بسم الله الرحمان الرحیم.
امروز رفته بودم میدان انقلاب کتابهایی بگیرم. در یک کتابفروشی، کتاب مکتب در فرایند تکامل اثر دکتر سیدحسین مدرسی طباطبائی را دیدم، که به چاپ هشتم رسیده بود. چاپ اول سال 1386. چاپ هشتم سال 1389.
مؤلف این کتاب، از دید روزنامه ی جمهوری اسلامی، «روحانی فاسد» است. روزنامه ی جمهوری اسلامی، یازده آذر 1386، صفحه ی «جهت اطلاع» در http://jomhourieslami.com/1386/13860911/index.html :
«انتشار کتابی که به قلم یک
روحانی فاسد
در تلاش است بسیار زیرکانه امامت را ساخته و پرداخته تاریخ جلوه دهد اعتقاد به عصمت ائمه علیهم السلام را پیشنهاد یکی از اصحاب در قرن دوم هجری قلمداد کند و اصل وجود مقدس امام زمان علیه السلام را نیز مبهم بنمایاند در میان علمای قم اعتراضاتی را برانگیخته است . نویسنده این کتاب که چندسالی در حوزه علمیه قم حضور داشته و از سالهای قبل از انقلاب به انگلیس رفته و در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده و سپس مشغول تدریس در دانشگاه های آمریکا شد با بکار گرفتن الفاظ و عباراتی محترمانه اما با استفاده از منقولات تاریخی مخدوش و عمده نمودن بعضی انحرافات عده ای از شیعیان در قرن های دوم و سوم هجری درصدد بی اعتبار جلوه دادن اصول اعتقادات تشیع برآمده بدون آنکه خود به این مطالب تصریح نماید. همین فریبکاری شیادانه موجب عدم درک صحیح اهداف شیطانی کتاب توسط وزارت ارشاد شد و چاپ اول این کتاب دو ماه قبل منتشر گردید! »
متن فوق را روزنامه ی قدس، در دوازده آذر 1386، یک روز بعد از منتشر شدن خبر در روزنامه ی جمهوری اسلامی، عیناً در قسمت «ستونها» منتشر کرد.
آری. وقتی دیدم کتاب مکتب در فرایند تکامل، که از دید بعضی افراد و بعضی نشریات، مؤلفش «روحانی ی فاسد» است، در مدت سه سال به چاپ هشتم رسیده، با خودم گفتم:
در حکومت و سیاست هم همین است. گفته می شود نیازی به حضور اصلاح طلبان در انتخابات و در حکومت نیست. گفته می شود فلان فرد یا فلان حزب یا فلان افراد، جایگاهی در بین ملت شریف ایران ندارند. اما. اما اگر ملت شریف ایران، در انتخاب شدن و انتخاب کردن، آزاد باشند، آن موقع می بینیم مردم اقبالشان به چه افراد و چه احزاب و چه شعارهایی است.
در سال 1384 شورای نگهبان دکتر مصطفی معین نجف آبادی را فاقد صلاحیت برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دانست. با حکم مقام معظم رهبری، دکتر معین مجاز به شرکت در انتخابات شد. دکتر معین در انتخابات در دور اول، رأی چهار میلیون ایرانی را به خود جلب کرد. (دکتر محمود احمدی نژاد حدود شش میلیون در دور اول رأی به دست آورد. دکتر علی اردشیر لاریجانی، رئیس فعلی ی مجلس شورای اسلامی، کمتر از دو میلیون رأی به دست آورد.)
آقای جلال الدین فارسی در http://www.jahannews.com/vdcc10qo.2bqo48laa2.html گفته است:
«حضرت آقا تماما اینها را میدانستند و اجازه دادند شورای نگهبان موسوی را تایید صلاحیت کند، گفت: این هم هوشمندی آقا را میرساند و هم تقوای سیاسی ایشان را.»
ظاهراً یعنی شورای نگهبان نمی خواسته صلاحیت میرحسین موسوی را تأیید کند، اما با اجازه ی مقام معظم رهبری، مجاز دانسته شد در انتخابات ریاست جمهوری ی 1388 شرکت کند. به هر حال دیدیم ایشان که ظاهراً از دید شورای نگهبان صلاحیت نداشته در انتخابات شرکت کند و با اجازه ی مقام معظم رهبری صلاحیتش تدیید شده (البته بنا بر سخنان جلال الدین فارسی)، طبق اعلام وزارت کشور، سیزده میلیون رأی به دست آورد. (جلال الدین فارسی طبق همین لینک، در فرازی از سخنانش، درباره ی میرحسین موسوی، درباره ی دوران اوائل بعد از انقلاب 1357 ، گفته است: «نگذاشتم او به سطل زباله بیافتد». دقت کردید؟ جلال الدین فارسی می گوید مدتی بعد از انقلاب 1357 نگذاشته بوده میرحسین موسوی به سطل زباله بیفتد، و همین فرد که از افتادن در سطل زباله، به همّت و جوانمردی و مرام و وفا و صفای جلال الدین فارسی نجات یافته بوده، سی سال بعد طبق اعلام وزارت کشور رأی سیزده میلیون ایرانی را به خود جلب کرد.)
ظاهراً این روزها آقای غلامحسین الهام گفته است در سال 1376 قرار نبود صلاحیت آقای سیدمحمد خاتمی تأیید شود «اما به مصالحی» صلاحیت ایشان تأیید شد. خب. ظاهراً ملت ایران هم، بعد از این که بنا به مصالحی، صلاحیت سیدمحمد خاتمی ی بی صلاحیت تأیید شد، آمدند و بیست میلیون رأی دادند به او.
آری. اگر ملت شریف ایران، در انتخاب شدن و انتخاب کردن، آزاد باشند، آن موقع می بینیم مردم اقبالشان به چه افراد و چه احزاب و چه شعارهایی است.
سلام
حضرت آقا احتمالاْ این را هم می دانستند که جلال الدین فارسی قاتل یک نفس محترمه است وبا پرروئی و وقاحت هنوز هم بعنوان چهره انقلابی خودش را مطرح می کند.حضرت آقا احتمالاْ خیلی چیزهای دیگر هم می دانند که صلاح نیست ما بدانیم!
برای باشرافتها که سرنوشت همه انسانها برایشان مهم است!
http://www.shia-leaders.com/?p=3185
http://www.daneshju.ir/forum/f494/t54710.html
سلام
جلال الدین فارسی (افغانی) متهم به قتل و این غلطها!؟
با سلام
چندی پیش از محسن کدیور مقاله خواندم با نام" "قرائت فراموش شده: نظریة علمای ابرار"
ایشان این نظریه را به دکتر سیدحسین مدرسی طباطبائی منتسب می کنند.ولی ایشان منکر می شوند.
زیبا فرمودید:
" آری. اگر ملت شریف ایران، در انتخاب شدن و انتخاب کردن، آزاد باشند، آن موقع می بینیم مردم اقبالشان به چه افراد و چه احزاب و چه شعارهایی است."
پس نتیجه اینه که مردم به بی صلاحیتها رای میدهند!
شاید از نظر این دوستان نیازی به نظر مردم هم نیست!
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند پریروز و پسفردای تاریخ
برادر سلام
در مورد تلفظ نامها مسامحه کردم. البته کانی را از استاد حجت اسدیان شنیدم. به نظرم تلفظ نامها ظاهراً سماعی است و قاعده ندارد. باید ببینیم اهل هر زبان چطور تلفظ می کنند. باید تحقیق می کردم که نکردم.
بله ترجمه دنیایی است. من خودم یک مقالۀ مفصل در مورد ریشه شناسی درویش با کمک زیاد خواهرم که زبان انگلیسیش کمابیش تکمیل است ترجمه کردم واقعاً سعی کردم بوی ترجمه ندهد. نمی دانم شد یا نه. مقداریش را در وبلاگم گذاشتم.
دربارۀ بقیۀ مطالبتان به خصوص یادداشتهای وبلاگتان همین امشب أن شاء الله برمی گردم.
سلام
در مورد دو یادداشت اخیرتان
1) تجزیۀ سودان: برادر گرامی به راستی که بد و غلط و غیر علمی نوشته اید. ببیندی مطلب علمیش ان است که ما پنج حک دینی داریم: واجب و حرام و مستحب و مکروه و مباح و هیچ عرصه ای از عرصه های زندگی انسانی نیست که یکی از این پنج حکم در موردش صادق نباشد از غذا خوردنو همخوابی بگیر تا تلوزیون دیدن و شرکت در انتخاات و تماشای فوتبال و خواندن فلان کتاب و غیرهو تعیین ای موضوعات و تطبیق با حکم نیز بر عهدۀ دین شناسان است (حالا شما هر اسمی میخواهید روی آن بگذارید) پس این که کسی گوید فلان عرصه به دین ربطی ندارد حرف غلط و غیر علمی است.
2) در مورد کتاب مکتب در فرایند تکامل. من متنی را ویرایش میکردم که نویسندهاش مضموناً گفته بود این فرد نویسنده از عوامل استکبار جهانی است! (جالب است که همین فردی در همین کتاب باز مطلبی داشت در تعریف و تمجید کتابی از یک بهایی بر ضد امیر کبیر که بهاییان را قلع و قمع کرده بود! ناآگاهی تا کجا؟!) من رفتم این کتاب را گرفتم و دو-سه روزه خواندم و باید بگویم بسیار بسیار خوشم آمد و نویسنده را یکی از علمای متفکر عالم تشیع یافتم. این حرفها هم که نمونهای از آنها را نقل کردهاید حرفهای یک مشت نفهم خشکمغز زبوناندیش است که هیچ بهرهای از تفکر نبردهاند. این کتاب با این که موضوعش هم نبود به شیرینی مسألۀ ولایت فقیه را که من نیز در یادداشت پیش اثبات کرده بودم اثبات کردهاست و آن را به امامان معصوم نسبت دادهاست. یک نمونه: «انسان وقتی به تاریخ امامت از آغاز دورۀ حضرت عسکری (ع) تا پایان دورۀ غیبت صغرا از دور نظر میافکند بهخوبی میبیند که چگونه این دوره به صورت یک مرحلۀ آمادهسازی و انتقالی برای تغییرات بعدی بودهاست. دورهای که طی آن جامعۀ شیعه آماده و پرورش داده میشد تا مشکلات و مسائل عقیدتی و فقهی خود را بدون نیاز به مراجعه به امام حاضر حل کند. این کار از راه آشناساختن آنان با منابع معتبر علمی که گذشتگان به یادگار گذارده بودند بهخوبی انجامپذیر شد.» (ص 142، چاپ دوم)
باید کاری کرد که در روز رای گیری ملت هجوم بیاورند به پای صندوق ها در برابر دوربین های جهانی و بعد هم بروند خانه و دیگر نیایند در برابر هیچ دوربینی تا چهار سال بعد و اگر هم دلشان دوربین خواست یا ما دوربین هایی داشتیم که نیاز به حضور ایشان داشت، خودمان می گوییم که کجا به صحنه بیایند!