«آشنائی» یکی از راههای مؤثر جلوگیری از تهاجم است

               بسم الله الرحمان الرحیم.

            کنراد لورنتس، تهاجم، ترجمه ی هوشنگ دولت آبادی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1370:

            «آشنایی در میان انسانها هم یکی از راههای مؤثر جلوگیری از تهاجم است. این نکته را بخصوص در اطاقکهای قطار راه آهن می توان دید که در آن مسافران با قرار دادن چمدان یا (صفحه ی 150) یا پایشان در جای خالی و یا تظاهر به خواب پر سر و صدا، سعی در حفظ و گسترش محدودۀ خود در مقابل تازه واردهای بیگانه دارند اما اگر با آشنایی روبه رو شوند، یکباره رفتار پرتهاجم را کنار می گذارند و وی را در حریم خویش می پذیرند (صفحه ی 151).»

            پایان نقل از کتاب.

            گمان می کنم تا حدّ زیادی این حرف درست است. آشنا بودن، حتا در صورت داشتن اختلافات اساسی ی عقیدتی و سیاسی و اجتماعی و ...، تا حدّی جلوی تهاجم و درگیری و نزاع را می گیرد.

            آیا می شود، در ذهنمان راههایی پیدا کنیم تا ناآشنایان را، به خودمان آشنا معرفی کنیم، و سپس با آشنا معرفی کردن ناآشنایان به خودمان و خودمان به ناآشنایان، گامی برداریم به سوی کاستن از تهاجم و درگیری و نزاع جسمی و لفظی و قلمی؟

نظرات 9 + ارسال نظر
فرزانه سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 00:18 http://www.elhrad.blogsky.com

سلام
همیشه که این گونه نیست .
آشنایی ظاهراً نوعی پیش داوری حقیقی در ذهن فرد ایجاد می کند که با توجه به نوع پیش داوری می تواند بازدارنده نزاع یا بر عکس بر افروزنده نزاع باشد

نورالهی سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 03:00 http://denkenserfahrung.blogfa.com

سلام علیکم
بر مطلب پیشینم تکمله ای نوشته ام.
دعوت می کنم بخوانیدش.
بدرود

شفیعی مطهر سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:38 http://modara.blogfa.com

جناب آقای سید محمدی
با سلام و سپاس
ممنون . از تحلیل های شما بهره بردم.

مهدی نادری نژاد سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:09 http://www.mehre8000.blogfa.com

لام
جناب سید محمدی دوست گرانمایه
پیامتان را خواندم.
دو جواب دارم:مختصر ومجمل و دیگری مفصل
فرمودید:
"سؤال:
طبق قانون اساسی ی 1358 و 1368، آیا رهبر مملکت، به اتکاء آراء مردم است؟ توجه کنید:

«اصل ۵
در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد.

اصل ۶
در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه‏پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد.»

به این اصل هم توجه بفرمائید:
در نظام جمهوری اسلامی و بر طبق قانون اساسی موجود همه امور مستقیم یا غیر مستقیم با نظر مردم است و کسی از آن مستثنی نیست به اصل 111 قانون اساسی توجه فرمایید :

" هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاقد یکی از شرایط مذکور در اصول 5 و 109 گردد ، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضی از شرایط بوده است از مقام خود برکنار خواهد شد تشخیص این امر به عهده خبرگان مذکور در اصل 108 است ... "

اصل 108 قانون اساسی می گوید :
" قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آیین‏نامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهاء اولین شورای نگهبان تهیه و با اکثریت آراء آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر انقلاب برسد. از آن پس هر گونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان در صلاحیت خود آنان است."
بنابراین قانون اساسی کیفیت انتخاب اعضای مجلس خبرگان را به خود آنان واگذار کرده است . در این رابطه فصل پنجم از آئین نامه داخلی دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری در باره چگونگی انتخاب اعضا می گوید :
ماده 6 : رای گیری به صورت مخفی و به طور مستقیم انجام می گیرد
ماده 7 : اخذ آراء در سراسر کشور در یکروز صورت می گیرد
ماده 8 : خبرگان با اکثریت نسبی آرای شرکت کنندگان انتخاب می شوند .

به این ترتیب ملاحظه می شود که به استناد همین قانون اساسی و قوانین مربوطه دیگر همه ارکان قدرت حتی شخص اول مملکت در جمهوری اسلامی با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم انتخاب می شوند .
واما درباره خود قانون اساسی:
در مهرنامه شماره 8 مصاحبه ای با دکتر کاتوزیان (توصیه میکنم آن مصاحبه را بخوانید)که ایشان یکی ازپیشنویسان قانون اساسی بودند.
ایشان در بخشی از این مصاحبه در سئوالی مبنی براینکه ترکیب قانون اساسی فعلی را چگونه می بینید؟اینگونه جواب می دهند:
فکر میکنم تغییراتی که در قانون اساسی داده شده چون از طرزهای فکری مختلفی منشعب میشود موادش امروزهماهنگی لازم را با هم ندارند.بعضی موادش کاملا به حکومت مردمی نزدیک است وبعضی موادش چنین نیست. بعضی موادش عام است وبعضی موادش خاص .
بعضی مجمل است بعضی مبین.بیشتر مشکلاتی که اکنون در کشور رخ میدهدنتیجه تعبیر های متفاوتی است که از قانون اساسی می شودنه خود قانون اساسی .

رضا سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:21 http://www.notesandotherthings.blogspot.com/

سلام. من از این نقلی که آوردید از لورنتس در مورد آشنایی خیلی خوشم آمد. تا حالا در موردش فکر نکرده بودم. ممنون.

مهدی نادری نژاد سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:35 http://www.mehre8000.blogfa.com

البته هر قانونی ممکن است تعبیرهای محتلفی داشته باشد.هیچ قانونی نیست که بگوییم از آن یک استنباط می شودوهر کسی به تناسب معلومات و طرز فکرش یک استنباط خاصی دارد ولی در این قانون اساسی به دلیل مخلوط شدن طرز فکرهای مختلف ،برداشت های مختلف صورت می گیرد.بطور مثال در مورد ولایت فقیه یک اصل چهارم داریم که تمام قوا زیر نظر ولی فقیه اداره می شودودر آخر قانون اساسی اختیارات ولی فقیه احصاء شده است.اگر ولی فقیه بر همه کار نظارت داردوهمه کار حق دارد بکند،این سئوال پیش می آیدکه چرا احصاءشده واگر احصاءشده ،این ماده اولیه چیست؟
این دو با هم همخوان نیست ........"
ایشان در جای دیگر در مقام یک حقوقدان می گوید:
"جمهوریت و اسلامیت قابل جمع هستندواین بستگی داردبه اینکه چه برداشتی ازحکومت اسلامی وحکومت جمهوری داشته باشیم با آن دیدی که من ازجمهوریت و اسلامیت داشتم اینها قابل جمع بودند.ما با این امید قدم درانقلاب گذاشتیم."
فرمودید:
"اگر مردمسالاری به معنای این باشد که مردم مقدرّات سیاسی و اجتماعی ی خود را همواره خود تعیین کنند و هیچ چیز غیر قابل تغییری در قانون اساسی نباشد بنده با حرف شما مبنی بر

این موضوع بسیار طبیعی است که مردمسالاری مطابق فرهنگ و باورهای مردم شکل بگیرد که هسته آن را دین و اعتقادات اسلامی تشکیل می دهد

مخالفم، یعنی مردمسالاری را من نیاز به پسوند و صفت اسلامی و مسیحی و کمونیستی و ... نمی دانم. اگر حکومتی واقعاً مردمسالار باشد، برای مردمش پیش فرض نمی گذارد."
اینجا به اجبار بحثی را مطرح میکنم که مفصل آنرا به زمان دیگر وامی گذارم.
آن بحث"هرمنوتیک در معنا" که بسیار مهم وتاثیر گذار است.
یکى از رشته هایى که به میزان قابل ملاحظه اى وارد یک مناقشه علمى با علوم طبیعى مى شود, هرمنوتیک است, چون مى خواهد از راه دیگرى برود, مى خواهد بگوید امکان دارد که ما روش علوم طبیعت را به کار نبریم, ولى به نتایج درخشانى در زمینه علم برسیم. روش دیگر, نظر پوزیتویست هاست که مى گویند روش علوم طبیعى را به کار ببریم و امور را توضیح دهیم, یعنى بین دو یا چند متغیر رابطه ثابتى وجود دارد و از طریق مشاهده, آزمایش, فرضیه و... به چونى ها و چرایى ها جواب دهیم, بگوییم این مسإله چرا و چگونه اتفاق افتاد که در حقیقت, توضیح نوعى کارکرد است. این پدیده چگونه است و چرا این گونه است؟ این روش, در واقع توضیح روابط ثابت بین اجزاست.
در بحث جدید علوم طبیعى, از موقعى که احتمالات وارد مى شود, دیگر نمى توان از قانون قطعى سخن گفت, ولى از آن جایى که درجه احتمال در علوم طبیعى بسیار بالا و نزدیک به یک است, قطعى تلقى مى شودy =f(x) :. امروزه عقیده بر این است که قانون قطعى وجود ندارد, همه, احتمالى است, ولى با این وجود به قطعیت نزدیک است, بدون این که آن اصل پوزیتویستى را قبول کنیم که قوانین طبیعت, قطعى است.
اما در علوم اجتماعى بر خلاف علوم طبیعى با مشکل عمده اى سر و کار داریم, چون در این علوم درجه احتمال بسیار پایین است. هرمنوتیک حرفش همین جاست و با علوم طبیعت به چالش بر خاسته و مى گوید ما روش تإویل و تفسیر را به کار مى بریم. خاستگاه گفتمان هرمنوتیک
خاستگاه گفتمان هرمنوتیک آلمان است, به ویژه آلمان قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم. مفروض یا دیدگاهى که هم رمانتیک ها و هم تاریخ دانان آلمان در قرن نوزدهم دارند, این است که هر جامعه اى داراى یک مرکز یا کانون است که همه چیز به آن جا برمى گردد. بر اساس این فرض, تاریخ دانان آلمان و رمانتیک ها بر این نظرند که ((ملت)), خودش یک سوژه جمعى است و یک نقطه کانونى دارد که عبارت است از: ((احساس مشترک ملت)); البته این طرز تفکر تحت تإثیر ناسیونالسیم آلمانى نیز مى باشد. آلمانى ها, ملت را یک فنومن روحى یا سوبژکیتو تلقى مى کنند, یعنى همان فولکس گایشت یا روح ملى که خود را در عادات و آداب و ارزش هاى یک ملت نشان مى دهد و تاریخ نیز ساخته همین روح ملى است. فرد نیز در بیرون از این روح جمعى, معنا ندارد. شایان ذکر است که به دلیل ناتوانى آلمانى ها از تشکیل دولت ـ ملت , على رغم اشتیاق به آن, روح ملى عمده مى شود و بعدا پس از تشکیل دولت ملى مفاهیم دیگرى را جایگزین مى کنند. ملاحظه مى شود که در این جا یک دید ارگانیک مطرح است و جامعه را یک ارگانیسم تلقى مى کند که زنده و داراى روح است و آزادى و استقلال فرد نیز در درون جامعه دیده مى شود.هرمنوتیک نیز مى گوید محورهاى مختصات ما زبان, سنت و مفاهیم هستند و در وراى زبان و مفاهیم, اندیشه معنا ندارد, یعنى ما با گذشته رابطه تاریخى داریم و خود حلقه اى از این زنجیر هستیم و از موضع حال, گذشته را باز سازى مى کنیم. این رسوبات از گذشته به ما رسیده است و تلاش براى کنار گذاشتن آنها, یعنى این که پیش داورىهاى قبلى ما وجود ندارد و اینها دیگر مانع نیستند, بلکه واسطه اند. گادامر مى گوید هستى انسانى و وجود ما یک هستى تاریخى است که به تدریج از طریق سنت شکل گرفته است و هر چه جلو مىآییم, یک لایه تازه اى ایجاد مى شود. پس بین ما و آن متن قدیمى, یک پل زمانى وجود دارد و هستى ما قالب گیرى شده در زبان و سنت است. ما روى سکوى سنت قرار گرفته ایم; سکویى که لایه هاى آن, آهسته آهسته ساخته مى شوند و یک حالت دینامیک دارند.
ادامه بحث را به زمانی دیگر وا می نهم.
عذرم را بخاطر طولانی شدن بپذیرید.




امیر ثابت قدم سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 13:58 http://www.sabetq1.blogfa.com


باسلام . شاید منظور پیش گیری باشد که البته بهتراز مبتلا شدن به گرفتاری است .

وبخوانید .

؛روز والنتاین ووالنتاین اهوازی ؛ راوبه دوستان بگویید که بخوانند.

آزاد سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 19:50 http://pirahan.blogsky.com

سلام علیکم
1: البته این سئوال برایم ایجاد شد که چرا پاسخ این سئوال سخت و پیچیده را من باید بدهم فکر می کنم بنیاد حفظ و آثار اندیشه های امام خمینی و خصوصا شخص حاج سید حسن خمینی در این رابطه صلاحیت دار هستند و آنها باید پاسخگوی آراء و اندیشه های ایشان باشند !!

2 : از مزاح که بگذریم ، فرموده اید :
" چرا ایشان برای محمدرضا پهلوی به عنوان حکمران وقت چنین حقی قائل نبوده، اما برای خودش در سال 1367 به عنوان حکمران حق قائل بوده «مبانی ی فکری ی خودش» مسلط و مصیطر بر خواست فرضی ی هزاران یا چند میلیون نفر برای رفراندوم مجدد جمهوری ی اسلامی باشد؟ "
فکر می کنم دلیل این موضوع را در کامنت قبلی برایتان توضیح دادم . امام خمینی به طور اخص و روحانیت شیعه به طور اعم ، اندیشه خود خصوصا در حوزه اندیشه سیاسی را "حق مطلق" می پندارد . تئوری ولایت فقیه ریشه در نیابت امام معصومی (ع) دارد که جانشین بر حق پیامبر (ص) خداست . حتی در اندیشه سیاسی شیعه مقام "امامت" که به نوعی زمامداری سیاسی را بر عهده دارد از مقام "نبوت" بالاتر است . طبیعی است که امام خمینی در مسند ولایت امر و امامت نماینده و جانشین امام معصوم می شود و حقانیت خود را از او می گیرد . در این اندیشه مردم به دو دسته تقسیم می شوند یا پیرو ائمه و ولایت هستند که در طیف حق قرار می گیرند و موظف به اطاعت هستند و یا در مقابل ائمه قلمداد می شوند که خود به خود به جبهه باطل و دشمنان سوق داده خواهند شد . طبیعی است که نظر و فکر جبهه مقابل یکسره بر نهج باطل است و مسموع نخواهد بود .

آزاد سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 19:53 http://pirahan.blogsky.com

ممنون از معرفی این کتاب
این در حقیقت همان معجزه گفتگوست . انسان با گفتگو و به قول شما با آشنایی است که می تواند از تهاجم هایش بکاهد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد