی دینی را ممتنع می دانی، بگویی «نه»، و انها که دموکراسی ی دینی را قبول دارند، بگویند «بله». اگر اکثریت با همرأیان شما بود، مادام که همنظران شما در اکثریتند، روش حکومت می شود مطابق شما.»
ببینید، این سخن شما که نقد سکولاریسم نیست، عین سکولاریسم است. سکولاریسم چنان که گفتم، نگاه به هر چیز از زاویه‌ی انسانی و نا-آسمانی است. به قول خودتان برای آنکه اظهار نظر کنیم که کدام حکومت شدنی است و کدام نشدنی باید دموکراسی باشد، اما برای این که این اظهار نظر اجرا شود، باید بپذیریم که «ما انسان‌ها» حق اظهار نظر در باب حکومت داریم و این همان سکولاریسم است.
حرف من و شما یکی است و شکافی بین آن نیست. نتها نکته‌ای که این بحث‌ها را بین من و شما ایجاد می‌کند، معنای متفاوتی است که از سکولاریسم در ذهن ماست.
شما سکولاریسم را به معنای حکومت حاکمان سکولار می‌بینید، در حالی که سکولاریسم از نگاه من پیش از مقوله‌ی حکومت مطرح است. شما بحث را سیاسی-پراکتیک می‌بینید و من نظری-فلسفی.
من موضع پراکتیک شما (دفاع عملی از دموکراسی) را می‌پذیرم و با آن هم‌رای‌ام. به گمانم شما نیز با بحث‌های نظری من (نظیر نا-خود-بسندگی دموکراسی و اولویت نظری سکولاریسم بر دموکراسی) مخالفت نداشته باشید، در غیر این صورت، شنوای نقدهاتان خواهم بود.

خلیل یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 19:52 http://tarikhigam.blogsky.com

سلام. اما عصر ایران منبعش را ننوشته بود. به هر صورت اگر واقعن چنان بوده، خدا رحمتش کند.

سلام
با توجه به اصرار شما و تکرار سوال پی در پی درباره عدد ۳۲ و متهم کردن من در گفتن حرفهای بی سند - جواب شما را طی کامنتی در همان پست نوشتم. امیدوارم مطالعه کرده باشید.

مهدی نادری نژاد دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 http://www.mehre8000.blogfa.com

با سلام
جناب سید محمدی
شان دانشمندان و علما تجدید نظر است که شما این شان را در خصیصه تواضع خلاصه کردید.
اگر هم تواضع از این نسبت حذف شود باز به شان عالم ودانشمند خدشه ای وارد نمی شود.

ستاریان دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 13:07 http://mohredel3.blogsky.com/

سلام

خدا روحش را قرین رحمت واسعه خود کند


و جواب کامنت شما
سلام

در مورد امپریالیسم اگر فرصت شود بنا دارم مطلب جداگانه ای بنویسم ، اما چون بعد از تک قطبی شدن جهان و حاکمیت بلامنازع امریکا در جهان ، تنها کشوری که میتوان از آن با نام امپریالیسم نام برد ، امریکاست ، به همین دلیل امریکا ستیزی ، ترکیب بهتری برای نام گذاری ، در شرایط فعلی است

به عقیده ی من هم استکبار ستیزی واژه ای بهتر از امریکا ستیزی است. اما استکبار هم مظهر تام و تمامش ، امروز ، امریکاست.
این که انقلاب اسلامی نوع جدیدی از گفتمان را در دنیا پایه گذاری کرد حرف درستی از سوی روژه گارودی است. چون پیش از آن ، دین یا افیون ملتها نامیده می شد و یا آنرا امری شخصی و بی خاصیت در امور دنیوی تلقی می کردند و قرآنش تنها به درد خوانده شدن در گورستانها و بر سر مردگان می خورد و انقلاب اسلامی هر دو نظر را به چالش کشید و نشان داد که دین اسلام قادر به آوردن مردم به صحنه اجتماع است و این ملت با همان قرآن، هشت سال مردانه جنگید.

متشکرم

علایی دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 16:58 http://eshragh-e-sohrevardi.blogsky.com/

سلام

ای کاش این مطلب شما آویزه گوش همه ما باشد.

تواضع و تسلیم در برابر حقیقت ؛ بزرگی می آورد.

با احترام

مجید سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 http://divoon.blogfa.com

یکی از روشهای اصلی پیشرفت علم و دانش تکنولوژی و نظرایر آن برای بشر مسئله سعی و خطا بوده است.مثلا داروی لیتیوم برای رفع برخی مشکلات سیستم اعصاب تجویز میشود اما ساز و کار آن هنوز ناشناخته است. این یعنی این دارو با تجربه کردن پیدا شده نه با سنتز مستقیم در آزمایشگاه و نظایر‌ آن و مانند خیل چیزهای دیگر زندگی بشری.

اما داستانی که در حکایت توبه گمراه کنندگان در لینکی بحث آخرت بود ُ اشاره خاصی به موضوع خاصی دارد. اگر هدایت از آن خدا و از نزد او است این موضوع حقانیت ژیدا میکند که کسی که باعث گمراهی شده استُ چنین توبه ای باید بکند. اگر بتواند.

اما این مطلب در مورد سایر موضوعات قابل تسری نیستُ. اگر زمانی مسلمانان این مطلب را تسری داده اند. میتوان آنرا یکی از دلایل عقب ماندگی جامعه مسلمانان دانست

مطرود!! سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 http://foruq.blogfa.com/

سلام با نوشته ای تحت عنوان موهومی که موعد شد ذر حذمت شما هستم شاید نیاز باشذ کمی با وافعیات تاریخی اشنا تر گردید!

امین سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 15:09 http://jeninediroz.blogfa.com/

من فکر کنم بروجردی خیلی بهتر از خمینی بود خدا رحمتش کنه البته شاید اگه قدرت می گرفت مثل خمینی میشد خدا میدونه
بنظر می یاد حرف های ایشان عقلانی تر است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد